ادبيات تطبيقي(۲)
«ديوانه الزا»
ليلي و مجنون قرن بيستم
تو مپندار كه من شعر «به خود» مي گويم
تا كه بيدارم و هوشيار؛ يكي دم نزنم
بسياري از منتقدين و خاورشناسان اين بيت «مولوي» را سرچشمه الهام بخش افكار و عقايد سوررئاليستها مي دانند و آنچه را كه غربيان در قرن بيستم در قالب سوررئاليسم به آن رسيده اند، شاعر برجسته ايراني، مولوي، هفتصد سال پيش از اين مكتب، آن را يافته بود.
شاعران سوررئاليست «هوشياري» را تصحيح كننده ضمير ناخودآگاه مي دانند كه باعث پديد آمدن آثار تكراري و بدون خلاقيت مي شود. چون شعر سوررئال حاصل نوشتار غير ارادي يعني همان نوشتن اتوماتيك وار انديشه است. شعر سوررئال روشي براي بيان آزادانه ضمير ناخودآگاه، رؤيا و تخيلات شاعر است كه بدون كنترل منطق و خرد و بدون كم و كاست بر روي كاغذ مي آيد.
آندره بروتن (۱۹۲۶ ـ ۱۸۹۶ Andrژ Breton) به عنوان بنيانگذار و نظريه پرداز اين مكتب، سوررئاليسم را اينچنين تعريف مي كند: «عمل اتوماتيك وار و خودكار فكري و رواني براي بيان كاربرد واقعي انديشه و بيان تفكر، بدون كنترل عقل و منطق و دور از هرگونه قراردادهاي زيبايي شناختي و اخلاقي» كه تمام اين تعريف را مولوي در يك بيت خلاصه كرده است:
تو مپندار كه من شعر «به خود» مي گويم
تا كه بيدارم و هوشيار؛ يكي دم نزنم
شاعران سوررئاليسم معتقد هستند كه مرحله و مرتبه اي در روح وجود دارد كه در آن نقطه تقابل بين مرگ / زندگي، عقل / جنون، تخيل / واقعيت، بيداري / رؤيا، دنياي درون / دنياي بيرون و... از بين مي رود و يكي مي شوند و كوشش سوررئاليستها براي دست يافتن به اين درجه از ارتقاي روح و شناخت آن و رسيدن به اين مرحله از تجلي روح است.
***
لويي آراگون (۱۹۷۲ ـ ۱۸۹۷ Louis Aragon) به عنوان يك نثرنويس و شاعر برجسته سوررئاليسم، سوررئاليسم را اينچنين تعريف مي كند: «گناهي كه سوررئاليسم ناميده مي شود، چيزي نيست جز استفاده بي رويه از تصاوير عجيب و حيرت آور، ظهور بي تعمق و ناگهاني تصاوير براي تجسم جهاني نو به منظور بررسي مجدد دنيا و رسيدن به جهان بيني جديد.»
تأثير گرفتن شاعر سوررئاليستي چون لويي آراگون از ادبيات ايران بسيار شگفت و قابل توجه است. آراگون از مطالعه و بررسي تاريخ ادبي شرق بويژه ادبيات ايران بسيار بهره گرفته است. او با الهام از ذوق و شعر ايراني، معروفترين اثر خود به نام «ديوانه الزا» (۱۹۶۳ Le Fou d'Elsa) را منتشر كرد كه به نوعي «مجنون الزا» ناميده مي شود كه بسيار متأثر از ليلي و مجنون جامي است و «ليلي و مجنون قرن بيستم» لقب گرفته است كه تأثير شديد ادبيات ايران بر ادبيات فرانسه را به خوبي نشان مي دهد.
داستان عشق ناكام «ليلي و مجنون» حاصل ذوق و انديشه شاعر بزرگ پارسي «نظامي گنجوي» است كه اين حكايت الهام بخش بسياري از شاعران منجمله: اميرخسرو دهلوي، هاتفي، جامي، عبدي بيگ شيرازي و... بوده است كه از آن براي بيان احساسات و عقايد عاشقانه و عارفانه خود بهره گرفته اند و بدين طريق ذوق هنري و استعداد شاعرانه خود را آزموده اند. امير خسرو دهلوي و عبدي بيگ شيرازي مجموعه شعر خود را «مجنون ليلا» ناميده اند و سعدي هم حدود چهل مرتبه نام ليلي و مجنون را در اشعار خود ذكر مي كند و در باب پنجم گلستان، از اين عشق، حكايتهاي زيبايي را بيان مي كند.
داستان ليلي و مجنون گوياي عشق شرقي بويژه بيانگر احساسات عاشقانه مردم ايران است و شخصيت حقيقي يا خيالي ليلي نيز به عنوان شخصيت افسانه اي زنان ايراني به شمار مي رود.
كتاب «ديوانه الزا» كه متأثر از ليلي و مجنون جامي است، قدرت تأثير و نفوذ شاعر عارفي چون «جامي» را در شاعر سوررئاليستي چون «آراگون» نشان مي دهد. جامي با ليلي و مجنون خود بذري را در شعر و ادب پارسي كاشت كه پانصد سال بعد شاعر عاشقي چون آراگون مجدداً اين داستان عاشقانه و عارفانه را منبع الهام خود قرار مي دهد و با استفاده از اين عشق شرقي، طبع و ذوق هنري خود را مي آزمايد و باعث مي شود تا اين بذر دوباره در يكي از صنعتي ترين كشورهاي جهان به وسيله زبان آهنين و زيباي فرانسه به گل نشيند.
آراگون خود را مجنون و همسرش «الزا» را ليلي مي پندارد و كتابي عاشقانه به نام «ديوانه الزا» را مي نگارد كه با اين مصراع جامي آغاز مي شود: «عشق ورزي مي كنم با نام او» كه جامي اين مصراع را در شعرش اينچنين مي آورد.
ديد مجنون را يكي صحرانورد
در ميان باديه بنشسته فرد
ساخته بر ريگ ز انگشتان قلم
مي زند حرفي به دست خود رقم
گفت اي مفتون شيدا چيست اين
مي نويسي نامه سوي كيست اين
هرچه خواهي در سوادش رنج برد
تيغ صرصر خواهدش حالي سترد
كي به لوح ريگ باقي ماندش
تا كسي ديگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن ليلي مي دهم
خاطر خود را تسلي مي دهم
مي نويسم نامش اول، وز قفا
مي نگارم نامه عشق و وفا
نيست جز نامي از او در دست من
زان بلندي يافت قدر پست من
ناچشيده جرعه اي از جام او
«عشقبازي مي كنم با نام او»
آراگون در مطالعه و تحقيق در اشعار فارسي نوعي عشق و شوريدگي كشف مي كند كه آن را به عشق صوفيان بسيار نزديك مي بيند.
آراگون شعر معروف خود با نام «چشمان الزا» (۱۹۴۲ Les your d'Elsa) را براي معشوقه اش مي سرايد كه از طرفي در وصف همسرش «الزا» و از سوي ديگر يادآور وطن محبوبش «فرانسه» است و اينچنين احساسات عاشقانه و ميهن پرستانه را در قالب اشعار سوررئاليستي پيوند مي زند:
چشمانت چنان ژرف هستند كه چون براي نوشيدن به سويش خم شدم
همه خورشيدها را در آن جلوه گر ديدم
و همه نوميدان به قصد مرگ خود را در آن پرتاب مي كنند
چشمانت چنان ژرف هستند كه من در آن حافظه خود را مي بازم
چشمانت چنان شعله ور هستند كه هربار براي گرم شدن به سويش نزديك شدم
انگشتانم را با اين آتش ممنوع سوزانده ام
چشمانت به هنگامي كه اشكي در آن مي درخشد از افق روشن تر است
چشمانت آسمان پراز باران را به رشك مي اندازد
چشمانت چون رگباري گلهاي وحشي را مي شكوفاند...
محور اشعار عاشقانه آراگون نام و وجود «الزا» و كشورش «فرانسه» است. او هميشه در اشعارش ستايش عميق خود را از همسرش نشان مي دهد و متأثر از سعدي و با استفاده از شعر «گلي خوشبو در حمام روزي» تأكيد مي كند كه اگر وجود «الزا» نمي بود او چيزي نمي شد و در واقع همان خاكيست كه در اثر همنشيني با گلي چون «الزا» طعم و ارزش يافته است. همانطور كه سعدي مي گويد:
گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم كه مشكي يا عبيري
كه از بوي دلاويز تو مستم
بگفتا من گلي ناچيز بودم
وليكن مدتي با گل نشستم
كمال همنشين در من اثر كرد
و گرنه من همان خاكم كه هستم
بدين ترتيب عطر گلهاي شيراز تنها شامه نواز پارسي زبانان نيست بلكه عطر اين گلها در سراسر دنيا پراكنده شده است. تا جايي كه عطر «گلستان سعدي» تحسين و ستايش خانم مارسلين دبردوالمر (Valmore) را برانگيخت و در تأثير از آن قطعه «گلهاي سعدي» را پديد آورد.
همچنين عطر «گلستان سعدي» چنان آراگون را سرمست مي كند كه با شعري بلند به نام «تمثيلي به شيوه سعدي» (Parabole imite de Saadi) با سعدي به همسرايي بر مي خيزد و اينچنين مي گويد كه:
... اي خاك عطرگين نامت را بمن بگو
آنگاه خاك با زبان خاكي خود
با لبان گلين خود به لبان عاشق من گفت
چگونه اي مرد تو مرا نمي شناسي
من همان خاكم كه تو در كودكي با من به بازي گذراندي
اما فقط در جواني خود با گل پيوندي داشتم
آن گل بود كه به تمامي مسخر و دگرگونم كرد...
ما در ويترين هاي فرهنگي جهان جايگاه خوبي داريم بايد قدر اين مقام را بدانيم و اين جايگاه را حفظ كنيم. اين روزها دغدغه جهاني شدن بسياري را سخت به خود مشغول كرده و يكي از موضوعات داغ ژورناليستي شده است. غافل از اين كه ما سالهاست به همت و زحمت خوش انديشاني چون حافظ، سعدي، فردوسي، خيام، مولانا، نيما، هدايت و... جهاني شده ايم اما قدر آن را ندانستيم و نتوانستيم آن را حفظ كنيم آنان از بزرگان ما به عنوان پله هايي براي بالا رفتن و ماندگار شدن خود استفاده كردند در حالي كه خود ما غافل از اين منابع الهام بخش بوديم و اين سرچشمه ها را ارزان به ديگران فروختيم، يك بازنگري درپيشنهادهاي ادبيات كلاسيك واجراي جديد آنها يك بار ديگر مي تواند اقتدار ادبي ما را به رخ جهان بكشاند.
اما نبايد بيش از حد نگران ونااميد بود چون ما هنوز هدايت، نيما ومولانا را داريم كه بلندگو و پرچم دار ما در جهان ادب و فرهنگ باشند. همانطور كه دومين كتاب پرفروش سال آمريكا، ترجمه اشعار مولانا بوده است. پس هنوز اين زانوها توان آن را دارند كه ما را در جهان سرپا نگه دارند. تنها بايد خود قدر اين بزرگان را بدانيم و وسيله جهاني شدن خود را در ادبيات ديگر كشورها جست وجو نكنيم. تنها كافي است با تأمل و تعمق به گذشته نگاهي كنيم وبا فهمي عميق تر و بررسي دقيق تر به تاريخ ادبيات كلاسيك خود باز گرديم و عناصر جادويي ادبيات خود را كشف كنيم و از آن براي پيشبرد خود نهايت بهره را ببريم همانطور كه غربيان از آن براي مطرح كردن خود در جهان بهره گرفته اند.
امروزه هم باب روز شده كه جهاني نشدن خود را به گردن «زبان فارسي» مي اندازيم وديواري كوتاه تر از آن پيدا نكرده ايم. ما اگر مي خواهيم جهاني شويم بايد خوب بينديشيم و خوب بنويسيم، حال اگر خوب نمي انديشيم و خوب نمي نويسيم اين ديگر ربطي به زبانمان ندارد. شايد به اين دليل است كه از سرچشمه الهاماتمان و از ريشه هايمان جدا شده ايم.
مگر نيما و هدايت و حافظ و سعدي و فردوسي و... به زبان شيرين پارسي نمي نوشتند و نمي سرودند پس چطور در جهان مطرح شدند. پس نگران زبان خود نباشيم چون شامه جست وجوگران ادبي براي پيدا كردن بزرگان و بهترين ها آنقدر قوي است كه خوبان را از هر قوم و نژادي كه باشند و به هر زباني كه بنويسند، آنان را كشف خواهند كرد. مگر نيما و هدايت را كشف نكردند؟! پس ما كارهاي نو و بديع انجام دهيم و نگران كشف نشدن خود نباشيم. چون اگر خوب كار كنيم جهان خود، ما را كشف و مطرح خواهد كرد و به اندازه تمام دنيا، جهاني خواهيم شد. پس نگران زبان خود نباشيم و ضعف «توان» را به گردن ضعف «زبان» نگذاريم.
ليدا فخري
Lf_Lida @yahoo.Com
" روزنامه ایران-فرهنگ و اندیشه-جمعه ۲۲ شهريور ۱۳۸۱ - ۵ رجب ۱۴۲۳-۱۳ سپتامبر ۲۰۰۲ "
مطالب مشابه :
ياد آر ز شمع مرده ياد آر!
(به نقل از ویکیپدیا فارسی. با اندک تغییر) رادیو گلها (فوق العاده) رضا
دنياي بي مهره ها
با خرطوم مكنده خود براي استفاده از شهد گلها، از اين گل به آن گل ميروند و در عمل رادیو چین
تصنیف مرغ سحر
ویکیپدیا. >> خریــد آرشیـو آموزشی و گلهــا << | رادیو | گلچین هفته شماره ی 10 |
زولنگ يا چوچاق(Eryngium campestre) چيست؟ ارتباط اين گياه دارويي بسيار مفيد با كوهان شتر چيست؟
در توضیح خواص دارویی این گیاه مندرج در نسخه آلمانی ویکیپدیا ذکر شده است که: • رادیو گلها
بازمانده و یادی از ملودی هاوا ناگیلا
در این فیلم این مرد یهودی رادیو روروشن ترانه ی هاوا ناگیلا در ویکیپدیا بوی گلها
ادبيات تطبيقي(۲)
عطر گلهاي شيراز تنها شامه نواز پارسي زبانان نيست بلكه عطر اين گلها در سراسر دنيا رادیو
تأثیر آب بروی کلمات و واژه ها
را به شكل گلها در مي آورند. ویکیپدیا فارسی رادیو قرآن; عاشورا
برچسب :
رادیو گلها ویکیپدیا