کتاب: تصمیم گیری اخلاقی؛ فصل پنج، رازداري، دکتر باقر لاریجانی



فصل ۵
رازداري
در فصل ۳ اشاره شد كه ارتباط بين درمانگر و بيمار براساس صداقت استوار است و اين صداقت
خصوصيتی ويژه است كه با حرفة مراقبت آميخته شده است. بنابراين، يك فرضية اخلاقي، از بيان
مطالب به بيمار و نيز عدم اظهار آن به بيمار ديگر حمايت ميكند. تامپسون ( ۱۹۷۶:۶۰ ) ادعا ميكند
كه رازداري يك نياز اخلاقي ضروري ارتباط بين بيمار و پزشك است و كوهن ( ۱۹۹۴ ) مدعي است كه
شاغلان برای بهره برداري اخلاقي از اقتدار بايد صادق باشند. بنابراين، راستگوئي و رازداري دو روي يك
سكه اند.
به علاوه، با توجه به ارتباط بين صداقت و رازداري، رازداري بهشكل معني داري توأم با احتياط
است، كه به عنوان اساس وظيفه شاغلان حرفة بهداشت مطرح است. بروز خصوصيت فوق به معني
تكميل بخشي از وظايف درمانگر است. در مباحثات اخير پيرامون اخلاق كار درماني بر تمركز بر
رازداري، به عنوان محور روابط مشتري  شاغل تأكيد شده است (سيم، ۱۹۹۶ ، شواتزبرگ و بيلي،
۱۹۹۵ , بارنيت، ۱۹۹۳ ، تامپسون، ۱۹۹۰ ). همچنين كدهاي اخلاقي درمانگران به طور قابل توجهي به
اهميت حفظ اطلاعات پرداخته است. برای مثال:
گفتاردرمانگرها بايد رازداري حرفهاي را در ارتباط با بيمار خود رعايت كنند و از افشاء اطلاعات
. (CST, بيمار، كه به طور مستقيم يا غير مستقيم به آنها دست مييابند، خود داري نمايند( 1998:3
بجز موارد ضروري، كار درمانها بايد در حفظ اطلاعات مربوط به مشتريان خود بكوشند.
٨۴ تصميمگيري اخلاقي در درمان
(BAOT,1990:3)
اطلاعات جسمي بيمار، كه در طي درمان بر درمانگر آشكار ميشود بايد محرمانه نگاه داشته شود و
به فرد ديگر، كه ارتباطي با درمان بيمار ندارد گزارش نشود مگر با رضايت قبلي بيمار و بر اساس
.(APTA, درخواست قانون ( 1991
رازداري و حفظ حريم
رازداري با مفهوم حفظ حريم ارتباط نزديكي دارد. اگرچه، ايندو به هيچ وجه مترادف نيستند. براي
دسترسي به حريم فردي، از طريق همشهري وي امكانپذير است، هم دربارة موقعيت فيزيكي وي و هم
ساير اطلاعات مربوطه به آن.
اين دو شكل فوق از حريم واضح و آشكار است. تعداد كمي از ما دسترسي مستقيم به بيل و هيلاري
كلينتون داريم ولي به نظر ميرسد دربارة زندگي خصوصي و اجتماعي آنها اطلاعات زيادي داريم،
همچنين افراد زيادي هستند كه ما روزانه با آنها در تماس هستيم ولي دربارة زندگيشان اطلاعي نداريم.
رازداري واجد جنبة خاص تري است و مربوط به استفاده از اطلاعاتي است كه به دست آوردهايم، يا
به ما داده شده است. بنابراين، همچنان كه سيبر ( ۱۹۹۲ ) اشاره ميكند، حريم شخصي در وهلة اول
مربوط به خود شخص است، در صورتي كه رازداري مربوط به دادهها ميشود. گمنامي، ربطي به عدم
دسترسي به اطلاعات يا عدم افشاء آن ندارد. بلكه در مورد وظايف يا نسبت به افراد معين است. شكل
۵ مفاهيم حريم و رازداري در ارتباط با اطلاعات بيمار را نشان ميدهد. ‐۱
دسترسي ثانويه به اطلاعات مراجعهكننده‐ موضوع رازداي
دسترسي اوليه به اطلاعات مراجعه
كننده  موضوع حريم
شكل ۱ ۵ ارتباط بين حريم، رازداري و اطلاعات مراجعهكننده
سايرين درمانگر
مراجعهكننده
تصميمگيري اخلاقي در درمان ٨۵
همچنين بايد يادآور شد كه حريم شخصي يك فرد از فرد ديگر متمايز است (بيوچمپ و
چيلدرس، ۱۹۹۴ ). حريم شخصي يك فرد ممكن است بدون اطلاع وي مورد بحث قرار گيرد و فرد در
مورد حريم خود احساس ناايمني نكند. برعكس، تلاش سايرين براي دسترسي به اطلاعات يك فرد
ميتواند بي فايده باشد، اما ممكن است منجر به احساس عدم امنيت شخصي شود.
چرخه رازداري
در مورد عنوان فوق بران و همكاران ( ۱۹۹۲ ) مفهوم كمك كنندهاي در مورد ”چرخه رازداري“ ارائه
ميدهند. اين چرخه، كه اندازة آن در موقعيت هاي مختلف متغير است، شامل افرادي ميشود كه
اطلاعات سري آنها به جهت قانوني مشترك است. در موضوعات بسيار شخصي، اين چرخه فقط شامل
يك يا دو نفر ميشود، در صورتي كه در ساير موارد ميتواند به افراد بيشتري تسري پيدا کند.
در زمينة مراقبت هاي چند جانبه، ضروري است كه اطلاعات بيمار به اعضاء گروه داده شود تا به
طور مؤثر و مفيد براي او اقدام کنند. برای دريافت اطلاعات محرمانه از فرد ديگر، ورود وي به چرخه
ديگري همانند پذيرش در يك باشگاه است. اگرچه، مانند عضويت در باشگاه، فردي كه ديگران را به
چرخه دعوت ميكند بايد مطمئن باشد كه آنها از قوانين آگاه هستند تا اطلاعات محفوظ بمانند و
معيارهاي دقيق برای كنترل آنها اعمال شود. درمانگر بايد قبل از اينكه به ديگران اجازه ورود به چرخه
را بدهد، فكر كند كه آيا ” نياز است كه ديگران بدانند“. ميتوان ادعا كرد افرادي از گروه مراقبت كه
ارتباط نزديكي با درمان بيمار دارند، بايد از دادههاي بيمار مطلع باشند، در صورتي كه ساير همكاران
كه صرفًا به طور سطحي با بيمار برخورد دارند يا فقط تظاهر به علاقه در مورد وضعيت بيمار ميكنند،
نيازي به دانستن اطلاعات ندارند. موقعيت هاي ديگري وجود دارد كه طرح و بازگو كردن اطلاعات
درآنجا قابل توجيه نيست.
سيگلر ( ۱۹۹۱:۱۸۳ ) اين گونه بيان ميكند: ”بيان مطالب گاهي سهوي است اما بايد از تبادل
اطلاعات محرمانه كه مكررًا در اتاق هاي بيمارستان، آسانسور، رستوران، دفاتر پزشكان و مهماني ها رخ
ميدهد، اجتناب کرد.“
كالمن و  دوين ( ۱۹۹۴ ) اظهار ميكنند، كه هنگامی که قرار است دادهها به اطلاع افرادي برسد، اين
افراد به چهاردسته تقسيم ميشوند:
۱‐ افرادي كه ضروري است كه مطلع باشند. ۲‐ افرادي كه ميبايست مطلع باشند. ۳ – افرادي كه
ميتوانند مطلع باشند. ۴‐ افرادي كه نبايد مطلع باشند. بدين ترتيب درمانگران ميتوانند جواز طرح
٨۶ تصميمگيري اخلاقي در درمان
اطلاعات ويژه را براساس افرادي كه بايد از آنها مطلع باشند، معين کنند. البته وضعيت گروه ۱و ۴
كام ً لا روشن است ولي گروه هاي ۲ و ۳ مبهم اند.
البته، بيمار حق دارد دسترسي به چرخة اطلاعات را بيش از درمانگر كنترل کند. ما به طور خلاصه
مشكلات ناشي از وجود معيارهاي متفاوت برای تجويز دسترسي نزد بيمار و درمانگر را خواهيم ديد.
چون علاوه بر بيمار ساير افراد نيز ميتوانند وارد چرخه رازداري شوند، اين امر باعث ميشود كه
تفاوت بارزي وجود نداشته باشد و بنابراين توافق خاص قبلي بين بيمار و درمانگر در مسئوليت رازداري
موجود نيست. رازداري درباره اطلاعاتي بروز ميكند كه بيمار از آنها ناآگاه است، مانند هنگامي كه
پزشك رازداري را با افشا تشخيص بيماری به فرد ديگر، قبل از اينكه خود بيمار مطلع باشد نقض
ميکند. بنابراين دفاع گيلون ( ۱۹۸۶:۱۰۸ ) از اين بيان اين كه، اگر اطلاعاتي كه فرد دريافت ميكند به
عنوان راز تلقي نشود، بيان آن تخلف محسوب نميشود، صحيح نيست. حتي هنگامی که برخورد
مستقيم است، نه درخواست رازداري از طرف بيمار لازم است و نه ضمانت صريحي از طرف درمانگر. اگر
درمانگر به طور غير مستقيم يا تصادفي به اطلاعات دسترسي پيدا كرد، لزومًا رعايت رازداري وقتي
محقق ميشود كه اين اطلاعات به امانت سپرده شده باشند. همچنان كه كوتو ( ۱۹۸۶:۱۱۹ ) اشاره
ميكند: ”اطلاعاتي را نيز كه به طور تصادفي به دنبال حضور بر بالين بيمار به دست ميآيد بايد راز
تلقي کرد و مانند آنچه بيمار به اختيار آنها را بيان ميكند درنظر گرفت“ درمانگر بايد ماهيت
اطلاعاتي را كه فاش شدهاند دقيقًا ملاحظه کند:
خانم مري امس مبتلا به بيماري بي اشتهايي عصبي است. وي در يك موقعيت احساسي جلسة
مشاوره به كاردرمانگر خود، جوي روگرس اظهار داشت كه وي احساس كنوني در مورد خود را به
برخوردهاي ناموفق جنسي در دوران نوجواني مرتبط مي داند.
در اينجا لزوم حفظ اين اطلاعات به عنوان راز نه به دليل تفاضاي صريح از طرف مري و نه براثر
تعهد خاص جوي ، بلكه به اين دليل است كه چنين موضوعي مرتبط با تمايلات جنسي فرد و به عنوان
موردي حساس و آنچه منجر به خجلت زدگي وي ميگردد محسوب ميشود. اگرچه، خوب است گفته
شود، هنگامی که تقاضاي صريحي از طرف بيمار ابراز شود و يا درمانگر مسئوليت ويژه ای احساس کند،
به وظيفة حفظ اسرار ارزش بيشتري داده ميشود. با وجود اين، رازداري هنوز به طور مطلق امري
اجباري نيست، شايد بدين علت كه مفهوم رازداري دارای گستره اي است كه بايد از عهدة احتمالات
جدي و غير قابل انتظار برآيد. در عبارت زير شباهت رازداري به وعده دادن مشاهده ميشود:
تصميمگيري اخلاقي در درمان ٨٧
ساختار قول دادن بيشتر متشكل از عنصر احتياط و ابهام است، تا الزام و اجبار و ما بايد دليل كافي
و خوبي جهت حفظ اين ساختار داشته باشيم. ما همه مايليم مردم ملزم شوند همان گونه كه موافقت
كردهاند، عمل کنند و آنها را كام َ لا مقيد نكنيم، بنابراين نه ما و نه آنها ميتوانند صراحتًا پيش گوئي
كنند كه چه پيش خواهد آمد و چه چيزي مطلوب خواهد افتاد.
اگر رازداري مطلق نباشد، دير يا زود مواردي پيش خواهد آمد كه در آنها تعارض بين رازداري و
ساير الزامات اخلاقي بايد حل گردد. اگرچه، قبل از ملاحظة موضوعات كاربردي خاصي در ارتباط با
حفظ حريم و رازداري، ضروري است مفاهيم و مباني اخلاقي آنها كام ً لا مشخص شوند.
مباني و اساسحفظ حريم و رازداري
حفظ حريم ريشة محكمي در اصل احترام براي استقلال دارد. استقلال در ارتباط با كنترل زندگي
فرد توسط خويش، شامل حفظ اطلاعات است. ميتوان ادعا كرد اگر فردي به طور مستقل اجازه داده
باشد، دسترسي به اطلاعات وي مشروع و قانوني خواهد بود. به علاوه، موفقيت طرح ها و برنامههاي فرد
با آنچه ديگران در مورد هدف وي ميدانند مرتبط است.
بنابراين صرف قراردادن حريم در زمينة استقلال شايد منجر به دفاع ناقص از حريم شود و عم ً لا
منجر به نقض حريم افرادي گردد كه نميتوانند مستقلانه عمل كنند. بنابراين برای حمايت بيشتر از
حق حفظ حريم انسانها، ملحق كردن آن به اصل احترام به فرد، سودمند خواهد بود. فردي كه در
بيهوشي عميق است يا شديدًا از جهت ذهني مشكل دارد ممكن است فاقد توانائي اعمال مستقلانه
باشد، ولي هنوز به عنوان يك انسان واجد شأني است كه نبايد با نقض حريم وي ناديده گرفته شود.
رازداري نيز مانند حفظ حرمت از اصل احترام به استقلال ريشه ميگيرد. اين امر با اين واقعيت كه
فرد ميتواند مستقلانه با افشاء اطلاعات سري خود موافقت نمايد، اثبات ميشود. در بسياري از موارد
رازداري با اصل عدم آسيبرساني نيز حمايت ميشود. اطلاعات يك فرد نبايد به سايرين منتقل شود
چون اگر اين اطلاعات فاش شوند، ممكن است نتايج زيان باري براي فرد مورد نظر به بار آورند.
بنابراين، اصول احترام به استقلال، احترام براي انسانها و عدم ضرررساني اساس اخلاقي براي حفظ
حريم و رازداري را ايجاد ميكنند. براساس چنين اصولي، وظيفة كلي ايجاب ميكند كه اسرار هر كسي
را كه با وي برخورد ميکنيم حفظ كنيم. به علاوه، در ارتباط بين بيمار درمانگر يك مسئوليت ويژه در
قبال رازداري وجود دارد. اين موضوع به علت وجود اقتدار در چنين ارتباطي است. همچنان كه بوك
٨٨ تصميمگيري اخلاقي در درمان
اشاره كرده است، كنترل و تسلط بر اطلاعات، در تعادل قدرت در ارتباطات انساني مؤثر است:
توانايي مسدود کردن اطلاعات فردي يا كاناليزه كردن آن و سپس تأثير بر اينكه وي چگونه توسط
ديگران شناخته ميشود، منجربه قدرت ميشود، و به همين منوال است توانائي ديگران بر نفوذ در
.( استراتژي و حفاظت فرد (بوك، ۱۹۸۴:۹
بنابراين وقتي بيماري اطلاعات شخصي خود را با درمانگر درميان ميگذارد، در واقع به وي قدرت
بخشيده است. درمانگر به اطلاعاتي دست يافته كه به طور معمول نسبت به آنها محرم نيست و بيمار
در مورد نحوة استفاده از آن اطلاعات توسط درمانگر آسيب پذير شده است. اگرچه، الزاماتي در ارتباط
با چنين دسترسي وجود دارد: اطلاعات نبايد به نحوي كه به بيمار آسيب برساند به كار روند. بنابراين، با
واگذاري گوشه ای از حريم شخصي، در واقع بيمار به درمانگر امتياز دسترسي داده اما در روندي كه
درمانگر متعهد به حفظ راز داري شده است.
به علاوه قدرتي كه به درمانگر به علت دسترسي به اطلاعات محرمانه بيمار داده شده، نبايد براي
اهدافي جهت پيشبرد رقابت درون حرفهاي يا ايجاد قلمرو حرفهاي استفاده شود. هارت و بوند
۱۹۹۵:۱۱۷ ) مثالي را در مورد يك طرح تحقيقاتي مداخلهاي در يك مؤسسه محلي سالمندان گزارش )
ميکنند. در اجراي طرح، كارمند مربوطه با پزشك عمومي برخورد پيدا كرده بود:
اعلام موافقت كرده بود كه مدير بخش از پزشك عمومي سؤالاتي جهت روشن A اگرچه خانم
شدن وضعيت سلامتي او بکند، تا كارمند مربوطه نيازهاي وي را بهتر درك کند، پزشك از اين
درخواست عصباني شده بود. او با خط درشت و قرمز در حاشية گزارش نوشت، تشخيص بيماري يك
موضوع محرمانة بين پزشك و بيمار است و سپس تهديد كرده بود كه دربارة اين موضوع به مسئول
مربوطه شكايت ميكند.
مسئول مربوطه در مورد اينكه ”اخلاق پزشكي تصميمات باليني و رازداري باليني به روشي اعمال
شود كه كوشش كارمند مربوطه را جهت انجام وظايف خود خنثي كند“، تذكر داد.
تعارضات اخلاقي مربوط به رازداري
مشاهده كرديم كه درمانگر يك وظيفة عمومي و يك وظيفة خاص در مورد رازداري دارد. اگرچه،
تصميمگيري اخلاقي در درمان ٨٩
همچنان كه در مورد راستگوئي ديديم اين يك وظيفة اوليه است و نه مطلق. ممكن است و گاهي نيز
اتفاق ميافتد كه اين وظيفه با ساير وظايفي كه درمانگر با آنها مواجه است در تعارض قرار گيرد.
مثال هاي زير را ملاحظه كنيد:
يك فيزيوتراپ، زن جواني به نام مري ديويس را به دليل بروز صدمه در بازويش درمان ميكند. در
ضمن درمان مري با گريه اقرار كرد كه اين آسيب به علت ضربة همسرش در طي يك عصبانيت به
وجود آمده است. او از مشكلاتش در خانه صحبت كرد و متذكر شد كه اين واقعًا چيزي نيست كه من
از آن نگرانم، من از صدمهاي كه او به بچهها ميرساند ميترسم، او اصرار داشت كه اين مطلب نبايد
جائي عنوان شود.
به دنبال معالجة تاندون عضلة جمس پرسون، مهندس مخابرات، وي يك دورة كاردرماني را
ميگذراند. روزي كه از وي پرسش به عمل ميآمد او ناگهان دچار حملة صرع شد. پس از لحظاتي كه
حمله فروكش كرد، بيمار براي درمانگر خود فاش كرد كه هيچ كس تاكنون شاهد حمله او نبوده و هيچ
فرد ديگري نميداند كه او مبتلا به صرع است. با علم به اينكه بيمار به عنوان بخشي از كار خود
رانندگي ميكند، درمانگر براي وي استدلال كرد كه پزشك خانواده خود را در جريان قرار دهد، ولي
بيمار از اين امر خودداري كرد.
فيزيوتراپ مري سورل، يك خانم ميانسال را كه پزشك خانواده به دليل بيتحركي شانه ارجاع داده
بود معالجه ميكرد. در طي معاينه مفاصل، متوجه تورم در اطراف عضلة اصلي سينه و چروكيدگي
پوست در قسمت جانبي سينة بيمار شد، با پرسش از وي دربارة آن، درمانگر سيان دانست كه بيمار در
سينة خود يك توده لمس كرده است. درمانگر از خانم سورل پرسيد آيا او با پزشكش صحبت كرده
است. بيمار بيان كرد كه چنين نكرده و قصد ندارد در اين مورد با پزشك ملاقات كند، چون مادرش
هنگامي كه همسن وي بوده كل سينهاش را برداشتهاند و او مايل نيست چنين چيزي را تجربه كند.
سيان نتوانست او را متقاعد كند كه نظرش را عوض كند.
دو مورد اول و دوم تعارضي را كه اكثرًا با احترام به رازداري پيش ميآيد نشان ميدهد و اين بين
وظيفة حفظ اطلاعات محرمانه و وظيفة مبني بر نفع رساني و حفظ ديگران از خطر است. مورد آخر
٩٠ تصميمگيري اخلاقي در درمان
معمو ً لا به عنوان يك توجيه، براي نقض رازداري مطرح ميشود:
تصميم براي نقض رازداري، در بيشتر موارد، بايد به خوبي توجيه شود، جز هنگامی که از ضرر
.( مشخصي پيشگيري شود، اين عمل به سختي قابل توجيه است (فرومر، ۱۹۸۱
پاسخ فوري ما احتما ً لا اين است كه وظيفة ما در پيشگيري از صدمه بايد فراتر از وظيفة رازداري
ملاحظه شود. اين عمل قطعًا مبتني بر يك نتيجهگيري منطقي از بررسي وضعيت است، صدمه وارده
به ديگران ناشي از حفظ اسرار، بسيار بزرگ تر از آسيبي است كه بيمار براثر نقض رازداري متحمل
ميشود. اگرچه همه با چنين نتيجهگيري موافق نيستند. اعتراض به افشاء راز ممكن است ناشي از
بسيار طبيعي بودن حفظ رازداري باشد و استدلال ميشود كه اگر اجازه بدهيم وظيفة رازداري براثر
رعايت سود دهي ناديده گرفته شود، اين اصل به طور كلي بيمحتوي ميشود. از اين ديدگاه وظيفه
گرايانه، تعهد حفظ رازداري به معني اطمينان از حفظ اسرار است. حتي هنگامی که به نظر ميرسد
نتيجة بهتري در صورت افشاء آن حاصل خواهد شد. همان طور كه الويس ( ۱۹۹۰ ) متذكر شد، رازداري
مرتبط با بيشترين منفعت براي بيشترين افراد نيست، بلكه در ارتباط با منافع بيمار است. اگر تضمين
رازداري، چيزي فراتر از اين كه ”من اسرار را حفظ مي كنم مگر اينكه ساير ملاحظات نشان دهد بهتر
( است آن را افشاء كنم“، نباشد، ماهيت خود را به عنوان يك تعهد از دست ميدهد. وارنوك ( ۱۹۷۱:۳۳
در مباحث خود مشكلاتي را كه ناشي از نقض پيمانها توسط پزشكان صرفًا به سبب سودرساني انجام
ميشود بيان ميكند:
اگر من درخواست كنم كه او قول دهد اسرار مرا فاش نكند، او ممكن است به تعهد خود عمل كند،
در صورتي كه تشخيص دهد دركل بهتر است به عهدش پايبند باشد. با علم به اين موضوع من
نميتوانم بدون پرس و جو بر قول او تكيه كنم. با توجه به اين مسئله او آن را به من تفهيم ميكند،
بنابراين من از او درخواست نميكنم. موضوع وقتي مهم ميشود كه او به ندرت حفظ راز مي نمايد. اين
مسئله تا جائي پيش ميرود كه اساسًا ” قول دادن“ بيمحتوا ميشود.
بنابراين، اگر بپذيريم جائي كه حفظ رازداري منجر به نقض منافع اخلاقي ديگران ميشود، اصل
فوق ميتواند و بايد حذف گردد (جونستون، ۱۹۹۴:۲۵۴ ) اين پذيرش همچنين باعث ميشود كه ماهيت
تصميمگيري اخلاقي در درمان ٩١
رازداري بد تعبير شود. آيا مطلب فوق بدين معني است كه رازداري بايد هميشه غيرقابل نقض باشد؟ نه
لزومًا، همچنان كه تذكر داديم بهتر است رازداري را به عنوان آنچه در وهله اول بايد انجام داد، ديد و نه
به عنوان اصلی مطلق و اجباري. اگرچه، فقط وقتي اين اصل را ميتوان نقض كرد كه احتمال خطر عدم
افشاء راز واقعًا جدی باشد. كافي نيست كه صرفًا استدلال شود، با افشاء بخشي از اطلاعات نتايج بهتري
حاصل خواهد شد تا حفظ آنها. فقط وقتي اين بحث قابل قبول است كه آستانه و مرز قانع كننده ارائه
شود. ما قانونًا بايد اسرار را حفظ کنيم، حتي وقتي اين امر منجر به اضطراب يا درد برای ديگران شود.
اما هنگامی که موضوع زندگي و مرگ به ميان آمد ‐ مانند آنچه در مورد جمس پرستون كه قب ً لا شرح
داده شد ‐ معيار فوق نشان ميدهد كه چه هنگام بايد رازداري را نقض کرد. بنابراين، ما موظف نيستيم
حفظ راز را نقض كنيم صرفًا بدين دليل كه منجر به نتايج بهتري ميشود. با وجود اين، اگر نتايج
حاصل از رازداري مهلك باشند. ما ميتوانيم افشاء اطلاعاتي را كه باعث آن ميشود توجيه کنيم.
دفاعية ديگر در مورد حفظ اسرار، ارتباطي است كه بين رازداري و ارتباط بين مشتري و درمانگر
وجود دارد. ميتوان ادعا كرد كه بياهميت تلقی كردن رازداري در اين زمينه منجر به نابودي اصل اين
ارتباط ميشود. اين امر اعضاء حرفة پزشكي را توجيه ميكند كه رازداري را در جايگاهي بالاتر از منافع
ديگران كه وي با آنها ارتباط خاصي ندارد قرار دهد. بنابراين، براساس اين ارتباط جنين اسكات نسبت
به جمس پرستون مسئوليتي دارد كه او در قبال ساير اعضاء جامعه كه ممكن است بر اثر رانندگي
ماشينش به خطر افتند ندارد .
اينكه فردي چنين استدلالي را قبول كند به ديدگاه وي دربارة موقعيت اخلاق در وظيفة حرفه اي
بستگي دارد. اگر طبق وظيفه، مسئوليت نسبت به فرد بيمار يا مشتري فراتر از مسئوليت نسبت به
جامعه باشد، رازداري موقعيت ويژهاي پيدا ميكند. برعكس، اگر تعهد به فرد، مساوي با تعهد نسبت به
جامعه درنظر گرفته شود، رازداري در بعضي موارد كه نفع بزرگ تري متصور باشد، در مرتبة پائينتر
قرار ميگيرد. نحوة تعادل بين اينها در اعضاء حرفة پزشكي متناسب با درك آنها از وظايف حرفهاي
متفاوت است. ارائه يك حكم كلي خطرناك است. يك مددكار اجتماعي نسبت به بچههاي خانم مري
ديويس بيشتر احساس مسئوليت ميكند تا يك گفتاردرمانگر، ولي معلوم نيست كه همين تفاوت در
مورد احترام به ساير افرادي كه در جاده رفت و آمد ميكنند و ممكن است توسط جمس پرستون
صدمه ببينند صدق كند.
نهايتًا اينكه دفاع از رازداري ميتواند در قالب نتيجه گرائي انجام شود. به رازداري نبايد به عنوان
اينكه بخش اصلي رابطة بين پزشك و بيمار است احترام گذاشته شود، بلكه راز بدين دليل حفظ شود
٩٢ تصميمگيري اخلاقي در درمان
كه موجب موفقيت درمانگر ميگردد (واترز، ۱۹۷۸ ). جز در مواردی که بيمار ميتواند به صلاحيت
افرادي كه از وي مراقبت ميكنند اعتماد كند، او از بيان اطلاعات حساس و يا مخاطرهآميز خود امتناع
ميورزد. اين گونه اطلاعات غالبًا در روند تشخيص و درمان حياتي اند و بدون آنها دسترسي به يك
نتيجة موفقيتآميز باليني بعيد است. اين موضوع خصوصًا در روان شناسي صادق است، چون در آن
بيان افكار و تجربياتي كه موجب خجلت يا آزار بيمار شدهاند، معمو ً لا قسمت اصلي درمان وي را تشكيل
ميدهند. به علاوه حتي اگر بيان اطلاعات محرمانه در مواقعي موجب نفع رساني شود، در دراز مدت
چنين عملي براي شاغلان حرفة بهداشت مضر خواهد بود. اگر اطلاعات مربوط به بيماري صرع، ايدز،
افكار خودآزارانه و مانند آن، به عنوان اطلاعات خاص و محرمانه درنظر گرفته نشوند، بيماران ديگر برای
. ( دريافت كمك براي اين مشكلات مراجعه نخواهند كرد (كوتو، ۱۹۹۴
يك بحث نتيجه گرايانه همچنين ميتواند احتمال ضرر ناشي از حفظ رازداري يا افشاء آن را متذكر
شود.كوهن ( ۱۹۹۴ ) و كوتو ( ۱۹۸۶ ) هر دو اعلام كردهاند كه آسيب بيمار بر اثر نقض رازداري قطعي
است در صورتي كه آسيب به ديگران در صورت حفظ رازداري معمو ً لا احتمالي است.
چنين به نظر ميآيد ما نقض رازداري را به جهت سودرساني به ديگران درنظر گرفتهايم. اگرچه،
مورد خانم سورل وضعيتي را نشان ميداد كه درمانگر مايل بود به خاطر نفع بيمار رازداري را ناديده
بگيرد. همچنين در مورد مري دوريس و جمس اين فقط ديگران نيستند كه در معرض خطر هستند. آيا
در اين موارد، توجيهي براي نقض رازداري پدرسالارانه وجود دارد؟ اولين چيزي كه بايد اشاره كرد اين
است كه پدرسالاري در موارد فوق بايد لزومًا از نوع ”قوي“ كه در فصل ۳ بيان شد باشد، چون از طرف
بيمار تمايل ويژه جهت رازداري ابراز شده است. ادعاي اينكه نقض رازداري به نفع بيمار است، مانند
استفاده از يك استدلال واحد مورد شك است. مطمئنًا يكي از علائق اصلي فرد، احترام به استقلال او
است و آنچه آن را محدود ميكند، تهديد به افشاء اسرار وي است. بنابراين، به نظر نميرسد كه عدم
توجه به خواستههاي بيمار در چنين موردي اخلاقًا قابل قبول باشد، مگر اينكه مداركي ارائه شوند كه
بيمار در بعضي موارد فاقد صلاحيت است.
با وجود اين، وضعيت مرتبط ديگري نيز وجود دارد كه به راحتي قابل حل نيست و اين هنگامي
است كه اطلاعات دربارة شرايط يك بيمار، قبل از اينكه به خود او گفته شود، بايد به اطلاع اعضاء
خانوادة وي برسد و دليل آن اين است كه تعيين كنند آيا بيمار مايل است حقيقت را بداند يا اينكه
بهترين راه را براي بيان مطلب پيدا كنند. در اين صورت پدرسالاري از نوع ”ضعيف“ است. با اين حال،
با بحث هائي كه در فصل ۳ دربارة راستگوئي انجام شد، نقض رازداري بدين شكل ندرتًا قابل توجيه
تصميمگيري اخلاقي در درمان ٩٣
است. فقدان احترام كامل براي استقلال بيمار در چنين مواردي، منجربه بيارزش شدن منافع عمل
ميشود.
نهايتًا بايد متذكر شد كه رازداري از موضوعاتي است كه مطالبات قانوني و اخلاقي آن اساسًا با هم
متفاوت هستند. وظيفة قانوني ايجاب ميكند كه در موارد ”منافع عمومی“ اطلاعات محرمانه بايد فاش
شوند، در صورتي كه اعضاء حرفة پزشكي اخلاقًا اين كار را اشتباه مي دانند. بايد يادآوري كرد كه
اطلاعات مشترك بين بيمار و پزشك در قانون انگلستان از جايگاه ويژهاي برخوردار نيست، همچنان كه
اطلاعات بين حقوقدان و مشتري چنين وضعيتی دارد. همچنين گاهي پزشك تصور ميكند اخلاقًا بايد
اطلاعات را فاش كند در صورتي كه از نظر مدني ممكن است اين عمل نوعی قصور محسوب شود.
نتيجه
درمانگران به طور روزانه مواجه با موضوع رازداري با اشكال متفاوت هستند. فرض اوليه اين خواهد
بود كه همة اطلاعات مربوط به مراجعهكننده بايد به عنوان مطالب ويژه محسوب شوند و چرخة
رازداري وظيفه شناسانه رعايت شود. اگرچه ممكن است مواردي نيز مطرح شوند كه استدلالات، به نفع
افشاء اسرار راي دهند. صدور مجوز برای نقض رازداري بايد محتاطانه ملاحظه شود و تصميمگيري براي
انجام آن فقط هنگامي اتخاذ شود كه ضرر و آسيب ناشي از حفظ رازداري واقعًا جدي باشد. به ويژه،
روند نتيجهگرايانه كه حفظ اطلاعات محرمانه را در مقايسه با منافع حاشيهاي آسيب پذير ميسازد،
گمراه كننده است چون وجود واقعي رازداري را انكار ميكند. پرسش مربوط به حفظ رازداري در مورد
د ر فصل ۹ بحث خواهد شد. HIV افراد مبتلا به عفونت


مطالب مشابه :


کتاب: تصمیم گیری اخلاقی؛ فصل پنج، رازداري، دکتر باقر لاریجانی

دانش پرستاری: از کلاس درس تا جامعه - کتاب: تصمیم گیری اخلاقی؛ فصل پنج، رازداري، دکتر باقر




آسیب شناسی حراست ها و راههای پیشگیری (قسمت اول)

مقوله رازداري فضيلتي اخلاقي به شمار مي آيد. اميرمؤمنان علی (ع) مي معنی و مفهوم راز یا سر




اهمیت رازداری از دیدگاه قرآن و اسلام

مفهوم راز در لغت و اصطلاح. راز به معنای سرّ، آن چه باید در دل نهفته باشد و چیزی که باید پنهان




فراماسونري (2)

مفهوم است رازداري و خاموشي و باروري و ابديت ، برخي بر آنند كه در اساطير يوناني گل سرخ نماد




حقوق اداري

این مهم بر عهده پليس اداري است که خود داراي دو مفهوم اداري، رازداري




اهمیت اطلاعات

به خدمات حوزه سلامت موجب آسیبهای جبران ناپذیرو مخدوش کردن مفهوم عدالت اجتماعی به معنای




پولشویی

مفهوم پولشویی وا علاوه‌ بر اينكه‌ در ايران جهت‌ تعديل‌ قواعد مربوط‌ به‌ رازداري‌ در




مددكاري اجتماعي

خدمات اجتماعي مفهوم كامل‌تري از مددكاري دارد اما در حال حاضر تفاوت اين دو در واقع بازي




اصول اخلاقی در مشاوره

مفهوم‌شناسي . رازداري مشاور موجب جلب مراجعان و عدم رازداري موجب عدم اعتماد مراجعان




برچسب :