مقاله درباره ازادی تفکر و عقیده
آزادی تفکر و اندیشه از طبیعی ترین و اصیل ترین حقوق هر فرد از افراد جامعهء بشری است و زیر بنای بسیاری ازتحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به شمار میرود . بر این اساس هر فردی می تواند درباره هرموضوعی که بخواهد فکر کند بدون آنکه کسی حق داشته باشد افکار وعقاید او را کنترل یا محدود نماید. در این مقاله سعی شده است هر چند به صورت اختصار در مورد نقش این مسأله مهم که از آرمان های جامعه بشری به شمار آمده است و بحث با توجه به این که موضوع مقاله نقش آزادی تفکر در تفاسیر عمومی کمیته حقوق بشر میباشد ، محور بحث در اطراف تفاسیر اساسی مزبور در رابطه با آزادی عقیده و وجدان بچرخد.
* مقدمه :
آزادی چیست ؟ آزادی یکی از زیباترین کلمات موجود در هر زبانیست ,و یکی از حقوق مهم طبیعی و نخستین ادمی است که از ابتدای خلقت انسان به وی اعطاء شده است ، آزادی کلمه ایست که همه آنرا ستایش میکنند و میپسندند لزوم وجود آزادی آنقدر واضح است که کسی جرات نمیکند بگوید من با آزادی مخالفم، هرچند واقعا چنین باوری داشته باشد.
آزادی را میتوان به نوعی اجازه ارتعاش در میان حوزه ای تعریف شده از امکانات تعریف کرد. آزادی مطلق در هیچ جامعه بشری ای وجود ندارد، زیرا وجود جامعه ازاد به ضرر دولتمردان است .
تعریف آزادی خود محدود کردن آزادی است اما این آزادی در محدودیت است که ما بدان در حوزه سیاست و حقوق نیازمندیم. یعنی در واقع محدودیت درون کلمه آزادی تعریف میشود و اختلاف بر سر تعریف کلمه آزادی در واقع اختلاف بر سر تعریف این محدودیت هاست. انسانها آزاد هستند و بدون تردید ثبات و پایداری یک جامعه در گرو ازادی است.
ازادیهای بشری بوسیله قانون محدود شده است ، بنابراین میتوان به سادگی دریافت که آزادی، ارتباطی تنگاتنگ با قانون دارد و آزادی افراد معمولا محدود به قوانینی است که برای آنها وضع میشود. قوانین و حقوق نیز معمولا به موقعیت جغرافیایی و زمانی و سنی و جنسی و سایر ابعاد انسانها مربوط میشود.
صرف نظر از موقعیت زمانی و مکانی، همه انسانها در هرکجا و هر زمان و هر دین و آیینی که زندگی میکنند دارای حقوقی میباشند که کسی حق ندارد این حقوق را از آنها بگیرد، بنابر این همه انسانها اصولا آزاد هستند که از حقوق خود که والاترین و مهم ترین آنها حقوق بشر است برخوردار شوند. معمولا افرادی که در انجماد فکری به سر میبرند از آزادیخواهان درخواست تعریفی برای آزادی میکنند. آزادی که آزادیخواهان در واقع به دنبال آن هستند، را میتوان محدود شدن آزادیها به قوانین حقوق بشر و وضع قوانینی که پاسدار حقوق جهان شمول بشر باشد تعریف کرد .
البته ازادی واقعی بدین معنا نیست که انسان هر چه را که بخواهد انجام دهد و حتی به سوی خلاف اخلاق حرکت کند ، این اصل بدین معنی است که اگر انسانی با عقایدی و اهدافی خلاف این قوانین حقوق بشر با سوء استفاده از این قوانین (از جمله آزادی بیان) بخواهد حقوق بقیه انسانها را از بین ببرد، نمیتوان به بهانه محق بودن- در زمینه حقوق بشر به وی حق آزادی بیان داد.بنابر این در آزادی ای که یک آزادیخواه معتقد به قوانین حقوق بشر بدنبال آن است، جایی برای گروه هایی که اندیشه های مخالف با حقوق بشر مثل اعدام، ارتداد، دست و پا بریدن، و... را دارند و همچنین اندیشه های مخالف پیش نویس قوانین اساسی کشور و یا برهم زدن نظم عمومی و یا آتش زدن
پرچم کشورهای دیگر و سایر بیابانگرایی هایی که این دسته افراد میکنند ندارد. و این تنها راه برخورداری از یک جامعه سالم و آزاد و سازنده است .
موسسه ای شناخته شده به نام "خانه آزادی" هر ساله آماری را با متدهای علمی نظرسنجی در کشورهای مختلف انجام میدهد که نتایج آنرا بصورت یک کتاب منتشر میکند. اندازه گیری ها در نهایت توسط دو فاکتور آزادیهای مدنی و آزادیهای سیاسی ارائه میشوند. با نگاهی به گزارش این سازمان در سال 2003 میتوان به سادگی در یافت که وضعیت آزادی در خاورمیانه بسیار وخیم است و مردم از آزادی بسیار کمتری نسبت به کشورهای غربی برخوردارند .
بدترین وضعیت از لحاظ آزادیهای مدنی و سیاسی در کشورهای کمونیستی مثل چین و کوبا و کشورهایی با جمعیت مسلمان مثل عراق، سودان، عربستان سعودی، افغانستان، مصر، امارات، یمن، قطر، پاکستان تشکیل میدهند. از آنجا که شعور هر ملتی را از دولتی که بر آن حکومت میکند میتوان فهمید و اصولا دولت ها و ملت ها هرچند دولتهای دیکتاتوری چندان از ملتها جدا نیستند، میتوان درک کرد که تا زمانی که استبداد در این کشورها وجود دارد، نمیتوان در آنها به آزادی امید داشت. و همانطور که استبداد دشمن بزرگ آزادی حساب میشود، آزادی نیز دشمن بزرگ استبداد است. و بهترین راه برای مبارزه با استبداد، تلاش برای ایجاد شرایط آزاد و برابر است، زیرا در چنین شرایطی خودکامگی جان سالم به در نخواهد برد
* پردازش مساله :
همانطور که عنوان شد ازادی عبارتست از حقی که به موجب ان افراد بتوانند استعدادها و توانایی های طبیعی و خدادادی خود را بکار اندازند ، مشروط بر انکه اسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند .ازادی در جوهره وجود ادمی است و فلاسفه نوعاٌ معتقد هستند که انسان ازاد متولد میشود . بدین ترتیب طبع اولیه افراد مبتنی بر ازادی است .ازادی افراد انسانی در ابعاد اخلاقی ، فلسفی ، سیاسی و اجتماعی مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفته است .
صاحبنظران ازادی را در 3 مقوله جداگانه مورد بررسی قرار میدهند که شامل :
1-ازادیهای عمومی : یعنی ازادی که متداول بین همگان باشد به ترتیبی که افراد بتوانند در کنار یکدیگر به تساوی از ان برخوردار باشند .
2-ازادیهای خصوصی:این نوع از ازادی حکایت از ازادی روابط فرد با فرد دارد بدون انکه پای جامعه در میان باشد مثل روابط خانوادگی و مالکیت و ....
۳-ازادیهای سیاسی : این نوع ازادی نیز به نوبه خود به ازادی مشارکت و ازادی استقلال تقسیم میشوند و مربوط به رابطه بین اداره کنندگان و اداره شوندگان است .
الف ) زمینه های تضمین اصل ازادی
ازادی به عنوان ارمان بشری نوعاٌ قربانی غلبه و استیلای یکه تازیهای حکومتی متداول در بسیاری از جوامع سیاسی میشود .عامل اصلی این بحران نیز در عدم توسعه سیاسی و ستم پذیری مردم که به تبع ، ستمگری حکومتها را نیز بدنبال دارد میتوان دانست .برای تحقق عملی و حفظ اصل ازادی وجود دو اصل التزام عملی دولت در تضمین ازادی و اعتقاد عمومی به اصل ازادی نیاز است .
1-التزام عملی دولت درتضمین ازادی :
قدرت و ازادی به عنوان عناصر متلازم و متضاد ، در همه نظامهای سیاسی قابل درک است .اقتدار طلبی حکومت در فضای بسته سیاسی بحران در ازادی را شکل میدهد و در نتیجه حکومتهای استبدادی شکل میگیرند . التزام دولت در حفظ ازادیهای مشروع لازمه یک حکومت مردم سالار است و بدون وجود این تعهد ، مردم دچار نارضایتی از دولت میشوند .
2-اعتقاد عمومی به اصل ازادی :
وجود دوران طولانی استبداد و اختناق ، ملتها را از درک منزلت ذاتی خود دور میکند و ایمان و اعتقاد خود را نسبت به ازادی از دست میدهند و در نتیجه فرهنگ ازادیخواهی از میان میرود و مردم نیز رشد فکری را از دست میدهند .بدین ترتیب میتوان اذعان داشت ازادی با رشد فکری مردم رابطه مستقیم دارد .
ب) منابع حقوقی اصل ازادی
اصل ازادی به عنوان یکی از اصول محوری در حقوق بشر هم در موازین بین المللی و هم در حقوق داخلی مورد توجه قرار گرفته شده است . این اصل همواره در این منابع به عنوان اصلی محوری مورد توجه قرار گرفته است .
1-منابع بین المللی :
* بند 4 ماده 1 منشور سازمان ملل متحد
* ماده1 و 2 و بند 2 ماده 29 اعلامیه جهانی حقوق بشر
* ماده 5 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر
2-منابع داخلی :
در ایران طی مواد 2 و6 و7 و 9 قانون اساسی به اصل ازادی به عنوان حق خدادادی و غیر قابل واگذاری به غیر عنوان نموده و وظیفه اداره کنندگان کشور است که انچنان رفتار کنند که به ازادی های مردم کمترین لطمه ای وارد نشود .(1)
پس از بررسی مفهوم ازادی حال به مصادیق اصل ازادی و نحوه تقارب عقیده و تفکر را به یکدیگر میپردازیم
پ)ازادی تفکر
یکی از آزادی ها که از نوع آزادی اجتماعی شمرده می شود، به اصطلاح امروزی آزادی عقیده وتفکر است. انسان در جمیع شئون حیاتی خود باید آزاد باشد یعنی هیچ گونه مانع و سدی برای پیشروی و جولان و پرورش هیچ یک از استعدادهای او وجود نداشته باشد.
گل بنفشه (بنفشه فرنگی) از دیرباز نماد اندیشه آزاد بوده است. دلیل این انتخاب به خاطر نام و ظاهر این گل است. نام این گل در زبان فرانسه به معنی «اندیشه» است. همچنین ظاهر این گل شبیه صورت انسان است و در ماه اوت سرخم میکند، طوریکه که انگار مشغول اندیشه عمیق است.
شاید خطی از ویلیام کلیفورد ، ریاضیدان و فیلسوف بریتانیایی، اندیشه آزاد را بهتر توصیف کند: «این همیشه نادرست است، برای همه و در هرکجا، تا هر چیزی را بدون مدارک کافی باور کنند». به این خاطر که بسیاری از مسائل حقوقی، اعتقادات و باورهای رایج برپایه زمان هستند، در بسیاری از اوقات طرز فکر آزاداندیشان مخالف باور رایج است. واژه آزاداندیش «Freethinker» را نخست انتونی کالینز (۱۶۷۸-۱۷۲۹) رواج داد. او از دوستان صمیمی جان لاک فیلسوف بود . کالینز جزوهها و کتابهای بسیاری منتشر کرد که در آنها به دین سنتی تاخت. او عضو گروهی بود که «آزاداندیشان» خوانده میشد، و مجلهای با عنوان «آزاداندیش» منتشر میکرد. کالینز این واژه را برای اطلاق به کسانی به کار میبرد که مخالف هرگونه دین سازمان یافتهای بودند. وی در مهمترین کتابش با عنوان «گفتاری در آزاداندیشی» در سال ۱۷۱۳ به شرح دلایل خود برای اتخاذ این رویکرد پرداخت.در فرانسه این مفهوم برای نخستین بار در سال ۱۷۵۶ در مقالهای از دنیس دید رو ، ژان لروند دلامبرو ولتر به نام آزاداندیش «Libre-Penseur» منتشر شد.
این مقاله به شدت بیخدایانه بود. مفهوم اندیشه آزاد آنچنان در اروپا فراگیر شد که حتی در نقاط دوردست اروپا نیز آزاداندیشان مشهوری پابه عرصه گذاردند.
برپایه اندیشه آزاد، افراد نباید چیزی را بدون استفاده از خرد و دانش به عنوان حقیقت، رد یا قبول کنند. بنابراین آزاداندیشان تلاش میکنند تا باورهای خود را برپایه واقعیتها، روش علمی و اصول منطق بنا نهند؛ و از مغالطات منطقی، یا تاثیر محدودکننده مرجعیت ، فرهنگ غالب، پیشداوری، بنیادگرایی , سنت دوری کنند ، بر این اساس وقتی فلسفه اندیشه آزاد در مورد دین به کار برده میشود، با توجه به دادههای علمی، نظریههای علمی رسمی و اصول منطقی، شواهد ناکافی برای باور به پدیدههای فراطبیعی وجود دارد.
با گذر از برهه تاریخی این مفهوم ، تفکر واندیشه را میتوان از جمله مقدس ترین استعدادهائی که در بشر وجود داشته و شدیدا نیازمند به آزادی است دانست. میتوان گفت مهم ترین قسمتی که از انسان لازم است پرورش پیدا کند تفکر است و قهرا این پرورش نیازمند به آزادی یعنی نبودن سد و مانع در برابر آن می باشد. لذا انسان نیازمند به آزادی در تفکر می باشد. امروزه نیز می بینیم موضوع بسیار مهمی که در جهان بشریت مطرح است مسأله آزادی عقیده میباشد. خصوصا بعد از انتشار اعلامیه جهانی حقوق بشر که چنین آمده است.(1) «بالاترین آرمان بشری عبارت است از ظهور دنیائی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند. »
البته در اینجا عقیده اعم است از عقیده اجتماعی، سیاسی و مذهبی. بنابراین بزرگترین آرزوی بشر این است که جهانی آزاد ایجاد گردد تا در آن بیان عقیده از ناحیه هر کس آزاد و انتخاب عقیده برای همگان نیز آزاد باشد.
بی گمان حق آزادی اندیشه و بیان ، از حقوق طبیعی و نخستین آدمی است. از آیات قرآنی بر می آید که اندیشه و بیان از جایگاه بسیار بلند و ارزشی والا برخوردار می باشد و خداوند در آیاتی از نعمت بیان و تفکر به عنوان دو نعمت بزرگ الهی یاد کرده تا این گونه به اهمیت و ارزش آن دو توجه داده باشد.در بسیاری از کاربردها و شعار توجهی به تفکیک و جداسازی دو نعمت آزادی اندیشه و بیان نمی شود و حتی در بسیاری از موارد میان این دو واژه و کاربردهای آن خلط می شود و تمایزی صورت نمی گیرد.(2)
اندیشه نیز به معنای فرایندی است که در ادبیات تازی و عربی از آن به تفکر یاد می شود. تفکر و فکر کردن به فرآیندی پیچیده اطلاق می شود که با بهره گیری از ابزار عقل وخرد انجام می شود. انسان متفکر و اندیشمند کسی است که با بهره گیری از داشته ها و آگاهی های پیشین خود می کوشد تا امر مجهول و ناشناخته ای را دریابد و آن را به امر معلوم تبدیل کند. بنابراین اندیشه امری است که ارتباط تنگاتنگی با امر باطنی و شخصی دارد.
هر انسانی که در گوشه ای می نشیند به طور ناخودآگاه در دام قوه متخیله وخیال می افتد و این گونه است که قوه متخلیه به تصویرسازی رو می آورد و انسان را گرفتار غوغای درونی می کند که بیش از همه تصاویر ذهنی میباشد،گاه این غوغا به شکل سخن درونی و زمزمه باطنی تبدیل می شود.
و این گفت و گوی درونی امری است که هرگز انسان نمی تواند به سادگی از آن بگریزد مگر آن که بتواند با تکرار واژگانی خود را مشغول به امری دارد. تصویر سازی قوه خیال نیز هماره ادامه دارد و آدمی را به بند می کشد.این گفت و گوی درونی که سامانمند و هدفمند می باشد و با ابزار قوی عقل و خرد مدیریت و مهار می شود، همان اندیشه و تفکر می باشد.بنابراین می بایست گفت عقل به عنوان ابزار تا زمانی که به کار گرفته نشده باشد هیچ ارزش و اهمیت ندارد. در حقیقت مانند گنجی است که زیر خاک فطرت مانده است و در بازار سرمایه انسانیت هیچ ارزش و بهایی ندارد مگر آن که از زیر خاک فطرت بیرون آید و به شکل کاربردی مورد استفاده قرار گیرد.
از این روست که قرآن هرگز از عقل به عنوان یک امر ارزشی سخن نمی گوید بلکه از تفکر و اندیشه ورزیدن و به کار گیری عقل و خرد به عنوان امری ارزشی سخن به میان می آورد و مردمان را به تعقل و خردورزی تشویق و ترغیب می کند.
اندیشه هر چند که درونی است نیازمند آن است تا شرایط و مقتضیاتی فراهم آید که به درستی انجام پذیرد. به این معنا که بسیاری از مردم تحت فشارهای درونی قرار می گیرند و تا زمانی که این فشار از میان نروند شخص نمی تواند به آزادی واقعی در حوزه اندیشه برسد و بتواند از عقل و خرد برای تفکر و آگاهی و دانش بهره برد.
از سوی دیگر، خردمند و خردورزی که می کوشد تا به اندیشه درست برسد می بایست شرایط و مقتضیات آن را فراهم آورد. در این میان گاه شرایط بیرونی نیز موجب می شود تا شخص از آزادی برخوردار نباشد و امکان اندیشه ورزی هر چند که باطنی است برای او فراهم نباشد؛ زیرا گاه افکارسازی و گفتمان سازی از طریق فشارهای رسانه ای و تبلیغاتی به گونه ای است که شخص خود را غرقه در شرایط می بیند و اجازه نمی یابد تا در شرایط سالم به اندیشه ورزی اقدام کند.
قرآن کریم در آیه 27 سوره نوح تبیین می کند که چگونه از طریق غرقه سازی و افکار سازی ، انسان تحت فشار قرار می گیرد و حتی کودکان اجازه نمی یابند تا در شرایط سالم و طبیعی بیاندیشند و فکر کنند. این گونه است که منطقی بر اساس فشارهای بیرونی در درون شکل می گیرد. این منطق به گونه ای است که می تواند باطل را حق جلوه دهد. این گونه است که آزادی اندیشه از طریق نامحسوس از شخص سلب می شود.
در جوامع کنونی بخصوص کشورهای غربی چنین حالاتی بسیار قابل ردگیری و مشاهده است. افکار سازی و مدیریت اندیشه با تبلیغات سنگین موجب می شود که شخص اجازه نیابد تا به درستی اندیشه کند و بر اساس فطرت و طبیعت انسانی گام بردارد و حتی اگر بتواند از فشار سهمگین گفتمان غالب اجتماعی و سیاسی و اعتقادی بیرون آید خجالت بکشد تا در مسیری دیگر گام بردارد و آن را نشان دهد.
بنابراین اگر بخواهیم از آزادی اندیشه سخن بگویم می بایست از دو امر پیش از آن اطمینان یابیم : اول این که شخص خود را از درون چنان ساخته باشد که تحت مدیریت هواهای نفسانی قرار نگیرد و عقل و خردش مدیریت نفس را به دست گرفته باشد. دوم آن که شرایط بیرونی و گفتمان ها به گونه ای باشد که گفتمانی غالب نتواند مدیریت عقل و هوش شخص را به دست گیرد.
ت) تفاوت بین فکر و عقیده
تفکر قوه ای است که ناشی از عقل داشتن انسان می باشد، چون انسان یک موجود عاقلی است ، موجود متفکری است . قدرت دارد در مسائل تفکر کند به واسطه تفکری که در مسائل می کند حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است کشف می کند ، حال هر نوع تفکری باشد ، تفکر به اصطلاح استدلالی و استنتاجی و عقلی باشد یا تفکر
تجربیخداوند تبارک و تعالی به انسان چنین نیرویی داده است ، به انسان عقل داده است که با آن فکر کند ، یعنی مجهولات را کشف کند. انسان ،جاهل به دنیا می آید ، چنانچه در آیه7 سوره شریفه نمل می فرماید :
« اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا » خداوند شما را خلق کرد در حالی که چیزی نمی دانستید یعنی انسان جاهل به دنیا میآید و وظیفه دارد که در دنیا به تفکر و اندیشه بپردازد .
اسلام در مسئله تفکر نه تنها آزادی تفکر داده است بلکه یکی از واجبات در اسلام تفکر است ، یکی از عبادتها در اسلام تفکر است ما چون فقط قرآن خودمان را مطالعه می کنیم و کتابهای دیگر را مطالعه نمی کنیم کمتر به ارزش این همه تکیه کردن قرآن به تفکر پی می بریم شما هیچ کتابی نه مذهبی و نه غیر مذهبی پیدا نمی کنید که تا این اندازه بشر را سوق داده باشد به تفکر .می گوید فکر کنید ، در همه مسائل : در تاریخ ، در خلقت ، راجع به خدا ، و ......
بنابر این به طور خلاصه در تفاوت آزادی تفکر و آزادی عقیده باید گفت:
آزادی تفکر ناشی از استعداد انسانی بشر است که می تواند در مسائل بیندیشد این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد، پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است اما آزادی عقیده ، خصوصیت دیگری دارد، می دانید که هر عقیده ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست منشا بسیاری از عقاید ، یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعصبها است
عقیده به این معنا نه تنها راه گشا نیست که به عکس نوعی انعقاد اندیشه بحساب می آید یعنی فکر انسان در چنین حالتی ، به عوض اینکه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اینجا است که آن قوه مقدس تفکر ، به دلیل این انعقاد و وابستگی ، در درون انسان اسیر و زندانی می شود، که در این معنا نه تنها مفید نیست ، بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد.
اسلام و هیچ ایده دیگری نمی تواند چنین ادعا کند که انسان حق تفکر ندارد. بلکه این یک عملی است لازم و واجب که لازمه حیات بشری است و بشر بدون تفکر موجودیتی نمی تواند داشته باشد. اسلام در مقوله تفکر نه تنها به آن بهأ داده است بلکه آن را یکی از واجبات می داند. تفکر از دیدگاه اسلام یک عبادت است.
همانطور که عنوان شد ما در هیچ کتاب مذهبی و غیر مذهبی نمی یابیم که به اندازه قرآن، کتاب اسلامی مسلمین بشر را به سوی تفکر سوق داده باشد. در این کتاب شریف به صورت مداوم و در ابعاد گوناگون توصیه به تفکر شده است. همچنین در کتب روایی و حدیث نیز ائمه معصومین علیهم السلام روایات زیادی وجود دارد که در آنها توصیه
-به تفکر شده است. گذشته از اینها در اسلام ، اصلی است راجع به اصول دین که وجه امتیاز اسلام با سایر ادیان میباشد.
اسلام می گوید اصول عقاید را جز از این طریق تفکر و اجتهاد فکری نمی توان به دست آورد. یعنی خود شخص باید از روی تفکر و تعقل به این مطلب برسد که، جهان را صاحبی باشد خدا نام، نه از روی تقلید.
لذا تفکر از نظر اسلام نه تنها آزاد است بلکه از واجبات شمرده شده است و اما در خصوص عقیده که در اصل اعتقاد بوده و از ماده عقد و انعقاد است و به معنای بستن و منعقد شدن می باشد.
باید گفت که دلبستگی انسان به یک چیز ممکن است به دو گونه صورت پذیرد. گاه ممکن است مبنای اعتقاد و دلبستگی انسان تفکر باشد که در این صورت عقیده اش هم بر مبنای تفکر خواهد بود. ولی گاهی انسان به چیزی اعتقاد پیدا می کند که این اعتقاد بیشتر منشأاش احساسات و عواطف است و نه تفکر و اکثر عقائدی که مردم روی زمین پیدا می کنند عقایدی است که از نوع دوم یعنی از روی دلبستگی است و نه از روی تفکر وتعقل و بشر به هیچ وجه از نظر دلبستگی ها نباید آزاد باشد چرا که این دلبستگی هاست که در انسان تعصب جمود و خمود و سکون به وجود می آورد واساسا اغلب عقیده دست و پای فکر را می بندد چون هنگامی که عقیده پیدا شد اولین اثر این خواهد بود که مانعی برای فعالیت فکر و آزادی انسان به وجود می آورد دلبستگی چشم بصیرت آدمی را کور و گوشش را کر می کند دیگر دیدن وشنیدن حقیقت برای انسان مشکل می شود.
ث) موانع و عوامل بازدارنده اندیشه
1-حکومت های استبدادی و سلطه گر: همواره در طول تاریخ اندیشهء حکومتها انسانها و آزادی در حوزهء آن را از سویی عاملی موثر در روشن کردن افکار عمومی و روشنگری مردم پنداشته و از سویی دیگر عاملی ویرانگر برای تداوم و گسترش سلطهء خود در جوامع بشری تلقی کرده اند . لذا هر گونه تفکر و اندیشه ای را که مغایر با چارچوبهای فکری آنها بوده سرکوب کرده و از هیچ مستمسکی برای حفظ حکومت و استمرار سلطهء خود فرو گذار نکرده اند .
2-تبلیغات :دسترسی به منابع دانش و اطلاع رسانی یکی از ضروریات آزادی اندیشه است که امروزه حکومتهای غیر الهی و غیرمذهبی با تجربیاتی که از ستاره به دوشان تاریخ به ارث برده اند خوب فهمیده اند که آگاهی عموم مردم خطرناک است : در جوامعی که شالودهء آنها بر تبلیغات بنیاد گذاشته شده باشد مانند کشورهای غربی، سیستم تبلیغاتی به گونه ای شکل میگیرد که قدرت تفوق بر افکار و اندیشه ها افزون تر می شود تا جایی که نه تنها مانعی در راه آزادی اندیشهء انسانها ایجاد می شود بلکه دیگران به جای انسان فکر و انتخاب می کنند و او در حالی که نمی تواند درست بیندیشد و با استقلال راه خود را انتخاب کند می پندارد که کاملا آزاد است و می تواند بیندیشد و انتخاب کند. آنها با قصد از بین بردن حس تفکر و شعور انسانی با برنامه های کاذب وهیجان انگیز مجال تفکر را از آنها گرفته و بجای فرصت دادن برای تفکر و تحلیل و انتخاب ، آنان را به موجودی تبدیل می سازد که به تعبیر
قرآن کور و کر شده و گویا اصلا قدرت تعقل ندارند . انسانهای مسخ شده همچون ابزاری بی جان در اختیار آنها قرار می گیرد .
. لذا با در اختیار گرفتن علوم و دانش بشری و کنترل منابع و شبکه های اطلاع رسانی و با استفاده از رادیو " تلویزیون " خبرگزاری ها "مطبوعات و........که در تویل آنهاست "توانسته اند بین دانش و آگاهی عمومی فرسنگها فاصله بیندازد امروزه به طور دقیق و حساب شده شبکه های سانسور و دستگاه های پیچیدهء جاسوسی به توانی رسیده اند که تمامی مجاری ورود و خروج اطلاعات را در اختیار دارند و هر زمانی که احساس کنند آگاهی عموم مردم به مرحله ای از رشد رسیده که برای آنان خطرناک است" فورا مجاری خروج اطلاعات را بسته و روزنامه های مستقل و غیر وابسته به خود را تعطیل می کنند و نمی گذارند اندیشه ها آزادانه از منابع اطلاع رسانی مستقل برخوردار شوند البته در اینجا منظور ما از اخبار و اطلاعاتی که حکومتها آن را از دسترس مردم دور می دارند "آن دسته از اخبار و اطلاعاتی است که برای رشد و پویندگی اندیشه لازم و ضروری است .
3-شخصیت پرستی و مسحور شدن در اندیشهء آنان : عشق کور کورانه به بزرگان و شخصیت پرستی مانع بزرگی برای رشد فکر و اندیشهء انسانی خواهد داشت زیرا هر فکر و اندیشهء نوین که از سوی دیگران ارائه شود و مخالف با فکر و نظر شخصیت مورد نظر یک فرد یا جامعه باشد آن را مخالف با شخصیت مورد نظر خود تلقی می کنند و با تعصب خاص و بدون هیچ گونه اندیشه ای سرکوب و منکوب می سازند و با بحث و جدل های پیرامون یک موضوع ایدهء جدید را لاینحل باقی می گذارند ، به همین لحاظ قرآن مجید انسان ها را به استقلال در اندیشه دعوت میکنند و پیروی های کور کورانه و تعصب آمیز را موجب شقاوت ابدی می داند.
4-. خرافات : در این گونه جوامع که پندار و اوهام میدان دارند" فرضها حقیقت "حدسها واقع، هذیان ها و اباطیل فلسفه " ساخته و پرداختهء ذهنهای علیل و بیمار" مسلک و آئین و خرافات و وهم و پندار نیز زیر بنای معتقدات می شوند .
در اینجاست که اگر عقل و خرد پس از جستجو و تلاش" برای مسائل لاینحل راه حل صحیح" و برای معلول ها علت درست "کشف کرد" مردمان وهم زده" نظریهء عقل و خرد را مشکل خواهد پذیرفت . در جایی که گرفتار شوند و شک و دودلی گریبانگیرشان شود سعی می کنند با غیب ارتباط پیدا کنند . زنجیرهایی که گاهی ما را به بند می کشند و دست و پای ما را می بندند خیلی بد هستند . اما زنجیرهای نامرئی افکارخرافاتی و عقب مانده که روح و فکر ما را به بند می کشند" خیلی بدتر هستند . این زنجیر ها ساختهء خودمان می باشند و هر چند که ما اغلب متوجه آنها نیستیم" ما را در حلقه های هولناکشان اسیردارند.
5- خشونت :ما دو نوع خشونت داریم : یکی خشونت قانونی که در برابر تجاوز است و یک خشونت دیگر که غیر قانونی است و یک نفر" بی جا" خود سر" خود رای" بر طبق میل خود" بر خلاف قانون و دستور" خشونتی اعمال می کند . به تعبیر دیگر خشونت را می توان به وارد کردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد"یک فرد یا یک گروه" بر نهاد "فرد یا گروهی دیگر دانست که با هدف وارد کردن آن نهاد یا افراد به انجام کاری
بر خلاف میل و اراده اشان انجام گیرد . از این رو همواره خشونت در برابر میل و اراده و آزادی قرار دارد و به نوعی حدود آنها را تعیین می کند . منتها با توجه به این نکته که " آزادی فرد می تواند دقیقا در نقطهء معکوس آزادی فرد دیگری داشته باشد .
6- پیروی کورکورانه از نظر اکثریت : نظر اکثریت به طور ناخود آگاه انسان را مرعوب می سازد و ناخواسته حصارهایی در چهار سوی اندیشهء فرد بنا می کند و باعث می شود اندیشه های نو به ذهن فرد راه نیاید و اگر راه یافت در صحت و اعتبار آن تردید کند و اگر به ندرت توانست مرزهای تردید را در هم شکند و خود به صحت آن اذعان کند" جرات و شهامت ابرازش را نداشته باشد و اگر هم ابراز داشت" موج مخالفت او را بر آن میدارد تا سریع پای وا پس کشد. بلکه اکثر آنان حق را نمی دانند" و آنان اعراض کنندگان از حق می باشند . ای مردم هرگز در راه هدایت به دلیل اینکه در آن افراد کمی هستند وحشتتان نگیرد (قرآن مجید )
اگر انسان بخواهد فکرش آزاد باشد و صحیح بیندیشد باید تلاش کند از بند این قیود رهایی یابد . این قید و بندهای ناشی از پذیرش سنت ها تنها زمانی قابل قبول هستند که با ملاکهای عقلی تائید شود و در سالم سازی محیط اندیشه نقش مثبتی را ایفا کند . در حقیقت این عقل است که باید بر سنت و رسوم حاکم باشد و صحت و سقم آن را تعیین کند" نه اینکه صحت و سقم یک نظر و اندیشه با سنت ها قیاس شود و یا ارزش گذاری شود .
ث) پیامد های حصار بندی و تحدید آزادی اندیشه
1- آسیب پذیری جامعه و رکود استعدادها : مکتب و مسلک و عقیده ای کامل و جامع و بدون نقص است که قدرت برخورد با همهء مکاتب را داشته باشد و در عرصهء اندیشه" میدان دار مبارزه باشد .(
اما هنگامی که اندیشهء انسان در جامعه ای دستخوش محدودیت و حصاربندی شود دیگر آن جامعه که افکارش در دیوارهای محدودیت نابهنجار زندانی شده نمی تواند از اندیشه های ژرف و جهان بینی جامع و کاملی برخوردار باشد. از این رو در برابر سوالهای بسیاری که در مورد مسائل مختلف اعتقادی می شود به بن بست می رسد و حتی دستخوش تضاد میشود چرا که اندیشه در تضارب آراء و مواجه شدن با دیگر اندیشه ها در فضای آزاد است که به کمال خود نائل می شود . همچنین نیروی تفکر در بسیاری از زمینه ها مسدود شده و استعدادها و خلاقیت های افراد در مسیر غیر اصولی وحتی غیر انسانی به کار می افتند و نیروهای زیادی به تباهی کشانده شده و جامعهء بشریت از آثار و برکات آن محروم می شود و یا اینکه کسی جرات اظهار اندیشه و اعلام نظر را به خود نمی دهد و آثار جدیدی را نیز که تحقیق کرده پنهان نموده و انتشار نمی دهد . در نتیجه یاس و ناامیدی به تدریج بر روحیه ها حاکم شده و روحیهء تحقیق در افراد از بین می رود .
2- از بین رفتن روحیهء مستقل اندیشی و ایجاد عقده در افراد :هنگامی که آزادی اندیشه از انسانی گرفته می شود " او یک سو نگر می شود و به تدریج حالت رکود و جمود در افکارش حاکم می شود .در صورت استمرار
این حالت" اسارت اندیشه و عدم مستقل اندیشی به صورت یک سنت اجتماعی در می آید و به دنبال آن بعضی خصایص منفی جامعه "مثل تملق و چاپلوسی ، رام شدن افراد و چشم بسته قبول کردن مسائل و نظرهای دیگران به صورت ارزش در آمده و اندک غفلت و گرایش در یک جامعه مبتنی بر محدود سازی اندیشه و حصار بندی آن ممکن است سبب شود که همهء اختلاف نظرهای طبیعی وگوناگونی دیدگاه ها در امور فرهنگی "سیاسی "حتی امور عرفی و روزمره جامعه رنگ اسلام و غیر اسلام" ایمان و کفر و .... به خود بگیرد و سبب پیدایش محیط و فضایی شود که همهء صاحبان اندیشه و فکر از جامعه طرد شوند و زمینه برای به قدرت رسیدن ظاهربینان و کسانی که اندیشهء خود را وحی منزل می پندارند فراهم آید .
همچنین ممکن است عقده ای را در درون فرد به وجود می آورد که پس از تراکم آن در صورت عدم کنترل و خویشتنداری ممکن است به حالت انفجار درآید و طغیان و شورش صاحب اندیشه را به دنبال داشته باشد و فرد و جامعه ای را به ورطهء خطرناکی بکشاند و آنها را به مخالفت و گناه در سایر موارد حتی مقدسات دینی ترغیب کند
3-پیدایش جمود فکری در جامعه و بیماری در اهل علم و نظر: مشخصهء پیدایش جمود فکری در عالم این است که با یک موضوع و مسئله دست یافته و این مجموعه را قابل فزونی یا کاستی نمی داند و یا احتمال هیچ گونه خطایی را در آن نمی دهد . برخوردش با دیگران به استناد برهان و دلیل نیست" بلکه می کوشد به کمک افترا و اتهام رقیب را از صحنه بیرون کند . حتی در تائید همان ایده ها و نظرات خویش نیز روشهای جدید را بر نمی تابد و فاقد قدرت نوآوری و ابتکار است . این حالتها به تدریج انسان را از تعادل خارج کرده و نعمت عقل را در وجود او از بین می برد . چه بسیارند کسانی که به دلیل عدم اندیشه وری در دین و گرفتار شدن در رفتارهای تقدس مآبی و
تحجرگرایی آنچه برایشان ماند یا صورتی از دین بود و یا فاصله گرفتن از دین و معارف غنی اسلام و در نهایت دین زدایی .چنانچه حضرت علی (ع) میفرماید :
لغزش عالم همانند شکستگی کشتی است که هم باعث غرق خود میشود و هم سرنشینانش را غرق می کند .
4-پیدایش غرور علمی در عالمان و صاحب نظران : یکی از پیامدهای حصار بندی اندیشه" غرور علمی است که درافراد جامعه به ویژه علما و صاحب نظران به وجود می آید .زیرا در محیطی که اندیشمندان از جولان فکری لازم بر خوردار نباشند و نتوانند اندیشه و نظرخود را مطرح سازند" به تدریج کسانی که اندک اندوختهء علمی دارند "دچار خود بزرگ بینی و غرورعلمی شده و دیگر یارای نگریستن به فراتر را ندارند . فکر می کنند که راه را تا انتها پیموده اند و به تمام حقیقت دست یافته اند . لذا نمی توانند کم وکاستی های خود را جبران کنند.
5-افزایش ابهام ها و گم شدن راه حقیقت : در جامعه ای که محیطی سالم برای ارائه اندیشه ها وجود نداشته باشد و آفتی آزادی اندیشه را تهدید کند" طرح مسائل مهم اجتماعی و فرهنگی به جای این که با جدال احسن و بحث های علمی و متین بحث و بررسی شود رنگ سیاسی به خود می گیرد و دستاویز حربه های سیاسی و تهمت های این و آن می شود و با اشکال مختلف در راه اندیشهء اندیشمندان جامعه مانع ایجاد می شود . لذا در چنین وضعیت و محیطی" خشونت گفتار و قلم به اوج خود می رسد و بیشتر مغزها و فکرها و قلم ها صرف دفاع و یا
حمله به یکدیگر می شود و همهء صاحب نظران برای پیدا کردن نقطه ضعف ها و کوبیدن طرف مقابل تلاش خواهند کرد . در این صورت نه تنها ابهام و غبار از چهرهء آن مسئله زدوده نمی شود بلکه افزایش نیز می یابد "گونه ای که اصل حقیقت آن پاک می شود و از نظرها پنهان می شود و مردم نیز در جامعه دچار سردرگمی و ابهام می شوند .
6- تکفیر شخصیت های علمی و مذهبی :یکی از پیامدهای محدود سازی آزادی اندیشه در جامعهء اسلامی" تکفیر علما و اندیشمندان مسلمان درآن جوامع است . با مطالعه و بررسی تاریخ اسلام مشاهده می کنیم که برخی جوامع" با داشتن تمدن اسلامی کهن و با آن شکوفایی و عظمت خود" به دلیل عدم برخورداری از آزادی اندیشه "در بسیاری از مسائل کلامی فقهی" سیاسی و اجتماعی با بن بست روبرو می شوند تا جایی که کمتر شخصیت اندیشمند "مصلح " دردمند و با فضیلتی را می یابید که از جام تلخ زهر تکفیر جرعه ای ننوشیده باشد . لذا می بینیم که شخصیت علمی و مذهبی فرزانه ای همچون ملاصدرا را تکفیر و خانه نشین می شود و سید جمال الدین اسد آبادی نیز عامل بیگانه معرفی می شود . متاسفانه استعمارگران و حکومتها و قدرت های سلطه گر و استعماری نیز برای حاکمیت و سلطهء سیاه خود بر جوامع اسلامی در راستای شعار کهنه و همیشگی خود "جدایی بیانداز و حکومت کن " به ایجاد جو ناسالم و تکفیر و بدبینی نسبت به شخصیت های اسلامی و اندیشمند در این جوامع دامن زدند و آن را به مثابهء سلاحی ویرانگر برای از بین بردن اندیشه های مخالف خود و سرکوب شخصیت های اندیشمند و نهضت ها و نیز تضعیف مسلمانان به کار گرفتند و با اشاعهء جو نفاق و بدبینی و اتهام در میان مسلمانان از حربهء مذهب علیه مذهب یعنی تضعیف اسلام به وسیلهء خود اسلام استفاده کرده با شیوه های بسیار پیچیده به میدان آمده از علمای عوام زده و جهالت عوام با تکیه بر احساسات مذهبیشان و از افراد خائن و ضعیف الاخلاق به عنوان عوامل داخلی در پیاده کردن برنامه های خود استفاده کردند.
ج) ازادی تفکر در قالب اعلامیه جهانی حقوق بشر
طبق ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر "هرکس حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و مذهب بهرهمند گردد، اینحق شامل آزادی تغییر مذهب یا باور و نیز آزادی اظهار مذهب یا باور به شکل آموزش، عمل به شعائر، نیایش و بجای آوردن آیینها چه به تنهایی و چه بهصورت جمعی نیز میگردد."
در همین رابطه در ماده 19 اعلامیه حقوق جهانی بشر چنین آمده است:«هرکس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد. در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد. »
ح) ازادی تفکر در قالب قانون اساسی ایران
ایا آزادیهای مندرج در قانون اساسی ایران منطبق با آزدیهای قید شده در متن اعلامیه جهانی حقوق بشر است؟
برای پاسخ به این سوال باید مفاهیم مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر را با قانون اساسی ایران مقایسه کنیم.
در قانون اساسی ایران هم به آزادی اندیشه و بیان به شکلی متفاوت اشاره شده است. در اصل 24 قانون اساسی آمده است "نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند."در اصل 23 قانون اساسی هم بر آزادی عقیده تاکید شده است "تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و موُاخذه قرار داد"(1)
در موارد بالا مختصری درباره مفاد قانون اساسی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شد. همان گونه که دیدیم قانون اساسی ایران در موارد کلی با اعلامیه جهانی حقوق بشر مطابقت دارد ولی آیا این مطابقت باعث اجرای این قوانین می گردد؟ آیا تمام این موارد در ایران اجرا می شود؟ آیا همه افراد از آزادی های مندرج در قانون اساسی بهره مند هستند؟
به نظر می رسد صرف داشتن یک آزادی به عنوان قانون باعث دست یافتن افراد به آن آزادی نمی شود و در اینجا عوامل دیگری هم نقش دارند. از جمله اینکه در قدم اول مجریان قانون باید به قانون و آزادی های در نظر گرفته شده برای افراد در قانون احترام بگذارند و آنها را اجرا کنند. مثلاً وقتی طبق قانون، تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها بدون حمل سلاح و به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشند آزاد است باید این حق برای افراد جامعه از طرف دولت و حاکمیت به رسمیت شناخته شود و همان گونه که مثلاً برای افرادی که در اعتراض به سیاست های کشورهای اروپایی در برخورد با مردم ساکن در لبنان یا غزه به خیابان ها می آیند، این آزادی و این حق وجود دارد و دولت از آنها حمایت می کند، این حمایت باید از کارگران یک کارخانه که چندین ماه است حقوق دریافت نکردند و می خواهند برای اعتراض به این امر تجمع کنند هم وجود داشته باشد. یا مثلاً برای مردمی که به یکی از سیاست های دولت اعتراض دارند. عدم وجود چنین حمایت ها و آزادی هایی از آنجا ناشی می شود که دولت به عنوان قوه مجریه یعنی قوایی که باید در امر اجرای قوانین مملکتی پیش قدم باشد، البته قوه مجریه در ایران رسالت خود را تا حد قابل توجهی درک کرده است اما در مواردی شاید فراموش کرده است که باید مدافع حقوق همه آحاد جامعه باشد نه تنها بخشی از جامعه که عقاید و نظراتشان با سیاست های دولت انطباق دارد و با مواضع دولت موافقند.
در حقیقت دولت تنها وظیفه پاسبانی و مدیریت افرادی که با آن موافقند را ندارد بلکه متعلق به همه افراد با هر نوع تفکر و اعتقاد است و باید در تصمیم گیری ها همه گروه ها را با دیده شفقت و درک بنگرد.
مطالب مشابه : بهترین ها در دنیا - سیاست مداران زن در ایران - برترین هایه دنیا بهترین ها در جهان - سیاست مداران زن در ایران.پژوهشگران.حقوقدانان. - بهترین ها را بشناسیم بهترین ها در دنیا وی حقوقدان بود و در سال 1968 موفق به ملکه ایران همسر ظهیر الدوله و دختر حقوقدان جوان بهار بهترین بهانه برای اغاز و اغاز بهترین بهانه برای زیستن است حقوق ایران. کمیسیون حقوق بشراسلامی ایران به عنوان بهترین مجری صداوسیما ، حقوقدان حقوقدان جوان - مقاله درباره ازادی تفکر و عقیده - آنکه تسلیم خداوند است همه چیزتسلیم اوست. حقوقدان - ابراء در حقوق ایران و انگلیس برای بهترین بهترین قضات ایران دانش وجود دارد که دکتر ره پیک حقوقدان شورای نگهبان، حجت حقوقدان - همایش ماهانه انجمن آزاد وکلای دادگستری ایران - به نام قانون و سیاست مداران زن در ایران
سیاست مداران زن در ایران.پژوهشگران.حقوقدانان.
زنان شاعر ايراني
بهار بهترین بهانه برای اغاز و اغاز بهترین بهانه برای زیستن است آغاز بهار مبارک
دبیر کارگروه حمایت از حقوق جوانان به عنوان بهترین مجری آسمانیان انتخاب شد
مقاله درباره ازادی تفکر و عقیده
ابراء در حقوق ایران و انگلیس
بهترین قضات ایران
همایش ماهانه انجمن آزاد وکلای دادگستری ایران
برچسب :
بهترین حقوقدان ایران