مهدی سهیلی(وداع)

آخرین شب گرم رفتن دیدمش
لحظه های واپسین دیدار بود
او به رفتن بود و من در اضطراب
دیده ام گریان دلم بیمار بود
گفتمش از گریه لبریزم مرو
گفت جانا ناگزیرم ناگزیر
گفتم او را لحظه یی دیگر بمان
گفت می خواهم ولی دیرست دیر
 در نگاهش خیره ماندم بی امید
سر نهادم غمزده بر دوش او
بوسه های گریه آلودم نشست
بر رخ و بر لاله های گوش او
ناگهان آهی کشید و گفت وای
زندگی زیباست گاهی گاه زشت
گریه را بس کن مرا آتش مزن
 ناگزیرم از قبول سرنوشت
شعله زد در من چو دیدم موج اشک
 برق زد در مستی چشمان او
اشک بی طاقت در آن هنگامه ریخت
قطره قطره از سر مژگان او
از سخن ماندیم و با رمز نگاه
گفت میدانم جدایی زود بود
با نگاه آخرینش بین ما
هایهای گریه بدرود بود

 


 


مطالب مشابه :


«تجلیل از صائم کاشانی به عنوان پیشکسوت شعر و ادب معاصر»

استاد صائم کاشانی 63.آسمان عشق 64.فرياد سكوت 65.با من بمان 66.ساقي عشاق 67.گلگشتي در رياض




شعری از هوشنگ ابتهاج برای استاد شهریار :بـا مـن بـی کـس تـنــــهـا شـده ، یــــارا تـو بـمـان

بـا مـن بـی کـس تـنــــهـا شـده ، یــــارا تـو بـمـان اوستا حسین پناهی فیض کاشانی




توانایی نادانی - سینا سخایی فر

تو بمان با من و امشب تو به مهمانی اشعار محتشم کاشانی. اشعار احمدرضا




تو...

تو بمان با من، تنها تو بمان. در رگ ساغر هستی تو مجتبی کاشانی; حامد




شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)...

پسر کاشانی. آرشیو مطالب | تماس با من | قالب سلام من وحید هستم متولد 25 دی 1370




آخرین جرعه جام

تو بمان با من تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شبها تو




چیست در زمزمه مبهم آب ؟

تو بمان با من تنها تو + نوشته شده در شنبه ۷ اسفند۱۳۸۹ساعت توسط علیرضا کاشانی | صفحه




تو بمان...

با منِ بی کسِ تنها همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان. من بی برگ خزان مشفق کاشانی (7)




مهدی سهیلی(وداع)

تماس با من مهری کاشانی. اخوان گفتم او را لحظه یی دیگر بمان گفت می




زندگی نامه حضرت آیت الله العظمی مبشر کاشانی

زندگی نامه حضرت آیت الله العظمی مبشر کاشانی خواهی بمان و باید با کلمۀ "من" بیان




برچسب :