سفر عشق(قسمت پانزدهم)(فرق عمل سالم و عمل به ظاهر نیک)

به نام نامی اولین عاشق که اوست...

سفر عشق(قسمت پانزدهم)(فرق عمل سالم و عمل به ظاهر نیک)

از وادی پنجم بیرون می آیم و همان گونه که به حرکت در این مسیر ادامه می دهم، از دور آتش سهمگینی را می بینم؛ و به ناگهان احساس می کنم کسی در این آتش در حال سوختن است. کمی جلوتر می روم...

آری... درست حدس زده بودم؛ انسانی در حال عبور از میان آتشی سوزان است! هر چند احساس سوختن و درد کشیدن او به خوبی نمایان است و من آن را تا عمق جان احساس می کنم اما بسیار عجیب است که این آتش او را نمی سوزاند!

به انتهای مسیر آتشین نگاه می کنم، آتشی ست سهمگین و ادامه دار... گویی ابتدا و انتها ندارد... و آن انسان ناتوان تر ازآن است که خود را از دل این آتش برهاند. یک لحظه حس قهرمانی به من دست می دهد که زندگی دیگران در دست اوست و با خود می گویم که من باید به او کمک کنم.

با وجود ترسی که از آن آتش بر من چیره گشته است، اما نمی توانم سوختن او را تاب بیاورم و داخل آتش می شوم. آتشی ست بس داغ و سوزنده، گویی تمام وجودم به آتش کشیده می شود، می ترسم به عمق آن بروم، به همین دلیل از همان جا فریاد می زنم: دستت را به من بده، من برای نجات تو آمده ام!

اما او انگار صدایم را نمی شنود؛ این بار بلندتر فریاد می کشم: به من نگاه کن! من برای کمک به تو آمده ام؛

بالاخره صدایم را می شنود، به من نگاه می کند، می فهمد که قصد کمک به او را دارم، اما بدون هیچ حرف و سخنی، آرام و سنگین به راه خود در دل آتش ادامه می دهد!

هر چند می دانستم که غیر از من کسی برای کمک به او نیست، اما ماندنم در آن آتش نیز، بیش از آن جایز نبود؛ ناامیدانه و به سرعت از آتش خارج می شوم؛ این آتش من را هم سوزانده بود؛ دست ها و پاهایم به شدت می سوخت و حتماً ادامه ی مسیر را برایم دشوار می کرد.

کنار کوله بارم بر زمین می نشینم. و در حالی که سوزش و درد را با تمام وجود احساس می کنم، به فکر فرورفته ام که چرا او کمکم را نپذیرفت؟ چرا مسیرش را در دل آتش طی می کند؟ احساس می کنم کسی جز راوی نمی تواند به سوالم پاسخ گوید؛ همیشه وقتی به او می اندیشم به نزدم می آید و در یافتن پاسخ مرا یاری می کند.

این بار نیز صدایش را می شونم، و قبل از این که  سوالم را بپرسم به من می گوید:

مسافر سفر عشق، قدم هایت استوار و خداوند پشت و پناهت باد. همان گونه که دانستی، بعد از وادی پنجم هنگام عمل فرا رسیده است، اما قبل از این که دست به هر عملی بزنی، باید نکته ای را بدانی و آن هم

"فرق بین عمل سالم و عمل به ظاهر نیک" است.

====================================================

برای اولین بار است که این اصطلاح به گوشم می خورد؛ کمی با خود کلنجار می روم و به تفاوت این دو می اندیشم. اما فکرم به جایی نمی  رسد؛ برای همین می پرسم:

عمل سالم و عمل به ظاهر نیک! چه تفاوتی میان این دو وجود دارد؟

                                                   و راوی این گونه سخن را آغاز می کند:

از روزی که انسان آفریده شد و خداوند از فرشتگانش خواست تا در مقابل اوسجده کنند،  یکی از بزرگترین فرماندهان در مقابل انسان سجده نکرد و گفت من از او برترم؛ و از همان روز جنگ بین تاریکی و روشنایی آغاز شد. جهان های دیگر را نمی دانم، اما در جهان مادی، شیطان دشمن آشکار و قسم خورده ی انسان است.

او و یارانش به خوبی می دانند که فطرت انسان خداییست و در هر صورت میل به نیکی و خوبی در او وجود دارد. آنان خوب می دانند که اگر به صورت مستقیم انسان را دعوت به انجام عملی کنند که هم در صور پنهان و هم در صور آشکار آن، شری نهفته است، انسان هیچ گاه نمی پذیرد و عقل سلیمش حکم می کند که آن عمل را انجام ندهد. به همین دلیل، ظاهر آن عمل را تغییر می دهند وآن را در نظر انسان " نیک" جلوه می دهند، اما فقط ظاهرش را...!

شیطان همیشه به زیباترین شکل ممکن وارد افکار و اندیشه ی آدمی می شود و هیچ عمل شری انجام نمی پذیرد، مگر این که  لباسی از تقوا و نیکی به تن  کرده باشد! به همین دلیل است که باید فرق بین عمل سالم با عمل به ظاهر نیک را بدانی.

من که انسانی هستم در جهان مادی، ظاهر را می بینم و گاهی اهمیت آن به قدری برایم زیاد می شود که به کلی باطن را از یاد می برم، و شیطان  که شاید بارها و بارها من را دعوت به انجامش کرده بود و من هر بار  نپذیرفته بودم و کلی بد و بیراه هم نثار شیطان کرده بودم که تو فکر کرده ای من این عمل شر را، که خداوند من را از انجامش برحذر داشته انجام می دهم؟ اما او از راه دیگری وارد می شود و لباس زیبایی به تن عمل شر می پوشاند و ظاهر آن را بسیار نیک جلوه می دهد وآن را جلوی چشمم دوباره ظاهر می کند!

آری... ظاهر عمل نیک شده بود و من نمی دانستم و شاید هر روز آن عمل را انجام می دادم و هر بار شکست می خوردم ،هر چند فکر می کردم پیروزی ست، و هر بار به تاریکی بیشتری فرو می رفتم و نمی دانستم چرا....!؟

بین اعمال خیر و شر، مرز باریکی وجود دارد و شیطان از این مرز به خوبی استفاده می کند.

پیروز می شوم، می گوید شکست است!

شکست می خورم، می گوید پیروزیست...!

در تاریکی فرو می روم، می گوید روشناییست....!

به روشنایی می رسم، می گوید تاریکیست...!

عشق می ورزم، می گوید هوس است....!

هوس است، می گوید عشق است...!

خیانت می کنم، می گوید خدمت است...!

خدمت می کنم، می گوید خیانت است...!

شجاعت به خرج می دهم، می گوید ترس است...!

می ترسم، می گوید شجاعت است...!

کفر می ورزم، می گوید ایمان است...!

ایمان می آورم، می گوید کفر است...!

و این کارها را با چنان ظرفتی انجام می دهد که من گاهی هرگز متوجه نمی شوم، چون مرزی به باریکی یک تار مو بین این اعمال وجود دارد.

مسافر سفر عشق، سوختن انسانی در آتش با این که سخت است و دردناک؛ اما آیا قبل از این که اقدام به کمک، به او کنی به این اندیشیدی که آیا کمکت به خیر و صلاح اوست؟ یا تو، اکنون و با این حال، توانایی کمک به دیگران را داری؟ آیا او به کمکت نیاز دارد؟ آیا خودش می خواهد از آن آتش خلاصی یابد و کمکت را می پذیرد یا خیر؟ اصلاً کمک تو به درد او می خورد یا نه؟ از کجا می دانی، شاید او سوختن را تجربه می کرد برای ارتقاء، برای عبور از یک مرحله و وارد مرحله ای تازه شدن! این که عشق کمک به آن انسان را داشتی، بسیار جای تحسین دارد، اما آیا نباید قبل ازآن تفکر می کردی؟

بعضی از اعمالی که ما در حق خودمان یا دیگران روا می داریم، عملی ست به ظاهر نیک... نه سالم.

با ناراحتی، در حالی که سوزش پاهایم، از آتشی که در آن قدم گذاشته بودم، هنوز ادامه داشت پرسیدم:

من از کجا تفاوت عمل سالم با عمل به ظاهر نیک را بدانم!؟

روای پاسخ می دهد: عمل سالم، نشأت گرفته از یک تفکر سالم است. قبل از انجام هر کاری اندکی تفکر کن و خوب آن عمل را در ذهنت بشکاف و به جوانبش توجه کن.

--و اگر فکرم به جایی نرسید چه!؟

--آنگاه به حست رجوع کن. اگر تزکیه و پالایش به خوبی در تو صورت گرفته باشد و حتی اندکی از ضد ارزش ها فاصله گرفته باشی و از انجام آن اعمال خودداری کرده باشی، حست آرام آرام سالم می شود و می توانی مرز بین نیک وبد، یا عمل سالم با عمل به ظاهر نیک را تشخیص دهی.

آنچه امروز باید بیاموزی، "قدرت تشخیص" است. آن هم نه تشخیص بین خوب و بد، که این را هر کسی می داند و متوجه می شود، بلکه تشخیص بین خوب و به ظاهر خوب، بین سالم و به ظاهر نیک.

تفاوت دیگری که بین این دو وجود دارد "نتیجه" و دورنمای آن عمل است. اگر عملت سالم باشد، در ادامه و در طول زمان نتیجه ی خوبی در پی خواهد داشت، هر چند که امروز ممکن است ظاهرش چندان خوب و زیبا به نظر نرسد.

"حقیقت در اعمال و ادامه نقاب از رخ بر می دارد."

پس قطعاً حقیقت هر عملی که انجام می دهی، روزی بر تو مشخص خواهد شد، اما چقدر زیباست که همین امروز و در همین لحظه که در حال انجام عملی هستی، خیر یا شر بودن آن، سالم یا به ظاهر نیک بودن آن، بر تو مشخص شود؛ چرا که اگر این را امروز درک نکنی، شاید درآینده جز پشیمانی حاصلی در پی نخواهد داشت.

هر چند از آن عمل، برایت تجربه ای می ماند که اگر آن را توشه ی راهت کنی بسیار با ارزش خواهد بود...

تجربه ای مثل پاهای سوخته ات!!!

ادامه دارد...

نویسنده: همسفر لیلی


مطالب مشابه :


بررسی تطبیقی عمل سالم وعمل به ظاهر نیک

بررسی تطبیقی عمل سالم وعمل به ظاهر نیک بطور مثال هر چقدر فرد در صور آشکار بعد از ترک




سفر عشق(قسمت پانزدهم)(فرق عمل سالم و عمل به ظاهر نیک)

کنگره60 اصفهان شعبه شیخ بهایی - سفر عشق(قسمت پانزدهم)(فرق عمل سالم و عمل به ظاهر نیک) - آدرس




زیبا ترین سکس حال کردن س س سس ک سسس ط یز نیک

محمد علی دحیمی - زیبا ترین سکس حال کردن س س سس ک سسس ط یز نیک - اجتماعی عشق زندگی




هرزگی بوروکراتیک

صور - هرزگی "وَلابُد للنّاس من امیرٌ بر او فاجِر" مردم ناگزیرازداشتن حاکمی نیک یا بد هستند.




کارگاه آموزشی عمومی 28 شهریور ماه 93

وبلاگ نمایندگی نیک آباد در دو قسمت صور پنهان و صور آشکار دچار مشکل هستم و اگر بخواهم




سازمان فراماسونری

می دانیم که تنها یک جغد بزرگ و «صور نیک» وجود دارد، در انجیل و اسناد تاریخی دیگر آمده است که




صهیونیستها در بیشه "بوهم" به دنبال چه هستند؟

می دانیم که تنها یک جغد بزرگ و «صور نیک» وجود دارد، در انجیل و اسناد تاریخی دیگر آمده است که




برچسب :