سفر علمي سياحتي به بندرعباس-قشم
روز 28 ام حدود ساعت 12 ظهر ، بليط قطار داشتيم از تهران برا بندر عباس . از يه هفته قبلش از ترس اينكه مبادا بليط گيرم نياد ، رفتم بليط گرفتم
طبق معمول ، قطار با حدود يك ساعت تاخير راه افتاد ، با اينكه 55 تومن پول بليط داديم ، اما خبري از ناهار نبود . يه پذيرايي ، كيك و چاي + سن ايچ و ديگر هيچ
روي بسته سن ايچ هم نوشته شده بود : سن ايچ و ديگر هيچ
توي مسير ، 2 تا همسفر خوب نصيب ما شد يكي بچه زنجان بود كه براي مسابقات شطرنج داشت ميرفت بندر عباس و اون يكي هم بچه چالوس بود كه دانشجوي قشم بود ، اينقدر مشغول گپ و گفت شديم و البته يكي دوتا فيلم هم با لپ تاپم ديديم ، (گرچه ، مسئولين قطار هم برامون فيلم گذاشته بودن كه اصلا جالب نبود) ، كه متوجه گذشت زمان نشديم .
حدوداي ساعت 0800 صبح روز 29 آذر ، رسيديم بندر عباس . هواي عالي و مطبوع . اهالي بندر ميگفت چند روزي بود كه بارون باريده بود ، براي همين هوا الان اينطور عاليه
با يكي از دوستان كه از قبل ؛ اميرخان هماهنگ كرده بود تماس گرفتم و براي استراحت و اقامت ، رفتيم پيشش . آموزشكده علوم دريايي شهيد رجايي بندرعباس . جا داره كه مجددا از اميرخان تشكر كنم
دستت درد نكنه
بعد از اينكه وسايلمون رو گذاشتيم توي سوئيت ، رفتيم يه دوري توي شهر زديم .
دوست داشتم جاهاي تاريخي و ديدني بندرعباس رو ببينم . براي همين آدرس معبد هندوها رو به ما دادن . البته ، شكل و شمايل اونجا به معبد هندوها ميخورد ، ولي هيچ اثري از مجسمه هاش نبود . گويا به عنوان مصداق بارز كفر و شرك شناخته شده بودند و نابود شدند
در واقع بالاي گنبد اين ساختمون ، مجسمه خدايان هندو نصب ميشه. اونم نه يكي ، نه دوتا ، فك كنم يه 30 - 40 تايي نصب ميشه ، توي هند از اين معابد زياد ديدم .
به هر حال ، ديدنش ، باعث شد خاطرات هند و سفر با سلمان ، بياد جلوي چشمم ، واقعا توي اين سفر جاي سلمان خالي بود . . .
بعدش رفتيم بازار سنتي بندرعباس . يه چي مثل بازار روز خودمون بود . يه سري خرت و پرت هم براي ناهار تهيه كرديم . وقتي برگشتيم ديدم بنده خدا برامون ناهار هم آورده . دمش گرم
بعد از ظهر هم مجددا رفتيم داخل شهر كه جاهايي رو كه نرفتيم ببينم .
پارسال كه با سلمان اومدم بندر عباس ، يه سري تغييرات داشته اين شهر . البته نه زياد .
ديگه شب شده بود و ما هم خسته ، از پياده روي ، به دوستم پيشنهاد دادم بريم سينما
آخه فيلم " من مادر هستم " رو گذاشته بودن . تعريف اين فيلم رو زياد شنيده بودم . و از طرفي هم من و هم دوستم ، يه 10 سالي ميشد كه سينما نرفته بوديم .
اونم ديگه نه نياورد ، با اين اخلاقش ، حال كردم
سانس 2030 رو گرفتيم و رفتيم سينما . اونم شب امتحان :D
فيلم خوبي بود . فيلم كه تموم شد ، يه سريا داشتن گريه ميكردن . ما هم خودمون رو كنترل كرديم كه مبادا گريه مون بگيره آبروريزي بشه :D
والللا
صبح روز 30 ام ، ساعت 0900 صبح ، خودم رو رسوندم به محل برگزاري امتحان ، يه نيم ساعت زودتر رسيدم ،
از پرسنل سازمان بنادر هم بعضي ها بودند . در واقع از همكاراي من ، اما از بنادر جنوب .
امتحان نسبتا خوبي بود ، اگه يه كم شانس بيارم ، فكر ميكنم قبول ميشم
بعد از امتحان بلافاصله به سمت سوئيت حركت كردم تا وسايلمون رو جمع و جور كنيم و بريم به سمت قشم
حدوداي ساعت 1400 بود كه رفتيم اسكله حقاني و با لنج هاي مخصوص حمل مسافر ، به سمت قشم راه افتاديم . هوا ديگه گرم تر شده بود
لنج نسبتا سريعي بود چون حدود 35 دقيقه طول كشيد تا برسيم قشم . بعضي از لنج ها اين مسير رو در 45 يا 50 دقيقه طي مي كنن
بعد از اينكه رسيديم قشم ، به همكارمون زنگ زدم و اونم كه از قبل يه جايي رو برامون در نظر گرفته بود ، بهمون معرفي كرد . بعد از اينكه وسايلمون رو برديم توي اون آپارتمان ، رفتيم به سمت بازار ، تا دوستم بتونه يه سري لباس و ... براي دختر 6 ساله اش بگيره . من اكثر اوقات روي صندلي بيرون مغازه ها ، مينشستم ، اصلا حوصله بازارگردي رو ندارم . دارم ولي كم . زود خسته ميشم . اون بنده خدا مجبور بود ، من كه مجبور نبودم
:D
همون شب ، شب يلدا بود و قرار بود دنيا هم بتركه :D . نشد بتركه ما توي اين آشوب بزنيم بريم دوبي
چند تا از همكاراي سازمان بنادر كه توي قشم درس ميخوندن ، البته اونا از بچه هاي جنوب بودن ، شب اومدن پيش ما ، در واقع ما رفته بوديم پيش اونا . اونا روزهايي كه كلاس دارند ، شب قبلش ميان اونجا تا صبح بتونن به موقع برن سر كلاس
اون شب رو در جوار همكاران گذرونديم . تخمه آجيل و ميوه هم بود . البته اينا رو ما آورده بوديم و همكاران كه در واقع ميزبان ما بودن ، اون شب ميهمان ما شدند . خيلي هم ذوق كرده بودند
اووووف چقدر تايپ كردم ، ميگم چرا خسته شدم ، بخاطر تايپ زياده
القصه،
روز يكم دي هم بيدار شدبم ديديم هنوز زنده ايم :D . رفيقم گفت بريم بازار ، رفتيم سمت پاساژ ستاره
حيف كه فرصت كم بود ، وگرنه دلم ميخواست دوباره ميرفتم جزيره هنگام .
موقع ظهر به اون رفيق چالوسي كه توي قطار آشنا شده بوديم زنگ زدم . و باهاش هماهنگ كردم كه با هم برگرديم . اونم ميخواست برگرده و بليط برگشت ما هم يه زمان بود
توي قطار هم اون كوپه اش رو عوض كرد و اومد پيش ما .
حدود ساعت 1500 بدون حتي يك دقيقه تاخير ، از بندرعباس به سمت تهران راه افتاديم
نفر چهارم كوپه ما هم يه استاد دانشگاه بود كه هم سن و سال خودمون بود . دكتراي الهيات و از اينجور چيزا داشت . هم توي دانشگاههاي تهران درس ميداد و هم بندرعباس . ميگفت قبلا با هواپيما ميرفتم ولي الان ديگه نميصرفه واسه بليط رفت و برگشت 400 هزار تومن پول بدم
هم صحبت خوبي بود . زمان هم خيلي زود گذشت .
روز 2 دي ، حدوداي ساعت 1100 رسيديم تهران
و از اونجا هم با سواري ، به خاك وطن برگشتيم :D
در مجموع سفر خوبي بود . همسفرم هم همسفر خوبي بود
جاي همه دوستان خالي
مطالب مشابه :
قیمت بلیط حمل خودرو با قطار
تهران-مشهد 1140000ریال واگن حمل خودرو متصل به قطار های مسافری طوس فوق بندرعباس-مشهد185000
بندرعباس
نیز در مسیرهای بندرعباس به تهران، کیش، ابو بندرعباس روزانه دو قطار مسافری به
سفرنامه - قشم و هنگام
بنابراین تصمیم گرفتیم با قطار شبانه به کرمان تندرو به بندرعباس به راه آهن تهران
اطلاعات عمومی در خصوص حمل خودرو با قطار و قیمت آن
در حال حاضر در مسير تهران به مشهد، بندرعباس، كرمان، اهواز ۳ ساعت مانده به حركت قطار
شهرستان بندر عباس
بلیط قطار رزرو هتل فاصله هوايی بندرعباس تا تهران 1060 در دوران اخير، بندرعباس به يكی از
بلیط گروهی و چارتر قطار
مشهد و۴ تخته غزال تهران - بندرعباس و گروه بايد به رئيس قطار مراجعه ند و در صورت
سفر علمي سياحتي به بندرعباس-قشم
سفر علمي سياحتي به بندرعباس قطار داشتيم از تهران از بندرعباس به سمت تهران
يك رام قطار شهري اصفهان به بندرعباس رسيد
يك رام قطار شهري اصفهان به بندرعباس اصفهان به بندرعباس رسيد, قطار تهران در
گزارش سفر هرمزگان
حرکت از تهران ساعت 13:40 با قطار تهران- بندرعباس. پس از سوار شدن به قطار و جابه جایی
برچسب :
قطار تهران به بندرعباس