رقابت؛ از جشن تولد تا مجلس ترحيم!

لطيفه اي از روزگاران نوجواني به يادم مانده؛ کسي در گورستان بر سر مزار پدرش خرما و حلوا گذاشته بوده و ديگري دسته هاي گل. دومي ديگري را مسخره مي کند که؛ چه وقت پدرت برمي خيزد و حلوا را مي خورد؟ و او هم پاسخ مي دهد؛ هر وقت باباي تو برخاست و گلهايش را بو کرد!

باري با گذشت زمان، فلسفه خرما و حلوا برايم حل شد. به هر حال هم اطعامي است و هم بهانه اي براي فاتحه خواني. آنچه مي ماند نيز هر چقدر باشد قابل تقسيم ميان نيازمندان است. اما فلسفه گل برايم حل نشد. اين رفتار که به گمانم منشأ وارداتي دارد، مدتي است به فراواني باب شده و هر روز هم به سبب غلتيدن در مدار چشم و همچشمي، رونق حيرت آوري مي گيرد.

کسي از بستگان نزديکم بتازگي به رحمت ايزدي رفته بود. فرزندان مرحوم، وسيع المشرب و صاحب منصب بودند، بنابراين رجال و چهره هاي سرشناس فراواني به محفل ختم آمده بودند. از وزير و وکيل گرفته تا هنرپيشه و شاعر و تاجر. هر کدام هم به تناسب، دسته گلي آورده بودند که بيا و ببين. در چشم برهم زدني افزون بر باراني از پرچمها و پرده ها و بنرهاي رنگارنگ و اغلب گرانبها که تا شعاع چند ده متري در و ديوار و خيابان و پياده روها و... را پوشانده بود، سيلاب گلها در دسته هاي بسيار بزرگ و تزيين شده به راه افتاد، چنانکه عبور و مرور دعوت شدگان را مختل کرده بود.

بگذريم. شب گذشت و ميزبان، پنج وانت دسته گل را برد و به زيرزمين بزرگ آپارتمان مشترک ريخت. تمام زيرزمين که محل پارک چندين خودرو بود، تا سقف غرق گل شده بود. عطر گل تمام ساختمان و حتي محله را برداشته بود. همه مانده بودند چه کنند. يک گل فروش آوردند. گفتند هر چه به درد مي خورد تا به دست مشتري بعدي برسد و پژمرده نمي شود را بردار به شرط آنکه نيمي از آن خودت، نيمي را هم فردا، شاخه شاخه بر مزار شهيدان در بهشت زهرا بگذاري. قبول کرد.

پيش از رفتن از باب فضولي ذاتي و نهادينه در جماعت روزنامه نگار پرسيدم؛ حالا که تکليف اينها معلوم و تقديم شهدا شد، اما خدا و راستي، اين درياي گل که ريخته اند توي اين زيرزمين، ارزش تقريبي اش چقدر است؟ سري چرخاند و پرسيد: شما چه فکر مي کني؟ گفتم: چهار- پنج ميليون که هست !و در دل گفتم باشد دو سه ميليون بالا بپرانم تا راستش را بگويد !آمد و از لابه لاي دسته گلها که مثل کوچه درهم تنيده شده بودند و هر يک دو برابر قد يک آدم متوسط بودند گذشت. يک دسته گل نشان داد که نوع گلهايش براي من عجيب بود. گفت: همين يکي دست کم دو ميليون و هفتصد هزار تومان قيمتش است. جان کلام برآوردش حدود 30 تا 35 ميليون تومان گل بود! آه از نهادم برخاست.

براي دو ساعت و بعد ديگر هيچ !که چه بشود. کاش ملت فکري بکند و اين رسم ناخوشايند وارداتي را ترک کرده و پول آن را صرف امور خيريه کند. چنانکه گذشتگان ما راهکارهاي بسيار مناسبي براي اين امر داشته اند. چه به درد مي خورد اين همه پرده و آگهي و گلهاي بسيار گران قيمت که اغلب وقتي صاحب عزا مديرکلان دولتي است از جيب بيت المال هم هزينه مي شود؟

منبع : روزنامه قدس ، شماره ۶۹۸۶ ، ۱ خرداد ۱۳۹۱

رقابت؛ از جشن تولد تا مجلس ترحيم!

مطالب مشابه :

تزئینات اتاق تولد

خاطرات ازدواج» خواستگار بارون

تزیین دستشویی و حمام عروس ( دکوپاژ وسایل دستشویی)

اتاق عقد .. عروسی و ازدواج

رقابت؛ از جشن تولد تا مجلس ترحيم!

راهنماي خريد و ليست قيمت تم تولد 93

تم تولد 1سالگي

شب يلدا (شب چله) ، پيشينه و ريشه آن

ایده های نو و زیبا برای عروسی و جشن شما

سفره آرایی هفت سین