مجسمهسازی در ایران
ايرانيان كه در تمام رشتههاي هنري تزئيني مانند نقاشي، سنگتراشي، منبتكاري و غيره مهارت فوق العاده بخرج دادهاند در فن مجسمه سازي علاقه زياد از خود نشان نداده اند و اين عدم علاقه به ايجاد مجسمه، در تمام ادوار تاريخي پيش از اسلام و در دوران اسلامي همچنان ادامه داشته است.
مجسمه مكشوفي در شمي (از نواحي لرستان) بزرگترين مجسمهاي است كه تا كنون در خاك ايران پيدا شده، و تنها مجسمه برنزي بزرگي است كه از دورانهاي قديم ايرانيان به يادگار باقيمانده است. ولي مجسمه هاي كوچك خصوصاً از عهد اشكانيان و ساسانيان در كشور ما زياد ساخته شده و تمام خصوصيات پيكر تراشي ايران نيز در اين مجسمههاي كوچك ديده ميشود. با اين حال مجسمه بزرگي از «اوتان» پادشاه «الحضر» از مرمر تراشيدهاند و اكنون در موزه موصل محفوظ است و 20/2 متر ارتفاع دارد و حال اينكه ارتفاع مجسمه شمي از 90/1 متر تجاوز نميكند. ميگويند يكي از خصايص پيكر تراشي ايرانيان در عهد اشكانيان اين بود كه مجسمه را از مقابل ميتراشيدند و به آن حركت نميدادند . مثلاً اگر مجسمهي مرمري را كه از دوره اشكانيان است و امروز در موزه موصل محفوظ ميباشد با مجسمه ديسك انداز، كار «ميرون» مجسمه ساز معروف يونان در قرن چهارم پيش از ميلاد مقايسه كنيم اختلاف زياد ميان آن دو مجسمه مشاهده مي نمائيم. در مجسمه ديسك انداز يك پا عقبتر از پاي ديگر قرار داده شده و كمر بطرف جلو خم شده و دست يكي بطرف عقب و يكي بطرف جلو به حركت درآمده.
در مجسمه «اوتال» پادشاه الحضر پاي چپ فقط كمي جلوتر از پاي راست قرار داده شده و كفشها كاملاً شبيه به كفشهاي مجسمه شمي است. پادشاه الحضر نيز مانند امير شمي شلوار بلند ي بر تن كرده كه تا زانويش ميرسد و روي قبا كمربندي بسته تا شمشير خود را به آن آويزان كند ولي كمربند كمي پايين تر از حد معمول بسته شده. شايد شمشير سنگيني كرده و آن را پايين آورده.
«اوتال» دست چپ خود را روي قبضه شمشير گذاشته و اين عادتي است كه حتي در عصر حاضر نيز ديده مي شود. ولي دست راست خود را كاملاً بلند كرده مانند اينكه صحبتي مي كند و با اين حال دهان او بسته است .روي قبا لباده بلندي بر تن پادشاه الحضر ديده مي شود كه آستينهاي بلندي دارد كلاه وي شباهتي به كلاه درويشان در عصر حاضر دارد. اين كلاه نيز با كمال سليقه و مهارت با نقوش زيبايي برجسته مزين گرديده.
«اوتال» سبيلهاي پرپشت و ريش نسبتا بلندي دارد و موهاي بلندش از زير كلاه بيرون آمده است. ميان اين مجسمه با مجسمه شمي شباهت زياد وجود و فقط لباس آن متفاوت است .
در موزه بغداد نيز سر مجسمه اي از سنگ آهكي به اندازه طبيعي تراشيده شده كه تمام خصوصيات پيكر تراشي عهد اشكاني را كه در مجسمه «اوتال» ديده مي شود در بر دارد. در اين مجسمه حركت ديده نميشود ولي احساسات او را مي توان حدس زد ريش و سبيل او بسيار منظم تراشيده شده و شانه زده است. موهاي سرش مانند موهاي نقوش برجسته عهد هخامنشي مجعد است و مثل اين است كه از زير دست آرايشگري بيرون آمده باشد. [7]
اين دومين مجسمهاي است كه از الحضر بدست آمده ولي مجسمه ديگري نيز در همين محل پيدا شدهاست كه امروز در موزه بغداد است و سر يكي از پادشاهان اشكاني را نشان مي دهد كلاه اين پادشاه همان است كه روي سكه هاي اشكاني ديده ميشود و از سوي ديگر شباهت زياد به كلاه «اوتال» پادشاه الحضر دارد ريش و سبيل وي نيز با كمال دقت تراشيده شده .
اين سه مجسمه كه خارج از ايران هستند بانضمام مجسمه بزرگ شمي كاملاً خصوصيات هنر پيكر تراشي ايرانيان در عهد اشكاني را بما نشان ميدهند و آن را از دورههاي ديگر متمايز مينمايند ولي براي تكميل اين خصوصيات مجسمه ديگري را كه آن نيز در موزه بغداد است و در الحضر پيدا شده نشان ميدهيم.
اين مجسمه نيز 20/2 متر ارتفاع دارد و از مرمر ساخته شده و صاحب آن «سناترك» پادشاه الحضر است. موهاي اين شخص مانند موهاي امير شمي با نواري بسته شده و در طرفين صورت آويزان است. وي نيز مانند «اوتال» پادشاه الحضر دست راست خود را بلند كرده و در دست چپ بجاي شمشير، يك برگ زيتون يا خرما كه علامت صلح است بر دست دارد. لباس و كمر او كه داراي تزئينات فراوان است شباهت زياد به لباس سفراي كبار كشورهاي كنوني دارد. شلوار او بلند است و چين دارد بدون شك شلوار بلند چين دار كه چيزي شبيه به شلوار مردم امروزي در آذربايجان غربي ميباشد در زمان اشكانيان بسيار معمول بوده است. «سناترك» نيز مانند امير شمي گردن بندي بر گردن و گوشوارهاي بر گوش دارد. در بالاي سر او پيكر عقابي ديده مي شود كه بالهايش را گسترده و اين عقاب ما را درباره كلاه كه بر سر بعضي از صاحب منصبان عاليمقام عهد ساساني ديده ميشود روشن مينمايد.
از همه اين مجسمهها عجيبتر مجسمه دو متري است كه در سنگ آهكي تراشيده شده و از الحضر بدست آمده و امروز در موزه موصل محفوظ است. اين مجسمه يكي از افسران عالي رتبه اشكانيان را نشان ميدهد كه دست چپ را روي قبضه شمشير قرار داده و دست راست را بلند كرده است و از اين جهت شباهت به «اوتال» پادشاه الحضر پيدا مي كند . دست راست تمام مجسمهها بالا است و شايد به علامت احترام يا سلام باشد. شلوار اين افسر كاملاً شبيه به شلوار امير شمي است و چين فراوان دارد ولي شنلي كه بر دوش خود انداخته و در سمت راست سينه بوسيله تكمه آن را بسته شباهت به لباس روميها دارد. تنها نقصي كه اين مجسمه دارد اين است كه ريش او كوتاه است.
صدر اعظم خشايارشا در حال عرض گزارش به حضور شاهنشاه _ نقش نيم برجسته از سنگ كه در تخت جمشيد پيدا شده و اكنون در موزه ايران باستان نگهداري ميشود مجسمه دو متري كه در «الحضر» پيدا شده و در موزه موصل محفوظ است. اين مجسمه يكي از افسران عاليرتبه اشكانيان را نشان ميدهد
ه تمام اين مجسمهها از الحضر بدست آمده و الحضر يكي از پايتختهاي قديم ايران در عهد اشكانيان است كه روي فرات قرار گرفته و چون در سر حد ايران و روم بود چندين بار بوسيله روميها خراب شده و اكنون خرابه هاي آن برپا است .
در دوره ساسانيان نيز مانند دو دوره تاريخي اشكاني و هخامنشي علاقه به پيكر تراشي در كشور ما چندان زياد نبود. با اينكه نمونه هاي كوچكي از مجسمه هاي ساخته شده در آن زمان وجود دارد كه، نشان ميدهد استعداد پيكر تراشي در نهاد هنرمندان ايراني خفته بود، ولي به دلايلي كه در گفتار پيش ذكر شد علاقه به ايجاد آن نداشتهاند.
تمام خصايص مجسمه شمي در نيم تنه يكي از پادشاهان ساساني كه در يك مجموعه خصوصي حفظ شده ديده ميشود.(شكل زير)
هنگامي كه اين پيكر نيم تنه، ساخته شد (اواخر دوره ساساني) هنوز مانند عهد اشكاني داشتن موهاي زياد كه از طرفين روي شانه مي افتاده معمول بوده و حتي به حجم آن اضافه شده است. آيا بايد تصور كنيم كه امرا و بزرگان عهد ساساني موهاي بلند داشته و آنرا روي شانه هاي خود ميانداختند؟ احتمالاً ميان بعضي از امراي ساساني ريش كوسج (ريش بزي) معمول بوده. بزرگان كشور گردنبندهاي مرواريد بر گردن ميانداختند و اين كار در عهد اشكانيان معمول بوده است.
تاج سلاطين ساساني شكلهاي عجيب و غريب به خود مي گرفت طرفين آن بصورت بال پرندگان يا شاخ حيوانات درميآمد و در بالاي پيشاني ماه و ستارهاي قرار داشت و گوي بزرگي در بالاي آن جاي ميگرفت
معروفترين مجسمه عهد ساسانيان پيكر شاپور دوم واقع در غار معروف در دره شاپور است. اين مجسمه از اندازه معمولي بزرگتر است. و در قرنهاي اخير بر زمين افتاده بود. اخيراً آنرا روي پاهاي سمنتي قراردادند ولي اينطور بنظر ميرسد كه وقتي بر زمين افتاده بود زيبايي بيشتري داشت چون ساق پاهاي آهني و سمنتي با قامت شاپور تناسب زياد ندارد.
(منبع : بهنام، عيسي. "مجسمهسازي درايران باستان". دوره1، ش 10 (مرداد42): 6-9، تصوير.)
نگاهي كوتاه به تاريخ هنر مجسمهسازي
تاريخچه مجسمهسازي به اولين ساختههاي دست بشر برميگردد؛ يعني انسانهاي نخستين كه شروع كردند به ساختن ظروف مستعمل و دريافتند اين ظروف لازم است زيبا هم باشد.
آنها به ظروف علاوه بر آنكه جنبه كاربري داشت، اشكال تصويري دادند كه فرمهاي اوليه مجسمه را هم داشت.
به تدريج هنرمندان بزرگ در ساخت تنديسها و نقاشيهايشان از هنر سفال ايراني الهام گرفتند و اين در طول تاريخ بارور شد؛ تا پيداش حكومتهاي بزرگي چون يونان و روم كه با توجه به فلسفه اعتقادي كه داشتند. به عنوان مثال در يونان پرستش خدايان المپ، به ساخت تنديس و مجسمه روي آوردند و اين هنر رايج شد و مجسمه به شكل بت ستايش شد.
در اسلام، جهاد ابراهيمي بود كه بتها شكسته شد و در طول تاريخ اينگونه تلقي شد كه مبادا مجسمهها به عنوان بت ستايش شود.
اين امر باعث شد كه ساخت مجسمههاي واقعگرايانه در ايران متروك شود؛ هر چند در عصر فعلي اين منع تاريخي تا حدود زيادي برداشته شده است. چون تفكر امروزي ديگر مجسمه را به عنوان بت تلقي نميكند و مردم به وحدانيت رسيدهاند.
مهران صدرالسادات - مسؤول اداره هنرهاي تجسمي فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان رضوي ـ در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با انتقاد از تفكر موجود نسبت به هنر مجسمهسازي گفت: مجسمهسازي ساخت مشاهيرسازي كه در واقع نوعي هنر دروغين است، نميتواند باشد و ما از گذشتههاي دور تا سالهاي اخير در مورد اين هنر راه خطا رفتهايم.
وي افزود: تعريف مشاهير در يك شكل مادي و ظاهري كه كاملا تصنعي ميباشد، درست نيست.
او معتقد است: ميتوان عمق افكار انديشمندان و بزرگان را در قالب اشكال سه بعدي نشان داد و با استفاده از طرحهاي نمادين كه بيانگر مفاهيم و سمبولي از آن شخصيت ميباشد، عرضه كرد.
اين هنرمند و نقاش مشهدي تصريح كرد: چون مجسمهاي كه بخواهد شكل رئاليستي و واقعگرايي داشته باشد، به لحاظ شرعي منع شده است، استفاده از اشكال نمادين و سمبوليك (كه هيچ منع شرعي نميتواند داشته باشد) كه از نظر فرهنگي پذيرفته است، ميتواند با تحولات هنر معاصر در جهان خارج همگام باشد.
وي گفت: ساخت تنديسها و مجسمههاي رئاليستي مربوط به قرون گذشته است و حتا در جهان خارج هم كنار گذاشته شده است. از طرفي ما نميتوانيم در اين زمينه قدرت هنرمنداني چون ميكلانژ و... را داشته باشيم؛ چون آنها در يك پروسه تاريخي اين كار را انجام دادهاند.
او اضافه كرد :اين امر در اوج دوره رنسانس قرن 15 كه در حال حاضر 500 سال از آن زمان ميگذرد اتفاق افتاد و ما حداقل از نظر تاريخ هنر مجسمه سازي دوهزار سال عقبيم؛ يعني ما در طول تاريخ تمدن كشورمان، 8 مجسمه معروف با جنبه واقع گرايي نداريم.
وي يادآور شد: با اين وجود الگو بودن شيوه واقعگرايي و ساخت تصنعي از شخصيتهاي تاريخي علاوه بر اينكه شيوه مردودي است، از نظر منتقدان و مورخان هنري هم به لحاظ تكنيكي چون فاقد سابقه و پيشينه هنري در اين زمينه هستيم، غير قابل قبول است.
او با تاكيد بر اينكه ما ميتوانيم هنر ناب مجسمهسازي را در كشورمان احيا كنيم، گفت: ايرانيان قبل از اسلام به وحدانيت قائل بودند و هيچ گاه در فرهنگ ما ستايش خدايان رايج نبوده، ولي در فرهنگ غرب آنان خدايان را در صور انساني تجسم ميكردند؛ لذا مجسمههايشان را ميساختند.
صدرالسادات با اذعان بر اين كه ميتوان با بهكارگيري نيروهاي تربيت شده خلاق و جوان كه به المانهاي شهري آشنا هستند، فضاي شهر را زيبا ساخت، گفت: نبايد هر تنديس و يادمان در سطح شهر نصب شود و با مخدوش كردن ذهن مردم نوعي بدسليقگي را بر ذهن عوام اشاعه داد.
وي افزود: بر اساس قانون اگر قرار باشد در هر شهري يك تنديس در يك ميدان يا فضاي شهر نصب شود. ميبايد قبل از اجرا، طرح و ماكت آن به شوراي متشكل از كارشناسان فني در تهران ارسال شود؛ تا بعد از رويت طرح، اعلام نظر صورت گيرد كه متاسفانه اين كار صورت نميگيرد.
وي گفت: گويي در هر منطقهاي ماملوك الطوايفي داريم كه هر كس بخواهد ميتواند اين كار را خودش انجام دهد.
اين هنرمند با بيان اينكه چرا نميخواهيم از نظرهاي تخصصي و كارشناسانه استفاده كنيم، گفت: مساله زيباسازي شهر تنها مساله استتيك نيست، بلكه يك مساله فرهنگي است.
وي يادآور شد: دستورالعمل نحوه نظارت بر انتخاب، ساخت و نصب مجسمه يا يادمان در ميادين و اماكن عمومي، مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و تمام مسوولين شهري بايد طبق اين آئين نامه، ضوابط اجرايي را رعايت كنند.
مهران صدرالسادات، مجسمه، تنديس و يادمان را مكمل زيبايي شهري دانست و گفت: امروزه در شهرسازي، فضاهاي شهري بايد بهوسيله اين طرحهاي حجمي زيباسازي شود و ما نميتوانيم اينها را از معماري شهري جدا كنيم.
وي زيباسازي شهري را يك اولويت دانست و گفت: بايد منظر و سيماي شهر به گونهاي باشد كه مردم از تماشاي طرحهاي حجمي لذت ببرند و از نظر بصري برايشان نيرو بخش باشد.
مسؤول هنرهاي تجسمي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان رضوي با بيان اينكه يك طرح حجمي ميتواند شناسنامه آن شهر باشد، گفت: طرح حجمي ميدان آزادي تهران به صورت نماد شهر تهران در آمده است كه ميتوان اين نماد را در شهر مشهد با احداث يك طرح حجمي يا يادماني كه بيانگر بعد ديني - ملي و مذهبي شهرستان مشهد است، نيز تحقق بخشيد.
مجسمه سازی ایران
اما پیشینهی مجسمهسازی در ایران به پنج هزار سال پیش برمیگردد. آثار مفرغی بدست آمده از لرستان آثاری سمبولیک، ملهم از طبیعت و کاربردی اند. حجاریهای ایران باستان دارای جنبه های مذهبی و وقایع نگار است و در آنها توجه خاصی به نقوش حیوانی شده. پیکرتراشی متأثر از هنر آشوری در دوران هخامنشی به نوعی دیگر و به گونهای ظریف با نگاهی ناتورالیستی با جنبهی مذهبی و وقایع نگار در ارتباط است. در دوران اشکانی هنر ایران با امتزاج دو هنر هلنی و هخامنشی و نیز واقع نمایی در چهره پردازی ادامه یافت. مجسمه سازی در دوران ساسانی خصوصیات هنر هخامنشی را حفظ می کند اما به طبیعت نزدیکتر میشود.
در سده اخیر ارتباطات مهمترین نقش را در احیای هنر مجسمهسازی ایران ایفا کرده است. در دوران معاصر آشنایی مجدد هنرمند ایرانی با هنر جهان و به خصوص هنر آکادمیک اروپا به مجسمهسازی ایرانیان جان دوباره بخشید.
بعد از کمالالملک هنرمندی چون ابوالحسن صدیقی که دانشآموختهی اروپا بود آغازگر مجسمهسازی حرفهای ایران شد و استادانی چون علی اکبر صنعتی و علی قهاری راه وی را پیش گرفتند. نوع بیان این دسته از هنرمندان به شیوه های نئوکلاسیسیسم، رئالیسم و نئورئالیسم محدود میشد.از سالهای 1320 نهضت نوینی در نقاشی و مجسمه سازی ایران به وجود آمد که هنرمندانی چون پرویز تناولی و ژازه طباطبایی با بهره گیری از راهکارهای هنر مدرن و استفاده از عناصر سنتی جامعه ایرانی سعی در احیای هویت ملی و ارتباط جهانی در مجسمه سازی ایران داشتند. مجسمه سازانی چون قدرت الله معماریان و بهمن محصص از مجسمه سازان پرکار دوران معاصر ایران به شمار می روند.
مجسمه سازان مدرن ایران با بهره گیری از جنبش های هنر مدرن جهان و استفاده از عناصردرونی شدهی بومی (در آثار پرویز تناولی و ژازه طباطبایی) و عناصر سمبولیک اسلامی (در آثار قدرت الله معماریان) و بیان حالات درونی (در آثار بهمن محصص) تجربه های گوناگونی را پیش گرفتند.
اکنون به نظر می رسد پس از پشت سر گذاشتن این دوران و به پشتگرمی استادان ارزشمندی که برخی از آنان هم اکنون نیز در حال فعالیت هستند و به علاوه با توجه به گسترش ارتباطات و نیز ایجاد و افزایش ظرفیت آموزش دانشگاهی ِ هنرهای تجسمی در داخل کشور زمینه برای رشد و تجربههای جدیدتر فراهم شده است .و ما شاهد حضور مجسمه سازان نسل جدیدتر در نمایشگاههای جهانی بوده ایم، اما کماکان این سوال مطرح است که آیا در کنار این پیشرفت ها، زمینه های لازم برای نقادی این هنر و در نتیجه تداوم این پویش از طرف خود جامعه هنری و فرهنگی کشور پدید آمده است؟ و کدام جنبه از ارزش های آفرینش ، هنرمندان تجسمی و مجسمه ساز کشور را جذب خود می کند؟
کاوه توکلی ، کارن رشاد ( + )
منابع:
1-هنر و اجتماع – هربرت رید – ترجمه سروش حبیبی / انتشارات امیر کبیر 1352
2-تاریخ هنر، گامبریچ،ارنست هانس، ترجمه: رامین، علی، نشر نی، تهران، 1379
3-تاریخ عمومی هنرهای مصور، وزیری، علینقی، انتشارات هیرمند، تهران،1373، چاپ چهارم
فرآیند آغاز و دگرگونی هنرهای تجسمی به مانند تمامی جنبههای زندگانی آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، به اشکال و گونههای مختلفی تغییر و تحول یافته است. دورههایی هست که در آن جریانی هنری به طور کامل قطع گردیده و در دوره ای به ناگاه آغاز یافته است.
در این میان مجسمهسازی که هنری سه بعدی و مرتبط با فضا است در تمدن های باستان به شکل گسترده در زندگی اجتماعی آدمیان نقش داشته و علاوه بر زیبایی، کاربردهای گوناگونی را تجربه کرده است. گستردگی در به کارگیری مجسمه در میان اقوام و تمدنهای دوران باستان تا به حدی بوده که در میان یافتههای باستانی تعداد نامحدودی از آثار مجسمهسازان این دوران به چشم میخورد.
این هنر در تمدنهای باستان علاوه بر کاربردهای زیبایی و بیانگرانه ، کارکردی مذهبی و آئینی نیز یافته است.
مجسمه سازان از گذشته تا کنون از مواد مختلفی برای ساختن مجسمه استفاده میکردند، از جمله سنگ، فلز، گل، چوب , پلاستیک و...
در میان اقوام بدوی، مجسمهسازی جنبهی جادویی و بدین سبب نمادگرا یافته است. در دوران تمدن به جنبهها و شرایط متفاوتی از آفرینش هنری در مجسمهسازی برمیخوریم، بتها و شمایل های سومری با کارکرد آیینی، هنر وقایع نگار آشوری( که هدف آن نمایش عظمت پادشاهان بود)، توجه به جهان پس از مرگ در هنر مصر ، طلسم و بت در هنر اژهای ، افسانه پردازی و سمبولیسم بودایی در هند، نمادگرایی و عناصر جادویی در ماسکها و کنده کاریهای آفریقایی،انسان گرایی و ایده آلیسم یونانی و واقع گرایی دوران هلنی و به دنبال آن توصیف گرایی در هنر رومی از شاخصههای اصلی ادواری است که بر هنر و مجسمه سازی اقوام مختلف بشری گذشته است.
منبع : art air
مطالب مشابه :
مجسمه سازی مدرن
مجسمه سازی مدرن. قرن بیستم مجالی برای خلق ایده هایی جدید، فرم های بدیع و استیل ها نو بود با
مجسمه سازی مدرن
هنر و رسانه (تحت نظر استاد توکل) - مجسمه سازی مدرن - این وبلاگ ویژه تحقیق های دانشجویان روابط
مجسمهسازی در ایران
مجسمه سازی در دوران ساسانی خصوصیات هنر مجسمه سازان مدرن ایران با بهره گیری از جنبش
مجسمهسازی با چوب
سبک بسیار جالب هنرمند ایتالیایی در مجسمهسازی با چوب!! این مجسمههای مدرن تا حدودی شبیه
آشنایی با یک هنرمند مجسمه ساز
در مجسمه سازی مدرن یا همان انتزاعی نیز اگر چه، تغییر و تحول چندانی در ظاهر مشاهده نمی شود
نگاهی بر زندگی و آثار احد حسینی مجسمه ساز تبریزی
در مجسمه سازی مدرن یا همان انتزاعی نیز اگر چه، تغییر و تحول چندانی در ظاهر مشاهده نمی شود
برچسب :
مجسمه سازی مدرن