شعر طنز مجلس ترحیم
گرچه رسما دعوتش بنموده بود لیک شاید جای بهتر رفته بود
مجلسی با آن شکوه و احترام بی سخنرانی نمی گردد تمام
ساعتی بی واعظ ومنبر گذشت عاقبت صاحب عزا بی تاب گشت
رفت در پس کوچه تا پیدا کند واعظی تا مدح میت را کند
دید شیخی با عرقچین و عبا ریش ونعلین و عصا ،شال و فبا
گفت ای دستم به دامانت بیا از غم وقصه رهایم کن رها
مجلس ختمیست وعظی مختصر پول بستانو آبرو یم را بخر
شیخ از هول حلیم رو غنی رفت با سر توی دیگ ده منی
آمدو شد در عزایش روضه خوان طبق عادت هی چاخان ،پشت چاخان
بی خبر کان مرده زن بوده نه مرد رفت بر منبر سخن آغاز کرد
کو بری بود از بدی وهرزه گی میشناسم من وی را از بچگی
من خودم او رابزرگش کره ام کودکی بودو ستوردش کرده ام
من نمی گویم چرا رنجور بود رازها در بین ما مستور بود
وه چه شبهای درازی را که من صبح کردم با وی اندر انجمن
مجلس آرای و سخن پرداز بود با همه اهل محل دم ساز بود
ما دوجسم و لیک یک جان بوده ایم مست و مدحوشو غزل خان بوده ایم
اونه تنها بر منش ایثار بود مطمئنا با شما هم یار بود
ما به او احساس دیرین داشتیم خاطرات تلخ و شیرین داشتیم
آتشی در این هوای سرد بود جمله مردان را دعوای درد بود
نازنینی رفته است از بین ما از کجای او بگویم با شما
یاد باد آن شب که خود را باختم دست را در گردنش انداختم
زیر گوشش نرم کردم زمزمه درد دل کردم به او یک عالمه
سر به زانویش نهاده سوختم چشم در چشمهای شوخش انداختم
دست خود را بر سرو گوشم کشید از سر رافت در آغوشم کشید
تا رسید اینجا سخن صاحب عزا بر سر او کوفت با چوب عصا
کی همه نفرین و عصیان وگناه با عیال خویش کردی اشتباه
تو چه سری با زن ما داشتی دختر سعدی به را پنداشتی
تو نپرسیدی زقبل گفتگو زن بود لیلی ویا مرد ای عمو
گفت و گفت و گفت تا بی هوش شد کف به لب آورده و خاموش شد
جمع گشته دور او پیر و جوان آن به این دستور می داد آن به آن
های قنداب آوریدو چای داغ آن یکی گل مالید بر زیر دماغ
این یکی می شست رویش را به آب آن یکی می گشت دنبال گلاب
این وری نبضش گرفته می شمرد آن وری بین دو کتفش می فشرد
دکمه های پیراهن را کرده باز سوی قبله کرده پال هارا دراز
مومنی دستان خود بره به جیب زیر لب می خواند هی امن یجیب
پیرمردی بگفت این آشوب چیست این با با جنی شده چیزیش نیست
تا تلسم آن ننه مرده شکست هردو چشمش وا شو و پاشود نشت
لب گوشود در سخن گفت کم کمک کو اآشیخ ای مردم کمک
با طنابی سفت بندینش به هم تا حق او را کف دستش نهم
لیک جا تر بچه چو مرغی پرید شاه بیت ما جرا را بشنوید
شیخ کین ما جرا آزرده بود میکرو فون را با بلندگو برده بود
مطالب مشابه :
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه
چهارده خورشید تابان - اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه - دینی- عقیدتی- اجتماعی- کاربردی-طنز -شعر - داستان و پاسخ
شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر
مجلس ترحيم - شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار روضه كتاب.
اشعار مجالس ترحیم
مجلس ترحيم - اشعار مجالس ترحیم - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار روضه كتاب.
مجلس ترحیم
23 ا کتبر 2011 ... وبلاگ اشعار کامل شاعران - مجلس ترحیم - اولین و بزرگترین وبلاگ دربرگیرنده اشعار کامل شاعران پارسی زبان - وبلاگ اشعار کامل شاعران.
برگ ترحیم (این شعر من تقدیم به همه ی دلشکسته ها)
دانلوداهنگهای فوق احساسی وغمگین - برگ ترحیم (این شعر من تقدیم به همه ی دلشکسته ها) - کاش میدانستی برای داشتن تودلی را به دریا زده ام که از آب واهمه داشت.
نمونه متن زیبا برای اگهی فوت
6 ژانويه 2014 ... نمونه شعراعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم. برای زن مرد جوان کودک مادر پدر. نمونه شعر اعلامیه ترحیم و آگهی ترحیم. در عرش ندای ربنا می آید—– آوای خوش خدا
معرفي كتاب هاي مجالس ختم خواني - 2
مجلس ترحيم - معرفي كتاب هاي مجالس ختم خواني - 2 - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار روضه كتاب.
شعر مجلس ترحیم
مجلس ترحیم دوستی از دوستانم در دورود همسرش مرد و عزادارش نمود تا عزاداري به رسم آن دیار آبرومندانه گردد برگذار آگهی در روزنامه درج کرد ختم جانانه گرفت و خرج کرد
شعر طنز مجلس ترحیم
شعر طنز مجلس ترحیم. گرچه رسما دعوتش بنموده بود لیک شاید جای بهتر رفته بود. مجلسی با آن شکوه و احترام بی سخنرانی نمی گردد تمام. ساعتی بی واعظ ومنبر گذشت
اشعار در مورد فراق مادر شعر اعلامیه و ترحیم
چهارده خورشید تابان - اشعار در مورد فراق مادر شعر اعلامیه و ترحیم - دینی- عقیدتی- اجتماعی- کاربردی-طنز -شعر - داستان و پاسخ به شبهات. به وبلاگ من خوش آمديد - چهارده
برچسب :
شعر ترحیم