دكتر مهدي گلشني در گفتگو با قدس : علم،نيازمند دين است

7-6.jpgمنبع - روزنامه قدس 8 دی ماه 1387



دانشمندان به اين نتيجه مشترك رسيده اند كه علم براي بشر پيام آور خوشبختي نيست. انگار كه اين فرستاده از عالم ذهن بشريت، از هر دياري پيامي را ناقص و حتي اشتباه آورده است. حالا پيام آور خوشبختي كه مي بايد در شب تاريك و سرد زمستاني روشني بخش خانه يتيمي مي بود، بچه هايي را محكوم به يتيمي نمود و فاجعه هيروشيما را بر پيشاني سياه تاريخ ثبت كرد. اين شواليه خوشبختي علم بر مركب سياه كج فهمي ها و خود خواهي هاي بشري سوار شد و راه را بيراهه رفت...
شواليه علم در تاريكي راه قرن بيست و يكم سوسوي نوري را ديد كه با عالمان بزرگ علم مشرق زمين فانوس به دست، راه سعادت بشري را روشن مي كنند. جاي جاي اين جاده فانوسهاي خاك خورده اي در شانه راه افتاده كه هر كدامشان نشانه اي از فيلسوفان گذشته سرزمين ايران است. به گفته سيد جمال الدين اسدآبادي، علم جديد دنباله علم ماست. هرچند اين راه دچار نوسانهايي شده است، اما همچنان منجيان علم در پي رام كردن مركب لجام گسيخته شواليه خوشبختي بشريت هستند.
دكتر مهدي گلشني، رئيس پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، بنيانگذار هسته تحقيقاتي فيزيك بنيادي و عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، به سؤالات خبرنگار قدس در خصوص بررسي علم ديني و علم سكولار و ضرورت بازبيني و بازنويسي كتابهاي درسي دانشگاه ها پاسخ داده است كه در ادامه مي آيد:

7-1.jpg

* آقاي دكتر گلشني! شما به تفكيك علم غربي و علم سكولار قائل هستيد؟
** خير؛ علم غربي همان علم سكولار است، اما بسيارند كساني در غرب كه اين مباني را قبول ندارند. من سكولار را به اين معنا مي گيرم كه دغدغه ديني ندارد. ممكن است نتيجه اش ضد ديني باشد و ممكن است نباشد. براي تشريح بحث، مقدمه اي را بيان مي كنم. اواخر قرن نوزدهم نخست وزير هند اعلام كرد با علم، همه مسائل بشر را حل مي كند. البته، برخي كه بينش عميق تري داشتند، اين امر را رد كردند. راسل در اين مورد مي گويد: من از آنچه بشريت با محصولي كه علم آورده است، احساس خوف مي كنم. او هشدار داده كه تمدن بشري درخطر است، زيرا علم لجام گسيخته شده است.
در نيمه دوم قرن بيستم، مكاتب مختلف علمي به وجود آمد كه وجه مشترك همه اين مكاتب دشواري علم است، بدين معنا كه علم تجربي خالي از مفروضات نيست. هنر فيلسوفان علمي اين بود كه محدوديتهايي را براي علم مطرح كردند. در سالهاي اخير قرن بيست و يكم، دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه علم براي بشريت خوشبختي نمي آورد، بلكه در مواردي موجب تباهي و زياد شدن فاصله و ملعبه اغنيا بوده است. برخي هم اظهار اميدواري كرده اند، علم در آينده بشر به طبقه ضعيف و متوسط جامعه مي پردازد.
آنچه در اين ميان بسيار مورد تأكيد و توجه است، اينكه جهت گيري علم درست نبوده و ممكن است در آينده به نابودي بشر منجر شود. اين را بسياري از شخصيتهاي بزرگ علمي بشر اظهار داشته اند. انيشتين در جايي گفته بود اگر دوباره به دنيا مي آمدم، علم فيزيك را انتخاب نمي كردم چون به ضرر بشريت است. عده اي از بزرگان علمي دغدغه اين را داشته اند كه جهت گيري علم دچار نوسانهايي است كه به صلاح و خير بشريت نيست. در مورد محدوديت علم، ابعاد مختلفي مطرح شده است. همواره قضايايي وجود دارد كه راجع به صدق و كذب آن نمي توانيد بر مبناي اصول علم تصميم گيري كنيد. فيزيكدانان مدتها به دنبال تئوري «همه چيز» مي گشتند، اما محدوديتهاي علم اين تئوري را با شكست روبرو كرد.
* اين علم جديد چگونه وارد ايران شد؟
** علم جديد در زمان قاجاريه وارد ايران شد. اين ورود در فضايي بود كه پيشرفتهاي غرب مردم ما را مبهوت خود كرده بود و اين امر را مرهون علم مي دانستند. دراين ميان، سخنان سيد جمال الدين اسد آبادي زيباست كه مي گفت، علم جديد دنباله علم ماست.
در آن دوران از باب ضرورت، دانشجو به فرنگ اعزام شد و علم جديد به مرز ايران ورود پيدا كرد. اين بود كه استادان غربي دانشگاه هاي ما را تسخير كردند. در آن دوران، پوزيتويسم بر فضاي دانشگاهي حاكم بود و بحثهاي فلسفي و ديني را اصلا مطرح نمي كردند.
اگر كسي نام خدا را در مسائل علمي مي آورد، با او مخالفت مي كردند. استادان ما در غرب تربيت دانشگاهي شده و اگر هم متدين بودند، نيمه ديني ذهن آنان، كاملا از نيمه علمي مجزا بود، به طوري كه تفكر غالب بر نظريه هاي علوم تفكري، فارغ از دين و خدا بود.
* دغدغه علم ديني به خاطر مقابله با اين تفكر غالب علم فارغ از دين و خدا، مطرح شد؟
** حدود دو سه دهه قبل نظريه علم ديني در جهان اسلام، شبيه دغدغه اي بزرگ مطرح شد كه در جهان غرب نيز مسأله علم مسيحي و علم خدا باور، مورد بحث قرار گرفت. در اين ميان، از سوي برخي ها خصومتي ديده مي شود كه مي گويند مگر علم، ديني و غير ديني دارد. آنها فقط در علوم انساني تخفيفي داده و به اين تفكيك قائلند، ولي در علوم تجربي نه. آنها معتقدند علم فيزيك يا هندسه در همه دنيا يكي است.
جالب اينكه «ابو الاعلي مودودي» يكي از متفكران معروف حنفي كه در علم بيشتر بعد فلسفي دارد تا تجربي، اولين بار مسأله مورد تاملي را مطرح كرد كه تفكيك علم ديني و غير ديني بود. اين امر كه علم تجربي در همه جاي دنيا يك نتيجه دارد، از چند بعد قابل بررسي است. گاهي آزمايش با جمع آوري اطلاعات و داده ها انجام مي شود و فرقي نمي كند كه در آمريكا انجام شود يا روسيه. در اين جا داده هاي تجربي مي تواند يكي باشد، اما زماني كه اين امر به مقام تعبير و جمع بندي مي رسد، مهم است كه پشتوانه علمي تفكر الهي باشد يا الحادي.
* چرا اكنون ضرورت دارد بين علم ديني و غير ديني تفكيك صورت گيرد؟
** چند مرحله در علم وجود دارد. اولين گام، رفتن به سوي مسأله است پس از آن انجام آزمايش، رسيدن به تئوري و سپس داوري بين تئوريها براي يافتن نظريه اي واحد. بايد ميان علم نظري و علم عملي تقسيم بندي صورت گيرد. مي توان علم نظري را در جهت تخريب و يا منافع بشري به كار برد. براي مثال، از انرژي هسته اي، هم مي توان بمب اتمي ساخت و هم نيروگاه برق. اين همان جهت گيري علم است. برخي معتقدند علم فارغ از ارزشهاست، در صورتي كه اين علم مي تواند آثار تخريبي و يا سازنده داشته باشد. اين جا مقام «علم ديني» مفهوم پيدا مي كند.
در بسياري از اديان، انجام فساد بر روي زمين به صورت عام را نفي مي كنند. علم ديني در مقام كاربرد از اين جهت معنا مي يابد. در مقام مفروضات نيز در دوسطح مي توان اهميت و نقش علم ديني را تشريح كرد؛ زماني كه مفروضات بنيادي علم مطرح مي شود. براي مثال در مورد پيدايش انسان و خلقت جهان، اين تفكيك كاملا نمايان مي شود. برخي از مفروضات قابليت آزمايش و تجربه را دارند، اما برخي ديگر اصلا تجربي نيستند. بخش ديگري از مفروضات، از خارج به علم وارد مي شوند. براي مثال، از نظر فلسفي اثبات وجود ماده آسان نيست و نظريه وجود ماده از مفروضات است.
*البته در مقوله علم مكرراً با نظريه هايي برخورد مي كنيم كه از نظر تجربي قابل اثبات نيستند؟
**بله؛ مثلا يكي به عليت معتقد است و يكي ديگر نه و هيچ تجربه فيزيكي هم بين اينها فرق نمي گذارد. اينها مواردي است كه از علم ديني نشأت مي گيرد. در مسائل نظري و بنيادي علم، تصميم گيري بر مبناي مفروضات ديني است و علم تجربي نمي تواند به اين ساحت وارد شود. برخي از فيلسوفان در خصوص خلقت جهان و توازن چهار نيروي ثقل، الكترومغناطيس، هسته اي ضعيف و هسته اي قوي اظهار مي كنند كه ميليون ها جهان شبيه جهان ما وجود دارد كه اطلاعاتي از آنها نداريم و جهان كنوني هم بر اساس نظامهاي ميليونها جهان ديگر، متوازن است. اما فيلسوفان خداباور معتقدند، اين توازن، اداره و تنظيم الهي است، هرچند اين اظهار آنان مورد اول را نقض نمي كند، همان گونه كه آية ا... مطهري هم بر روي تعدد جهانها تأكيد داشتند. مي بينيد كه در مقام تجربه، علم با مشكلي مواجه نمي شود، اما در ساحت داوري، يا بايد موضع ديني و يا غير ديني داشت.
* ضرورت طرح مسأله علم ديني در شرايط كنوني چيست؟
** زماني كه خرابي هاي علم نمايان شد، برخي  تلاش كردند اخلاق و ارزشها را به مقوله علم اضافه كنند. در اين مورد، مقدار زيادي از مسأله متوجه علوم كاربردي نيست. بسياري از مسائل نظري از علوم الحادي نشأت مي گيرد و مفروضاتي از آن به دست مي آيد . امروز نمي توان تفكيك علم ديني و غير ديني را فقط در علوم نظري قائل شد، بلكه اين امر در علوم تجربي هم وجود دارد. متأسفانه مشكلي كه اكنون وجود دارد اين است كه داده هاي كتابها در علم امروز به بت تبديل شده، گويا حرف آخر تلقي مي شوند در حالي كه ما به محدوديت علم قايل هستيم و نبايد بر قطعيت آن دلخوش كرده يا از ورود به مسيرهايي در مقابله با آن هراس داشت.
* اما برخي معتقدند در مواردي همين علوم وارداتي حرف آخر محسوب مي شوند، بويژه در علوم تجربي. براي مثال، در علم فيزيك بسياري از موضوعات در سطوح عملي به اثبات رسيده است.
**درست است كه فيزيك در سطح علم موفق بوده، اما در مقام نظر هيچ يك از مسائل آن حل نشده است. هنوز واقعاً نمي دانيم كه پروتون و الكترون چيست؟! آية ا... مطهري در كتاب «شناخت» خود مي گويد اگر در مسائل مقدمات درست باشد نتيجه صحيح به دست مي آيد اما اگر نتيجه درست باشد الزاما به معناي درستي مقدمات نيست. در فيزيك هم چنين است.
نتيجه صحيح آزمايشها الزاماً مؤيد نظريات درست نيست. يكي از فيزيكدانان برنده جايزه نوبل گفته بود ما فقط 5 درصد از عالم ماده را مي شناسيم و 95 درصد آن براي ما ناشناخته است. چند سال گذشته در بركلين يك نظريه پرداز گفت كه موضوع «وحدت نيروها» در زمين از تئوري اديان توحيدي نشأت مي گيرد.
* منظور شما اين است كه ما علوم امروز را بر اساس اعتقادات و مباني اسلامي خودمان تطبيق داده و اثبات كنيم؟
** خير؛ اگر قرار باشد علوم امروز را بر اساس آيات قرآني و روايات اثبات كنيم، بيراهه رفتن است زيرا علم به شدت متغير است. براي مثال، عبدالرزاق نوفلي بر اساس آيه قرآن «ذره مثقال» را به الكترون نسبت داده، اما هنوز مشخص نيست ذره اي كوچكتر از الكترون وجود نداشته باشد. به اعتقاد من، درست نيست با تطبيق برخي از موارد متغير علمي با آيات قرآني، شأن اين كتاب الهي را پايين بياوريم، زيرا هنوز بسياري از مسائل روشن نشده است.
براي مثال، هفت آسمان را هنوز نتوانسته اند بر اساس علوم كيهان شناسي به اثبات برسانند. بايد مراتب را حفظ كرد. من براي تأليف كتاب «آيا علم مي تواند دين را ناديده بگيرد؟» سؤالاتي را به عالمان ديني اديان مختلف تقديم كردم. سؤالي كه مطرح كرده بودم، اين بود: آيا علم ديني معنا دارد كه استدلالهاي مختلفي از آن به دست آمد. تعريفي كه بيش از همه طرفدار داشت، اين بود كه علم ديني بر متافيزيك ديني (جهان بيني ديني) مبتني است زيرا ارزشها و اخلاق در آن معنا و مفهوم دارد. علت مطرح شدن علم ديني هم از آن جهت ضرورت دارد كه علم داراي محدوديتهايي است و پيش فرضهاي آن هم متغير خواهد بود.
* طبق نظر برخي، وارد كردن دين در علم از اين جهت كه دين امري مقدس است، مانعي در جريان آزاد انديشي در علم خواهد بود. نظر شما در اين خصوص چيست؟
** بستگي دارد كه در چه سطحي دين وارد مقوله علم شود. اگر قرار باشد همه دستاوردهاي علمي به روايات و آيات قرآني نسبت داده شود، همان گونه كه اشاره كردم، كار درستي نيست. ما الگوهايي را داريم براي مثال خواجه نصير فعاليتهاي رياضي فوق العاده اي دارد و فيلسوف بي نظيري نيز هست، اما او هميشه مقامها را حفظ مي كرده، فلسفه را وارد معادلات رياضي نمي كرده است. موضوع علم ديني را بايد در سطح كلان مطرح كرد، نه در سطوح علمي محدود.
* آيا براي توليد علم ديني در ايران، تغيير پارادايم مي تواند راهكار مؤثري باشد؟
** مي تواند مؤثر باشد اما بايد روي اين تغيير پارادايم كار شود. اولاً علم فارغ از مفروضات متافيزيكي، فلسفي و جامعه شناسي نيست. از اين رو بايد محدوديتهاي علم مشخص شود. اما اين تغيير پارادايم بايد جا بيفتد. براي مثال، امروز در هر مبحث علمي كه وارد مي شويم، مي گويند ثابت شده، در حالي كه هيچ نكته اي در علم وجود ندارد كه قابل مناقشه نباشد. اين گونه نيست كه نسبي گرايي باشد. انيشتين هم جرم زمان نيوتني را به همان معنا قبول داشت، اما جرمي كه وي مطرح مي كند به عمق آن اضافه شده است. بنابراين، مفروضات باطل نمي شوند بلكه عمق آنها افزايش مي يابد.
* آقاي دكتر گلشني! آيا اسلامي شدن دانشگاه ها مستلزم اسلامي شدن متون درسي است؟
** البته، اين يك ضرورت است اما اين امر تدريجي است. شرط لازم اين است كه در سطح مملكت تفكري حاكم شود كه براساس اين تفكر بر مبناي مباني اسلامي خودمان فعاليت علمي درجه يك داشته باشيم كه با مباني خداشناسي ما همخوان باشد.
* آيا نظريه علم ديني مي تواند راه حل مناسبي براي رفع تعارض علم و دين باشد؟
** در جامعه ديني مسأله رابطه علم و دين مطرح مي شود. يك راه حل اين كه دين را چارچوب اصلي بگيريد و علم يكي از فعاليتهاي ديني است. اگر اين در چارچوبهاي وسيع و عام قرار بگيرد، بايد هم كار تجربي و هم كار نظري انجام دهيم. علم ديني نمي گويد آنها را كنار بگذاريم. برخي معتقدند كل فعاليتهاي علمي را ناديده بگيريم و بر اساس آموزه هاي ديني از اول شروع كنيم كه به نظر من اين كار ممكن نيست. بخش عمده اي از علم روز در علم ديني جاي مي گيرد، انحراف وجود داشته، اما انحرافهاي كلان بر افكار تسلط پيدا كرده است. يكي از برنده هاي جايزه نوبل معتقد بود علم و دين يكي است كه در نهايت هم يكي خواهند شد. بنابراين، اگر مسأله تعارض علم و دين مطرح مي شود، بايد چارچوبهاي آن هم مشخص شود. فعاليت علمي همچون تجربه، تئوري سازي و... در دين وجود دارد. درمسائل كلان علمي، بايد مباني ديني را در نظر گرفت.
* تئوريهاي فيزيكي تا چه ميزان مي تواند به مسائل فلسفي كمك كند يا به عبارتي آيا مطالعات فيزيكي براي فيلسوف لازم است؟
** من اين امر را از چند جهت لازم مي دانم. فلاسفه ما بايد وارد علوم شوند، زيرا تأثير بيشتري برروي علوم مي گذارند. در حال حاضر، مسائلي در علوم و تئوريهاي فيزيك وجود دارد كه هنوز نامشخص است از سوي ديگر، فكر فلسفي حاكم بر فيزيكدانها كم است. در واتيكان بسياري از دكترهاي متافيزيك و زيست شناسي را جذب كرده اند. اگر اين اتفاق در حوزه هاي علميه ما هم بيفتد و تعدادي از حوزويان با زبان فلسفي و ديني وارد علوم تجربي شوند، مطلوب است. من اين مورد را در ملاقات خصوصي با مقام معظم رهبري مطرح كردم و ايشان بسيار استقبال فرمودند، اما در مراحل پايين تر با مقاومت روبرو شد.
اين امر واقعاً لازم است، از آن جهت كه فلاسفه ما بدانند الان چه مشكلاتي در علوم مطرح است و به حل آنها كمك كنند. انتظار مي رود افراد در حوزه هاي علميه ياد خواجه نصيرالدين را گرامي بدارند. اين علامه بزرگ و فيلسوف توانا در علوم مختلف محض هم وارد شد، اين جاست كه وظيفه حوزه هاي علميه نمايان مي شود. الان علوم در فهم مسائل مشكل دارند و به ذهنهاي فلسفي در سطح معرفتي و كلان نياز است و حوزه مي تواند مؤثر باشد.  


مطالب مشابه :


تحليل دكتر حسن عباسي از تقابل سينماي ديني و ليبرال؛

این خانه صاحب خانه دارد - تحليل دكتر حسن عباسي از تقابل سينماي ديني و ليبرال؛ -




مدل تاسيسي علم ديني در ديدگاه دکتر خسرو باقري

مديريت پژوهش - مدل تاسيسي علم ديني در ديدگاه دکتر خسرو باقري - بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی




روش شناسي مطالعات ديني

دفتر روشن - روش شناسي مطالعات ديني - عرفان.تصوف.ادبیات.فلسفه،دین




دكتر مهدي گلشني در گفتگو با قدس : علم،نيازمند دين است

شیعه شناسی - دكتر مهدي گلشني در گفتگو با قدس : علم،نيازمند دين است - در زمینه شیعه‌شناسی و




ارزیابی مدل تأسيسي علم ديني دكتر خسرو باقري

تراوشهای فکری - ارزیابی مدل تأسيسي علم ديني دكتر خسرو باقري - علمی _ فلسفی _ داستانی




اثري از دکتر عبدالعظیم کریمی با موضوع تربيت ديني

گروه ديني و قرآن - اثري از دکتر عبدالعظیم کریمی با موضوع تربيت ديني *سايت دكتر عبدالعظيم




دانش امنیت در اسلام

انديشه ديني حجت الاسلام دكتر مهاجرنيا ويژگيهاي دانش عملي ديني را اينگونه برشمرد:




چگونگي مواجهه با آراءجديدنوانديش فرزانه دكتر عبدالكريم سروش؟

چگونگي مواجهه با آراءجديدنوانديش فرزانه دكتر پويش معرفت ديني نيازمند به آزادي




اقتصاد ليبراليستي با احكام ديني قابل پيوند نيست

دغدغه ها و چشم اندازهای دکتر حسن سبحانی - اقتصاد ليبراليستي با احكام ديني قابل پيوند نيست




نگاهي به مقوله نوآوري در مطالعات ديني درگفت وگو با دكتر ابوالفضل شكوري؛

نگاهي به مقوله نوآوري در مطالعات ديني درگفت وگو با دكتر ابوالفضل شكوري؛ موانع دين پژوهي




برچسب :