اخلاق اسلامی

اخلاق كاربردي، شكاكيت اخلاقي و مهارت اخلاقي

برخي چالش‌هاي اساسي اخلاق كاربردي ناشي از ديدگاه‌هاي فرااخلاقي، درباره امكان حصول معرفت اخلاقي است. شكاكيت اخلاقي كه اخلاق را صرفاً نگرش مي‌داند و امكان قضاوت قطعي درصد خوبي يا بدي اعمال را از ما مي‌گيرد، گونه‌هايي دارد كه در ادامه به ارزيابي مختصر تفاوت‌هاي آنها مي‌پردازيم.

الف) چالش نسبيت

وجود واقعيت اخلاقي مطلق با مشاهده ديدگاه‌هاي اخلاقي متفاوت در فرهنگ‌هاي مختلف با چالش مواجه مي‌شود و نوعي نسبيت اخلاقي بروز مي‌كند كه هر نوع توصيه و سنجش اخلاقي مطلق را زير سؤال مي‌برد. نسبيت اخلاقي با نقدهاي متعددي مواجه شده است، چرا كه اولاً حتي با مشاهده تفاوت‌هاي اخلاقي در فرهنگ‌هاي مختلف نمي‌توان منكر واقعيت اخلاقي مطلق شد. مثلاً اگر دانشمندان در مورد شكل كره زمين با هم اختلاف نظر داشته باشند، نمي‌توان از آن نتيجه گرفت كه زمين اصلاً واقعيت ندارد. به همين شكل مثلاً اگر فرهنگ‌هاي گوناگون در مورد قبح تعدد زوجات با هم اختلاف داشته باشند از اين اختلاف بر نمي‌آيد كه در اين مورد هيچ واقعيت اخلاقي مطلقي وجود ندارد. ثانياً حتي با وجود اختلاف‌هاي اخلاقي باز هم قواعد اخلاقي‌اي هستند كه در مورد آنها هيچ اختلافي وجود ندارد؛ مثلاً همه جامعه‌ها قتل بي‌دليل را ناروا مي‌دانند. ثالثاً وجود احكام اخلاقي مختلف نشانه‌ تفاوت ارزش‌هاي اخلاقي نيست. براي مثال در جامعه‌اي كه وجود سالخوردگان هيچ تهديدي براي جامعه نيست رها كردن آنها تا هنگام مرگ كار درستي نمي‌باشد اما در جامعه‌اي كه حفظ سالخوردگان تهديدي جدي براي همه جامعه است رها كردن آنها اشكالي ندارد و اين امر نشانه تفاوت ارزش‌هاي اخلاقي نمي‌باشد.

ب) چالش ذهن‌گرايي

برخي معتقدند كه گزار‌ه‌هاي اخلاقي گزاره‌هايي درباره جهان نيستند، بلكه حاكي از نگرش‌ها و باورهاي گويندگان آن مي‌باشند.

طبق اين ديدگاه، اين گروه كه «ذهن‌گرا» ناميده مي‌شوند مثلاً اختلاف در مورد خوبي يا بدي قتل ترحمي اصلاً در مورد نفس اين فعل نيست، بلكه اين اختلاف ناشي از باورها و نگرش‌هاي گفتگوكنندگان مي‌باشد.

با اندكي تأمل مي‌توان گفت اين ديدگاه هم صحيح و هم ناصحيح است. صحيح است به اين معنا كه هر شخص خودش به ديدگاه‌هاي اخلاقي‌اش دست يافته و متأثر از هيچ كسي نيست. البته طبق اين معنا نمي‌توان اخلاق را مانند سليقه شخصي دانست. مثلاً اگر كسي ابتدا از مزه زيتون لذت مي‌برد، ولي حالا ديگر آنرا دوست ندارد نمي‌توان گفت كه او درباره مزه زيتون اشتباه مي‌كرده و اكنون به اشتباه خود پي برده است؛ اما در مورد يك ديدگاه اخلاقي چنين نيست. ما به هنگام تغيير يك ديدگاه اخلاقي مي‌گوييم ديدگاه قبلي ما نادرست بوده است. از سوي ديگر ما ذائقه و سليقه يك شخص را نمي‌توانيم با استدلال و دليل تغيير دهيم اما ديد‌گاه‌‌هاي اخلاقي را مي‌توان با استدلال و برهان اثبات يا رد كرد و اين امر نشان مي‌دهد كه احكام اخلاقي مانند سليقه و ذائقه شخصي نيستند. پس احكام اخلاقي ازآن جهت كه هر شخصي خودش به آن دست مي‌يابد شخصي است؛ اما از آنجايي كه نسبت به استدلال واكنش نشان مي‌دهد غير شخصي و عام هستند.

اخلاق و نقش ادله

تأكيد بر نقش ادله در اخلاق را مي‌توان نوعي رويارويي با نسبيت و شكاكيت اخلاقي دانست. البته نيازمندي هر ديدگاه اخلاقي به ادله به اين معنا نيست كه اصلي اخلاقي مطرح كنيم يا يك نظريه پيچيده اخلاقي داشته باشيم. در تأييد يك ديدگاه اخلاقي ادله‌اي مي‌توانند به كار گرفته شوند كه بتوانند اخلاقي بودن يك ديدگاه را خوب مدلل كنند. از اين رو، پيش‌داوري صرف واكنش‌هاي هيجاني و احساسي دليل محسوب نمي‌شوند. مثلاً اگر در تأييد بد بودن تجارت بگوييم «تجارت موجب ناراحتي من مي‌شود، پس بد است» دليلي حاكي از اخلاقي بودن ديدگاه خود ارائه نكرده‌ايم. در واقع اين واكنش‌ها احساسي‌اند كه در تأييد خود نيازمند اخلاقند نه اينكه اخلاق محتاج آنها باشد. پس ادله‌اي كه براي تأييد ديدگاه‌هاي اخلاقي به كار مي‌روند، ويژگي‌هاي خاصي دارند. از سوي ديگر اگر براي دو فعل مختلف يك دليل مؤيد داشته باشند هر دو به يك اندازه تأييد يا تضعيف خواهند شد: مثلاً اگر «برابري همه انسان‌ها» دليل بدي نژادپرستي باشد بايد گونه‌هاي ديگر تبعيض مانند تبعيض جنسي هم به همين دليل بد دانسته شود. در غير اين صورت در واقع ديدگاهمان مبتني بر دليلي كه ذكر كرده‌ايم نخواهد بود.

امكان تخصص اخلاقي

برخي مدعي‌اند چون تخصص اخلاقي امكان‌پذير نيست هيچ‌كس نمي‌تواند ديگران را در انجام كارها راهنمايي كند در نتيجه پذيرش توصيه‌هاي عالمان اخلاق كاربردي بي‌معنا خواهد بود. تخصص اخلاقي با پذيرش نقش ادله در اخلاق قابل تبيين است و ويژگي‌هاي احتمالي آن مي‌تواند از اين قرار باشد:

1.              متخصصان اخلاق بايد در استدلال منطقي مهارت داشته باشند تا بتوانند مفاهيم را تبيين و تحليل كنند، استدلال‌ها و ديدگاه‌هايي را بنا نهاده به بررسي آنها بپردازند و از مغالطه‌ها و ناهماهنگي‌ها اجتناب كنند.

2.              متخصصان اخلاق بايد مسائل فلسفي، نظريه‌هاي اخلاقي و معرفتي، ديدگاه‌هاي راجع به ماهيت انسان و جامعه، انواع استدلال‌ها و اشكال‌هاي احتمالي را بشناسند تا از مغالطات و اشتباه مصون بمانند.

3.              متخصصان اخلاق بايد به ارزش‌هايي پايبند باشند كه با استدلال قابلي همراه هستند. مثلاً متعهد به تأثير از روي دليل، پي‌جويي حرف‌هاي كليدي و چالش‌هاي پيش‌روي عقل، يافتن پاسخي براي اشكال‌هاي فلسفي و به كارگيري مهارت‌هاي استدلالي‌اند. اگر عالم اخلاق چنين تعهدهايي نداشته باشد قدرت شناخت مغالطه‌ها هيچ ارزشي نخواهد داشت. پس مي‌توان گفت متخصص اخلاق كسي است كه در نوع خاصي از استدلال و مجموعه‌اي از معرفت‌هاي مربوطه مهارت دارد و متعهد است كه اين مهارت‌ها را در ارزيابي قوت و ضعف استدلال‌ها و ديدگاه‌ها به كار برد. تخصص چنين اشخاصي مبتني بر معيارهاي مستدل و قابل حصول مي‌باشد.

3. اخلاق كاربردي و نظريه اخلاقي

الف) نقد نظريه

محتواي برخي چالش‌ها اين است كه در توصيه اخلاقي نبايد به نظريه‌هاي اخلاقي تكيه كرد. اين چالش‌ها ناظر به مفهوم نظريه و عمل اخلاقي‌اند كه طرفداران اخلاق كاربردي نسبت به آن اعتراض دارند.

اولاً: نظريه‌پردازان اخلاق مجذوب اصول و قواعد بسيار كلي و انتزاعي شده‌اند.

ثانياً: نظريه‌ستيزان مدعي‌اند نظريه اخلاقي به شدت «تحويل‌گرا» است به طوري كه تأكيد مي‌كنند همه ارزش‌هاي اخلاقي مي‌توانند تحت معيار واحدي جمع شوند و طرفداران نظريه اخلاقي مايلند تنوع بي‌پايان احكام جزئي را تحت اصلي واحد يا سلسله‌اي از اصول جاي دهند.

ثالثاً: نظريه‌پردازان، ‌استدلال اخلاقي را استدلالي استنتاجي مي‌دانند، آنان بر اين باورند كه در هر معضل اخلاقي حكمي صحيح وجود دارد كه ناشي از فرايندي استنتاجي است و عامل اخلاقي عاقل بايد در تصميم‌گيري خود از آن پيروي كند.

برنارد ويليامز Bernard Williams))، از فيلسوفان اخلاقي معاصر، مدعي است ما در نظريه اخلاقي به دنبال يك «فرايند تصميم‌گيري عقلاني» هستيم. نظريه‌ستيزان احكام اخلاقي را ناشي از اصولي كلي نمي‌دانند، بلكه آنها را برآمده از شرايط و موارد واقعي خاص مي‌دانند. جان مك دوئل اخلاق را «غير قابل تدوين» مي‌داند و معتقد است اينكه انسان مي‌داند چه كاري انجام دهد به دليل كاربرد اصول كلي نيست،‌ بلكه به اين دليل است كه به شكلي خاص موقعيت‌ها را شناسايي مي‌كند. مارتا نوسباوم (Martha Nussbaum) كه فهم جزئي را برتر از قواعد كلي مي‌داند مدعي است:‌ «محدودكردن خودمان به امري كلي، كاري احمقانه است.» به همين دليل مخالفان نظريه اخلاقي در مقابل مهارت استنتاجي بر اهميت حكم تأكيد مي‌كنند. زيرا از جهت اخلاق، استدلال‌كننده‌اي شايسته خواهد بود كه بتواند تضادهاي موجود ميان ارزش‌هاي رقيب را از بين ببرد و به ادعاهاي غيرقابل حل خاتمه دهد. به هر حال اين چالش متوجه نقش نظريه اخلاقي در اخلاق كاربردي است.

پاسخ‌هاي گوناگوني به اين چالش داده شده است. يكي از آنها پذيرش آسان اين نقد و دست برداشتن از نظريه اخلاقي، در اخلاق كاربردي است. بسياري از نظريه‌پردازان چنين كاري كرده‌اند و توصيه به تمركز كمتر بر اصول كلي و تمركز بيشتر بر موارد خاص را فرصتي براي عدم محدوديت مفهوم اخلاق و بررسي اخلاقي مي‌دانند. در ادامه اين مقاله به بررسي پاسخ كامل به اين چالش مي‌پردازيم.

ب) نظريه اخلاقي در اخلاق كاربردي

1. چرا نظريه براي ما مهم است؟

گرچه بسياري از عالمان اخلاق كاربردي آنرا اخلاقي خالي از نظريه اخلاقي مي‌دانند، اما شايسته است بپرسيم چرا انسان در آرزوي راهي ديگر است و مي‌كوشد براي اصول و نظريه‌ها جايي باقي بگذارد؟

اولاً، نظريه ستيزان عمدتاً قائل به ارزش‌گذاري «دروني» اعمال هستند و گرچه به اهميت وابستگي‌ها، قراردادها، سنت‌ها و تغييرهاي تاريخي و محلي واقفند، ولي در ارزيابي اعمال از معيارهاي نظري «بيروني» استفاده نمي‌كنند كه اين امر امكان نقد رفتارهاي اجتماعي را به شدت كاهش مي‌دهد. يكي از دلائلي كه ما را وادار مي‌كند به حفظ نظريه بپردازيم اين است كه گاهي اوقات ناچاريم به منظور نقد كارآمد، از رفتارهاي خاص جامعه‌اي كه به آن تعلق داريم فراتر رويم و از معيارها يا اصول عام ارزيابي استفاده كنيم.

ثانياً، اصول اخلاقي عام از جهات زيادي براي ما مفيدند. آنها روشي براي ارزيابي تضادهاي اخلاقي مربوطه، كشف و بيان راه از بين بردن آنها ارائه مي‌دهند و به فهم و درك بديل‌هايي كه ممكن است از قلم افتاده باشند كمك مي‌كنند. با قرار گرفتن رفتار فرد تحت اصلي كلي مي‌توان با توجه به اين واقعيت كه ديگران قبل از من مسيري مشابه را پيموده‌اند به آرامش و اطمينان دست يابيم. افزون بر اين، اصول اخلاقي عام مي‌توانند هم دليلي براي اطمينان از واكنش‌هاي ديگران نسبت به وضعيت ما و هم راهي براي انتقال خواستهايمان به آنها ارائه كنند.

يكي از نقاط قوت نظريه‌هاي اخلاقي اين است كه از لوازم و ابعاد وظيفه‌گرايي و غايت‌گرايي ناشي شده‌اند. نظريه‌ها ابزارهاي بررسي‌اند و ابعادي كه از قلم افتاده يا ناديده گرفته شده است را مورد توجه قرار مي‌دهند.

2. نظريه بايد شبيه چه باشد؟

اگر نظريه‌هاي اخلاقي نقشي را كه اينجا ترسيم شد بپذيرند در اين صورت حقيقت نظريه‌هاي اخلاقي و نگرش مدافعان اخلاق كاربردي نسبت به آنها چگونه بايد باشد؟

الف) وحدت‌گرايي و كثرت‌گرايي

اين نگرش مستلزم پذيرش شكل‌هايي از «نظريه تكثر» است، يعني مسلم مي‌داند پژوهش اخلاقي‌اي كه صحيح انجام شده باشد قائل به بيش از يك نظريه يا اصل درباره‌ رفتار مي‌باشد و وحدت‌گرايي را نمي‌پذيرد. در واقع با پذيرش تكثر‌گرايي به ارزش و دقت گزاره‌هاي انتزاعي موجود در نظريه هنجاري پي مي‌بريم.

ب) تدبيرهاي چاره‌جويانه و استنباط‌گرايي اخلاقي

چاره‌جويي اخلاقي به معني كاربرد مستقيم يك نظريه و اصل نيست و براي ارائه يك «پاسخ صحيح اخلاقي» صرفاً نظريه يا اصل خاصي به كار نمي‌رود، بلكه اصول و نظريه‌ها را كه به عنوان بخشي از فرايند دسترسي به معضل‌هاي اخلاقي به كار مي‌روند ابزاري بيش نمي‌داند. چاره‌جويي‌هاي اخلاقي به عنوان مصداق‌هاي پيشنهادي خاصي‌اند كه در پرتو نظريه‌ها و اصول عام و با توجه به شناخت ويژگي‌هاي مصداق‌ها به كار مي‌آيند.

ج) معضلهاي لاينحل

عالمان اخلاق كاربردي بايد مسائل لاينحل را بشناسند و وجود اين مسائل پايان دهنده نياز به اخلاق كار‌بردي نيست و نه تنها از اهميت آن نمي‌كاهند بلكه آن را مهم‌تر مي‌كند.

در مواردي كه تضاد اخلاقي وجود دارد عالمان اخلاق كاربردي مي‌توانند با اشاره به اينكه در مسأله مورد بحث، ارزش‌هاي اخلاقي مختلفي وجود دارد تبيين كنند چرا اين ارزش‌ها قابل تقليل به يك ارزش مشترك نيستند و در موارد خاص هيچ پاسخ اخلاقي صحيحي وجود ندارد.

به هر حال معضل‌هاي لاينحل مي‌توانند زمينه كاملاً مناسبي براي بروز مهارت‌هاي عالمان اخلاق كاربردي باشند.

در اينجا اشاره به محتواي كثرت‌گرايي در ارزش، بي‌فايده نيست. نظريه‌هاي مختلف در موارد مشابه ممكن است توصيه‌هاي متفاوتي داشته باشند و حتي در اخلاقي شمردن يك مسأله اختلاف داشته باشند. از اين‌رو پذيرش كثرت‌گرايي مي‌تواند مهم باشد. مثلاً ممكن است وظيفه‌گرايان مسأله توزيع ثروت را يك معضل بدانند، در حالي كه نتيجه‌گرايان و برخي نظريه‌پردازان حقوقي آنرا امري كاملاً‌ عادي بدانند. مي‌توان گفت كثرت‌گرايي دست كم نمود تضاد لاينحل را كمرنگ مي‌كند.

د) مسئوليت تجربي

ريشه مشترك مخالفت با نظريه اخلاقي اين است كه نظريه اخلاقي با تأكيد بر قوانين عام ويژگي‌ها و خصوصيات موارد را ناديده مي‌گيرد و به گرايش‌هاي تاريخي و محلي گوناگوني كه وجود دارد توجه نمي‌كند؛ حتي گروهي از نظريه ستيزان معتقدند هنگامي كه فيلسوفان به معضل‌هاي اخلاقي خاص مي‌پردازند به جاي پرداختن به خود مسأله، تمايل دارند اهميت نظري آنرا بررسي كنند و در عوض درك بهتر مسايل در حال بررسي، مشغول اصلاح و بهبود نظريه‌ها مي‌شوند. با اين وصف به سختي مي‌توان فيلسوفان را وارد اخلاق كاربردي كرد. از اين رو عالمان اخلاق كاربردي نبايد تأثير عامل‌هاي مختلف تاريخي، رواني و فرهنگي را در فهم انتقادي اخلاق انسان فراموش كنند و در هر نظريه به آنها توجه كنند.

4. نتيجه: نظريه و بازگشتي مجدد به تخصص اخلاقي

در ادامه تصويري جديد و كثرت‌گرايانه از اخلاق كاربردي ارائه مي‌دهيم كه فرايند احكام كلي و قالبي را رد مي‌كند و با قبول وجود تضادهاي لاينحل معرفت تجربي صحيح را نيازمند نظريه مي‌داند. در اين بخش به جاي تأكيد بر اصل يا نظريه هنجاري خاصي به تأمل اخلاقي و اخلاق كاربردي مي‌پردازيم. هدف ما پاسخ‌گويي به نگراني به حق درباره نقش نظريه اخلاقي در اخلاق كاربردي است.

مفهوم نظريه و فعل اخلاقي كه در اينجا ارائه شد نه تنها بررسي اخلاقي را به معني صرف كاربرد رويه‌هاي تصميم‌گيري كه شامل فهرستي از قوانين آسان به مشكل مي‌باشند، نمي‌داند؛ بلكه آنرا تأملي مي‌داند كه در پرتو اصول و نظريه‌هاي عام و تأمل‌هاي متناسب قبلي، موارد خاص و ويژگي‌هاي آنرا در برمي‌گيرد. از اين رو استاد اخلاق كسي است كه در نوع خاصي از استدلال، مهارت يافته و متعهد است اين مهارت‌ها را براي ارزيابي قوت و ضعف استدلال‌ها و ديدگاه‌هاي اخلاقي به كار برد.

يادآوري مي‌كنم‌ «روش‌هاي رفتار كردن» چيزي است كه در اخلاق كاربردي به دنبال آن هستيم. ولي با توجه به مسائل سرنوشت‌ساز پيش‌روي عالمان اخلاق كاربردي، ما نيازمند روش‌هاي رفتاري‌اي هستيم كه به عنوان افراد و جوامع بتوانيم با استفاده از آ‌نها زندگي كنيم.

 

 

اخلاق کاربردی

اخلاق کاربردی به طور عمومی با تمرکز ویژه اش بر موضوعات مرتبط با مسایل عملی از اخلاق مشتق شده است. از این رو اخلاق کاربردی شامل اخلاق پزشکی، اخلاق زیست محیطی، و ارزیابی دلالت های اجتماعی تغیییرات فنی و علمی، و نیز موضوعات سیاسی درزمینه هایی چون خدمات بهداشتی، تجارت یا روزنامه نگاری می شود. این رشته همچنین با نظام ها و مسئولیت های حرفه ای در چنین حوزه هایی مرتبط است.

موضوعاتی که به طور معمول در این زمینه مورد بحث قرار می گیرند سقط جنین، قتل ترحمی، ارتباطات شخصی، درمان حیوانات و موضوعات مرتبط با نژاد و جنسیت می باشند. این موضوعات اگر چه در انزوا به بحث کشیده می شوند، اما بهتر آن است که در بطن برخی سوالات رایج تر که همواره در ضمیر فیلسوفان مطرح بوده مورد بحث قرار گیرد. سوالاتی از قبیل: چگونه بایست جهان و جایگاه خود در آن را ببینیم؟ زندگی خوب برای افراد چه زندگی ایست؟ جامعه خوب چه جامعه ایست؟ اخلاق کاربردی در ارتباط با این پرسش ها شامل بحث درباره نظریه اخلاق بنیادین، شامل سود مند گرایی، نظریه ی حقوق آزادی و اخلاق فضیلت می شود. اخلاق کاربردی و فلسفه کاربردی بعضا برابر در نظر گرفته می شوند، اما در واقع فلسفه کاربردی گسترده تر است و زمینه هایی چون حقوق، آموزش و پرورش و هنر، و مباحث نظری در زمینه هوش مصنوعی را شامل می شود. این حوزه ها شامل مسایل فلسفیِ – متافیزیکی و معرفت شناختی – ای می شوند که مشخصا اخلاقی نیستند. بنابراین اخلاق کاربردی ممکن است این گونه درک شود که به گونه ای نزدیک تر بر پرسش های اخلاقی تمرکز دارد. با این وجود بسیاری از این مسایل در واقع دیگر جنبه های فلسفه و اخلاق پزشکی را در بر می گیرد، برای مثال موضوعات متا فیزیکی از قبیل ماهیت شخص یا تعریف مرگ.

1.تعاریف

در حالی که نام "اخلاق کاربردی" نسبتا جدید است، ایده آن جدید نیست. فلسفه خود سنتا با سوالات اخلاق شخصی (من چه باید انجام دهم ؟) و اخلاق عمومی (جامعه خوب چه جامعه ای است؟) در ارتباط است. اما در عین حالی که این سوالات اساسا متعلق به اخلاق کاربردی است، می توان آن ها را به عنوان مشخصه های اخلاق به طور کلی بر شمرد. بنا براین اخلاق کاربردی عمدتا به عنوان بخشی از اخلاق که توجه ویژه و مستقیمی بر موضوعات و مباحثات عملی دارد متمایز می شود. برای مثال در حوزه خصوصی موضوعات اخلاقی شامل موضوعاتی در ارتباط با خانواده یا نزدیک کردن روابط شخصی، مراقبت از پیران یا نا توانان، و کمک به پیشرفت جوانان می شود، به ویژه آن جایی که به موضوعات اخلاقی مربوط هستند، یا مشکلات اخلاقی شخصی برای افراد در محل کار مطرح می گردند. اخلاق کاربردی در حوزه ی عمومی می تواند دربرگیرنده ی سیاست ارزیابی ِتاثیر پیشرفت های تکنولوژیِ بیوپزشکی، یا ارزیابی التزام ها و وظایف بین المللی برای نسل های آینده در مورد مسائل زیست محیطی بشود. عرصه عمومی هم چنین شامل دسته ای از موضوعات در رابطه با جامعه ی جمعی، از قبیل قومیت یا جنسیت، در ارتباط با تبعیض، و فهم و مدارای فرهنگی میشود. این موضوع به گونه ای وسیع ترهم چنان میتواند به مسائل فلسفه سیاسی از جمله تروریسم و اخلاق جنگ نیز کشانیده شود. در تمامی این موضوعات توجه اخلاق کاربردی تنها تدارک دیدن یک دیدگاه اخلاقی ِشخصی نیست، بلکه فراهم کردن راهبرد هایی برای سیاست عمومی نیز هست.

اخلاق کاربردی شامل حوزه ی اخلاق حرفه ای نیز میشود. این حوزه چالش ها و معضل های اخلاقی ای را می آزماید که با افرادی که در زمینه ی بهداشت و درمان کار می کنند، پزشکان، پرستاران، مشاوران، روان پزشکان، دندان پزشکان، و نیز گروه وسیعی از کسانی که در دیگر حرفه ها مشغول کارند مانند وکلا، حسابداران، مدیران و رئیسان، افرادی که در حوزه ی تجارت، سیاست، و اجرای احکام حقوقی کار میکنند، سر و کار دارد.

2. نظر و عمل

برسی تمام این موضوعات مسائلی درباره ی عدالت، حق، سودمندی، فضیلت، و اجتماع است. عمل تمایز نهادن میان اخلاق نظری و کاربردی می بایست با قدری هوشیاری صورت گیرد. در حقیقت برخی، اصطلاح "کاربردی" را اصطلاحی زائد می دانند، بر این مبنا که اخلاقی نمی تواند وجود داشته باشد که کاربردی نباشد. آنها از یک سو چنین استدلال می کنند که مفاهیم نظری از قبیل حق و عدالت نبایست مفاهیمی صرفا انتزاعی تلقی شوند و از سوی دیگر اخلاق کاربردی نباید از ریشه هایش در اخلاق سنتی جدا شود. اما با وجود اینکه تاکید بر این استمرار مهم است، مشخصات خاصی در اخلاق کاربردی وجود دارد که آن را در عمل از اخلاق نظری جدا می کند. اخلاق کاربردی (الف) توجه عمده اش بر محتوی و جزئیات است و (ب) رویکرد کل نگرترش تمایل به پیوند دادن آرمان های اخلاقی به درکی از سرشت انسان و نیاز های انسان است. از این رو کسانی که به اخلاق کاربردی می پردازند ممکن است، نسبت به طرفداران فلسفه ی اخلاق آکادمیک سنتی، تمایل بیشتری به بازشناسی این نکته داشته باشند که روان شناسی و جامعه شناسی، دانش فرهنگ و تاریخ، بینش ها ی معطوف به ادبیات خوب، و حتی درک انسان ها همچو موجوداتی زیستی، همگی به تعیین موضوعات اخلاقی در زندگی فردی و جمعی مرتبط است.

خط فاصل مابین اخلاق کاربردی و نظری به نظر میتواند در آن نقطه از طیف اخلاق رسم شود که نظریه ی اخلاقی توصیه های هنجاری را ارائه نمی دهد و خود را در تحلیل مفاهیم اخلاقی، از قبیل "حق"، "خوب"، "مسئولیت"، "گناه" و "فضیلت" و بحث در باره ی آنچه معرفت شناسی اخلاق نامیده می شود – هم چون نظریه های واقع گرایی، ذهنی گرایی، و نسبیت گرایی اخلاقی – محدود می سازد. این حوزه ایست که گاه به فرا اخلاق توصیف می شود. ترسیم چنین خطی در این نقطه تا زمانی می تواند سود مند باشد که نگذاریم این واقعیت کتمان شود که اخلاق کاربردی و نظری منفصل از یکدیگر نیستند، بلکه در زنجیره ای قرار دارند که از خاص تا عام و از واقعی تا انتزاعی کشیده شده است.

تمرکز غایی اخلاق کاربردی می تواند کاملا خاص باشد، یعنی مطالعه ی موردی فردی. این آن چیزی است که  ویژگی مشخصه ی دیگری را برای اخلاق کاربردی موجب می شود، یعنی ارتباط با معظل ها- نه الزاما به مفهوم موقعیت های دشوار منطقی که در آن ها به دلیل اینکه دو جهت متضاد عمل، هم الزامی و هم نادرست داوری می شوند عمل درست ناممکن است؛ بلکه در معنایی قابل حل تر که در آن گزینش بین جهات عمل بسیار دشوار باشد، و بحث در مورد هر دو وجه الزام آور باشد، و شخصی که می بایست دست به عمل بزند شدیدا تحت تاثیر جهات متقابل قرار گیرد ( برای مثال تصویب یک مداخله ی پزشکی موثر برای نجات یک کودک شدیدا ناتوان که در غیر این صورت خواهد مرد، یا اینکه اجازه داده شود طبیعت درمان خود را پیش گیرد).  با این حال باید گفته شود که انتخاب بین گزینه هایی که اخلاقا برابر نیستند مطمئنا یک معضل نیست، هرچندکه بدون شک از نظر احساسی رنج آور است، همان گونه که انتخاب بین اجبارهای اخلاقی که مطمئنا از اهمیت یکسانی برخوردارند یک مشکل اخلاقی نیست. مسئله برای اخلاق کاربردی در چنین مواردی در حقیقت اخلاقا برابر است، چه گزینه های دیگری موجود باشد و چه نباشد. اخلاق کاربردی به خاطر اینکه بر معضل های فردی تمرکز می کند بایستی با مسئله ی کلیت بخشی مواجه شود، که ممکن است به عنوان مسئله ی "سوار آزاد" نیز در نظر گرفته شود. امور بسیاری در نتیجه ی پرسش از این سوال که هر فرد چه بایستی انجام دهد اموری نادرست داوری شوند، اگر چه در موردی خاص نادیده انگاشتن این قاعده ممکن است برای فردی مطلوب تر و بی ضررتر باشد، مادامیکه از این واقعیت بهره می برد که فرد دیگری نیز از آن پیروی می کند. عالمان اخلاق کاربردی، مانند فیلسوفان اخلاق نظری، باید راهی بیابند تا بر این مسئله فائق شوند، اما برای عالم اخلاق کاربردی این مسئله با لزوم بکارگیری آنچه گاه سفسطه ی اخلاقی نامیده می شود درگیر است. نیازی نیست این دانش باستانی را تحقیر کنیم چون با وجود اینکه در واقع معنای دوم واژه ی سوفیست، مغلطه گر است، در اصل واژه ای برای سوءاستفاده نبود، بلکه به سادگی به معنی پذیرشگر در محتوای الهیاتیِ خواست مردم بود تا "پاسخ درست" را برای یک موضوع وجدانی دشوار در مجموعه شرایط ویژه ای بیابد.

3. روش

یک روش استدلالی که دراخلاق کاربردی به کار گرفته می شود را می توان با روش یک طراح مقایسه کردکه با یک طرح آغاز می کند اما مجبور است آن را با مواد موجود و شرایط لازم تطابق دهد. تشابهات چندی در این مورد با روش استدلال دیالکتیکی هگل و نیز روش تعادل معکوس که از سوی برخی معاصران مانند راولز(1971)مورد توجه قرار گرفته است وجود دارد، که در آن درک بی واسطه در واکنش به مواردی خاص، در مقابل اصول شمرده می شود و موجب می شود آن ها مورد تجدید نظر قرار بگیرند و دلالت هایشان در مواردی خاص مورد ارزیابی مجدد قرار بگیرند. بر طبق این نظر روش اخلاق کاربردی نسبت به این مسئله نه صرفا استقرایی است و نه صرفا استنتاجی. لیکن روش استقرایی برای دیگران کارآمدتر است و پرسشی که در هر یک از این موارد خاص باید پاسخ داده شود همین است که این امر در دسته ی کدام اصل( ِمصون) قرار می گیرد. دیگران بایستی باز به الگوی استنتاجی التفات کنند، که بر اساس آن، با نگاهی شفاف به آنچه در موارد خاص درست است، امکان قاعده مند کردن یک اصل عمومی، که این داوری و دیگر داوری ها را در برمی گیرد، بوجود آید.

بحث درباره ی نظریه های اخلاقی در اخلاق کاربردی، به سمت کلی ترین و انتزاعی ترین حد، عموما در پی این پرسش است که انسان چه باید انجام دهد. در وادی عمل بحث از نظریه ها غالبا محدود به دلالت های آن ها بر تحلیل مسائل خاص است، با نظر به اینکه اخلاق کاربردی مشخصا به دنبال این پرسش پر دامنه به گونه ای بسیار خاص تر است.

4.ناقدان و منتقدان

اخلاق کاربردی در پاسخ جویی به مسائل عملی به مقابله با بسیاری از فلسفه های اخیر می رود. به مقابله با این عقیده، که در طول مدت تسلط تجربه گرایی و تعین گرایی (بزرگترین بخش قرن بیستم) غالب بود، که بر اساس آن فلسفه هیچ چیز درباره ی مسائل عملی حساس نمی توانست بگوید.

این نظر بر دو بحث فلسفی مهم استوار است: الف) مخالفت دیوید هام با مباحثی که به دنبال مشتق کردن یک "باید" از یک "است" می باشد، و ب)بحث مور برای مرتبط ساختن مشخصه های اخلاق با مشخصه های طبیعت و تجربه برای مرتب ساختن یک سفسطه ی اخلاقی. اگر اخلاق کاربردی قرار است که در نزدیک کردن فاصله های بین توصیفات واقعی موقعیت ها و داوری های اخلاقی موفق باشد، هر یک از این دو مبحث باید مورد مخالفت قرار گیرند، و هر یک از این دو می توانند حد اقل به صورت جزئی، از دید آن ها، با تاکید بر واقعیت هایی مثل شکنجه، کودک کشی و نسل کشی پاسخ داده شوند.

به هر حال، این بحث که واقعیت ها و ارزشها بایست از هم جدا شوند مانع کوچکتری برای فیلسوفان خارج از دنیای انگلیسی زبان است. برای مثال مفهوم دعا/کنش برای سنت های اقلیمی مختلفی از جمله مارکسیزم، مکتب فرانکفورت و فلسفه ی هابرماس آشناست؛ در حالی که ایده ی فیلسوف سیاسی - چنان که مرتبط با ایفای نقشی در جهان است- بخش مهمی از تفکر اگزیستانسیالیستی فرانسه است که در آثار سارتر آشنا می نماید. در هر حال این منابع یک گونه چالش متفاوتی نسبت به مفهوم اخلاق کاربردی، هم چو یک رویکرد خرد محور بی طرف و ضروری، به موضوعات اخلاقی در جامعه به پیش کشیده اند. مخالفت ها با مفهوم هنجارهای اخلاق جهانی و رویه های بنیادگرا در باره ی استدلال (چالش پست مدرنیزم) با پیشرفت های اخیر در نظریه ی مارکسیست و رویکردهای خاص فمنیستی به اخلاق و معرفت شناسی و جنبش های ساختارشکنی مرتبط است. یعنی مکاتب فکری ای که ممکن است تحلیلی از ساختارهای قدرت در جامعه نیز ارائه دهد که با عقیده به آزادی عمل فردی ناسازگار است. حامیان این موقعیت های نظری اغلب شدیدا ادعای بازشناسی حقوق را دارند، اما بهتر است این ادعا را بیشتر بهره وری از پیش انگاری های مخالفانشان بدانیم تا بازشناسی مفاهیم اخلاق جهانی و آزادی انسان.

با این وجود دیگر انتقادات از اخلاق سنتی میتواند با اخلاق کاربردی بسیار موافق باشد. برخی نویسندگان فمنیست، و برجسته ترینشان کارول گیلیگان، بر پایه ی تحقیقی که نشان دهنده زمینه ای بودن بسیاری از پاسخ های زنان به معضل های اخلاقی بود، چنین بحث کرده اند که زنان به طور معمول متمایلند تا اخلاق مراقبت و مسئولیت نسبت دیگران خاص را بپذیرند تا اخلاق انتزاعی اصول، حقوق، یا عدالت را. چنین رویکردی می تواند به نحوی سازگارتر با تحلیل "موارد دشوار" برای مثال در خدمات درمانی یا کار اجتماعی دیده شود.

به همین گونه، رویکردی که به اخلاق فضیلت معروف است با تاکیدی که بر طلب خوبی در شرایط ویژه دارد، می تواند به خوبی با اخلاق کاربردی سازگار باشد، حتی اگر گهگاه مخالفانش آن را متضاد با اخلاق کاربردی بدانند و نیز موقعیت خود را عینی تر در نظر گرفته و اشتباها اخلاق کاربردی را با ذهن گرایی و نسبیت گرایی اشتباه بگیرند.

دیگر کلیشه ها که بایست رد شوند سیاسی هستند: اخلاق کاربردی نوعا با گیاه خواری، صلح طلبی، فمنیزم و محیط زیست گرایی مرتبط بوده است. با این وجود باید توجه شود که اخلاق کاربردی می تواند شامل نقد و ارزیابی این موقعیت ها نیز بشود: دفاع از گوشت خواری یا آزمایش بر روی حیوانات، شکاکیت در مورد فمنیزم، و مقاومت در برابر اخلاق های بوم شناسانه ی جدید، در کنار دیگر منتشرات متعارف تر، در قفسه ی کتابخانه ها قرار می گیرد. تا زمانی که این امر در یک چهارچوب وسیع اخلاقی قرار می گیرد، هیچ اشتباهی با تنوع عقیده بوجود نمی آید، چرا که اخلاق کاربردی عموما از جوهره ی فلسفه ی کاربردی است تا به موضوعات فردی به نفع خودشان نزدیک شود، نه به عنوان بخشی از یک نظام ایدئولوژیکی.

بنابر این اخلاق کاربردی بخشی از یک دید همه جانبه به شرایط انسان است و یک دید وسیع نسبت به تصمیم گیری های اخلاقی را در بر می گیرد. ضرورتا این تصمیم گیری های اخلاقی است که به عنوان سیاست عملی در نظر گرفته می شود که آگاهانه قید و بندهای هنجارهای اخلاقی، حقوق، و اصول اخلاقی ای را، که این قابلیت را دارند که در سطح جهان به عنوان مرجع به آن ها احترام گذاشته شود، تشخیص می دهند.

5. اخلاق حرفه ای

شبیه چنین تقسیم بندی هایی خود را در اخلاق کاربردی نمایان می کند ، اگر چه این ایده که قوانین خاص اخلاقی مخصوص به حرفه های خاص باید وجود داشته باشد از دوره باستان رایج بوده است، یعنی از زمانیکه سوگند بقراطی برای کسانیکه درگیر فعالیت های پزشکی بودند الزامی شد. بسیاری از گروهای جدید از جمله مهندسان، پرستاران و وکلا مجموعه قوانین رسمی ای را پذیرفته اند که معیار هایی را برای رفتار اخلاقی برای حرفه شان تنظیم می کنند.

اخلاق همچنین نقش فزاینده ای در تربیت افراد حرفه ای ایفا می کند. رویکرد مرجح، استفاده از مطالعات موردی است، گاه موارد خیالی و گاه با استفاده از ویدیو هایی از موارد واقعی. یکی از مشکلات رویکرد مطالعه موردی تاثیر منفی احتمالی آن است. آنها با تاکید بر اینکه برای بسیاری از مسایل اخلاقی حداقل دو وجه وجود دارد و با ارایه نظریه های اخلاقی به گونه ای که منجر به نتایج متضادی بشوند،  ممکن است در مورد بوجود آمدن یک نسبیت گرایی اخلاقی یا فرهنگیِ سهل الحصول احساس خطر کنند- این دیدگاه که تنها عقیده ها وجود دارند نه پاسخ ها. همچنین استفاده از مطالعات موردی و بحث بر پایه ی اخلاق موقعیتی می تواند به گونه ای ضمنی اصول را تحلیل ببرد. در مقابل برخی از جریانات به سادگی در صدد افزایش حساسیت اخلاقی شاغلین هستند، با فرض اینکه اگر این امر با موفقیت انجام شود آنها در ادامه تصمیمات حرفه ای خوبی اتخاذ خواهند کرد.

6. آیا متخصص اخلاق وجود دارد؟

در اخلاق کاربردی ادعای کارشناس اخلاق بودن وجود ندارد، اما اغلب به منظور رسیدن به سیاست گذاری هایی که به ملاحظات اخلاقی نقشی تعیین کننده بدهند، می توان از همکاری با متخصصان در حوزه های عملی سخن گفت.

هم اکنون پذیرش گسترده ای در باره این اصل قطعی وجود دارد که دیدگاهی فلسفی یا اخلاقی آن را در  مجامع خاصی ارائه می دهد، مثلا در همه پرسی های عمومی، گزارش های مجلس قانون گذار یا هئیت های بازجویی و هیئت های اخلاق بیمارستان ها. ایالات متحده آمریکا برای گزارش مستقیم موضوعات مربوط به اخلاق پزشکی به رئیس جمهور ایالات متحده یک کمیسیون ریاست جمهوری دارد، بریتانیا یک کمیته ملی اخلاق پزشکی دارد که مستقل از دولت تاسیس شده است، در حالی که در فرانسه کمیته ملی فرانسه درباره امور اخلاقی در مناقشه های عمومی وجود دارد. مجلس اروپا در سال 1985 یک جمعیت چند برنامه ای تشکیل داد با متخصصانی که از طرف هر یک از کشور های عضو منصوب می شدند، که هم اکنون کمیته هدایت اخلاق پزشکی (1 CDB) نامیده می شود. کانادا یک کمیسیون سلطنتی برای فناوری های مولد بنا می کند و مجلس پارلمان اروپا در مورد سیاست گزینی های علمی و فنی رایزنی می کند. دیگر کشور ها از الگو های مشابهی پیروی می کنند. علاوه بر این انجمن اروپا در سال 1990 فعالیت بر روی پیمان اخلاق بیوپزشکی اروپا را آغازکرد، که قانونا می بایست ابزار الزام آوری برای تمامی کشور هایی باشد که آن را امضا نمودند. این موضوع نهایتا برای هماهنگ سازی تدوین قانون در اروپا می باشد.

افراد نیز به عنوان مشاور در موضوعات سیاست عمومی به کار گرفته می شوند. در اروپا جوناتان گلوور در همکاری با ملت های دیگر کشورهای اروپایی، گزارشی درباره ی باروری و خانواده برای اتحادیه اروپا فراهم کرده است (1989)، درحالی که ویل کیملیکا درباره این موضوع به عنوان عضو کمیسیون سلطنتی کانادا مشاوره می دهد. آرتور کاپلن در ایالات متحده آمریکا عضو نیروی کارگذار رئیس جمهور در امور اصلاح خدمات درمانی ملی بود. در بریتانیا فیلسوف مری وارنوک (1985) مسئول گزارشات رسمی در مورد نیاز های تحصیلی کودکانی که ناتوانی و دشواری یادگیری دارند و در مورد پیشرفت های جدید در طب مولد و جنین شناسی بود؛ برنالد ویلیام (1979) نقش مشابهی در رابطه با سانسور و مطالب و تصاویر شهوت انگیز ایفا کرد. بحث در مورد قتل ترحمی در هلند فیلسوفان، حقوقدانان و نظریه پردازان اجتماعی را درگیر کرده است. به گونه ای نه چندان خوشایند، دیدار پتر سینگر از آلمان اعتراض گسترده ای را در مورد مباحثه درباره قتل ترحمی برانگیخت و منجر به بدنامی اخلاق پزشکی در برخی محافل و یک واپس زنی عمومی و بدون توجیه نسبت به اخلاق کاربردی شد. برخی دستاورد ها در این حوزه ها می تواند ثبت هم بشود؛ برای مثال رسیدگی اخلاق به آزمایش های پزشکی، به ویژه در مورد ایدز، منجر به تشکیل یک نظام چند گزینه ای و ادراک مجدد آنچه آزمایش های پزشکی نیاز دارند شد که هم از نظر علمی قابل قبول بود و هم انتخاب قابل قبول تری را برای بیماران و پزشکان فراهم می کرد


مطالب مشابه :


مقاله اي مفيد در رابطه با اخلاق اسلامي

اخلاق اسلامی; غنا و بی نیاز; ی {زهد} حرص {قناعت} طمع {استغنا یا قطع طمع} بخل {سخاوت و ایثار




اخلاق اسلامی

محمدالله فرزاد - اخلاق اسلامی - هرآنچه درقالب فکرقابل سنجش باشدوسیله است




توکل

اخلاق اسلامی - توکل - امام علی(ع):حتی اگرکوها به لرزه در آمدندتوپا برجا واستوار باش.




اخلاق اسلامی

پروژهای دانشجویی - اخلاق اسلامی - مخابرات دریایی.ناوبری.مکانیک.برق.تنظیم خانواده.کامپیوتر




اخلاق اسلامی

به نام خدا. اخلاق اسلامی : اسلام دینی است كه تنها به یك سلسله پندها و اندرزهای فردی اكتفا




برچسب :