ریشه های نامگذاری کوههای ایران+راهبر
1- رنگ : از رنگ بیشترین بهره در نامگذاری کوه های ایران شده است . بسیاری از کوههای برفگیر که مدّت طولانی برف رویشان می ماند سفید کوه نامیده شده اند . در ایران نزدیک به 70 کوه هست که نام آنها سفید است و این به غیر از کوه هایی است که پیشوند یا پسوند سفید دارند ، مانند : سفیدخانی ، سفید چشمه ، کمرسفید و سنگ سفید . برخی نامها نیز ترکی است ، مانند: آق داغ : کوه سفید، آق بلاغ : چشمه سفید، آق تپه : تپه سفید، آق داش : سنگ سفید. کوه ها را اگر پشت به نور ببینیم یا از سنگ هایی سیاه تشکیل شده باشد ، سیاه به نظر می آیند. چند نمونه کوه دارای نام سیاه : سیاه تخت ، سیاه پال ، سیاه کمان، سیاه خانی . نام رنگ های دیگری چون زرد ، سبز و سرخ(قرمز) نیز به بسیاری از کوه ها نهاده می شود. نام زرد به دلیل رگه های آهکی زرد ، نام قرمز به دلیل وجود خاک رس و نام سبز به دلیل پوشش گیاهی به کوه ها داده شده است.
2- عدد : به ویژه عددهای چهار و چهل و هفت و هفتاد ، مانند: چهار (چهار پالون)، هفت (هفت سران لار، هفت خوانی) ، چهل (چهل چشمه ، چهل تن ، چهل نابالغان ، چهل دختر) هفتاد (هفتاد قله) البته گاهی عددهای دیگری هم به کار می روند مانند سی سخت در بویر احمد و کهگیلویه .
3- جنس : وجود نمک ، گچ، نقره ، سنگ آهن، شیشه، سنگ سفید، سنگ سیاه ، فیروزه و کانی های دیگر، کوه هایی به همان نام ها را پدید آورده است. در ایران کوه های بسیاری به نام نمک و گچ داریم. مانند گچ ِ جاوِر( گچ جابر) در نزدیکی بدره ایلام که مزار جابر بن عبدالله انصاری صحابی نامدار است و بنا به روایتی این آرامگاه جابرحیان پدر علم شیمی است . اما با این وجود به نام گچ جابر نامیده شده است .
4- گیاهان : برخی از کوه ها به دلیل داشتن میوه ای نامگذاری شده اند. مانند: دشت آلو، دره سیب، دره انجیر و بادامستان.
5- جانوران : مانند شیرکوه ، پلنگ کوه، خرسان، کرکس، خرگوشان ، کفتارکوه ، اُشتُران کوه، گاوچال ، مارکوه ، دالاهو ( دال: عقاب+ آهو )
6 - شخصیت های نامدار تاریخی و افسانه ای: نامگذاری کوه های تخت سلیمان ، بلقیس و کوه هایی که نامی از قهرمانان افسانه ای چون رستم دارند نیز با الهام گرفتن از شخصیت های نامدار انجام شده است.
7- مکان های مذهبی : وجود مقبره بسیاری از امامزاده ها یا بزرگان دین در دامنه کوه ها دلیلی برای نامیدن کوه ها به نام آن بزرگان بوده است . مانند کوه شاه محمد ، امامزاده داود ، امامزاده قاسم ، ابوذر و امامزاده هاشم .
معنی نام برخی کوههای ایران
آتشگاه
در شمال دره زاینده رود است . این كوه در زمان ساسانیان جایگاه آتشكده بود.
آلما بلاغ
واژهای تركی و به معنای چشمه سیب میباشد.
آویدر (آبیدر )
در جنوب غربی سنندج است.آبیدر در اصل (آویدر) است و (آو) در کردی آب می باشد . بنابراین واژه آویدر به معنی کوهی است که آب از آن بیرون می آید.
اخلومد
درهای در نزدیكی مشهد است . داستان عوامانه ای هست که می گوید : هنگام حمله اعراب سرداری عرب به نام خالد مأمور فتح این دره بود. مردم این دره هرگاه سربازان خالد را میدیدند فریاد می زدند : « خالد آمد » و کم کم نام این دره « اخلومَد » شد . ریشه این نام معلوم نیست ولی هر چه هست واژه اخلومد تغییر یافته واژه یا واژه های بلندتری است .
البرز
البرز در پهلوی ، هربرز و در اوستا ، هره برزئیتی نامیده شده است. این نام پیوند از دو بخش( هر )به معنی( كوه) و( برز )به معنی بلند و در مجموع به معنی كوه بلند است. برز در فریبرز و برزو نیز وجود دارد . در کردی جنوبی ( کردی ایلام و کرمانشاه و شرق عراق خانقین و مندلی هنوز واژه برز البته با تلفظ بَرز وجود دارد .)
اَلَموت و دالاهو
حسن صباح به دنبال یافتن جایی برای دژ خود بود . او در دشت عقابی را دید با خود گفت :عقاب بلند پرواز است و فقط بر بلندی می نشیند . هر جا فرود آمد آن جا را مرکز حکومت خود می کنم . عقاب واژه ای عربی است و در آن زمان به عقاب می گفتند دال . هنوز در کردی و لکی به عقاب دال می گویند . آن عقاب بر فراز قلعه ای فرود آمد و حسن صباح با سیاستی که بسیار شنیدنی است آن قلعه را تصرف کرد و آنجا را (آل آموت ) نامید . آل یعنی عقاب که مخفف دال است و آموت مخفف آموخت است . حرف خ حذف شده است . در شعر باباطاهر نیز می بینیم حرف خ حذف می شود مثلاً سوته دلان یعنی سوخته دلان . اَلـَـموت دگرگون شده ی آل آموت است . در غرب کشور کوه دالاهو (دال+آهو ) نیز به معنی عقاب و آهو است . گویا این کوه عقاب و آهو زیاد داشته و مردمی که عقابی را می دیدند فریاد می زدند : "دال" و به دنبال آن آهو را می دیدند و می گفتند:" آهو" . یعنی به دال و آهو نگاه کنید .
الوند
شاید الوند در اصل اروند بوده كه دچار دگرگونی تلفظ شده . الوند از ال و پسوند وند تشكیل شده كه وند به معنی مكان و ال به معنی تندی و سربالایی میباشد. بنابراین الوند به معنای جایی كه سربالایی تند و بسیار زیاد دارد می باشد
الوند نام كوهی در جنوب همدان است. این نام در متون پهلوی اروند و در اوستا ائورونت نوشته شده است.
بزقوش
این كوه در جنوب كوهستان سبلان است . می گویند از آنجا که رشته كوه مزبور به شكل گوش بز است به همین سبب آن را بز گوش نامیدهاند و برخی گویند : بزقوش کلمه ای ترکی است به معنای پرنده خاکستری . بز در زبان ترکی به معنای رنگ خاکستری است .
بیرگ
كوه بیرگ یكی از بلندیهای بلوچستان است. از آنجاکه این كوه بلندتر از دیگر كوهها است بیرق نامیده شده است كه در زبان بلوچی ق به گ تبدیل شده و بیرگ خوانده شده است .
بیستون
بیستون در پارسی باستان بغستان گفته میشده كه پیوندی از دو بخش « بغ » و « ستان » است و به معنی سرزمین خدا میباشد . در دامنه این کوه هنوز بقایای یک پرستشگاه وجود دارد .
پاتاق
در استان کرمانشاه است .از آنجا که این كوه به شكل تاق میباشد و در پای آن یک اثر تاریخی وجود دارد چنین نامیده شده است .
پشتكوه- پیشكوه
منطقه کردنشین جنوبی (ایلام ) از قدیم به دو قسمت مشخص پیشكوه و پشتكوه تقسیم شده كه به وسیله كبیركوه از همدیگر جدا شدهاند . ریشه نام این دو نام این است كه یكی در مشرق یا پیشكوه و دیگری در غرب یا پشتكوه واقع شده است.
پلنگان
كوه پلنگان از بلندیهای شرقی دشت لوت است كه در شرق آبخوران است. چون در كوههای سیستان بین زابل و نهبندان پلنگ فراوان بوده ، به همین سبب كوهی كه در آنجا است پلنگان نامیده شده است.
تَخت
در یك كیلومتری جنوب غربی ده قلیآباد( در 12 كیلومتری راه شوسه تهران- همدان) رشته كوه سنگی بزرگی به نام كوه تخت قرار دارد . چون قله كوه خیلی تخت میباشد چنین نامیده شده است
تختِ نادِر
در ارتفاع 2900 متر قرار دارد از این رو نادر نامیده اند که چنین چمنزاریدر قله های الوند در همدان كمیاب است و به پندار برخی نادرشاه هنگامی که كه برای جنگ با عثمانی به همدان آمد در آن تخت و چادر خود را برپا نموده است.
تَفت
می گویند این نام از واژه تفت به معنای گرم و سوزان آمده است و این نامگذاری به سبب خروج دمههای آتشفشانی پدید آمده از بخارآب و گاز گوگرد از دهانهآن است.
توچال
به معنی چال آبگیر و دریاچهكوچك است. چون قلّه توچال كنار دریاچه است چنین نامیده شده است .
جُـفتان
از کوههای کرمان است .سومین قله رشتهكوه پلوار كه نام دیگر آن سیرچ است. ریشه نامگذاری اش به دلیل جفت بودن دو قله در کنار هم است . مردم پیرامون كوه این نام را بر آن نهادهاند .
جوپار
از کوههای کرمان است . در ریشه نامگذاری آن گفته می شود که این شهر دارای دو قنات است به همین علت آن را جویبار نام نهادهاند كه جوپار شده است.
قلهجوپار به لك غار و سه شاخ بزرگ نیز معروف است. در گویش کرمانی لك به معنای بلندی است و چون در جنوب این قله، غار یخنیا واقع است جنوبیها به آن لك غار میگویند اما در شمال كوه قله با سه ستیغ بلند نمایان است كه از دوردست و به ویژه در غروب به گونه زیبایی خودنمایی میكند این سه ستیغ را سهشاخ بزرگ مینامند.
برخی گویند ریشه نامگذاری جوپار این است كه مردم بادیهنشین آن را جای پارسال مینامیدهاند و کم کم جوپار شده است.
جهان بین
رشته كوه جهان بین در حومه شهر كرد است. چون از فراز قله چلیچه، بلندترین قله در رشته کوه جهان بین ، جایگاه پهناوری شامل شهركرد و شهرهای نجفآباد و اصفهان به سادگی دیده میشود از این روی آن روی را جهان بین نامیده اند .
چاه برف
در منطقه خیر کرمان چون برف همیشگی در آنجا هست این گونه نامیده شده است .
چپكرو
كوهنوردان به دلیل تمایل قله به جهت غرب و سمت چپ نام چپكرو را بر آن نهادهاند.
چكچك
نیكبانو، یكی از دختران یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در حمله اعراب می گریزد تا به كوهی نزدیك یزد میرسد و در آنجا با زاری شروع به گریه میكند . از چكچك گریه او چشمهای از كوه میجوشد و چكچك به پایین میریزد و نیكبانو ناپدید میشود . زرتشتیان زیارتگاهی در آن جایگاه میسازند و كوه چكچك نامیده می شود .
چهل نابالغان
چهل نابالغان یکی از کوههای عظیم زاگرس در مرز استان لرستان و استان همدان جزئ شهرستان دلفان است . بر بالای یكی از قله های منطقه به بلندی 4050 متر آثار سنگ قبر وجود دارد مردم منطقه شمار آنها را چهل دانسته و باور دارند كه 40 تن از راشدین در این منطقه به شهادت رسیدهاند و سخنانی سینه به سینه در این باره نقل شده و این قله به همین مناسبت چهل تن نابالغان نامیده اند.
چهلتن
كوه تفتان در اصطلاح محلی به چهلتن معروف است. در ریشه نامگذاری اش می گویند كه روزی چهل تن از راشدین مذهبی در این كوه پدید آمده سپس از دیدگان پنهان شدند. مردم در آغاز این كوه را به احترام آن چهل تن ستایش و برای آن قربانیهای بسیار كردهاند.
خِرسان
از كوههای تخت سلیمان است . به دلیل وجود خرسهای بسیار در این کوه آن را خرسان نامیدهاند.
خرسنگ
خر یعنی نتراشیده و ناهموار. خرسنگ یعنی جایی كه در آن سنگهای بزرگ ، نتراشیده و ناهموار قرار دارد.
ریشه نامگذاری کوههای ایران بخش دوم
دالاهو :
در غرب کشور کوه دالاهو (دال+آهو ) به معنی عقاب و آهو است . گویا این کوه عقاب و آهو زیاد داشته و مردمی که عقابی را می دیدند فریاد می زدند : "دال" و به دنبال آن آهو را می دیدند و می گفتند :" آهو" . یعنی به دال و آهو نگاه کنید .
درفك
درفك پیوند دو حرف دال و فك میباشد. دال در گویش گیلکی نام پرندهای است بزرگ و شكاری كه در بلندیهای جواهردشت، اَلَموت، عَمّارلو، طالقان و اِشكَوَر فراوان دیده میشود و زیر بالهای آن سفید است. فك نیز به معنای آشیانه است. پس درفك آشیانه پرنده شكاری كوهستان معنی میدهد.
دَرَکه
واژه دركه کوچک شده دره و به معنی دره كوچك است.
درمیان
در کوههای بارز در کرمان است. ریشه نامگذاری اش به دلیل در میان واقع شدنِ قله و محصور بودن آن توسط بلندیهای دیگر منطقه است.
دریاكوه
در شمال غربی كوه چهل نابالغان لرستان در گذشته دریاچه پهناوری بوده كه کم کم راه پیدا كرده و آبهای آن خارج شده است . پس از خشک شدن دریاچه آن را این گونه نامیده اند .
دشت میشان
از قلّه های دماوند است . از آنجا که جایگاه گردهمایی عشایر و گلهداران بوده این گونه نامیده شده است .
دَماوند :
نام دماوند به صورت دَماوند و دُنباوند یا دُنباوند و دباوند نوشته شدهاست.این کوه را با نامهای کاملاً متفاوت بیکنی و جبل لاجورد نیز ثبت کردهاند . نام دماوند در تورات آمده و صورت کهن آشوری آن « بیکن » است .
در مورد ریشه نامگذاری دماوند در فرهنگ معین آمدهاست :
« دَم (دمه، بخار) + اوند = وند ؛ دارای دمه و دود و بخار (آتشفشان )
دکتر احمد کسروی زبان شناس ایرانی دربارهٔ نامگذاری دماوند یا دنباوند سخن دیگری دارد. وی با استدلالهایی نامگذاری «نهاوند» و «دماوند» را در پیوند با هم میداند و مینویسد «در زبانهای باستان «نها» بهمعنی پیش و «دُما» بهمعنی پشت و دنبال بوده و در مورد «وند» مینویسد:««وندن» در زبانهای باستان ایران بهمعنای «نهادن» بوده یکی از معناهای «نهادن» واقع شدن و ایستادن برجایی است و ناچار «وندن» نیز همان معنی را داشته و «وند» که ماضی آن است بهمعنی نهاد، برجایی ایستاد میآمدهاست . او می نویسد:« «نهاوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در پیشرو و «دماوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در دنبال و پشت .در زبان کردی و لَــکی هنوز واژه (نُــواNOWA) به معنی (جلو) به کار می رود.
زاگْـرُس
برخی بر این باورند که ریشه این نام اوستایی است. در زبان اوستایی زاگْـر به معنای کوه بزرگ است . اما سخن دیگر آن است که زاگرس از نام مهاجران هند واروپایی ساکن در این منطقه معروف به زاگارثی، ساگارتی (Zagarthians،Sagarthians) گرفته شده. نام کهن این رشتهکوه در زبان فارسی «پاطاق» و پیش از آن «کهستان» (در عربی «جبال» ) و «پهله» بود .
واژه «زاگرس» یا «زاگروس» از اواخر روزگار قاجار از راه ترجمه آثار نویسندگان اروپایی وارد فارسی شد سپس بر روی نقشه ایران نیز نوشته شد. ظاهراً حسن پیرنیا نخستین کسی است که واژه زاگرس را در حاشیه صفحه ۲ کتاب خود به نام « تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان » آورده است. وی تأکید کرده است که این اروپاییان هستند که رشته کوه یاد شده را چنین می نامند . واژه زاگرس در هیچ یک از کتابهای تاریخی و جغرافیایی و نوشتههای دوره اسلامی نوشته نشده است .
محمد قزوینی در صفحه ۴۸ از جلد ۵ کتاب خود مینویسد: «زاگرس نام یونانی سلسله جبال غربی ایران مخصوصاً بختیاری در غرب ایران است». در دانشنامه لاروس از زاگرس به کوتاهی بهعنوان نام درهای که نفتخیز است یاد شده است.
گریشمن باستانشناس فرانسوی در کتابش (ایران از آغاز تا اسلام ترجمه دکتر معین صفحه ۸۸) زاگرس را نام قبیلهای دانسته و می نویسد: « حرکت عمومی قبایل ایرانی هنوز به پایان نرسیده بود که قبیله سومی از قبیله های مهم ایرانی به نام « Zikirtu» یا «ساگارتی» به سوی نواحی شرقی تری رفته و جای گرفتند .
هرودوت نیز در نوشتههایش ( تاریخ هرودت ترجمه هدایتی صفحات ۵ و ۱۰ و ۲۱۱) از همین قبیله مادی صحراگرد با نام «ساگارتی» یاد می کند .
پس ریشه واژه زاگرس از زبان مادی یا اوستایی است و یونانیان با افزودن «S» (س) به آخر آن ، این واژه را یونانی کردند .
زردكوه
به دلیل طبقات آهكی زرد این گونه نامیده شده است .
زنده
در 115 كیلومتری شمال غربی ایرانشهر كوه بزمان یا زنده قرار دارد. زنده از نام حضرت خضر پیامبر كه همیشه زنده است گرفته شده و قدمگاهی هم در دامنه این كوه وجود دارد.
سَبَلان
سبلان را آذری ها سَوَلان یا ساوالان گویند و گویند : سبلان فارسی شده کلمه ترکی ساوالان است. برخی آنرا برگرفته از كلمه تركی سو-آلان به معنی آبگیر میدانند. شاید این ریشه یابی به سبب وجود برفهای دایمی بوده كه همیشه آبها و چشمهها از آن جاری است.
برخی گویند : ساوالان یعنی "میدان حق" كه از دو واژه توركی" ساو " به معنی "حق" و" آلان" به معنی" میدان" پیوند یافته است .
ساو به تنهایی یعنی خبر ، صدا یا وحی و پسوند آلان در آخر کلمه ساوالان یعنی گیرنده . ساوالان را می توان سس آلان (گیرنده صدا ) ، خبر آلان (گیرنده خبر) ، وحی آلان (گیرنده وحی) معنی کرد .
سرده
در نزدیكی ملایر است و چون این كوهِ پشت به آفتاب بیشتری نسبت به كوه گرمه دارد بنابراین به كوه سرده معروف شده است.
سفیدخانی
در هجده كیلومتری جنوب اراك است. نام آن به دلیل برف زیادی است كه در زمستان دارد و در بیشتر روزهای سال و نیز در آغاز تابستان برف دارد.
سفیدكوه
در شمال دامغان است.صفت سفیدی برای این كوه به سبب وجود صخرههای گنیس و گرانیت در این كوه است كه در آفتاب میدرخشد. برخی دیگر گویند نام این كوه به دلیل برفهای زمستانی آن است.
سن سِـیْـمَره
كوه منفرد سنسیمره از جهت شمال مشرف به كرمانشاه است. سیمره زنی عرب بود و دندانی درشت و برآمدهتر از دندانهای دیگر داشت. سپاهیان مسلمان، هنگام عبور از این محل به طرف نهاوند این كوه را بدین نام خواندند.
سوادكوه
سوادكوه امروزی در گذشته پدشخوارگر نام داشت و بعد فرشواركوه ، بدشواركوه ، شواتكوه ، سواتهكوه ، سوادكوه
شانهكوه
به علت وجود تختهسنگهای بزرگ كه از دور شبیه به دندانههای شانه هستند كوهنوردان به آن شانهكوه نام نهادند.
شاهزنده
در 35 كیلومتری جنوب غربی اراك است. این كوه به شازند یا شاهزند معروف است. گویند كیخسرو در این غار پنهان شده است و روزی فریدونوار سر از غار بیرون خواهد كشید و دنیا را پر از فر كیانی خواهد كرد. از اینرو، كیخسرو ملقب به شاهزنده شده است.
شمشیربرید
ناصرخسرو كه در قرن 5 هجری اصفهان را دیده است مینویسد: و به راه كوهستان روی به اصفهان نهادیم. در راه به كوهی رسیدیم. درهای تنگ بود. عام گفتندی این كوه را بهرام گور به شمشیر بریده است و آن را شمشیر برید میگفتند.
شهربابك
كوه شهربابك از بلندیهای شهربابك است. شهربابك از شهرهای کهن ایران است و بنای آن را به بابك پدر اردشیربابكان نسبت میدهند.
شیركوه
در جنوب غربی یزد است. در ریشه نامش دو سخن هست :
1- شكل كوه مانند شیری است كه سر بر دست نهاده و خفته است .
2- قله این كوه در بیشتر روزهای سال از برف پوشیده و به رنگ شیر ، سفید است.
شیشه
در شرق شهرستان بیرجند است. نامگذاری كوه شیشه به دلیل تركیبات سنگ شیشه و سنگ طلق در آن كوه است.
صفه
در 5 كیلومتری جنوب اصفهان است. به نظر میرسد كه شكل كوه و قسمت صفحه مانندی كه در دل كوه قرار دارد، باعث شده تا در تلفظ مردم نام صفهبه خود گیرد.
طاف
کوهی نزدیک خرم آباد لرستان است . به سبب آنكه یخها و برفهای ستیغ كوه از بلندی به پایین ریخته و آبشاری به وجود آورده طاف نام گرفته است. (در زبان لری و کردی جنوبی به آبشار تاف گویند)
قزل ارسلان
قزل ارسلان سلجوقی آن را یكی از پایگاههای دیدهبانی خود قرار داده كه جاده عراق به ایران را همیشه زیرنظر داشته باشد.
قلعه دختر
بر فراز این كوه آتشكدهای است كه از زمان ساسانیان به جای مانده است. در آن هنگام پارهای از آتشگاهها به نام ناهید از ایزدان آیین زردشتی ساخته میشده است و چون از میان تمام ایزدان اوستا تنها نام این ایزد به صورت مؤنثآمده است بناها و زیارتگاههایی كه به ناهید معروف بوده به نام قلعه یا قصر دختر نامیده شده است.
كافركوه
در امتداد دیوار عظیم پلوار واقع شده است. ریشه نام آن به دلیل سختی و خشونت صخرهها و دیوارههایش میباشد.
كبیركوه
کوهی در استان کُردنشین ایلام که آن را به دو بخش پیشكوه و پشتكوه تقسیم كرده است. کبیرکوه ایلام را به دو بخش کاملاً جدا از هم تبدیل کرده و همچو دیوار بزرگی موجب شده مردم بدره و دره شهر و هیلمینی و علیشَروان و ... از طوایف آن سوی کوه یعنی ملکشاهی و شوهان و ... دور شوند . به گونه ای که حتی لهجه کردی دو سوی کوه با هم فرق دارد . مردم ایلام آن را کَوَر کوه یا کَور کیَه می نامند .
كركس
در 12 كیلومتری جنوب غربی نطنز قرار دارد. حمداله مستوفی در باره كركس نوشته است: كوهی سخت بلند است و از بلندی كركس بر فرازش نمیرود.
كلاغ لان
از قله های دماوند است . اینجا را كلاغلان نامیدهاند زیرا در روزهای دور گذشته پتاهگاه و مركز كلاغهایی بوده كه در صخرههای آن لانه میكردهاند.
كل قدوس
واقع در رشته دنا. قله قدوس دنا به زبان محلی به نام كل قدویس یعنی قله پاك و بلند معروف است.
كمره
در جنوب اراك واقع است. شهرستان خمین را در قدیم كمره مینامیدند و نام خمین از دو سده پیش به مركز كمره اطلاق شده است. این شهر را شهربانو نامی كه دختر موبد موبدان بوده بنا نهاده است. نام كوه كمره از كمره قدیم گرفته شده است.
كوهبنان
كوهبنان در شمال زرند، استان كرمان، قرار دارد. چون بلندترین نقطهی مرزی كرمان كوهبنان است، در زمان قدیم افرادی از طرف حكومت مأمور میشدند كه به بالای كوه بروند و اطلاعات لازم را برسانند. آنها را كوهبانان میگفتند و به همین سبب این جایگاه را كوهبنان نامیدند.
كوهرنگ
كرنگ(كوه+رنگ) نام بلوكی در كوههای بختیاری بوده است و نام رودخانه و كوه كرنگ از آن گرفته شده است. كرنگ در قدیم نام شهری در كوهستان بختیاری بوده كه آن را وهشت هرمز یا بهشت هرمز میگفتهاند. نام رود كوهرنگ از نام این شهر گرفته شده است.
كوهكیلویه
در جنوب غربی دنا است. چون درخت زالزالك یا گیلك در این كوهستان بیش از دیگر نقاط فارس است پس از افزودن یه به این نام مرسوم شده است. برخی نیز گویند كه شخصی به نام گیلویه اهل الوار بر این كوهستان فرمانروا شده است.
گرمه
شهر ملایر در دامنه كوه گرمه قرار دارد. بلندی این كوه 2206 متر است. ریشه نامگذاری اش به كوه گرمه به این دلیل است که كوه رو به آفتاب است و حتّی در سردترین روزهای زمستان نیز برف در آن دوام نمیآورد به همین سبب آن را كوه گرمه نامیدهاند.
ملك محمد
كوه ملك محمد در شمال لوت مركزی قرار دارد. ملك محمد نامی راهنمای دكتر گابریل در دشت لوت بوده است. نام او را بر این كوه نهادند.
میان سه چال
كوههای شمالی، البرز، البرز غربی، بخش شمالی. این كوه میان سه چال معروف منطقه ی تخت سلیمان قرار دارد: سرچال، علمچال، تخت چال.
میانكوه
در منطقهی بختیاری است. چون این كوه بین زردكوه و سفیدكوه قرار دارد آن را میان كوه مینامند.
هزار
از کوههای کرمان است . ریشه نامش را این گونه بازگو می کنند : به دلیل فراوانی گیاهان معطر و دارویی پیشتر هزارگیاه نام داشت و نیز گویند كوه هزار را به مناسبت هزاران گل و گیاه این منطقه هزار مینامند، رایحه گل و گیاه و انواع و اقسام نباتات این حوالی مشام را عطرآگین میسازد.
هزارمسجد
به دلیل داشتن ستونهای بلندی از سنگ بازالت در قله كه از دور شبیه به منارههای بسیار است آن را هزار مسجد خواندهاند.
برخی نیز گویند : در كوه هزار مسجد خانقاههای بسیار بوده و شاید از این روی معروف به هزارمسجد شده است .
ریشه نام ایران
ایران یعنی سرزمین نژادگان ( نجیبان )
واژهٔ ایران در فارسی باستان «آئیریانا» و در فارسی میانه به شکل «اِران» بوده، و به معنای «سرزمین مردمان نژاده و نجیب » است. کردها هنوز ایران را با همان نام کهن «اِران» تلفظ می کنند.
واژهٔ «آریا» در زبانهای اوستایی، فارسی باستان و سنسکریت به ترتیب به شکلهای «اَیریَه» ، «آریَه» و «آریه» به کار رفتهاست. همچنین در زبان سانسکریت «اَریَه» به معنی سَروَر و مهتر و «آریاکَه» به معنی مَردِ شایستهٔ بزرگداشت است و آریایی به زبان اوستایی «اَئیریان» و به زبان پهلوی و فارسی دری «ایر» خوانده میشود . ایر یعنی «نجیب» و جمع آن «ایران» به معنی «نجیبان» است. این واژه در اوستا به گونه« ایران ویج » نیز آمده است .
نام ایران به معنی «سرزمین نجیبان» است و مدتها پیش از اسلام نیز نام بومی آن نیز ایران، اِران، یا ایرانشهر بود.
از ۶۰۰ سال پیش از میلاد تا ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) در میان اروپاییان با نام «پرشیا» که همان «پارس » در دوره هخامنشی است شناخته میشد که در سال ۱۳۱۴ در شرف تأسیس لیگ ملل با درخواست رسمی رضاشاه پهلوی همان نام بومی کشور (ایران) در عرصهٔ جهانی به کار رفت . نام «پرشیا» همچنان برابر نام ایران است و در زبانهای اروپایی به دلیل سابقه تاریخی - فرهنگیاش کاربرد دارد ، امّا در اخبار و نامه نگاریهای میان کشورها بیشتر نام ایران به کار برده میشود.
از نگاه ریشه شناسی » ایر » به معنای نجیب یا نژاده و « ان » پسوند نسبت است . پس ایران یعنی « سرزمین نژادگان » ، سرزمین نجیبان » . می توان « ان » را نشانه جمع دانست که نتیجه همان می شود و ایران به معنی « سرزمین نجیبان »است .
نام شناسی و ریشه واژه ها
مطالب مشابه :
جشنواره علمی جابر بن حیان (پروژه های علمی دانش آموزان دوره ابتدایی
دبستان دخترانه شاهد شهرستان زرند - جشنواره علمی جابر بن حیان (پروژه های علمی دانش آموزان
پیام وزیر آموزش و پرورش به مناسبت بازگشایی مدارس
دبستان دخترانه شاهد شهرستان زرند - پیام وزیر آموزش و پرورش به مناسبت بازگشایی مدارس -
جشنواره علمی جابر بن حیان
دبستان دخترانه شاهد شهرستان شاهد شهرستان زرند. مدیریت دبستان در پنجشنبه 24
دانلود+نمونه سوال+سوم راهنمایی
دبستان دخترانه شاهد حضرت زينب(س) فومن گروه ریاضی شهرستان آران و
اطلاعیه شماره:(1)-تاريخ ، محل و نحوه توزيع كارت ورود به جلسه آزمون ورودي
برمبنايشهرستان محل اقامت زرند (675)، راين(661 هنرستان دخترانه دكتر
ریشه های نامگذاری کوههای ایران+راهبر
دبستان دخترانه شاهد شهرستان خمین را در قدیم كمره می كوهبنان در شمال زرند، استان
برچسب :
دبستان دخترانه شاهد شهرستان زرند