یاد شهدا در آیینه ی روزگار

دل نوشته ای به یاد شهدا

صفر صیدی از فرهنگیان شهرستان ایلام

آن کس که قدم در کوی عاشقان و قدمگاه شهیدان راه وطن می گذارد،برای آن که رنگ خدا را در زمین ببیند وبانگ خداجویان را بشنود باید که از دنیا و تعلقات نامیمون دنیوی بگذرد و بت هوای نفس را بشکند تا در سفری روحانی بر زورق اندیشه ای الهی بنشیند و سیر و سلوکی عرفانی و حماسی آغاز نماید و در این سیر و سفر همان به که از غرب ایران زمین،یعنی ایلام ،سرزمین درد و رنج و مقاومت شروع نماید ،جایی که غروب خورشید نوید طلوعی درخشان تر از شرق ایران دهد،وبا نگاهی از فراز شاخ شمیران به سیران بند و سرزمین والفجرها یعنی کردستان ،سرزمین پیشمرگی، برای عزت وافتخار اسلام ایران، سری به قلاویزان زند و بر دامن شهیدان مظلوم این وادی بیاویزد و از مظلومیت سردشت نشینان بگوید و عظمت دیدار با خدا را بپرسد وقدم در راه هفت شهر عشق بگذارد وبه اولین شهر عشق شرهانی وارد شود و درگوش این خاک بگوید:

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق

و بدین سان خاک را واسطه ی بین خود و آسمان قرار دهد تا درد او را به افلاک بگوید.به امید آن که به دومین شهر عشق یعنی دهلاویه،روستایی معطر به خاک قدم سرداری بی بدیل برسد و سرود دلدادگی به ولایت و دلاوری برای نجات سرزمینی به بلندای تاریخ و گستردگی خاطر مردمانی بزرگ هم نوا با ملائک بسراید و در ادامه ی سفر به سومین شهر عشق سرپل ذهاب به آرامی قدم نهاده ،مبادا خاک ،رنجیده خاطر شود و از این پهنه ی پر افتخار ،سراغ پل پیروزی سرداران افسانه ای ایران زمین رابگیرد و از دلاوری صیاد و نصرت الهی در مرصاد سؤال کند.با دلی پر اندوه از ترک این خطه ی پر ماجرا به شهر چهارم عشق،سرزمین دلتنگی ها یعنی چزابه برسد و رمز حرف« چ » را از دلتنگی های این وادی بپرسد تا خاک گواهی دهد در چپ و راستم چیزی فراتر از هور و باتلاق است و آن چهارصد شهید بی نام ونشان است که برای آزادی ایران و آزادگی ایرانیان خوابیده اند. این جاست که تلاطم سنگینی وجود ملتی را فرا گیرد و تن میهن را برای عزیزانش بلرزاند.چرا که سفر به پنجمین شهر عشق آغاز شد و آدمی شرمنده از لمس سرزمین پرندگان سبک بال اروند،خود را متواضعانه بر دامن خاک خم می کند شاید توفیق پابوسی سرداران بی سر برایش پدید آید و بداند که پایدارترین مرزها،مرزی است که با رنگ خون ،نشانه گذاری شده و در لحظه ای ملتمسانه به اروند بگوید که نقاب کدورت از رخ بگشاید و راز هشت سردار بی سر را جویا شود و جوابی بدین گونه بشنود که چه سرها، فدای این خاک پاکند تا کشتی زیاده خواهی دژخیمی سفاک در آن سوی آب به گل بنشیند و اندیشه ی تجاوز به هیچ اهریمنی داده نشود.صدا می آید که اروند مغموم عزادار عزیزان است .بیش از این خاطرش را ملول نکن و قطار زمان را سوار شو به سوی ششمین شهر عشق،جایی که از زمین تا آسمان راهی نیست،آن جاست شلمچه،چرا که یادمان شهیدانش آسمان را به زمین چسبانده و مرزی بین ارض و عرش نیست.این جا معبری برای آمد و رفت ملائک و جویا شدن نشان هفتمین شهر از بی نشانان و گمنام ترین سرداران بود که گفتند:هویزه از یادتان نرود.آن هفتمین شهر عشق است و متعالی ترین استراتژی و راهبرد معنوی و حماسی، در آن جاست.با شور و شوق ،خوشحال از این که عقل و روح به تکامل می رسد،به هویزه وارد شده که چه بسیار عجیب و زیباست.گلستانی از ایران در این جا برپاست که تا نسل به نسل بگویند همه برای آزادی ایران و اعتلای اسلام ،این جا آرمیده ایم که از نطنز نام ایران هسته ای را به ارمغان آورید و سلول زندگی را به یاد ما پیوند داده و نام ایران را با سفیر امید بر اوج افلاک صدا زنید و جماران را به خلیج فارس برید و شهاب را تیر نابودی دشمنان قرار داده و چون سجیل بر سر خصم فرود آیید و همه برای رهبر ،یک دل و یک زبان مالک و عمار باشید.ان شاء الله.

*هوالجميل*

پريديد و به نام عشق رفتيد

ازاين جاتامقام عشق رفتيد

شبی همراه باتركش سرخ

به پابوس امام عشق رفتيد

شادی روح شهدا، صلوات......

یاد شهدا در آیینه ی روزگار

مطالب مشابه :

نقدی بر پایه ی ششم ابتدایی و اشکالات کتب این پایه!!!

تلاش آموزش و پرورش در طرح اسکان مسافران نوروزی ستودنی است

روز شمار هفته اول جنگ در سال 1359

یاد شهدا در آیینه ی روزگار

تشریح پرداخت وام خودرو، ودیعه مسکن وهزینه درمان به فرهنگیان:

آيين نامه امتحانات دوره هاي ابتدايي و راهنمايي تحصيلي ۱

نحوه تهیه وپلمپ دفاتر امتحانی وآمار