روانشناسی نقاشی کشیدن
سیر رشد و تفسیر نقاشی های کودکان
ترسیم، یک مرحله حد واسط بین بازی و تصویر ذهنی است . به ندرت بین ۲ تا ۵/۲ سالگی ظاهر میشود مثل بازی تخیلی که برای کسب لذت و سعی در تقلید واقعیات است. اولین فرم ترسیم، بازی تمرینی خالص و به صورت خط خطی، بدون هدف Scrib Line است. بعداً خط خطی از حافظه ایجاد میشود و بیشتر جنبه تقلیدی و تصوری دارد ترسیم در هر مرحله، به مکان یا فضا مربوط است و نماینده هوش میشود.
بر این مبنا آزمون گودیناف به وجود میآید . در واقع نشانهای از محتویات عاطفی است و بستگی به تکامل و رشد ادراکی، شناختی، تجربه کودک و ظرفیت درکی دارد که سمبلها را ایجاد میکند. در ترسیم ابتدا جاگذاری، بعد شکل، سپس طرح و در آخر جنبههای تصویری به وجود میآید. این مراحل در تمام کودکان دنیا دیده میشود.
مرحله اول : خط خطی است که انعکاسی از خطوط خمیده، عمودی یا افقی دارد. عموماً کودک به مرز کاغذ توجهی ندارد.
مرحله دوم : از ۱۶ تا ۲۰ ماهگی شروع میشود و کودک توجه به فرم و محل و کیفیت خطها میکند و یاارائه خط میکند و سعی دارد در مرکز صفحه کار میکند. بیشتر حلقهای می کشد که شبیه صورت انسان است و کودک رابطه بین فعالیتها و رفتارهای خود را میفهمد.
مرحله سوم : نمونههای جدید مثل حلقوی و بیضوی میکشد و نقطه گذاری ممتد و تکراری میکند.
مرحله چهارم : از ۲ سالگی به بعد شروع می شود که شامل کشیدن قوس، اشکال زاویهدار، خطوط مستقیم. نقطه گذاری یا ترکیباتی از آنها میباشد. در این مرحله کودک در اندازهها تغییر میدهد، اعضای داخی یک شیء را میکشد، ترسیمی که کودک در این مرحله بشکل بسته میکشد نماینده انسان است. در این زمان AMBIVA LANCE در مورد اشیاء و همچنین صحبت در مورد نقاشی دیده میشود.
مرحله پنجم : کودک خطوط کشیده شده را نامگذاری میکند، ممکن است حروف الفبا را بنویسید یا از دیگران بخواهند برایش بنویسند. استفاده از رنگها و جهت رنگآمیزی در این مرحله رشد میکند. کودک در رنگآمیزی بیش از یک رنگ استفاده میکند. در ابتدای خط خطی کردن، کودکان این کار را توسط بالا بردن بازو انجام میدهد و بعد با پیشرفت بیشتر با چرخش مچ خط میکشد و شکل سازی میکند.
به طور کلی سیر نقاشی بدین ترتیب است :
۱۲ ماهگی : از روی تقلید خطوطی به جلو و عقب میکشد.
۱۵ ماهگی : نقطه نقطه میکند.
۱۸ ماهگی : به خودی خود خط خطی میکند.
۲ سالگی : خطوط عمودی را تقلید میکند.
۵/۲ سالگی : خطوط حلقوی، افقی، عمودی و دو خط به عنوان X (غیر قرینه) میکشد.
۳ سالگی : مداد را مثل بزرگها میگیرد. بنا به تقاضای دیگران روی نقاشیهایش اسم میگذارد.
۴ سالگی : انسان را با دو عضو میکشد X را تقلید میکند. به شکل ناقص انسان عضوی اضافه میکند.
۵/۴ سالگی : مربع میکشد.
۵ سالگی : مثلث میکشد عکس آدم را با بدن و گردن میکشد.
۶ سالگی : شکل آدم را دو بعدی میکشد اشکال ادغام شده میکشد.
۹ ـ ۸ سالگی : اعضای داخی را میکشد.
از ۱۲ سالگی به بعد عکس ماشین میکشد و کم کم آنرا کامل تر میکند عکس میکشد و میگوید که عکس خودش یا مادرش است. پرنده ، خانه ، ماشین رخت شویی، هواپیما میکشد و از آنها سخن میگوید. درباره عکسهای کشیده شده قصه کوتاه میگوید. برای خانهای که کشیده در و پنجره میگذارد. ماشین را با چرخها و نور چراغ ورود میکشد به نقاشی انگشتی Finger Pating علاقهمند است.
تکامل نقاشی کودک در رابطه با مراحل تکامل رشد شناختی
سن : ۰ تا ۱ سالگی
نقاشی : کودک به تحریکات دیداری جواب میدهد. مداد را به دهان میبرد. نوزاد هیچ نقشه نمیکشد .
شناخت : مرحله حسی ـ حرکتی . کودک به طریق بازتابی عمل میکند کودک ماشینی فکر میکند.
سن : ۱ تا ۲ سالگی .
نقاشی : در ۱۳ ماهگی اولین خط خطی های کج و معوج میکشد (زیگزاگ) کودک بر علائمی که حرکت مداد بر روی صفحه کاغذ میگذارد نگاه میکند (نقاشی جنبشی Kiensthetic drawing) .
شناخت : به تدریج و هم زمان با برقراری کنترل مغزی Cortical control حرکات کودک جهت یافته وهدف دار میگردد.
سن : ۲ تا ۴ سالگی .
نقاشی : دایرهها در نقاشی او به تدریج ظاهر و عنصر غالب در تصویر میشوند سپس دایرهها از یکدیگر مجزا میشوند در دایرهای که سهواً میکشد کودک شی را مجسم میکند. اولین نماد خطی ساخته میگردد که معمولا بین ۳ تا۴ سالگی است .
شناخت : کودک شروع به عمل به صورت نمادی میکند. زبان و سایر ارتباطهای نمادی نقش مهمی را در این مرحله به عهده دارند. برخورد کودک با مسائل بسیار زیاد بر پایه خود محوری میباشد. تظاهر میکند که بازی را به صورت حقیقت میپذیرد.
سن : ۴ تا ۷ سالگی .
نقاشی : حقیقت گرایی ذهنی کودک یک مدل خیالی میکشد نه آنچه که واقعا می بینند. چیزی را میکشد که فکر میکند باید باشد نه آنچه واقعاً هست. افراد را از پشت دیوار میکشد و از داخل بدنه کشتی مردم را میبیند ، هنوز حالت شفاف بینی دارد اکسپرسیونیست ( نمایش دادن حقایقی که بر حسب احساسات و تأثرات شخصی خود درک کرده است ) و ذهنیت گراست.
شناخت : مرحله پیش عملیاتی (فازی که بر درک مستقیم از محیط متکی است) خود محور است. دنیا را به حالت علت می بیند (خودش همه کاره است) تصوراتش واضح بوده و دارای خلاقیت کنجکاوی و خیالپردازی است. در یک زمان فقط بر یک موضوع تمرکز دارد. در عمل خود بیشتر با احساس است نه با منطق .
سن : ۷ تا ۱۲ سالگی .
نقاشی : حقیقت گرایی دیداری، ذهنیت گرایی کودک تقلیل پیدا میکند چیزی را میکشد که عملاً مرئی است. دیگر به طریقه اشعه x عمل نمیکند. شکل انسانها بیشتر حالت حقیقی دارد و متناسب است. رنگها را طبق قانون انتخاب می کند. چپ و راست تصویر را که کشیده است تشخیص میدهد.
شناخت : مرحله عینی عمل نمودن، درباره اشیاء عاقلانه می اندیشند. دیگر درک آنی بر او مسلط نیست و به او فرمان نمی دهد. می تواند به عقب برگردد. (درک بازگشت پذیری پیدا میکند) اشیاء هرچه که بودهاند همان خواهند بود حتی اگر ظاهرشان تغییر کند.
سن : ۱۲ سالگی به بعد
نقاشی : با تکامل توانایی انتقاد کردن ، علاقهاش به نقاشی کم و کمتر میگردد مثل اینکه مایل است این استعداد ذاتی را ذخیره کند.
شناخت : مرحله قراردادی عمل کردن به کارهایش با انتقاد مینگرد قادر به درک فرضیات میباشند نه تنها میتوانند در مورد جنبه عملی اشیاء فکر نماید بلکه می توان با سلیقه و ذوق در مورد آنها بیاندیشد.
مراحل تکاملى نقاشی کودک
از ۱۸ ماهگى تا ۵/ ۲ سالگى :
کودکان معمولا کشیدن علائمى برصفحه کاغذ را ازحدود ۱۸ ماهگى به بعد آغازمى کنند . ازدیدگاه بیشتر پژوهشگران این خط خطی کردن ها حرکاتى بى هدف وناهماهنگ نیست ، بلکه نشاندهنده آگاهی نسبت به الگو وافزایش هماهنگى چشم – دست است . کودکان براى رسیدن به درجه اى ازتوازن بصرى به خط خطى کردن کاغذ مى پردازند ویا یک خط را بالاى خطى که قبلا کشیده اند می کشند . خط خطى کردن براى کودکان کاملا جذاب است . پژوهشگران این خط کشیدن هاى اولیه را صرفا بازى وتمرین می دانند. به هر حال زمانى فرامى رسد که کودکان شروع به تفسیر خطوط خود به عنوان تصویر مى کنند . کودکان عموما قبل از آن که کشیدن را آغاز کنند مقاصد خود را بیان نمى کنند بلکه اغلب پس از اتمام کار به تفسیر نقاشى خود مى پردازند . نخستین شکل بسته ای که توسط کودکان کشیده مى شود تقریبا مى تواند جایگزین کلیه اشیاى موجود درمحیط کود ک باشد. دایره ، ساده ترین طرح بصرى براى کودکان خردسال است .
از ۵/۲ سالگى تا ۵سالگى :
ازحدود ۵/۲ سالگى آشکار مى شود که کودکان نقاشى هاى خود را بازنمایى چیزى تلقى مى کنند . گاهی اوقات پیش از آنکه کشیدن نقاشى را آغازکنند مقاصد خود رابیان مى کنند ودیگر معنى نقاشى تا پایان تکمیل آن پنهان باقى نمى ماند ، اما هنوزدرتفسیر کودکان از نقاشی خود، نوعى عنصر فرصت طلبى وجود دارد . دراین مرحله از تکامل چنانچه نقاشى کودکان درعمل شبیه به چیز دیگرى از کار درآید ، آنها از قصد اعلام شده خود عدول مى کنند . دراین مرحله ، دیگران نیز این خط خطى ها را باسهولت بیشتری درک مى کنند وبه تدریج اشکال بیشتر ومتنوع ترى دریک صفحه کشیده مى شود .
اشکال تفکیک نشده ونامنظمى که کودکان مى کشند به تدریج به صورت دایره ها ، مربع ها ، مثلث ها وصلیب ها قابل تشخیص مى شوند . این شکل ها که جملگی به صورتى طرح گونه کشیده مى شوند اغلب روى یکدیگر قرارمى گیرند وبه چیزى تبدیل مى شوند که آنها را ‹‹ ترتیب ›› مى خوانیم . سایر شکل هاى مهم درنقاشى هاى کودکان عبارتند از :
خورشیدها ، دایره ها وشعاع ها ، از ۵/۳ سالگى به بعد است که کودکان برقرار کردن رابطه میان جزئیات یک نقاشى را آغاز مى کنند . به نظرمى رسد که بسیارى از نقاشى هاى آنها دراین مرحله مبتنى برقواعد یا طرح هاى ساده است ، به عنوان مثال نقاشی نمونه وار چهره انسان دراین مرحله ، مشتمل بریک دایره به جای سر( یا یک سروبدن مرکب ) ودوخط آویزان به جاى پاست ، برای مشخص کردن جزئیات چهره ازقبیل چشم ها ودهان ممکن است علائمی دردرون دایره گذشته شود . این قبیل چهره ها اغلب ‹‹ بچه قورباغه اى ›› نامیده مى شوند . گاهى اوقات به نظرمى رسد که این نقاشى هاى طرح دار ، بیش از آنکه بازنمایی دقیق موضوع نقاشى شده باشند جنبه اى نمادین دارند ؛ به عنوان مثال نتایج به دست آمده از مشاهدات نشان مى دهد که وقتی از کودکان ساکن درواحدهاى آپارتمانى خواسته شده تامنزلى مسکونی خود را نقاشى کنند ، آنها به کشیدن نقاشى هاى متداولی از خانه هاى داراى سقف شیروانى ودودکشى که از آن خارج مى شود پرداخته اند .
۵سالگی تا ۸ سالگى :
به طور کلى هرچه که کودکان بزرگتر مى شوند نقاشى هاى آنها نیز واقعگرایانه تر مى شود . اما نقاشى هاى کودکان درفاصله سنی ۵ تا ۷ سالگى هنوزشامل عناصرى است که کودک بروجود آنها آگاهی دارد ، حتى اگر به طور طبیعى قابل رؤیت نباشند . به این لحاظ حاصل کار آنها نقاشى ‹‹ شفاف بینى ›› یا ‹‹ اشعه ایکس ›› نامیده مى شود ؛ مانند نقاشى اى که درآن بچه ای درشکم مادرش است نشان داده مى شود . دراین مرحله نقاشى های آنها ازچهره انسان ، طرح بچه قورباغه اى را پشت سر مى گذارد وبه نشان دادن سر وبدن جدا از یکدیگر مى رسد . جزئیات بیشتری از قبیل دست ها ، انگشتان ولباس بیش از پیش تصویر می شوند .
۸سالگی تا نوجوانى :
کودکان ۸ ساله به بالااغلب سعى مى کنند درنقاشى هاى خود عمق را نه تنها دراشیاى منفرد بلکه دررابطه میان اشیا نیزنشان دهند . همچنین نقاشى هاى آزاد بچه هاى بزرگتر ، یعنی بچه هاى ۹یا ۱۰ ساله از نظرسبک به تدریج به سمت الگوهای قراردادى حرکت مى کند . دراین مرحله چهره هاى کارتون وچهره هاى سریال هاى کمیک مرتب نقاشى مى شوند . نقاشى ها تنوع وتشخیص کمترى پیدامى کنند . به نظرمى رسد که کودکان در این سن اغلب از نقاشى خود ناراضی اند ودیگر رغبتى به انجام این فعالیت ندارند . گفته می شود دلیل این امر آن است که آنها قادرنیستند نتایج دلخواه خویش را از نقاشى هاى خود به دست آورند .
نمادهای اصلی اندام
سر به صورت خارج از مقیاسی نسبت به بدن بزرگتر ترسیم شده، به طوری که بدن را تحت الشعاع قرار میدهد. در سنین (۷ تا ۸ سالگی) بدن انسان و اجزای آن ابعاد واقع بینانهای پیدا کرده و سر معمولا یک هشتم کل از طول سر تا پای یک فرد بالغ ایستاده را شامل میشود
چشمها اولین و مهمترین اعضایی هستند که کودک به دایره اولیه سر میافزاید.
کشیدن و تاکید بر روی ترسیم چشمهای بزرگ در نقاشی افراد شکاک و مبتلا به «پارانویا» به چشم میخورد ولی در کودکان کم سن و سال تاکید بر روی چشمان و کشیدن چشمان درشت مبنی بر درک اهمیتی است، که کودک برای این عضو است.
آرایش چشمان هنگام طراحی معمولا در نقاشی دختران در زمان بلوغ دیده میشود، چشمهایی که پسران میکشند سادهتر میباشد و پسران چشمها را با حالتی درنده و وحشی میکشند.هیچکس انتظار ندارد، که بازوها را در نقاشی کودکان زیر ۴ سال ببیند، ولی به این فقدان در سنین بالای ۶ سال باید توجه بیشتری کرد و اگر همین مورد در سنین بالای ۱۰ سال بود احتیاج به توجه خاص دارد.
گوش: راجع به طرز طراحی گوشها باید گفت که بیشتر آنها را نمیتوان از کودکان عادی تمیز داد. گوشهای مشخص و برجسته به عنوان تجلی آشفتگی روانی تفسیر گردیده است و فقدان گوش مربوط به عدم بلوغ فکری و درک از تصویر انسان مرتبط میباشد و در پایان میتوان گفت هنگامی که کودک با آزادی و به دلخواه خود نقاشی میکند، در واقع حالت روحی و روانی و احساسات زمان حاضر و نیز احساسات و تحریکات ریشهدار و ژرفتر خود را بیان میکند و بدین ترتیب خطوط مخصوص شخصیتش را نیز هویدا میکند.
دیدگاه ها: نقاشیهای کودکان
قاشی فعالیتی است شخصی که آن را میتوان از دیدگاههای متفاوت بررسی کرد «شیلر» معتقد است که انسانها ذاتاً فعالند و بازی یکی از شیوههای تخلیه انرژی اضافی است. لذا نقاشی میتواند به منزله نوعی بازی برای کودکان مطرح باشد . از دیدگاه نظریه روانکاوی، نقاشی به منزله فعالیتی بالینی ـ فرافکنی است یعنی از طریق نقاشی فرد میتواند آنچه را که در ضمیر ناخودآگاه دارد و احتمالا باعث ناراحتی و اضطرابش میشود بیان کند. به نظر «کلوگ» کودکان ضمن نقاشی، هم به لذت حرکتی و هم به لذت بصری دست مییابند و این امر باعث فعالیت کودکان میشود. بعضی از نقاشیها صرفاً طرحهایی تزئینی یا خطوطی هستند که تعریف و توصیف آنها نسبتاً آسان است. اما بیشتر نقاشیهایی که کودکان میکشند تصویر است . یعنی بازنمایی چیزی هستند. از جمله عواملی که در تفسیر نقاشی کودکان به کار گرفته میشود میتوان از طرز قرار گرفتن نقاشی بر صفحه کاغذ، سایه، ضخامت، خط ، قوای اجزای کشیده شده، مقدار و توزیع جزئیات، پاک شدگیها، تصویر لباس و زمینه نام برد.
خط: خط بدون وابستگی به محتوا نیز دارای بار شدید بیانی و قدرت وجود خاصی است که پویایی و بنیان شکل از آن نقاشی می شود خط می تواند به اشکال مختلف ظاهر شود. ضخیم ، نازک، خط نقطه، خط پیوسته، عمودی، افقی، زاویهدار، مارپیچ و … همچنین ممکن است براق یا مات و یا شفاف باشد. بنابراین خط به تنهایی توانایی آن را دارد که حالت های روانی مختلف مانند غم، شادی، بوالهوسی، عصبانیت و اطمینان را به خود نشان می دهد.
راحتی وخوشحالی ، حرکات را وسیع و پرداخته میکند نتیجهاش خطوطی بازتر و بلندتر است نیروی زندگی با علائم و خطوط بلند که به طرفی میروند بیان میشود.
ضعف عصب با فشردگی و کوتاه خطوط ،
پرخاشگری با قطعه قطعه کردن، متغیر نمودن و به هم پیچیدن خطوط راست و زاویهدار، نشان دهنده
احساسات با خطوط نازک و حرکات ملایم در آنها نشان داده میشود.
کودکان پیشرفتهتر خطوطی به اشکال مختلف وبا حفظ تعادل میان قسمتهای مختلف
کودکان خجالتی خطوط کوتاه مثل چیزی که منع شده باشد ترسیم می کنند. خطوط راست و زاویهدار نشان دهنده کشانندههای پرخاشگرند که بیشتر جنبههای مردانه دارند وخطوط مقطع و تکه تکه تمایل به انزوا را نشان میدهند.
فضا : به طور کلی کودکانی که رسم نقاشی آنها به تناسب بر روی کاغذ ترسیم شده کودکانی آرام هستند. به نظر «یوشم» کودکانی که فضا را بهتر از دیگران حس می کنند دارای قابلیت درک بهتری هستند. گرایشی که کودک برای خارج شدن از کادر کاغذ دارد نه تنها بیانگر خصوصیات کودکان خردسال یا عقب ماندهای است که کنترل عضلانی ندارد بلکه در میان کودکان بزرگسال هم که از کمبود محبت رنج میبرند دیده میشود. این کودکان به طور اغراق آمیزی در جستجوی توجه و کمک هستند تا کمبود اعتماد به خود را که مخصوص انسانهای نامطمئن است جبران کند.
کودکان خجالتی و کمرو نیز در گوشه کاغذ و یا در قسمتی محدود از فضای کاغذ و یا بر روی کاغذ کوچکی نقاشی میکنند. زیرا در مقابل سطح کاغذهای بزرگ خود را گم میکنند و این نیز نشانگر عدم اعتماد و اطمینان به خود است کودکانی که در نقاشیها این حالت را نشان میدهند احتیاج به تشویق و پشتگرمی زیادی دارند.
بعضی دیگر از پژوهشگران متوجه شدهاند که کودکان خردسال از بالای کاغذ شروع به نقاشی میکنند علت این امر مربوط به شکل بدن آدمک و حرکات دست است و نیز اینکه قسمت بالا نشان دهنده سر و آسمان و نمادی از ارزشهای والاست.
کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل شود البته کودک دست چپ نباشد نشانگر غم و اندوه و گوشهگیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود است. این افراد سریعاً تصمیم میگیرند و در جستجوی اقفاع عواطف و ارمنای احساسات سرکوب شده خود میباشند.
آنهایی که تصاویر را در گوشه راست صفحه می کشند اکثراً افرادی حساس هستند که به دنبال ارضاء و ارتقاء مسائل عقلی و ذهنی خود در تکاپو می باشند. ناحیه راست ناحیه آینده است.
در عقیده مکهاور جادادن تصویر در سمت چپ از خود محوری نقاش حکایت میکند و عکس آن در افرادی که تحت تأثیر محیط بوده و شرایط و موقعیت محیط بر آنها حاکم است صدق میکند.
اگر تصویر کوچک و نزدیک لبه پایین صفحه باشد علامت احساس عدم امنیت و عدم استقلال نقاش است. گاهی دلیل بر افسرده بودن اوست تمایل به ناحیه پایین صفحه غرایز بنیادی صیانت ذات و ناحیه منتخب خستههای روانی میباشد.
سرانجام کودکانی که نقاشیهایشان کاملا در مرکز کاغذ قرار می گیرد به طور کلی برخود و احساساتشان توجه و تمرکز فکری زیادی دارند. ترسیم از چپ به راست نشان دهنده یک حرکت طبیعی پیش رونده است در حالی که ترسیم از راست به چپ به منزله یک حرکت واپس رونده تلقی می شود.
جهت یابی در فضا به منظور چگونگی برداشت و نحوه استفاده از فضا درنقاشی کودکان نیز اهمیت دارد. کودکان خردسال که به طور صحیح نحوه جهت یابی در فضا را نمی دانند ممکن است تصویر انسان را سروته یا وارونه بکشند یا مثلا نقاشی را از پا شروع کنند و به سر برسند. یاتصویر را به صورتی بکشند که به نظر برسد بدون وزن بوده و در فضا معلق است.
معکوس کشیدن
معکوس کشیدن تصویر در کودکان کم سن و سال هم بسیار غیر معمول است اما میتوان آنرا به ابتکار کودکان در نقاشی ارتباط داد. اما در افراد بزرگتر نباید این عمل را به سادگی پذیرفت که شاگال این عمل را ناشی از مشکلات عدم هماهنگی با محیط می داند.
اندازه تصویر
کشیدن تصاویری با حداقل اندازه و کشیدن تصاویر مشابه ، تصویر انسان در نقاشی کودکانی که عدم امنیت عاطفی و افسردگی احساس میکنند و در بالغینی که واپس روی روانی داشته باشند دیده می گردد. کودکانی که احساس عدم امنیت میکنند تصویر انسان را کوچک میکشند درست بر عکس، نقاشیهای بزرگ و با شجاعت که مشخص کننده نقاشی اطفالی است که از امنیت خاطر و اعتماد به نفس برخوردارند.
نکته دیگری که در تفسیر نقاشیهای کودکان باید مورد توجه قرار دهیم اثر الاکلنگی می باشد یعنی کودک آنچیزی را که برایش از اهمیت بیشتری مخصوصا از لحاظ عاطفی و احساسی برخوردار است در نقاشیاش بزرگتر از دیگر چیزها میکشد مثلا فردی که در خانواده نقش غالب را بازی می کند و فرمانرواست بدون توجه به اندازه واقعیاش ازهمه بزرگتر کشیده میشود.
کودک چه چیزی می کشد؟
۱ ـ شکل آدم : کودک وقتی شکل آدم میکشد قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد بیان میکند. در واقع بین بعضی خطوط آدم نقاشی شده با خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آنرا کشیده ارتباط های مشخصی وجود دارد.اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملا سازگار باشد. اگر برعکس آدمک مثلا در اندازهای خیلی کوچک و یا در گوشهای از کاغذ کشیده شده باشد معنای این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایینتر میداند.
ماشوور : نمادهای اصلی اندامها را این گونه عنوان میکند :
الف) سر : معرف مرکز شخصیت و قدرت فکری و هوشی و عامل اصلی مهار فشارهای درونی است . کودکان همیشه سرهای بزرگ ترسیم می کنند ولی اگر سر زیاد بزرگ باشد نشانگر آن است که «من» کودک بیش از حد طبیعی است .
ب) چهره : کلیه صاحب نظرانی که تفسیر نقاشی فرافکنی معتقدند در این زمینه توافق نظر دارند که اندازه نقاشی از چهره انسان مهمترین جنبه آن است . زیرا انعکاس مستقیمی از عزت نفس نقاش است (بوک ۱۹۴۸ ، ماشوور ۱۹۴۹ ، هاسر ۱۹۵۸ ، کوپتیز ۱۹۶۸ و ۱۹۸۴ ، دی نئو ۱۹۷۰) چهرههای بلندتر از متوسط برای گروه سنی مربوط می تواند نشانه جنبه هایی از شخصیت، از قبیل پرخاشگری یا خود بزرگ بینی باشد. نقاشیهای ریز و بسیار کوتاهتر از متوسط می تواند حاکی از نارسایی ، کهتری، عزت نفس پایین اضطراب یا افسردگی باشد.
ج) صورت : چون بسیار اهمیت دارد اغلب تنها کشیده میشود کودکان پرخاشگر اجزای آن را به حداقل اغراق آمیزی بزرگ ترسیم می کنند در حالی که کودکان خجالتی جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایره صورت را ترسیم می کنند و به ندرت صورتی را از نیمرخ میکشند.
د) دهان و دندانها : ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و هم به معنای پرخاشگری و یا در ارتباط با مسائل جنبی باشد لبها که بسته باشند نشان دهنده تنش و فشار است و چانه نماد قدرت مردانگی است.
هـ) چشمها : دنیای درون نقاشی و اجتماعی بودن او را نشان میدهند در کودکان خود بست، چشمها ارزش زیبایی نیز دارند بنابراین دخترها و دوستداران هم جنس خود، چشمها را خیلی بزرگ میکشند.
و) بینی : در بعضی مواقع ممکن است نشان دهنده مشکلات جنسی باشد.
ز) دست ها و بازوها : غالباً مطرح شده است که کشیدن دستها و بازوان بزرگ بیانگر قدرت و کنترل است به عکس ادعا می شود که حذف دستها و بازوها ، بازتاب احساس فقدان قدرت و بیهودگی و بییاور بودن است. اما حذف دستها و بازوها در نقاشی کودکان کمتر از ۵ سال امری متداول است.
نقاشی هایی از چهره انسان که در آنها دست ها در جیب فرورفته یا پشت سر قرار گرفته بیانگر احساس گناه و اضطراب درباره کنترل محرکهای «ممنوعه» است.
ح) پاها : کودکان ضعیف و درونگرا اغلب برای آدم ها پا نمیگذارند و یا او را در حالت نشسته نقاشی میکنند.
ط) بالاتنه : اگر باریک و لاغر کشیده شود مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن می ترسد. در مواردی دیگر بالاتنه لاغر ممکن است نشان دهنده ضعف جسمانی واقعی باشد.
ه) سایه زدن : در بعضی قسمتهای بدن همیشه نشانه آن است که مسائل و مشکلاتی در قسمتهای سایه زده وجود دارد.
۲ ـ نقاشی از گروه : اگر از کودک خواسته شود گروهی از دوستانش را نقاشی کند آنها را در حالت بازی نقاشی می کند و خواهی نخواهی موقعیتی را که در گروه دارد بیان میکند ناسازگارها اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها کشیده میشوند.
۳ ـ نقاشی از خواب و رویا : کودکان معمولا خواب ورویای خود را به صورت نقاشی میکشند و سپس آن را توضیح میدهند و این را کودک به راحتی انجام میدهد زیرا مسئله مربوط به خواب و رویاست و کودک خود را مسئول نمی داند. نقاشی خواب و رویا ممکن است ترسها و تمایلات کودکان را ظاهر سازد مثلا تمایل به قدرت که سرچشمه آن در احساس خود کوچک بینی کودک نسبت به بزرگترهاست که با خواب و رویا به راحتی بیان میشود.
۴ ـ خانه : در نقاشی کودکان خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود معمولا کودک خانهای معمولی و پیش پا افتاده راکه ممکن است دارای باغچه و گل و درهای بزرگ و پنجره و پردههای رنگین و دودکش بخاری باشد و سرانجام هنگامی که در داخل این خانه زندگی سعادتمندی وجود دارد همراه حالتی دلباز عرضه شود. ولی برعکس ممکن است خانهای بدون در ورودی که از بقیه خانهها نیز جدامانده و با دیوارهای بلند به صورت تنها و منزوی عرضه شود این امر در سنین ۵ تا ۸ سالگی نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر بعد از ۸ سالگی نشانگر احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشانگر شرم و حیای زیادی از حد و داشتن احساسات رقیق است.
۵ ـ درخت : برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد که عبارتند از : ریشه، تنه، شاخهها و برگها
ریشه – که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است .تنه پرثبات ترین و مشابهترین عامل به خود کودک است ، بنابراین بیانگر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اوست .
تنه- درخت ممکن است کوتاه و یا بلند کشیده شود بچهها در سنین قبل از مدرسه،تنه درخت را بلند ترسیم میکنند، ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری و یا بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی وقبل از مدرسه است. تنه درخت اگر کوتاه کشیده شود نشانگر جاه طلبی و بلند پرواز بودن کودک است. تنه درخت ممکن است مستقیم، صاف، و یا کج کشیده شود و در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است .
شاخهها و برگها- بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. به نظر کوش و استوار اگر برای ترسیم ریشه درخت کودک کار زیادی انجام داده است به ریشه نسبت به بقیه قسمتهای درخت اهمیت بیشتری داده باشد نشانگر طبیعت بدوی و عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بیحرکت کودک است .
درختی که دارای برگهای زیادی و درهم باشد بیانگر شخصیت بلغمی مزاج و در خودفرورفتگی کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد و درختی که شاخههای آن مختلف و هر کدام به سویی کشیده شده اند نشانگر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی میفهمد و قادر به ارتباط با دیگران است و در عین حال به راحتی میتواند خود را با محیط سازگار سازد.
۶) خورشید و ماه : تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهشگران نماد پدر مطلوب است . وقتی رابطه پدر و کودک خوب است همیشه خورشید در نقاشی های کودک به طور کامل در حال درخشیدن نمایش داده می شود و هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست ، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده میشود. اگر کودک از پدرش بترسد، خورشید به رنگ قرمز تند و سیاه که مغلوب کننده است کشیده میشود. بنا به نظر «اوبن» ماه اغلب نشانگر نیستی است زیرا او زمانی که خورشید یعنی نماد زندگی ناپدید می شود ظهور می کند. به همین دلیل بسیاری از کودکان آن را در نقاشی هایی که ازقبر و قبرستان میکشند به کار می گیرند.
۷) حیوانات : اگر کودک به دلیلی جز اینکه در محیط زندگی حیوانی دیده باشد یا اصولا حیوانات را دوست داشته باشد حیواناتی را نقاشی کند (معمولا حیوانات وحشی و نه اهلی) ممکن است به دلیل احساس گناه و تقصیری باشد که کودک در موقعیت های خاص حس کرده و چون جرأت آن را ندارد که گناه خود را ترسیم کند ترجیح می دهد احساسات و عادات و تمایلات خود را در قالب تصویر حیوانی نشان بدهد. درست مانند زمان بازی با عروسکهایش که برایش بسیار جذاب است زیرا او می تواند آزادانه هر چه دلش میخواهد از زبان عروسکهایش بیان کند بی آنکه خود احساس تقصیر و گناهی کرده باشد.
۸) اتوموبیل : درجوامع امورزی ماشین نماد و قدرت است و به همین دلیل در نقاشی های کودکان (مخصوصا پسرها) زیاد دیده می شود . به نظر الونی که آزمایش «ترسیم ماشین» را ابداع کرده است نوجوانان در سن بلوغ از کشیدن تصویر انسان خودداری می کنند در حقیقت خودداری از کشیدن تصاویر انسانی و ترجیح دادن ماشین، خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخصی به دنیای خارج و ترجیح دادن دنیای سرد ماشینی در دنیای انسانهاست .
کودک و خانواده:
۱ ـ ارزنده سازی شخص اصلی: شخص ارزنده سازی شده غالبا نخستین جایگاه را در قسمت چپ خانواده اشغال می نماید اما وقتی نخستین شخص ترسیم شده یک کودک باشد بدین معنی است که کودک در عمق وجودش خواستار آن است که جای وی را اشغال کند اگر کودک وهله نخست خود را ترسیم کند نشانه گرایش به خود دوستداری آشکاری است که باید علت آن کشف شود. شخص ارزنده سازی شده از لحاظ چیزهای افزوده شده غنی تر است.
تزئین لباس ، ترسیم کلاه، عصا، چتر ، کیف و … شخص ارزنده سازی شده غالبا کانون توجه اشخاص دیگر نقاشی است ، یعنی همه نگاهها به سوی او معطوف است یکی از اعضای خانواده ممکن است صرف نظر از مرتبهای که اشغال کرده است به دلیل بزرگی قامت مهم تر جلوه کند. درجه تکامل تصویر یک شخص در نظر ترسیم کننده است گاهی کودک برای ارزش دادن ورجسته کردن کسی تصویر او را چنین بار تکرار میکند مثلا پسری به دلیل تنبیه شدن مکرر توسط پدر، در صفحه نقاشی، او را چند بار تکرار میکند. چون در فکر کودک با توجه به رفتار نامناسب پدرجایی برای شخص یا شیء دیگری باقی نمانده است.
۲ـ ناارزنده سازیها : فرد مورد نظر با در نظر گرفتن همه سنتها (خصوصاً سن) از دیگران کوچکتر کشیده میشود. در آخرین جا و غالباً کنار صفحه کاغذ قرار داده میشود. مثل این است که کودک در بدو تولد، قصد در نظر گرفتن جایی را برای او نداشته است . با فاصله از دیگران یا در سطحی پایینتر از آنها دیگر کشیده میشود به خوبی دیگران ترسیم نمی شود یا جزئیات مهمی در تصویر وی از قلم میافتد. نام وی ذکر نمی شود در حالی که نام همه اشخاص دیگر ذکر می گردد.
۳ ـ اشخاص خط زده شده : وقتی در نقاشی، یکی از اعضای خانواده حضور ندارد می تواند نشانگر تمایل کودک به عدم حضور او باشد که بیشتر در مورد خواهران و برادران در اثر حسادت پیش میاید . یا وقتی کودک خودش را از جمع خانواده حذف می کند یعنی از بودن در جمع خانواده راضی نیست و خواستار تغییر جنسیت، افزایش سن و موارد دیگری است که مشکل متصور او را حل کند. همچنین شخصی که برایش کم اهمیتتر است یا او را کوچک و با جزئیات کم و سرسری نقاشی میکند یا بعد از نقاشی طرح او را از صفحه پاک میکند که این وضعیت نشان دهنده کشمکش کودک است.
۴ ـ اشخاص افزوده شده : شخص افزوده شده ممکن است یک نوزاد باشد که نقاش گرایش های واپس گرایی را که از بیان مستقیم آنها شرم دارند و به وی نسبت می دهد. شخص افزوده شده می تواند یک فرد مسنتر یا حتی یک بزرگسال باشد که فرد دوست دارد با او همانند سازی کند تصویر اضافه شده میتواند یک حیوان باشد . در این جا مبدل سازی به حد پیشینه است و نشان می دهد که ممنوعیت نقاشی کننده بسیار شدید است . بطور مسلم باید در تفسیر محتاط بود چون ممکن است که کودک حیوانات را دوست داشته باشد به ترسیم یک سگ یا گربه مأنوس بپردازد. این نکته نیز قابل توجه است که ترسیم کننده بخصوص خود را در اشخاصی که به منظومه خانواده افزوده شدهاند فرافکنی می کند.
رنگ
نماد رنگ ها در نقاشی :
انتخاب رنگ از نظر روانشناسی مفهومی بی چون و چرا دارد. ولی برای تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری از آن حتما باید عامل سن کودک را در نظر داشت. در حالتی کلی ۲ گروه رنگ وجود دارد رنگهای گرم و رنگهای سرد ، رنگهای گرم (قرمز،زرد، نارنجی) تحریک کننده سبب فعالیت وجنب و جوش، الهام دهنده روشنی و شادی زندگی و مولد حرکتند.
رنگهای سرد (سبز و آبی و بنفش) موجب فعالیت انفعالی حالت سکون، بیحرکتی و تلفیق کننده غم واندوه هستند . به نظر کاندیکسی اگر رنگ سرد در یک شکل هندسی قرار گرفته باشد وقتی به طور مستقیم به آن نگاه شود موجب هیجان، ناراحتی، کوفتگی و برانگیزاننده حالتی غضبانک می شود اگر تونالیته این رنگ تشدید شود ممکن است برای چشم و مغز غیر قابل تحمل گردد.
رنگ آبی ، انسان را به سوی دقیق شدن و بی نهایت سوق میدهد و اگر هر قدر بیشتر روشن باشد انعکاسی موجی خود را بیشتر از دست می دهد تا آنجا که به آرامش خاموش رنگ سفید می رسد.
رنگ سبز مطلق آرام ترین (آرام بخش ترین) رنگهاست. این رنگ هیچ انعکاسی موجی حاوی شادی و رنج یا ترس ندارد و به هیچ طرفی در حرکت نیست .بلکه آرام و ساکن و راضی از خود است.
رنگ قرمز رنگ گرم و منبسط است برخلاف رنگ زرد که سبک و سطحی است. قرمز رنگی زنده و در عین حال پر نیرو و مصمم به نظر می رسد.
رنگ نارنجی، حرکت رنگ زرد و قدرت رنگ قرمز را دارد و رنگی زنده و چابک است.
بنفش برعکس قرمزی است سرد شده یعنی هوسی مهار شده یا انتهای یک رویا . در این رنگ یک احساس درونی غم و تنهایی نهفته است.
رنگ سفید – که مجموع رنگهاست احساس سکوت می دهد. زیرا همه چیز در آن محو می شود این رنگ در خود حاوی بی نهایت امکانات و رنگی معرف سکوت است نه مرگ در واقع سفید نماد جوانی و عدمی است قبل از هست شدن.
رنگ سیاه برعکس نشانگر عدم و نیستی و مانند سکوتی ابدی بدون آینده و امیدی است بدین معنی که پایان کامل راه یا آن توقفی را مینمایاند که در پایان کامل منطق پدید میآید تعادل بین سیاه و سفید در اصل رنگ خاکستری است که نه صدا و نه حرکتی دارد و دارای سکوتی تسلی ناپذیر است که با سکون سبز از رنگهای زنده به وجود میآید تفاوت دارد.
یک برگ کاغذ
پیکاسو در لحظهای از زندگیش برای آن که خود را از فرهنگ حاکم بر جامعه آزاد کند و شکل، بیان تازهای را پیدا کند که با محتوای جدید فرهنگی تناسب نداشته باشد و ناتورالیسم قرن ۱۹ با مدلهای تغییرناپذیر خود قادر به مقابله با آن نباشد، تصمیم میگیرد مدتی « کمتر از خوب» نقاشی کند. بدین ترتیب او با جابهجا کردن رئالیسم بصری با رئالیسم روشنفکرانه، راه کوبیسم را پیش گرفت. شیوهای که تا آن زمان، کاری روی آن صورت نگرفته بود، به خاطر همین موضوع نیز هرکس برداشتی از آن داشت.
هنرمند کوبیست نیز درست مانند کودکی که توانایی نقاشی کردن دارد در تصویرنگاری خود، از مجموعه شناختهایش استفاده میکند و درست مانند نقاشیهای کودکان، حروف و کلمات او میتوانند به تصاویر متصل شوند و حتی با آن یکی شوند. کودک نیز باید زمانی تصمیم بگیرد که “کمتر از خوب” نقاشی کند و راه خود را پیش گیرد. این فرصت را اطرافیان باید در اختیار او قرار دهند.
تصور کودک از اشخاص
اطرافیان برای کودک، اشخاص «با معنایی» هستند و تصویری از خود به کودک ارائه میدهند. تصاویری که میتواند رنگی با سیاه و سفید باشند، شفاف یا کدر، دوست داشتنی یا مرعوبکننده، تصاویری که او در ذهن خود آنها را دستکاری میکند، به مادر بال میدهد برای پریدن تا از دست نقنقهای خواهر کوچولوی تازه متولد شده خلاص شود، به دست پدر دسته گل میدهد و لبخند بزرگی که سراسر صورتش را پوشانده. خواهر بزرگتر را کوچک میکند جوری که هر وقت دلش خواست پاکش کند، طوری که آب از آب تکان نخورد. او همه اینها را روی کاغذ پیاده میکند اگر بتواند و صد البته اگر «بخواهند». حالا او نقاشی را کشیده و مسأله اصلی اینجاست که افرادی که آنها برای کودک معنادار بودند و به او به نحوی نقاشی را برای آنها کشیده، آیا کودک نیز برای آنها به همان اندازه بامعناست؟ نقاشی او را پر کردن بیهودهی وقتی میدانیم که کودک میتوانست به شیوهای ارزشمندتر آن را پر کند (مثلاً خواندن زبان انگلیسی) یا حداقل کمی روی آن تأمل میکنیم؟ البته انتظار اینکه مادر یا پدر فکر کنند، این یک ورق کاغذ میتواند آن قدر پراهمیت باشد که دلیل ناخن جویدنهای فرزندشان را میتوانند در آن جستجو کنند خیلی توقع بیجایی است. اما با آگاه کردن والدین و این که برای آن یک تکه کاغذ ارزش قائل شوند میتواند راهگشا باشد. <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
پیوند نقاشی کودکان با رویاها
در این معنا میتوان میان بیان مفهوم نقاشی و تعبیر خواب و رؤیا شباهتهایی دید. خواب و رؤیا یک مرحله تنظیم و تقسیمبندی آگاهانه افکار و خاطرات و دوبارهسازی ناخودآگاهانه حوادث قبلی است. نقاشی نیز همینگونه است. نقاشی کودک را در مراحلی که حوادث اطراف را دستهبندی و عرضه میکند و روند تدریجی و تکامل یافتهای از زمان خط خطی کردن تا زمانی که خطوط معنیدارد و بالاخره مبتنی بر قوانین پرسپکتیو و شالوده منظمی رسم میکند، میتواند چیزی شبیه به خواب و رویا معنی کرد. نقاشی نیز مانند خواب و رؤیا به کودک امکان میدهد تا اطلاعاتی را که از دنیای بیرون کسب میکند از هم جدا سازد و سپس آنها را دوباره تنظیم کند. کودک در هر دو مورد خود را از ممنوعیتها رها میسازد. به همین دلیل اگر آموزش نقاشی را بر پایه تصحیح نقاشی قرار دهیم و در آن به کودکان از سنین پایین تمرین کپی و تقلید کردن را بیاموزیم اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم.
مثلاً کودکی ممکن است به دلیل اینکه دیشب درجایش خرابکاری کرده و سرزنش شده احساس گناه کرده باشد و در نقاشی اش شکل حیوان خاصی را مثل مارمولک بکشد. کشیدن حیوانات درنده نشانه فشارهای درونی مخفی کودک است. مثلاً کودکی که نسبت به برادر کوچکتر تازه به دنیا آمده اش حسادت می کند، در نقاشی ممکن است گرگ بکشد که این نشان دهنده ترس و دلهره کودک از تازه وارد کوچولو است.
توجه داشته باشید که درتجزیه و تحلیل نقاشی کودکان که کاری بسیار ظریف و حساس است چون یک کار تخصصی و تجربی است.
شخصیت درونی کودک و نقاشی
کپی کردن
بسیاری از والدین یا معلمین، نقاشی کودکان را به کپی کردن محدود می کنند. برای کودکان کوچکتر معمولاً از آلبومهایی استفاده می شود که کودک باید یک شکل را از روی یک شکل رنگ شده آن رنگ آمیزی کند. و یا از روی شکل دیگری، شکل ناقصی را تکمیل کند. کودکان بزرگتر نیز از منظره یا صورت کپی می کنند و به این صورت است که والدین و معلمان تصور می کنند آموزش واقع گرایانه که بر اساس آن کودک حقیقت بیرونی را با شکل های ” منظم ” و رنگهای ” دقیق ” یاد می گیرد، باید تعلیم داده شود.
نقاشی وسیله ای بیانی است که به کودک اجازه می دهد خود را از تنش ها رها کند. این رهایی از دلهره ها و تنش ها هنگامی صورت می گیرد که نقاشی از ناخودآگاه کودک سرچشمه گرفته باشد؛ بنابر این اگر کودک را وادار کنیم نقاشیهایش را براساس تعالیم ما تصحیح کند و او را تشویق به کپی کردن از روی مدلهای نقاشی کنیم اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم.
اگر:
هنگامی که کودک نقاشی میکشید ویک صفحه معمولی دفتر نقاشی برای نقاشی هایش کوچک است به طوری که تن ادم در صفحه جا میشود اما سرش دیگر جا نمی شود. حتی اگر کاغذ بزرگتر هم به او بدهید
با اینکه نقاشی به استعداد هم ربط دارد با این حال بهتر است :
۱- از لحاظ چشم پزشکی او را کنترل شود.
۲- به او آموزش دهید که چگونه نقاشی کند.
۳- در نقاشی او مواظب باشید که آیا از رنگهای شاد استفاده می کند؟ آیا خانواده را به درستی نقاشی می کند .آیا پدر و مادر را از هم دور می کشد .؟ رنگها در سر جای خود هستند مثلا خورشید زرد است و زمین سبز؟ هر اختلالی در موضوعات بالا می تواند نشانه اختلالی در روان کودک باشد.
نقاشی مشکلات هیجانی کودکان کمشنوا را کاهش میدهد
افراد میتوانند از طریق نقاشی درونیترین افکار خود را نشان دهند بنابراین، استفاده از نقاشی به عنوان یک تسهیلگر بین دنیای درون و برون، مشکلات هیجانی را کاهش میدهد.
نقاشی درمانی، ثبات هیجانی و اعتماد به نفس این کودکان را افزایش داده و خستگی، برانگیختگی هیجانی و خلق گرفته در آنها را از بین میبرد.
نقاشی روی دیوار اتاق
• دکوراسیون.تزئینات.خانه داری • - طرز کشیدن نقاشی نهنگ برای کودکان - نقاشی کودکان به یاد داشته باشید که برای نقاشی کشیدن به فرزندتان الگو طرز پخت انواع زمینه بوده که بصورت جالبی طرز نقاشی کشیدن را بصورت گام به به گام نقاشی برای کودکان: بوده که بصورت جالبی طرز نقاشی کشیدن را بصورت گام به به گام نقاشی برای کودکان: تفسیر نقاشی های کودکان - این طرز کشیدن در کودک خطوط کم رنگ برای کشیدن نقاشی روانشناسی نقاشی کودکان صورت را به طرز اغراق برای کودک، یا اصلا نقاشی نمیشود روانشناسی نقاشی کشیدن توان از طرز قرار گرفتن نقاشی بر صفحه برای کودکان کوچکتر مطالب مشابه :
طرز کشیدن نقاشی نهنگ برای کودکان
نقاشی کودکان
کتاب آموزش گام به گام نقاشی برای کودکان
کتاب آموزش گام به گام نقاشی برای کودکان
تفسیر نقاشی های کودکان
روانشناسی نقاشی کودکان
روانشناسی نقاشی کشیدن
برچسب :
طرز کشیدن نقاشی برای کودکان