نقدي بر گزارشگران فوتبال تلويزيون در روزهاي جام جهاني
نقدي بر گزارشگران فوتبال تلويزيون در روزهاي جام جهاني
چقدر خوبيم ما!
بانك ورزش - محمدرضا نصيري
بر خلاف رويه دورههاي گذشته كه شبكههاي يك و دو سيما براي پخش مسابقات جام جهاني با هم رقابت ميكردند و در واقع از اين مسابقات و ظرفيتي كه براي جذب آگهي وجود داشت از شبكه سه سهم ميخواستند، اين بار شبكه سوم به صورت انحصاري حق پخش اين رقابتها را در اختيار گرفت و در كنار آن برنامه پولساز و پربيننده و مسابقه پيامكيمحور بيست چهارده را روي آنتن برد. شبكههاي يك و دو كاملا از حال و هواي جام جهاني بيرون آمدند و با حسرت به تماشاي شبكه ورزش نشستند. سهم شبكه ورزش از جام جهاني بازيهايي بود كه در روز سوم مرحله گروهي بايد به صورت همزمان پخش ميشد و شبكه سه چارهاي جز چشمپوشي از سود ناشي از آگهيهاي اين مسابقات نداشت و البته مسابقاتي كه به صورت كامل يا ناقص به شبكه ورزش حواله داده ميشد تا شبكه سه به پخش بازيهاي تيم ملي واليبال در ليگ جهاني بپردازد. انتقادي كه به اين اقدام صداوسيما وارد است و البته ربطي به بحث ما ندارد اين است كه چرا رسانه ملي مخاطبان خود را وادار كرده است براي تماشاي برخي بازيهاي فوتبال جام جهاني به گيرندههاي ديجيتال روي بياورند و براي خريد اين گيرندهها هزينه كنند. در دورههاي قبلي به ياد داريم كه بازيهاي باقيمانده به شبكههاي دو يا يك ميرسيد.
***
شبكههاي مختلف هميشه گزارشگران خودشان را داشتند. به طور مثال، بهرام شفيع و عباس بهروان گزارشگرهاي شبكه يك بودند و اگر فرصتي نصيب اين شبكه ميشد تا بازيهاي جام جهاني را پوشش دهد گزارش اين بازيها به اين دو گزارشگر ميرسيد. شبكه دو هم گزارشگران خودش را داشت؛ زماني جهانگير كوثري و بعدها اسكندر كوتي و صالحنيا. همين دستهبندي هم در حال حاضر بين شبكههاي ورزش و سه سيما وجود دارد. گزارشگران شبكه ورزش كمي تازهكارترند هر چند گزارشگران شبكه سه هم از مسابقات تحت پوشش اين شبكه سود ميبرند. چهرههايي مثل پيمان يوسفي، مزدك ميرزايي، محمدرضا احمدي و حتي عادل فردوسيپور بارها در شبكه ورزش فوتبال گزارش كردهاند در حالي كه روند معكوس وجود نداشته و از شبكه ورزشيها فقط سيانكي بوده كه ميتوانسته در شبكه سه هم گزارش كند. از بين گزارشگرهاي شبكه ورزش مثل عليرضا دهقاني، كورش عزيزي، مهدي واهبي، محمدحسين ميثاقي، حسين اسماعيلي، محمد سيانكي و... فقط نفر آخر در شبكه سه هم گزارش كرد و البته ميثاقي مجري ثابت برنامه پرحجم بيست چهارده بود.
***
محمد سيانكي؛ دست در جيب در استوديو
- سيانكي گويا خودش بازيكن فوتبال بوده و قاعدتا بايد فوتبال را خوب بلد باشد. اما مديونيد اگر انتظار داشته باشيد او از اين فوتبالبلدي در حرفه تازهاش يعني گزارشگري فوتبال هم استفاده كند. درحالي كه برخي گزارشگران در انتظار گزارش برخي بازيهاي مهم لحظهشماري ميكردند، اين سيانكي بود كه به فاصله كمتر از 24ساعت دو مسابقه مهم را در شبكه ورزش و شبكه سه گزارش كرد. اين اتفاق در دور يكهشتم پاياني هم بار ديگر تكرار شد و سيانكي بعد از گزارش پرانتقاد ديدار هلند-مكزيك، درست 24ساعت بعد بازي فرانسه مقابل نيجريه را گزارش كرد. معلوم نيست اين گزارشگر از چه حمايت يا محبوبيتي بين مسئولان ورزش صداوسيما برخوردار است كه چنين مصونيت آهنين دارد.
- او علاقه زيادي دارد تا علاقه خودش را به تيمهايي خاص مثل رئال مادريد يا تيم ملي فرانسه نشان بدهد. سيانكي البته فقط علاقه دارد و زياد پيگير تيمهاي مورد علاقهاش نيست. اين گزارشگر اطلاعاتي كه از اين تيمها يا هر تيم ديگري دارد در حد مسابقاتي است كه گزارش آنها به او سپرده ميشود. براي همين وقتي بازي بين آتلتيكو و رئال مادريد را گزارش كرده در بازي بعدي كه هيچ ربطي به اين دو تيم هم ندارد سعي ميكند از اين مسابقه و اتفاقات آن كد بياورد. مثلا با تماشاي به درگيري رخ داده بين دو بازيكن داخل زمين به درگيري بين دو بازيكن نامربوط در يك مسابقه نامربوط كه چند شب پيش گزارش آن را به عهده داشته است اشاره ميكند.
- سيانكي حتي به خودش زحمت نميدهد تلفظ صحيح بازيكنان تيم مورد علاقهاش را چك كند. به «كاباي» ميگويد «كابايه» و «چيمبرلين» را به گونه ديگري تلفظ ميكند يا اصلا نشنيده در آرسنال بازيكني به نام نبري (با تلفظ آلماني گنبري) عضويت دارد و ممكن است اواخر بازي به ميدان بيايد و قافيه را بر گزارشگر كه او را نميشناسد تنگ كند. نميداند اسمهاي هلندي با پيشوند «van» فان تلفظ ميشوند.
- سيانكي كافي است خبردار شود كه قرار است يك مسابقه را در روز آينده گزارش كند. تمام اين 24ساعت را ريلكس ميكند و نيم ساعت قبل از آغاز بازي دستش را ميگذارد داخل جيباش و خودش را به استوديو ميرساند. از تحقيق درباره بازيكنان و تيمهاي اين مسابقه خبري نيست. او با اين بيخيالي در در آوردن اطلاعات مجبور به بافتن ريسمان به آسمان ميشود و كاملا پتانسيل جلو زدن از جواد خياباني را هم دارد. يك آهنگ خاص هم به نحوه ادا كردن جملات خود ميدهد انگار در حال ضبط آهنگ در استوديو براي آلبوم جديدش است.
- هنگام گزارش يكي از ديدارهاي جام جهاني از آنجايي كه معمولا قادر به تشخيص بازيكن صاحب توپ و بازيكن مقابل او نيست، بارها و بارها از كلمه تيم ملي استفاده ميكند؛ مثلا ميگويد: «حالا بازيكنان تيم ملي فرانسه تدارك يك حمله را ميبينند». آنقدر تيم ملي فرانسه تيم ملي فرانسه ميكند آدم شك ميكند كه مبادا تيم ديگري هم از فرانسه در اين مسابقات به نام «تيم منتخب باشگاههاي فرانسه» حضور دارد يا بقيه تيمها با تيم ملي خود پا به مسابقات نگذاشتهاند.
- راستي، مگر هم از بازيكن فوتبال بودن اين گزارشگر حرف نميزنند؟ پس چرا وقتي دهها بار صحنه گل سالم دوسسانتوس مكزيكي به كامرون به دلايل مختلف از تلويزيون پخش شد، اين فوتباليست سابق حتي يك بار هم به سالم بودن و آفسايد نبودن آن اشارهاي نكرد درحالي كه هر كس اگر حتي دو بار برنامه نود را ديده باشد ميداند آفسايد چيست؟
محمدرضا احمدي؛ 90دقيقه موقعيت گل
- صداي خوبي دارد، اما اين براي تبديل شدن به يك گزارشگر كافي نيست. احمدي انرژي زيادي هم دارد اما اين هم كافي نيست. آنهايي كه او را از نزديك ميشناسند ميگويند بچه خوبي است و بدجنسي ندارد، اما اين هم براي موفقيت در حرفه گزارشگري كافي نيست. احمدي در دوره كوتاهي كه به صداوسيما آمده تقريبا همه افتخاراتي را كه يك گزارشگر ميتوانست به آن دست يابد درو كرده و معمولا گزارش مسابقات مهم فوتبال را دراختيار گرفته، البته پيش از آنكه صلاحيت خود را براي گزارش اين مسابقات مهم احراز كند و بين مخاطبان فوتبالي صداوسيما مقبوليت و محبوبيت پيدا كند.
- محمدرضا احمدي از دقيقه يك تا دقايق تلف شده پايان يك مسابقه فوتبال را در حالت آمادهباش و به شكل موقعيت مسلم گلزني گزارش ميكند. وقتي سوت آغاز مسابقه به صدا درميآيد احمدي از همان سه ضرب و پاسهاي ابتدايي به وجد ميآيد و نميتواند هيجان خود را كنترل كند.
- از نظر او همه چيز عالي هستند، يكِ يك. هر توپي كه محوطه جريمه برسد از نظر او يك موقعي عالي و يك پاس عالي يا يك سانتر عالي يا دستكم يك واكنش عالي است. وقتي ژاوي به بازيكن كنار دستي كه در چهل سانتيمترياش جاگيري كرده پاس ميدهد، احمدي با حرارت زيادي اين پاس را عاااالي توصيف ميكند. «عاااالي» را به شكلي ادا ميكند انگار يك گزارشگر شبكه خبر درحال پرسيدن اين سوال از اوست كه آيا در اين محله مشكلات و دشواري خاصي داريد و او هم بلافاصله پاسخ ميدهد: «دوشواري؟» و ادامه ميدهد: «عاااالي... يكِ يك...»
- او هم مثل سيانكي از آن دسته گزارشگراني است كه در خود نيازي به گردآوري اطلاعات نميبينند. يا اگر اطلاعات فوتبالياش درباره مسابقهاي كه ميخواهد گزارش كند زياد است، احمدي آنقدر تودار هست كه هيچيك از اين اطلاعات را بروز ندهد و همه را بريزد توي خودش! شما محال است دوست داشته باشيد بدانيد بازيكني كه گل زده يا مثلا در پست دفاع چپ بازي ميكند عضو كدان تيم باشگاهي است. شايد دوست داشته باشيد بدانيد و ندانسته از دنيا نرويد كه بازيكن شماره هفت والنسيا چه مليتي دارد و در كدام تيم ملي بازي ميكند؛ احمدي امكان ندارد اين اطلاعات طبقهبندي شده(!) را لو بدهد.
- چند تا اصطلاح هم بلد است كه از آنها مثل تكيه كلام استفاده ميكند؛ مثلا عبارتهاي «حالا رو دستش ميآد» يا «حالا رو پاش ميآد». البته تكيه كلام براي گزارشگر چيز عجيبي نيست و همه از جمله عادل فردوسيپور تكيه كلام دارند.
- بعضي گزارشگرها هستند كه تيزند و روي اتفاقات داخل زمين اشراف دارند و حتي ميتوانند حدس بزنند يك يا چند ثانيه بعد چه اتفاقي رخ ميدهد يا چه كسي گزينه تعويض است و چرا. احمدي و سيانكي جزو اين دسته از گزارشگران نيستند. شايد به سياق روزهاي دور بايد يك كارشناس فوتبال كنار دست اين گزارشگرها بنشيند و يك سري نكته نه چندان ريز را به آنها يادآوري كند.
عليرضا عليفر؛ فريادهاي نيمهشب
- هنوز مشكلاش با دفاعي چهار نفره خطي برطرف نشده و از اين سيستم كينه به دل دارد و همچنان در تمام دقايق مسابقه تاكيد دارد كه «در فوتبال چيزي قابل پيشبيني نيست» و «من نميدانم چرا به اين مسابقات ميگويند ليگ قهرمانان اروپا؟ آيا تيمي كه در ليگ خودش چهارم شده قهرمان است؟» عليفر آنطور كه اطرافيانش تعريف ميكنند آدم رك و صريحي است و جلوي همكاران و همصنفهايش از آنها انتقاد ميكند. بنا بر اين، كمي رك بودن در نقد او بعيد است اين گزارشگر محترم را آزار بدهد. شايد با الهام از اين ضربالمثل اينگليسي كه ميگويد: «يك ذره دانش، چيز خطرناكي است» بتوان ادعا كرد مشكل جناب سرهنگ در گزارش مسابقات فوتبال اين است كه خودش قبلا مربي بوده و تصور ميكند هر آنچه در دوران مربيگري آموخته و آموزش داده وحي منزل است و هيچ نقدي به آن وارد نيست. تنفرش از سيستم دفاع خطي چهار نفره ناشي از همين آموزههاست. او به پشتوانه همين تجربه در حرفه مربيگري به خودش اجازه ميدهد درباره وضعيت ظاهري بازيكنان خارجي و همينطور رفتار آنها اظهار نظر كند و مثلا مدل موهاي «همشيك» را به نقد بكشد و او را به خاطر علاقه به اين مدل مو «عقدهاي» بخواند.
- عليفر كه عادت كرده فوتبالهاي آخر شب و پاسي از شب گذشته را گزارش كند، هنوز خودش را با شرايط اين مقطع زماني از شبانهروز وفق نداده است. او بازيها را خيلي آرام گزارش ميكند طوري كه انگار بچه خوابيده و كسي نبايد توليد سروصدا كند. وقتي بيننده شبزندهدار مسابقات فوتيالي كه او گزارشگر آن است به اين لحن و صداي آرام عادت ميكند و كمكم خوابش ميگيرد، سر صحنهها و موقعيتهاي حساس شوكه ميشود. عليفر بهقدري موقعيتها را با آب و تاب و البته داد و بيداد گزارش ميكند كه آدم را ميترساند. مخاطب تلويزيون براي شنيدن حرفهاي او مجبور است صداي گيرنده را زياد كند اما به محض اينكه توپ از نيمه زمين رد شد و به يكسوم دفاعي يكي از دو تيم رسيد بايد فورا صداي تلويزيون را قطع كند تا فرياد همراه با عصبانيت و هيجان كاذب گزارشگر مسابقه باعث بيدار شدن كل اهالي ساختمان و محله نشود.
- يكي از خبرنگاران در صفحه شخصياش در فيسبوك نوشته بود و تعريف ميكرد كه يك شب آخر شب داشت يكي از مسابقات جام جهاني را تماشا ميكرد كه پدرش به هواي دستشويي از خواب بيدار شده و وقتي ديده عليرضا عليفر فوتبال را گزارش ميكند به پسر گير داده كه «چرا تا اين وقت شب بيدار ميماني و فوتبال ضبط شده تماشا ميكني؟» آقاي پدر باورش نميشده كه عليفر گزارش يك مسابقه فوتبال پخش زنده را به عهده داشته باشد. به هرحال، عليفر كاملا فوتبالي است و برخلاف تعدادي از گزارشگران نسبتا موفق تلويزيون كه اصلا لگد به توپ فوتبال نزدهاند با فوت و فن اين رشته ورزشي آشنايي كامل دارد. حيف است با لجبازيها و انتقادناپذيرياش خودش را دستمايه چنين لطيفههايي قرار دهد. شايد يك عليفر مهربانتر و بهروزتر و يك عليفر منصف با امثال مورينيو و كاپلو و فرگوسن و گوارديولا (معمولا گير فني زيادي به اين مربيها ميدهد) قابل تحملتر باشد، يك گزارشگر آرام و متين كه به موقعيت گل به چشم موقعيتي براي خالي كردن عصبانيت خودش و هوار زدن بر سر دنيا و مشكلات آن نگاه نكند.
پيمان يوسفي؛ نشون به اون نشون
- آنقدر مودب و مبادي آداب است كه در سلام و عليك روزمره هم سعي ميكند الفاظ سنگين و اصطلاحات غامض را به كار ببرد. همين سنگيني و پيچيدگي و دشواري در گزارش او هم جاري است. يوسفي به خاطر مأخوذ به حيا بودنش جوري كلمات را كنار هم ميچيند كه اين چينش تصنعي كلمات باعث خستگي گوينده و شنونده ميشود.
- يوسفي جدا از علاقه و پيگيرياش براي آموختن ضربالمثلهاي شيرين فارسي و تعميم دادن اين ضربالمثلها به اتفاقات درون زمين فوتبال، به ادبيات و زبان عربي هم علاقه شديدي دارد. حجم كلمهها و اصطلاحات عربي كه پيمان يوسفي در لابهلاي گزارش يك مسابقه فوتبال از آنها استفاده ميكند خنثي كننده همه هزينههايي كه تاكنون صرف آن شده كه مثلا طبق بخشنامه فرهنگستان زبان به هليكوپتر بگوييم چرخبال يا به «ست» واليبال بگوييم «دست». يادآوري عبارتها و كلمههاي سخت عربي كه او از آنها استفاده ميكند هم كار سختي است: من حیثالمجموع، لطايفالحيل، ضرس قاطع، كما فيالسابق، جبران مافات، علي ايحال، قس عليهذا و...
- مهم نيست كه پيمان يوسفي پلاتيني را در جايگاه ويژه با بلاتر اشتباه ميگيرد؛ به هر حال از اين اشتباههاي لپي گاهي پيش ميآيد، مهم اين است كه استاد تكيه كلامهاي خاص خودش را هنوز هم حفظ كرده و اين تكيه كلامها را مثل امضا مياندازد پاي گزارشهايش و تا همه آنها را به كار نگيرد آرام نمينشيند؛ مثل «نشون به اون نشون كه...»، «گو اینکه»، «طرفی نمیبندد» و دهها تكيه كلام سنگين و جوايز نقدي(!) ديگر...
***
رضا جاوداني؛ محو در عادل
- مريد وفادار و متعصب عادل فردوسيپور، كسي كه در سرما و برف بعد از بازي دوستانه ايران-آلمان فليكس ماگات را سرپا نگه داشت تا از او بپرسد كه آيا عادل فردوسيپور را ميشناسد يا خير. بعد از بازي ايرن-نيجريه متلكي به بينندگاني كه برد نيجريه را پيشبيني كرده بودند متلك انداخت كه آنها اتباع نيجريه در ايران هستند. جاوداني كه سالهاست به بخشي از دكور برنامههاي ويژه مسابقات فوتبال اروپايي تبديل شده و وظيفه تاييد كارشناسان برنامه به عهده او گذاشته شده، عاشق اين صحنه است كه گزارش بازي به عهده فردوسيپور باشد و او بعد از صحبتهاي كارشناس فوتبال رو به دوربين كند و بگويد: «حالا گزارش اين بازي را با گزارش دوست و همكار خوبم عادل فردوسيپور» ميبينيم.
- هنوز فلسفه حضور ثابت و مداوم رضا جاوداني در برنامههاي ويژه پخش مستقيم مسابقات فوتبال روشن نشده و البته همه به ياد داريم كه اين مجري در مقطعي سعي كرد با اجراي يك برنامه ويژه كشتي به نام «دايره طلايي» به نوعي نود كشتي به راه بياندازد و دنبالهرو عادل و برنامه نودش باشد. البته برنامه بيست چهارده كه بخش اعظم آن اختصاص داشت به توضيحات تكراري و پرگوييهاي مجريان پرتعدادش درباره مسابقه نظرسنجي پيامكي، از آنجايي كه هدف خاصي جز تبليغ اين مسابقه نداشت و گاهي ساعتها روي آنتن بود از تعدد مجريانش سود برد و هر كدام از اين مجريها توانستند بخشي از زمان برنامه را تلف كنند و بيننده را پاي گيرنده نگه دارند.
عادل فردوسيپور؛ كمال عدم همكاري
- تهيه و اجراي يك برنامه روتين طولاني سيوچند قسمتي براي هر تهيهكنندهاي ميتواند وسوسهبرانگيز باشد. عادل فردوسيپور همه اعتبار و محبوبيت خود را خرج برنامه بيست چهارده و مسابقه پيامكي آن كرد طوري كه وقت نكرد بازيهاي زيادي را گزارش كند و هوادارانش را راضي نگه دارد.
- طرفداران عادل به موازات منتقدان جواد خياباني او را زير ذرهبين قرار دادهاند تا برعكس خياباني كه دنبال سوتيهاي او ميگردند تا آنها را جار بزنند، از اظهارنظرهاي خاص فردوسيپور جملههاي حكيمانه و پندآموز بسازند و اين جملهها را در شبكههاي اجتماعي دست به دست بچرخانند. آخرين جمله فردوسيپور كه در حد جملههاي قصار دكتر شريعتي و ارد بزرگ و اشو مشهور شد، استفاده هوشمندانه او از سه كلمه در كنار هم بود «چقدر خوبيم ما!» او اين جمله را بعد از ضربه سر اشكان دژآگه به آرژانتين به زبان آورد و بلافاصله اين جمله شهرتي فراگير پيدا كرد و حتي جوكهايي هم براي آن ساخته شد. خوبي عادل نسبت به بقيه همصنفانش اين است كه تكيه كلامهايش را زياد به كار نميبرد و آنها را زياد دستمالي نميكند. «چه ميكنه اين رونالدو» از آن دست اصطلاحاتي بود كه عادل آن را ابداع كرد اما به خاطر تكرار زيادش در جوكها و پيامكها معروف شد نه به خاطر تكرار ان در هر بازي. عادل جملههاي تكراري و تكيه كلام هم زياد دارد؛ مثلا وقتي توپ به سمت راست يا چپ فرستاده ميشود بلافاصله ميگويد: «حالا يك ارسال به سمت راست» و تاكيد و استرس جمله را هم ميگذارد روي كلمه «سمت» و اين كلمه را با شدت ادا ميكند. سمت راست و سمت چپ بارها و بارها توسط استاد تكرار ميشود.
- عادل در معدود بازيهايي كه گزارش كرد دو بار هم فرصت يافت تا گزارش بازيهاي ايران را به عهده بگيرد. او ايران-آرژانتين را طوري گزارش كرد كه از آن حماسه ساخت و بهقدري از نمايش ايران تعريف كرد كه به همه تلقين شد ايران اين بازي را با اقتدار برده، اما هنگام گزارش ديدار ايران مقابل بوسني گويا زياد سرحال نبود و از همان ابتداي بازي حوصلهاش سر رفته بود و مدام از نوع بازي ما ايراد ميگرفت. قدرت فردوسيپور بهگونهاي است كه ميتواند مخاطبان يك مسابقه فوتبال را هدايت كند و روي آنها تاثير بگذارد كه بازي خوبي را ديدهاند يا در حال تماشاي يك مسابقه خستهكننده بودهاند.
- عادل با وجود اينكه بيش از يك دهه مداوم است پربينندهترين برنامه تلويزيون را تهيه و اجرا ميكند و بارها جايزه بهترين مجري ورزشي جشنوارههاي تلويزيوني را از آن خود كرده است، هنور هم مجري خوبي نيست. او برخلاف همكار جوانش در برنامه بيست چهارده –ميثاقي- كه كلمات را در سرعت بسيار بالايي و بدون تپق ادا ميكند، سرعت پاييني براي انتقال منظورش به بيننده دارد و وقتي در موقعيت مجريگري قرار دارد به شخصيت ديگري جدا از شخصيت گزارشگرياش تبديل ميشود. همه جملهها را با «اِ» يا «بهله(!)» شروع ميكند. توانايي تمام كردن يك جمله كامل را ندارد و از اين جمله به جمله ديگري ميپرد. صداهاي نامفهوم از خودش درميآورد و بهويژه وقتي ميخواهد چيز بامزهاي را تعريف كند يا ميخندد ديگر تشخيص حرفي كه ميزند كار سادهاي نيست. صدايش نسبت به وقتي كه گزارش ميكند آزار دهندهتر و تودماغيتر است. نگاهش به دوربين زيبا نيست و مدام به نوشته روي كاغذ مقابلش نگاه ميكند و سرش به اين طرف و آنطرف ميچرخد. مصاحبهگر بدي است و نميداند چگونه بايد از مصاحبهشونده حرف بكشد و حتي گاهي حرف خودش را در دهان مصاحبهشونده ميگذارد.
- با اين توصيفها بينندگان فوتبال از اينكه او درگير تهيه و اجراي برنامه بيست چهارده بود و از فرط خستگي كمتر توانست بازيهاي جام جهاني را گزارش كند، ضرر كردند و مجبور شدند گزارش گزارشگراني را تحمل كنند كه بعضا آنها را دوست نداشتند و انتقادات زيادي را به آنها وارد ميدانستند.
محمد ميثاقي؛ شوماخر در حرف زدن
- ميثاقي مثل عادل فردوسيپور گزارشگر تيزي است و حواساش به همه اتفاقات داخل زمين هست. او برعكس بعضي از گزارشگران قديمي خوب ميتواند تشخيص بدهد كه چه بازيكني خوب بازي كرده و چه كسي بد بوده و بايد تعويض شود. اطلاعات دقيقي درباره همه چيز دارد، تا جايي كه جواد خياباني كه معمولا اطلاعات جزيي و دقيقي درباره همه چيز ندارد در خلال يكي از گزارشهايش از محمد ميثاقي به عنوان جوان دانشمند(!) ياد كند.
- صداي ميثاقي صداي زيبايي نيست و حتي آزاردهنده هم به نظر ميرسد، اما اين صدا را ميتوان مثل صداي عادل فردوسيپور و مزدك ميرزايي به بقيه محاسن گزارشگرياش بخشيد. ميثاقي با سرعت سرسامآوري حرف ميزند و گزارش ميكند و اطلاعات ميدهد، حتي گاهي اطلاعات به درد نخور!
- برنامه بيست چهارده باعث شد هواداران فوتبال از گزارشهاي اين گزارشگر جوان هم محروم شوند. كافي است فوتبالي را كه ميثاقي گزارش ميكند ببينيد تا به هر دو تيم و بازيكنانش و ليگي كه در ان بازي ميكنند اشراف پيدا كنيد. اين اطلاعات را از گزارشگراني مثل احمدي، سيانكي و خياباني نميتوانيد به دست بياوريد. البته درباره او گفته ميشود كه ميثاقي از حمايت يك سري خبرنگار و مترجم جوان كه در برنامه «فوتبال120» شبكه ورزش با حقوق ناكافي مشغول به كار هستند برخوردار است. شايد اگر خياباني هم چنين تيمي را پشت سرش داشت به اين حال و روز نميافتاد و همچنان ميتوانست مخاطبان را راضي كند.
جواد خياباني؛ در دقيقه80 او را تعويض كنيد
- ديگر، ليست كردن سوتيهاي استاد به كاز خزي تبديل شده. پز جديد در شبكههاي اجتماعي اينترنت اين است كه از او دفاع و به سوتيگيران پرتعدادش حمله كنيم. قبل از آغاز جام جهاني يكي از مهمترين دغدغههاي فوتبالدوستان اين بود كه مبادا گزارش بازيهاي مهم را به اين گزارشگر بدهند. خيليها دعا ميكردند حداقل گزارش ديدارهاي تيم ملي ايران به او داده نشود. اما با همه اينها، خياباني بهتر از چيزي بود كه انتظارش را ميكشيديم.
- خياباني وقتي ديد شانسي براي گزارش بازيهاي تيم ملي ندارد تا از اين بازيها حماسه هشتم آذر ملبورن بسازد، به تيمهاي ديگري علاقهمند شد و دل به عشق تيمهايي مثل الجزاير بست. براي او الجزاير ظرفيت اين را داشت تا به تيمي محبوب تبديل شود. او خيلي سعي كرد در دو مسابقهاي كه از اين تيم گزارش كرد اين علاقه را به بيننده هم انتقال دهد. حتي مدعي شده بود كه ما ايرانيها به خاطر سرخ و سفيد و سبز بودن پرچم الجزاير بايد از اين تيم حمايت كنيم. وقتي الجزاير به دور بعدي صعود كرد، با خوشحالي گفت: «حالا الجزاير به عنوان تنها تيم قاره آسيا و آفريقا به دور بعدي را پيدا كرد» كه اين ادعا دو غلط داشت، يكي اينكه قبل از الجزاير اين نيجريه بود كه صعود كرده بود و دوم اينكه اصلا هيچ جاي تاريخ غير از آن مسابقه تاريخي بين ايران و الجزاير براي كسب قهرماني جام بين قارهاي هيچكس قارههاي آسيا و آفريقا را با هم جمع نزده بود.
- اين گزارشگر در بازي آلمان-الجزاير خيلي خوب و منطقي داشت پيش ميرفت اما پابهپاي بازيكنان الجزاير خسته شد و نتوانست گزارش خوب خودش را تا وقتهاي اضافه هم ادامه دهد. او توجهي به اين نكرد كه شورله يك گل با پشت پا به سبك رباح ماجر به الجزاير زده و انتقام آن گل تاريخي در سال1982 را گرفته است. او متوجه نشد كه زمين خوردن مولر و بلافاصله بلند شدن و جاگيري كردن اين بازيكن در يك ضربه آزاد نوعي تاكتيك و شگرد بوده و چندين دقيقه داشت مهاجم تيم ملي آلمان را مسخره ميكرد. شايد اگر قانوني هم درباره تعويض گزارشگران خسته د دقايق پاياني وجود داشت و خياباني ميتوانست در حوالي دقيقه80 جاي خودش را به يك گزارشگر تازه نفس بدهد، تاثير خوبي از خودش بر جاي ميگذاشت و مثل بازيكني كه هر چه در چنته دارد رو ميكند و بدو انرژي باقيمانده در بدنش زمين را ترك ميكند نام بهتري را از خود باقي ميگذاشت. به هرحال، خياباني هيچوقت منتقدان پرشمار خود را نااميد نميكند و سوتيبگيران را دست خالي به صفحههاي شبكههاي اجتماعي اينترنت نميفرستد؛ منتقدان و سوتيگيراني كه خوبيهاي جواد را نميبينند، به همان اندازه كه سوتيهاي بقيه بهويژه عادل فردوسيپور را كه بين دو بازي مرحله يكهشتم پاياني گفته بود: «تيمهاي حاضر در اين مرحله دارند با برنامه بيست چهارده كمال عدمهمكاري را ميكنند» لاپوشاني ميكنند و ناديده ميگيرند. حالا اگر خياباني همين جمله «كمال عدمهمكاري» را به زبان آورده بود، زبانش را ميبريدند!
مزدك ميرزايي
- به خاطر بيبرنامگي صداوسيما موفق نشد براي ورود به ورزشگاههاي ميزبان جام جهاني كارت بگيرد؛ تازه، دير هم به برزيل رفت. او و مخاطبان تلويزيوني به يك اندازه ضرر كردند؛ يعني مزدك نتوانست بازيهاي مهمي را گزارش كند و حتي نتوانست روي ديدارهاي ايران صحبت كند و هواداران هم مجبور شدند گزارش بازيهاي مهم را با گزارشگران نه چندان مهم پيگيري كنند.
- مزدك بيحاشيهترين گزارشگر تلويزيون است؛ مردي كه هرگز هوادارياش از تيمهاي خارجي را پنهان نميكند و فقط كم مانده براي تيمهايي مثل يوونتوس و بارسلونا بوق در دست بگيرد و تشويقشان كند. مزدك هم يكسري تكيه كلام دارد مثل «موج دوم حمله»، «فوق واكنش»، «سوپر گل»، «پوشش خوب از اين بازيكن» و... كه همه آنها را در خلال همه گزارشهايش به كار ميبرد. «تووووي دروازه» را هم زياد به جاي گل به كار ميبرد. ميرزايي حداقل حسني كه دارد اين است كه نام بازيكنان را بهخوبي تلفظ ميكند و مثل خياباني به «يانوزاي» بازيكن منچستر يونايتد نميگويد «جانوزاچ» يا هولس را «هيومهلس» صدا نميزند...
کلید واژهها: محمدرضا احمدي, محمد سيانكي, عليرضا عليفر
نقدی بر آقای گزارشگر...!
گزارشگری ورزشی به ویژه رشته پرطرفدار فوتبال، حرفه ای تخصصی، دشوار و جذاب است که علاقه مندان زیادی دارد. در صورتی که گزارشگری برخوردار از صدای مطلوب، آگاه به اطلاعات ورزشی روز و حساسیت های رسانه باشد، می تواند مبدل به یک ستاره شود، تا جایی که مخاطبان مایلند رقابت های مهم ورزشی را با گزارش او دنبال کنند چرا که جذابیت تماشای یک رقابت مهم فوتبال را دوچندان می کند.
اولین بار بینندگان تلویزیونی در ایران به سال 1337، یک رقابت ورزشی را با گزارش استاد عطاالله بهمنش مشاهده کردند، در حالی که اولین گزارشگر ورزشی رادیویی کشور، قربان علی تاری نام دارد که خود از نخستین دروازه بانان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است.
در ایام نوروز 93، شبکه 3 سیما دست به ابتکار جالبی زد و اقدام به پخش برنامه آقای گزارشگر نمود، برنامه ای که فوتبالی ها سالها انتظار آن را می کشیدند. با توجه به این که سالهاست گزارشگری در این شبکه جوان، محدود به افراد با دانش و توانمندی چون جوادخیابانی، عادل فردوسی پور، مزدک میرزایی، پیمان یوسفی و ... شده است و چند سالی است که جوانی به نام محمد رضا احمدی به این جمع اضافه شده، این سوال در ذهن بسیاری از مخاطبان حرفه ای و فوتبالی نقش بسته که آیا در این عرصه، استعداد جدیدی نمی توان یافت؟ و هدف اصلی دست اندرکاران، تهیه برنامه ای تفریحی – سرگرمی در ایام نوروز بوده یا کشف استعدادهای جدید به منظور بهره گیری از آنها در آینده است؟! و سوالات دیگری که بگذریم .... البته لازم به ذکر است در این سالها گزارشگران مستعد دیگری هم آمده اند که چندان پرفروغ نبوده اند.
مسابقه تلویزیونی آقای گزارشگر، فرصت مناسبی فراهم کرد تا توانمندی علاقه مندان به حرفه و تخصص گزارشگری در رده های سنی مختلف و با سطح تحصیلات متفاوت مورد سنجش مردم و داوران قرار بگیرد.
این برنامه سوای جذابیت هایی که برای تماشاگر تلویزیونی ایجاد کرده است، کاستی هایی هم داشت که به مواردی از آن اشاره می شود:
• نوجوانانی که دراین مسابقه تلویزیونی شرکت کرده اند به گفته متخصصان این حرفه، هنوز صدایشان برای این فن شکل نگرفته و شرکت کنندگان بالای 30 سال و میانسالی که به زحمت بتوان برای این تخصص روی انها سرمایه گذاری کرد.
• در مراحل مقدماتی، بخش های متفاوتی به انتخاب و شانس شرکت کنندگان برای آنها مطرح می شد، در حالی که اصولاً در چنین برنامه هایی، آیتم های مورد نظر برای همه شرکت کنندگان باید به صورت یکسان در نظر گرفته شود. که این کار تقریباً در مرحله پایانی انجام شد.
• رقابت برخی که به گفته خودشان قبلاً تجربه این کار را به صورت حرفه ای داشتند در برابرتازه کارها، مصاف نابرابری را به معرض دید تماشاگر تلویزیونی گذاشت.
• به جای پخش تصویر استادیوم از نمای بالا یا پیش بینی سرانجام یک موقعیت حساس، بهتر بود سوالات دیگری مطرح می شد که برای محک دانش فنی و گزارشگری کمک بیشتری به داوران می کرد مانند پخش تصاویری به منظور سنجش میزان آشنایی گزارشگران با قوانین اولیه داوری و زبان انگلیسی تخصصی فوتبال که مورد نیاز گزارشگر است.
• انتخاب برخی از داوران این مسابقه هم سوال برانگیز بود، اظهار نظرهای عجیب در مورد فن بیان و گزارشگری از سوی کسانی که هیچگاه این عرصه را تجربه نکردند، گاهی تعجب مجری برنامه را در برداشت. به طور مثال داور می گوید "شما می توانید در دوبله موفق باشید، اما به درد این کار نمی خورید...!!" و مواردی از این قبیل...
• در حالی که اغلب، برخورد با طمانینه و محترمانه داوران با شرکت کنندگان ستودنی بود اما پاره ای از اوقات به سخره گرفتن و تحقیر آنها به دور از اخلاق حرفه ای رسانه بود.
• مورد مهم دیگری که در این برنامه قابل توجه است گزارش رقابت فوتبال در مدت زمانی کوتاه بود در حالی که اسامی بازیکنان دو تیم در اختیار شرکت کنندگان قرار نمی گرفت که امری غیرمعمول است و حتی اگر بازیکن شناسی گزارشگر مد نظر بوده، بهتر بود از طرق دیگر به امتحان گذاشته می شد. حال این سوال مطرح هست: آیا گزارش مطلوب یک دیدار فوتبال داخلی یا خارجی بدون داشتن لیست بازیکنان، کادر فنی و داوران برای حرفه ای ها امکان پذیر است؟!
یکی از بخش های جذاب و از نقاط قوت این برنامه، گزارش حسی - توصیفی بود که فرد با درک شرایط حاکم بر مسابقه، به نوعی زنده نمایی می کرد و سعی در ارائه بهترین گزارش داشت؛ اما با توجه به شرایط کاملاً متفاوت گزارش رقابت های فوتبال، بهتر بود حاضران در سه عرصه فوتبال ملی، باشگاهی داخلی و خارجی محک زده می شدند و باید شرایطی را برای شرکت کنندگان فراهم اورد تا شبیه ترین حالت به گزارش فوتبال زنده باشد.
به هرحال انتظار می رود این اقدام خوب در صورت ادامه یافتن در سالهای آتی با رفع نواقص، هر چه جذابتر بتواند نظر مخاطبان را جلب و منجر به معرفی چهره های جدیدی در حرفه گزارشگری شود.
مطالب مشابه :
گافهاي بهيادماندني؛ يادي از برخي گافهاي تلويزيون در سال 1385
گاف پرس ايران - گافهاي بهيادماندني؛ يادي از برخي گافهاي تلويزيون كشف و شرح سوتي
گاف ايسنا در درج نام يك فيلم
گاف پرس ايران كشف و شرح سوتي محراب» و از فيلمهاي تلويزيوني «تلخ و شيرين»، «زير
نقدي بر گزارشگران فوتبال تلويزيون در روزهاي جام جهاني
گزارش بازيهاي ايران را جشنوارههاي تلويزيوني را از آن سوتيهاي استاد
گاف "مضاعف" خبرگزاريهاي ايسنا و ايلنا
گاف پرس ايران هاي ايسنا و پخش دارد و در كارهاي تلويزيوني چون «تنهاترين سردار
عضو جديد گافكنندگان
گاف پرس ايران كشف و شرح سوتيهايي در يك برنامه تلويزيوني گزارشي تهيه و ديدگاه ساير
سوتی های خفن گزارشگرهای ورزشی
اين هم مجيد خدايي کشتي گير تيم ملي فوتبال ايران تلويزيوني هاي شيرين سوتي
گاف چند ريشتري خبرگزاري فارس
گاف پرس ايران سوتي هايي حادثهديدگاني كه خانههاي آنها تخريب شده، روبه افزايش
آلبوم جدید سعید ملکی( آسایش) به نام تب عشق!!!
سوتي هاي مصاحبه نقشه جامع راه هاي ايران ديويد بكهام در سريال تلويزيوني
عکس های جدید از آرش
سوتي هاي مصاحبه نقشه جامع راه هاي ايران ديويد بكهام در سريال تلويزيوني
برچسب :
سوتي هاي تلويزيوني ايران