دکتر کردافشاری و طب سنتی

دکتر کردافشاری و طب سنتی

دکتر غلامرضا کردافشاری همان دکتر طب سنتی است که روزهای پنجشنبه ساعت ۱۱ در شبکه قرآن حاضرشده و صحبت هایی در مورد طب سنتی می کند.

در ماهنامه شهر سالم شماره9 سال 90 صفحه 4 مصاحبه ای با دکتر کردافشار انجام داده است که برای محققین و حتی مخالفین منصف طب سنتی بسیار بسیار جالب و مورد توجه است و هر پزشک منصف و بی غرضی این گفتگو را بادقت بخواند به همان راهی هدایت خواهد شد که خود دکتر کرد افشار هدایت شده است و ایشان در ابتدای امر مانند اکثریت پزشکان که مخالف طب سنتی هستند این طب را مسخره امیز دانسته است اما چون از عقل و علم و شرع و تحقیق استفاده کرده است به نتیجه ای بسیار خوشایند و مورد توجه رسیده است و اکنون حدود دو سال است که از یک مخالف طب سنتی به استادی دانشکده طب سنتی رسیده است. بخش هایی از این مصاحبه،در ادامه آورده شده است.

«چگونه با طب سنتی آشنا شدید؟

من و همسرم قصد داشتیم برای امتحان تخصص پزشکی آماده شویم.سال83برای کار های اداری به تهران آمده بودیم از خیابانی رد می شدیم که تابلو موسسه تحقیقات حجامت را دیدیم. همسرم کنجکاو شد که ببینیم داخل موسسه چه خبر است.ولی من گفتم این کار ها مسخره بازی است.بالاخره داخل شدیم،یک آقای نورانی(استاد خیراندیش)به ما خوش آمد گفت و متصدی آموزش سعی کرد همان لحظه ما را در کلاس آموزشی ثبت نام کند ما مبلغ شهریه را نداشتیم. با خود گفتم این ها هم کاسبند. بالاخره مارا رایگان در کلاس ثبت نام کردند. همزمان با شروع این کلاس ها با کلاس های دکتر ناصری در دانشگاه تهران آشنا شدیم و در آن هم شرکت کردیم. یعنی همزمان با دو جناح مختلف فعال در طب سنتی آشنا شدیم. یک گروه که با جسارت در حیطه اعمال یداوی عمل می کردند، گروه دیگر که با احتیاط بر اساس مبانی طب سنتی عمل می کردند.

پس از پایان کلاس ها چه کردید؟

بعد از پایان کلاس ها به محل زندگی و طبابتم در اطراف ساری برگشتیم. بلافاصله استاد خیراندیش به ساری آمد و من را عملا وارد حیطه درمان با طب سنتی کرد. از طرفی ارتباطم را با دکتر ناصری و دکتر کریمی هم ادامه دادم.

اولین بار که بحث سردی و گرمی اصول طب سنتی را شنیدم به نظرم مسخره رسید اما وقتی بیشتر مطالعه کردم،دیدم این حرف ها بر اساس اصول و حکمت است. بعد هم که به بیماران توصیه های طب سنتی را تجویز کردم نتیجه ی شگفت آوری مشاهده کردم. می دیدم که بیماری های بسیار پیچیده با توصیه های ساده ی طب سنتی بهبود می یابند این طور بود که روز به روز بیشتر به طب سنتی علاقه مند شدم و در هر شهر و منطقه ای یکی را پیدا می کردم که اطلاعاتی در طب سنتی داشت به سراغش می رفتم. یکی از افرادی که خیلی در این راه به من کمک کرد، مرحوم آقای خلیلی بود و کتاب های ارزشمندی را به دست من رساند.

من شروع کردم به مطالعه ی کتاب های طب سنتی ، در ابتدا مطالعه ی این کتاب ها خیلی برایم مشکل بود مثلا خواندن یک صفحه از کتاب مخزن الادویه یک نصفه روز طول می کشید اما با وجود مشکل بودن بر این کار مداومت کردم و برای خودم برنامه گذاشتم که بعد از نماز صبح و قرآن،هر روز یک صفحه هم از کتاب مخزن الادویه بخوانم.سال اول که شروع کردم به خواندن طب سنتی در عرض 6 ماه اکسیر اعظم را خواندم و به این نتیجه رسیدم که اکتفاء و حرف های دیگران استنادی برای ما ندارد. به مدت یک سال روزی 18-17 ساعت منابع طب سنتی را مطالعه کردم، همراه با کار و این تجربه بهترین راهنما و استاد من شد.

طب سنتی را چگونه می بینید؟ نوانمند با ضعیف؟

طب سنتی مانند حقیقت است. حقیقت چون دریاست که از دور حقیر می نماید،چون بر ساحلش گام نهی، عظمتش به چشم می آید و چون در آن غرقه شوی، ادراکش خواهی کرد. این حکایت افرادی است که از دور به طب سنتی نگاه می کنند و اصلا نمی توانند عمق و عظمت طب سنتی را تصور کنند. آنهایی که طب سنتی نخوانده اند و مزه درمانش را نچشیده اند، آن را حقیر می پندارند. آب را از لب تشنه نمی توان فهمید، آب را آنگاه می فهمی که آن را چشیده باشی. عظمتی را می بینید که در قعرش حالت نه جنگ و نه صلح است. همه ی آنهایی که وارد این حوضه می شوند یک مرحله سردرگمی را تجربه می کنند. زیرا یک عظمتی را می بینند که مطمئن نیستند واقعیت دارد یا ندارد. اما زمانی که آن را به واقع حس کردند در آن غرق می شوند.

ازخاطرات شیرین و تلخ این راه بگویید.

دو خاطره از دخترم بگویم .اول ؛ در سفری که به شیراز برای سمینار طب سنتی داشتیم،خانواده ام را همراه برده بودم ولی چون خیلی درگیر قسمت های مختلف سمینار بودم فرصت نمی کردم در کنار خانواده ام باشم. دختر کوچکم گلایه می کرد که«بابا جرا پیش ما نمی آیی؟» یکی از اساتید گفت که دخترم پدرت درگیر طب سنتی است.

دخترم گفت: «خدا این طب سنتی را بکشد» این شد که مسولین سمینار من را از حضور در هیات رئیسه معاف کردند تا فرصتی را با خانواده ام بگذرانم.

دیگر این که ؛یکبار پس از سفر چند روزه به تهران برای تدریس در دانشکده طب سنتی، به محض بازگشت به ساری ناچار شدم برای شرکت در یک برنامه ی تلویزیونی به صدا و سیمای ساری بروم و اتفاقا برنامه مستقیم پخش می شد. دخترم به محض این که من را در تلویزیون دید، ان را خاموش کرد و گفت: «بابا چرا قبل از اینکه پیش ما بیاید رفته توی تلویزیون؟» و به کسی اجازه نداد تا دوباره تلویزیون را روشن کند و آن برنامه را ببیند.

نظر شما در مورد آموزش طب و داروسازی سنتی در دانشگاه چیست؟ {آموزش احزاب شناسی ممنوع}،{اصلاح قوانین اساسی ممنوع}،{از اسم سیاست نفسم می گیرد}،{لطفا همگی بحث سیاسی ممنوع}، همین که این رشته وارد دانشگاه شده خوب است، همین که فرصت نفس کشیدن برای طب سنتی ایجاد شده است، این دیگر هنر ماست که از این فرصت چگونه استفاده کنیم.

با مشکلات پیش رو چگونه برخورد خواهید کرد؟

من مشکلات را نمی بینم و پیش می روم/ من آماده شده ام که روی شیشه راه بروم اما نه غیر علمی.

دکتر کردافشاری و طب سنتی

مطالب مشابه :

دکتر کرد افشاری

دانلود صوت: دکتر عزیزخانی - دکتر کردافشاری (طب اسلامی، گنجینه فراموش شده)

تغذیه در طب ایرانی اسلامی - دکتر غلامرضا کرد افشاری-دکتر حوریه محمدی-دکترسعید اسماعیلی

دکتر کردافشاری و طب سنتی

فیلمهای آموزشی -پزشکی و سلامت - طب سنتی

ادرس اطباءسنتی

زمان پخش سخنرانی آقای دکتر غلامرضا کرد افشاری از صدا و سیما

جدول پخش برنامه های آقای دکترغلامرضا کرد افشاری از صدا و سیما

درمان سرماخوردگی در طب سنتی

آدرس اطیاء طب سنتی درتهران