دردناك ترين خبر| خودكشي دختر دبيرستاني در عسلويه

روز یکشنبه 16/1/88 زنگ دوم شیفت بعد از ظهر دبیرستان دخترانه ، دختری 16 ساله و کلاس دوم دبیرستان از دبیر خود اجازه خروج از مدرسه به بهانه دستشویی را می گیر.دبیر هم به عادتی که در مدرسه موسوم بود و دانش اموزان دختر دبیرستانی دستشویی خود را در خانه های اطراف مدرسه انجام می دهند به او اجازه می دهد دختر خارج شده و بر نمی گردد.هنگامی که به مدیر مدرسه تاخیر دانش آموز را اطلاع می دهند می گوید حتما صدای زنگ را می شنود و بر می گردد.شب هنگامی که دختر به خانه بر نمی گرد خانواده سراغ او را از مدرسه می گیرند .کیف او را در مدرسه می یابند درون کیف نامه ای به همراه عکس پدر دختر پیدا می کنند.این نامه با این جمله پایان می یابد که من پیش پدر(درگذشته ام) می روم. در میان مردم روستا ولوله ای می شود و همه جا را جستجو می کنند.خانه ها ، نخلستانهای اطراف روستا، برکه ها 1 ، کوه و هر جایی که به ذهنشان رسید گشتند. ساعت 2300 همان شب به اداره آگاهی عسلویه اطلاع می دهند.خانواده دختر از جوانی 17 ساله شکایت می کنند.که با بازدداشت وی در همان شب بدون هیچ مقاومتی به اداره اگاهی منتقل می گردد.بازجویی های اولیه بدون نتیجه بود و جوان از سرنوشت دختر اظهار بی اطلاعی نمود.ماموران با جدیت به تحقیقات محلی ادامه می دهند و در همان زمان مردم نیز در روستا ها و شهرهای اطراف به جستجو می پردازند.سرانجام سه روز پس از اعلام مفقودی و با جمع آوری اظهارات دانش آموزان که هریک مطلبی می گفت،یکی او را چادر زیر بغل در حال خروج از مدرسه دیده،دیگری بیرون از مدرسه در حال فرار و دویدن به طرف برکه کنار جاده دیده ،جسد وی در غروب روز چهارشنبه 19/1/88 در برکه کنار جاده اصلی روستای زبار پیدا می شود. بیش از چهار ساعت منتظر قاضی و آمبولانس شده تا ساعت 2200 وی را به عسلویه منتقل کردند و از آنجا به پزشکی قانونی بوشهر بردند.طبق کارشناسی پزشکی قانونی سه روز از خفگی وی می گذرد.ساعت 18.30 روز پنج شنبه جسد وی در حضور جمع کثیری از مردم تمام روستاهای منطقه و در میان غم و اندوه کوچک و بزرگ به خاک سپرده شد.

پرنده بی گناه که در آب پرپر شد و تن بی جان وی در لباس معصومانه مدرسه و چادر سیاهپوش که کفن او شده بود.تصور این صحنه چه دردناک است.فاجعه ای تلخ برای مردم منطقه که اولین بار و بی سابقه بود، هیچ کس تصور این کابوس دردناک را حتی در خیال خود نمی کرد.تنها در فیلمها و ماهواره این گونه صحنه ها را دیده بودند.

دو ماه قبل ، جوان 17 ساله روستای همسایه با واسطه عموی دختر از او خواستگاری می کند ، خانواده دختر جواب رد می دهند. ولی علاقه بین دو جوان ادامه می یابد و برای ارتباط پسر جوان موبایلی به دختر می دهد . برادر دختر موبایل را می بیند و به شدت و وحشیانه وی را کتک می زند.دیگر برادران نیز به وی رحم نمی کنند و هر یک تن نحیف و نوجوان وی را کبود می کنند.تهمتهای زیادی به می زنند، مانع بیرون رفتن از خانه می شوند تمامی تعطیلات نوروز را در خانه زندانی می شود.ولی آنچه بیشتر او را آذار داده بود ممانعت از رفتن به عروسی دختر عمه اش در روز پنج شنبه ( که تنها 20 متر از خانه آنها فاصله داشت) بود. تمام خواهرانش رفته بودند و خود تنها در خانه مانده بود، آنجا بود که یادداشت را نوشت.تصیم خود را گرفت.بی آبرویی تمام امید به آینده را از او سلب کرده بود.آینده ای تاریک و انگشت نما بودن را تصور کرد و به جای آن راه کوتاه پیوستن به پدر ( درگذشته اش ) را انتخاب نمود.

پرنده معصوم ما همه دلایل خود را در یادداشتش نوشته بود.با خطی معصومانه و نگارشی ساده...: « برادرانم چرا با من چنین کردید آیا ضربات سنگین دستها و لگدهای وحشتناک شما کفی نبود؟ بدنم را کبود نکرده اید؟پس چرا با تهمتهایتان روحم را شکسته اید؟گفتید به عروسی دختر عمه ات نرو، من نرفتم.فکر می کنی کار خوبی کرده اید؟ برادرم مطمئن باش که پشیمان می شوی، برادر بزرگم من پیش پدرم می روم مواظب مادر و خواهرانم باش.»

دردناك ترين خبر| خودكشي دختر دبيرستاني در عسلويه

مطالب مشابه :

نمایشگاه موتورسیکلت سما!!!!!!!

دردناك ترين خبر| خودكشي دختر دبيرستاني در عسلويه

پذیرش بدون کنکور دانشجو در دانشگاهها و آموزشکدههای سما ی دانشگاه آزاد

دانشگاههای آزاد ایران

آدرس و تلفن واحدها و مراکز دانشگاه آزاد اسلامی

تفاوت سلف سرویس دانشگاه هاروارد با دانشگاه...

آیا میدانید؟؟؟؟