ورود نامادری به خانه - نا مادری
ورود نامادری به خانه
ورود نامادری به خانه!ورود فرد جدیدی به یک خانواده آن هم با نام نامادری مسلما از طرف فرزندان غیرقابل قبول است. جانشینی برای جایگاه مادرشان و شخصی به عنوان همسر پدر شان، بچهها معمولا با نامادری به عنوان دشمن خود در خانواده رفتار میکنند. با دشمن خود چه میکنند؟
از هر طریق و راهی سعی در آزار او دارند تا او را از حریم خانواده خود بیرون کنند، و معمولا بچهها در این برحهی زمانی و با ورود این زن رفتارشان به طور کامل و صد و هشتاد درجه تغییر میکند. دارای روحیهی تهاجمی و پرخاشجو میشوند. همهی افراد نسبت به نامادری یا نا پدر ی احساس بدی دارند و بخصوص اگر بچهها کوچک باشند درک این موضوع برایشان ممکن نیست.
اما چطور و چگونه میتوانیم رفتاری دوستانه با بچهها ایجاد کنیم؟؟ چطور جایگاه خود را بعنوان یک مادر جدید در خانواده پیدا کنیم؟ ما توصیههای برای شما داریم تا بتوانید رفتاری سازشآمیزتر و حتی مادرانه تر با بچههای شوهر جدیدتان داشته باشید. برای شروع به این موضوع میپردازیم که اصلا چطور جایگاه خود را بعنوان یک فردی جدید در خانواده پیدا کنیم و این نقشتان از طرف بچهها قابل قبول باشد چون حتی با شنیدن کلمهی نامادری افراد واکنش نشان میدهند چه برسد به اینکه این نقش را در خانواده خود تجربه کنند، پس چه کنید؟
انتخاب مردی که قبلا ازدواج کرده است و از این ازدواج فرزند یا فرزندانی دارد، یک ریسک بزرگ است زیرا احتمال اینکه شما از طرف فرزندان او رد شوید و شما را نپذیرند زیاد است. اما مطمئنا حتی با پیشرفتها و تغییرات تفکرات در عصر حاضر که به عصر مدرنیته مشهور شده است باز هم، جایگاه نامادری غیر قابل پذیرش است. علی رغم همهی تغییرات باز هم بچهها نمیتوان یک رابطهی متوازن و کنترل شدهای را با زنی که جای مادرشان را میگیرد داشته باشند، به جرات میتوان گفت این موضوع و تفکر در همهی بچهها وجود دارد. اما چه تفکری؟ این فکر و نظر وجود دارد که بچهها میتوانند مادر را با پدر آشتی دهند و آنها به زندگی مشترک بر گردند و اوضاع مثل سابق شود، همهی اعضای خانواده در کنار هم. و این موضوع در بین خانوادههایی وجود دارد که والدین از یکدیگر جدا شدهاند و هر یک جدا به زندگی خود ادامه میدهند.
اما در خانوادههایی که مادر فوت کرده باشد این موضوع حساسیت بیشتری پیدا میکند، چون بچهها به هیچ وجه نمیتوانند یک فرد دیگر را به جای مادر فوت شدهی خود قبول کنند. و به نوعی احساس یک تعهد نسبت به مادر خود دارند، تعهدی که اجازه ندهند شخص دیگری به جای مادرشان بیاید تا یاد و خاطر او در خانواده پاک شود و کم کم از بین برود، آنها میخواهند یاد و خاطر مادرشان همیشه در خانه زنده باشد. قبول این شرایط از طرف بچهها به شکل است؟
بچههای همسر جدیدتان که شما به آنها نه احساسی دارید، نه آنها را بزرگ کردهاید و نه به آنها گرایشی دارید. فقط شما برایشان یادآور مادرشان هستید و بس. و برای موفق شدن باید فکر خود را از زندگی سابق خود رها کنید و دیگر به هیچ وجه به آن فکر نکنید، فکر خود را بر روی زمان حال متمرکز کنید، شخصی که الان هستید، شما نقش تازهای دارید و با فراغی باز از گذشته نقش جدید خود را آغاز کنید. قبل از اینکه به رابطه خود و مشکلاتی که با فرزندان همسر جدیدتان دارید، تنها به همسرتان فکر کنید که آیا او برای بهتر شدن اوضاع به شما کمک خواهد کرد؟ آیا میتوانید زندگی زناشویی خوبی با یکدیگر داشته باشید؟
آیا میتوانید برای بهبود روابط در خانواده قدمهای اساسی بردارید؟ به تمامی این سوالات فکر کنید و با خود بیاندیشید. به بچههای همسر خود بفهمانید که اصلا شما قصد ندارید جای مادر آنها را بگیرید تا شما را راحتتر قبول کنند اما چگونه این کار را انجام دهیم؟
نامادری نباید به هیچ وجه جای مادر بچهها را بگیرد و نباید به هیچ وجه کارهای را که او انجام میداده است را انجام دهید چون این موضوعات مادرشان را به یادشان میآورد و فراموش نکنید که بچهها تک تک حرکات شما را زیر نظر دارند و به نوعی شما و اعمالتان را از دورتعقیب میکنند و منتظر یک حرکت از شما هستند تا سر ناسازگاری را افزایش دهند ولی چطور متوجه شوید که همسر سابق شوهرتان چه کارهای را انجام میداده است تا از آنها اجتناب کنید؟ در اینجا باید از کمک همسرتان بهرهمند شوید و او شما را در این امر یاری کند و اعمال و عادتهای که همسر سابقش داشته است را به شما منتقل کند تا بدانید چه کاری باید بکنید و چه نکنید!
زیرا شما رویای بچهها را برای اینکه مادر و پدر شان را باز در کنار هم ببینند را نقش بر آب میکنید، هرگز به آنها نگویید که من مادر جدیدتان هستم و یا اینکه امیدوارم مادر خوبی برایتان باشم و یا جملههایی از این سبک را هرگز استفاده نکنید. و پیش بچهها و در جلوی چشمان آنها به پدر شان ابراز احساس نکنید، اجازه دهید مدتی از زمان با هم بودنتان بگذرد و حتی بعد از گذشت مدت زمان زیادی، باز هم این کار را انجام ندهید تا آنها تحریک نشوند. و از طرف دیگر اینقدر در بهبود رابطهی خود با فرزندان شوهرتان غرق نشوید که همسرتان را فراموش کنید، این دو موضوع را به موازات هم ادامه دهید. کارهایی را انجام دهید که بچهها شما را قبول کنند!
همسرتان از شما میخواهد حداقل کارهای را انجام دهید تا فرزندان وجود شما را پذیرا باشند. کارهایی را انجام دهید تا به بچهها نزدیک شوید. و در ابتدا بچهها شما را رد میکنند و یا حتی با خوشونت زیاد از طرف آنها روبرو میشوید اما به خاطر داشته باشید در هر شرایط و هر واکنشی که آنها نشان دهند شما باید آرامش خود را حفظ کنید و به قول ما ایرانیها از کوره در نروید زیرا مسلما تجربه شما از آنها خیلی بیشتر است پس باید صبر بیشتری هم به خرج دهید. چون اگر شما عصبانی شوید و از روی عصبانیت کاری یا حرفی را بزنید، درست کردن اوضاع و یا حتی برگشتن به جایی که الان هستید خیلی دشوارتر خواهدبود. زیرا بچهها فوقالعاده آسیب پذیرند پس به این نکته توجه و دقت کامل را داشته باشید.
در مرحله بعد باید رفتار و اعمال شما بچهها را به این سمت هدایت کند که به شما احترام بگذارند و شما را قبول کنند. راه حلی که وجود دارد به این ترتیب است: به بچهها توجه کامل داشته باشید و حتی در مواردی که کار اشتباهی را انجام دادهاند وبه خاطر آن از سوی پدر شان توبیخ میشوند شما میانجی گری کنید تا پدر شان آنها را ببخشد. اما این توصیهها در زمانی یاری گر شما خواهد بود که فرزند شوهرتان کوچک باشد اگر او نوجوان باشد کار شما بسیار سختتر خواهد بود، چون او در سن حساسی قرار دارد. همهی بچهها به این دوره از زندگی، یعنی نوجوانی که میرسند حرفهای والدین خود را قبول نمیکنند دیگر چه برسد به اینکه پدر شان یک نامادری برایشان اورده باشد، و درک این شرایط برایشان مشکلتر است.
اما راه حلی که در این سری از سن و در سن نوجوانی وجود دارد چیست؟ شما باید تا آنجایی که میشود با آنها مدارا کنید، از آنها انتقاد نکنید و فکر و اعمال خود را به آنها نقبولانید.
و اگر با صحبتهایش شما را ناراحت میکند، به شما احترام نمیگذارد و یا اگر انتقاد و یا شکایتی از رفتارشان دارید به پدر شان بگویید تا او به آنها منتقل کند. اما مدام شکایت نکنید چون این عمل باعث دو پیامد مهم میشود: نتیجه اول این است که شوهرتان با فرزند نوجوان خود وارد درگیری شود و فرزند دیگر ارزشی برای صحبتهای پدر خود قائل نشود و نتیجه دوم این است که خودتان نیز با شوهرتان مشکل خواهید پیدا کرد، اگر شکایتهایتان زیاد باشد باعث میشود همسرتان از شما و خانواده کنارهگیری کند، پس صبر و مدارا را پیشه کنید. چون همان طور که گفته شد معمولا همهی نوجوانان به خاطر اقتضای سنشان سرکش و پرخاش جو میشوند. در ذهن و تفکر او دوستانه راه پیدا کنید! اما چطور؟
شما نباید این احساس را داشته باشید که حاکم بر خانه هستید چون بچهها سریع این موضوع را درک میکنند، اجازه دهید تفکر و نظر همسرتان پیش برود. چون همان طور که میدانید معمولا این پدر ان هستند که در خانواده از لحاظ جسمی و فیزیکی بر فرزندان خود تاثیرگذار هستند و مادران بیشتر بر روی جنبههای احساسی و روحی فرزندان تاثیر گذارند.
و در مواردی به صورت ناخودآگاه کارهای که بچهها انجام میدهند را به نوعی حق خود میداند و رفتار آنها نه شبیه به مادرشان است و نه پدر شان . و هرگز نباید رفتارتان به سبکی باشد که احترام بین شما و فرزندتان ازبین برود نباید حریمهای بین خود را از بین ببرید. برای نزدیک شدن رابطهها زمانی از وقت خود را به بچهها اختصاص دهید چون با ورود نامادری مسلما بچهها با پدر خود نیز بد خواهند شد و رابطه سابق را نخواهند داشت. پس زمانی را به آنها اختصاص دهید کارهای را که دوست دارند برایشان انجام دهید. به مکان و یا جاهای که دوست دارند ببریدشان و اجازه دهید به آنها در کنار شما خوش بگذرد و معنی خانواده و با هم بودن را درک کنند.
اگر تمامی تلاشهای گفته شده در بالا را انجام دادهاید ولی هنوز رابطهی خوبی با فرزندان شوهر خود ندارید چه باید کرد؟ ما شما را راهنمایی میکنیم: اجازه دهید، زمان سپری شود، گذر زمان، حتی لا ینحلترین مشکلات را حل میکند. پس دچار تشویش و نگرانی نشوید و فکر نکنید که رابطهتان هرگز درست نمیشود و حتی در رابطهی خود با همسرتان دچار مشکل شوید و این رابطه را زیر سئوال ببرید! زیرا گاهی باید به بچهها زمان بدهید تا بتوانند نامادری و وجود او را در خانه قبول کنند. زمان، صبر، و درک شرایط نقشی مهم در این برحهی از زمان دارند پس اگر امیدوارید که رابطهی بهتری داشته باشید این سه شرط را رعایت کنید.
پدر ، در خانواده و برای ورود نامادری نقشی اساسی دارد! پدر نیز باید خود را برای شرایط جدید مهیا سازد، و آماده تغییر در روابط خود باشد. او باید قبل از ورود نامادری به خانه و شروع یک زندگی مشترک با هم بچهها را آماده کند و به آنها توضیح دهد که این زن به هیچ وجه جای مادرشان را نخواهد گرفت و اینکه پدر شان این زن را دوست دارد و امیدوار است که بچهها او را قبول کنند و آنها نیز او را دوست داشته باشند. و ورود این زن هیچ گونه تغییری در رفتار پدر شان و عشق و محبتی که قبلا به آنها نثار میکرده است ندارد.
او در اول باید این موضوع را به طور سر بسته با بچهها مطرح کند و یک دفعه به آنها نگوید که قصد دارد ازدواج کند و به آرامی و ملایمت پیش برود و هر رفتاری که بچهها با او داشتند را با متانت کامل پذیرا باشد. زیرا پدر میتواند رابطه نامادری و بچهها را تسهیل بخشد. و از مناظره و دعواهای احتمالی که ممکن است بین نامادری و بچهها پیش اید جلوگیری کند. و به زن آیندهای که قرار است وارد زندگی شما شود هرگز نگوید که اگر با ورودش به زندگی شما مشکلی پیش آید خودش باید مشکل را با فرزندان شما حل کند، چون در این صورت هیچ زنی وارد زندگی شما نمیشود زیرا او به تنهایی قادر به این کار نخواهد بود یاری و مساعدت شما، به عنوان پدر خانواده در این کار، امری بدیهی است.
شما در ابتدا باید شرایط ورود فرد جدید به خانواده را آماده سازید و بعد از او حمایت کنید تا او جای خود را در خانواده پیدا کند.
و اینها رازهای برای بهبود روابطتان است. و در اخر، این توصیه را میکنیم که فقط به فکر بهبود روابط خود با فرزندان شوهرتان نباشید بلکه به خودتان نیز اهمیت بدهید و مراقب خودتان نیز باشید تا همسرتان از اینکه شما را انتخاب کرده است پشیمان نشود و احساس ندامت کند. و به بچهها راههایی را نشان دهید که میتواند روابط شما را بهتر کند و شما هم میتوانید آنها را درک کنید و جایگاه خود را به عنوان نامادری آنها میدانید و ازشان توقع نابجا ندارید. و با کمک شوهرتان به آنها بفهمانید که ورود فرد جدید به خانوادهشان میتواند، شرایط و اوضاع را تغییر دهد و شخص جدیدی به آنها کمک خواهد کرد.
سایت سیمرغ
ویرایش و تلخیص:برگزیده ها
نا مادری ,