گلچینی از دوبیتی های خیام
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
من مینگرم ز مبتدی تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد
عمرت تا به کی به خودپسندی گذرد یا درپی نیستی و هستی گذرد
می نوش که عمری که عجل در پی اوست آن به که به خواب یا به مستی گذرد
بر من قلم قضا چو بی من رانند پس نیک و بدش ز من چرا می دانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو فردا به چه حجتم به داور خوانند
این قافله عمر عجب می گذرد دریاب دمی که از طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب می گذرد
می خور که زدل کثرت و قلت ببرد و اندیشه هفتاد و ملت ببرد
پرهیز مکن ز کیمیایی که از او یک جرعه خوری هزار علت ببرد
یکچند به کودکی به استاد شدیم یکچند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا ز غنچه خوش می آید کو دامن خویشتن فراهم گیرد
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامدست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به زانکه طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است که آلوده به پالوده هر خس بودن
نتوان دل شاد را به غم فرسودن وقت خوش خود به سنگ محنت سودن
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن می باید و معشوق و به کام آسودن
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن به زانکه برزق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
قومی متفکرند در مذهب و دین قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آنست و نه این
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فنا در گذریم با هفت هزار سالگان سر به سریم
دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش،ندانی از کجا آمده ای خوش باش، ندانی به کجا خواهی رفت
افسوس که نامه جوانی طی شد وآن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب افسوس ندانم که کی آمد ،کی شد
از رنج کشیدن آدمی حر گردد قطره چو کشد حبس صدف در گردد
گرمال نماند، سر بماناد بجای پیمانه چو شد تهی دگر پر گردد
مطالب مشابه :
رباعیات حکیم عمر خیام
شعر - رباعیات حکیم عمر خیام - بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ. وز حاصل عمر چیست در دستم ؟
حكيم عمر خيام نيشابوري
برچسبها: ادبیات و شعر, شعر ناب, اشعار زیبا, شعر نو, خیام.: Weblog Themes By Pichak :. آخرین
دکتر بیژن باران : خیام اندیشمند
شعر و نقد - دکتر بیژن باران : خیام اندیشمند - شعر ونقد برای نشر اشعار بيژن باران و نقد شعر برای
خیام
اندکی شعر براي با هم بودن - خیام - امشب به قصه دل من گوش می کنی فردا مرا چو قصه فراموش می
خیام
شعر فراق - خیام - به گمانم:تا تو مراد من دهی/کشته مرا فراق تو . - شعر فراق
گلچینی از دوبیتی های خیام
شعر - گلچینی از دوبیتی های خیام - کس مشکل اسرار اجل را نگشاد کس یک قدم از
شراب ناب خیام
قلمــرو شـعر - شراب ناب خیام - بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند
خیام
شعر کوتاه - خیام - رباعی، دوبیتی، قطعه، غزل، هایکو، طرح
برچسب :
شعر خیام