درس هنر در روابط عمومي ـ خلاصه نهايي

1.      دوره هخامنشي:

انواع هنر در دوره هخامنشي:

1.1    در معماري كاخ ها كه شامل آثار حجاري و سنگ تراشي و نقش برجسته ها است كه همراه با تزئين و اقتدارطلبي است، بسيار بارز است.

1.2    در تالارهاي بزرگ كه شامل ايجاد كف پوش هاي زيبا و پرده هاي عظيم كه نشان دهنده صنعت نساجي آن زمان است و همچنين استفاده از چوب در سقف اين تالارها.

1.3    ضرب فلزات همچون طلا و نقره كه شامل ضرب سكه ها و عكس برجسته است، اين هنر كاربردي نيست و بيشتر جنبه تزئيني دارد.

1.4    كنده كاري برروي سنگ ها

 

ويژگي هاي هنر هخامنشي:

1.       داراي بيان دنيوي بوده و مذهبي و ديني نبوده است.

2.       بسيار موزون و تجربه در كار است و انتزاعي است و به دنبال عظمت، اقتدار و فاخر بوده است، مثلاً: لباس هاي فاخر و زيبا و فرش هاي زيبا.

3.       از لعاب و آجرهاي لعابي به وفور استفاده مي شده است و لعاب هاي فيروزه اي بسيار زياداست و داراي زمينه هاي نخودي  با خطوط مشكي و زمينه قرمز با خطوط سفيد بوده است.

دوره اشكانيان:

اشكانيان زيرسلطه يوناني ها بودند و هنر بيشتر ضرب سكه بود، آنها يوناني دوست بودند و برثبت نقش و نگار برروي سكه ها تلاش مي كردند كه از يونان اقتباس كرده بودند و از آثار اين دوره مي توان به نقاشي ديواري (فرسك) كه از يونان الهام گرفته شده بود، اشاره كرد كه نحوه انجام نقاشي ديواري بدين صورت بود كه تا زماني كه گچ برروي ديوار خيس است، رنگ را برروي ديوار مي گذارند تا رنگ داخل گچ برود كه به اين شيوه فرسك مي گويند، اولين نقاشي ديواري ايران در كوه خواجه در سيستان است كه تحت تأثير هنر رم و يونان ايجاد گرديده است.

اشكانيان موزائيك سازي را به صورت ريز ريز از كنار هم قراردادن قطعات شكسته شيشه و موزائيك برروي گچ ساخته شده است از جمله اين آثار مي توان به معبد خورشيد در هاترا نام برد.

 

وجه هنر در دوره اشكاني:

1.       هنر ايراني

2.       هنر يوناني

3.       هنر تركيبي يوناني ـ ايراني

خط اين دوره پهلوي و زبان آن به صورت فارسي ميانه و اوستايي بود.

دوره ساساني:

ويژگي خاص اين دوره سيطره كامل دين زرتشت است. ساسانيان مي خواستند تمام عظمت و قدرت هخامنشيان را بدست آورند و زنده كنند، آنها كاخ ها و تالارهاي بزرگ ستوندار را با طاق هاي ضربي و چوبي مي ساختند كه اين طاق هاي ضربي بعدها اساس معماري اسلامي شد از جمله مي توان به طاق كسري اشاره كرد كه در ساخت مساجد و مكان هاي مذهبي بسيار مؤثر بود.

در اين دوره گچ بري هاي بسيار زيبا و پيشرفته و نقش برجسته هاي خاص گچي سيستان كه داراي توازن، تقارن و نوعي سكون مي باشد، ديده مي شود.

بنيان نقاشي (نگارگري) ايران براساس نقاشي ماني براساس كتاب ارژنگ يا ارتنگ ماني، است. شكل آدم ها وگياهان بسيار شبيه گياه هاي اسليمي است.

بنيادهاي نقاشي ما بسيار ضعيف است، ماني برروي كاغذ پاپيروس و پوسته درختان و خشت و گل نقاشي مي كرد.

پارچه بافي در دوره ساساني بسيار معروف است كه زربافت و سيمگون و زرگون است كه تار و پود آن، نخ هاي گلابتون است و نساجي بيشتر پيشرفته داشته و صادر نيز مي شده است، قالي معروف اين دوره، بهارستان است كه كاخ تيسفون با آن فرش شده بوده است كه نه تنها سيمگون و زرگون بوده است،‌ با جواهرات نيز تزئين شده است.

فلزكاري در دوره ساساني بسيار رشد داشته كه بعد از اسلام اين ظرف ها مكروه دانسته مي شود، پيشرفته صنعت فلزكاري مثل چكش كاري، ورق كاري در اين دوره مي باشد. «ضرب سكه كه تصوير پادشاهان با تمامي ظرافت ضرب مي شد»

موسيقي در اين دوره توسط باربد و نكيسا در دستگاه هاي همايون و شور بوجودآمده و اين موسيقي ملي در آن زمان پايه گذاري شد و انواع سازها مثل عود و چنگ از سازهاي اين دوره مي باشد.

سرود گات، سرودهايي هستند كه به صورت سرودهاي كليسايي هستند كه به آن موسيقي مذهبي مي گفتند كه در نمايش آئيني سوشون (سوگ سياوش) از آن استفاده مي شده است. « سياوش دليري است كه بخاطر پاكي شهيد مي شود »

آئين قوالي، مثل پرده خواني، نقالي در اين دوره اجرا مي شده است.

از ديگر آئين هاي اين دوره درخت زرايران است كه يكي از اسطوره هاي ايران است.

مهم ترين اتفاق اين دوره،‌ تأثيرپذيري هنر اين از تمدن هايي چون مصر،‌ يونان، چين و هند بدليل گستردگي امپراطوري ساساني مي باشد. « تأثير متقابل هنر اين تمدن ها بر هنر ايران/ تبادل فرهنگي »

 

ويژگي هاي هنر دوره ساساني:

1.       هنر در اين دوره بسيار واقع گراست. « فرق هنر دوره ساساني و هخامنشي در واقع گرايي و تجربه است »

2.       ويژگي ديگر اين دوره، ايجاد نقاشي است كه ماني پيامبر آن را معجزه خود مي دانست و حرف ها و نصيحت هاي خود را با نقاشي انجام مي داده است.

 

 

 

ساير تمدن ها در عصر و زمان ساساني:

وقتي از هنر باستان صحبت مي كنيم (تا قرن 19 ميلادي) بايد به دين، آئين و مذهب مردم توجه كنيم، در قرن 19 دين از هنر جداشد.

 

تمدن مصر:

اتفاق مهمي كه در هنر مصر باستان حادث شده، اين است كه اين هنر كاهني است و تحت سيطره كاهنان بوده است و هنري است كه روايتگراست و داستانش مشخص است، اين هنر مذهبي، ايستا و به شدت ديني بوده است. از اعتقادات مردم مصر مي توان به مورد ذيل اشاره نمود:

آنها اعتقادداشتند، فراعنه نماينده و يا پسر خدايان برروي زمين هستند و هر كسي كه مي ميرد، موجود درون بدن او « كا » از آن جدا مي شود و آنها بايد بدن او را موميايي كرده و تازه نگه دارند تا كا دوباره به بدن آنها بازگردد. عمل موميايي در معابد انجام شده و همچنين مجسمه هايي شبيه آنها مي ساختند و برروي تابوت شان قرار مي دادند به اين دليل كه وقتي كا برمي گردد، بتواند جسد خود را پيداكند.

قبرهاي مصري بسيار بزرگ بوده و تمام وسايلي كه آنها در زندگي استفاده مي كردند از قبيل: لباس، خوراك و وسايل جنگي وحتي زنان فراعنه را در كنار آنها دفن مي كردند، اين تفكر باعث ايجاد پيكره سازي در اين تمدن شده است. آنها به دنياي پس از مرگ اعتقاد داشتند و به همين دليل به هنر آنها دنيايي مي گفتند. آنها براي قبرها كه همان اهرام مصر هستند، اهميت خاصي قائل بودند و آنها را به صورت مصطبه و پلكاني مي ساختند در زمان فخرن فرعون دوم و فرعون بزرگ ساخت اهرام پايه گذاري شد كه مدت زمان ساخت آنها كمتر از 10 بود، براي پادشاهان و خداياناسفنگس مي ساختند، اسفنگس ها حيوانات اساطيري به اندازه سه برابر اندازه يك آدم (مانند: سرعقاب و تن گاو) كه از حيواناتي مانند: عقاب، گاو، شير هستند و اعتقاد داشتند كه آنها نگهبان كائنات هستند، از اين قبيل مي توان به مجسمه ابوالهل اشاره كرد كه همان مجسمه و نماد فخرن است كه بزرگترين بناي سنگي دنياست.

نقاشي در تمدن مصر به سه دسته تقسيم شده است:

1.       اسطوره اي: تصوير خدايان

2.       آئيني:  مراسم تدفين ( هنر مردگان )

3.       هنر واقع نگاري:  تصاوير مردم درحال كار، ماهي ها و ...

آنها خيلي زياد به واقعيت و واقع نگاري وفادارند و هر چيزي را دقيقاً عين همان شكل مي كشيدند.

يك سري تصاوير و نقاشي هاي قراردادي در مصر داريم، يعني همه جا رعايت مي شود،‌ كه استفاده از صورت نمادين تصوير مي باشد، بنحويكه صورت از نيم رخ، بدن از روبرو و پاها از نيم رخ است.

فرعون توت فنخ آمون پسر 18 ساله اي بوده است كه بر اثر بيماري مي ميرد و موميايي آن را درون سه تابوت مي گذارند كه در داخل هم مي روند، تابوت ها فرم بدن فرعون را داشتند و از طلاي ناب ساخته شده بودند و برروي آن فلزكاري بسياري انجام شده بود و روي صورت او نقابي از طلا گذاشته بودند، اين طلا بسيار درخشان بودند به طوريكه اولين نفراتي كه تابوت او را كشف كرده بودند با مشاهده نقاب مرده اند. تابوت او نقاشي شده بود و تصاويري از جنگ برروي آن نقاشي شده بود.

هنوز تمامي رمز و رموز اهرام ثلاثه شناسايي نشده است و هنوز به صورت يك معما است، در داخل اهرام پر از جواهرآلات و طلاست و مردم مصر معتقدند، اين اهرام طلسم شده است و هر كسي وارد آن شود، مي ميرد.

يكي از ويژگي هاي مهم مصر اين است كه آثار باستاني آن كمتر به غارت رفته است.

 

هنر تمدن هند:

تمدن هند يكي از تمدن هاي بزرگ است كه در كنار رود سند بوجودآمده است. از ويژگي هاي اين تمدن مي توان به تعدد دينهاي مختلف است، ولي اين تكثر اديان منجر به وحدت در اين كشور شده است.

يك دسته از آريائي ها شمال شرقي درياي خزر كوچ كرده بودند به منطقه هند مي روند و اولين تمدن را در كنار رود سند تشكيل مي دهند، در اوايل قرن بيستم (سال 1920) دو شهر موهنجودارو و هاراپا در اين منظقه پيداشدند كه ريشه اين دو شهر به 1.500 سال قبل از ميلاد برمي گردد كه اصول شهرسازي مانند: فاضلاب، ساختمان هاي چندطبقه، حمام و ديوار پيراموني شهر به اندازه 13 متر، در آن رعايت شده است كه الگوي آن در شهر سوخته در سيستان و بلوچستان وجود داشته است.

ظهور بودا در هند است، او شاهزاده اي بوده و تفكرات خود را تا 12 سالگي نوشته و تفكراتش در تمام آسياي جنوب شرقي وجود دارد، اساس دين بودا، طبيعت است و انسان را بخشي از طبيعت مي داند، اين دين اعتقاد به تناسخ دارد به نحويكه هر وقت فرد مي ميرد به موجود ديگري تبديل مي شوي. شخصي بنام بوديساتورا، بوداي موعود است كه دنيا را در آينده نجات مي دهد، اين تفكر باعث وحدت ملت هند شده است و اين تفكر در نقاشي،‌ مجسمه و ... ديده مي شود.

در ابتداء تصويري از بودا وجود نداشته است و او را بيشتر در حيوانات تصوير مي كردند و در قرن دوم و پس از ظهور يونانيان در شمال افغانستان باعث تغيير در تفكرات هنديها گرديد و تصويري امروزي بودا ساخته شد.

اساس تفكر در هند، در رياضت است.

دومين مذهب هند، برهما يا هندو است كه از قرن 7 تا 13 ميلادي در هند رواج پيدا كرد كه سه خدا دارد:

1.       خداي برهما

2.       خداي ويشنو

3.       خداي شيوا

1.      خداي برهما:  خداي كائنات است كه دنيا را خلق كرده و بازنشسته شده است.

2.      خداي ويشنو:  خداي محافظ كائنات است كه آن را نگه مي دارد.

3.      خداي شيوا:  خداي حركت و بركت است كه همه چيز را تغيير مي دهند كه تصوير آن درحال رقص با چهار دست است.

معابد آنها، به نام استوپ هستند كه فرم گنبدي شكل به صورت نيم كره است و اطراف آن به صورت نرده سنگي و با يك دروازه است. معابد جاهايي هستند كه يا بودا در آنجا بوده و يا از آن رد شده است. در آنجا يك سري سكو وجود دارد كه وسايل زندگي بودا برروي آن است، در بيرون معابد يك سري حجم ها از زندگي بودا وجود داردكه در استوپ سانچي بسياري از آن وجود دارد.

بيشترين تأثير را خدايان ويشنو و شيوا دارند.

 

 

انتقال اسلام از ايران به هند:

در قرن  هفتم هجري (13 ميلادي) همايون شاه از پادشاهان هند به دربار شاه طهماسب پناه آورد و ساكن شد و تحت تأثير فرهنگ و هنر ايراني قرارگرفت و شاه طهماسب به او كمك كرد تا او خود را احيا كند، اين مهاجرت باعث شد كه هنر ايراني و اسلام به هند برود و اولين كساني كه اسلام را به هند بردند، ايراني ها بودند. خط نستعليق نيز از خطوط مقدس هند است و زبان فارسي از زبان هاي هندي بشمار مي آيد.

در دوره تيموري كه مغول ها به ايران آمده بودند به شدت تحت تأثير هنر ايراني قرارگرفته و شخصي به نام شاه جهان (نوه تيمور) در منطقه آگرا براي همسرش تاج اقدام به ساخت كاخي با سنگ سفيد كه آن را نماد عشق مي دانند و آن را تاج محل مي نامند.

معماري اين بنا تحت تأثير هنر ايراني ـ اسلامي است و كتيبه هاي قرآني تاج محل با خط نستعليق است و به آن دوره، دوره هنر اسلامي در هنر مي گويند.

مغول ها هنر ما و هند را نجات دادند و باعث تشكيل بسياري از كتابخانه ها در ايران و هند بودند و هنر را بسيار ترويج كردند و يك سري اشكال چيني را وارد هنر ايراني كردند و باعث تبادل مفاهيم هنري بين ايران و چين شدند.

فنون كتاب آرايي از اين دوره در هند رواج پيداكرد و توسط همايون شاه در اواسط قرن 16وارد ايران شد و عاشق هنر ايراني مي شود و سه هنرمند دوست مصور، ميرسيدعلي و عبدالصمد را با خود به هند مي برند و باعث ترويج هنر ايراني در هند مي شوند.

نسخ خطي اين دوره با خط نستعليق در هند رايج مي شود كه خط مقدس در هند شناخته مي شود و زبان فارسي، زبان رسمي مسلمانان هند مي شود و به ايجاد كتابخانه عظيم هم در هند و هم در ايران مي شود.

 

هنر چين:

هنر چين در واقع در كنار رود زرد حدود 5.000 سال قبل از ميلاد تمدني بوجودآمد به نام تمدن چين كه ويژگي اصلي آن اين بود كه مردم آن داراي دين خاصي نبودند و دين نداشتند. ريشه هنر در دين است و تمامي مليت ها هنرشان يا ديني بوده و يا سياسي.

در چين 3 تفكر حاكم بوده است كه آنها اساس تفكرات ديني شرق را پايه گذاري كردند:

1 ـ  لائوتسه:او متفكري است كه كتاب راه و قدرت هاي آن (دائوچينگ) را نوشت او در اين كتاب يگانگي نيروهاي طبيعي را بيان مي كند و بيان مي كرد هر اتفاقي نشانه اي است براي اتفاقات بعدي كه در پيش روي داريم. او اساس يكي از تفكرات چين را در سال 700 ق.م پايه گذاري مي كند.

2 ـ  كنفوسيوس:او فيلسوف بزرگ شرق است كه مباحث اجتماعي را مطرح مي كند، بايدها و نبايدها و دستورالعمل هاي حكومتي را بيان كرده و قانون اجتماعي را مطرح مي كند و مباحث لائوتسه را پوشش مي دهد، به او فيلسوف مصلح يا فيلسوف اجتماعي مي گويند. اساس تفكرات او بهبود در روابط اجتماعي بود و دستورالعمل هايي را براي حقوق و دستمزد ارائه نمود.

3 ـ  بودا:دين بودا در هند بوجودآمده و در قرن اول ميلادي به چين رسيد، بودائيان اعتقادات شان براساس تعاليم زيستي و طبيعي بود كه ما جزئي از طبيعت و مقهور آن هستيم و در طبيعت ذوب مي شويم و نيروهاي طبيعي برآن حاكم است، بودا نظرات لائوتسه و كنفوسيوس را كامل كرد.

اين سه نفر اساس تفكر ديني و مذهبي چين را پايه گذاري كردند.

هنر اول «خوشنويسي»:

لائوتسه به خوشنويسي و خط معتقدبود و شخصيت و آينده افراد را از روي خط مشخص مي كرد. خوشنويسي هنر اصيل چين است. خط چين، ايدئوگرام و مفهوم نگار است،‌ مثلاً : مرگ به شكل خاصي نوشته مي شود. حروف زبان آواييو الفباي هستند و خيلي راحت نوشته مي شود ولي حروف چيني آوانگار نيستند و براي هر كلمه يك شكل دارند، مثلاً خورشيد يك شكل خاص خود را دارد كه شكلش را مي كشند.

وحدت فرهنگي چين بدليل همين خط چيني است و خط چيني درحال حاضر يكي از خطوط رسمي دنيا مي باشد. شكل زبان چيني الفبايي نيست و تصويرخواني است و زبان چيني بسيار سخت است.

اساس هنر چين خط است و ابزار آن مركب، قلم و كاغذ است، در چين كاغذ و چاپ اختراع مي شود، چيني معتقدند وقتي خط مي نويسي بايد پاك و منزه باشي و تمركز داشته باشي و در طبيعت تفكركني.

 

هنر دوم «نقاشي»:

در نقاشي دقيقاً همان ابزاري را استفاده مي كنند كه در خط مورد استفاده قرارمي گيرد. در نقاشي از رنگ استفاده مي كنند، آنها معتقدند رنگ ما را از جوهر طبيعت دور مي كند و نقاشي هاي چين عمدتاً تك رنگ است. بودا و لائوتسه اعتقادات نزديكي داشتند كه تلفيق اين دو اعتقاد تبديل به تفكري به نام « چان » شد كه در ژاپن به « زن » مي گويند. « شر » مكتب جديدي است كه به طبيعت، تجربيات در زمينه منظره هاي طبيعي اهميت مي دهد و خودش را بخشي از طبيعت مي داند كه خود را در آن مي بيند و مي گويد اصل طبيعت است و طبيعت را اساس دنيا مي دانند و در نقاشي ها بيشتر از منظره استفاده مي كنند، نقاشي داراي خط هايي بود كه سبب تفكراتشان است كه در خود را نقاشي فرض كند.

ويژگي نقاشي چيني:

1.       نقاشي چيني داراي فضاي خالي است.

2.       نقاشي چيني تك رنگ است.

3.       نقاشي چيني به صورت تندنگاري مي باشد و نقاش، نيروهاي طبيعت را جذب مي كنند و خيلي سريع نقاشي مي كنند.

4.       خيلي از نوشته در نقاشي استفاده مي كنند و در كنار شعر از يك شعر يا هايپكو استفاده مي كنند.

هنر سوم «معماري چين»:

آنها داراي معماري خاصي نيستند، چون مصالح در چين بسيار كم است و بيشتر چوب وجود داردو فضاي آنها با شرايط آب وهوايي شان سازگاراست كه شيرواني هايي با سفال است ، يكي از عمارت هاي بزرگ چين، شهر ممنوعه است كه فضاي معماري بسيار بزرگي دارد با پيكره هاي سفالي كه در سال 1974 كشف شده است كه شامل يك لشگر با سرباز و اسب و تجهيزات كه از سفال ساخته شده است كه سربازها همه به صورت ايستاده و در قد و قواره انسان واقعي هستند.

اساس تفكرات مكتب چان:

1.       خانواده

2.       امپراطور (حاكمان)

3.       طبيعت

آنها بسيار مطيع و سخت كوش هستند و ارتباط شان با حيوانات مختلف زياد است و آنها را مي خورند و مي گويند هر چيز طبيعي براي آنها مفيد است.

هنر چهارم «سفالگري چين»:

سفال هاي لعاب دار، چيني هاي معروف كه بسيار در ايران طالب داشت كه به خاك سفيدي دست يافتند كه بوسيله آن سفال ها را لعاب مي دادند و به كل دنيا صادر كردند.

از ديگر صنايع ديگر چين مي توان به پارچه اشاره نمود.

 

هنر ژاپن:

ژاپن همسايه جنوبي چين است از هزار سال ق.م. بوجودآمده و اسناد هنري آن مربوط به 400 ق.م. مي باشد. در قرن 5 تا 7 ميلادي از طريق جاده ابريشم با دنيا آشنا شدند و ارتباط ديگري با دنيا نداشتند و بيشترين ارتباط شان باچين بود و تا قرن 12 زير سيطره چين بود و به لحاظ فكري بسيار شبيه چين بودند و مكتب چان را به اسم مكتب زن در ژاپن رواج دادند كه طرفداران بيشتري دارد.مكتب اصلي آن شينتو است كه تحت تأثير تفكرات چيني، بسيار به خانواده اهميت مي دهد و بسيار به حكمران و طبيعت بسيار معتقدبودند و بسيار مطيع هستند ولي از قرن 12 ميلادي و پس از جدايي ژاپن از چين، بين هنر چيني و هنر ژاپني تفاوت ايجادشد و بسيار به رنگ و لعاب در نقاشي روي آوردند و از تزئينات و ريزنقش ها استفاده زيادي كردند.

مراسم چاي و گل آرايي از مراسم معروف آنها به حساب مي آيد.

در قرن 19 اروپائيان تحت تأثير هنر ژاپن قرارگرفتند و هنرهاي مدرن برپايه هنر ژاپن بوجودآمد و از ريزنقش هاي آن در چاپ استفاده نمودند.

معماري ژاپن همانند معماري چين با استفاده از چوب و ساخت كاخ هاي وزين و پر از تزئينات و فضاهايي متفاوت از چين ساختند و رنگ، فرم هاي رقصان كه در آن بيشتر تفكر معنوي چين كمتر در ان ديده مي شود، وجود دارد.

هنر چين برپايه مفاهيم عرفاني و هنر ژاپن تزئيني است.

تفاوت اصلي هنر چين و ژاپن:

تفاوت اصلي هنر چين و ژاپن در استفاده از ترئينات،رنگ ها، نقش ها، تشريفات، كاخ ها و تجملات، ريزنقش ها، فرم لباس ها

است.

ژاپني ها با ساير كشورهاي جهان بسيار در ارتباط بودند و هستند و تنها تمدني هستند كه با آسيب هاي مختلف جمعيتي و طبيعي از بين نرفته است.

هنر غرب ( هنر اژه ):

حدود 2000 سال قبل از ميلاد از درياي اژه از جنوب يونان كه مركز تمدن آنجاست، آغاز مي شود. قوم اژه و قوم كرت و قوم يونان از اقوام آن منطقه مي باشند. يوناني ها در تهاجم به اين دو قوم پيروز مي شوند و تمام منطقه را تصاحب مي كنند، آنها بسيار هوشمند و جهانديده بودند كه در كنار دريا زندگي مي كردند، دريانورد بودند و با مصر و بين النهرين در ارتباط بودند.

آنها اعتقادات مذهبي نداشتند و خدايان آنها در قصص و اسطوره ها خلاصه مي شدو خدايان مختلفي داشتند كه شكل انسان نما داشتندو از نسلي به نسل ديگر گسترش پيدا مي كردند كه اساس اين انديشه بر اساس انسان مداري و قدرت طلبي بود، رياضيات در اين منطقه غوغا مي كند، تفكر اصلي در اين منطقه براساس انسان مداري، انديشمندي و تواناييهايي كه انسان دارد (انسان مي تواند به نهايت كمال برسد) و تفكر و فلسفه است، در اين منطقه فلاسفه را داريم و انديشمند نداريم كه بيشتر قصه ها، اسطوره ها (ناميرا هستند و برهمه چيز احاطه دارند در شكل و شمايل انسان هستند) داستانها و روايت هايي كه از خدايان مختلف مي شده است.

ويژگي بارز يوناني ها، تجمل گرايي و اشرافي گرايي آنها مي باشد، و آثار طلا در زندگي آنها مشخص است، آثار بدست آمده در اين منطقه بيشتر سفالين در هنر اژه و هنرهاي فلزي، مجسمه و پيكره تراشي، جواهرآلات و تزئينات در هنر يونان مي باشد.

آنها پيكره هاي بسيار خاص و زيبا مي ساختند.

در اين دوره، يوناني ها كل منطقه را تصاحب مي كنند و پس از تسخير يونان توسط رومي ها شاهد مواجهه هنر آنها با هنر روم هستيم،‌يوناني ها بدون مقاومت تسليم مي شوند وليكن رومي ها هنر، انديشه و فلسفه يونان را حفظ و آن را گسترش مي دهند.

هنر روم براساس فلسفه، پيكره تراشي معماري يونان شكل مي گيرد، آنها شهرساز بودند و اولين شهرهاي پر از تجملات را در دنيا ساختند، آنها طاق ها و كاخ هاي مختلف را بناكردند و مكان هايي براي تئاتر و نمايش ساختند كه پر از امكانات شهرنشيني بود.

هنر روم سرآغاز تشكيل هنري است،‌ تزئيني، تجملي و عظمت خواه كه اساس آن بر عظمت طلبي، قدرت طلبي، گستردگي، اشرافيت و اشاعه شهرنشيني كه طاق هاي ضربي در سطح شهرها ساخته شدند كه براساس تفكرات هنر يونان كه هنر واقع گرايي ـ قدرت طلب ـ قاعده مند و رياضي وار بود، تشكيل شده است.

نقاشي روي ديوار در اين دوره ديده مي شود، نقاشي ها، موزاييكي هستند يا از سنگ مرمر ساخته شده اند كه اهميت زيادي به انسان مي دهد و انسان قدرتمند و مطلوب اساس تمام مبحث هنر قرار مي گيرد.

به هنر روم كه هنري حساب شده و كلاسه بندي شده مي باشد، هنر كلاسيك مي گويند. هنر كلاسيك،‌ هنري است قانونمند، حساب شده كه براساس ارزش هاي واقعي انسان و توجه به واقع گرايي و رياضيات (هندسه و تناسبات) بوجود مي آيد، اين هنر از زمان يونانيان بوجود آمد و تا نيمه اول قرن اول ميلادي حضور داشت، هنري است كه داراي رتبه هاي ارزشي است.

هنر صدر مسيحيت:

در سال 323 ميلادي رسميت پيداكرد، در واقع دو قرن پس از ظهور حضرت مسيح، دوران صدر مسيحيت مي باشد كه 1.000 سال طول مي كشد، دوراني است كه به قرون وسطي مي گويند، قرن 5 تا 15 توسط كنستانتين امپراطور روم پايه گذاري مي شود، تاريخ 323 ميلادي مسجد اياصوفيه را درست مي كند. آنها اماكن و تالارهاي سخنراني را به عنوان كليسا معرفي مي كند.

در قرون اوليه هنر مخفي و اوليه بود كه در كاتاكومب ها بود كه مسيحيان مرده را به صورت افقي در آنجا دفن كرده و عبادت مي كردند، در سقف و ديوارهاي كاتاكومب ها، قصص و كتاب هاي مقدس را نقاشي مي كردند.

كاتاكومب ها، يك مقبره زيرزميني هستند كه محل عبادت مسيحيان بوده و كنستانتين دين مسيحيت را به رسميت شناخت و 2 امپراطوري روم شرقي (با مذهب ارتدوكس در شرق اروپا) و روم غربي (با مذهب كاتوليك در ايتاليا) را تشكيل مي دهند. كليساي اياصوفيه در تركيه در اين زمان ساخته شد كه در زمان عثماني به مسجد تبديل شد.

كنستانتين تالارهاي رومي كه با سيليكا هستند را به كليسا به شكل مستطيل است، تبديل مي كند.

پس از سال 323 هنر مسيحيت علني شد، كاتاكومب ها از بين مي رود و تا قرن 15 ميلادي هنر فقط در كليسا بوده و هنر آن مذهبي و ديني است كه شامل نقاشي روي ديوار، موزائيك كاري و نقش برجسته بوده است. نقاشي معنوي بسيار معنوي بوده و مسيح را زميني معرفي نمي كرده است.

دوره رومانسك:

هنر اين دوره رومي وار است كه بيشتر در ايتاليا (مذهب كاتوليك ريشه دارد) و داخل كليسا از آن استفاده مي شود و به تزئينات توجه دارد و به بيرون كليسا توجهي ندارد.

ويژگي هاي هنر رومانسك تزئينات داخلي، نقاشي روي شيشه و موزائيك كاري مي باشد.

هنر گوتيك:

مربوط به قوم گوت در فرانسه است و متعلق به مسيحيان اين منطقه است و بيشتر در بيرون كليسا مي باشد، فرم تزئينات، نقش برجسته و مجسمه ها در بيرون كليسا است و ارتفاع كليسا زياد است و برج هاي آن متصل و بسيار مرتفع است، در اين دوره بيشتر قدرت طلبي رواج دارد و يك جور بيان قدرت و عظمت دارد.

ستون و مناره هاي خيلي بلند براي كليساها از ويژگي هاي اين دوره مي باشد.

ويژگي هاي هنر گوتيك، تزئينات داخلي، نقاشي روي شيشه، مجسمه سازي (نقش برجسته) كار روي بيرون ساختمان (نماي بيروني)

اصل هنر غرب، هنر مذهبي است و هنر عربي ريشه تصويري دارد.

دوره بيزانس:

بسيار شرقي است و تحت تأثير هنر شرق است كه مسجد اياصوفيه نماد اين دوره است. از قرن 5 تا 15 طول مي كشد كه هزار سال قدمت پيدا مي كند. (هنر مسيحي ـ مذهبي و كليسا)

در دوره رومانسك داخل كليسا مهم بود و پر از تزئينات بود و خارج آن مهم نبود، كليسا، علم، فرهنگ و هنر را تحت سيطره دارد و حتي گاليله را محاكمه مي كند. در قرن 15 ميلادي رنسانس اتفاق مي افتد (رنسانس يعني باززايي و دوباره زاييده شدن) زنده شدن اروپا (دوره رنسانس) از قرن 14، 15 و 16 طول مي كشد.

در اين دوره اهميت به انسان زياد مي شود و فردگرايي و خردگرايي اهميت مي يابد، انسان به عنوان يك موجود سازنده، مي تواند مالكيت داشته باشد،‌ رشد كند و هر كاري كه اشراف انجام مي دهند را انجام دهد. فردگرايي يعني اهميت به انسان، آراء، انديشه ها، نيازها و حقوق اوليه يك فرد. اهميت به علم و دانش افزايش يافت كه باعث بوجودآمدن رنسانس شد.

يكي از ويژگي هاي انسان گرايي محوريت انسان است يعني در نقاشي موضوع اصلي با محوريت انسان است.

رنسانس:

رنسانس باعث رشد علوم پايه، انساني، اجتماعي، نجوم و ... شد.

در اين دوره همه چيز مادي شد و پرسپكتيو ايجاد شد و هنر از دو بعد به سه بعد منتقل شد و علم مناظر و مرايا (پرسپكتيو) بوجود آمد، هنر آن چيزي كه جلوي حالت بزرگتر كشيده شود و هرچه عقب باشد، كوچكتر كشيده شود، داراي بعد مي باشد.

مبحث نور و سايه روشن در اين دوره مطرح شد و به اين نتيجه رسيدند نور ارزش مادي دارد و نور به هر جسمي مي تابد كه آن مشخص مي شود، در واقع به هنر يونان و رم رسيدند.

واقعيت و طبيعت را مورد توجه قراردادند و موضوع آن كمتر مذهبي شد.

رابطه رياضي و تناسبات، بررسي خيلي علمي و رياضي وار همه چيز مانند داوينچي

هنر مبالغه (لئوناردو داوينچي ـ رافائل و ميكل آنژ)

معماري، مجسمه سازي و نقاشي: (هنر مدرن از قرن 17 تا 19 ميلادي)

از بين رفتن فئودالي (زمين داري)، انقلاب صنعتي، اشتغال مردم در كارخانه ها و تأكيد بسيار برانسان و تناسبات باعث بوجودآمدن مكتب باروك در قرن 17 شد و در هنر، ادبيات و موسيقي در فرانسه رشد مي كند. اينها كساني هستند كه عليه تناسبات و حرف هاي رنسانس قد علم مي كنند و يك فضاي تجملي بدون رياضيات و حساب شده ايجاد مي كنند. ريزه كاري ـ اشرافيت ـ تزئينات و تجملات محصول اين دوره است. فضاهاي داخلي و كاخ ها و خانه هاي بزرگ كه كاخ ورساي در اين دوره ساخته شد. (باروك در فرانسه به معناي سنگ ريزه)

ويژگي هنر اين دوره اشرافيت و تجملات و صحنه هاي نمايشي زندگي مي باشد. هنر اين دوره متعلق به ادبيات، نقاشي،‌ مجسمه سازي و معماري است.

قرن 18:

دوره رومانتيسم، غلبه احساس بر عقل است،‌ دوست داريم آنچه را كه دل مي خواهد مطرح كنيم و همچنان در طي تاريخ وجود داشته و وجود دارد. بيشتر به طبيعت پرداخته مي شود و منظره سازي از جايگاه ويژه اي برخورداراست.

قرن 19:

رئاليسم عليه رومانتيسم برخواست و مهم مردم هستند و زيبايي ها در زندگي مردم (معدنچيان و ...) هست و واقعيت را عين خود واقعيت مي كشيدند و واقعيت، مباحث اجتماعي ـ انساني و رنج بشري را به تصوير مي كشيدند كه همزمان با رشد مطبوعات در اروپا بود و كشيدن كاريكاتور و نقاشي هاي انتقادي بسيار مرسوم بود.

اواخر قرن 19:

امپرسيونيسم، شروع هنر مدرن با اين مكتب است، اولاً با عكاسي رشد كرد و بوجودآمد، دوماً: بحث علمي بسيار قوي شد، مثل مباحث فيزيك نور، اگر يك نور سفيدي را از يك منشور عبوردهيم به هفت رنگ تبديل مي شود.

ان لحظه اي كه ما درخت را مي كشيم، رنگي را كه برداشت مي كنيم واقعيت ندارد، مثلاً رنگ سبز در اثر تابش نور تغيير مي كند، به اين تأثير مي گويند امپرسيون (دريافت) و امپرسيونيسم (دريافت يك لحظه از واقعيت)

تا اين زمان هنرمندان در آتليه نقاشي مي كردند و آتليه را مقدس مي دانستند ولي دراين دوره سه پايه و رنگ را به فضاي آوردند و نقاشي كردند.

امپرسيونيسم:  درك لحظه اي از فضا (احساسات بيروني)

اكسپرسيونيسم:  مكتبي است كه در آن بيان اغراق آميز احساسات دروني را دارد، بدبختي ها، دغدغه هاي اجتماعي، نكبت ها، ... و سختي ها و ناملايمات اجتماعي را بزرگ مي كند.

سورئاليسم (فراواقعي): از اواخر قرن 19 تا اوايل قرن 20، براساس عقايد فرويد بوجودآمد، به ضميرناخودآگاه هر فرد اشاره كرد، آنچه كه واقعي نيست، مانند: خواب ديدن، رؤياگونه، فيلم هاي تخيلي و ...

اين هنر به ذهن هاي پويا كمك مي كند و سير خلاق ذهن و فضاي رويايي را بيان مي كند.

مكتب انتزاع:  اتفاق بسيار مهم قرن 20، كه در اين هنر ما از طبيعت جدا مي شويم.

مكتب كوبيسم:  با حركت هاي عجيب و غريب مي شناسيم، مثلاً در زبان نقاشي، در زمان شناخت ابعاد و درك بعد چهارم از طريق انيشتين كه زمان در ابعاد (ابعاد چهارگانه: طول ـ عرض ـ ارتفاع و زمان ) ما جاري است كه اين تفكر در هنر تبديل شد به كوبيسم، حركت را در نقاشي با تكه تكه كردن نقاشي ايجاد كردن و از چند زاويه آن را ديدن ...

كوبيسم ، حركت را بيان مي كند و چند زاويه ديد ايجاد مي كند.

هنر فرامدرن: هنر مدرن را با هنرهاي بومي و سنتي تركيب مي كنند و هنر پست مدرن را بوجود مي آورند، در فرش ها با طراحيهاي جديد اين هنر، هنر پست مدرن ديده مي شود.

هنر مفهومي:  هنري كه مربوط به حجم، اجرا، تلويزيون، تابلوهاي تبليغاتي و هرچه كه در محيط لمس مي شود و وجوددارد، گويند.

 

هنر انتزاع:

انتزاع به معني كاستن و حذف نمودن است. در فلسفه كلاسيك، هنرهاي تجسمي چون نقاشي و پيكره تراشي، در رده هاي هنري تقليدي دسته بندي شده اند كه درصدد تقليد از طبيعت هستند و انتزاع را مي توان نوعي ساختارشكني و آغاز استقلال هنر نقاشي و پيكره تراشي از تقليد از طبيعت دانست.

مبتكر هنر انتزاع واسيلي كاندينسكي روسي در سال 1866 است و با هرگونه بازنمايي عيني و آكادميك از واقعيت مخالف است و به دو عنصر شكل و رنگ تأكيد دارد.

انتزاع هنري است كه از طبيعت دور مي شود و تقليد طبيعت نمي كند.

هنر مدرن به هنري گفته مي شود كه هيچ صورت يا شكل طبيعي در جهان در آن قابل شناسايي نيست و فقط از رنگ و فرم هاي تمثيلي (غير طبيعي) براي بيان مفاهيم خود و يا فيگوراتيو استفاده مي كند كه اشياء و رخدادها قابل شناخت را بازسازي و بازنمايي نمي كند (تقليد طبيعت نمي كند) و بيشتر يك حس است.

در ايران مبدع آبستره آقاي بابك اطمينان داراي مدرك فوق ليسانس نقاشي كالج هنرهاي زيبا از كاليفرنياست كه دو عنصر كاري آن تاريكي و وحدت است و تجلي خلوص در آثار اين هنرمند با نوعي تكرنگ شدن همراه است.

دلايل رشد هنر انتزاع يا آبستره:

1.       به راحتي تكثير مي شود.

2.       به هنرهاي رسانه اي (ويدئو آرت ) بسيار كمك مي كند.

هنر انتزاع؛ هنر تأويل است كه هر شخصي برداشت شخصي خاصي از آن هنر دارد.

هنر مدرن مخاطب را برمي انگيزد و در مورد آن فكركند كه چه مي خواهد، بگويد.

انتزاع در عكاسي:

مهم ترين اتفاقي بود كه برروي هنر تأثيرگذاشت

 

هنر گرافيك:

گرافيک تبليغاتي:

هنر گرافيک در واقع هنر رسانه است، هنري که پيام رسان است، پيامي بايد از فرستنده به گيرنده برسد از طريق گرافيک ايجاد مي شود که مربوط مي شود به تبليغات اينکه از چه رسانه اي براي تبليغ استفاده مي شود. هنر گرافيک، هنر قرن 20 است و با هنر انتزاعي و هنرهاي نو در ارتباط است. اين هنر، هنر رسانه و تبليغات است و مي گويد كه چگونه ببينده و مخاطب را تحت تأثير قراردهيم.

آرم:

اولين کار يک گرافيست آرم است، يعني اولين کاري که يک شرکت و مؤسسه براي افتتاح بايد انجام بدهد، طراحي آرم است تا هويت خود را بيان کند، آرم يک نشان تبليغاتي است.

انواع آرم:

1.       آرم هاي تصويري يا شمايلي مانند: آرم سمند، پژو که با تصوير بيان مي شود.

2.       آرم هاي نوشتاري يا لوگو مثلاً سامسونگ، سوني و ...

3.       آرم هاي انتزاعي، مانند آرم نايک، بنز، ب.ام.دبليو و ...که فرم هندسي دارند.

ويژگي آرم:

1.       ساده باشند و خوانا

2.       بايد قابليت انعطاف و بسيار بزرگ شدن و بسيار کوچک شدن را داشته باشد.

3.       بايد تأثيرگذار باشد تا ماندگار بماند.

4.       بايد به موضوع طرح مرتبط و مطابقت داشته باشد.

ست تبليغي:

اولين تبليغاتي است که از سوي يک شرکت و يا مؤسسه انجام مي شود و شامل کارت ويزيت، سربرگ و پاکت نامه است.

پوستر:

يک اعلان ديواري است که از فاصله 1 الي 3 متري بايد خوانده شود. عناصر اصلي يك پوستر، نوشته و تصوير است.

ويژگي هاي پوستر:

1.       حتماً بايد زمان، مکان و اسلوگان داشته باشد. (اسلوگان: شعار تبليغاتي)

2.       همه پوسترها ابعادشان (100*70) (50*70) (60*90) مي باشد و در اندازه هاي کوچکتر آفيش و يا تراکت ناميده مي شوند.

3.       پيام آن مبهم نيست و در پوستر حداکثر 2 حرف و يا پيام بيان شود.

4.       تصاويري که در پوستر استفاده مي شود بايد تأثيرگذار باشد و جذابيت بصري داشته باشد.

5.       معمولاً مخاطب آن مشخص و يا نامشخص استو با سفارش قبلي طراحي مي شود.

6.       پوستر بايد كم گو، كامل، با رنگ و طراحي ساده باشد.

7.       مهمترين ويژگي آن پيام رساني است.

 

بسته بندي:

ويژگي خاص آن حجم و 3 بعدي بودن آن است، مانور تبليغاتي بسته بندي بسيار بيشتر از پوستر، کارت ويزيت و ... است که سال هاي سال طراحي انجام شده برروي بسته بندي تکرار مي شود. مردم با بسته بندي رابطه برقرار مي کنند و مردم به همان بسته بندي اوليه وابسته مي شوند و صاحبان صنايع به سختي آن را تغيير مي دهند.

در واقع مي توان گفت، تجاري ترين قسمت گرافيک بسته بندي مي باشد.

ويژگي هاي بسته بندي:

1.       شکل فيزيکي بسته بندي و حجم آن.

2.       لي اوت يعني نوشته هاي روي بسته بندي که داراي ارزش هستند.

3.       تصوير و رنگ بسته بندي مي باشد که شکل و شمايل خيلي مهم است.

4.       مدت كار بسته بندي ان بسيار زياد است.

5.       شيوه باز و بسته كردن يك كالا و جنس بسيار مهم است.

 

گرافيک مطبوعاتي:

در ارتقاء سطح فرهنگي مردم کار ميک ند، روزنامه، مجله، کتاب، کاتالوگ، بروشور و طراحي روي جلو را شامل مي شود. گرافيک مطبوعاتي، متن، تصوير و فضاي داخلي مجله را جذاب مي کند و کالايي را تبليغ نمي کند به بالابردن سطح فرهنگ يک ملت کمک مي کند.

ويژگي روزنامه:

1.       صحافي ندارد

2.       طراحي روي جلد ندارد

3.       هر روز چاپ مي شود

4.       يکبار مصرف است

ويژگي مجله:

1.       صحافي دارد

2.       طرح روي جلد دارد

3.       به عنوان منبع مورد استفاده قرار مي گيرد.

ويژگي کتاب:

1.       صحافي دارد

2.       طرح روي جلد دارد

3.       به عنوان منبع مورد استفاده قرار مي گيرد.

4.       بسته به نوع کاغذ در ابعاد مختلف چاپ مي شود

4.1    کاغذ شيت (100*70) (50*70) (60*90) که مرغوب هستند و با دستگاه هاي مختلف، چاپ مي شوند.

4.2    کاغذ رول: مانند کاغذ روزنامه که مرغوب نيستند و ماشين چاپ انها روتاسيون مي باشد.

 

بروشور:

يک دفترچه تبليغاتي است که محصولات مختلفي را معرفي مي کند و داراي عکس هاي زيادي مي باشد.

کاتالوگ:

يک دفترچه تبليغاتي تخصصي است، مانند راهنماي دارو که فاقد عکس است که ممکن است صحافي داشته باشند و يا نداشته باشد.

طراحي روي جلد:

طراحي روي جلو مانند ويترين مغازه است که بايد داراي جذابيت و تأثيرگذاري باشد که داراي نام کتاب، نام نويسنده و نام ناشر است.

طراحي صفحات وب:

 

گرافيک محيطي:

در شهرها انجام مي شود مانند انواع بيلبورد، استند، تابلوهاي تبليغاتي و طرح هايي که در محيط قراردارند. حرف آخر را در دنيا، گرافيک محيطي مي زند چرا که در محيط و در ديد عموم قرار مي گيرد. گرافيک محيطي اگر داخلي باشد، به ان گرافيک داخلي و اگر خارجي باشد به ان گرافيک خارجي گويند.

ويژگي بيلبورد:

تابلوهاي تبليغاتي بسيار بزرگي هستند که از فاصله هاي بسيار دور حداقل 9 متر قابل رؤيت باشد و طراحي ان بايد متناسب با سرعت وسايل نقليه در نظر گرفته شود تا بتواند در کمترين زمان ممکن موضع مورد نظر را منتقل کند.

نوشته ها در بيلبورد بايد محدود باشد

بيلبوردها مکانهاي اجاره اي و يا فروشي هستند.

جايگاه بيلبورد در قيمت آن تأثيرگذاراست

بيلبوردها محصول شهرهاي بزرگ است و در مسير قطار، ايستگاههاي مترو و ... استفاده مي شود.

طراحي داخلي In-Door در يک مکان سرپوشيده که در جذابيت ان محيط تأثيرگذاراست.

طراحي خارجي Out-Door  که در مکانهايي مانند نمايشگاههاي روباز بسيار مهم است.

گرافيک ديجيتالي:

شامل: تيزر تبليغاتي ـ سينما ـ تلويزيون ـ راديو و تيزر تبليغاتي سايت ها است و ويژگي هاي مهم ان استفاده از صدا، موسيقي، تصوير و فيلمبرداري و سناريو مي باشد.

 

معرق:

معرق در معني كلام، هر چيز رگه دار را گويند ولي در معناي هنري، ايجاد طرح ها و نقش هايي است كه روي چوب،‌ كاشي و عاج انجام مي شود.

معرق كاري:

عبارتست از قطعات بريد شده كاشي كه نقوش مختلف را از رنگهاي متفاوت،‌ تراشيده و در كنار يكديگر قرارداده و به شكل قطعات بزرگتر درآمده و برروي ديوار نصب مي شود كه از نقشه هاي مختلفي مثل گره كشي، گل و بوته و سيمي كه هركدام جداگانه مي تواند بكارروند..

انواع معرق:

معرق كاشي ـ معرق منبت ـ معرق خاتم و معرق زمينه رنگ

معرق كاشي:

قطعه هاي بريده شده كاشي كه يك نقش را تشكيل مي دهند، از هنرهايي است كه در دوره صفويه به اوج خود رسيده است.

معرق روي شانه از قديمي ترين آثار كشف شده در شهر سوخته زابل است كه متعلق به 5000 سال قبل از ميلاد مي باشد.

معرق منبت:

در آن نقش ها از حالت سطح خارج شده و به صورت نيم برجسته در مي آيد.

معرق خاتم:

برش هاي رنگ خاتم جايگزين چوب رنگي ساده مي شوند و محيط و فاصله نقش ها بوسيله خط باريكي كه زه ناميده مي شود از زمينه ديگر قسمت هاي نقشه تفكيك مي شود.

معرق با زمينه رنگ:

درصورت عدم دسترسي به چوب يا ذوق سليقه از تركيب دو ماده خمير سياه و پلي استر استفاده و آن را رنگ مي كنند.

 

فرش:

فرش عمري به ازاي تاريخ ايران دارد. دوره هخامنشيان ( سال 5 تا 321 هجري قمري ) فرش پازيريك اولين قالي دوره هخامنشيان به اندازه 198*190 با ضخامت 3 ميليمتر مي باشد. نوع گره آن آذري (تركي) است و بافت آن يك سال طول مي كشيد. اصل فرش درحال حاضر در سن پترزبورگ در موزه آرميتا روسيه است.

قالي بهارستان بسيار قيمتي با تزئينات سنگهاي گرانقيمت، در دوره ساسانيان كه متعلق به 14 قرن پيش است.

در سبزوار قالي بافي بيش از حد اغراق بود كه به گفته تيمورلنگ بيش از 300 هزار كارگر قالي بافي در آنجا مشغول بودند.

نشاني اصيل هنر قالي بافي، در كتاب اقول آدم است و هنرهاي طبرستان، گليم ديلمي فرش از قالي جدا مي دانند.

فرش به معني چيزي گستردني و قالي به معناي فرش گره دار است.

در دوره صفويان كه مهمترين دوره فرش مي باشد كه در شهرهاي اصفهان و تبريز رايج بوده و بافت قالي بسيار پيشرفت كرد و رنگ آميزي آن بسيار پيشرفته شد و هرشخصي متناسب با شهر محل زندگي، فرش مي بافت.

شاه طهماسب به طراحي فرش علاقه داشت و نقشه فرش را طراحي كرد و نصرالدين محمد همايون وقتي به هند برمي گشت، تعدادي از طراحان فرش را با خود به هند برد. در اين دوره كارگاههاي قالي بافي در شهرهاي كاشان، تبريز، همدان، شوشتر و هرات افتتاح شد. قالي با نقش شكارگاه ، در يك موزه شخصي در آمريكا نگه داري مي شود كه داراي تار و پودهايي از ابريشم است كه نخ آن از سيم و زر مي باشد. داراي زمينه سبز رنگ و بيشتر به سبك چيني و توسط سلطان محمد نقاش شاه طهماسب كشيده شده است. از اين دور به بعد هنر فرش تبديل به تجارت شد و توسط سيلك سمورت سفارش بافت هشت را قطعه را به نام قالي چلسي داد.

در دوره صفويه تا قاجاريه به علت آشوب هايي كه رويداد، بافت فرش و گليم، رونقي نيافت.

در دوره پهلوي شركت سهامي فرش ايران براي حمايت از صنعت فرش تأسيس شد.

طرح هاي فرش در دور صفويه:

1.       طرح آثار باستاني (كاشيكاري سردر مساجد و ...)

2.       طرح گلي شاه عباسي

3.       طرح هاي اسليمي: كه به آن شكسته يا جوانه هم مي گويند كه داراي شكل هاي ماري شكل است و داراي زيرمجموعه هاي زيادي مي باشد، از هنر چين و ژاپن الگو گرفته است.

4.       طرح افشان: كه مركز ندارد و گوشه هاي آن لچك ندارد.

5.       طرح بته اي: از درخت سرو الهام گرفته شده است و يك نقش در تمام فرش تكرار مي شود و نماد اسلامي و سرو ايراني است و اعتقاد براين است كه ايراني ها مانند سرو خم مي شوند ولي نمي شكنند.

6.       طرح اقتباسي:  زيرگروه افغاني ـ اناتولي ـ قفقازي

7.       طرح شكارگاه:  براساس حيوانات وحشي و با گره ايراني بافته مي شود كه روايتي از فرش بالاي آن نوشته مي شود.

8.       طرح درختي:  شباهت به طبيعت و درخت در كل فرش گسترده است، اطراف آن جانوراني وجودندارد و زيبائي و سليقه نقاشي آن دوره را مي رساند، مثل درخت: هندسي (هرس)، محرابي و ...

9.       طرح قابي (خشتي) كه سرتاسر فرش را قاب تكرار مي شود و زيرمجموعه آن قاب قرآني يا ستوني است.

10.    طرح گلداني: مثل گل هاي شاه فرنگ يا عباسي، گلدان حاج خانمي و گلدان زيرسلطان

11.    طرح گل فرنگ: مثل آثار گل فرنگ بيجار، گل فرنگ گل و بلبل كه از گلهاي طبيعي و گل سرخ استفاده مي شود.

12.    طرح ماهي درهم: يك طرح ليلي يا ذهني است كه در شهرهاي همدان، خوي و اراك زياد ديده مي شود.

13.    طرح محرابي:  در دو طرف داراي ستون است و يك حالت محرابي كه وسط آن گلدان يا قنديل و حالت جانماز داشته باشد.

14.    طرح محرمات:  حالت راه راه بافته شده و به عنوان پرده استفاده مي شود و فضاي بين در محيط زنانه و مردانه را مي پوشاند و به اين طرح قلمداني نيز مي گويند.

انواع گره در گليم و فرش:

1.       فارسي

2.       تركي (آذري)

تفاوت گليم و فرش از لحاظ دار و تكيه گاه:

در گليم، دار به صورت افقي روي زمين و چيزي گره نمي خورد ولي در فرش، دار به صورت عمودي و رو به بالا و به يك ديوار يا تكيه گاه يا ستوني نصب مي شود.

قالي باستاني زمينه گلدار در دوران صفويه در اصفهان بافته شده و كه در نيويورك آمريكا نگه داري مي شود.

 

كاشي و كاشي كاري:

كاشي به قطعه سنگي مصنوعي گفته مي شود كه طول و عرض آن مختلف بوده و ضخامت آن چند ميليمتر و يك لايه شيشه اي و كاملاً صاف و صيقلي است.

از كاشي براي داخل ساختمان و براي جلوگيري از رطوبت بكار مي رود.

از 1250 سال قبل از ميلاد كاشي كاري آغاز شده كه نمونه هاي ان در مسجد كبود تبريز ـ مسجد سپه سالار مشهد  ديده مي شود.

بعداز مغول صنعت كاشي بين هند، ايران و چين هماهنگي ايجادشد و بستر كاشيكاري، زيباسازي فضاي معماري و رشد و نمو آن شروع شد. آقاي سلطان محمد خدابنده در دوره ساساني در حضور معماري بود و در دوره صفويه كاشيكاري معرق، هفت رنگ و خشتي رشد نمود.

كاشي هفت رنگ:

نوعي كاشي است كه اكثراً در مس


مطالب مشابه :


آموزش نقاشی موزاییک

همچنين احتياج به كاشي يا طبق تصوير ظروف شكسته و از چكش كاشي يا چيني را نقاشي موزائيك




درس هنر در روابط عمومي ـ خلاصه نهايي

است و همچنين استفاده از چوب قطعات شكسته شيشه و موزائيك برروي گچ نقاشي چيني: 1.




مقرنس تزیینی در اثار تاریخی اسلامی ایران

پنج ايجاد گيلويي‌هاي مفصل تزييني با استفاده از از ظروف منشاء موزائيك‌كاري، نقاشي




موزه داري

نقاشي از زمان پلاك براي آنها استفاده نمود از شستشو نقوش ظروف چك شود




آمایش سرزمین(شهرستان کوهبنان)

توسعه و استفاده از وسايل چيني خانگي از ظروف مورد استفاده مردم از




برچسب :