زبان زرگری

زبان زَرگَری یکی از انواع زبان‌های ساختگی[پیوند مرده] است که در زبان فارسی رایج است. زبان مخصوصی که بین اصناف بازار رایج بوده‌است. منظور از زبان ساختگی زبانی است که بین گروهی از اهالی یک زبان (لهجه یا گویش) بوجود می‌آید و وسیله‌ای است برای ارتباط افراد آن گروه در موقعیتها و محیطهای خاص. اساس ساختن آن همان زبانی است که مردم یک آبادی یا یک شهر با آن صحبت می‌کنند ولی کلمات را طوری دستکاری می‌کنند که غیر از خود آن گروه آن را نمی‌فهمند. این نوع زبانها بین اصناف و پیشه‌وران و گاهی اقلیتهای ایران مانند یهودیان یا گروههای کوچکی مثل کولی‌ها رواج دارد. قدمت زبانهای ساختگی در ایران حداقل به نخستین سند موجود که در سال ۳۷۲ قمری نوشته شده‌است برمی‌گردد. در لغت نامه دهخدا از این زبان‌ها به عنوان لوتر یا لوترا نیز نام برده شده‌است. زبان مرغی، زبان سیدی، زبان لامی، زبان گنجشکی و مانند آن نیز از همین خانواده‌اند. در این زبان پس از هر یک از حروف کلمات، حرف ز می‌آورند؛ چنانکه جمله «من می‌آیم» را چنین می‌گویند: «مزنزن میزی‌آزایزام.» این زبان در دروز و احساء و دمشق نیز رواج دارد و زقزقة و لسان‌العصافیر نامیده می‌شود. زبانی است غیر معمول که دو کس با هم قرار دهند و چون با یکدیگر سخن گویند دیگران نفهـمند. در این زبان عادت بر آن است که حرفی مخصوص را در همه کلمات تبدیل به حرف دیگر (مخصوصأ «ز») کنند. دکتر هاینریش بروگش در سفرنامه جامع و انتقادی خود که در سالهای ۱۸۵۹-۱۸۶۰ میلادی درباره اوضاع اجتماعی-سیاسی ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار تألیف نموده‌است، راجع به زبان زرگری چنین توضیح می‌دهد: در کوشک موقعیت خوبی را که آرزو می‌کردم نصیبم شد و آن آشنائی با مردی از طایفه زرگرها بود که قبلأ از اروپائیان مقیم تهران در وصف آنها داستان‌های باور نکردنی بسیار شنیده بودم. بارها برای من تعریف کرده بودند که زرگرها به اصل و نصب خود که گویا از نواده گان اسکندر کبیر هستند افتخار می‌کنند و زبان آنها گرچه فارسی است ولی بسیاری از اصطلاحات یونانی را مخصوصأ در شمارش اعداد حفظ نموده‌اند. من نه تنها چنین ادعای سستی را به هیچ وجه و در هیچ یک از موارد، مستند و قابل اعتماد نیافتم بلکه پی بردم که در این زبان با تلاشی نافرجام سعی می‌شود زبان فارسی را به طرز خودسرانه‌ای دولا پهنا ادا کند. مرد زرگر را که در کوشک ملاقات کردیم از اهالی و متولد همدان بود. کلمات فارسی زیر نمونه‌ای از بیانات آن مرد با لهجه خودش است: فارسی ------- لهجه زرگری یک ------------------ یزه کیزه دو ------------------ دوزو تازه سه ------------------ سه زه تازه بیست ------------------ بیزیستازه صد ------------------ صزد تازه هزار ------------------ هزارتازه د ِه ------------------ د ِزه بزرگ ------------------ بزرگه زه البته واژه‌های بالا با توجه به قاعده زبان زرگری است چندان دقیق نیست. قاعده زبان زرگری در حقیقت یک زبان نیست. بلکه اعمال کدگذاری روی آواهای واژگان است. با این تفسیر بسیاری زبان‌ها را می‌توان بصورت زرگری بیان کرد اگرچه این قاعده تاکنون تنها روی زبان فارسی انجام شده‌است. برای بیان یک واژه در زبان زرگری واژه به سیلاب‌های تشکلیل دهنده آن تقسیم می‌شود. هر سیلاب زبان فارسی شامل یک واکه و حداقل یک همخوان است. در زبان زرگری هر سیلاب دوبار ادا می‌شود با این تفاوت که در سیلاب دوم حرف ز جایگزین همخوان اول می‌شود. بطور مثال بابا=با+با بابا به زبان زرگری= بازابازا اصول کلی ساخت سیلاب دوم به شکل زیر است. حرف Z نشان دهنده همخوان ز است. نمونه معادل زرگری نمونه سیلاب جایگزین سیلاب بابا بازابازا CVZV CV ادمونتون ازدموزونتوزون VZVC VC دریا دزریازا CVZVC CVC   درباره ی این زبان در سفر نامه ی دکتر "هاینریش بروگش" اومده که زرگر ها طایفه ای بودن که اصل و نصب خودشون را به اسکندر مرتبط میدونستن و این آقای دکتر نوشته بود که این فقط یک ادعای دروغینه. به فارسی من در آوردی حرف میزدن و هیچ ربطی هم به زبان یونانی نداشته ! به هر شکل تعریفی که خودم میتونم بدم از این زبان اینه که خیلی آسون و دارای لحن جالبیه. در حقیقت کسی که بخواد زبان زرگری را بدونه، ابتدا باید زبان فارسی را بلد باشه. اینو میگم چون نشنیدم در کشورهای مجاور به جز افغانستان، جایی زرگری حرف بزنن. پس برای ما فارس ها این بخش قضیه حل شده است. حالا میمونه اضافه کردن حرف " ز" به حروف و سیلابها. همونطور که گفتم باید فارسی بلد باشید و برای هر سیلاب و هر حرف " ز " اضافه کنید. اون هم با رعایت چند قانون ساده. مثلن برای گفتن کلمه ای مثل " تو " شما باید بدونید که یک بخش (سیلاب) داره. و جزء واژه های 2 حرفیه. نحوه ی تغییر واژه های ۲ حرفی به زرگری: تو = توزو ! tozo مثال دیگه: من = مزن mazan یک مثال دیگه: او = اوزو oozoo باز هم مثال: دب (مثل دب اکبر)= دزب dozob باز هم:   خر = خزر khazar   پس معلوم شد که کلمه های 2 حرفی را به چه سادگی میشه تبدیل به زبان زرگری کرد. حرفهای صدادار " ز " میگیرن و حروف ساکن نه! روش کار اینه: حرف اول + ز + حرف دوم حالا میرسیم به 3 حرفی ها. اونا هم ساده هستن. از این 3 حرفی ها به بعد میشه گفت که کلمات طولانی هم همین قواعد ساده را دنبال میکنن. پس باید رابطه ی توضیح پایینم را به همه ی کلماتی که در ذهنتون میاد، یکسان تلقی کنید. روش کار هم ساده است. به بخش ها (سیلاب های) هر کلمه دقت کنید و مثل همون سیلابی با " ز " و همون طور صدای یکسان بسازید. حالا متوجه میشید : شما = ش + ما زرگریش میشه: شز مازا shozo mazaa یادتون باشه گفتم همونطور باید سیلاب بسازید. یعنی وقتی میگید " شما shoma " پس لطفن با هوش باشید و نگید "شوزومزا shoozoomeza" یا چیزی مثل این و در حقیقت اشتباه. پس همون که گفتم: شزمازا shozomaza (تذکر مهم: راستی از علایم کسره، فتحه و ضمه استفاده نکردم چون فونت های خوانایی نداشتم. به همین سبب از فینگیلیش نویسی بهره بردم. و یادتون باشه من برای تلفظ صدای " فتحه " در انگلیسی یک A میزارم و برای حرف " آ " دو تا AA میزارم. پس در خوندن تلفظ ها دچار اشکال نشید. همینطور برای " ضمه " یک O میزارم و برای " و " که صدای "او" میده دو تا OO) یک مثال دیگه: چرا = چ + را زرگریش میشه: چز رازا chezeraazaa مثال تازه: تنی = ت + نی زرگری: تز نیزی taza nizi حالا یک کلمه ی 3 حرفی کمی سخت: کیو (منظورم همون " چه کسی را " هستش) = کی + یو که میشه کیزی یوزو kizi yozo مثال دیگه: بیا = بی + یا زرگری: بیزی یازا bizi yaza حالا تمرین کلمات بیشتر از ۳ حرف: چطوری = چ + طو + ر ی زرگری: چزطوزو ریزی cheze tozo rizi دیدید چه راحت بود. بازم مثال: مثال = م + ثا ل زرگری: مزثازال meze saazaal حالا دو مثال پشت هم با یک یادآوری که بعدش میگم: میتونی = می + تو + نی زرگری: میزی توزو نیزی mizi toozoo nizi کتاب = ک + تا ب زرگری: کزتازاب keze taazaab (حرف " ب " ساکن است و "ز" نمیگیره. همونطور تلفظ میشه) یاد آوری: ببینید باید یادتون باشه که حروف را با همون صدایی که میگید تبدیل به زرگری کنید. در مثال بالا وقتی میخواهید یک واژه ای مثل " کتاب" را به زرگری بیان کنید لطفن مثل همیشه که میگید ketaab همونطور هم به زرگری بگید keze taazaab. پس نباید صداهای اشتباه تولید کنید و بگید kaze taazaab!!! یا با کسره و ضمه های زاید به اشتباه بگید: keze tozaab!!! به همان راحتی که به فارسی میگید کتاب باید به زرگری هم بیان کنید. حالا چند تا مثال پشت هم: کی = کی + ی زرگری: کیزی kizi میگه = می + گه زرگری: میزی گزه mizi gezeh زندون = زن + دو + ن زرگری: ززن دوزون zezen doozoon بده = ب + ده زرگری: بز دزه baza deze کیزی میزی گزه ززن دوزون بز دزه!؟ چند تا مثال دیگه و پشت هم: هرگز = ه + ر+ گ + ز زرگری: هزر گزز hazar gezez از = ا ز زرگری: ازز azaz مرگ = م + رگ زرگری: مزرگ mazarg نهراسیدم = ن + ه + را + سی + د م زرگری: نز هز رازا سیزی دزم naza haza raazaa sizi dazam هزر گزز ازز مزرگ نزهزرازاسیزیدزم باز هم: میای بریم سینما؟ زرگری: میزی یازای بز ریزیم سیزی نزمازا miziyaazaay bezerizim sizinazamaazaa چرا حرف نمیزنی؟ زرگری: چزرازا حزرف نزمیزی ززنیزی؟ chezeraazaa hazarf nezemizi zazanizi شماره ی کارت ملی زرگری: شزمازاره زه یزه کازارتزه مزللیزی shozomaazaarezeyeze mezellizi امیدوارم حوصله تون از مثال هایی که زدم سر نرفته باشه. به نظرم این زبان زرگری یک زبان من درآوردیه که می تونه برای یک سری گفتگوهای سری و سیاسی به درد آدم بخوره !   زبان زرگری (آبیک) زبان زرگری نام یکی از شاخه‌های زبان رومانو (زبان کولی‌ها) در ایران است که در روستای زرگر واقع در شهرستان آبیک استان قزوین بدان تکلم می‌شود. این زبان از خانوادهٔ زبان‌های هندی است. دسته‌ای از کولی‌ها که کوچ‌نشین بوده‌اند، زمانی در این روستا یک‌جانشین شده‌اند. علت نامیدن آن به زرگری هم به خاطر نام این روستاست و با زبان زرگری ربطی ندارد. بهرام گور ساسانی گروهی از خوانندگان و نوازندگان هندی را برای شادی مردم ایران به ایران آورد که در بسیاری از نقاط ایران پراکنده شدند؛ ولی بعداً بیشترشان به سمت شمال آفریقا و سپس بالکان و بعد همهٔ اروپا رفتند و امروزه تعدادشان در اروپا حدوداً دو و نیم میلیون نفر است. حسن رضایی بغدادی بررسی زبان‌شناختی جامعی از زبان روستای زرگر کرده‌است. در کتاب یادنامه حکیم تیلیم خان شعری از نصرت‌الله زرگر به زبان زرگرهای ساکن شهریار نقل شده‌است: دنیلوگی ناپی گاجوسکی مُلی         اگه لِس تاپسا پِردو گودلو اووِل چیلالو مانوشس پورتِسدار ناناک         اگه توناک پِی شِل لاچو اووِل چیلالو مانوشا آمال ناآستار         هر گاجوسکی ناآن تودا کریستار ناجاناجا هر نامورشس دارستار         دووی تِریاندا لسگی بارو گا اووِل چیلالو مانوشس نوول سیگ آمال         خوخای ماستان سُوِِل ناخا مو پوِرال کالو دئوس ناچید سیر چیریکناکال         چیریکنیگی گا اِو بودلا چو اووِل بیدادالوس کِرِه ناکِر هچ کان فال         نانیکِلا دئولِس توتار اووافال هر تانیس چیلالو آلاو ناپِن مو پورال         مورشوس کورلو افتاتان اووِل تیلیمِس آلاو هچ کان ناکِرتی خاخای         آوِریس رومناکی نادیک مویاکای هر نامورشِس ماریستا توناخای         میرو آلاو توکانیستی موک اووِل الف: کلمه‌هایی که از یک بخش (یک سیلاب) تشکیل شده مانند: من = مو که جزء واژه‌های دوحرفی است و برای هر سیلاب حرف «ز» به آخر اضافه می‌کنیم: من = (مو: موزو muzu). کلمه‌ی «مو» چون حرف ضمه‌دار است به آخر «ز»، «و» اضافه می‌شود. اما کلمه‌ی فتحه‌دار مثل: مرا = مَه که در آخرش «ه» اضافه می‌شود مانند: مَه = مَزَه mazə. ب: کلمه‌هایی که از دو بخش (دو سیلاب) تشکیل شده مانند کلمه‌ی شما: شمو= شَزَه + موزو: šazə + muzu. پ: کلمه‌هایی که از سه بخش (سه سیلاب) تشکیل گردیده مانند: رودخانه: رو+ خو+ نه = روزو+ خوزو+ نزه:  ruzu + xuzu + nazə ت: کلمه‌هایی که از چهار بخش (چهار سیلاب) تشکیل شده مانند: خاک بر سرم: خا + که + می + سر: خازا + کزه + میزی + سزر:               xâzâ + kazə + mizi + sazar. جملات گیلکی به زبان زرگری 1- به کجا می‌روی؟ = کو شو دَرَی ؟ = کوزو / شوزو / دزه + ریزی؟                                             kuzu / šuzu / dazə + rizi ? 2- به من نگاه کن. = مره نیه بکون. = مَزَه + رَزَه / نیزی + یزه / بَزَه + کوزون.         mazə + razə / nizi + yaziə / bazə + kuzun. 3- خاطر خواهش بود. = اینه خاطیر خواه بو. = ایزی + نزه / خازا + طیزر / خوازه + بوزو.           eizi + nazə/ xâzâ + tizar/ xâzə + buzu. 4- بیا نهار بخور. = بیه ناهار بوخور. = بیزی + یزه / نازا + هازا / بوزو + خوزور.     bizi + yazə / nâzâ + hâzâr / buzu + xuzur. 5- بیا برویم بالا. = بیه بشیم جئور. = بیزی + یزه / بزه + شَزَیم / جوزور.                          bizi + yazə / bazə + šazim / juzur. 6- این دختر بوی شیرینی می‌دهد. = ای لاکو حلوه بیو دکته. = ایزی / لازا + کوزو / حَزَل + وَزَه / بی زو / دَزَه + کَزَه + تَزَه. eizi / lâzâ + kuzu / hazel + vazə / bizu / dazə + kazə + tazə. 7- بیا چای بخور (بنوش). = بیه چایی بوخور. = بیزی + یزه / چازا + یزی / بوزو + خوزو.       bizi + yaziə / čâzâ + yazi / buzu + xuzu. 8- دخترت را به پسرم می‌دهی؟ = تی دَتَره؛ می پسره دِئنِی؟ = تیزی / دَزَه + تَزَه + رَزَه / میزی / پَزَه + سَزَه + رَزَه / دَزَئـ + نیزی؟ tizi / dazə + tazə + razə / mizi / pazə + sazə + razə / dazā + nizi? 9- چای را بچین. = چایی بچین. = چازا + یزی / بَزَه + چَزَین.   čâzâ + yazi / bazə + čazin. 10- هیزم را در بخاری بریز. = هیمه کَلَه دکون. = هیزی + مَزَه / کَزَه + لیزَه / دَزَه + کوزون.   hizi + mazə / kazə + lizə / dazə + kuzun. 11- ماشاءاللـه پسرت بزرگ شده است. = ماشا للـه تی ریکه بزرگ. آ. بوی. = مازا + شازا + لازا / تیزی / ریزی + کزه / بزو + ززر + گازا / بوزی. mâzâ + šâzâ + lâzâ / tizi / rizi + kazə/ bazu + zazr + yâzâ / buzi. 12- مگه غذا نخوردی؟ = مگه پله نوخوردی؟ = مزه + گزه / پَزَه + لیزه / نوزو + خوزور + دیزی؟ mazə + yazə / pazə + lizə / nuzu + xuzur + dizi? 13- پسرم؛ مادر زن سلام رفته است. = می ریکه (پسر) بوشوی زمآرون. = میزی / ریزی + کزه (پزه + سَزَر)/ بوزو + شوزوی / زَزَه + مازا + رَزون. mizi / rizi + kazə (pazə + sazr) buzu + šuzuy / zazə + mâzâ + razun. 14- این پارچه برای چادری خوب است. = ای پارچه؛ چادری واسه خجیره. = ایزی / پازار + چَزَه / چازا + دزه + رزی / وازا + سَزَه / خوزو + جیزی + رَزَه. eizi / pâzâr + čazə / čâzâ + dazə + razi / vâzâ + sazə / xuzu + jizi + razə. 15- این کفش را چند خریدی؟ = ای چاروقه چقد بهی؟ = ایزی / چازا + رَزَه + قَزَه / چَزَه + قَزَد / بزه + هیزی؟ eizi / čâzâ + razu + qazə / čazə + qazad / bazə + hizi? 16- چند گونی برنج داری؟ = چَنتَه کیسه برنج دَئنِی؟ = چَزَن + تزه / کیزی + سزه / بَزَه + رَزَنْج / دَزَئـ + نیزی؟ čazan + tazə / kizi + sazə / bazə + raznj / dazā + nizi? 17- پدرت بازار رفته است؟ = تی پئر بوشوی بازار؟ = تیزی / پِزَئـ + رَزَه / بوزو + شوزوی / بازا + زَزَار؟ tizi / pezā + razə / buzu + šuzuy / bâzâ + zazâr? 18- بازار رفته ام تا چیزی بخرم. = بشوم بازار چَکْچِی بهینم. = بَزَه + شوزوم / بازا + زَزَار / چَزَک + چیزی / بزه + هیزی + نَزَم. bazə + šuzum / bâzâ + zazâr / čazak + čizi / bazə + hizi + nazam. 19- چقدر قند می‌خوری؟ = چِقَد قند خوئنِی؟ = چَزَه + قَزَد / قَزَن + دزه / خوزوئـ + نیزی ؟ čazə + qazad / qazn + dazə / xuzuâ + nizi? 20- مگر یک استکان چای را با چند قند می‌خوری؟ = مگه یه اِیسْکُوم چایی، چنته قند خوئنِی؟ = مَزَه + گزه / یَزَه / ایزس + کوزوم / چازا + یزی / چَزَن + تَزَه / قَزَن + دزه / خوزوئـ + نیزی؟ mazə + gazə/ yazə/ eizs + kuzum/ čâzâ + yazi/ čazn + tazə/ qazn + dazə/ xuzuā + nizi? ضمایر گیلکی به زبان زرگری من : مو = موزو = muzu تو : تو = توزو = tuzu او : اون = اوزون = uzun ما : امو = ازه + موزو = azə + muzu شما : شمو = شزه + موزو = šazə + muzu ایشان : اوشون (ایشون)= اوزو+ شوزون (ایزی + شوزون) =uzu + šuzun (eizi + šuzun). مرا : مَه = مَزَه = mâzə ترا : تَه = تزه = tâzə او را : اونه = اوزو + نزه = uzu + nazə ما را : اَمَرَه = ازه + مزه + رزه = azə + mazə + razə شما را : شَمَه رَه = شزه + مزه + رزه = šazə + mazə + razə آنها را : اوشونه = اوزو + شوزو + نزه = uzu + šuzu + nazə واژه‌های گیلکی به زبان زرگری = آب : آو (اَوْ) = آزو (اَزو) =             âzu (azu) = چشم انتظار = چوشوم اینتظار = چوزو + شوزوم / ایزن + تزه + ظازار. čuzu + šuzum / eizn + tazə + zâzâr. = دروازه : بَلَتَه = بزه + لزه + تزه.  bazə + lazə + tazə. = سر مزرعه: بیجارسر = بیزی + جازار + سَزَر.                          bizi + jâzâr + sazar. = صبحانه : قلی ناهار = قزه + لیزی/ نازا + هازار:                qazə + lizi / naza + hâzar. = تالار : تلار = تزه + لازار:                                                              tazə + lazar. = ایوان : ایوون =  ایزی + وُزون:                                                       eizi + vuzun. = مهتاب : ماتو (مهتو) = مازا + توزو (میزه + توزو):         mâzâ + tuzu (mizə + tuzu). = آفتاب : افتو = افزو + توزو.                                                            afzu + tuzu. = پایین محله : جیرمحله = جیزر/ مزه + حزه + لزه:          jizar / mazə + hazə + lazə. = بچه ها : زاکون = ززا + کوزون :                                                 zazâ + kuzun. = پسران : ریکان = رزی + کازان :                                                   razi + kâzân. = دختران : لاکون = لازا + کوزون :                                                 lâzâ + kuzun. = خاک بر سرم : خاکه می سر= خازا + کزه / میزی + سَزَر: xâzâ + kazə / mizi + sazar = دیشب : دیشو = دیزی + شوزو :                                                      dizi + šuzu. = امشب : ایمشو = اِِیزِیم + شوزو :                                                  eizim + šuzu. = صبح : صوب = صوزوب :                                                                    suzub. = برگ چای : چایی ولگ = چازا + یزی + وَزْلَگ:                    čâzâ + yazi + vazlag. = بسته ی برنج : برنج دَرز= بَزَه + رَزَنْج / دَزْ . زَزْ :                bazə + raznj / daz.raz. = پسرخاله : خالجینی پسر = خازا + لزه + جیزی + نیزی / پزه + سزر: xâzâ + lazə + jizi + nizi / pazə + sazar. = پسردایی : دایی پسر = دازا + یزی / پزه + سزر :          dâzâ + yazi / pazə + sazar. = پسرعمو : عاموپسر = عازا + موزو / پزه + سزر :         âzâ + muzu / pazə + sazar. = پسرعمه : عمه پسر = عزه + مزه / پزه + سزر :             azə + mazə / pazə + sazar. = بچه : زاک = ززاک :                                                                           zazâk. = پدر زن : زن پئر = زَزَن + پزه + ئزَر :                                  zazn + pazə + eizar. = چادرشب : چاشو = چازا + شوزو :                                                 čâzâ + šuzu. = رودخانه : روخونه = روزو + خوزو + نزه :                           ruzu + xuzu + nazə. = نامادری : پئر زن =  پزه + ئزَر + زَزَن :                                 pazə + eizar + zazn. = جوراب : جوروف = جوزو + روزوف :                                          juzu + ruzuf. = پیراهن : پیرهن = پیزر + هزن :                                                    pizar + hazn. = اشک : آرسو = آزا + رزه + سوزو :                                       âzâ + razə + suzu. = گریه : ونگ = وَزَنگ :                                                                       vazang. = چشم : چوشوم = چوزو + شوزوم :                                              čuzu + šzum. = مرغ : کرک = کَزْ. رَک :                                                                   kaz . rak = خروس : تله = تزه + لزه :                                                            tazə + lâzə. = تخم مرغ : مورغونه = موزر + غوزو + نزه :                      muzar + quzu + nazə. = صورت : دیم = دیزیم :                                                                       dizim. = لب : مچه = مزه + چزه :                                                           mazə + čazə. = دندان : گاز = گازاز :                                                                          gâzâz. = سر : کلّه = کزل + لزه :                                                             kazal + lazə. = درخت : دار = دازار :                                                                         dâzar. = شاخه : خال = خازال :                                                                         xâzâl. = گلابی : خوج = خوزوج :                                                                     xuzuj. = درخت انگور : رز دار = رزز + دازار :                                           razz + dâzâr. = زنبور : سیفتال = سیزیف + تازال :                                                  sizif + tâzâl. = مورچه : پیتار = پیزی + تازار :                                                        pizi + tâzâ. = علف : واش = وازاش :                                                                        vâzâš. = استخوان : خاش = خازاش :                                                                  xâzâš. = باران : وارش (وارون): وازا + رزش (وازا + رزون):  vâzâ + razaš (vâzâ + razun). = برف : ورف = وَزْرُف :                                                                       vazruf. = خواهر : خاخور = خازا + خوزور :                                              xâzâ + xuzur. = برادر : برار = بزه + رازار :                                                        bazə + râzâr. = همسایه : همساده = هزم + سازا + دزه :                            hazam + sâzâ + dazə. = دل : دیل = دیزیل :                                                                              dizil. = خورشت : قاتوق (قاتوک): قازا + توزوق (قازا + توزوک):                                                                   qâzâ + tuzuq (qâzâ + tuzuk). منابع: 1- فرهنگ معین، دکتر محمد معین، جلدهای دوم و سوم. 2- بلوکباشی، علی. زبان‌های رمزی در ایران، یادنامه دکتر احمد تفضلی، تهران، 1379. 3- همایونی، صادق. یازده مقاله در زمینه فرهنگ عامه، انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر فارس، 1356. 4- آنی‌زاده، حسین. بروجرد، آرشیو شخصی نگارنده. 5- مجله فرهنگ نجوا، سال دوم، شماره چهارم، تابستان 1386، صص 131 و 1  


مطالب مشابه :


زبان زرگری

----- بیزیستازه صد ----- صزد تازه هزار ----- هزارتازه د ِه ----- د ِزه آزا + رزه + سوزو تفت قدیمی




برچسب :