دست نوشته های محمود اجل ...
بعد از ظهر پنجشنبه يكي از روزهاي مرداد ماه سال هزارو دويست و هشتادو هشت در سن هفت سالگي بهمراه پدر و يك بار بر از همدان حركت كرديم پس از گذشتن از عباس آباد كه يكي از بهترين ييلاقات همدانست با دسته هاي دو نفري و سه نفري كه عازم قلّه الوند بودند همراه شده ، صعود شروع شد . بعد از عبور از ميدان ميشان و تخت نادر ساعت ده شب بحوض نبي آخرين بارگاه رسيده پس از چند ساعتي استراحت سه بعد از نيمه شب روانه ي قلّه الوند شديم نظر به اينكه طلوع خورشيد از قلّه الوند تماشايي است ، پس از تماشاي طلوع خورشيد و زيارت از شاه الوند به تماشاي اطراف پرداختيم و اوّلين چيزيكه زائرين شاه الوند بديدن او ميروند گهواره مريم است ، گهواره مريم سنگ بزرگي است كه تقريباً هشت متر طول و شش متر عرض دارد داخل اين سنگ خالي بتوّسط سه پايه از سه جهت روي يك تخته سنگ بزرگتر از خود قرار گرفته اين سنگ مجّوف تو خالي را كه وارونه روي سنگ ديگري قرار گرفته گهواره مريم مي گويند ، چرا ؟ نميدانم ، پس از تماشاي گهواره مريم بديدن خانه ي عابد رفتيم ، خانه عابد هم سنگي است بقطر يك متر و نيم و بارتفاع سه متر ، و داخل اين سنگ هم به اندازه يكنفر كه بنشيند خالي است . پس از ديدن خانه ي عابد حركت كرديم بطرف بهشت آب ، بهست آب چشمه كوچكي است كه از شكاف سنگ جاري و در پشت قله قرار گرفته ، ميگويند هر شب جمعه يك قطره از آب بهشت در اين چشمه ميافتد و خوردن آب اين چشمه تبّرك است ، پس از صرف نهار از دوزخ درّه زيارتي از امام زاده كوه كرده روانه شهر شديم ، ناگفته نماند :بيشتر اهالي همدان از زن ومرد در تابستان براي زيارت شاه الوند باين كوه صعود نموده يك شب يا بيشتر در اطراف قلّه بسر برده ، پس از زيارت مراجعت مي كنند ، افسانه محلي كه راجع به الوند ميگويند : در خيلي قديم كه طوفان نوح شروع شد و از آسمان باران و از زمين آب جوشيدن گرفت حضرت نوح را پسري بود باسم سام ، و سام را فرزندي بود باسم اروند ميگويند حضرت نوح مطابق رسم قديم با داد و هوار و فرياد مردم را براه راست و بطرف خدا خواند كه خداوند از اعمل زشت شما در غضب شده طوفاني خواهد شد و آب روي زمين را فرا خواهد گرفت ، مردم آن دوره نشنيده اند نوح با مر خدا ومأمور ساختن كشتي شد ساختن كشتي يك سال طول كشيد در اينمدت حضرت نوح دست از موعظه بر نداشت تا كشتي تمام شد از هر حيواني جفتي در كشتي قرار داد و از قوم و خويش و دوستان خود خواهش كرد كه بكشتي سوار شوند و از خطر طوفان در امان باشند ، اروند بنوح گفت من پناه به خدا ميبرم نه بكشتي تو ، طوفان شروع شد ...اروند هم پا بدامن كوهستان گذاشت هر چه آب بالاتر ميآمد اروند هم بالاتر ميرفت تا بقلّه رسيد آب او را فرا گرفته غرق شد از آن تاريخ اين كوه اروند ناميده شد قبلاً چه اسمي داشته ؟ نميدانيم ، كوه الوند شمالي و جنوبي قرار گرفته و از كوه هاي خيلي قديم مركزي ايران و داراي چين خوردگيهاي نا منظم و بهم ريخته و از سنگهاي خارا تشكيل شده و داراي پنج قلّه ميباشد ، قلّه اول زيارتگه كه از شهر همدان پيداست بارتفاع 3250 متر ، و قلّه دوم پشت همين قلّه بفاصله يك كيلومتر بارتفاع3300 متر موسوم به قلّاق لان ،، يعني لانه كلاغ ، قلّه سوم يا بلند ترين قلّه يا بلندترين قله الوند در يخچال صاحب ميباشد كه تقريباً فاصله اش از اين دو قلّه 10 كيلومتر و 3500 متر ارتفاع دارد ، قلّه چهارم باسم ((دائم برف )) و قلّه پنجم باسم ((قزل ارسلان )) و قلّه ششم موسوم به (( كرگز )) كه تقريباً 6 كيلومتر سمت غربي الوند واقع و شرح آنها با كروكي در صفحات بعد خواهد آمد .در دامنه الوند كتيبه ايست بخط ميخي باسم (گنجنامه ) كه در اصل جنگ نامه بوده گويا از داريوش كبير مي باشد . كوههاي اطراف كوه الوند كوه خان گرمز بين همدان ، اسد آباد ، تويسركان ، كوه آق ملاق بارتفاع 2875 متر كوه پنجه علي بين سنقر و قروه كردستان ، كوه كرگز سمت غربي آبادي ( وه نان ) . در سمت شمال همدان محلّي است باسم بابا گرگر در بالاي تپّه اي بارتفاع 1000 متر ، استخر بزرگي است كه آب از ان جوشيده و بيرون ميآيد و هر ساله متجاوز از هزاران نفر براي معالجه امراض جلدي بآنجا رفته معالجه مي شوند ، همين آب پس از خارج شدن از دهنه استخر پس از چند دقيقه تبديل به سنگ مي شود در چند متر اين استخر سوراخي در سنگ هست كه باد از اعماق زمين بطرف بالا جريان دارد و چند چيز تماشايي ديگر هم در اطراف ديده مي شود كه قابل تذكر نيست .
در خورزنه بين تابش خورشيد جهان تاب خورشيد در اين كوه همي نور فشانست
خورزنه به طوري كه از اسمش پيداست گويا در خيلي قديم ارتفاع اين كوه بقدري زياد بوده كه اولين شعاع خورشيد بآن مي تابيده كه اين كوه را خورزنه ناميده اند . كوه خورزنه در جنوب شرقي همدان و تقريباً ده كيلومتر باشهر فاصله دارد ، خورزنه كوه كوچك زيبايي است بارتفاع 2200 متر و از سنگهاي آهكي تشكيل شده و بيشتر ستونها و سر ستونهاي مساجد همدان را از آنجا تراشيده اند و آورده اند ، خورزنه داراي قلّه مخروطي قشنگي است ، در خورزنه غارهاي مصنوعي وجود دارد كه گويا در اثر استخراج سنگهاي معدني ايجاد شده ، از سالهاي 1290 تا 1304 برنامه هاي كوه نوردي ما با همكلاسي هادر روزهاي تعطيل صعود به خورزنه و گردش در غارهاي او بوده يعني اولين كلاس كوهنوردي در دامنه ي خورزنه انجام شده و خاطرات خوشي از اين كوه و ايّام طفو ليّت در خاطره ام باقي است . در كوه خورزنه چند نوع فسيل ديده شده كه بطور فراوان در اطراف ريخته و قدمت اين كوه كوچك زيبا را به ثبوت ميرساند ، در اطراف خورزنه چندين آبادي مهم و آباد وجود دارد كه از حيث باغات و مراتع و طراوت بي نظير و كوه خورزنه بارنگ سرخ ارغواني خود در وسط باغات سبز و خرّم سر به فضا كشيده و با جلوه ي مخصوصي خود نمايي ميكند .
كوه كرگز :
در مغرب الوند عيان قله كرگز چون باغ بهشتي است كه در ملك جهانست
كرگز كوه منفردي است در شمال غربي قلّه الوند و در يك كيلومتري غربي آبادي وه نان كه در انتهاي قورمه درّه واقع شده و از حيث آب و هوا و خرّمي از ييلاقات درجه يك اطراف همدان است ، راه صعود به اين كوه از دامنه سبز و خرّم وه نان با يك شيب ملايم شروع شده و پس از گذشتن از صخره هاي اطراف تا قلّه ادامه دارد ، كرگز داراي 2850 متر ارتفاع و در سمت غربي داراي ديواره هاي 300الي 400 متري بطول 2 كيلومتر با دور كوچكي به تپه هاي خاكي اطراف ختم مي شود اين ديواره ها غير قابل عبور و نظيرش در هيچ كوهستاني ديده نشده حتّي ديواره ي عظيم علم كوه در مقابل آن راهي معمولي است مناظر طبيعي و سبز و خرّم اطراف و نماي ديواره ها لطف و صفاي مخصوصي به اين كوه بخشيده ، ساعت چهار روز جمعه سيزده خرداد ماه هزارو سيصدو سي و نه با يازده نفر از رفقاي كوه نورد از همدان حركت تا آبادي وهنان با اتومبيل ، و ساعت هفت صبح بطرف قلّه حركت كرده بعد از دو ساعت و نيم راه پيمايي بقلّه رسيده پس از انجام كارهاي لازم و نوشتن ياد بود و تماشاي اطراف مراجعت نموديم .كوه كرگز از لحاظ ساختمان و وضعيت ديواره ها بيننده را از ريزه كاريهاي طبيعت دچار حيرت و تعجب مي كند ، زيرا از سمت شرقي وضعيت كاملاً طبيعي درّه هاي سبز و چشمه هاي متعدّد و در سمت مغرب ديواره هاي عظيم و شكافها و تنور هاي سنگي خود نمايي مي كند و در انتهاي ديواره ها طوايف مختلف چادر نشين در كنار چمن هاي سبز اين كوه به پرورش گاو و گوسفند و گله داري مشغولند .
كوه خان گورمز :
خان گرمز اگر از نظر خان شده پنهان بي پرده عيان در نظر خلق جهان است
كوه خان گرمز كه بلندترين نقاط او 2600 متر ارتفاع و تنها كوهي است كه به هيچ كوهي در اطراف خود اتصال نداشته و بين اسد آباد و كنگاور و تويسركان منطقه ي وسيعي را اشغال و به تنهايي خود نمايي مي كند ، خان گرمز از سه طرف داراي ديواره هاي 600 الي700 متري و پرتگاههاي خطرناك و عميقي است كه انسان را در دقايق و عظمت خلقت متعجّب و حيران مي كند .بالاي اين كوه به طول 3 و عرض يك كيلومتر مسطّح و يك رشته بر آمدگيهاي سنگي از شمال غربي به جنوب شرقي بارتفاع 300 متر بالا آمده تشكيل قلّه اين كوه را مي دهد و داراي چندين چاه عميق در نقاط مختلف مي باشد كه در اثر ريزش آب برف و باران در سالهاي متمادي ايجاد شده و يك غار كوچك بعمق 200 متر در ارتفاع 2000 متري اين كوه مي باشد كه داراي چشمه آب گوارا و خنكي است ، در يكي از روزهاي خرداد ماه سال 1338 با هشت نفر از كوهنوردان همدان از راه گردنه ي تويسركان براي صعود به خان گرمز حركت پس از ده ساعت راه پيمايي نزديك غروب به آبادي قلقل كه در دامنه ي خان گورمز قرار گرفته رسيده شب را استراحت و ساعت چهار صبح روز بعد بطرف قلّه حركت كرديم ، راه صعود در بعضي قسمتها به چهل و چهل و پنج درجه مي رسيد طي كرده ساعت يازده به قلّه رسيده پس از نوشتن ياد بود مراجعت و بازديدي از غار و تماشاي اطراف از سمت غربي كه نقطه مقابل راه صعود بود سرازير شده ، پس از طي هيجده كيلومتر در آبادي (( مندر آباد )) شب را استراحت و صبح روز بعد بطرف شهر مراجعت كرديم ، كوه خان گورمز از لحاظ مناظر طبيعي و ارتفاع ديواره ها بسيار جالب و ديدني است .
علم كوه:
تا گشته علم كوه علم بين جوانان هر ساله بدانسوي دو صد دسته روانست
علم كوه در سمت شرقي طالقان واقع و راه اصلي او از تهران به كرج پس از گذشتن از گردنه كندوان به مرزان آباد ، و از مرزان آباد به بنفشه ده و حسن كيف و رود بارك و در انتها رود خانه ي سرد آب رود كه از زير يخچالهاي علم كوه جاريست سر چشمه گرفته و تا بحر خزر جريان دارد ، در خرداد ماه 1332 بهمراه آقاي گيلان پور مرّبي كوهنوردي كشور و شش نفر ديگر از رفقا براي صعود به علم كوه حركت ، شبي را در سر تخت گذرانيده صبح قبل از طلوع آفتاب براي صعود آماده شده پس از عبور از يخچالها و ارتفاعات سمت چپ و گذشتن از پيچ و خمهاي متعدّد و صعود . نزول ، يك بعد از ظهر بقلّه يا شاخه ي علم كوه رسيديم ، ساعتي به نوشتن دفتر و گرفتن عكس گذشت ، پنج نفر از راه حصار چال به وندار بن و دو نفر بطرف سر تخت ، نزديك ظهر فردا هر دو دسته در ون دارون بهم رسيده به طرف شهر حركت كرديم ، علم كوه داراي 4850 متر ارتفاع و فرق علم كوه با ساير كوههاي ديگر ، اوّلاً از لحاظ ارتفاع دوّمين كوه ايرانست ثانياً وجود يخچالهاي طبيعي كه نظيرش در كوههاي ديگر ديده نشده ، ثانياً ديواره هاي عظيم و مرتفع سنگي صعب العبور كه از نظر فنّي و كوهنوردي در درجه ي اوّل قرار گرفته ، رابعاً فرق بزرگي كه علم كوه با ساير كوهها دارد اينست كه از سمت حصار چال تا قلّه با يك شيب ملايم بقلّه ميرسد ولي بر عكس از سمت سر تخت و تخت سليمان با ديواره هاي مرتفع و معا بر سخت و غير قابل عبور روبرو هستيم .كوههاي اطراف علم كوه : تخت سليمان 4750 متر ، سياه كمان ، خرسان ، هفت خان ، پسنده كوه ، اوريدر ، لشگرك ، كرما كوه .
كوه تخت سليمان:
ر چرخ اگر تكيه زند تخت سليمان كاريست بجا حجله ي بلقيس زمانست
در تير ماه سال 1328 با چند نفر از رفقا بقصد صعود به قله تخت سليمان از تهران حركت ، كرج ، كندوان ، مرزان آباد ، حسن كيف را تا رود بارك كه آخرين محلّ اتومبيل رواست پيموده ، البته اين مسافت راحت و بدون زحمت طي نشده پيش آمدهايي شد كه قابل ذكر نيست از رود بارك شخصي را به اسم ملّا آقا جان بعنوان بلد اجير نموده روز بعد حركت كرديم ، راه ما از رود بارك داخل جنگل سبز و خرّمي است كه بايد از نقاط ذيل عبور كرد تا به آخرين بارگاه برسيم حركت شروع شد به چمن رسيديم ، از چمن با پيچ كوچكي ... به سمت چپ محلّي است موسوم به غراب كولي ، پس از طي چهار كيلومتر مسافت وارد (( اكاپل )) شده از سمت راست رودخانه سه كيلومتر پيموده خود را به سر چشمه امير رسانيديم دو كيلومتر ديگر طي ، جنگل تمام شده ، ديگر سنگ است و كوه ، اين محّل را (( ون دارون )) مي گويند كه داراي قهوه خانه و محّل استراحت چهارپادارن و مسافريني است كه از طالقان به مازندران مي روند .پس از عبور از ون دارون به سه راه برير ، و از برير نزديك غروب به (( پيت سرا )) رسيده شب را استراحت ، چهار بعد از نيمه شب وسائل اضافي را در ((پيت سرا ) گذاشته حركت كرديم پس از گذشتن از پايتخت و پيچ و خمهاي متعدّد به ... سر تخت رسيده ، پس از قدري استراحت متوجّه شديم كه يكي از رفقا نيست ، نيم ساعتي به داد و هوار گذشت ، صدائي از خط الرأس سمت راست كه دنباله ي پسنده كوه مي باشد شنيده شد ، اجباراً به طرف درّه ايكه زير قلّه قرار گرفته و مستور از يخ و برف است روانه شديم تا رفيق گريز پا را هدايت كنيم ، پس از دو ساعت معطّلي و افتادن از بريدگي و سقوط از بيست متري روي برف يكي از رفقا را بكمكش فرستاديم ، پس از مدّتي معطّلي ساعت سه بعد از ظهر شده بود ، حال مي خواهيم صعود كنيم ، بلدي راه كه همراهمان آورديم ، راه اصلي را بلد نيست پس از زحمات بسيار زياد و سرگرداني فوق العاده از تيغه هاي وسط صعود ، يك ربع بغروب بقلّه رسيديم ، چه بايد كرد ؟ مراجعت محال است ، پس با خيال راحت شب را بايد در ارتفاع 4750 متر بدون بالا پوش و غذا سرماي ده درجه زير صفر را تا صبح با كمال نزاكت نوش جان كرد ، يا الله ، بچه ها مشغول سنگ آوردن شدند ، ديواري در اطراف سنگ بزرگ قلّه بارتفاع نيم متر بالا آورده كه از باد محفوظ باشيم ، نا گفته نماند مقدار زيادي تخته به عرض ده سانت و طول هشت متر از چه زماني ؟ و براي چه مصرفي در اين قلّه آورده اند ، نميدانم . ولي در اين شب لعنتي براي ما نعمت بزرگي بود ، جاي دوستان خالي تا صبح مقدار زيادي از تخته هاي نامبرده علو كرديم ، اوّل شب به ملّا آقاجان راهنما گفتم از اين تخته بشكن كه براي سوزاندن حاضر باشد ، جواب داد اگر من از سرما بميرم دست به اين تخته ها نمي زنم ، اينها نظر كرده هستند و بغضب حضرت سليمان گرفتار مي شوم ما هم چيزس نگفتيم ، يك بعد از نصف شب ديديم ملّا مشغول بهم زدن آتش و شكستن تخته مي باشد ، گفتم ملّا به اين زودي حضرت سليمان را فراموش كردي ، جواب داد اگر حضرت سليمان بجاي من بود ، خدا را فراموش مي كرد . خلاصه صبح شد ، آفتاب طلوع كرد از حرارت آفتاب جاني گرفتيم ، رفقا به حركت درآمدند ، نوشتن سنگها و امضاء دفتر شروع شد ، گردشي به اطراف كرده چند عكس به حالات مختلف گرفتيم ، پس از انجام كارهاي لازمه سرازير شده يك بعد ازظهر به پيت سرا رسيديم ، اوّل شكمي از عذا در آورده پس از قدري استراحت بطرف رود بارك حركت كرديم ، آفتاب غروب كرده هوا به طرف تاريكي مي رود ، وارد جنگل شده ، سمت راست ما رود خانه ي سرد آب رود و سمت چپ درّه و ماهور و جنگل ، سرعت حركت غير طبيعي و سريع ، يك وقت سر حساب شديم كه اطراف ما همه آب و راه عبور مسدود ، چه بايد كرد؟به آرامي قدري به عقب برگشتيم جاده اي پيدا نيست جهت اصلي را از دست داده ايم فقط اميدمان نور چراغيست كه از دور با چشمك هاي پي در پي بريش ما مي خندد . به طرف روشنايي رفتيم ، در چند نقطه تا زانو در آب و گل فرو رفته مانند موشي كه در منجلاب بيفتد ، سر تا پا گل تا نزديك روشنايي رسيديم ،دو نفر را ديديم كه با چراغ به استقبال ما مي آيند پرسيدند ما كه هستيم و از كجا مي آييم مختصري از حال خود را گفتيم تعارفي كردند نزديك رفتيم ، چادر مجلل بزرگي بر پا و چراغ برقي را روشن ، ميز و مبل و صندلي چيده بدون تعارف سلامي كرده و نشستيم ، جز اينهم كاري نمي توانستيم بكنيم فوري چند ليوان چاي و ظرفي پر از شيريني از طرف ميزبان براي ما آوردند پس از صرف چايي و پرسش معلوم شد سفير كبير آرژانتين از گرماي تهران گريخته و پناه به جنگلهاي رود بارك و رود خانه سرداب رود آورده ، يك ساعتي گذشت ، خداحافظي كرده يك نفر با چراغ ما را تا جاده راهنمايي كرد ، پس از ساعتي به رود بارك رسيده تا ظهر فردا ... خوابيديم ظهر بيدار شده پس از گردش مختصري در ده بكنار رود خانه محل چادر ها امديم ، امشب بر خلاف دو شب پيش وضعيت مرتب و شام و بساطي داريم سفره را انداخته مشغول خوردن شديم ، مسلمان نشنود و كافر نبيند ، يكمرتبه چادر ها از جا كنده شد ، چراغ خاموش سفره با محتوياتش به هوا پرتاب ، سراسيمه مثل اشخاص جن زده از جا حركت ، چه بود ؟ چه شد ؟پس از تحقيق معلوم شد يكي از گاوهاي جنگلي از چراي روز نشعه شده و بخيال تفريح افتاده و با سرعت خود را به چادر هاي ما زده ، چراغ را روشن كرديم و ديديم شام ريخته ، كتري چايي يك ور شده نانها پخش ، يكي از چادر ها از وسط پاره ، آقاي عزيز حاطمي دنبال عينك و آقاي رضاي قديري سراغ دندانهاي عاريه اش را ميگيرد ، شام ريخته را جمع چراغ و كتري را از نو مرتب كرده ، غذا صرف و چايي نوش جان شد هر يك به كناري در خواب ناز فرو رفتيم ، شب گذشت آفتاب بالا آمده ، چادرها را جمع كوله پشتي ها را در اتومبيل جابجا كرديم و سوار شديم ، حالا ماشين آتش نمي شود ، همه پايين آمده يا الله ، يك ، دو ، سه ، ماشين را حركت داديم پس از يك ساعت با ضرب و زور و ... زحمت فوق العاده ماشين آتش شد ، سوار شده حركت كرديم .صداي ماشين نامرتب است ، برق و بنزين با هم كار نمي كنند ، دو سه كيلومتري از حسن كيف گذشتيم ، ماشين براي دفعه دهم خاموش شد پياده شده مشغول هل دادن شديم ، ده قدم ، صد قدم ، خير ؟ ماشين صاحب مردهمي گويد :
گر كني گوش وگر كني دنبم كه من از جاي خود نمي جنبم
فوري كارها تقسيم شد آقاي عزيز الله حاطمي صاحب ماشين و آقاي صيرفي و آقاي قديري مشغول باز كردن كاربراتر و تعمير شدند منهم فوري يكي از چادرها را بگوشه اي بر پا ، يكي از رفق مشغول درست كردن چايي شد ، دو نفر هم براي خريد نان و ماست به آبادي مجاور رفتند ، يك ساعت بعد از ظهر صداي ماشين درآمد پس از صرف نهار اثاثيه جمع و با اين وضع حركت كرديم ، عزيز حاطمي راننده ، آقاي صيرفي روي ركاب نشسته ساسات مي گيرد ، آقاي قديري هم فرمان به راست و چپ مي دهد ساير رفقا هم پياده جلو افتاده تا ماشين سبك شده در سر بالايي خاموش نشود ، سر بالائيهاي طي شده به سرازيري رسيديم همگي سوار شده سه بعد از ظهر وارد مرزان آباد شديم رفقا پيشنهاد كردند كه نظر به خرابي ماشين به طرف چالوس كه سرازير است برويم و ماشين را در چالوس تعمير كرده و از كنار دريا ... به رشت و به تهران مراجعت كنيم ، اين نظريه تصويب شد ، حركت كرديم ، ساعت هشت شب وارد چالوس شده در بدو ورود گرفتار پاسبان و شهرباني شديم ، پس از معرفي در كنار رودخانه چادر ها را به پا و ماشين را براي تعمير به يكي از گاراژ ها برده شب گذشت ، ساعت نه صبح است ماشين تعمير شده همگي سوار و حركت كرديم ، نزديك ظهر در شهسوار پياده پس از صرف نهار و آب تني حركت نموديم ، ساعت نه شب در لاهيجان رسيديم ، از پاسباني سراغ شهرباني را گرفته نشانه هاي بي سر و تهي داد ، خودش را همراه برديم ، از شما چه پنهان پول كافي در كار نيست ، جا و منزل هم لازمست ، وارد شهر باني شده آقاي رئيس را ملاقات ، پس از معرفي تقاضاي جاي راحتي كرديم ، آقاي رئیس شهرباني هم مضايقه نكردند ، فوري تلفن را برداشته چند جايي تلفن كردند ، خلاصه جايي پيدا شد ، پاسباني را براي راهنمايي برداشته به باغ مزبور رفتيم ، شب گذشت ، صبح ساعت نه وارد رشت ، بدون معطّلي به طرف بندر پهلوي حركت كرديم .پس از آب تني و گردش مراجعت نموده و شب را بيرون شهر رشت در كنار جنگل استراحت ، صبح يك سر به طرف تهران حركت كرديم ، تا نزديك رستم آباد براحتي طي شد ، سه كيلومتر به رستم آباد مانده ، صداي طاق و پوق تؤام با دود و بخار غليظي از قسمت جلو ماشين بلند و يكمرتبه ماشين بدون حركت ايستاد يعني اين مركب زبان بسته براي آخرين بار خاموش شده و از كار افتاد ، همه پياده شديم ، مكانيكها مشغول بازديد شدند ديگر كار از كار گذشته و مدّتي است روح از بدن ماشين ما به پرواز كرده يعني به طور خلاصه ديگر قابل تعمير و مرّمت نيست ، پوسته دفلان سيا شكسته و دنده هاي يك و دو ، و سه و دنده عقب بهم ريخته ديگر قابل علاج نيست فوري به وسيله يك كاميون آنرا تا قهوه خانه رستم آباد كشيديم ، ساعت سه بعد از ظهر است ، هفت نفر گرسنه و بي پول وارد قهوه خانه شديم دستور چلو مرغ صادر شد ، پس از صرف چايي آماده براي حركت شديم .حساب قهوه چي سي و پنج تومان ، پانزده تومان هم دستي گرفتيم براي كرايه تا تهران و ماشين شكسته را گرو گذاشته ، در رفتيم ، از قرار معلوم همان ماشين را پس از دو سال ديگر به مبلغ دويست و پنجاه تومان به اوراق چي فروختند ، روي هم رفته اين مسافرت با اين همه زحمات خيلي خوش و تفريحي گذشت .
اشتران كوه :
در ملك لرستان شتران كوه بخوبي چون اشتركي مست بهرسو نگرانست
اشترانكوه از كوههاي مركزي و مرتفع منطقه ي لرستان و در مقابل ايستگاه راه آهن در بندر واقع شده و راه صعود از آبادي تيون كه در مقابل ايستگاه راه آهن در بندر شروع مي شود ، ساعت شش صبح يكي از روزهاي تير ماه 1334 از آبادي نامبرده حركت ، نزديك غروب به چشمه گل گل رسيده شب را در چادر اقاي خدا كرم لر گذرانيده صبح فردا قبل از آفتاب حركت پس از طي دو ساعت راه به محلي موسوم به (( چاله كبود )) رسيديم . چاله كبود محوطه ايست كه قسمت شمال و مغرب و جنوب او را يخچالهايي بارتفاع 300 الي600 متر ارتفاع احاطه كرده در چاله كبود كاروان ما به دو دسته تقسيم شد ، يك دسته 14 نفري از راه معمولي به قلّه سن بران كه قلّه اصلي اشترانكوه است حركت كردند، من با يك نفر ديگر از قسمت شمال به قلّه گل گل كه فاصله اين دو قلّه در حدود چهار كيلومتر مي باشد رفتيم پس از ديدن قله گل گل ... بارتفاع 4050 از يك تيغه ي مضرس سنگي بطرف قلّه سن بران كه سمت شرقي آن تا دويست متر پرتگاه و ديواره هاي سنگي و سمت شرقي در حدود 100 متر يخچال كه با شيب°60 درجه به چاله كبود منتهي مي شود گذشته پس از دو ساعت به قله سن بران رسيده ارتفاع قله سن بران 4010 متر .كوههاي اطراف اشتران كوه : قالي كوه متجاوز از 4000 متر ، كرو كوه 4200 متر ، دريا كوه در شمال غربي اشتران كوه 4000 متر ، بي آب كوه 3600 متر ، كوه آهنگران 3800 متر .
كوه آزاد كوه :
كوهي كه بدوران شده معروف به آزاد خوش منظره مانند يكي سرو چمان است
در مرداد ماه سال 1337 با دو نفر از رفقا براي صعود به آزاد كوه از طريق كرج به گچ سر ، والنگه رود ، شب را در والنگه رود استراحت روز بعد حركت كرديم ، ساعت يازده به گردنه ي سوتك دامنه ي كمان كوه رسيده پس از گرفتن چند عكس حركت يك بعد از ظهر در دامنه ي آزاد كوه كنار رودخانه پس از صرف ناهار از سمت راست رودخانه بطرف بالا صعود پس از طي پيچ و خمهاي متعدّد ساعت شش بعد از ظهر در ارتفاع 3600 متر در كنار آخرين چشمه شب را گذرانيده ساعت شش صبح روز بعد حركت و ساعت نه به قلّه رسيده پس از انجام تشريفات و نوشتن ياد بود مراجعت و ساعت 8 بعد از ظهر به والنگه رود رسيديم ، آزاد كوه را به تمام معني بايد آزاد دانست ، كوهي است زيبا كه از سمت شمال غربي كاملاً سنگي و داراي ديواره ها و بريدگيهاي جالب توجّه بوده كه نظيرش در كوههاي ديگر ديده نشده و از جنوب غربي از تپّه هاي خاكي و شيب ملايمي بطرف قلّه مي رود . در كنار قلّه دو اطاق از سنگ و گچ ساخته شده و فعلاً خراب و قابل استفاده نيست و گويا محلّ مخابره و ارتباط بوسيله آتش بوده ، ارتفاع قلّه آزاد كوه 4250 متر و كمان كوه در سمت غربي و قلّه خله نو و كلون بستك در سمت جنوب آزاد شده . قلّه تو چـال تو چال كه افراشته قد تا به ثريا يك خرمن گل بيشك و بيريب و گمانست يكي از روزهاي گرم خرداد ماه سال 1306 بوسيله خر صحيح النسبي كه وسيله حمل و نقل و مسافرت آن روزهاي تهران به شميرانات بود با دادن 3 قران وجه رايج سوار و پس از دو ساعت و نيم وارد ميدان تجريش شده پس از گردش مختصري در اطراف توسّط همان وسيله ي سريع السّير بطرف در بند حركت ، نيم ساعتي هم طول كشيد و به در بند رسيديم . پس از صرف چايي و سيگار با پرداخت ده شاهي سوار قاطري شده خود را به پس قلعه رسانيدم ، اتفاقاً در بدو ورود به پس قلعه با چند نفر علف چين كه عازم اليس كمر و اطراف هزار چم بودند بر خورد كرده پس از صرف نهار مختصري با علف چين ها حركت كردم ، شب را در نزديك ارتفاعات هزار چم گذرانيده نزديك سپيده صبح قدري نان و پنير و ... چند دانه تخم مرغ در دستمالي گذاشته بكمر بستم و با راهنماييهاي علف چين ها حركت كرده در حدود ساعت ده به قلّه تو چال كه برج بزرگي از سنگ روي هم چيده و علامت بلندترين نقاط را بدينوسيله مشخّص كرده بودند رسيده پس از قدري تماشاي اطراف بواسطه نبودن آب و وسائل لازمه از همان راه مراجعت تا بچشمه كوچكي رسيديم ، ناهار صرف ، پس از قدري استراحت مراجعت ، اين اوّلين صعود به قلّه تو چال بود ، از سال 1315 تا سال 1336 در هر سالي دو الي سه دفعه به توچال صعود و شاهد فعاليّت هاي رفقا كوه نورد بوده ام .ارتفاع توچال 3850 متر مي باشد .
كوه دماوند :
در دامنـه لارنگر كـوه دماوند افراشته قد همچو يكي سرو و روانست
سالها به كمك شب و روز تجديد مي شد ، از مدتها پيش آرزوي صعود به قلّه دماوند را داشتم ، تا مرداد ماه سال 1326 فرا رسيد نظرّيه خود را به يكي از رفقا اظهار كردم او هم براي انجام اين برنامه حاضر شد وسائل لازمه را فراهم كرده به طرف دماوند حركت كرديم ، نزديك غروب وارد آبادي دماوند شديم هر چه اطراف را نگاه كردم اثري از كوه دماوند نديدم از يكي از اهالي پرسيدم مگر اينجا دماوند نيست ؟ گفت چرا ، پرسيدم پس كوه دماوند كجاست ؟ گفت از اينجا تا كوه دماوند پنج فرسنگ فاصله است ، شب را گذرانيده چهار بعد از نصف شب حركت كرديم ساعت ده به امامزاده هاشم رسيده تا ظهر از ماشين خبري نشد پياده براه افتاده ساعت هشت بعد از ظهر به رنه رسيديم ، پس از تحقيقات لازم شب را استراحت ، صبح قبل از آفتاب بدون بلد حركت ، پيش خود گفتم كوه دماوند مخروطي است كه به هيچ كوهي اتصال ندارد ما مستقيم به طرف بالا مي رويم تا بطرف قلّه برسيم ، ظهر شد خبري از قلّه نشد مثل موري كه در خرمن گندمي در حركت باشد سرگردان ، ظهر شد بايد غذايي خورد ! در كنار جويي كه آب كمي در آن جريان داشت نشسته مشغول خوردن ناهار شديم ، غفلتاً صداي جريان شديد آب بگوش رسيد ، اگر پنج دقيقه ديرتر از جريان آب با خبر شده بوديم همه وسائل ما را آب برده بود ، بعداً كه فهميديم در اثر حركت آفتاب برفها -- و آب با شدت سرازير شده پس از صرف نهار حركت كرديم نيم ساعتي گذشت رفيق ما آقاي (( ف )) در اثر زياد خوردن غذا و حرارت آفتاب حالش بهم خورد ، باصطلاح مبتلا به كوه گرفتگي شده از حركت باز ماند مجبوراً كوله پشتي او را هم گرفته براه افتاديم امّا چه راهي ، آقاي ((ف)) بجاي راه رفتن ناله مي كرد ، قر ميزد ، كفر و ناسزا مي گويد ، غلط مي كند ، منهم با كشيدن بيست و دو سه كيلو بار دستش را گرفته بالا مي كشم ، نزديك غروب است هر چه بالا تر مي رويم حال آقاي ((ف)) بدتر مي شود بالاخره در ارتفاع 4000 متري در پناه سنگي شب را گذرانيده ، صبح خيلي زود حركت كرديم ، يك ارتفاع400 متري به آخر داريم كه به خط الرأس مقابل آبشار يخي برسيم باز هم آقاي ((ف)) حال درستي ندارد نيمساعتي گذشت نزديك به خط الرأس رسيده ، غفلتاًسرم به سنگ نوك تيزي تصادف كرد ، دستم از كوله پشتي آقاي ((ف)) كه بالاي كوله پشتي خودم گذاشته بودم رها شد ، كوله پشتي افتاد و تا ته درّه در حدود 600 متر پائين غلطيد خلاصه بالا رفتيم فوري سنگ چيني درست كرده آقاي ((ف)) را خوابانيدم و براي آوردن كوه پشتي ، مقداري غذا ، يك شيشه آب ليمو ، دوربين عكاسي را برداشته فقط اشتباهي كه كردم نه تنها لباس اضافي برنداشتم بلكه لباسهاي اضافه را هم بيرون آورده با يك زير پيراهن و يك شلوار كوتاه بدون كلاه و دستكش ، تيغه غربي مقابل آبشار را گرفته حركت كردم ، در حدود پانصد متر به راحتي بالا رفتم ، كم كم به ديواره هاي يخي و سنگي كه در مقابل بود رسيده هر چه كوشش كردم صعود غير ممكن است ، بدون معطّلي حركت كردم هر چه بالا تر مي روم هوا سرد و باد شديدتر مي شود ، ساعت يازده شده 300 متر بيشتر به قلّه نمانده دست و پا ، سر و گوش از شدت سرما از حال طبيعي خارج در پناه سنگي نشسته سيگاري آتش زدم نگاهي به قلّه كرده ، جاي معطّلي نيست ، خوب ، از همينجا برگردم كسيكه شاهد و ناظر نيست شدت سرما ، خستگي ، تنهايي ، امر به مراجعت مي كند همت ، اراده ، استقامت تشويق به صعود مي كند اين وضعيّت مانند ترازويي است كه گاه گاهي در زندگي پيش آمده ارزش مرد را معلوم مي كند ، بخود گفتم اگر از شدت سرما منجمد شده در اينجا بميري بايد صعود كرده به قلّه برسي ، از ايجاد اين فكر نيروي باطني به كمكم شتافت بلند شده حركت كردم پس از نيم ساعت در فراز قلّه دفتر ها را امضاء كرده و چند عكس از اطراف گرفته با خوشحالي زايد الوصفي سرازير شدم ، باز هم نيم ساعتي گذشت از سرما ، باد خبري نيست ، عرق از سر و رويم جاري شده ، حرارت بدن بالا رفته ، از خود راضي هستم . با سرافرازي مراجعت مي كنم ، چرا ؟ براي اينكه در بدترين وضعيت و سخت ترين حالت به سستي و بي جاني غالب شده به هدف رسيدم و شاهد مقصود را كه مدتها آرزوي ديدارش را داشتم در آغوش كشيدم . دو ساعت و نيم بعد از ظهر است ، آقاي ((ف)) را از خواب بيدار ، پس از صرف نهار و قدري استراحت به طرف پائين سرازير شده ، شب را در علف چين پيش گله دارها استراحت كرده صبح زود روانه شهر شديم
. شير كوه :
در يزد نگر شير گه كوه تزرجان از هر طرفش آب روان در فورا نست
يكشنبه 16 تير 1330 پس از طي هفتاد و دو كيلومتر از يزد به ارتفاع 2100 متر وارد تزر جان شده شب را سپري ، صبح بوسيله جيپ پست ژاندارمري پس از طي هشتاد كيلومتر به آبادي ده بالا به ارتفاع 2250 متر رسيده در باغ حاجي عبدالحسين هوشي زاده وارد از طرف نام برده پذيرائي گرمي از ما شد ، پس از پرسش مقصود خود را اظهار ، حاجي هم فوري يكي از نوكرهاي خود را باسم محمّد صدا كرد ، دستور داد ناهاري از تخم مرغ و سبزي با قدري ميوه و يك كيسه ماست ، از اندرون مرتب كرده بياورد ، محمّد دستورات حاجي را در ظرف نيم ساعت عملي كرده . خوراك و ميوه و يك سفره از نان وارد شد ، حاجي رو به محمّد كرده با لحجه ي خيلي غليظ يزدي گفت اين آقا را بايد به قلّه شير كوه ببريد و بايد تا قلّه چهار قدم عقب سر او باشي ، محمّد گفت چشم ، حاجي مكرراً گفت محمّد اين آقا هر كجا ايستاد تو هم بايد بايستي ، هر وقت حركت كرد بايد حركت كني ، هر كجا نشست بايد در مقابلش حاضر براي فرمان باشي و اگر به تو گفت بمير بايد فوري دست و پا را دراز كرده بميري ، محمّد گفت چشم ، پس از سفارشات حاجي حركت كرديم خطّ السير ما از درّه ايست باسم : گدار باغ ملّا حاجي ، پس از ساعتي بخطّ الرأس رسيده ، يك ساعت و نيم بعد از ظهر بارتفاع 4050 متر به قلّه رسيديم در كنار قطعه برفي نشسته ، محمّد فوري آتش روشن كرد و تا من به خود جنبيدم ... آب جوش آماده چايي دم شد ، ناهار صرف و چند عكس از اطراف گرفته از خطّ الرأس مشرف به درّه ده بالا مراجعت ، شير كوه كوهي است خاكي و پر آب و تا ارتفاع 3500 متري قابل زراعت و در شمال غربي يزد واقع و از ييلاقات خوش آب و هوا و داراي انواع ميوه جات و مردمي فهميده و متحوّل و مهربان مي باشد . كوه تزرجان ( برف خانه ) كوه تزرجان يا برف خانه همانطوري كه از اسمش پيداست ، واقعاً معدن يخ و برف است ، يعني يك درّه كه از زير آبادي تزرجان به عرض 400 و ارتفاع 800 متر تا زير قلّه امتداد يافته مملوّ و مستور از يخ و برف است و يخ مصرف يزد و اطرافش از اين كوه تأمين مي شود ، كوه برف خانه در مغرب آبادي تزرجان و 3300 متر ارتفاع دارد ، چون در وسط چندين رشته كوه قرار گرفته يخ و برفش تا زمستان ديگر باقي است و در ارتفاع 3000 متري يك قلّه سنگي غير قابل عبور بارتفاع 300 متر كه بدون وسائل فنّي صعودش ممكن نيست ، لذا من هم تا زير قلّه رفته و چون تنها و وسائل فنّي همراه نداشتم از صعود به قلّه صرفنظر كرده مراجعت كردم .كوههاي اطراف شير كوه كه از 200 الي 500 متر از شير كوه كوتاهترند عبارتند از كوههاي مه ريز در جنوب شرقي شير كوه و يك رشته كوههاي كم ارتفاع در جنوب يزد كه دنباله كوههاي انارك مي باشد ، و ارتفاع آنها از 3000 متر تجاوز نمي كند و پيش كوه و ميان كوه و پشت كوه كه در اطراف شير كوه قرار گرفته اند .
كوه كركس :
در عالم امكان نبود کوه چو كركس صد كركس و سيمرغ ورا و در طيرانست
تير ماه 1339 در مراجعت از كوه دنا براي صعود بقلّه كركس از قم حركت ، يك بعد از ظهر وارد كاشان شديم ، چه كاشاني ؟ از شدت گرما مگس هم قدرت پرواز نداشت ، بواسطه نبودن وسيله وسيله دو ساعت در كاشان توّقف ، اين دو ساعت دو سال بما گذشت ، سه بعد از ظهر بوسيله يك كاميون كه پر از پوست و پشم بود حركت كرديم پنج بعد از ظهر وارد نطنز شده ، در باغ خرم كه جاي بسيار خرّم و با صفا و قهوه خانه ي تميز و مرتّبي دارد ، پياده شده پس از قدري گردش در شهر مراجعت و شب را در باغ خرم استراحت نموده صبح زود به طرف آبادي ((عوره )) كه يكي از آبادي هاي خوش آب و هواي نطنز است حركت كرده شخصي را براي راهنما برداشته روانه كوه شديم ، نزديك غروب به گله دارها رسيده ، شب را با احترام زياد مهمان آنها شده ، صبح زود حركت كرده ساعت يازده به قلّه رسيديم پس از گذاشتن دفتر ياد بود و گردشي در اطراف مراجعت .كوه كركس كوهي است بارتفاع 3600 متر كه در منطقه ي كاشان براي اهالي آن منطقه بهشتي است كه در كنار جهنّم قرار گرفته ، در اطراف كوه كركس معادن مس و سرب فراوان و در چند نقطه مشغول استخراج هستند و اطاق كوچكي در مقابل شهر در بالاي كوه از خيلي قديم ساخته شده موسوم به گنبد باز و سمت شمال نطنز كوهي است معروف به قلعه ي (( وشا )) كه در آنجا در قديم قلعه اي بوده و فعلاً خراب و محلّ گردش اهالي است و غار معروف به (( نياسر )) در نزديك كاشان و در دامنه غربي كوه كركس قرار گرفته و اين غار در اثر استخراج مس ايجاد شده .
كوه دنا :
تا سلسله كوه دنا گشت پديدار عالم همه پر از گل و از آب روانست
كوه دنا ، يا (دينار) يك رشته از كوههاي منفرد مركزيست كه از شمال غربي بجنوب شرقي و در جنوب غربي ايران و شمال غربي فارس قرار گرفته و به هيچ كوهي اتصال ندارد ، از شمال به خاك بختياري و از جنوب به رامجرد و شولستان فارس و از مشرق به چهار دانگه و آباده و از مغرب به شش ناحيه و بهبهان محدود و قسمت شرقي او مركز ييلاق ايل قشقائي و داراي چند آبادي كوچك و بزرگ مي باشد . آباديهايي كه از آنها عبور كرده ايم سمبرم ، حنا ، كمه ، بيده ، كنگان ، حسن آباد ، خسرو شيرين مي باشد ، قسمت غربي كوه دنا مركز طايفه بوير احمد و آبادترين دهات او سبي سخت كه در زير قلّه ي دنا قرار گرفته ، در تير ماه 1329 برنامه اي براي صعود به كوه دنا تنظيم ، با چهار نفر از رفقا حركت ، چند روزي در اصفهان مهمان جناب تيمسار مقبلي فرمانده لشكر اصفهان بوده و از بناهاي تاريخي اصفهان ديدن كرده ، سپس روانه به طرف سميرم شديم ، دو روزي هم در سميرم مهمان آقاي ابراهيم خان سامي ، پس از گردش در سميرم به طرف كومه حركت ، يك روز هم در كومه مهمان آقاي حبيب اله خان قرچه بوده روز بعد با اسب به طرف پا دنا حركت ، پس از عبور از گردنه ي كلنجه و آبادي بيده ، بمحلي معروف به ((درويش اكني )) وارد از طرف آقاي حسينخان زكيپور خان طايفه فارسي مدان ، پذيرايي گرمي از ما به عمل آمد ، چهار صبح فرداي همان روز با حسينخان و رضا خان زكيپور و چند نفر تفنگچي براي قلّه حركت پس از گذشتن از گردنه سرباز وارد درّه نارگيلي شده سپس به گردنه ماش يا سنگ دنا رسيديم ، صعود شروع شد ، خطّ السير ما از درّه ايست كه از دو طرف ديواره هاي سنگي بارتفاع 50 متر بالا رفته پس از يك ساعت با هيچ كوچكي به وسيع و پر برفي رسيديم كه طول برف در حدود پانصد و عرض صد و پنجاه متر ، و در ارتفاعات بالا تبديل به سوزني شكل بهم الي يك متري شده راه ما از تيغه ي دست چپ و در حدود 1500 متر است كه با شيب چهل درجه بايد صعود كنيم پس از دو ساعت راه پيمايي به قلّه معروف به سه قبه ي آسماني رسيده پس از نوشتن ياد بود مراجعت ، ساعت ده شب به چادرها رسيده فرداي همان روز پس از بازديد از كنگان و خسرو و شيرين كه مناظر جالبي دارد بطرف تهران حركت كرديم ، كوه هاي اطراف دنا عبارتند از : عليجوق 4100 متر در جنوب دنا ، كيلويه 4000 متر در جنوب دنا ، كوه بل 4000 متر ، كوه دل نزديك كيلويه 3200 متر جنوب دنا ، ارتفاع سه قبه آسماني4250 . كوه نول سومين قلّه دنا چهار شنبه 19 تير 1330 از يزد به اصفهان و از اصفهان به آباده رسيده در اداره ي فرهنگ با آقاي ابوالقاسم رضا نيا متصّددي تربيت بدني آباده آشنا ، دو بعد از ظهر همان روز با نامبرده به طرف خسرو و شيرين خدمت جناب سرهنگ نامجو مأمور انتظامات ايل قشقايي رسيده به معيّت ايشان بطرف پا دنا حركت كرديم ، بيش از چهارده كيلومتر مسافت طي ننموده بوديم كه ماشين خراب و شب را در گردنه بلوط مهمان طايفه كهلو و صبح حركت كرده ظهر وارد حسن آباد شده فرداي آن روز از حسن آباد به چشمه درّه ، و از چشمه درّه به آبادي نقل شبي را مهمان آقاي خان فارسي مدان بوده ، فرداي آن روز با يك نفر بلد به طرف قله نول حركت كرديم ، پس از سه ساعت راه پيمايي تنگ نول رسيده ، اين تنگ بطول سه كيلومتر و عرض 200 متر مملو از يخ و برف كه راه به هيچ طرف ندارد يعني دور اين تنگ را ديواره سنگي از پنج الي 1000 متر ارتفاع گرفته هر چه از يخ و برف اين يخچال آب مي شود در كف درّه فرو رفته و از هزار متر پايين كوه بيرون آمده رود خانه مار بر را تشكيل مي دهد ،يك كيلومتر روي كوه ها صعود كرديم ، نظر به شيب زياد و نبودن كفش يخ به طرف چپ و زير قلّه كه يك ارتفاع 1000 متريست و از سنگهاي سوزني تشكيل شده منحرف گرديده ، زيرا صعود از سنگها به مراتب راحت تر از يخ و برف است ، دو ساعتي گذشت بارتفاع 4000 متري رسيده و باد باكمال شدّت از سمت قلّه به پايين مشغول وزيدن است ، به طوري كه با يك جزئي بي احتياطي ممكن است انسان را از جا كنده و به اعماق درّه پرتاب كند ،...راهنماي ما يك جوان قد بلند قشقائيست كه از شدت خستگي مرتّب مشغول غر زدن است ساعتي هم گذشت ، راهنما را بالاي چشمه اي به درست كردن چايي مشغول و خود بطرف قلّه حركت كرديم ، تا بارتفاع 4250 متر رسيده پس از گذشتن دفتر ياد بود مراجعت .
كوههاي اطراف كرمان كوه جوبار شمال غربي كرمان 3950 متر ارتفاع ، كوه هزار جنوب غربي كوه جوبار 4400 متر ارتفاع ، كوه لاله زار شمال غربي چوبار 4350 متر ارتفاع ، كوه بحر آسمان شمال غربي كوه لاله زار 4000 متر ارتفاع ، كوه بيد خان شمال كوه لاله زار 4000 متر ارتفاع ، كوه سر تشتك ما بين كوه بيد خان و لاله زار 4000 متر ارتفاع ، كوه پايه شمال كرمان 3000 متر ارتفاع ، كوه سه كنج در جنوب كرمان 3000 متر ارتفاع ، كوه خبر پنجاه كيلومتري جنوب بافت 3000 متر ارتفاع ، كوه فارقون در راه كرمان به بندر عبّاس ، كوه نه سر در بافق در بيست كيلومتري يزد ، كوه دربند در سمت شرقي بالا حوض مغرب در بند كرمان 2400متر ارتفاع ، كوه بلوار جنوب غربي دشت لوت3600 متر ارتفاع ، شاه كوه جنوب غربي كوه لاله زار در حدود 4000 متر ، كوه تفتان مغرب مير جاده ، كوه ملك سياه جنوب هرمك ، كوه دروازه مغرب حوض دار ، پالان كوه شمال كوه دروازه ، شاه كوه شمال كرمان ، جبال بارز دربم كه ارتفاع اين كوهها از 3000 متر تجاوز نمي كند .
كوه هزار:
ا كوه هزار است بسطح كره ي خاك خاك سيه از نكهت او عطر فشانست
پنج شنبه 6 تير ماه سال 1330 براي صعود به قلّه ي هزار از كرمان به ماهون (ماهان) سي و هشت كيلومتر ، از ماهون به ني بيد چهل و هشت كيلومتر ، ني بيد به راين سي كيلومتر ، راين ده بزرگي است كه در اثر عدم توجّه رو به خرابي مي رود ، از راين به دز بي ني دوازده كيلومتر ، دز بي ني دهي است كه در دامنه ي كوه هزار قرار گرفته و داراي بيست و پنج شش نفر جمعيّت كه فاقد همه چيز زندگي ، حتي خانه هاي آنها فرقي با لانه ي روباه ندارد ، از بشريت فقط يك سر و دو گوش و روي پا ايستادن ، بطوريكه يكي از آنها مي گفت در سال دو ماه نان جو و ده ماه نان ارزن و گياه مي خورند ، وضعيت لباس از پيراهن يقه و از شلوار ليفه ، موهاي سر و ريش مخلوط بگرد خاك و كثافت تا روي شانه ريخته ، عجايب المخلوقاتي كه در هيچ نقطه از كره ي زمين پيدا نمي شوند .با اين وضعيت دو ساعتي در بين اهالي اين ده توقّف ، دو ساعت بعد از ظهر با دو نفر بلد بطرف قلّه حركت كرديم ، از ساعت شش د ركنار چشمه اي به ارتفاع 3750 متر شب را گذرانيده ، پنج صبح به طرف قلّه روانه شديم ، پس از چهار ساعت راه پيمايي بارتفاع4400 متر به قلّه هزار رسيديم ، پس از نوشتن ياد بود و تماشاي اطراف مراجعت ، ساعت هشت شب به راين رسيده ، بواسطه نبودن ماشين يك روز معطّل و بالاخره 30 كيلومتر راه را تا ني بيد پياده طي كرده نزديك غروب به ني بيد رسيده و ساعت ده شب وارد كرمان شديم ، و خود را براي صعود به قلّه لاله زار آماده كرديم .
كوه لاله زار:
د وشنبه 10 تير 1330 از كرمان به قصد صعود به قلّه لاله زار حركت ، پس از عبور از نقاط ذيل كرمان به بهرام جرد پنجاه و چهار كيلومتر ارتفاع 2200 متر ، بهرام جرد به نگار بيست و چهار كيلومتر ارتفاع 2250 متر ، نگار به سرخ گون هيجده كيلومتر ارتفاع2280 متر ، سرخ گون به امامزاده سي و چهار كيلومتر ارتفاع 2450 متر ، امامزاده به با غا بر پانزده كيلومتر و ارتفاع 2730 متر ، با غا بر به آبادي لاله زار هشت كيلومتر و ارتفاع 2900 متر ، پنج بعد از ظهر سه شنبه از لاله زار حركت ، خطّ سير ما درّه ايست ياسم (درّه لري ) كه مستور از درخت هاي بيد خودرو در كنار رود خانه مانند جنگلي سر در هم كشيده و منظره جالبي بوجود آورده ، پس از دو ساعت راه پيمايي هوا تاريك و در كنار همان درختها شب را گذرانيده پنج صبح حركت كرديم ، پس از يك ساعت راه پيمايي به چندين سياه چادر رسيده پس از صرف شير و دوغ و قدري استراحت روانه به طرف قلّه شديم ساعت نه و نيم در ارتفاع 4350 متر به قلّه رسيديم ، پس از انجام كارهاي لازمه از درّه مخالف درّه حريرون مراجعت و در ده حريرون ساعتي استراحت پس از صرف چايي حركت كرديم ، وارد قلعه عسگر شده شب را مهمان پست ژاندار مري قلعه عسگر و صبح فردا بطرف كرمان حركت نموديم .
تهیه و تنظیم : نعمت اخضری - شهریور 1390
مطالب مشابه :
جيپ Renegade مفهومي تازه در خودروهاي سفري
جيپ رنگيد صفر تا 100 كيلومتر بر ساعت را در 5/8 جيپ رنگيد به عنوان محصولي مفهومي ساخته شده
معرفي سريعترين خودروهاي جهان
1- بوگاتي ويرون 16.4 سوپر اسپرت، 431 كيلومتر بر 3.4 ثانيه از صفر تا صد كيلومتر بر ساعت جيپ دوج
مقاله ارزيابي اقتصادي و بررسي منافع حاصل از احداث راههاي جديد ترانزيتي
كيلومتر جاده دسترسي تا ماهيرود و 20 كيلومتر جاده جيپرو تا نقطه زماني صفر يا
پیمایش دره گهر رود، 2- الیگودرز به دریاچه گهر
به ناچار شروع به گردش در سطح شهر به منظور پيدا كردن وانت يا جيپ كه صفر كردن كيلومتر ۱۹.۵
نمایشگاه خودروی 2008 NAIAS
شتاب صفر تا صد كيلومتر اين خودرو برابر 3/4 ثانيه ابعاد خودرو نيز كوچكتر و نزديك جيپ
نبرد درنقطه صفر مرزی سومار
آزادگان نیوز - تحلیلی .خبری .فرهنگی.صنفی - نبرد درنقطه صفر مرزی سومار - وب سایت ارزشی .تحلیلی
خودرو دوستداران طبیعت و ماهیگیری
جيپ پدر با دنده كمك سبك مي توان تا حداكثر ۶۰ كيلومتر در ذیل قیمت برخی از خودرو هایی صفر
مراحل انجام پروژه راه
اين نقشه مشتمل بر منحني هاي تراز ، مسيرهاي جيپ رو 80 كيلومتر و با 65 صفر است ، از طرفي
دست نوشته های محمود اجل ...
كوه خورزنه در جنوب شرقي همدان و تقريباً ده كيلومتر زير صفر را تا جيپ پست ژاندارمري
برچسب :
جيپ صفر كيلومتر