اومانيسم
اومانيسم
Humanism
حسین رسولی –دانشگاه آزاد واحد شیروان |
ما انسانها در طول تاريخ در مقابل پديده هاي پيرامونمان سعي در توضيح و تفسير منطقي داشتيم و اگر قادر به توضيح و يا تفسير آنها نبوديم به دامان موهومات و خرافات مي افتاديم به مرور و با افزايش دانش بشري و آغاز نگاه منطقي به قضايا (بويژه از دوره ارسطو به بعد) سعي در تحليل فلسفي قضايا داشتيم
اما برخي مسائل در قالب فلسفه مادي گراي ما نميگنجيد مثل مسأله خلقت . ما انسانها در طول تاريخ همواره با اين سئوال حياتي مواجه شده ايم كه ((چگونه و چرا خلق شده ايم؟)) وا كنش ما به اين سئوال ارتباط نزديكي با جهان بيني ما داشت الهيون ابتداي خلقت را در ماوراءالطبيعه جستجو ميكردند و انسان را مخلوق ؛خالقي برتر و فرا انساني ميدانستند اما به مرور نگاه مادي به بحث خلقت موجب شد تا نظرات متعددي در اين زمينه بيان شود بدون آنكه توجه شود عقل انسان محدود به دانسته هايش است و نداشتن تحليل و استدلال عقلي نشان نبود آن نيست؛ بلكه نشان ضعف دانش و استدلال ماست و صد البته برخی مسائل گرچه در چارچوب استدلالهای ما نیگنجد و لی نشانه عدم ان مسائل نیست.
گر به استدلال، کار دین بدی فخــــر رازی، رازدان دین بدی
پای اســتدلالیان، چوبین بود پای چوبین،سخت بی تمکین بود (6)
به هر رو انسان عقل گراي متمدن شده خود را بي نياز از تحليلات ماوراء الطبيعه فرض كرده و براي تحليل پديده ها صرفاً به دامان عقل گرائي محض افتاد .
دامني كه آبستن نظرياتي شد كه هر يك در جاي خود نياز به شرح و مداقه دارند و اين جا ما سعي داريم يكي از اين ديدگاهها را معرفي كنيم( چون شناساندن يك ديدگاه بر پايه شناخت كامل خودمان از آن ديدگاه استوار است و ما نميتوانيم فعلاً از اصطلاح شناساندن استفاده كنيم).
چکیده مقاله:
اومانیسم یا نظریه انسان گرائی نظریه ای است که ریشه در تفکرات الحادی یونان باستان دارد و به مرور این تفکرات نضج گرفتند تا عصر کانت که با ادغام فلسفه( الحادی) اسپینوزا و فلسفه( نیاز حداقلی به خدای) دکارت این تفکر چهارچوبی مدون یافت ،اومانیستها برپایه تکامل نظریه داروین وقایع را تحلیل کرده و در بحث اخلاق ،برخلاف ادعاههای انسان گرایانه خود عملاً به نظریه ترس متقابل تمایل دارند .اومانیستها در عصر حاضر و در پی تزلزل پایگاههای فکری و عقیدتی خود به دامان پوپولیسم افتاده اند ،اومانیسم بر خلاف ادعای انسان گرائی خود پایه افکار انسان ستیزانه ای چون فاشیسم و کمونیسم شده است ،تحلیل این دیدگاه مسلماً در نگاه ما به سایر علوم موثر خواهد بود.
کلمات کلیدی:
اومانیسم،انسان گرائی، فلسفه،عقل گرائی، دکارت ،کانت،تکامل داروین،نظریه ترس متقابل
تعاریف:
ديدگاه Humanism كه ترجمه آن به فارسي اومانيسم ارائه شده ديدگاهي است كه شايد ريشه در تاريخ فلسفه داشته باشد ؛براي شروح بحث بيان چند تعريف ازآن بي فايده نخواهد بود.
براي اومانيسم تعاريف متعددي ارائه شده است.
1- اومانیسم- انسانگرایی- مکتبی است فکری که بر پایهٔ آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر میگردد. مترادفِ این واژه، که به صورت امانیسم نیز نگاشته میشود، در زبان انگلیسی «Humanism» است.(16)
2- اومانيسم نظريه اي است كه انسان خود را جاي خدا درنظر گرفته و معتقد است انسان ميتواند همه قوانين و زندگي خودش را خودش رقم بزند (14)
3- اومانيستها معتقدندكه بايد بر خصوصيات مثبت افراد تكيه كرد تابراساس آن ظرفيت انسان براي كمال و حق تعيين سرنوشت فعال شود ، انسان اساساً پاك، طالب پيشرفت و نيز اصلاح پذير و فعال است.(14)
4- اومانيسم يك نظام فكري منسجم است كه دعاوي وجود شناختي ،معرفت شناختي؛تربيتي،زيست شناختي و اخلاق سياسي و خاص خود را مطرح ميكند.(7)
5- اومانيسم را ميتوان هر نوع فلسفه اي دانست كه جايگاه ويژه اي براي انسان و استعدادها و توانائيهاي او قائل است و او را مقياس و محور همه چيز قرار ميدهد بنابر اين فلسفه ،سرشت انساني و حدود وعلائق طبيعي او موضوعي است كه بايد بيش از هر چيز بدان پرداخته شود .عقل گرائي افراطي ،تجربه گرائي،آزادي خواهي(ليبراليسم)و تسامح و تساهل از مؤلفه هاي اصلي اومانيسم است.(13)
6- منظور از اومانيسم اين است كه همه چيز محدود محض به موازين و مقادير بشري محض است.(11)
7- انسان در جامعه مدني به زعم خود فعال مايشاء وحاكم مطلق بر سرنوشت خود است .او هستي و حيات خود را مرهون كسي نمي داند و لذا هيچ گونه تعبد وتقيدي نسبت به هيچ كس و هيچ چيز احساس نميكند.(4)
8- رويكرد تمركز برتوانائيها و دغدغه هاي انسان(8)
9- اومانيسم يعني يك شيوه فكري و حالت روحي كه شخصيت انسان و شكوفائي كامل او را بر همه چيز مقدم مي شمارد و نيز عمل موافق با اين حالت و شيوه و تفكر(8)
10-در اومانيسم دغدغه اصلي انسان نه كشف خداست بلكه شكل دادن برزندگي و جامعه بر اساس عقل است .(8)
11-اومانيسم يعني تحليل پديده ها ي عالم هستي بدون نياز به يك خالق ماوراء الطبيعه
تاريخچه اومانيسم
ريشه لغت اومانيسم يا انسانگرائي را بايد در يونان باستان جست و جو كرد جائي كه خدايان رقيبان انسانند زئوس آتش را از دسترس انسان دور ميدارد تا خائني به نام پرومته آن را دزديده و در اختيار انسان قرار ميدهد تا به او شخصيت بدهد ، در واقع انسان رقيب وار در مقابل خداست.
اين تفكر كه به اصالت انسان در مقابل خدا معتقد بود به اگو سنتريسم(Ego centrism) يا (خود محوري يا انسان مركزي) مشهور شد.(12)
با شروع امپراطوري رم كلمه اي معادل انسان ( (Humanus رواج يافت كه در مقابل بربرها به كار ميرفت و براي جداكردن انسان رومي از بربرها كاربرد داشت.
در دوران رنسانس به معلمان و دانشجويان علوم انساني ( (Humanistaمي گفتند كه خود ريشه در لغت ( (Studia umanistaties داشت كه به معناي مطالعه متون شرك آميز مرتبط با روم و يونان باستان قبل مسيحيت بود.
در ايتاليا لغت ( (Humaneimenمخصوص گروهي بود كه خود را وقف مطالعه آثار افلاطون و احياء آنها كرده بودند .
بتدريج افراد شاخص اين تفكر(ميكل آنژ،اراسموس،لئوناردو،ميكل سروانتس و ....)تلاش كردند تا (حقيقت نامقيد ) را تعريف و جست و جو كنند آنها بر توان فردي انسانها در دريافت حقيقت مطلق تأكيد داشتند.
يكي از شاخصترين اين افراد قديس آكوئيناس است كه بيان ميدارد ((نميتوانيم ادعا كنيم كه قوائي فراتر از اختيار ما ، ما را مقهور خود ساخته ، چون مامختاريم ،در غير اين صورت پند و اندرز و نصيحت و تحريم و تكفير و پاداش همه بي معنا خواهد شد.))(1)
در ابتداي قرن 16 هابز از فلاسفه غرب عنوان ميكند (حق طبيعي و اساسي ما اين است كه توانائيهاي خود را براي حفظ خود تا آنجا كه ميتوانيم به كار ببريم ،هر كدام از ما فقط بايد به فكر منافع خود باشيم)) (1) در تئوري بدبين هابز انسان به عنوان ((موجودي خودخواه و فاقد از خود گذشتگي))(1) بيان ميشود.
تا اين دوره اومانيسم بيشتر در عرصه ادبيات بود اما در عصر روشنگري (قرن 18و17)معناي اومانيسم تغيير كرد و بسيار به برداشت امروز ما از اومانيسم نزديك شد .
اومانيسم در اين دوره به اصحاب علم وادب و فلسفه اي اشاره داشت كه فكر ميكردند دغدغه اصلي انسان نه كشف خداست ،بلكه شكل دادن به زندگي و جامعه بر اساس عقل است .
افرادي مثل كورتز،ماتيو آرنولد،فوير باخ،كارل ماركس و هيوم و داروين از افراد مؤثر در اين برهه اند .
هيوم در نظريات خود ذكر ميكند ((اين خلاف عقل نيست كه نابود شدن كل جهان را بر خراشيدن انگشت خود ترجيح بدهم؟))(1) و يا ((بندرت ميتوان با كسي مواجه شد كه همه نوع احساسات و عواطف او ،روي هم رفته ،بر همه خودخواهيها ي او بچربد))(1)
يا داروين كه با نظريه تكامل خود در واقع سنگ بناي اصلي اومانيسم مدرن بود (كه در ادامه مطلب به طور كامل به آن خواهيم پرداخت ) بيان كرده ((به نظر من انسان تنها بخشي از دنياي مادي است بدون آن كه داراي شأن ويژه اي باشد.))(1)
يا در عمده نوشتجات ماركس آنچه گرايش اومانيستي ميخوانيم به روشني از نوشته هاي اين بنيانگذار فكري بزرگترين ديكتاتوري گروهي تاريخ جهان استنباط ميشود.
در قرن 19 نيچه با نظريات خود ادامه دهنده اين تفكر بود ((خود را اراده كن تا تو خود بشوي ؛بنابراين هر چيزي براي ما ممكن خواهد بود ،ما قانون خود را خلق ميكنيم و به معناي واقعي خود را مي آفرينيم.))(1) و يا ((بهترين نوع انسان آن نوع استثنائي است كه وامدار هيچ كس و هيچ چيز نباشد.))(1)
در عصر حاضر هم افرادي چون ويتگنشتاين ((من انسان را به عنوان یک حیوان تلقی میکنم ،یک موجود اولیه که برای آن غریزه پذیرفته میشود نه تعقل و استدلال))و ((اول غریزه ،دوم استدلال))(2) و ژان پل سارتر ((انسان صرفاً آنگونه است که خود را تصور میکند .بلکه به گونه ای است که خود را تصور میکند بلکه به گونه ای است که خود را میخواهد و بعد از وجود تصور میکند . انسان هیچ چیزی جز آنچه از خود میسازد نیست.))(2) به اعلام نظر پرداختند.
اما به عمد از سه شخصیتی که اومانیستها تفکر خود را بر پایه باورهای آنان بنا نهادند نام نبردم. افرادی چون دکارت(قرن 17) اسپینوزا(قرن 17) و کانت (قرن18)
دکارت
دکارت در تفکر خود که عمدتاً مبتنی بر شخصی گرائی و فردی گرائی است با تکمیل نظریه تجربه گرائی هیوم آن را قوام میبخشد ، وی عنوان میکند((خدا از من و با اندیشه من یقین میشود ،معیار خدا من خواهم بود و من باید واقعیت عالم را اثبات کنم ))(10)و یا ((فکر مقدم بر خداست(10) که نتیجه آن سخن معروف نیچه شده ((خدا مرده است))(10) و یا ((خدادر ذات ماست و قبل از اینکه ما بوجود بیائیم این باور را در ما قرارداده است))(17)
باروخ اسپینوزا
چناتکه از تفکرات و نظریات اسپینوزا بر می آید در مبانی معرفت شناسی وی دیگر نیازی به خدا نیست (حتی آن خدای محدود دکارت) وی برای فکر انسان آنقدر توانائی قائل بود که قدرت احاطه بر تمامی امور بر تمامی امور حتی امور بی پایان را داشته باشد و عالَم وجود خود زیر مجموعه ای از فکر انسان است.
اصولاً در تفکر او آنچه تعالی دارد فکرو عقل انسان است((در عقل انسان است))(9)
ایمانوئل کانت
وی ارائه دهنده یک انقلاب کوپرنیکی (خورشید مرکزی)در فلسفه است و ی معتقد است انسان موضوع و فاعل شناسائی است و خود هم در این شناسائی دخیل است ((فقط ذهن وجود دارد ))(9)و میگویدجهان ما آن اندازه موجود است که آن را فکر میکنیم ((تاکنون چنین فرض میشد که تمام علوم و معارف ما باید با اشیاء منطبق باشد ، خوب است یکبار هم در صدد تحقق این مسأله بر آئیم که اگر اشیاء مطابق معرفت ما تنظیم شوند سعادت بیشتری خواهیم داشت.)) (9)
فلسفه کانت به نظر منظمتر از فلسفه های اومانیستی پیش از خود توانائیهای ذهنی انسان را تحلیل میکند ((و عالم نفس الامری هیولاست و من به آن صورت میبخشم )) (9) و((من یگانه واقعیت نهائی است و بدان سبب وجود دارد که خود ،مبنای وجود خداست و...)) (9)
درواقع اومانسیم در اثر تکامل فلسفه(عقل بشر)بنا شده است فلسفه ای که توسط کانت و هگل سیر آن بنا شده است . (3) کانت در مقاله خود تحت عنوان منورالفکری چیست؟ بیان کرده:((دوران منورالفکری دورانی است که بشر دائر مدار همه چیز شده است و دوران انداختن طرح اومانیسم و بشر مداری است.)) (3)
سنگ بنای اومانیسم(نظریه داروین)
به نظر اومانیستها از جمله دست آوردهای بسیار مهم و ستودنی علم جدید که به کمک اِعمال روش علمی به دست آمده ، قانون تکامل است که اولین بار داروین آن را ارائه کرد
کورتز که یکی از نظریه پردازان اومانیستهاست می گوید :((فرضیه تکامل از جمله کار آمد ترین و مفید ترین و مؤثر ترین فرضیه های است که ما از زمان داروین به بعد موفق به کشف آن شده ایم )) (7)
از نظر نظریه تکامل جهان در سه مرحله به تکامل رسیده است .
1-در عرصه کیهان غیر ارگانیک:حداقل 6میلیارد سال عمر دارد نتیجه آن تراکم مواد خام و تشکیل مجموعه های منظم مثل منظومه شمسی
2-مرحله ارگانیک و بیولوژیک: مرحله پیدایش حیات ابتدائی
3- عالی ترین مرحله که از تطور ماده انسان ایجاد میشود .
از نظر اومانیستها انسان حاصل تکامل انواع ارگانیک سابق است . بی مهرگان به ماهیها و ماهیها به دوزیستان و به خزندگان و پستانداران و درنهایت به ایجاد انسان خلق میشود (ایستمان -7)
اومانیستها معتقدند که انسان محصول تطور زیستی است و دین هم به نوبه خود محصول انسان است .
اومانیستهای سکولار دین را پدیده ای مربوط به حادثه تولد و جغرافیا میداند ((بلااستثناء همه خدایان ساخته انسانند و همان کاراکتر و ویژگیهای انسانی را دارند ))(کوریس لمونت-7) و یا از همین نویسنده ((به جای آن که خداوند کیهان را آفریده باشد ، کیهان از مجرای افرادی که عنان تخیل را رها کرده اند ،خدا را آفریده است.))(کوریس لمونت-7)
انواع اومانیسم
بجز تقسیم بندی کلی اومانیسم فرد گرا و اومانیسم جمع گرا تقسیم بندی ذیل هم قابل تأمل است.
1-اومانیسم ادبی
2-اومانیسم رنسانس
3- اومانیسم فلسفی : مجموعه ای از مفاهیم و نگرشها راجع به ماهیت ،ویژگیها ، توانائیها ی تعلیم و تذبیت و ارزشهای اشخاص انسانی ، این نوع اومانیسم خود تحت عنوان اومانیسم جدید مطالعه میشود.
* اومانیسم جدید منشأی دوگانه دارد هم دینی و هم منشأ دنیوی در واقع دو نوع اومانیسم دینی و اومانیسم سکولار جزء آن هستند. که به شرح ذیل به آن میپردازیم .
الف: اومانیسم مسیحی(دینی) در سایت اومانیسم مسیحی (Ghristian humanism.org) آمده است که (( هدف ما ترغیب و جلب مشارکت کسانی است که با اصول اومانیستی عقل و آزادی انسان میزیند ما قصد داریم بین تدیّن و اومانیسم پلی را بنا کنیم . باید بپذیریم که دین یکسره ساخته انسان است و برای پرداختن به ناشناخته ها آفریده شده و باید پذیرفت چون دین مخلوق انسانهاست بایست در معرض بازبینی و تجدید نظر قرار گیرد.))(7) و درواقع باور به یک دین تنها راه سعادت نیست و در واقع محور ادیان اشخاصند و اشخاص میتوانند در ادیان ،اندیشه ها ،و باورهای مختلف خود آزاد باشند و به همان اندازه به حقیقت نزدیک.
این نوع اومانیسم دین را با یک نگاه کارکردی تعریف میکند و از نظر آنها دین نهایتاً ((چیزی است که نیازهای فردی و اجتماعی انسانهای را که از جهان بینی فلسفی برخوردارند فراهم میکند )) (7)و این تنها شاخصه تفاوت آنها با اومانیسم سکولار است.
از نظر این افراد ((مسیحیت مسیح محور است نه خدا محور))(7) فریمن و حتی شلایر ماخر(پدر الهیات نوین) هم که میگوید((مسیح کسی است که ماهیت انسانی در وی به اتمام رسیده است))(7) از بزرگان این تفکرند.
در سطحی پائینتر در ایران هم در دهه های اخیر تفکرات مشابه ای توسط افرادی مثل سروش ارائه شده (مثل نظریه پلورالیسم دینی – تکثرگرائی- و یا قبض و بسط تئوریک شریعت) که بدلیل اطاله کلام از بررسی آنان خودداری میکنیم.
ب- اومانیسم جدید
این نوع اومانیسم تحت عنوان اومانیسم علمی ،اخلاقی،دموکراتیک نامیده میشود و متفکران آن، این نظریه را این گونه تعریف کرده اند .((فلسفه ای که هر گونه موجود مافوق طبیعی را طرد کرده و به طور کلی بر عقل و علم دموکراسی و رحم و شفقت انسانی تکیه دارد))(7)در واقع بعد از دوران عقل گرائی عصر روشنگری (قرن 18) و آزاد اندیشی (قرن 19) این نظریه نضج گرفت ، عمده اومانیستهای حاضر طرفداران این نوع تفکرند. این نوع اومانیسم هرگونه تلاش ماورای طبیعی را برای حل معضلات بشری و تبیین واقعیتهای هستی ،طرد و نفی میکند.
اومانیسم در چند بند
از موارد بیان شده میتوان به طور خلاصه به موارد ذیل رسید(موارد 1 تا 6 از بیانیه اومانیستها در سال 1973 گرفته شده است.)(7 و 8و12و17)
1- جهان خود به خود وجود داشته و آفریده نشده است .
2- انسان بخشی از طبیعت است و از یکسری فرآیندهای مستمر به وجود آمده است .
3- با دیدی ارگانیک میتوان نتیجه گیری کرد که دوگانگی سنتی بین ذهن (شما بخوانید روح) و جسم را باید مردود دانست.
4- فرهنگ و تمدن مذهبی محصول رشد تدریجی در اثر تطبیق با محیط طبیعی و میراث اجتماعی است.
5- علوم جدید روشن کرده که هرگونه تعهد فرا طبیعی یا آسمانی برای ارزشهای انسان غیر قابل قبول است.
6- زمان خداپرستی ،خداباوری مدرنیسم و انواع مختلف ((عقاید نو در مورد خالق))سپری شده است.
7- اومانیسم تقریباً با کفر یکسان است .
8- انسان مخلوق نیست.
9- اعتقاد به ازلی بودن جهان.
10-اعتقاد و اعتماد کامل به نظریه تکامل داروین و تحلیل چرائی جهان در قالب آن
11-انسان محور همه چیز است و علائق و خواسته های او بر همه چیز ارجح است ، جهان انسان محور است نه خدامحور
12-اعتقاد مطلق به عقل ،شک گرائی و روش علمی برای کشف حقیقت
13-تأکید بر دمو کراسی به عنوان بهترین تضمین کننده حقوق انسانی
14-التزام به اصل جدائی نهادهای اعتقادی از دولت و حاکمیت .
15-اعتقاد به ارزش گذاری تمام ایدئولوژیها و سنتهای دینی و سیاسی و اجتماعی توسط انسان
ارتباط اومانیسم با سایر علوم
اگر بپذیریم که فلسفه علم تحلیل دیده ها و پدیده های پیرامون ما بر مبنای عقل و منطق حاکم بر ماست ،خواهیم پذیرفت فلسفه نشانگر نوع فکر و نگرش ماست ودر واقع اندیشیدن خردمندانه انسان نسبت به هر موضوع ،فلسفه گفته میشود.
اعمال ما قطعاً ناشی از فلسفه ای است که داریم و نگاه ما به علوم و فعالیتها ، مسلماً در چارچوب فلسفه ما قرار میگیرد.
به عنوان مثال ویکو(مؤسس علم جدید تاریخ ) که یک معتقد به اومانیسم است تاریخ را این گونه تعریف کرده است: ((آدمیان تاریخ خود را می سازند و ایشان درست همان چیزی را میتوانند بشناسند که خود ساخته اند .)) (3)
واما ارتباط جغرافیا و اومانیسم ، اگر جغرافیا را طبق نظر جناب آقای دکتر پاپلی یزدی ((علم مطالعه و بررسی روابط متقابل انسان و تکنیک و محیط و مدیریت )) بدانیم و اگر انسان را به عنوان یکی از پایه های علم جغرافیا بسنجیم آنگاه نوع نگاه ما به انسان نگاه مهمی خواهد بود .
با نگاه به جغرافیا به عنوان علم ارتباط متقابل انسان و محیط خواهیم دید که هر انسان با توجه به تأثیرات فکری که پذیرفته و قالبی که در آن قرار گرفته (انسان اولیه،اومانیست،موحد،فئودال،کمونیست و....) تأثیرات متفاوتی در محیط پیرامونش دارد.
در واقع محیط پیرامون ما با اقدامات انسانی تبدیل به محیط جغرافیائی میشود ،اقداماتی که ناشی از جهان بینی و تفکر ذهنی ماست .
اگر نگاه ما به انسان نگاهی مادی (از نوع اومانیستی ) باشد و معیار اعمال ما انسان به مفهوم مطلق آن باشد ،آن گاه منفعت انسان و رفاه آن اصلی ترین هدف ما خواهد بود ، هدفی که شاید فریبنده و جذاب به نظر برسد.
اما با این نگاه اومانیسم مسلخی خواهد شد که در آن تمام باورها ،فرهنگ و ذهنیت جامعه را فدای منافع فرد خواهیم کرد.
گرچه نمی توان از نظر دور داشت که افراد جامعه را میسازند ،اما با غلبه تفکر فرد گرایانه و منفعت فردی کم کم محیط طبیعی تخریب شده و انسان با بهانه قراردادن این نظریات ،در نهایت از دامان اومانیسم به دامان سرمایه داری مطلق و نفع شخصی خواهد غلتید.
در واقع اگر ما در پروسه جغرافیا (توصیف ← تفسیر←تغییر) (15)از فلسفه اومانیسم استفاده کنیم توصیفی فردگرایانه ← تفسیری منفعت جویانه و تغییراتی مخرب بر محیط پیرامون خود تحمیل خواهیم کرد.
نتیجه گیری و تحلیل اومانیسم
اومانیسم در واقع همان بی خدائی است ،تعاریفی که برخی از اومانیستها ارائه کرده اند و قالبهای شبه دینی مثل اومانیسم مسیحی در واقع آخرین دست و پازدنهای مسیحیت در مقابل تسلیم به بی خدائی محض است.
اومانیستها (حتی آنان که ادعای ارتباط با دینی را دارند )خواستار جایگزین کردن دینهای با منشاء الهی با عقایدی با منشاء انسانی اند ( مثل تلاش انجمنهای فراماسونری برای تبلیغ کابالا- رجوع کنید به فراماسونری ،ریشه ها و عقاید) که آفریده ذهن یهودیانی بود که تورات تحریف شده و تلمود خود ساخته هم آنان را راضی نمیکرد.( در قرآن، سوره بقره آیه 102 هم مضمونی تحت این عنوان- بنی اسرائیل آئینهای سحرآمیز و شیطانی را از منابعی خارج از دین خود فرا گرفتند-آمده است).
سنگ بنای اصلی اومانیسم که نظریه تکامل داروین است با کشف نظریات جدید مبتنی بر اینکه ((موجودات نمیتوانند خود به خود از مواد بی جان به وجود آیند)) فرو ریخت.
اعتقاد به ازلی بودن جهان نیز با ارائه نظریات جهان در حال انبساط و قضیه بیگ بنگ ،ترک برداشته است.
افشای اشتباهات فاحش فروید در زمینه دین و ابطال نظریات او هم ضربه ای دیگر بر ساختار اومانیسم بوده است.
((اومانیستها معتقدند که دین فاجعه می آفریند اما بزرگترین فاجعه قرن حاضر-جنگ جهانی دوم- را ایدئولوژی فاشیست سکولار بنا نهاده است و همچنین مدل شرقی اومانیسم(کمونیسم) دیری است که در موزه جا خوش کرده و مدل غربی آن (سرمایه داری) د رچنبره مشکلات ماهوی مانده است.))(پاتریک گلین-7)
اومانیستها با توجه بیش از حد به انسان و در نظر نگرفتن غرور و خود خواهی و قدر ت طلبی او موجب بروز بحرانهای جدی شخصیت در جوامع سکولار شده اند .
اومانیستها در مقابل انسانهای مخالف و عقاید مخالف و معارض هیچ راهکاری بجز حذف ارائه نکرده اند ،شعارهای اخلاق گرایانه اومانیستها بیشتر از ان که بر تکریم و اصول انسانی استوار باشد بر نظریه (ترس متقابل- رجوع کنید به مبانی اخلاق برتراند راسل)استوار است .
نظریه ای که در صورت احساس نبود ان وقوع فاجعه ای چون هیروشیما،قتل عامی چون ویتنام،کشتاری چون کشتار کودکان قانا،مرگی چون مرگ مردم عراق و اسارتی چون مردمان افغانستان امری نه غیر ممکن که محتمل و عادی و طبیعی است .
مروجین بزرگ اومانیسم عمدتاً افکاری نژاد پرستانه دارند (5)( بناپارت ،بیسمارک،استالین و....) اومانیستها با تأکید بر انسان و ایجاد نگاه رفاه گرایانه موجب حداکثر استفاده از منابع و تخریب طبیعت شده اند .
با دقت در موارد فوق به یقین میرسیم که اومانیسم در برابر اعتقادات و اخلاق دینی قرار دارد ، اومانیسم در واقع واکنش متفکران اروپائی بود به ضعف ،تحریف و تکالیف طاقت فرسا و وغیر انسانی مسیحیت منحرف حاکم بر اروپای در شرف بیداری قرن 16 به بعد ، اومانیستها در واقع زنجیرهای که مسیحیت تحریف شده اروپائی بر پای آنان بسته بود را با چاقوی عقل گرائی و با نوای انسان خواهی بریدند اما اشتباه تاریخی آنان این بود که سعی کردند با تیزی این چاقو تمام وابستگیهای انسان به ماوراء و خدا را ببرند.
آنان در واقع توجه نداشتند که باور تکلیف گرائی نه باور غلطی است که فقط مسیحیت منحرف آن را بیان کند . در واقع اگر اصالت را به انسان( مطلق) بدهیم حق گرائی ایجاد میشود ، در صورتی که عقل هم میپذیرد هر فردی در قبال حقوقی که دارد قطعاً تکالیفی بر عهده دارد ، تکالیفی که برخی مواقع از نظر ما شاید تحلیل عقلی هم نداشته باشند. در واقع انسان همانقدر که خود را محق میداند باید مکلف نیز بداند.اما.....؟
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو ودد ملولم و انسانم آزروست. (6)
اومانیستها در مقابل تزلزل عقایدشان و فرو ریختن مکرر پایه های باورشان در دهه های اخیر به پوپولیسم(مردمگرائی) روی آورده اند تا ضعف ساختار فکری خود را در مواجهه با ضربا ت سخت فلسفه و منطق ادیان الهی در آغوش طبقات کم سوادترو مردمان عوام(ازنظر درک و تحلیل) پنهان کنند .تلاشی که با حمایت فراماسونری جهانی سعی در ایجاد جهانی مبتنی بر عصر حاکمیت شر دارد(عقیده فراماسونرها در مورد اعصار حیات)
و اما واکنش ما در قبال نظریاتی چون اومانیست قطعاً تحلیل منطقی این نظریات است با توجه به ریشه های دینی فلسفه ذهنی مان.
در ازل انسان انیس حق بدی در زمان نسیان بر او غالب شدی
ارج تو زانسان کامل چون بود جست و جو کن در درون راز خودی (6)
********
******
****
**
*
منابع و مآخذ:
1-تریک راجرز -انسان از دیدگاه ده متفکر -مترجم رضا بخشایش – 1382 – پژوهشکده تعلیم و تربیت –تهران
2-دیرکس هانس – انسان شناسی فلسفی –مترجم محمدرضابهشتی-1380-هرمس-تهران
3-داوری ارکانی رضا- درباره غرب- 1390-چاپ دوم – هرمس –تهران
4-خطیبی کوشک محمد -بررسی تطبیقی جامعه اسلامی و جامعه مدنی-1384-زمزم هدایت –قم
5-رجبی محمود – انسان شناسی -1388-مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) –قم
6-مولوی جلال الدین محمد –دیوان کبیر(کلیات شمس)مصحح توفیق هوسبحانی-1388-انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
7-توکلی غلامحسین-مقاله اومانیسم دینی و اومانیسم سکولار-نشریه پژوهشهای فلسفی و کلامی –پائیز و زمستان 1382-شماره 17 و18
8-جمعی از نویسندگان –مقاله تحلیل اومانیسم-نشریه معارف-سایت آموزشی و اطلاع رسانی دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها
9-صانع پور مریم –مقاله مبانی معرفتی اومانیسم-مجله الکترونیکی قبسات شماره 12 –سایت پایگاه حوزه
10-آیت اللهی حمید رضا-متن سخنرانی در همایش ملاصدرا - نشریه معارف-سایت آموزشی و اطلاع رسانی دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها
11-جمعی از نویسندگان-اومانیسم-نشریه دانش اجتماعی 2 – سایت مرکز تحقیقات سپاه
12-آشنائی با مکاتب و اصطلاحات عقیدتی و سیاسی –دفتر برنامه ریزی کتب درسی – سایت تبیان
13-سربخشی محمد- مبانی انسان شناختی سکولار-سامانه نشریات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
14-برقعی الهام السادات – نقد انسان گرائی –سایت پژوهشکده باقرالعلوم
15-معتمدی نیا-جغرافای رادیکال-سایت ژئوپولتیک امروز
16-سایت لغت نامه دهخدا
17-سایت ویکی پدیا
مطالب مشابه :
مقاله ای در مورد بحران جهانی مدرنیسم و پست مدرنیسم
مقاله ای در مورد بحران جهانی در چنین وضعیتى «اومانیسم» كه به معناى محورقراردادن
مقاله ای در مورد اقتصاد اسلامی
مقاله ای در مورد آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقاله ای کامل در مورد شود، در واقع آنچه مورد پردازش و مبنای مکتب اومانیسم و لذت
مقاله ای عالمانه درباره ملاک های صهیونیستی نامیدن یک شرکت
بررسی عملکردها ومبانی اندیشه اومانیسم مقاله ای آنهایی که در چند مورد قرار
متن کامل مقاله ای در افشای ازادی دروغین غرب
متن کامل مقاله ای در افشای بت شكني كرده و در مورد خطوط -اومانیسم و نفس پرستی در
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقاله ای کامل در مورد دارد؛ درست در نقطهی مقابل فرهنگ غربی است که بر مبنای مکتب اومانیسم
اومانيسم
چکیده مقاله: اومانیسم یا نظریه انسان گرائی نظریه ای است که ریشه در (عقاید نو در مورد
مقاله در مورد اقتصاد ، مدیریت ، تحقیق در مورد ، تحقیق دانشجویی ، انواع مقالات دانشجويي و دانش آموزي
مقاله در مورد رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت شغلی و حرفه ای . در
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی اسلامی
مقاله ای کامل در مورد سبک زندگی (اومانیسم در مورد کراوات شاید بتوان از این جنبه به
برچسب :
مقاله ای در مورد اومانیسم