معنای لغات و متن درس اول کتاب ادبیات فارسی 3 «ما هم چنان در اول وصف تو مانده ایم»

معنی متن: سپاس و ستایش مخصوص خداوند گرامی و بزرگ است که عبادت او

موجب نزدیکی به اوست و شکرگزاری از او سبب زیادی نعمت می شود. هر

نفسی که پایین می رود(عمل دم)، یاری رساننده ی زندگی است و وقتی بیرون

می آید(بازدم)، شادی بخش وجود است. پس در هرعمل تنفّسی، دو نعمت(دم و

بازدم) وجود دارد و  انسان باید در برابر هر نعمتی که خداوند به او داده است؛

شکرگزار او باشد.     

   معنی بیت: هیچ کس چه عملا و چه کلاما از عهده ی سپاسگزاری نعمت های

خداوند برنمی آید.

(بیت دارای استفهام انکاری است)

معنی آیه ی قرآن: ای خاندان داود، سپاس گزارید و عدّه ی کمی از بندگان من

سپاس گزارند.

معنی دو بیت: بهتر است که بنده(انسان) به خاطر گناه و کوتاهی خود به درگاه

خداوند عذر بیاورد و توبه کند.

 وگرنه هیچ کس نمی تواند آن گونه  که شایسته ی سپاس و شکر خداوند

است،شکر الهی به جای آورد.

 متن درس:

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا

کشیده. پرده ی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه ی روزی به خطای

منکر نبُرد.

معانی لغات :

بی حساب: بیش از اندازه،زیاد و فراوان                خوان: سفره، سماط

بی دریغ: بدون تنگنا،بی مضایقه                         کشیده: پهن کرده، گسترده

پرده دریدن: کنایه از افشا کردن،آشکار کردن  ناموس: در اینجا به معنای آبرو و حیثیّت

فاحش: در اینجا صفت است به معنای گناهی که از حد گذشته باشد.

وظیفه:مستمری،حقوق،جیره و مواجب،ادرار در این متن در معنای:معیّن و مشخّص و مقرّر

خطا: گناه، اشتباه و لغزش                منکر: زشت و ناپسند      نبُرد: قطع نمی کند 

 معنای متن:

رحمت بی اندازه و فراوان خداوند به همه رسیده و همه ی بندگان از نعمت او بهره مند هستند.

آبروی بندگان را با وجود گنهکاری آنان نمی ریزد و روزی مقرّر آن ها را با وجود خطاکار بودنشان قطعنمی کند.

متن درس: سطر 10

فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ی ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی، قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده. عصاره ی تاکی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی  به تربیتش، نخل باسق گشته.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری (پایان تحمیدیّه)

معنی لغات:

فرّاش: کسی که فرش می گسترد، پهن کننده ی فرش

باد صبا: بادی که از شمال و شمال شرقی می وزد. در سنّت ادبی باد صبا دو نقش مهم زیر بر عهده دارد:

1- باد صبا موجب شکوفایی گل ها و رویش چمن ها و سبزه ها می شود. مثال:

الف- فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد.

ب- فراش خزان ورق بیفشاند                            نقّاش صبا چمن بیاراست

2- باد صبا در متون عرفانی : پیک و قاصد بین عاشق و معشوق است. مثال:

الف-صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را /که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

ب- به بوی نافه ای کاخر صبا زآن طرّه بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاده در دل ها

فرش زمرّدین: استعاره از چمن ها، علف ها و سبزه ها   

زمرّد: سنگی قیمتی به رنگ سبز.

بگسترد: پهن کند، بیندازد.      دایه: کسی که به کودک شیر می دهد.

را: هر چهار «را» به کار رفته در متن حرف اضافه در معنای به است.

فرمودن: در این متن به معنای: دستور دادن، امر کردن 

بنات: جمع مکسر بنت به معنای دختران   نبات: گیاه  مهد: گهواره

خلعت: جامه ای که فرد بزرگی به زیر دست خودش می بخشد.

قبا: جامه، لباس   ورق: برگ      در برگرفته: به تن کرده، پوشانده.

اطفال: جمع طفل به معنای: کودکان،بچّه ها                 شاخ: شاخه

قدوم: جمع قدم به معنای: گام ها، قدم ها در اینجا مجاز از آمدن، فرا رسیدن.

موسم: هنگام، زمان              ربیع: بهار           عصاره: شیره، افشره

تاک: درخت انگور، درخت مو                         او: مرجع ضمیر: خداوند

شهد:عسل،شیرینی                       فایق: برگزیده، عالی

تخم خرما: هسته ی خرما               باسق: بلند

ابر و باد و مه و خورشید و فلک: مجاز از تمام پدیده های هستی، همه ی موجودات

در کارند: مشغول به کار هستند              نان: مجاز از رزق و روزی

کف: مجاز از دست                  سرگشته و فرمان بردار: مطیع، در خدمت

انصاف: عدالت                   فرمان نبری: اطاعت نکنی، نافرمانی کنی

معنای متن:

 خداوند به باد صبا امر کرده تا سبزه و چمن را بگسترد(سبزه و علف برویاند) و به ابر بهاری دستور داده تا گیاهان را در زمین پرورش دهد. به عنوان خلعت نوروزی، درختان را با برگ های سبز پوشانده  و به مناسبت فرارسیدن فصل بهار، شکوفه ها را بر سر ِ شاخه های کوچک قرار داده است.

شیره ی درخت انگور به سبب قدرت الهی به شیرینی برگزیده تبدیل شده.           و هسته ی بی ارزش خرما در اثر پرورش او، نخلی بلند شده است.

 معنی بیت اول: تمام پدیده های هستی در تلاش و تکاپو هستند تا اینکه تو روزی خود را به دست آوری و در عین حال از خداوند غافل نباشی.

 معنی بیت دوم: همه ی پدیده ها به خاطر تو(انسان) فرمانبردار هستند/ بنابراین از انصاف به دور است که تو ای انسان، مطیع خداوند نباشی.

 متن درس: سطر 16

(آغاز نعت)  در خبر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمّه ی دور زمان، محمد مصطفی- صلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم-

شَفیعٌ مُطاعٌ نَبیٌّ کَریم                      قَسیمٌ جَسیمٌ نَسیمٌ وَسیمٌ

بَلَغَ العُلَی بِکَمالِهِ،کَشَفَ الدُّجَی بِجَمالِهِ

حَسُنَت جَمیعُ خِصالِهِ،صَلُّوا عَلَیهِ وَ آلِهِ

چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان؟

چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان؟    (پایان نعت)

معنای لغات متن بالا:

 خبر: حدیث،سخنی که از پیامبر باشد.       سرور: آقا، ارباب،بزرگ

کاینات: جمع کاینه به معنای: آنچه هستی یافته است، موجودات جهان

مفخر: آن چه به آن فخر کنند، مایه ی افتخار

رحمت عالمیان: منظور پیامبر اکرم (ص) است. اشاره به آیه ی « وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا رَحمَةٌ لِلعالَمینَ. خداون در این آیه«پیامبر» را مایه ی رحمت برای همه ی مردم جهان می داند.

صفوت: برگزیده و خالص از هر چیز       تتمّه:به جا مانده، باقی مانده ی هر چیز

در اینجا«تتمّه» در معنای مایه ی تمامی و کمال به کار رفته است.

مصطفی: لقب پیامبر اکرم(ص) به معنای برگزیده و انتخاب شده.

شفیع: شفاعت کننده          مطاع: فرمانروا،اطاعت شده 

نبیّ: خبر رساننده،پیام آور          کریم: بخشنده،سخی

قسیم: زیبا،صاحب جمال             جسیم: خوش اندام

نسیم: صفت است به معنای : بویا، معطّر    وسیم: دارای نشان پیامبری

بَلَغَ: فعل ماضی به معنای رسید           العُلی: بزرگی، مقام والا

کَشَفَ: فعل ماضی به معنای کنار زد،پرده برداشت

الدُّجی: تاریکی                جمال: زیبایی

حَسُنَت: فعل ماضی به معنای نیکو است          خصال: جمع خصلت: ویژگی ها، صفات

صَلُّوا فعل ماضی به معنای درود بفرستید، صلوات بفرستید

چه غم؟ استفهام انکاری است؛یعنی غمی نیست.      

چه باک؟ استفهام انکاری است؛یعنی ترسی نیست.

پشتیبان: حامی،یاریگر، کمک کننده           بحر: دریا        کشتیبان: ناخدا، 

معنی متن بالا:

 

در حدیثی از سرور و مایه ی افتخار موجودات جهان و رحمتِ جهانیان و برگزیده ی انسان ها و مایه ی کمال گردش روزگار یعنی محمّد مصطفی - که درود خداوند بر او و خاندانش باد- آمده است:

 

معنای بیت اول عربی: او(پیامبر) شفاعت کننده، فرمانروا، پیام آور، بخشنده، صاحب جمال، خوش اندام، خوش بو و دارای نشان پیامبری است.

 

معنای بیت دوم عربی: به واسطه ی کمال خود به مرتبه ی بلند رسید و با جمال نورانی ِ خود تاریکی را برطرف کرد. همه ی خوی ها و صفات او زیباست، پس بر او و خاندانش درود بفرستید.

 

معنای بیت:امّتی که تو(پیامبر اکرم) پشتیبان آن ها باشی، هیچ غمی ندارند؛ همان گونه که آن کسی که نوح کشتیبان و ناخدای کشتی او باشد، از طوفان هیچ ترسی نخواهد داشت. 

 

متن درس: سطر 21 ( ادامه ی تحمیدیّه)

هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق- جَلَّ وَ عَلا- بردارد، ایزد تعالی در او نظر نکند. بازش بخواند، یاز اعراض کند. بار دیگرش به تضرّع و زاری بخواند. حق- سُبحانَهُ و تَعالَی- فرماید:

یا مَلائِکَتِی قَد اِستَحیَیتُ مِن عَبدِی وَ لَیسَ لَهُ غَیرِی فَقَد غَفَرتُ لَهُ. دعوتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.

کَرَم بین و لطف خداوندگار                   گنه بنده کرده ست و او شرمسار

معنی لغات متن بالا:

هرگهمخفّف هر گاه، زمانی که        

 پریشان روزگار: صفت است به معنای : بیچاره، بدبخت

انابه: مصدر باب افعال به معنای: برگشت، توبه کردن    

اجابت:مصدر باب افعال به معنای: پاسخ دادن، جواب دادن، پذیرفتن

جَلَّ وَ عَلا: دو فعل ماضی که در فارسی جایگاه صفت یافته اند؛ یعنی: بزرگ و بلند قدر است.

ایزد تعالی: خداوند بلند مرتبه.

نظر نکند: نگاه نمی کند، توجّهی نمی کند.

باز ش: دوباره او(خدا) را. مرجع ضمیر«ش»خداوند است و دارای نقش مفعولی.

اعراض: روی گردانی کردن،روی برگرداندن و توجّه نکردن.

تضرّع: زاری کردن، خواهش کردن، التماس کردن.

سُبحانَهُ و تَعالَی: خداوند پاکیزه و بلند مرتبه است.  

ملائکة: جمع مَلَک:فرشتگان

 قَد اِستَحیَیتُ: فعل ماضی در معنای: شرم دارم، حیا دارم.

عبدی: عبد+ ی ضمیر: بنده ی من

  کَرَم: بخشش، سخاوت، بزرگی و لطف    

 شرمسار: شرمنده،خجالت زده

معنای کل متن بالا:

 هر زمان که یکی از بندگان گناهکار و  آشفته حال، به امید قبولی توبه دست به درگاه خداوند بلندمرتبه و بزرگ بلند کند، خداوندِ بلندمرتبه به او توجّه نمی کند.

بنده بار دیگر خداوند را می خواند و خداوند باز هم از او روی برمی گرداند.

بارِ دیگر بنده با التماس و زاری، خداوند را می خواند. خداوند  پاک و بلندمرتبه می فرماید: ای فرشتگانم، من از بنده ی خود شرم دارم و او جز

من پناهی ندارد؛ پس او را آمرزیدم. دعایش را اجابت کردم و امیدش رابرآوردم زیرا از زیادیِ دعا و زاریِ بنده شرم می کنم.

بیت: بزرگواری و لطف و بخشایش خداوند را نگاه کن  که بنده گناه کرده است ولی او شرمنده می شود. 

متن درس: سطر 27

عاکفان کعبه ی جلالش به تقصیر عبادت معترف که: مَا عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک و واصفان حِلیه ی جمالش به تحیّر منسوب که: مَا عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک.

گر کسی وصف او ز من پرسد          بی دل از بی نشان چه گوید باز؟

عاشقان، کشتگان معشوقند                 بر نیاید ز کشتگان آواز؟

عاکفان: کسانی که برای مدّت مشخّصی در مسجد بمانند و عبادت کنند. گوشه نشینان به قصد عبادت.

جلال: بزرگی، شکوه و عظمت         تقصیر: در اینجا  کوتاهی در عبادت

معترف: اسم فاعل از باب افعال عربی به معنای: اعتراف کننده، اقرار کننده

ما: مای نافیه(منفی ساز) که بر سر فعل ماضی آمده است.

ما عَبَدناکَ: ما تو را عبادت نکردیم          حق: در اینجا شایستگی و لیاقت

واصفان: وصف کنندگان، توصیف کنندگان،ستایندگان   حلیه: زیور، زینت

جمال: زیبایی      « ش» در پایان جمال: مرجعش خداوند است.

تحیّر: حیرت، سرگردانی، سردرگمی، سرگشته شدن.    

منسوب: نسبت داده شده. این واژه را نباید با منصوب به معنای گماشته شده به کار اشتباه گرفت.

ما عَرَفناکَ: ما تو را نشناختیم.             معرفت: شناخت، شناسایی

معنای متن بالا:

  گوشه نشینان کعبه ی عظمت خداوند به کوتاهی خود در عبادت اعتراف می کنند که: تو را آن چنان که شایستـه است، پرستش نکردیـم، و توصیـف کننـدگان زیـور ِ زیبایـی خداونـد، خـود را سـرگشتـه می داننـد و می گویند: تو را آن چنان که شایسته و سزاوار شناسایی توست، نشناخته ایم.

 

معنی بیت اول : اگر کسی وصف خداوند را از من(سعدی) بپرسد؛ چیزی نمی توانم بگویم؛ زیرا انسان عاشق(سعدی) نمی تواند از خداوندِ بی نشان سخن بگوید.

 

معنی بیت دوم: عاشقان واقعی کشتگان معشوق خود هستند و همان گونه که از کشته شدگان صدایی برنمی آید، عاشقان واقعی نیز قادر به توصیف محبوب خود نیستند.

متن درس: سطر 31

یکی از صاحبدلان، سر به جَیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت، مستغرق شده؛ آن گه که از این معاملت باز آمد، یکی از دوستان گفت: از این بوستان که بودی، ما را چه تحفه کرامت کردی؟

گفت: به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پر کنم هدیّه ی اصحاب را. چون برسیدم، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت!

ای مرغ سحر! عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدّعیان در طلبش بی خبرانند

کان را که خبر شد، خبری باز نیامد

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم.

معنای کلمات متن بالا:

صاحبدلان: عارفان           جیب: گریبان، یقه

مراقبت: اصطلاحی عرفانی در معنای: سر بر زانو گذاشتن یا سر به زیر انداختن و در حالت تأمّل و تفکّر عارفانه فرو رفتن.

بحر: دریا، یَم          مکاشفت: حالت کشف و شهود عارفانه

مستغرق: غرق شده، فرو رفته

معاملت: سوداگری در اینجا در معنای: مراقبه و مکاشفه

بوستان: استعاره از معارف الهی، معنویات

تحفه: سوغات، ارمغان، هدیه  

کرامت کردن: بحشیدن،عطا کردن، دادن

خاطر: آنچه به دل خطور کند، ذهن و حافظه

درخت گل: استعاره از معارف الهی

اصحاب: جمع صاحب به معنای: دوستان و یاران

را: حرف اضافه در معنای: به عنوان

بوی گل: استعاره از سرخوشی معنوی، تجلّی الهی

بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت: این جمله جابجایی ضمیر دارد؛ یعنی ضمایر«م» در جای اصلی خود به کار نرفته اند؛ جایگاه اصلی این ضمایر به روش زیر است:

بوی گل، چنان مستم کرد که دامن از دستم برفت.

دامن از دست رفتن: کنایه از « بی خود شدن، سرمست شدن، اختیار از دست دادن»

مرغ سحر: پرنده ی سحرگاهی، بلبل در اینجا نمادی از عاشقان غیر واقعی، جمال پرستان

پروانه: نماد عاشقان واقعی

آن سوخته: منظور پروانه است که در راه شمع(معشوق حقیقی خود) خود را به آتش می کشد.

جان شدن : کنایه از مردن، مرگ   آواز نیامد: صدایش بلند نشد، اعتراض نکرد

مدّعیان: کسانی که ادّعای شناخت خداوند دارند امّا حقیقتا خدا را نشناخته اند.

طلبش: طلب  +ش: طلب، اوّلین مرحله ی سیر و سلوک عارفانه از نظر عرفا.

مرجع ضمیر« ش»: خداوند است.

بی خبر: ناآگاه، بی اطلاع از شناخت خداوند.

خیال: تصوّر                    قیاس: سنجش و اندازه گیری       

وهم: حدس و گمان     مجلس: جلسه ی وصف و ستایش از خداوند

به آحر رسید عمر: عمر ما تمام شد، عمر ما گذشت.

وصف: توصیف و ستایش             تو: ضمیر و مرجع آن: خداوند

مانده ایم : دو معنای ایهامی دارد: الف- متوقف شده ایم، ایستاده ایم.

ب- عاجز و ناتوان شده ایم.

 معنای متن بالا:

 یکی از عارفان در حالت تفکّر عارفانه فرو رفته و در دریای کشف حقایق عرفانی غرق شده بود؛ وقتی که از این حالت، بیرون آمد، یکی از دوستان به او گفت: از این بوستان معرفت الهی چه هدیه ای برای ما آوردی؟

 

 گفت: در نظر داشتم که وقتی به درخت معارف الهی رسیدم، دامنم را پر از گل (معرفت الهی) کنم و برای یاران و دوستان خودم، هدیه ای بیاورم. وقتی رسیدم، حالت خوش حاصل از دریافت معارف الهی(تجلّیات الهی) مرا آن چنان مست کرد که از خـود بی خود شدم (اختیار از دست دادم).

 

معنی بیت اول:ای بلبل، راه و رسم واقعی عشق را از پروانه بیاموز؛ زیرا  پروانه سوخت و جان خود را در راه معشوق از دست داد؛ امّا صدایی از او بلند نشد.

 

معنی بیت دوم: کسانی که ادّعا می کنند که خداوند را شناخته اند در واقع هیچ خبری از او ندارند؛ زیرا هر کس که خداوند را شناخت، خود بی نشان و ناپیدا شد.(گم نام می شود)

 

معنی بیت سوم: ای خداوندی که از خیال و سنجش(اندازه گیری) و گمان و وهم  و از هر چه که درباره ی تو گفته اند و شنیده ایم و خوانده ایم، برتر هستی.

 

معنی بیت چهارم: مجلس ذکر و سپاس تو تمام شد و عمر ما به پایان رسید؛ ولی ما هنوز در آغاز توصیف تو مانده ایم و نتوانسته ایم تو را ستایش کنیم.

 

 


مطالب مشابه :


ستایش خدا...

آه خدایا - ستایش خدا - خدایا چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم




(( تدریس هدیه های آسمانی ، چگونه ؟!! ))

3- ستایش خداوند با ادای برخی از عبارات و یکی متن مناسب در ستایش خدا را جستجو و نقل می کند .




معنای لغات و متن درس اول کتاب ادبیات فارسی 3 «ما هم چنان در اول وصف تو مانده ایم»

معنی متن: سپاس و ستایش مخصوص خداوند گرامی و بزرگ است که عبادت او. موجب نزدیکی به اوست و




منظور از «حمد و ستايش خداوند در آخرت»، چيست؟

متن و ترجمه در اينكه منظور از حمد و ستايش خداوند در آخرت چيست؟ مفسران نظرات مختلفى داده




ستایش خداوند از ابتدای شاهنامه فردوسی

هنر بدون مرز - ستایش خداوند از ابتدای شاهنامه فردوسی - ادبیات، فرهنگ و هنر بدون مرز




خوانش متن - لحن ها

در لحن چنین متن هایی باید تضرع و اظهار نیاز به درگاه خداوند محسوس باشد. متن برای ستایش




معنای درس ستایش خدا و پیغمبر همراه با متن درس(کتاب ادبیات فارسی 1)

نوای نی - معنای درس ستایش خدا و پیغمبر همراه با متن درس(کتاب ادبیات فارسی 1) - وبلاگ گروه




آغاز با نام خدا در اشعار فارسی

شاهنامه فردوسی. به نام خداوند جان و خرد. کزین برتر اندیشه بر نگذرد. خداوند نام و خداوند جای




متن نماز همراه با معنی فارسی

متن نماز همراه (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم (خدا میشنود کسی را که ستایش می




چگونه بخوانيم؟

در هنگام خواندن متن های ستایشی باید دو متواضعانه ،نرم ولطیف،صمیمانه خداوند را ستایش




برچسب :