سخنی در باب عمان سامانی
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
حافظ
میرزا نورالله عمان سامانی ، این عارف و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت، در سال 1258 هجری قمری در سامان دیده به جهان گشود و پس از 64 سال زندگی پر بار و درخشان خود در سال 1322 هجری قمری از دار فانی به دار باقی شتافت. وبه روایتی جسد او را به رسم امانت چندی در مسجد جامع سامان به ودیعه نهاده و پس از مدتی گویا بنا بر وصیت خودش به وادی السلام نجف اشرف انتقال داده اند که روحش قرین رحمت باد...
[مهمترین اثر این شاعر عارف گنجینه الاسرار میباشد.]
...تعداد ابیات گنجینه الاسرار عمان سامانی که در بحر رمل مسدس سروده شده است از 825 بیت تا 831 بیت نقل کرده اند...
نقل از گلگشتی در گنجینه الاسرار عمان سامانی ، نوشته آقای بهادر محمدی سامانی . ص 1
ابیاتی چند از این اثر عرفانی
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گوید سخن
این که گوید از لب من راز کیست
بنگرید این صاحب آواز کیست
در من اینسان خود نمایی میکند
ادعای آشنایی میکند
کیست این گویا و شنوا در تنم
باورم ناید یا رب کین منم
متصل تر از همه دوری به من
از نگه با چشم و از لب با سخن
خوش پریشان با منش گفتارهاست
در پریشان گوییش اسرارهاست...
پرده ای کاندر برابر داشتند
وقت آمد پرده را برداشتند
ساقیی با ساغری چون آفتاب
آمد و عشق اندر آن ساغر شراب
پس ندا داد او نه پنهان بر ملا
کاصلا ای باده خواران الصلا
همچو این می خوشگوار و صاف نیست
ترک این می گفتن از انصاف نیست...
هر که این می خورد جهل از کف بهشت
گام اول پای کوبد در بهشت...
جمله ذرات از جا خاستند
ساغری را ز ساقی خواستند...
گر چه این می را دو صد مستی بود
نیست را سرمایه هستی بود...
بر هوای او نفس هر کس کشید
یک قدم نا رفته پا واپس کشید...
مرد خواهم همتی عالی کند
ساغر می را ز می خالی کند...
ساقیا لبریز کن ساغر ز می
انتظار باده خواران تا به کی
تازه مست جور کش را دور کن
می به ساغر تا به خط جور کن...
شط می را جز شناور بط نیم
از حریفان فرودین خط نیم...
دیگر از ساقی نشان باقی نبود
زانکه میخواره جز ساقی نبود...
وه که این مطلب ندارد انتها
قصه را سر رشته از کف شد رها
وای وای این دل گرانجانی گرفت
این فرشته خوی حیوانی گرفت
آنکه پنهان بد مرا در تن چه شد
آن سخنگوی از زبان من چه شد...
من کی ام ؟ گردی ز خاک انگیخته
قالبی از آب و از گل ریخته
کوزه ای بنهاده در راه صبا
ای عجب آبی هدر خاکی هبا
من کی ام ؟ موجی ز دریا خواسته
قالبی افزوده روحی کاسته...
باز گوید رسم عاشق این نبود
بلکه این معشوق را آیین نبود
چون دل عاشق را قید کرد
خود نمایی کرد و دلها صید کرد
امتحانشان را ز روی سر خوشی
پیش گیرد شیوه عاشق کشی
در بیابان جنونشان سر دهد
ره به سوی عقلشان کمتر دهد
دوست میدارد دل پر دردشان
اشک های سرخ و روی زردشان
چهره و موی غبار آلودشان
مغز پر آتش دل پر دودشان
دل پریشانشان کند چون زلف خویش
زانکه عاشق را دلی باید پریش
خم کندشان قامت مانند تیر
روی چون گلشان کند همچون زریر
یعنی این قامت کمانی خوشتر است
رنگ عاشق زعفرانی خوشتر است
جمعیت تان، در پریشانی خوش است
قوت جوع و جامه عریانی خوش است
خود کند ویران، دهد خود تمشیت
خود کشدشان باز گردد خود دیت
تا گریزد هر که او نالایق است
درد را منکر، طرب را شایق است
تا گریزدهر که او ناقابل است
عشق را مکره، هوس را مایل است
وانکه را ثابت قدم بیند به راه
از شفقت میکند بر وی نگاه
اندک اندک میکشاند سوی خویش
میدهد راهش به سوی کوی خویش
بدهدش ره در شبستان وصال
بخشد او را هر صفات و هر خصال
متحد گردند با هم هم این وآن
هر دو را مویی نگنجد در میان
می نیارد کس به وحدت شان شکی
عاشق و معشوق مگردد یکی...
گنجینه معرفت
سخن در باب مرحوم عمان سامانی و مثنوی معروفش گنجینه الاسرار است. عمان سامانی همچون اقیانوسی ژرف است که هر چه غواصان عشق و خرد بیشتر در آن غوط خورند، عمیق تر چمن زارهای افکار بلند این شاعر جلیل القدر و عظیم الفکر را در خواهند یافت. زبان در بیان اشعار و مغز گفتار عمان سامانی قاصر است.
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین
تنگ آید در فغان این حنین
این قدر هم گر نگویم ای سند
از ضعیفی شیشه دل بشکند
شیشه دل را چو نازک دیده ام
بهر تسکین بس قبا بدریده ام
اما به مصداق (( ما لا یدرک کله، لما یترک کله)) و بیت معروف:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
... برای معرفی عمان سامانی چه خوب است برای تقریب به ذهن مثالی بزنیم.
در مورد لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی نوشته اند اکثر قریب به اتفاق دواوین عرب و عجم را خوانده و فهم کرده و بسیار از آنها تاثیر پذیرفته است. این سخن در مورد عمان سامانی نیز تا اندازه ای مصداق دارد، هنگامی که ما گنجینه الاسرار را مطالعه میکنیم،مولانا پیش روی ماست، حافظ در فحوای کلام جلوه میکند، سعدی از دریچه غزلیات و گلستانش در گنجینه جلوه میکنند،عطار را بالعیان در ابیات مشاهده میکنیم، ابوالسعید ابوالخیر، این عارف دلسوخته، در میان منظومه پنهان گشته است، وحشی بافقی، خاقانی شروانی، شاه نعمت الله ولی، شیخ محمود شبستری، ملا احمد نراقی، صفی علیشاه، سروش اصفهانی و... در یک کلام گنجینه الاسرار زبده و چکیده ادبیات ایران قبل از اوست.
و چه شگفت انگیز است که بگوییم این شاعر معجز بیان در آثار شاعران پس از خود نیز طنازی و جلوه گری میکند، گاه چنان روشن و آشکار و با تضمین ها و مجموعه هایی که صرفا به تاثیر از گنجینه الاسرار، این گنجینه معرفت، سروده شده است و گاه سو سویی از اشعارش در آثار گویندگان معاصر هویداست.
از نوع اول مرحوم حاج محمد کاظم غمگین اصفهانی با مثنوی سرالاسرارش گوی سبقت را از همه همگنان ربوده است، هر چند آثاری ارجمند همچون ((مرد آفرین روزگار)) از استاد حبیب الله فضایلی را که از مصححین گنجینه الاسرار نیز هست به الهام از این اثر گرانمایه داریم.
در نوع دوم باید بگویم آنچه شمرده شده است نیز بسیار است هر چند که واقعیت بیش از این است. از جمله شاعره ارجمند مرحومه سپیده کاشانی در مجموعه اشعارش به نام ((سخن آشنا)).
پس شاعر از گویندگان سلف و خلف شناخته میشود از گویندگان سلف به تاثیراتش و از گویندگان خلف به آنها که از آثارش متاثر شده اند...
فصلنامه پیام کتابخانه، سال ششم(23-22)) نوشته: بیژن محمدی سامانی.صفحه:115-114
جواب سوالات:
عمان سامانی در نجف اشرف در کشور عراق مدفون می باشند.
مطالب مشابه :
"عمـــــان"اولین سفر سیاحتی ام به خارج از کشور
مردم در متن زندگی اجتماعی خود،هرگز با صدای بلند یا کوتاه عمان در جنوبی ترین گوشه شبه
کشور عمان
امید به زندگی در عمان برای زنان ۷۶ و برای مردان ۷۱ سال است.
زندگینامه
عمان سامانی www.Oman-Samani.ir - زندگینامه - عارف دلسوخته و شاعر اهل بیت
گزارش پیمایش صحرای ربع الخالی عمان : سکوت و سادگی زندگی
مارک نوشت که او و جان یک سال را با زندگی در چادر مارک اوانس 10 سال را در عمان و عربستان سعودی
سفر به عمان
مدتها بود که دلمان می خواست کشور عمان را که در همسایگی ماست (متولد 1385) خارج از ایران زندگی
شعر عاشورايي (عمان ساماني)
میچکا - شعر عاشورايي (عمان ساماني) - ما ماهیان لمیده به مرداب زندگی / در بند مانده ایم با
نظام آموزشی عمان
نظام آموزشی عمان سلطان نشین عمان کشوری پادشاهی است در شرق شبه جزیره عربستان. پایتخت آن مسقط
گربه کوچک من...
زندگی در وطن - گربه استفاده از نقشه کشور ایران بدون استفاده از مرزهای خلیج فارس دریای عمان
سخنی در باب عمان سامانی
ادبیات معاصر - سخنی در باب عمان سامانی - ادبیات - ادبیات صدای پای زندگی. بهار دوباره
عکس هایی از عمان
سلاله در عمان. به امید روزی که هر انسان لذت سفر را تجربه کند به دور از مشکلات زندگی
برچسب :
زندگی در عمان