با توجه به اهميت موضوع توسعه منطقه اي درمطالعات تحليلي گروه هاي استاني و وجود تعاريف متعدد ونظريات مختلف دراين موضوع، انديشگاه توسعه منطقه اي فناوران طي يك تحقيق به بررسي ابعاد مختلف آن پرداخته است كه در دو بخش خدمتتان ارائه مي شود. دربخش اول كه درادامه مي بينيد به مرور مفاهيم وتعاريف توسعه، برنامه ريزي منطقه اي، سياستگذاري منطقه اي ودر نهايت آمايش سرزمين مي پردازيم.
تهيه كننده : انديشگاه توسعه منطقه اي فناوران بخش اول: مفاهيم و تعاريف
1-1- توسعه صاحبنظران اقتصادي، بهعنوان نخستين گروههايي که به امر توسعه پرداختهاند، توسعه را عبارت از «رشد اقتصادي» ميدانند و سعي دارند کل مفهوم توسعه را در مفهوم «توسعه اقتصادي» خلاصه کنند. براي سنجيدن سطح توسعه نيز شاخصهاي کمي معرفي نموده و براي تحليل روند توسعه، از روشهاي کمي اقتصادسنجي استفاده ميکنند. انديشمندان علوم سياسي، توسعه را از ديدگاه خود به عنوان «توسعه سياسي» مورد نظر دارند. برخي ديگر از انديشمندان علوم اجتماعي، توسعه را توسعه اجتماعي و فرهنگي تفسير کردهاند و به توسعه فرهنگي توجه خاصي نمودهاند. برخي توسعه را پديدهاي چند بعدي، پيچيده و شامل جنبههاي گوناگون اقتصادي، سياسي اجتماعي و فرهنگي جامعه ميدانند و تقدم و تأخري براي هيچ يک از اين جنبهها قايل نميشوند و تأکيد بر يکي از آنها را مردود ميشمارند. «دودلي» از دانشمندان بزرگ اين رشته، دستيابي به توسعه را مقابل سه سئوال قرار ميدهد: چه تغييري در رابطه با فقر اتفاق افتاده است؟ چه تغييري در زمينه بيکاري اتفاق افتاده است؟ چه تغييري در برابر نابرابري به وجود آمده است؟
1-2- توسعه پايدار در دهه 1990 ميلادي، با معطوف شدن توجه جهاني به مسائل محيطزيست که در کنفرانس سال 1992 به نقطه عطف خود رسيد، مسائل زيستمحيطي، ابعاد انساني و اجتماعي هم به مفهوم توسعه افزوده شد. در اين خصوص اصطلاح و مفهوم جديدي به نام توسعه پايدار رواج پيدا کرد. بر اساس مباحث ارائه شده در تعريف و مفهوم توسعه، منظور مورد نظر در اين بحث، مفهومي است همهجانبه که به همه نيازمنديها و ابعاد مختلف زندگي انسان توجه دارد. توسعه واقعي بايد شرايط لازم را براي همه افراد جامعه صرفنظر از موقعيت استقرار مکاني در همه ابعاد، در جهت پويايي رشد و تعالي مادي و معنوي آنان فراهم سازد. از آنجا که امروزه طرحهاي توسعه و عمران منطقهاي، هدف معيني به نام «توسعه پايدار» يافتهاند، تعريف توسعه پايدار ضروري مينمايد: متداولترين تعريف از پايداري، تعريفي است که کميسيون جهاني محيطزيست و توسعه ارائه داده است. کميسيون مذکور توسعه پايدار را بدين صورت تعريف ميکند: «توسعهاي که احتياجات نسل حاضر را بدون لطمه زدن به توانايي نسلهاي آتي در تأمين نيازهاي خود، برآورده ميسازد». به طور کلي توسعه پايدار در اغلب موارد بر موضوعات زير تأکيد دارد: 1- استمرار يکپارچگي اکولوژيک 2- تلفيق مراقبتهاي زيست محيطي با اهداف توسعهاي 3- اتخاذ يک موضع بينالمللي 4- تحقق حداقل نيازهاي شهري براي همه 5- بهرهبرداري توأم با حفاظت 6- تأکيد و توجه به اصل برابري و مساوات بين نسلها، گروهها، گونهها 7- به کارگيري علوم و دانش زيست محيطي در توسعه جهاني 8- پذيرش رشد اقتصادي در محدودههاي مشخص 9- اتخاذ رويکرد بلندمدت. تفاوت اصلي رويكرد توسعه پايدار با ساير ديدگاههاي سنتي توسعه در اين است که توسعه را يکسويه و صرفاً اقتصادي نميبيند. در ديدگاه توسعه پايدار، بحث يکپارچگي در ابعاد گوناگون توسعه مطرح است، بهويژه در سه بعد: اقتصادي، اجتماعي و کالبدي. ابعاد سهگانه فوق در اين رويكرد به صورت يکپارچه، مرتبط و متقابل ديده ميشود. در حاليکه ساير ديدگاهها، توسعه اقتصادي را اصل قرار ميدهند و درباره روند، چگونگي، روشها و نتايج توسعه بحث ميشود و ابعاد ديگر توسعه مانند توسعه اجتماعي يا توسعه کالبدي جداگانه بررسي ميشود، در نظريه توسعه پايدار ابعاد سهگانه توسعه از هم تأثير ميپذيرند. همچنين بر آوردن نيازهاي کنوني بشر بدون نابود ساختن تواناييهاي نسلهاي آينده، رشد مداوم اقتصادي به همراه اشاعه عدالت، آزادي، مشارکت جمعي و ارتقاي علمي، فني، فرهنگي و حفظ طبيعت و حداقل استفاده از منابع تجديدناپذير و آلودهساز، معناي مورد توافق توسعه پايدار است که در سال 1992 ميلادي در بيانيه "ريودوژانيرو" تنفيذ شده است. ملاحظات توسعه پايدار از طريق اهداف و خطمشيهايي چون تداوم بخشيدن به نظام بهرهبرداري از سرزمين، تلاش در توزيع متوازن فعاليتها، حفظ قابليتهاي توليدي زمين و ساماندهي نظام استقرار جمعيت و توجه به بنيانهاي جغرافيايي صورت خواهد گرفت که توسعه منطقه اي هم با اين هدف انجام ميپذيرد.
1-3- منطقه و فضا تعريف منطقه و فضا در دانشهاي منطقهاي همواره با دشواري روبرو بوده است و «کابوسي است که اقتصاددانان منطقهاي همواره از آن فرار ميکنند». فضا در توسعه منطقهاي يك محيط انتزاعي کلي است که تمام فرآيندهاي اقتصادي و اجتماعي در آن انجام ميشود و منطقه، محدودهاي است که دانشمند منطقهاي مسائل و مشکلات آن را بررسي ميکند و درصدد حل آن ميباشد. به عبارت ديگر براي تجزيه و تحليل فضايي پديدهها نياز به اطلاعات منطقهاي داريم. منطقه محدوده جغرافيايي، اجتماعي ـ اقتصادي و سياسي يا ترکيبي از آنها با هويت مشخص است. تعاريف مختلف از منطقه نشاندهنده عدم اتفاق نظر درباره تعريف منطقه است. ريچاردسون منطقه را به سه دسته تقسيم ميکند: - مناطق همگن كه از جهت وضعيت زبان، شرايط اجتماعي يا اقتصادي همگن هستند. - مناطق گرهي که در آن يک يا چند شهر بر کل منطقه غلبه دارند. - مناطق برنامهريزيشده که مطابق قراردارهاي سياسي و تقسيمبنديهاي دولتي متمايز شدهاند. به منطقه همگن، رسمي و به منطقه گرهي، کارکردي نيز ميگويند. از نقطه نظر جغرافيا، فضا جايي است که پديدهها با هم کنش دارند و فعاليتهاي انسان در آن شکل ميگيرد. به تعداد روابط انتزاعشده از موضوع مدنظر، فضا وجود دارد: فضاي اقتصادي، اجتماعي، جغرافيايي وغيره. فضا مجموعهاي از کالبد و محتواست.
1-4- توسعه منطقه¬اي تئوريهاي توسعه منطقهاي عمدتاً ريشه در سه شاخه علمي دارند: - علوم منطقهاي - اقتصاد منطقهاي - جغرافياي تئوريک. علوم منطقهاي در آمريکا در سال 1954 به عنوان رشته جديد علمي شکل گرفت و از طريق انجمن علوم منطقهاي و مجله آن معرفي و منتشر شد. موضوع اين دانش رابطه انسان و محيط فيزيکي تعيين شد؛ هرچند همپوشاني زيادي با رشتههايي چون اقتصاد، جامعهشناسي و جغرافيا نيز داشت. تدوينکنندگان اين دانش بعد فضا را به تئوريهاي اقتصادي ميافزودند و از اين جهت تداخل زيادي ميان اين دانش و اقتصاد منطقهاي وجود دارد. جغرافياي تئوريک که در دهه 1950 در آمريکا شکل گرفت در تلاش بود تا جغرافياي انساني را بهعنوان علم معرفي کند و بر متغيرها و نظامهاي فضايي تأکيد ميکرد. اين دانش به جاي مطالعه توزيع پديدهها در مکان به صورت مطلق، به بررسي توزيع آنها در مکان به طور نسبي (مثلاً فاصله از شهر) پرداختند. الگوهاي کاربري اراضي، يافتن منزل مسکوني مناسب با فاصله مناسب از محل کار وغيره در اين دانش مورد بررسي قرار گرفت. ويژگي مهم و مشترك علم منطقهاي، اقتصاد منطقهاي و جغرافياي تئوريک توجه خاص به مفهوم فضا است.
1-4-1- دو زاويه مهم و حساسيتزاي مفهوم توسعه منطقهاي به طور كل، دو جنبه مهم از مفهوم توسعهمنطقهاي سبب افزايش اهميت و توجه بدان شده است: 1) اهميت اقتصادي مناطق (در سطحي پايينتر از مقياس ملي)؛ كه شامل برقراري روابط اقتصادي و به جريان انداختن فرآيندهاي توسعهزا در منطقه است. 2) حفظ و ارتقاي فرهنگ ملي و بومي کشور در برابر تعرض فرآيندهاي جهانيشده اقتصادي و اجتماعي، از طريق احياي فرهنگهاي بومي مناطق مختلف. تنوع قومي و فرهنگي در مناطق مختلف، بويژه در مناطق همجوار مرزهاي سياسي کشور، موجب ارج و منزلت فراوان مسائل توسعه منطقهاي با هدف حفظ سنتهاي پويا و غني فرهنگي شده است.
1-4-2- ارکان اصلي توسعه منطقهاي اركان اصلي توسعه منطقه¬اي عبارتند از وجود منابع طبيعي و پايهاي بودن فعاليتهاي مرتبط با آن منابع. همچنين نکته قابل ذكر آن است كه رشد منطقهاي بايد درجايي افزايش يابد که به منطقه و کشور کمک کند؛ و در جايي متوقف شود که براي انسان و طبيعت ضرر داشته باشد.
1-5- سياست¬گذاري منطقه¬اي سياستگذاري منطقهاي عبارت است از همه کوششهاي آگاهانه و عمدي که از سوي حکومت براي ايجاد تغيير در توزيع فضايي پديدههاي اقتصادي و اجتماعي از قبيل جمعيت، درآمد و توليد انواع کالا و خدمات و ساير زيرساختهاي اجتماعي و حتي قدرت سياسي انجام ميشود. اين سياستها معمولاً دو هدف زير را دنبال ميکنند - تغيير الگوي رشد جمعيت و توسعه و پخش فعاليتهاي اقتصادي در فضا - تمرکززدايي يا واگذاري قدرت و اختيارات برنامهريزي، تصميمگيري يا مديريت از دولت مرکزي به کارگزاران وابسته به مقامات محلي، شرکتهاي عمومي نيمهمستقل وغيره.
1-6- برنامه¬ريزي منطقه¬اي امروز برنامهريزي درازمدت توسعه اقتصادي- اجتماعي در همه کشورهاي جهان، امري بديهي و اجتنابناپذير و هدف آنها نيز ارتقاي ظرفيتها ميباشد. بدين معني که در عين جوابگويي بهتر به نيازهاي جامعه، در راستاي پايش و تعالي نيازهاي جامعه نيز برنامهريزي شده و ظرفيتهاي مادي و معنوي جامعه افزايش يابند. برنامه جامع توسعه جمعبندي برنامهريزيهاي بخشي است که به مسائل اقتصادي، اجتماعي ميپردازد. برنامهريزي منطقهاي بسترگشاي برنامههاي بخشي بوده و با تکيه بر محيط فيزيکي و منابع طبيعي و شناخت امکانات و تنگناهاي اقليم و سرزمين، مکانيابي برنامههاي بخشي را در پي دارد، که در برنامهريزي فضايي منعکس شده و داراي سند تصويري طرح آمايش سرزمين خواهد بود. در اين سند تخصيص منابع به تناسب فضاي توسعه و بکارگيري قابليتها مشخص ميشود. برنامهريزي منطقهاي عموماً روند منظم و متشکلي است براي انتخاب بهترين روشها و سياستها جهت رسيدن به اهداف رشد و توسعه در مناطق مختلف که اين امر بايد بر شناخت خصوصيات کمي و کيفي منطقه مبتني باشد يعني: - از نظر کمي خصوصيات جمعيتي و نيروي کار، ميزان منابع طبيعي، توليدي و سرمايهاي، ويژگيهاي مصرف و بازارهاي درون منطقهاي، امکانات مبادلات برون منطقهاي و نيز چگونگي ميزان تکنولوژيهاي بکار گرفته شده در سطح منطقه اعم از سنتي يا مدرن و امکانات زيربنايي منطقه شناخته شود. - از نظر کيفي تواناييها، استعدادها و قابليتهاي منطقه سنجيده گردند و در ازاي آنها برنامههاي همهجانبه اقتصادي، اجتماعي جهت رشد و توسعه ساير مناطق، طراحي، ارائه و اجرا گردند. اما بايد توجه داشت که به منظور محقق نمودن و اجراي طرحها، برنامهريزي منطقهاي بايد از يک روند اجرايي واقعي برخوردار باشد، و يک تعهد سياسي بلندمدت به مثابه يک تعهد ملي جهت اجراي آن از طرف دولتها داده شود. تا با تغيير دولتها، برنامهها نيز تغيير و به فراموشي سپرده نشوند.
1-6-1- مطالعات منطقهاي منظور از مطالعات منطقهاي، يافتن تواناييها و ميزان ظرفيت هر منطقه جهت رشد و توسعه ميباشد. از اين نظر، در مطالعات منطقهاي موارد زير مد نظر قرار ميگيرد: - تشخيص چگونگي توزيع فعاليتهاي مختلف اقتصادي شامل جنبههاي توليدي و خدماتي و همچنين ساير فعاليتهاي اجتماعي در سطح منطقه، - نقش جمعيت و توزيع و پراکندگي آنها، - موقعيت مشاغل و منابع شغلي جمعيت فعال در منطقه، - تعيين قطبها و مراکز توسعهيافته در هر منطقه، - تعيين فعاليتهاي توليدي و خدماتي در قطبها، - مطالعه بافتها، شبکهها، حوزهها و نواحي مختلف موجود در منطقه، شناخت فضاي فيزيکي آنها و موقعيتشان نسبت به يکديگر و در رابطه با مراکز توسعه و قطبها، - مطالعه شبکههاي ارتباطي موجود در منطقه، - رابطه منطقه مورد مطالعه با مناطق همجوار و حتي دوردست.
1-6-2- فرايند برنامهريزي منطقهاي در مطالعات منطقهاي، گذشته و حال مورد مطالعه قرار ميگيرد. بدين شکل که وضعيت کنوني چرا و چگونه بوجود آمده است و از اين اطلاعات براي پيشبيني و ساختن هرچه بهتر آينده، استفاده ميشود. به طور کلي روند برنامهريزي منطقهاي داراي مراحل زير است: الف) بررسي و گردآوري اطلاعات و دادهها ب) طبقهبندي و تجزيه و تحليل اطلاعات و دادهها ج) تعيين اهداف برنامهريزي د) انتخاب گزينههاي مختلف و مطالعه آنها و تطبيق آنها با وضع موجود هـ) انتخاب بهترين گزينهها در رابطه با اهداف و انطباق آنها با اهداف برنامه (ارزيابي گزينهها) و) تهيه طرح و برنامه ز) اجراي برنامه ح) نظارت بر اجراي برنامه. روشي تحت عنوان "تم-استراتژي-پروژه" براي برنامهريزي وجود دارد که در برنامهريزي توسعه منطقهاي نيز استفاده ميشود و داراي سه مرحله ميباشد: - مرحله اول: اطلاعات کافي از منطقه و محيط مورد مطالعه و برنامهريزي جمعآوري ميشود (تهيه تم برنامهريزي). - مرحله دوم: مطالعات فراواني از جنبههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و غيره انجام ميگيرد. (تعيين استراتژيها) - مرحله سوم: پروژههاي مختلف عمراني توسعه منطقه تهيه ميشود. (تهيه پروژههاي برنامهريزي) اين يک روش تصميمگيري در برنامهريزي است كه علاوه بر برنامهريزي منطقهاي در برنامهريزيهاي بلند، ميان و کوتاهمدت نيز کاربرد دارد.
1-6-3- ابزارهاي بكارگيري برنامهريزي منطقهاي برنامهريزي منطقهاي بهمنظور گسترش ابعاد رشد و توسعه در مناطق مختلف کشور توسط ابزار و روشهاي خاصي اعمال ميشود: 1- اجراي طرحهاي بزرگ براي توسعه منابع 2- سرمايهگذاري دولتي براي ايجاد تأسيسات زيربنايي 3- تفويض امتيازات مالي و مالياتي 4 - جهتدهي به جريان مهاجرتها با جاذبههاي شغلي و اجتماعي و استقرار امکانات و تسهيلات زندگي در منطقه 5- تزريق توسعه به مناطق عقبافتاده از طريق برنامههاي عمراني ضربتي به منظور بالا بردن درآمد ملي در سطح زندگي 6- برنامهريزي آمايش سرزمين.
1-6-4- چند روش مؤثر در تحليلهاي منطقهاي روشهاي مختلف تحليل منطقهاي عبارتند از: 1- روش تجزيه و تحليل دادهها و ستاندههاي منطقه: در اين روش جريان مبادلات و روابط کالاها و خدمات واسطهاي توليدي در سطح يک منطقه و يا روابط کالايي بينمنطقهاي به صورت تناژ يا ارزش افزوده و يا ارزش توليد، در ماتريس سادهاي به نمايش گذاشته شده و مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرند. 2- روش مجتمع فعاليتي: معمولاً مجتمع فعاليتي به گروه فعاليتهايي اطلاق ميشود که بعضاً در راستاي يک روند توليد، عمل مينمايند. مثلاً صنعت ذوب آهن، شامل مراحل استخراج ذغالسنگ و سنگآهن تا استفاده و تغيير شکل و تبديل آنها به آهن خام و شمش فولاد و محصولات ديگر آهني و فولادي ميباشد. در اين روش با يک ماتريس فراگير کليه هزينههاي توليد يک مجتمع فعاليتي مورد نظر را در يک منطقه خاص مورد بررسي قرار ميدهند؛ سپس هزينهها را با صرفهجويي اقتصادي و فضايي استقرار آن مجتمع در آن منطقه مقايسه کرده و نتيجهگيريهاي لازم را استخراج مينمايند. 3- روش برنامهريزي خطي منطقهاي: در اين روش سعي ميشود تا از منابع محدود موجود در يک منطقه بيشترين و شايستهترين استفادهها را کرد تا ميزان درآمد و اشتغال در منطقه افزايش يابد. همچنين از اين روش در مورد روابط بين مناطقي که از اين لحاظ داراي محدوديتهايي ميباشند نيز استفاده ميشود. برنامهريزي خطي براي حل مسائل و محدوديتها از جداول ويژه و فرمولهاي رياضي و توابع خطي و نمودارهاي رياضي استفاده مينمايند. 4- روشهاي مربوط بهالگوهاي جاذبهاي، پتانسيل وميانکنشهاي فضايي: اين الگوها شامل روشهايي هستند که بوسيله صاحبنظران علوم اجتماعي و منطقهاي براساس الگوها و مدلهاي رياضي و فيزيکي براي عملکردها، اصطکاکها، کنشها و واکنشهاي جمعيتي و انساني و نيز فعاليتهاي اقتصادي در سطح منطقه وضع گرديدهاند.
در اين قسمت روشهاي ديگري علاوه بر روشهاي قسمت قبل در راستاي مطالعات و شناخت تحليلي منطقه معرفي گرديدند. تفاوت اين روشها در اين است که از جامعيت و فراگيري بيشتري بهرهمندند و مطالعات تحليلي منطقهاي با استفاده از اين روشها با ديد وسيع وگستردهتر صورت ميگيرد. زمينه عملکرد و يا کاربست اين روشها بسيار زياد است و بويژه جدول دادهها و ستاندهها و برنامهريزي خطي در همه مطالعات و برنامهريزي منطقهاي اجرا ميگردند.
1-7- آمايش سرزمين ملاحظات توسعه پايدار از طريق اهداف و خطمشيهايي همانند تداوم بخشيدن به نظام بهرهبرداري از سرزمين، تلاش در توزيع متوازن فعاليتها، حفظ قابليتهاي توليدي زمين و ساماندهي نظام استقرار جمعيت و توجه به بنيانهاي جغرافيايي صورت خواهد گرفت که آمايش سرزمين هم با اين هدف انجام ميپذيرد. ضرورت و اهداف ساماندهي نظام استقرار جمعيت و فعاليت (آمايش سرزمين) بر حسب بنيانهاي جغرافيايي، بر اين واقعيت استوار است که معمولاً مواهب طبيعي در سطح يک منطقه و کشور بهطور يکسان توزيع نشده است. بهعبارت ديگر ذات طبيعت با توجه به ارائه پتانسيلهاي موضعي، ضرورت توسعه و طرحريزي کالبدي بر پايه توان محيط را ايجاب ميكند. در غير اين صورت نقاط پربازده، جاذبه بيشتري براي تجمع سرمايه و امکان توسعه مييابد و نواحي کمبازده به دليل نبود يا کمبود امکانات طبيعي از امکان توسعه و فعاليت کمتري برخوردار ميشود. آمايش سرزمين، نوعي مديريت كلان است که تلاش ميکند در سطوح مختلف بين منافع و عملکرد فردي و اجتماعي، نوعي تعادل و هماهنگي ايجاد کند و ميکوشد تا تضاد منافع فردي افراد جامعه را با منافع عمومي جامعه از بين برده و آن را در جهت منافع عمومي جامعه هدايت کند، به همين دليل آمايش سرزمين را «مديريت فضا» نيز ناميدهاند. موفقيت در توسعه آمايش سرزمين با توجه به ويژگيهاي متنوع محيطي به شناخت دقيق تواناييهاي محيطي و استفاده مناسب و مطلوب از اين تواناييها در فرآيند توسعه کالبدي بستگي دارد.
1-7-1- تعريف و اهداف آمايش سرزمين «آمايش سرزمين عبارت است از توزيع متوازن و هماهنگ جغرافيايي کليه فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و معنوي در پهنه سرزمين، نسبت به قابليتها و منابع طبيعي انسان». بر اساس اين تعريف، منظور از آمايش سرزمين استفاده درست از قابليتهاي سرزمين و ساير امکانات به اندازه توان آنهاست. به عبارت ديگر، کشاورزي بايستي در سرزميني صورت گيرد که توان توليد فرآوردههاي کشاورزي را داشته باشد، در مکاني بايد فعاليتهاي صنعتي مستقر شود که قابليت آن را داشته باشد. به طور کلي، "سرزمين" يک منبع محدود و آسيبپذير است و استفاده از آن بايد با مديريت درست و منطقي و پس از شناخت تنگناها و تواناييهاي محيطي انجام گيرد. بر اساس پيشنويس لايحه قانوني، آمايش سرزمين عبارت است از «تنظيم رابطه بين انسان ـ محيط و فعاليتهاي انسان در سرزمين، از طريق توزيع آگاهانه فعاليت و جمعيت، به منظور بهرهبرداري منطقي از تمامي امکانات سرزمين در جهت ايجاد تعادلهاي منطقهاي و بهبود وضعيت مادي و معنوي جامعه و حفاظت از محيطزيست بر اساس ارزشهاي اعتقادي نظام جمهوري اسلامي ايران». به موجب ماده 2 قانون مذکور، وظايف طرح آمايش در 4 محور اساسي عبارت است از: الف) توسعه اهداف و راهبردهاي توسعه فضايي ب) تعيين نقش نواحي مختلف سرزمين از نظر تقسيم کار ملي و استقرار فعاليتهاي کشاورزي، صنعتي و خدماتي ج) طرح توزيع جمعيت و سازماندهي نظام سلسله مراتبي مراکز شهري و نواحي روستايي با توجه به توزيع فعاليتها و امکانات در پهنه سرزمين د) تعيين زيربناهاي مورد نياز متناسب با توسعه مراکز زيست و فعاليت. به طور کلي ميتوان گفت آمايش سرزمين با هدف استفاده معتدل از فضا و درک کامل ارزش آن براي عملکرد مؤثر اقتصادي انجام ميگيرد و تقسيم کار سرزميني، يکي از جنبههاي مهم آن است آمايش سرزمين در ايران براي تنظيم رابطه بين انسان، فضا و فعاليتهاي انسان در فضا انجام ميشود. هدف از تنظيم اين رابطه، بهرهوري منطقي از کليه امکانات بهمنظور بهبود وضعيت مادي و معنوي اجتماع بر اساس ارزشهاي اعتقادي و توجه به سوابق فرهنگي با ابزار علم و تجربه در طول زمان است. آمايش سرزمين بر ديدگاه فضايي (مکاني، جغرافيايي) در برنامهريزي توسعه تأکيد خاصي دارد و آرمان اين ديدگاه توزيع و تقسيم جمعيت و فعاليتهاي عمراني در پهنه سرزمين، اجراي راهبرد بهزيستي براي فرد و جامعه، استفاده مطلوب از منابع محيطي و نيروي انساني در جهت کفايت اقتصادي و اجتماعي است.
1-7-2- ساخت محيطي و توسعه ناحيهاي مهمترين عامل تأثيرگذار بر چگونگي حدوث و تکميل فرايند توسعه کالبدي، ساخت محيطي است که منظور از آن مجموعه عواملي است که در يک فضاي جغرافيايي، امکان بهرهوري مناسب و بهينه را ميسر ميسازد. حرکت فراگير توسعه در قالب يک سطح فضايي (منطقهـروستا) با تأثيرپذيري از شکلهاي موجود در محيط، نظام قرارگرفتن منابع اقتصادي ـ محيطي و ميزان آمايش عناصر محيطي ميتواند در حصول به اهدف خود موفق يا ناکام باشد. در جوامع سنتي و در حال توسعه، ساخت محيط ـ با وجود قابليتهاي بکر و نهفته ـ فاقد توانمنديهاي اجرايي لازم است؛ بدين معنا که محيط هنوز به عنوان عامل محدودکننده توسعه بهشمار ميآيد. لذا اهداف آمايش سرزمين و توسعه کالبدي كشور به شرح زير بيان ميشود: 1- سازماندهي فضايي در جهت بهينهکردن فعاليتها و بارور کردن قابليتها در پهنه سرزمين به منظور رسيدن به استقلال اقتصادي در آستانه کاهش روزافزون درآمدهاي نفتي و افزايش روزافزون جمعيت. 2- تأمين و تنظيم فضاهاي توسعه در قالب محورها، نواحي و کانونهاي مولد توسعه در سطح ناحيه 3- سازماندهي مراکز ناحيهاي بر اساس پشتيباني جامعه روستايي و توسعه امکانات اشتغال صنعتي 4- ارائه راهکارهاي مناسب توزيع بهينه فعاليتها در عرصه ناحيه به منظور رفع عدم تعادلهاي ناشي از برنامههاي بخشي از بالا به پايين.
1-7-3- تعريف و تشريح سيستم فضايي ـ فعاليتي نواحي ناحيه عبارت است از حداقل يک يا چند شهرستان که از نظر ويژگيهاي طبيعي و جغرافيايي، همگون بوده و از نظر اقتصادي، اجتماعي و کالبدي داراي ارتباطات فعال و متقابل باشند. هر يک از اجزاي ناحيه به عنوان «عناصري» از يک مجموعه (سيستم) مطرحاند و به عبارت روشن «ناحيه» سيستم فضايي يا مکاني است که عناصر آن با همديگر در ارتباطند. به دليل اهميت سيستمي ناحيه، هرگز نميتوان هر جزء از آن را جدا از اجزاي ديگر بررسي و کنترل کرد. قانونمنديهاي عمومي سيستمها در مورد سيستم ناحيهاي نيز جاري است و در حقيقت «ناحيه» به عنوان «سيستم انسان ـ ساخت» مطرح است. بنابراين سيستم فضايي ناحيه را ميتوان به شرح زير تعريف کرد: هر فعاليت انساني به مکان يا فضاي خاصي نيازمند است تا بتواند در قالب آن مکان يا فضا تحقق عيني يابد؛ به اين ترتيب "فعاليت" حکم روح و مظروف فضا يا ناحيه را دارد. همان طور که فضاي ناحيه، براي فعاليت حکم ظرف را مييابد «سيستم فعاليتي» نيازمند «سيستم فضايي» متناسب با خود است که به عنوان «سيستم کالبدي» معرفي ميشود. برنامهريزي کالبدي (شهري ـ روستايي يا ناحيهاي) به معناي پيشنهاد و عمل به فعاليتهاي منتظم و پيدرپي براي دست يافتن به هدف يا اهدافي معين در عرصه فضا از لحاظ کاربري زمين، مکانگزيني و تراکم فعاليتها، شبکههاي حمل و نقل و ارتباطات زيربنايي و زيباشناختي است که هدف عمومي آن را ميتوان «توسعه پايدار» دانست. طرحهاي توسعه و عمران ناحيهاي که به بررسي و مطالعه قابليتها و محدوديتهاي محيطي، اجتماعي، اقتصادي و کالبدي گستردهاي ميپردازد، در افق طرح به ترسيم نظام فضايي اسکان و فعاليت براي محدوده فوق اقدام ميکند. مهمترين موضوعات جغرافيايي مورد مطالعه در تهيه طرح توسعه ناحيهاي عبارتند از:
1-7-3-1- بررسيهاي جغرافيايي در ديدگاه برخورد اکولوژيک 1- شناخت وضع موجود منطقه: اين مطالعات بهمنظور شناخت تمام ويژگيها، امکانات، منابع و استعدادها، برنامهها و طرحهاي مصوب و در دست تهيه و نيز به دليل روشن ساختن موقعيت و نقش ناحيه (يک يا چند شهرستان) در منطقه با توجه به مطالعات و طرحهاي آمايشي، کالبدي ملي، منطقهاي و ساير طرحها و برنامههاي فرادست (بخشي يا منطقهاي) انجام ميشود که عبارتنداز: - مطالعه ويژگيهاي عمده جغرافيايي و اقليمي - مطالعه وضعيت ارتباطات، تأسيسات و تجهيزات زيربنايي - گردآوري و تدوين برنامههاي بخشي و منطقهاي - جمعآوري اطلاعات موجود در زمينه پتانسيلهاي آبي منطقه، مصارف فعلي و امکانات توسعه بهرهبرداري بر اساس اطلاعات سازمانهاي ذيربط - وضعيت معادن - موقعيت جغرافيايي (عوامل طبيعي، عوارض زمين، وضع توپوگرافي شيبهاي اصلي موثر در طرح و منطقهبندي آنها در سطح ناحيه و ساير عوامل جغرافيايي مؤثر در طرح - مسائل کلي زمينشناسي (جنس خاک ـ زلزله ـ آبهاي زيرزميني و غيره) - مسائل هواشناسي (حرارت ـ رطوبت ـ باد و غيره) - شاخت کاربري اراضي - شبکه و تأسيسات عبور و مرور و سيستمهاي حمل و نقل - تأسيسات تأمين و انتقال آب - تأسيسات تأمين و انتقال انرژي شامل برق ـ نفت و گاز - بررسي وضعيت و چگونگي پراکنش تأسيسات و تجهيزات زيربنايي - شبکه و تأسيسات عبور و مرور و سيستمهاي حمل و نقل - معضلات حاد زيست محيطي - بررسي نحوه استقرار مراکز جمعيتي (شهري، روستايي و عشايري) - وضعيت اراضي از نظر کشاورزي ـ حيات گياهي و جانوري ـ - سيستم حرکت آبهاي سطحي و موقعيت مسيلها در ناحيه.
2- تجزيه و تحليل و استنتاج از بررسيها تجزيه و تحليل مطالعات، آمار و اطلاعات بدستآمده و بررسي وضع موجود منطقه و ناحيه و تشخيص روند تحولات، بهمنظور دستيابي به نتايج ذيل صورت ميگيرد: - تشخيص مناطق حساس و آسيبپذير از لحاظ عوامل طبيعي - تحليل قابليت زمين با توجه به نوع و کاربري آن - تحليل ويژگيهاي جغرافيايي در رابطه با استقرار جمعيت، جوامع و فعاليت - تشخيص نواحي مستعد استقرار جمعيت، جوامع و فعاليت با توجه به تواناييهاي محيطي - تعيين نواحي با ارزش زيستمحيطي و مناظر طبيعي - منطقهبندي کاربري پيشنهادي اراضي و تعيين ضوابط و مقررات ساخت و ساز 1) تهيه نقشه تلفيقي (سنتز) از طريق تطبيق نقشههاي قابليت اراضي، استفاده از اراضي و محدوديت استفاده از آن و نقاط حساس و آسيبپذير به همراه هر يک نقشههاي فوق 2) تهيه نقشههاي منطقهبندي کاربري اراضي و تعيين کاربريهاي مجاز، مشروط و ؟؟؟ در هر يک از آنها شامل: - تعيين منطقهبندي اراضي مناسب به منظور ايجاد شهرکها و مراکز عمده صنعتي و تنظيم ضوابط استقرار آنها - تعيين موقعيت شهرها شامل شهرهاي موجود، روستاهايي که به شهر تبديل ميشوند، شهرکها و ساير مراکز سکونتي جديد و جهات اصلي توسعه آنها - تعيين انعکاس محدوده حريم طبيعي و مصنوعي مانند رودخانه، شبکه انتقال نيرو و آب، آثار تاريخي، مناطق حفاظتشده و ساير حريمهايي که در نقشه کاربري اراضي ناحيه قابل نمايش است - اراضي حفاظتي از نظر معادن، جنگلها، آبخيزداري، منابع آب محيطزيست و آثار تاريخي 3) تنظيم و تدوين ضوابط و مقررات استفاده از اراضي در کاربريهاي مختلف
1-7-3-2- خطوط مطالعه وضع موجود همانطور که اشاره شد «آمايش سرزمين» عبارت است از تخصيص کاربريهاي ويژه به هر قطعه از سرزمين با توجه به تواناييها و محدوديتهاي بوم شناختي و محيطي. اين فرآيند در دو فاز انجام ميشود. فاز اول: مطالعه و شناخت وضع موجود سرزمين از لحاظ کمي و کيفي در اين فاز تواناييها و محدوديتها بررسي ميشود. فاز دوم: برنامهريزي و مديريت کاربري سرزمين که متکي بر اطلاعات فاز اول است. در اين فاز با همسو کردن کاربريها به ويژه با در نظر گرفتن توانها و محدوديتهاي سرزمين، به اعلام کاربريهاي مناسب براي هر قطعه از سرزمين ميپردازند. بر اساس آنچه در مورد فازهاي آمايش سرزمين گفته شد ايجاد هماهنگي بين رابطه انسان با طبيعت به شاخت توانهاي اکولوژيک و ارزيابي آنها نياز دارد تا بتوان ضمن تعيين انواع کاربريهاي مناسب مطلوبترين آنها را در نظر گرفت به عبارت ديگر مطالعات ساختار طبيعي در برنامهريزي آمايش سرزمين و مطالعات ناحيهاي اصليترين ابزاري است که مطالعه آنها مورد بررسي قرار ميگيرد. اولين عاملي که در روند يک برنامهريزي با خصيصه آمايشي در سطح ناحيه جلب نظر ميکند. عامل «زمين»است که مهد کليه فعاليتهاي بشري است. اين خصيصههاي زمين است که به تمرکز جمعيت و فعاليت يا تمرکز نکردن آنها ميانجامد از اين رو شناخت عميق از مشخصات سرزمين از حيث خصيصههاي طبيعي مثل زمينشناسي، اقليم، توپوگرافي و ... ضرورت مييابد. در بخش مطالعات ساختار طبيعي، محتواي محيط طبيعي ناحيه مورد مطالعه را در يک قالب عملي طبقهبندي و بررسي ميکند تا از اين طريق به ويژگيهاي شرايط جغرافيايي گوناگون در نقاط مختلف ناحيه و قانونمنديهاي حاکم بر آن پي برده و نقش هر يک از عوامل سازنده آن را در پيدايش اشکال مختلف نظام استقرار جمعيت و فعاليت و تأثيرپذيرهاي متقابل را در بعد علمي ارزيابي کند که در اين خصوص تدوين مطالب و تهيه نقشهها در يک روند نظاممند صورت گيرد تا در مرحله تجزيه و تحليل و استنتاج از بررسيها از طريق بر هم نهادن کليه لايههاي اطلاعاتي در محيط رايانهاي استخراج نقشه «تواناييهاي محيطي يا کاربري بهينه» عملي شود.
1-7-3-3- محورهاي اصلي وضع موجود 1- تقسيمات سياسي ـ اداري هدف اصلي اين قسمت شناخت و استخراج نقشه آخرين وضعيت تقسيمات سياسي ـ اداري، وضعيت راهها و نحوه توزيع و استقرار کليه کانونهاي جمعيتي است. مولفههايي که بايد شناسايي شوند شامل موقع رياضي، نسبي حدود و موقع طبيعي و وسعت و شکل است اهميت استخراج دقيق اين نقشه به حدي است که در صورت وقوع کوچکترين اشتباهي پيامد و تبعات آن را در کليه نقشهها ميتوان مشاهده کرد. 2- بررسي زمين شناسي: اطلاعات زمينشناسي به برنامهريز امکان ميدهد تا تعيين کند چه مکانهايي ميتوانند به دلايلي نامطمئن گردند و در کجا ساخت و ساز تنها به صورتهايي خاص ممکن ميشود. 3- ساير عوامل که ذکر آنها در صفحات قبل کافي ميباشد.
بديهي است، برنامهريزي منطقهاي از لحاظ عامل جغرافيايي و فضا، وجه مشترک فراواني با آمايش سرزمين دارد و تجربه جهاني نيز حکايت از اين واقعيت ميکند که اين دو برنامهريزي بايد در کنار هم و بلکه برنامهريزي منطقهاي در چارچوب آمايش سرزمين انجام پذيرد.
منابع در متن اصلي موجود مي باشد. |