دلایل استان شدن غرب مازندران
یادداشت سجّاد مقصودی
بررسی دلايل و موانع استان شدن غرب مازندران
چند دهه است که اهالی غرب مازندران خواهان استان شدن این منطقه هستند . در این بین برخی افراد ، غرب استانیها را « جدایی طلب » خوانده و طوری از الفاظ « جدایی طلب » و « تجزیه طلب » و « جدایی خواه » استفاده می کنند که انگار خدای نکرده غرب استانیها می خواهند از خاک مقدس کشور عزیزمان جدا شوند ! در حالی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دوازده استان جديد در کشور تشکیل شده است و مردم غرب مازندران هم تنها مانند مردم این دوازده استان و به دلایل مختلفی که شاید از دلایل تشکیل آن استانها بیشتر و قویتر هم باشد خواهان استانی شدن هستند . حتی در سال 1362 استان شدن غرب مازندران در کمیسیون مربوطه مجلس به تصویب رسید اما در نهایت اجرا نشد . ظاهرا دلیل این امر این بوده که نهایتا در قانون جدید تقسیمات کشوری مصوب سال 1362 و آیین نامه اجرایی آن مصوب سال 1363 این مورد به تصویب نهایی نرسید . به هر حال با گذشت چندین سال ، محرومیتها و تبعیضها و به تبع آن دلایل غرب مازندرانیها برای استان شدن روز به روز بیشتر می شود . به همین دلیل است که در چند سال اخیر این خواسته شدت بیشتری گرفته و سرانجام منجر به تشکیل فرمانداری ویژه در غرب مازندران شده است . ابتدا اعلام شد که « فرمانداری ویژه غرب مازندران » در تنکابن استقرار یافته و شهرستانهای نوشهر و چالوس و عباس آباد و تنکابن و رامسر را در بر می گیرد و از این پس برخی امورات مردم غرب استان به جای مراجعه به مرکز استان از این طریق قابل حل است . اما پس از مدتی مشخص شد که این موارد تنها شعار و حرف بوده است . چندی بعد نیز « فرمانداری ویژه غرب مازندران » به « فرمانداری ویژه تنکابن » تنزل یافت و پس از آن هم روز به روز بی فایده بودن این فرمانداری ویژه برای حل مشکلات مردم بیش از پیش مشخص شد و همگان دریافتند که بود و نبود کلمه « ویژه » بین دو کلمه « فرمانداری » و « تنکابن » هیچ تفاوتی ندارد و فقط در حد یک اسم یا تابلو باقی مانده است . البته باز هم هر موقع که صحبتهایی در خصوص استان شدن غرب مازندران مطرح می شود برخیها می گویند : « شما غرب استانیها که فرمانداری ویژه دارید . به جای این حرفها به فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات به آن برسید » . اما چند روز بعد تمام این حرفها و بحث تفویض اختیارات و ... فراموش می شود و دوباره روز از نو ، روزی از نو ! به هر حال امروز دیگر برای اکثر مردم غرب مازندران ثابت شده است که فرمانداری ویژه نمی تواند نقشی در حل مشکلاتشان ایفا کند .
برخیها هم می گویند که « اگر وضعتان این طور است به دلیل این است که مسئولان و نمایندگان خودتان ناکارآمد هستند و شما ناتوانی خود در آوردن بودجه و امکانات و عدم پیشرفت و آبادی شهر و دیارتان را به گردن دیگران می اندازید » . در پاسخ باید گفت که در غرب مازندران آن دسته از مدیران و مسئولان که انتصابی هستند و حتی کارمندان برخی ادارات و مسئولین رده پایین تر یا خود از شرق استان هستند ( گویی که در غرب استان هیچ فرد لایق و شایسته ای برای بر عهده گرفتن این مسئولیتها وجود ندارد ! در صورتی که به هیچ وجه این طور نیست . ) و یا اگر هم بومی غرب مازندران هستند به دلیل سلسله مراتب استانی و از ترس برکنار شدن نمی توانند اقدامی در این باره انجام دهند . بعد از مدتها هم که برای اولین بار فردی از غرب مازندران استاندار مازندران شد برخی افراد از شرق استان به غرب استانیها می گویند : « بفرمایید ! این هم استاندار از منطقه خودتان . دیگر چه می خواهید ؟ » در حالی که همین استاندار با وجود این که اعلام کرده که مخالف استان شدن غرب مازندران است ، اگر بخواهد قدم کوچکی برای حل مشکلات غرب استان بردارد فریاد « وا اسفا » و « وا تبعیضا » ی برخیها بلند می شود که « استاندار می خواهد به منطقه خودش بیشتر برسد و تبعیض قائل شود ! » در حالی که اگر هم چنین کاری برای غرب استانیها انجام شود ( که البته اصلا این چنین نبوده است ) هیچ کار اضافه ای نیست بلکه تنها احقاق ذره ای از حقوق ضایع شده مردم غرب استان است .
ضمنا درمورد مسئولان و نمایندگان انتخابی هم که مستقیما توسط مردم انتخاب می شوند مانند اعضای شوراها و نمایندگان مجلس و ... وقتی که خواسته ها و مطالبات عمومی مردم غرب استان را بیان می کنند با هجمه حملات و انتقادات برخی شرق استانیها مواجه می شوند . نمونه این امر آقای احمدی نماینده منتخب مردم نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی است . یکی از وعده های انتخاباتی آقای احمدی که در رأی آوردنشان هم نقش داشت تلاش برای پیگیری استان شدن غرب مازندران بود اما وقتی که پس از انتخاب شدن این خواسته عمومی مردم غرب استان را مطرح کرد و سعی کرد وعده اش را عملی کند با هجمه انتقادات برخی شرق استانیها مواجه شد . جالب اینجاست که هر وقت صحبت استان شدن غرب مازندران مطرح می شود برخی شرق استانیها دم از اتحاد زده و می گویند : « این قدر شرق و غرب نکنید . ما همه مازندرانی هستیم . بیایید با هم متحد باشیم . » اما چند روز بعد تمام این حرفها فراموش می شود و هیچ گام عملی در جهت حل مشکلات و خواسته های مردم غرب استان و تحقق همان اتحادی که دم از آن می زنند بر نمی دارند .
البته دلایل مردم غرب مازندران برای درخواست استانی شدن به مواردی که ذکر شد خلاصه نمی شود بلکه دلایل متعدد دیگری در این باره وجود دارد که یکی از موارد مهم آن ، تمسخر و عدم توجه به فرهنگ و گویش متفاوت مردم غرب استان است که صدا و سیمای مازندران تنها یکی از نمونه های بارز این امر است .
دلیل مهم دیگر برای طرح خواسته استان شدن غرب مازندران مسئله بعد مسافت تا مرکز استان است . در واقع ساری تا زمانی مرکز مناسبی برای مازندران بود که گلستان از آن جدا نشده بود و ساری مرکزیت جغرافیایی هم داشت ؛ اما بعد از جدایی گلستان دیگر مرکزیت جغرافیایی ساری در استان مازندران از دست رفته است . در حالی که در استانهای دیگر ، مرکز استان که معمولا بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر آن است تقریبا از نظر جغرافیایی هم مرکزیت دارد و یا حداقل مثل مازندران نیست که مرکز استان در منتها الیه شرقی آن است و شهرها و مناطق غربی استان تا این حد با آن فاصله دارند . برخیها که غرب استانیها را به اتهام واهی مظلوم نمایی متهم می کنند ، خودشان با عباراتی مثل « از مازندران چیزی باقی نمانده که می خواهید تقسیمش کنید ! » و با به کار بردن تعابیر عجیبی مانند « مازندران گوشت قربانی نیست ! » و یا « بر زخم مازندران نمک نپاشید ! » بر زخم غرب استانیها نمک پاشیده و یا با این استدلال که « در استانهای دیگر هم شهرها و مناطقی هستند که فاصله زیادی با مرکز استان دارند » با استان شدن غرب مازندران مخالفت می کنند . در پاسخ باید گفت که درست است که در استانهای دیگر هم چنین شهرها و مناطقی وجود دارند اما شکل طولی استان مازندران و قرار گرفتن مرکز استان در منتها الیه شرقی آن چیزی است که فقط در مازندران وجود دارد و شما در کل استانهای کشور هیچ استانی را پیدا نمی کنید که « نسبت » تفاوت فاصله شمالی ترین و جنوبی ترین شهر آن تا مرکز استان یا فاصله شرقی ترین و غربی ترین شهر آن تا مرکز استان این قدر زیاد و به اندازه نسبت این فاصله در استان مازندران باشد . اما در مازندران کافی است که فاصله شرقی ترین شهرهای آن یعنی گلوگاه و بهشهر تا ساری را با فاصله غربی ترین شهر آن یعنی رامسر تا ساری مقایسه کنید تا متوجه این تفاوت بسیار زیاد بشوید . البته در مورد مسئله بعد مسافت عده ای بحث فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات را مطرح می کنند ( که البته پیش از این به این مورد پرداخته و گفتیم که بی اثر بودن فرمانداری ویژه در حل این مشکل برای مردم غرب مازندران ثابت شده است و فقط برای جلوگیری از خواسته استان شدن غرب مازندران بحث فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات مطرح می شود اما در عمل هیچ اقدام عملی در این باره صورت نمی گیرد ) و عده ای دیگر هم می گویند که در عصر ارتباطات و اتوماسیون اداری و دولت الکترونیک و ... بحث بعد مسافت بیهوده است ! البته اگر این افراد مدت کمی در غرب استان زندگی کرده و محرومیتها و تبعیضها و تفاوتها را حس کنند و نیز برای کاری مجبور شوند که مسافت طولانی را تا مرکز استان در یک روز به صورت رفت و برگشت طی کرده و به نتیجه هم نرسیده و در این بین بعضا صدمات و آسیبهای جبران ناپذیری را هم متحمل شوند ، دیگر هرگز از این نوع حرفها نخواهند زد .
نکته جالب این که هر یک از اهالی غرب مازندران که سر و کارش به شرق استان می افتد علاوه بر بعد مسافت بسیار زیادی که او را شدیدا آزار می دهد ، تفاوت فرهنگی و گویشی بسیار زیاد و رفتارهای نامناسبی که با وی انجام می شود باعث می شود که خواسته استان شدن غرب مازندران در وجودش شدت بگیرد . در این باره باید به این نکته هم اشاره کرد که منطقی که اجازه رفتارهای نامناسب و تفاوتها و تبعیضها در حق غرب مازندرانیها را می دهد همان منطقی است که می گوید « آمل بزرگ » و « بابل کبیر » و « کلانشهر ساری » و ... به حقشان نرسیده اند و شما « شهرهای کوچک » و « کوتوله ها » و « رشتی ها » ی غرب استان که گویش و فرهنگتان هم با ما فرق دارد بیشتر از حقتان هم گرفته اید ! همین تبعیضهاست که در کنار تمسخر و عدم توجه به فرهنگ و گویش متفاوت غرب استان و بعد مسافت بسیار زیاد تا مرکز استان و ... داد غرب استانیها را درآورده است . در واقع اگر امروز در کشور ما با مردم شهری مصاحبه کنید و بپرسید که « چه درخواستی از مسئولین دارید ؟ » بسیاری جواب خواهند داد « حل مشکل تورم و بیکاری و مسکن و ... » اما در غرب مازندران در کنار این موارد ، « استان شدن غرب مازندران » جزء اولین مواردی است که بسیاری از مردم در جواب چنین سؤالی خواهند گفت ؛ چون پس از گذشت سالها اکثریت مردم غرب مازندران به این نتیجه رسیده اند که کلید حل بیشتر مشکلاتشان استان شدن غرب مازندران است .
جالب این که با وجود همه این موارد اما بازهم برخیها حرف از هویت و نام مازندران می زنند و افتخارات تاریخ تبرستان و مازندران را به رخ می کشند و عده ای هم مصرّانه بر حفظ یکپارچگی استان تأکید می کنند . سؤال این است که غرب استانیها چگونه باید به شما بگویند که افتخارات و تاریختان ارزانی خودتان ؛ ما را به حال خودمان بگذارید . در مورد حفظ یکپارچگی هم باید گفت که چند تکه شدن استانها و تشکیل استانهای جدید در کشور طی روال قانونی انجام پذیر است و اصلا چیز عجیبی نیست ؛ ضمن این که ما غرب استانیها هم تا به حال از یکپارچگی مازندران خیری ندیدیم . در واقع مردم غرب مازندران اکثرشان پس از گذشت سالها به این باور رسیده اند که استان شدن غرب مازندران کلید حل بیشتر مشکلاتشان است و در مجموع کاملا به نفع این منطقه است ؛ اما سؤال اینجاست که استان شدن غرب مازندران چه زیانی به حال مردم عزیز شرق استان دارد که برخی افراد این چنین سرسختانه با آن مخالفت می کنند ؟ به عبارتی دیگر ، مردم غرب مازندران که موضوع اصلی این طرح هستند کاملا حق اظهار نظر درباره این طرح و جزئیات آن را دارند و مردم شهرستانهای نور و محمود آباد و رودسر و املش هم که احتمال الحاق آنها به استان جدید در غرب مازندران وجود دارد کاملا حق دارند که در مورد این طرح و جزئیات آن اظهار نظر کنند ؛ اما سؤال اینجاست که استان شدن غرب مازندران چه زیانی به حال برخی افراد در مثلا ساری یا بابل یا سایر شهرها و مناطق شرق مازندران دارد و به حال آنها چه تفاوتی می کند که این چنین سرسختانه با آن مخالفت می کنند ؟ در حالی که استان شدن غرب مازندران کوچکترین ضرری به مردم عزیز شرق استان وارد نمی کند . در واقع مخالفت سرسختانه برخی افراد تنها این نظر را تقویت می کند که تاکنون بخش زیادی از بودجه و امکاناتی که حق غرب مازندران بوده به ناحق به شرق استان می رسیده و آنها نگرانند که این سهم از دستشان برود .
البته برخیها هم با این استدلال که « تشکیل استان جدید در غرب مازندران هزینه هایی به همراه دارد » مردم غرب مازندران را از این خواسته بر حذر می دارند ؛ اما در پاسخ به این افراد باید گفت که تشکیل استان جدید در غرب مازندران ممکن است در ابتدا هزینه های مالی داشته باشد اما پس از گذشت مدت بسیار کوتاهی آثار مثبت خود را برای این منطقه نشان خواهد داد . ضمنا بر خلاف نظر برخی افراد در شرق استان که ظاهرا خیلی دوست دارند که خودشان را به عنوان دایه دلسوزتر از مادر برای مردم غرب مازندران معرفی کنند ، تشکیل استان جدید در غرب مازندران حتی اگر استان جدید استانی کوچک و نه چندان قوی در سطح کشور باشد اما به هر حال وضعیت منطقه غرب مازندران را از وضعیت کنونی بسیار بهتر می کند . ضمنا بر خلاف نظر همین افراد که می گویند « از کجا معلوم که بعد از تشکیل استان جدید هم شهرهای مختلف آن استان اعتراض نکنند » باید گفت که اگر « محدوده » و « مرکز » استان جدید به طور منطقی تعیین شده و در تعیین مرکز استان به مرکزیت جغرافیایی آن شهر در آن محدوده توجه شود ، دیگر اعتراضی وجود نخواهد داشت و مردم غرب مازندران استان جدیدشان را خودشان می سازند .
تا اینجا به بررسی برخی دلایل مهمی پرداختیم که با توجه به آنها استان شدن غرب مازندران امری ضروری جلوه می کند . ( البته اگر باز هم به دنبال دلایل دیگری در این باره هستید می توانید به مقاله چهارده دلیل برای استان شدن غرب مازندران نوشته آقای سید کریم بنی هاشمیان دبیر ستاد پیگیری تأسیس استان جدید در غرب مازندران و سایر مقالاتی که توسط برخی دلسوزان منطقه در این باره نوشته شده مراجعه کنید ) . حال می خواهیم به بررسی برخی مواردی بپردازیم که برخی افراد با استناد به آنها می گویند که منطقه غرب مازندران توانایی تبدیل شدن به یک استان مستقل را ندارد . با هم به بررسی این موارد می پردازیم .
یکی از مواردی که شاید زیاد شنیده باشید این است که می گویند منطقه غرب مازندران جمعیت کافی برای استان شدن ندارد . با هم این موضوع را بررسی می کنیم . ( آمارهایی که در اینجا داده می شود برگرفته از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 مرکز آمار ایران است . )
برای استان شدن غرب مازندران چند طرح وجود دارد و « محدوده ها » و « مراکز » مختلفی برای آن مطرح می شود . یکی از این طرحها طرحی به مرکزیت شهرستان چالوس البته با تجمیع ادارات کل در منطقه نمک آبرود است و محدوده از نور تا رامسر را در بر می گیرد . جمعیت این محدوده 630518 نفر است . البته در طرح دیگری که در این باره وجود دارد « نوشهر » مرکز استان احتمالی قرار گفته و محمود آباد به محدوده آن اضافه می شود که در این صورت جمعیت استان احتمالی به 726537 نفر می رسد . طرح دیگر احیای منطقه تاریخی « محال ثلاث » به مرکزیت تنکابن و اضافه شدن بخشهایی از شرق گیلان به غرب مازندران است . محدوده این طرح از نوشهر در غرب مازندران شروع شده و شهرستان رودسر در شرق گیلان را هم در بر می گیرد . جمعیت این محدوده 665603 نفر است . البته احتمال اضافه شدن شهرستان املش به آن هم زیاد است که در این صورت جمعیت استان احتمالی به 709864 نفر می رسد .
این در حالی است که در کشور ما استانهایی نظیر ایلام با 557599 نفر و سمنان با 631218 نفر و خراسان جنوبی با 662534 نفر و کهگیلویه و بویر احمد با 658629 نفر جمعیت وجود دارند که جمعیت آنها با جمعیت استان احتمالی در غرب مازندران برابر یا حتی از آن کمتر است .
مورد دیگری که مطرح می شود این است که شهرستانهای غرب مازندران جمعیت کافی برای مرکز استان شدن ندارند . با هم این مورد را بررسی می کنیم .
گفتیم که در طرحهای مختلف برای استان احتمالی در غرب مازندران شهرستانهای چالوس ، نوشهر ، و تنکابن مرکز قرار می گیرند . جمعیت شهرستان چالوس 122736 نفر و جمعیت شهرستان نوشهر 128647 نفر است . جمعیت شهرستان تنکابن هم بالای دویست هزار نفر بود که با جدا شدن عباس آباد از آن جمعیت شهرستان تنکابن به 153940 نفر رسید . این در حالی است که شهرستان سمنان با جمعیتی معادل 182260 نفر یکی از مراکز استانهاست که جمعیت آن با جمعیت شهرستانهای یاد شده مخصوصا با جمعیت شهرستان تنکابن تفاوت چندانی ندارد .
مورد دیگری که مطرح می شود کمبود جمعیت شهری شهر مرکز استان است و می گویند که هیچ یک از شهرهای غرب مازندران جمعیت شهری کافی برای مرکز استان شدن ندارد . با هم این موضوع را بررسی می کنیم .
جمعیت شهری نوشهر 46184 نفر و جمعیت شهری چالوس 62792 نفر و جمعیت شهری تنکابن 70523 نفر و جمعیت شهری رامسر 51256 نفر است ( البته جمعیت کل شهرستان رامسر 68323 نفر بوده و زیاد نیست ) . این در حالی است که جمعیت شهری یاسوج که یکی از مراکز استانهاست تنها 122480 نفر است . بنابراین از نظر جمعیت شهری شاید جمعیت شهرهای غرب مازندران برای مرکز استان شدن مقداری کم باشد اما حتی این کمبود هم زیاد نیست .
مورد دیگری که مطرح می شود مسئله وسعت استان احتمالی است . در مورد وسعت هم اگر وسعت محدوده طرحهای استان احتمالی در غرب مازندران را با وسعت استانهایی نظیر بوشهر و ایلام و ... مقایسه کنید متوجه خواهید شد که وسعت این منطقه به هیچ وجه برای استان شدن کم نیست . در مورد وسعت شهرستان مرکز استان هم با نگاه به نقشه به خوبی می توان دریافت که شهرستانهای نوشهر و چالوس و تنکابن کاملا از وسعت کافی برای مرکز استان شدن برخوردار هستند . اما در مورد وسعت منطقه شهری هریک از شهرهای غرب مازندران شاید تا حدودی این امر برای مرکز استان شدن کم باشد اما این کمبود هم زیاد نیست .
مورد دیگری که مطرح می شود مسئله عدم وجود زیرساختهای لازم برای استان شدن در غرب مازندران است . در پاسخ باید گفت که اولا منطقه غرب مازندران منطقه ای توریستی و بسیار گردشگر پذیر است و این مسئله پتانسیل خوبی را برای این منطقه به وجود آورده و می تواند عدم وجود برخی موارد دیگر را پوشش دهد . ثانیا استقرار فرمانداری ویژه در تنکابن و وجود برخی ادارات کل مانند شرکت پخش فرآورده های نفتی غرب مازندران در چالوس و شرکت توزیع نیروی برق غرب مازندران و اداره کل منابع طبیعی غرب مازندران و اداره کل بنادر و کشتیرانی استان مازندران در نوشهر و وجود راه ارتباطی به پایتخت در چالوس و فرودگاه رامسر و بندر و گمرک و فرودگاه نوشهر و سایر زیرساختهایی که در غرب مازندران وجود دارد از جمله ظرفیتها و زیرساختهای غرب مازندران برای استان شدن است . و ثالثا اگر از نظر کارخانجات و واحدهای صنعتی و تولیدی و مراکز آموزش عالی دولتی و سایر موارد هم کمبودی وجود دارد به دلیل همان تبعیضهایی است که تمام این امکانات را در شرق استان متمرکز ساخته و اتفاقا یکی از دلایل غرب استانیها برای استان شدن است .
مورد دیگری که برخیها مطرح می کنند کم بودن تعداد شهرستانهای غرب مازندران است . در پاسخ به این افراد باید گفت که در کشور ما استانهای زیادی وجود دارند که دارای شش یا پنج شهرستان یا حتی کمتر هستند ، ضمن این که در غرب مازندران هم برخی مناطق وجود دارند که کاملا شایستگی تبدیل به شهرستان را دارند ؛ مثل کلاردشت که شهرستان شدن آن خواسته همگانی مردم آن است و کاملا هم استحقاق و شایستگی تبدیل به شهرستان را دارد .
بنابر این با جمع بندی موارد ذکر شده به این نتیجه می رسیم که از نظر وسعت و جمعیت کل استان احتمالی یا وسعت و جمعیت کل شهرستان مرکز استان یا تعداد شهرستانها و وجود برخی زیرساختها و ... غرب مازندران هیچ مشکلی برای استان شدن ندارد و تنها کمبودی که تا حدودی وجود دارد کمبود وسعت و جمعیت شهری شهر مرکز استان است که این کمبود هم اصلا مقدارش زیاد نیست و کاملا قابل چشم پوشی است . البته برخی با استناد به همین مورد می گویند که مناطق دیگری در کشور هستند که خواهان استان شدن هستند و این مشکل را هم ندارند و چنین نتیجه می گیرند که آن مناطق نسبت به غرب مازندران برای استان شدن در اولویت قرار دارند . در پاسخ باید گفت که دلایلی که استان شدن منطقه غرب مازندران را به یک امر ضروری تبدیل کرده است از سایر مناطق بیشتر و شدیدتر و قویتر است ( و به همین خاطر است که مردم غرب مازندران بیشتر از هر منطقه دیگری در کشور خواهان استان شدن هستند ) و بنابراین ، این دلایل غرب مازندران را برای استان شدن نسبت به سایر مناطق در اولویت قرار می دهد . ضمنا در کشور ما شهرهایی مثل یاسوج با جمعیت شهری نه چندان زیاد به عنوان مرکز استان وجود دارند و وقتی این مورد را در کنار دلایلی که استان شدن غرب مازندران را ضروری می سازد ( که تعدادی از این دلایل در این مقاله ذکر شد ) قرار می دهیم به این نتیجه می رسیم که وسعت و جمعیت شهری نه چندان زیاد شهر مرکز استان در استان احتمالی در غرب مازندران کاملا قابل چشم پوشی است . ضمن این که در این باره چند نکته مهم را هم نباید فراموش کرد :
1 . منطقه غرب مازندران در نوار مرزی قرار دارد و در قوانین و مقررات ، تشکیل استانهای جدید در مناطق مرزی از نظر وسعت و جمعیت و سایر موارد ، قواعدی آسانتر از مناطق دیگر دارد .
2 . منطقه غرب مازندران منطقه ای توریستی و بسیار گردشگر پذیر است . برای نمونه بیش از چهار میلیون نفر تنها در ایام تعطیلات نوروزی از منطقه نمک آبرود که تنها یکی از مناطق گردشگری غرب استان است بازدید می کنند که از این نظر در کل کشور رتبه اول را دارد . تمام شهرهای غرب استان در روزهای زیادی از سال یعنی حداقل دو ماه یا سه ماه از سال پذیرای مسافران و میهمانان فراوانی هستند که باعث می شود جمعیت این شهرها چندین برابر شود . پس اگر بگوییم که حداقل دو یا سه ماه از سال جمعیت زیر یک میلیون نفری غرب مازندران چندین و چند برابر شده و به پنج یا شش میلیون نفر یا بیشتر می رسد سخن گزافی نگفته ایم . بنابراین ، این « جمعیت شناور » بسیار زیاد را هم باید به جمعیت اصلی این شهرها اضافه کرده و در مورد مرکز استان شدن لحاظ کرد . ضمن این که اگر این منطقه تبدیل به یک استان مستقل نشود نمی تواند از پس نیازهای این جمعیت فراوان برآید .
3 . نکته دیگری که در این باره باید در نظر گرفته شود قابلیتهای برخی شهرهای غرب مازندران برای مرکز استان شدن است که تا حدودی وسعت و جمعیت شهری نه چندان زیاد این شهرها را پوشش می دهد . برای مثال در مورد چالوس راه ارتباطی آن به پایتخت یا در مورد تنکابن علاوه بر جایگاه تاریخی آن به عنوان مرکز محال ثلاث ( که از رویان تا رودسر را در بر می گرفته ) و نیز استقرار فرمانداری ویژه در آن می توان به وجود شهرهای کوچک متعدد در اطراف آن اشاره کرد که به نوعی به عنوان شهرهای اقماری آن هستند . و یا در مورد نوشهر این قابلیتها بسیار مشهودتر است که از آن جمله می توان به استقرار برخی ادارات کل غرب استان در آن و دارا بودن بندر و گمرک و فرودگاه و همچنین بافت شهری بسیار مناسب نوشهر اشاره کرد . ضمنا به دلیل نزدیکی فوق العاده زیاد نوشهر و چالوس بسیاری از قابلیتهای چالوس مثل راه ارتباطی زمینی به پایتخت و ... می تواند برای نوشهر هم قابل استفاده باشد و بالعکس یعنی بسیاری از قابلیتهای نوشهر مثل بندر و گمرک و فرودگاه و ... می تواند برای چالوس هم قابل استفاده باشد . البته بافت شهری نوشهر بسیار مناسبتر از بافت شهری چالوس و حتی مناسبتر از بافت شهری تنکابن است .
البته در مورد تعیین مرکز استان احتمالی آن چیزی که مسلم است و همه آن را قبول دارند این است که مرکز استان جدید باید با توجه به محدوده آن و با توجه به مرکزیت جغرافیایی آن شهر در آن محدوده تعیین شود . مثلا در طرح از نور تا رامسر مرکزیت به شهرستان چالوس داده شد و یا در طرح از محمود آباد تا رامسر مرکزیت حتما باید به نوشهر داده شود و یا در طرح از نوشهر تا رودسر ( و املش ) مرکزیت حتما باید به تنکابن داده شود . البته به دلیل این که مردم مناطق شرقی گیلان هم به دلایلی مشابه همان تبعضهایی که در مورد غرب مازندران وجود دارد از برخی محرومیتها رنج برده و ناراضی هستند و به همین دلیل تعداد زیادی از آنها هم خواهان الحاق به استان جدید به مرکزیت تنکابن هستند ، استان شدن غرب مازندران و شرق گیلان به مرکزیت تنکابن می تواند مشکلات آنها را هم حل کند . ضمنا این مورد هم که برخیها می گویند تنکابن به دلیل نداشتن فرودگاه نمی تواند مرکز استان جدید باشد به هیچ وجه قابل پذیرش نیست چرا که مثلا در همین استان مازندران فعلی فاصله شهر ساری تا فرودگاه ( که البته بعد از جدایی میاندورود از ساری ، فرودگاه در محدود شهرستان میاندورود قرار گرفته ) حدود بیست کیلومتر است در حالی که فاصله تنکابن تا رامسر و فرودگاه آن تنها پنج کیلومتر بیشتر یعنی حدود 25 کیلومتر است . ضمنا در مورد نام استان جدید هم « بهارستان » بهترین و زیباترین و مناسبترین نامی است که می توان برای آن در نظر گرفت .
اما اگر با وجود این همه دلیل برای استان شدن غرب مازندران و قابل چشم پوشی بودن مقدار بسیار کم کمبود جمعیت و وسعت شهری شهر مرکز استان باز هم در این مورد قانع نشده اید ما راه حل دیگری برای آن سراغ داریم : این که نوشهر و چالوس با هم ادغام و ترکیب شده و با هم به عنوان مرکز استان جدید در نظر گرفته شوند . دو شهر نوشهر و چالوس که هم اکنون نیز اکثر اداراتشان یکی است ، از نظر نزدیکی به هم در کل کشور تقريبا رکورد دار و بی نظیرند . در کل کشور هیچ دو شهری را نمی توان یافت که هر دو مرکز شهرستان بوده و مثل نوشهر و چالوس تا این حد به هم نزدیک باشند . فاصله زمانی ميادين مركزی این دو شهر حدودا ده دقيقه است كه اين هم به دلیل وجود ترافیک مخصوصا در حوزه شهر چالوس به دلیل بافت شهری نه چندان مناسب آن و نیز به این دلیل است که جاده اتصال دهنده این دو شهر هیچ شباهتی به جاده های بین شهری ندارد بلکه بیشتر شبیه جاده ها و خیابانهای داخل شهری است و نمی توان با سرعتی بیش از سرعت معمول در خیابانهای داخل شهری آن را طی کرد ؛ در غیر این صورت فاصله حدودا پنج شش کیلومتری میادین مرکزی این دو شهر در کمتر از پنج دقیقه طی می شود . البته این مسئله به هیچ وجه به دلیل کوچکی این شهرها نیست بلکه به دلیل نزدیکی فوق العاده زیاد این شهرها به هم است . با توجه به دلایلی که ذکر شد می توان نوشهر و چالوس را با هم ادغام و ترکیب کرد و با هم به عنوان مرکز استان جدید در نظر گرفت . برخی ادارات را هم میتوان در حد فاصل نوشهر و چالوس مستقر کرد ؛ همچنان که در حال حاضر هم برخی ادارات مشترک نوشهر و چالوس در این حد فاصل قرار دارند . ضمنا می توان نامی زیبا و مناسب را که حاصل کار کارشناسی دقیق باشد برای ادغام این دو شهر در نظر گرفت و یا این که اصلا برای ترکیب این دو شهر نامی در نظر گرفته نشود . ضمنا مطابق قوانین و مقررات هم ادغام و ترکیب نقاطی مانند نوشهر و چالوس که تا این حد به هم نزدیک هستند و از این نظر در کل کشور تقريبا بی نظیرند اصلا چیز عجیبی نیست . به هر حال آنچه مسلم است این است که با ادغام نوشهر و چالوس مشکل کمبود وسعت و جمعیت شهری شهر مرکز استان هم کاملا حل می شود و این امر علاوه بر دارا بودن زیرساختهایی نظیر برخی ادارات کل غرب استان و دارا بودن بندر و گمرک و فرودگاه و راههای ارتباطی هوایی و زمینی به پایتخت و ... به ترکیب نوشهر و چالوس کاملا این قابلیت و شایستگی را می دهد که مرکز استان جدید از محمودآباد یا نور تا رامسر باشد .
می بینید که هر موردی که به عنوان مانع تشکیل استان جدید در غرب مازندران ذکر شود برای آن راه حلی وجود دارد . اما اگر باز هم عده ای از شرق استانیها با تأسیس استان جدید در غرب مازندران مخالفت می کنند ما این راه حلهای جایگزین را پیشنهاد می کنیم :
1 . اگر خیلی نگران به اصطلاح هویت و نام و تاریخ و فرهنگ و یکپارچگی مازندران هستید و می خواهید هیچ شهری از مازندران جدا نشود ، مرکز استان را از ساری به آمل تغییر دهید . در این خصوص حتی مرکزیت بابل هم هیچ دردی را از مردم غرب استان دوا نمی کند و تنها مرکزیت آمل می تواند از نظر بعد مسافت و سایر مسائل تا حدودی مفید واقع شود .
2 . راه حل دیگر این است که رامسر و تنکابن به گیلان ملحق شوند ؛ به گونه ای که نشتارود غربیترین شهر مازندران و تنکابن شرقیترین شهر گیلان شود . پیش از این هم رامسر و تنکابن جزء گیلان بودند و جدا کردن آنها از گیلان و الحاق آنها به مازندران اقدامی کاملا اشتباه بود ؛ چرا که هم از نظر فاصله به مرکز استان گیلان یعنی رشت نسبت به ساری بسیار نزدیکترند و هم این که گویش و فرهنگشان هم به گویش و فرهنگ گیلانی بسیار نزدیکتر است ؛ بنابراین باقی ماندن رامسر و تنکابن در مازندران با هیچ منطقی سازگار نیست و با هيچ منطق و معياري نمي توان براي مازندران كنوني مرزي بيشتر از نشتارود در نظر گرفت . در این صورت حداقل شهرستانها و مناطق نوشهر و چالوس و عباس آباد و کجور و کلاردشت و حتی نور و چمستان و محمود آباد که احتمال الحاق آنها به استان جدید احتمالی وجود دارد در مازندران باقی می مانند . ضمنا بعد از الحاق رامسر و تنکابن به گیلان برای حل مشکل شهرستانهای عباس آباد و چالوس و نوشهر و سایر مناطقی که در مازندران باقی می مانند مرکزیت می تواند از ساری به بابل منتقل شود .
البته در مورد این راه حلها هم ذکر این نکات ضروری است :
1 . تغییر مرکز استان ( به آمل ) تنها مشکل بعد مسافت را تا حدودی حل می کند اما مشکلات دیگر مانند تبعیضها در بودجه و امکانات و عدم توجه به تفاوت فرهنگی و گویشی و ... به قوت خود باقی می ماند . البته ما تغییر مرکز استان به آمل را نشانه عزم شرق نشینان برای تغییر رویه تلقی می کنیم .
2 . نکته دیگر این که الحاق رامسر و تنکابن به گیلان ( که باعث باقی ماندن مناطق زیادی در مازندران می شود ) هزینه خاص و چندانی ندارد اما هزینه تغییر مرکز استان شاید کمتر از هزینه تشکیل استان جدید نباشد . اما به دلیل این که ثابت شود که برخلاف اتهام زنی برخی افراد ، غرب استانیها به هیچ وجه عقده ای و فقط به دنبال مرکز استان شدن و تشکیل استان جدید یا فقط به دنبال الحاق به گیلان نیستند این راه حل یعنی تغییر مرکز استان به آمل هم مطرح شد . ( البته بنده اگر جای برخی دوستان ساروی بودم از استان شدن غرب مازندران حمایت می کردم چون تحقق این امر باعث می شود که ساری از نظر جغرافیایی هم مرکزیت پیدا کرده و دیگر دلیلی برای سلب مرکزیت از ساری وجود نداشته باشد و تمام بحثهایی که در مورد تغییر مرکز استان مازندران مطرح می شود از بین برود . )
در این مقاله تا حداکثر توان سعی شد كه برای تمام گفته ها دلیل ارائه شود . البته بنده معتقدم که استان شدن غرب مازندران باید توسط منتخبان مردم این منطقه در شوراها و مجلس و از طریق قانونی پیگیری شود . اما وقتی که دوستانی مانند آقایان رنجبر و صادقی لاریمی و سایرین چندین مطلب بر ضد خواسته به حق مردم غرب مازندران مبنی بر استان شدن این منطقه در رسانه های مجازی استان نوشتند مجبور به پاسخ گویی و نوشتن این مقاله شدم . ضمنا برخی افراد که به نحوی ناجوانمردانه و به دور از انصاف بر ضد این خواسته به حق مردم غرب مازندران قلم می زنند باید بدانند که خواسته یا ناخواسته آخرت خود را تباه می کنند و مردم غرب مازندران که بعضا حتی مجبورند که در یک روز مسافتی بالغ بر 550 کیلومتر را به طور رفت و برگشت تا مرکز استان طی کرده و بعضا حتی صدمات و لطمات جبران ناپذیری را هم در این بین متحمل شوند آنها را نخواهند بخشید .
در پایان برای تمام مردم عزیز غرب و مرکز و شرق مازندران آرزوی موفقیت می کنم و در انتها هم روی سخنم با جناب آقای مهندس طاهایی استاندار شایسته و متعهد و متخصص و محترم مازندران است که اخیرا با استان شدن غرب مازندران مخالفت کردند :
جناب آقای مهندس طاهایی ! استاندار محترم ! شما از لزوم حفظ یکپارچگی مازندران سخن گفتید . سؤال این است : حفظ یکپارچگی مازندران به چه قیمتی ؟ به قیمت رنج و سختی مردم غرب استان ؟ وقتی که این « یکپارچگی » موجب آزار و اذیت مردم غرب استان می شود ، دیگر حفظ آن چه لزومی دارد ؟ اگر یکپارچه ماندن استانها امری مطلوب است پس چرا این همه استانهای مختلف در کشور وجود دارد ؟ اگر تجزیه و تقسیم استانها امری مذموم و ناپسند است پس چرا بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی استانهای زیادی تجزیه و تقسیم شده و دوازده استان جدید در کشور تشکیل شده است ؟ و اصولا آیا این یکپارچه ماندن مازندران جز رنج و سختی برای مردم غرب استان چیز دیگری به همراه دارد ؟ ما از معاونت محترم شما یعنی جناب آقای ابراهیمی توقع نداشتیم که با استان شدن غرب مازندران مخالفت نکند اما از شما به عنوان فردی که خود اهل غرب مازندران و یکی از مدیران شایسته و توانمند هستید به هیچ وجه توقع نداشتیم که اگر با استان شدن غرب مازندران موافقت نمی کنید به این صراحت با آن مخالفت کنید . البته شاید حدود سه سال سکونت در ساری و شرق استان ، این خواسته عمومی و به حق مردم غرب مازندران و اهمیت تحقق آن را از یاد شما برده است . به هر حال با خواندن سخنان شما در این رابطه ، اولین چیزی که به ذهنم رسید این دو بيت شعر معروف بود : ( ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ) و ( من از بيگانگان هرگز ننالم / كه با ما هرچه كرد آن آشنا كرد ) .
جناب آقای طاهایی ! استان شدن غرب مازندران به هیچ وجه خیانت نیست بلکه بزرگترین خدمت به مردم منطقه است . خدمتی که نماینده شایسته و منتخب مردم نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی یعنی جناب آقای احمدی با علم به این که تحقق آن خواست عمومی مردم منطقه و کلید حل اکثر مشکلات غرب مازندران است وعده تلاش برای پیگیری آن را به مردم این خطه داده و اکنون سعی در انجام آن دارد و حجت الاسلام راشدی و سایر ائمه محترم جمعه غرب مازندران و اعضای محترم شوراهای اسلامی مناطق مختلف غرب استان هم پیگیر آن هستند . شادمانی مردم بعد از آگاهی از صحبتها و پیگیریهای آقای احمدی در این باره در مجلس و ... و ناراحتی شدید آنها از سخنان شما در مخالفت با این خواسته به حق مردم منطقه گواه این خواسته عمومی و همگانی است . ضمنا در غرب مازندران علاوه بر انتخابات شوراها حتی در انتخابات مجلس هم ثابت شده است که هم در حوزه انتخابیه نوشهر و چالوس و هم در حوزه انتخابیه عباس آباد و تنکابن و رامسر ، مردم به کسانی رأی می دهند که در زمینه پیگیری استان شدن غرب مازندران از بقیه فعالتر باشند . البته دلایل بسیار زیادی باعث شده است که مردم غرب مازندران به این نتیجه برسند و این خواسته تا این حد بین مردم فراگیر شود . تعدادی از این دلایل بارها توسط مردم و منتخبان و نمايندگانشان بيان شده است . البته من مطمئنم که شما هنگامی که در مخالفت با استان شدن غرب مازندران سخن گفتید برای همیشه با نمایندگی مجلس در غرب مازندران خداحافظی کردید ! ضمنا کافی است كه نخستین سفر استانی ریاست محترم جمهوری و شعارها و اقدامات یکپارچه مردم غرب مازندران در طرح این خواسته را به یاد آورید تا متوجه این خواسته همگانی بشوید . در آن سفر پس از سالها بغض فروخورده مردم غرب مازندران ترکید و مردم این خواسته را با تمام وجود فریاد زدند .
جناب آقای طاهایی ! شما حتی فرمودید که باید جلوی این نوع تفکر و اقدامات گرفته شود ! سؤال این است که آیا این نوع تفکر و اقدامات بر خلاف قوانین نظام مقدس جمهوری اسلامی است که باید جلوی آن گرفته شود ؟ مگر خدای نکرده غرب استانیها خواهان جدایی از خاک مقدس ایران اسلامی هستند و یا برای طرح خواسته منطقی و قانونی خود دست به اقدامی غیر قانونی زدند که می فرمایید باید جلوی آن گرفته شود ؟ آیا یک خواسته عمومی و قانونی مردم از مسئولینشان ، آن هم خواسته ای که فقط از طریق منتخبان مردم در شوراها و مجلس پیگیری و هیچ اقدام غیر قانونی در این باره انجام نمی شود ، باید جلوی آن گرفته شود ؟ آیا این سخنان شما موجب ناراحتی مردم منطقه و خانواده های شهدای سرافراز غرب مازندران نشده است ؟ شما را به فرمایشات رهبر معظم انقلاب مبنی بر توجه به خواست مردم در نظام جمهوری اسلامی ارجاع می دهم . اکثریت قاطع و قریب به اتفاق مردم غرب مازندران که خواهان استان شدن این منطقه هستند ، ائمه محترم جمعه غرب مازندران هم که از طرف مقام معظم رهبری منصوب می شوند با این خواسته عمومی مردم موافق بوده و آن را به طور جدی پیگیری می کنند ؛ منتخبان مردم غرب مازندران در شوراها و مجلس هم که این خواسته را به طور جدی پیگیری می کنند ، چرا که می دانند کلید حل اکثر مشکلات غرب مازندران استان شدن این منطقه بوده و درخواست مردم از آنها هم پیگیری همین خواسته است و اگر این خواسته را پیگیری نکنند اکثریت قاطع و قریب به اتفاق همین مردم از آنها روی بر می گردانند . حال با این تفاسیر این سخن شما که فرمودید این کار خیانت بوده و باید جلوی آن گرفته شود چگونه توجیه پذیر است ؟ آیا تمام افرادی که ذکر شد یعنی اکثریت قریب به اتفاق مردم منطقه و همچنین ائمه جمعه و منتخبان مردم غرب مازندران در شوراها و مجلس از نظر شما به دلیل پیگیری این خواسته به حق و قانونی خیانت کارند ؟ آن هم خواسته ای که به هیچ وجه غیر منطقی نیست و به دلایل بسیاری به ضرورتی انکارناپذیر برای منطقه غرب مازندران تبديل شده است . تعدادی از این دلایل در مقالات مختلفی که در این باره نوشته شده آمده است . در این باره می توان به مقالات و یادداشتهای آقای سيد کریم بنی هاشمیان دبیر ستاد پیگیری تأسیس استان جدید در غرب مازندران و مقالاتی که توسط سایر دلسوزان این منطقه نوشته شده اشاره کرد . آیا خواسته ای که کاملا منطقی و کاملا توجیه پذیر و کاملا قانونی است و کاملا هم از طریق قانونی مطرح و پیگیری شده و هیچ اقدام غیر قانونی در این باره انجام نمی شود ، از نظر شما باید جلوی آن گرفته شود ؟ آیا جدایی گلستان از همین استان مازندران موجب پیشرفت گلستان نشد ؟ آیا بعد از جدایی گلستان آسیبی به پیشرفت مازندران و ضرری به مردم آن وارد شد ؟ آیا استانهای جدید دیگری هم که در کشور تشکیل شدند نسبت به قبل بسیار پیشرفت نکردند ؟
جناب آقای طاهایی ! برگزاری برخی جلسات و نشستها و دیدارهای مدیران در غرب استان هیچ دردی را دوا نمی کند . تمام راه حلهای دیگری هم که در این باره مطرح می شود از فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات گرفته تا دولت الکترونیک و اتوماسیون اداری و عصر ارتباطات و هر راه حل دیگری که فکرش را بکنید ناکارآمدی و بی فایده بودن آنها ثابت شده است . چاره کار یکی از همان سه راهی است که پیش از این ذکر شد ؛ یعنی :
1 . این که استان جدیدی در غرب مازندران تشکیل شود .
2 . این که مرکز استان از ساری به آمل تغییر یابد ؛ چون حتی مرکزیت بابل هم هیچ دردی را از مردم غرب استان دوا نمی کند و فقط مرکزیت آمل می تواند از نظر بعد مسافت و سایر مسائل تا حدودی مفید واقع شود .
3 . اما اگر استان جدیدی در غرب مازندران تشکیل نشود و تغییر مرکز استان به آمل هم امکان پذیر نباشد ، هیچ راهی جز الحاق رامسر و تنکابن به گیلان ( به گونه ای که نشتارود غربیترین شهر مازندران و تنکابن شرقیترین شهر گیلان شود ) باقی نمی ماند . رامسر و تنکابن از اول هم جزء گیلان بودند و جدا کردن آنها از گیلان و الحاق آنها به مازندران اقدامی کاملا اشتباه بود ؛ چرا که هم از نظر فاصله به مرکز استان گیلان یعنی رشت نسبت به ساری بسیار نزدیکترند و هم این که گویش و فرهنگشان هم به گویش و فرهنگ گیلانی بسیار نزدیکتر است ؛ بنابراین باقی ماندن رامسر و تنکابن در مازندران با هیچ منطقی سازگار نیست و با هيچ منطق و معياري نمي توان براي مازندران كنوني مرزي بيشتر ار نشتارود در نظر گرفت .
جناب آقای طاهایی ! چاره کار یکی از سه راهی است که ذکر شد . راه چهارمی وجود ندارد . مطمئن باشید .
سجاد مقصودی – دانشجوی حقوق دانشگاه مازندران
مطالب مشابه :
مشهد به رشت مسير اول1057 كيلومتر، مسير دوم 1222كيلومتر
از چابكسر تا رامسر ۱۳كيلومتر است كه در نتيجه فاصله رامسر تا فاصله محمود آباد تا
مشهد به ساري مسير پيشنهادي اول689 كيلومتر،مسير پيشنهادي دوم734 كيلومتر
از فاضل آباد تا علي آباد ۱۱كيلومتر است كه در نتيجه فاصله علي آباد تا محمود آباد رامسر
فاصله های بین شهری مفید برای میهمانان
فاصله های بین شهری مفید برای میهمانان چابكسر تا رامسر: محمود آباد تا فريدونكار:
دو مسیر پیشنهادی مشهد تا سرعین رفت و برگشت
نائب رئیس هیئت مدیره اتحادیه تعاونیهای بین فاصله رامسر تا فاصله محمود آباد تا
راهنمای سفر شهر به شهر از رشت به ساری -گرگان -مشهد
در نتيجه فاصله رامسر تا كه در نتيجه فاصله محمود آباد تا فاصله رشت تا, فاصله بین
عباس آباد
متوسط رطوبت بین 65 تا 85 درصد، مقدار فاصله طول شهر در رامسر عباس آباد
دلایل استان شدن غرب مازندران
از محمود آباد تا رامسر فاصله تنکابن تا رامسر و خواسته تا این حد بین
طرب پیاز آو = پیاز معمولی(ALLIUM CEPA L)
شهر من تو را آنچنان که باید آباد می خواهم سانتیمتر و فاصله بین بوته ها (رامسر تا
برچسب :
فاصله بین محمود آباد تا رامسر