کارگاه مجازی آموزش داستان نویسی3
مقدمه
از گوشه ی خیابان که راه می روید لحظه ای چشمتان به یک لنگه چکمه می افتد که غلت غلتان توی جوی آب می رود. نیم نگاهی به آن می اندازید و به آرامی از کنار آن می گذرید. این موضوع آنقدر بی اهمیت است که لحظه ای بعد این تصویر نیز زیرصدها تصویری ـ که بعد از آن در پی می آیند ـ دفن میشود. یکی دو دقیقه بعد هم هیچ اثری از تصویر آن چکمه در ذهنتان نمانده است.
از گوشهی خیابان که راه می روید لحظه ای چشمتان به یک لنگه چکمه می افتد که غلت غلتان توی جوی آب میرود. نیم نگاهی به آن می اندازید و به آرامی از کنار آن میگذرید اما ناگهان بر می گردید و با دقت به چکمه خیره میشوید. گویا مسالهی مهمی ذهن شما را به خود مشغول کرده است! چکمه همان طور که لابه لای سایر آت وآشغالهای توی جوی، غلت زنان از شما دور می شود، نگرانی عجیبی در شما ایجاد می کند! دلتان به حال چکمه می سوزد! از خود می پرسید سرنوشت این چکمه چه خواهد شد؟! این چکمه از کجا آمده؟ متعلق به چه کسی بوده؟ پس آن یکی لنگه اش کجاست؟ نکند مال یک بچه بوده که از پایش افتاده؟ الان آن بچه کجاست؟ نکند دنبال چکمه اش می گردد؟ چکمه چگونه از پایش در آمده؟ اگر بچه از خانوادهی فقیری باشد و در این هوای سرد به چکمه اش نیاز د اشته باشد چه؟ چگونه ممکن است دوباره به چکمه برسد؟! و دهها پرسش دیگر که ذهن شما را رها نمی کند و چه بسا تا ماهها در گوشهی ذهنتان به دنبال یافتن پاسخی قانع کننده برای این پرسشها باشید.
ادامه مطلب
حتماً تا الان متوجه منظور من شده اید. تفاوت این نوع نگاه منجر به ساخت یک داستان خواهد شد. حتماً میدانید بر اساس همین پرسشها داستان بسیار معروفی نوشته شده است به نام «چکمه» از آقای هوشنگ مرادی کرمانی. البته ما نمیدانیم به درستی ایدهی این داستان چگونه شکل گرفته اما بهتر است این گونه خیال کنیم که این داستان خواندنی، با دیدن چنین تصویری آغاز شده است. یعنی دیدن چکمهای که در جوی آبی غلت میخورد! من بعد از خواندن این داستان نسبت به تمام لنگه کفشهایی که در گوشه و کنار خیابان میبینم حساس شدهام!
بسیار خوب! از آن لحظه ای که شما برگشتید و با دقت به احوال آن چکمه دقیق شدید و نگران صاحب آن چکمه شدید، ایده یا فکر اولیه شکل گرفته است. بنا بر این فکر اولیه از هر جایی ممکن است به ذهن شما برسد. دیدن یک عکس در یک مجله، شنیدن فریاد «نون خشک نمکیه»ی یک بچه مدرسه ای از توی خیابان، دیدن یک سگ ولگرد که جای جای بدنش پر از جای ضرب و شتم است، دیدن یک شاخه گل سرخ توی سطل زباله و به یاد آوردن یک خاطره، خواندن یک داستان، دیدن یک فیلم و یا هر چیز دیگر می تواند محرکهای خوبی برای شکل گرفتن یک ایده باشد. مهم آن است که گیرندههای حساسی داشته باشید و نسبت به اتفاقات ریز و درشت اطراف بی تفاوت نباشید.
همهی نویسندگان دفترچهای دارند که ایدههای فراوانی را در آن ثبت کرده اند. آنها آن قدر این کار را تکرار کرده اند که ذهنشان به سرعت نسبت به وقایع واکنش نشان میدهد و زودتر از دیگران قادر به کشف لحظهها هستند. شکل گرفتن ایده در ذهن مثل کاشته شدن یک دانه در زمین است که اگر باغبان، هوای آن را داشته باشد، با رسیدگی بسیار، رفته رفته به درختی تنومند تبدیل خواهد شد. یادتان باشد که در ابتدای امر ممکن است تعداد ایدههایتان به نسبت داستانهایتان صد به یک باشد! ممکن است این گونه تصور کنید که ایدههای بسیار نویی در اختیار دارید اما توان تبدیل کردن آن ها را به داستان ندارید. این موضوع کاملاً طبیعی است. بسیاری از ایده های شما این ویژگی را دارند که تا زمانی که به داستان نویسی قهار تبدیل نشده اید اجازهی داستان شدن خود را به شما نخواهند داد! بنا بر این سوژه هایتان را کنار بگذارید و مطمئن باشید روزی فراخواهد رسید که با تسلط بر اصول نویسندگی از آنها داستانی خوب خواهید نوشت. سید مهدی شجاعی دربارهی آخرین رمانش گفته است که از شکل گیری ایدهی آن بیست سال میگذرد!
این را هم در نظر داشته باشید که با داشتن دهها فکر اولیه در سر نباید ذوق زده شد!! چرا که پس از فکر اولیه دو گام بلند بسیار مهم تا نگارش یک داستان فاصله است که یکی همان رسیدن به یک طرح منسجم است و دیگری تبدیل طرح به داستان که به گفته ی بزرگان این بخش دوم، خلاقانهترین بخش داستان نویسی محسوب می شود.
انتخاب سوژه، ایده یا فکر اولیه
یکی از ویژگی انسانها زمانی که فارغ از کارهای روزمره دور هم جمع می شوند، تعریف وقایعی است که از سر گذرانده اند. اگر در یک جمع دوستانه که حرفها گل انداخته بخواهید ماجرایی را تعریف کنید، آیا از خیل اتفاقهای روزمره، دست به انتخاب نمیزنید؟
اگر چه ممکن است این انتخاب ناخوداگاه باشد، دلایلی دارد! شما در انتخاب ماجرایتان به تازگی داشتن آن برای جمع فکر کرده اید. به جذاب بودن آن و همچنین نتیجه گیری آن. آیا میشود کسی این گونه روایت کند:
راستی بچهها! من امروز که صبح از خواب پاشدم نماز خواندم. بعد دست و رویم را شستم. بعد صبحانه خوردم. سپس از خانه بیرون رفتم. دانشگاه رفتم و عصر با تاکسی برگشتم خانه. خیلی خسته بودم و خوابیدم. بعد که بلند شدم چای خوردم!
شما اگر دوست صمیمی چنین آدمی باشید او را به خاطر چنین روایت بی معنایی شماتت نخواهید کرد؟!
حالا فرض کنید دوست شما این گونه روایت کند:
امروز صبح وقتی از خانه بیرون آمدم دو مرد جلویم را گرفتند. گفتند: شما آقای مسعودی هستید. گفتم:بله. گفتند:شما باید با ما بیایید به ادارهی پلیس!
بزرگان میگویند داستان از جایی شروع میشود که تعادل به هم بخورد. در روایت اول چون نظم عادی زندگی به هم نخورده، داستانی نیز شکل نگرفته است. جذابیتی وجود ندارد و کسی علاقه مند به دانستن این اتفاقات روزمرهی تکراری نیست. اما همه ی ما علاقه مندیم بدانیم بر سر آقای مسعودی چه میآید! بنا بر این میتوان گفت: «بر هم خوردن تعادل» نیز یکی از مشخصه های یک ایدهی خوب است.
حالا اگر بخواهید ماجرایی را نه برای جمع محدود دوستان، که برای طیفهای گستردهتری از انسانها تعریف کنید، چه؟ مثلاً تمام بچههای عالم یا همهی جوانان کشورتان!
مسلماً انتخاب سختتر خواهد شد. برای مثال وقتی شما برای جمع دوستان داستانی تعریف میکنید از آنها پیش زمینهای دارید. آنها نیز از شما و شخصیتهای داستانتان پیش زمینه دارند. به قول معروف اگر بگویید «ف» آنها تا فرحزاد رفته اند... اما مخاطب انبوه که شما را نمیشناسد. آن مثلاً سعید نامی که شما درباره اش حرف میزنید را نمی شناسد و از مشخصات ظاهری، اخلاقی و باطنی او چیزی نمیداند. پس چگونه باید ماجرا را روایت کرد؟ پاسخ به این پرسش را در جلسههای آینده خواهید یافت. اینجا بحث بر سر انتخاب فکر اولیه یا ایده است!
میگویند نویسندگان تازه کار بهتر است در انتخاب فکر اولیهی داستانهایشان به سراغ تجربه های ملموس زندگی بروند. بدون شک هر یک از ما در زندگی تجربههای منحصر به فردی داریم. اتفاقهایی که مختص ماست و جز ما کسی از آنها اطلاعی ندارد. اینها بهترین دستمایهها هستند. چرا که نویسنده از آنها و هر چه پیرامون آن است شناخت کاملی دارد و با کمی درایت میتواند داستانی باور پذیر و مقبول ارایه دهد. کسانی که تجربه هایشان از زندگی غنی تر و پربار تر است داستان نویسان بهتری خواهند شد.
بنابراین با رجوع به خاطراتتان آنهایی را که خاصتر، جذابتر و برجستهترند، انتخاب کنید. واقعیت آن است که این مرحله آموختنی نیست. این شما هستید که انتخاب میکنید و خودتان باید این تشخیص را بدهید که آیا این فکر، همهی آن مشخصات لازم را دارد؟!
و آخر اینکه لازم نیست برای نوشتن ایده یک طومار تهیه کنید. کافی است هر موضوع جالبی که به ذهنتان رسید یا جرقهای که از مشاهدهی حادثهای در ذهن شما ایجاد شد را در دفترتان یاداشت کنید تا سر فرصت به آن فکر کنید.
تمرین:
1- نگارش پنج ایده که به نظر شما مناسب یک داستان کوتاه است.
مثال:دانش آموزی که قصد پنچر کردن اتومبیل معلمش را دارد!
مردی که اتومبیلش وسط جاده خراب می شود.
سربازی که تصمیم به فرار از خدمت می گیرد.
2- ایدهی احتمالی 2 داستانی را که در گفتار قبلی خوانده اید، ینویسید.
با تشکر از سایت لوح
گرفته شده از سایت حوزه هنری استان یزد
مطالب مشابه :
دانلود کتاب ایده های مدرن در شطرنج
دانلود کتاب ایده های مدرن در شطرنج - معمای شطرنج ، شروع بازی ها و هزاران مطالب شظرنجی
دانلود پلان موزه
ایده های معماری و طراحی دانلود کتاب پرسپکتیو در طراحی Perspectives On اس ام اس عاشقانه.
دانلود کتاب دانستنیهای مفید و خواندنی برای همه
دانلود کتاب 101 نکته کاربردی در تصمیم عکس های عاشقانه. 100 ایده بازاریابی برای یک کسب
دانلود رایگان کتاب ریاضیات پایه سرژ لانگ
دانلود کتب و جزوات دبیرستان و یا دانشجویان دانشگاه ایده آل است. کتاب 14 عاشقانه می
ایده های بسیار جالب برای سبزه سفره هفت سین ( 3 )
دانلود کتاب آموزش تصویری شعر و متن های عاشقانه و بسیار ایده های بسیار جالب برای
دانلود رایگان کتاب آنالیز حقیقی بارتل (ویرایش چهارم)
دانلود رایگان کتاب آنالیز تجزیه و تحلیل موقعیت های ریاضی و گسترش ایده 14 عاشقانه می
آموزش گام به گام نمایشنامه نویسی 1
دانلود کتاب چهره شناسی و انتخاب موضوع _ ایده و 215-دانلود چهار رمان عاشقانه .11 آبان
راز موفقیت کسب و کارهای کوچک
دانلود کتاب 101 نکته عکس های عاشقانه. گوش شنوا میگردند، ایدههای شما از همین
کارگاه مجازی آموزش داستان نویسی3
دانلود رمان اینجا زنی عاشقانه می بارد . دانلود ده ها رمان و کتاب داستان از سایت نود و
برچسب :
دانلود کتاب 101 ایده عاشقانه