شرح دو غزل از حافظ
حــافــــــــظ خوانی
31 / 4 / 88
غزل (286)
دوش بـا من گفـت پـنـهـان کـاردانی تـیــز هـوش
و ز شما پـنـهـان نـشایـد کـرد سـرّ مـِیْ فـــروش
گفـت آسان گـیـر بـر خـود کـار ها ، کـز روی طبـع
سخـت میگـردد جـهـان بـر مـردمان سختکوش
وانـگـهـم در داد جـامی کــز فـروغـش بـر فـلـــــک
زهـره در رقص آمـد و بـربـط زنـان میگفـت : نوش
بـا دل خـونـیـن لـب خـنــدان بـیـاور هـمـچـــو جـام
ني گـرت زخمی رسد ، آیی چو چنـگ اندر خروش
تـا نـگردی آشنـا ، زیـن پـرده رمــــــــزی نـشـنــوی
گـوش نـا مـَحـرم نبـاشد جـــای پـیـغـــــام سـروش
گوش کن پـند ، ای پـسر ! و ز بهر دنـیـا غم مـخـور
گفتمت چون دُرّ حدیثـی ، گر تـوانی داشت هـوش
بـر بـساط نـکـتـهدانـان خود فروشی شـرط نیـست
یـا سخن دانستـه گو ، ای مرد عاقل ! یـا خـمـوش !
سـاقـیـا ! می ده که رنـدی های حـافــظ فهم کرد
آصـف صـاحـب قـِـران جـُرم بـخـش عـیــب پــــــوش
رو خوانی : ایمان زارع
شرح : سیدمحمدعلی آل مجتبی
1. (دوش = شب گذشته ، دیشب - کاردان = کارشناس ، وارد و ماهر - تیزهوش = بسیار هوشیار - سرّ = راز ، لطیفهای است شهودی که حق تعالی در دل عارف قرار داده و پنهان نموده است - می فروش = پیر ، مرشد ، راهنما ، عارف کامل واصل) "شب" و "سحر" زمانهایی هستند که عارفان ، عاشقان و شاعران زیاد با آن سر و کار دارند از این جهت است که در شعر حافظ خیلی با این واژه ها برخورد میکنیم . "شب" هم زمان انجام بسیاری از گناهان است و هم وقت راز و نیاز به درگاه حق و وصال معشوق . "کاردان" در اینجا اهل عشق و معرفت است و آدم شناس است ، لذا تشخیص داده است که "حافظ" عارف ورند است و اهل معرفت و میشود راز پیر می فروش را به او گفت ، مصرع دوم در نسخه دکتر "خانلری" اینگونه آمده است : «کـز شما پوشیده نـبـود راز پیر می فروش» ، "راز" یا "سرّ" را هر کسی نمیتواند درک کند باید محرم بود ، اهل راز و اهل معرفت بود، به همین خاطر است که قـیـد "پنهان کردن" و "پوشیده داشتن" با "سرّ" همراه است . معنی بیت : شب گذشته کارشناس دل آگاه هوشیاری به من گفت که : "شما اهل معرفتید و نمیشود راز پیر و مرشد را از شما پنهان کرد " .
2. این بیت "ضرب المثل" است ، یادآوری میکنم که گاهی شاعر از ضرب المثل هایی که در بین مردم رایج است در شعر خود استفاده میبرد و گاهی بیتی یا مصرعی از شعر شاعر را مردم به صورت ضرب المثل به کار میبرند . در بعضی نسخه ها "سخت میگردد" آمده که چندان تفاوتی ندارد بلکه "سخت میگیرد" مناسب تر است ، از آن جهت که جهان و روزگار را در سرنوشت بشر تأثیرگذار و فاعل میدانستند . معنی بیت : [پیر میخانهی معرفت] گفت : کار ها را برخود آسان شمار (سهل ببین) زیرا که دنیا از روی خو و سرشتی که دارد سخت گیر است و بر انسانهایی که در طلب جاه و مال دنیا بسیار میکوشند را به زحمت میاندازد و با سختی و ناکامی روبرو میسازد .
3. (وانگه = پس از آن - فروغ = پرتو ، تابش - زهره = ناهید ، آن را چنگی و رقاصهی فلک خوانند - بربط = رود ، عود ، از سازهای زهی - نـوش = نوشت باد ، گوارایت باد) "م" در "وانگهم" ضمیر متصل مفعولی است به معنی "مرا ، به من" . "فروغ" را هم میتوان تابش و روشنی شراب گرفت : «ساقی به نـور باده بر افروز جام ما» و هم روشنی و تابشی که در اثر نوشیدن شراب در چهرهی شراب خورده ایجاد میشود ، مخصوصاً بادهی عشق و معرفت که نورانیّت خاصی به عارف میدهد . "بر" به جای در آمده ، اینجور کاربرد حروف اضافه به جای یکدیگر در زبان قدیم فراوان دیده میشود مثلاً : "را" به جای کسرهی اضافه یا به جای برای ، "با" به جای "به" که در غزل قبل داشتیم و . . . "ان" در "بربط زنان" بیان حالت است یعنی : "در حال بربط زدن" . معنی بیت : پیر می فروش پس از آن ساغری از بادهی معرفت به من داد که از پرتو آن ستارهی زهره به وجد آمده و در حال نواختن چنگ به من میگفت : "گوارایت باد" .
4. (دل خونین = دل بسیار اندوهگین - زخم = ایهام دارد : 1- جراحت ، ضربه 2- زخمه ، مضراب - چنگ = از سازهای زهی - خروش = فریاد) در این بیت دو "تشبیه مضمر" داریم : دهانهی جام به لب خندان و شراب به خون تشبیه شده است . جای دیگر حافظ جام را به دهان ، یا دهان را به جام تشبیه کرده است : «ساقی سیم ساق من گر همه دُرد می دهد / کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند» این بیت هم به صورت ضرب المثل استفاده میشود . معنی بیت : همانند جام که درون آن شراب خونرنگ قرار دارد ولی لبش خندان است تو هم با دل غمگین لبت خندان باشد و اگر رنجی به تو رسید همانند چنگ که با زخمهای به صدا در میآید ناله و فریاد سر مکن .
5. (آشنا = اهل ، اهل معرفت - پرده = حجاب ، مانع بین عاشق و معشوق ، مانع میان بنده و خدای تعالی ، پردهی غیب - رمز = راز ، سخنی که وقتی بیان میشود همه کس نمیفهمد و تنها کسی که آشنا با رمز خوانی است منظور را دریافت میکند - سروش = فرشتهی وحی و الهام ، جبرائیل) "آشنا" در اینجا در مقابل "نامحرم" آمده ، یعنی محرم ، جبرائیل به هر کسی وحی نمیرساند الاّ به پیامبران که آنها محرم وحیاند ، و به اولیاء الله الهام میرساند که محرم الهاماند ، در اینجا "سروش" استعاره از پیر و مرشد و عارف کامل و دانندهی اسرار یا همان "پیر می فروش" است ، پیر میخانهی معرفت نیز اسرار را به همهی مریدان نمیگوید مگر آنان که آشنا و محرم اسرارند و دلشان جای اسرار و درک کننده و نگه دارندهی راز . حافظ رندانه میگوید که در پس پردهی غیب اسرار را به صورت رمز پیوسته بیان میکنند و هرکس آشنا با رمزها و علامت هاست با رمز خوانی به اسرار هستی به اسرار عشق پی میبرد . معنی بیت : تا با عشق و معرفت نشوی و نتوانی رمز خوانی کنی از پس پردهی غیب و اسرار غیب چیزی را درک نمیکنی ، همانگونه که هر گوشی وحی و الهام جبرئیل را نمیشنود .
6. (پند = نصیحت و اندرز ، سخن خیرخواهانه - دُرّ = مروارید - حدیث = روایت ، سخن بزرگان دین و اولیاءالله) "ای پسر" یا "ای فرزند" معمولاً به دانش آموزان و مُریدان و کسانی که دوستشان دارند خطاب میشود . "حدیث" همان پند است ، با آوردن این واژه اشاره دارد که این پند سخن ارزشمند بزرگان و پیر میفروش است و این سخن در اشعار شاعران و سخنان ائمّه و پیامبران بسیار آمده است که "غم دنیا نباید داشت" سخن از ترک دنیا نیست ، چه از اشعار حافظ بر میآید که او دوست دارد از تنعمات دنیا بهرهمند باشد ، اما همه جا از وابستگی و دلبستگی به مال و مقام دنیایی دوری میکند . معنی بیت : ای فرزند ! پند پذیر باش و غم دنیا نخور ، اگر هوشیار باشی درک میکنی که این پند که به تو دادم سخن ارزشمدی از بزرگان و اولیاء خداست .
7. (حریم = اطراف کعبه ، آستانه و بارگاه) "حریم عشق" بارگاه و آستان پیر میکده است و "گوش" همان گوشی است که محرم اسرار و قابل برای شنیدن پیام سروش است . در محضر عشق تنها باید مشاهده کرد ، "چشم و گوش بودن" اشاره به مرحلهی کشف و شهود دارد . معنی بیت : در اطراف آستان عشق و بارگاه پیر مغان جای بحث و جدل نیست برای اینکه در آنجا باید با تمام وجود جمال عشق را بنگری و پیام او را با گوش جان بشنوی .
8. (بساط = سفره و اسباب سفره ، مجازاً به معنی مجلس ، پیشگاه - نکته دان = نکته سنج ، باریک بین) معنی بیت : در مجلس حکیمان و عارفان نکته سنج اظهار فضل و خودنمایی خلاف ادب است . ای فرزانه ! یا عالمانه و حکیمانه سخن بگو و یا لب فرو بـنـد .
9. (آصف = آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان ، در ادبیات قدیم به وزیران کاردان اطلاق شده است - صاحب قران = نیکبخت زاده شده ، کسی که هنگام تولدش دو ستارهی زهره و مشتری در یک برج از بروج دوازدهگانهی فلکی قراردارند - جُرم = گناه ) "رندی" به معنی ظاهری گناهکار و باطنی پاک داشتن است ، در اینجا منظور "گناهان ظاهری" است . منظور از "آصف" احتمالاً "جلال الدین تورانشاه" وزیر شاه شجاع است . معمولاً "شراب خواستن" یا در هنگام شادی و یا در هنگام خماری و غم داشتن است ، در اینجا "می بده" مجازاً یعنی : "بی خیال" یا "شاد باش" و شادی کن . معنی بیت : ای ساقی ! خوشحال باش و مرا هم با دادن شراب شاد کن زیرا که "جلال الدین تورانشاه" که وزیری با گذشت و عیب پوش است دلیل ظاهر گناه آلود و باطن پاک مرا درک کرد .
· محبوبه لطیفیان : چرا در این غزل با ابیاتی عارفانه روبرو هستیم امّا ناگهان در بیت آخر به مدح وزیر میرسیم ؟!!
· آل مجتبی : هفتهی قبل هم در پاسخ آقای پرهیزکار اشارهای داشتم که : 1- گاهی شاعر شعری را سروده است و بعد به مناسبتی با افزودن یا تغییر بیت یا ابیاتی آن را به بزرگی ، پادشاهی یا وزیری تقدیم میکند ، البته اضافه کنم که نشانه ها و تناسباتی با ممدوح در شعر دیده میشود . 2- جلال الدین تورانشاه و نیز شاه شجاع خود اهل دل و ادیب پرور بودهاند و شاه شجاع شعر هم میسروده . 3- اکثر ادیبان و حافظ شناسان بر این باورند که حافظ به "استقلال ابیات" در غزل معتقد بوده و ما این را در اغلب غزلیات حافظ مشاهده میکنیم .
غزل (287)
ایهمهشکلتـو مطبـوع و همه جای تـو خـوش
دلـم از عـشوهی شیـریـن شکر خای تـو خـوش
همـچو گلـبـرگ طریّ هـسـت وجـود تـو لـطیـف
همـچو سـرو چـمـن خـُلـد سـراپـای تـو خـوش
شـیـوه و نـاز تـو شیـریـن،خط و خال تـو مـلـیـح
چشم و ابـروی تـو زیـبـا،قـد و بـالای تـو خـوش
هم گـلـسـتـان خیـالم ز تـو پــر نـقـش و نـگـار
هم مـشام دلم از زلف سمنسـای تـو خـوش
در ره عـشق که از سـیـل بـلا نـیـسـت گــذار
کـردهام خـاطـر خــود را بـه تـمـنّـای تـو خـوش
شـُکـر چشم تـو چه گویم ؟! که بـدان بـیـمـاری
میکـنــد درد مـــــــــرا از رُخ زیـبـای تـو خــوش
در بـیـابـان طلب گـر چه ز هر سو خطری ست
میرود حـافــظ بـیــدل بـه تـولاّی تــو خــوش
رو خوانی : شهرام مــــدبـری
شرح : سیدمحمدعلی آل مجتبی
1. (شکل = قیافه ، اندام ، در اینجا به معنی چهره است - مطبوع = مورد پسند طبع ، دلـپـذیر - خوش = نیکو - عشوه = کرشمه و ناز - شکرخا = صفت مرکب فاعلی مرخم (شکر خاینده) ، نرم کنندهی شکر ، صفت جانشین موصوف که لب است - خوش = شاد ، خوشحال) بیشتر شارحان و ادیبان میگویند که معشوق در شعر حافظ کلی توصیف شده و مشخص نیست که زمینی است ؟ آسمانی است ؟ مذکر است یا مؤنث ؟ در این شعر با توصیف ها و آدرس هایی که داده مشخص میشود که معشوق زمینی و مؤنث است . ردیف "خوش" در هربیت با یک معنی آمده است ، یک معنی "خوش" : "بوسه" است که در مصرع دوم با توجه به "شکرخای" که به جای موصوف (لب) آمده ، زیرکانه این معنی را هم مـدّ نظر داشته است . معنی بیت : ای دلبری که چهره و قیافهی تو دلـپـذیـر است و تمام وجودت نیکو و پسندیده است ! دل من از ناز و کرشمه و لب شیرین (بوسهشیرین) تـو شاد و خرّم است .
2. (طریّ = تر و تازه ، شاداب - لطیف = نرم و نازک ، ظریف - خـُلد = جاویدان ، استعاره از بهشت ، شاید "صفت جانشین موصوف" باشد ، بهشت جاویدان - خوش = رعنا و آراسته) معنی بیت : وجود تو مانند گلبرگ تر و تازه نرم و نازک و ظریف و قدّ و قامت تـو مانند سرو باغ بهشت آراسته و رعنا ست .
3. (شیوه = کرشمه و ناز - ناز = دلبری در حال بی اعتنایی به عاشق که سبب دلدادگی و دلبستگی و نیاز بیشتر میشود - خط و خال = مراد چهره و رخسار است - ملیح = نمکین ، دلپذیر - خوش = در اینجا زیبا و رعنا ) "شیوه" در ادبیات گذشتهی ما معانی مختلف داشته ، از جمله : بگویی کردن ، تنبیه کردن ، اصل معنی آن روش و رفتار است و در اینجا رفتار عشوه آمیز مُرادست . معنی بیت : ناز و عشوهی تـو شیرین و چهرهی تـو نمکین است ، چشم و ابروی تـو زیبا و قدّ و قامت تـو رعنا و پسندیده است .
4. (گلستان خیال = اضافهی تشبیهی - نقش = تصویر - نگار = نقاشی ، نقاشی رنگی - مشام دل = اضافهی استعاری - سمن = یاسمن ، گلی خوشبوی دارای سه گلبرگ - سمن سای = صفت فاعلی مرکب مرخّم "سمن ساینده" - خوش = معطّر ، خوشبـو) بعضی شارحان "مشام دل" را اضافهی تشبیهی گرفتهاند ، یعنی دل را به بینی تشبیه کردهاند و این زیبا نیست ، مشام دل اضافهی استعاری است ، یعنی دل به انسانی تشبیه شده که بینی و حسّ بویایی دارد . "سمن سای" صفت زلفی است که وقتی به آن دست میزنی بوی خوش از آن برمیخیزد . معنی بیت : هم خیالم از تصویر و عکس تـو همانند گلستانی پر از تصویر و نقاشی رنگارنگ شده و هم مشام جانم از بوی خوش زلف تـو معطّر است .
5. (ره عشق = اضافه تشبیهی ، عشق به راه تشبیه شده - سیل بلا = اضافهی تشبیهی ، بلا به سیل تشبیه شده - گذار = عبور ، گذشتن ، محل عبور (گذرگاه) هم میتوان معنی کرد - خاطر = قلب ، دل - تمنّا = آرزو ، طلب ، خواستن - خوش = آسوده ، ایمن) . معنی بیت : در مسیر عشق که رنج و مصیبت و خطر همچون سیلابی جریان دارد و راه عبور دیگری نیست ، من دلم را با آرزوی رسیدن به تـو مطمئن و آسوده کردهام .
6. (بیماری = خماری ، خواب آلودگی ، نیم بسته بودن چشم - خوش = سلامت ، بهبودی) در نسخهی "خانلری" اینگونه ضبط شده : «پیش چشم تـو بـمـیـرم که بدان بیماری / میکند درد مرا با رخ زیبای تـو خوش» در این بیت دو "تشبیه مضمر" داریم : 1- چشم به پزشک و طبیب تشبیه شده ، 2- چهرهی زیبا به دارو تشبیه شده است . معنی بیت : چگونه از چشم تو سپاسگزاری کنم که با وجود اینکه خودش بیمار (خمارآلود) است درد هجران مـرا به وسیلهی چهرهی زیبایت بهبودی میبخشد .
7. (بیابان طلب = اضافهی تشبیهی - بـیـدل = عاشق ، دل از دست داده - تـولاّ = دوستی ، محبّت - خوش = صبور ، بردبار) "طلب" در اصطلاح عرفان این است که سالک عاشق شب و روز پیوسته به یاد او (معشوق ازل) باشد و تمنّای "فناء فی الله" و وصال او کند . معنی بیت : در وادی طلب اگرچه از هر طرف بیم هلاکت وجود دارد و امکان لغزش ، ول حافظ دل از دست داده به مدد دوستی تو صبور و بردبار به سلامت این مرحله را طی خواهد کرد .
تــــــفـــــــــأل :
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
مطالب مشابه :
چند شعر عاشقانه از سعدی و حافظ
چند شعر عاشقانه از سعدی و حافظ. شعر از سعدی شیرازی . گر مرا بیتو
بیتی از حـــافظ
این بیت از از دیدگاه حافظ نیز بعدها در روزگار پیری که در سلوک عاشقانه به
شرح دو غزل از حافظ
گل واژه های عاشقانه - حافظ شرح دو غزل از حافظ معنی بیت : چگونه از چشم تو سپاسگزاری کنم
یه بیت ناب از حافظ
یه بیت ناب از حافظ. تک بیتی های ناب: طبیبِ عشق مسیحادم است و مشفق، تک بیتی عاشـقانه
شرح غزلی زیبا از سعدی شیرازی
تحمل کردن رقیب ، حسادت عاشقانه از حافظ دراین بیت در دیوان حافظ «رند » عبارت است از
شرح غزلی زیبا از سعدی شیرازی
گل واژه های عاشقانه - حافظ تحمل کردن رقیب ، حسادت عاشقانه از حافظ دراین بیت صفت
برچسب :
بیت عاشقانه از حافظ