سمفونی الهام

هنگامی که یک اتفاق ساده ذهنتان را درگیر کرد، گوش هایتان را تیز کنید؛ شاید پای یک پیام الهی در بین است.

در این حالت، آن اتفاق اولین نت سمفونی حیرت انگیزی است که می تواند از چند ثانیه تا ده هادقیقه طول بکشد و به شما معنایی تشخیصی را القاء کند.

هوا تاریک شده بود. از کوچه عبور کردم و از پله های خلوت و وهم آلود سرازیر شدم. راه پله به صورت ضربدی ارتقاعی ده تا 15 متری پایین می رفت تا به خیابان اصلی منتهی شود. در بین مسیر ناگهان چشمم به دختر زیبا و خوش قد و قواره ای افتاد که به سمت بالا در حرکت بود. حدود بیست و یکی دو ساله و برازنده، در آن خلوت از کنارم عبور کرد. یاد دختری افتادم که شب هنگام در پل عابر پیاده خلوت مردی روانی او را فشرده و به شدت صورتش را گاز گرفته بود.

با خود گفتم، خوب وجهی از امنیت هم مربوط به عمل شهروندانان است. این که من نیز در ایجاد امنیت دیگری مداخله دارم. ذهنم را زیاد درگیر نکردم تا این که به میانه پارکی در مسیر رسیدم.

مردی دست دختر شش ساله ای را در دست داشت از کنارم عبور می کرد. دختر سرفه ای کرد و هم زمان بوی تند سیگار از بدن مرد به مشامم رسید. با خود فکر کردم، رابطه ای میان این دو صحنه هست؟...

در مسیر، زنان چاقی را به صورت غیر عادی می دیدم و حتی در میان جمع یک خانواده دختر حدود بیست و چند ساله ای حیرتم را از عظمت جسمانیش برانگیخت شاید بالای 150 کیلو بود؟ آن ها از جلوی هتلی رد می شدند.

در عرض 20 تا 30 دقیقه صدها تصویر مشابه دیده بودم که معنایشان برایم گنگ بود. با خودم می گفتم این سمفونی چه پیامی در خود دارد؟ در این فکر بودم که چهار تصویر از برابرم رد شدند.

ابتدا مردی که با موبایل به زبان اردو حرف می زد، بعد دو نفر که زبان بیگانه ای حرف می زدند. بعد صدای دیگری که نامفهوم بود و سپس کلماتی که می فهمیدم. گفتم: باید سمفونی را تا به آخر گوش دهم، در انتها پیام اصلی خودش را نشان می دهد.

از آنسوی خیابان آوای نی زنی به گوش می رسید. به امتداد او که رسیدم، در این سو، مردی فقیر و کیسه گونی به دوش از کنارم گذشت. سرش را به گونه ای گویا هم نوا با نی جلو و عقب می برد و در سودای دردناک خود بود. آن نی زن نیز از میانه ساختمان بانک رفاه می گذشت. در ذهن به دنبال ربط دادن مفاهیم بودم. اما در عین حال، گوش می سپردم تا ببینم و بشنوم...

با خود می گفتم: ده ها نماد متنوع را چگونه به خاطره بسپرم و چگونه برای دیگران بیان کنم که از زیر شاخه درختی عبور کردم. برگ ها از دو سوی سرم و شاخه برهنه ای چون قلم از جلوی چشمانم به سرعت عبور کردند. بله، نمادهای اصلی را باید گرفت و باقی را کنار گذاشت تا پیام با محتوای محکمی بیان شود.

وارد فروشگاه شدم. خریدم را می خواستم روی میز فروشنده بگذارم که دیدم خانمی پشت به من مسیر را تنگ کرده. پس صلاح ندانستم و از سوی دیگر خریدهایم را جلوی فروشنده گذاشتم. هنوز ذهنم دقیق پیام را نگرفته بود. معانی هم بند این نمادها چه هستند؟

می خواستم پولی بپردازم. طرف کارت را کشید و مبلغ را زد. رمز را وارد کردم و دکمه اینتر را زدم. به نظرم رسید عمل نکرده. به او گفتم گویا انجام نشد. پاسخ داد: نه درست است؛ اما وقتی دوباره تاکید کردم، نگاه کرد و گفت: بله، دوباره باید واریز کرد. فرآیند را تکرار کردیم و وجه پرداخت شد.

نت آخر سمفونی الهام نواخته شده بود. برای پرداخت، باید عمل به درستی انجام شود و در صورت بروز خطا اصلاح گردد.

پیام سمفونی این بود: عملتان را اصلاح و درست کنید.

آن دختر در حالی که 50 متر بالاتر راه پله امن و وسیعی وجود داشت نباید ریسک می کرد. توصیه روانشناسان است که زنان در شب هنگام در محیط های خلوت وارد نشوند یا نکات امنیتی را رعایت کنند.

آن مرد به خاطر دختر نو نهالش هم که شده باید سیگار را ترک کند. چرا که حتی لباس او نیز آلوده به سموم سیگار است و از طریق تماس می تواند برای دخترش زیانبار باشد.

آن زنان بیش از حد چاق باید با رژِیم های اصولی و تحرک مناسب، وزنی متعادل با فیزیولوژیشان بیابند و آن وزن ایده آل بی گمان کمتر از 150 کیلو است.

و من زمانی که می توانم از مسیر دیگری و بدون کشیدم دستم به پشت زنی کارم را انجام دهم، باید آن راه را بر گزینم.

سمفونی الهام

مطالب مشابه :

تعبیر ' پند دادن (نصیحت کردن) ' در خواب

بوسه عاشقانه...

تعبير ديدن " موش " در خواب

سمفونی الهام

نوزاد پسرم سبیل داشت

درباره جن

تعبیر ' اذان گفتن ' در خواب

جایی که حیوانات درس آدم بودن می‌دهند