دفتر پرسش ها
نام کتاب: دفتر پرسش ها
نام نویسنده: پابلو نرودا
نام مترجم: نازی عظیما
انتشارات: مازیار
نوبت چاپ: چاپ اول ۱۳۸۰
چاپ: طیف نگار
نوع کتاب: شعر شیلیایی<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
از پیشگفتار کتاب
پابلو نرودا (۱۹۰۴-۱۹۷۳) که نام اصلی او نفتالی ریکاردو ریس باسوالتو است، روز ۱۲ ژوئیه سال ۱۹۰۴در شهر پارال در شیلی بدنیا آمد. پدرش کارمند راه آهن بود و مادرش معلم که اندکی پس از تولد او از دنیا رفت. چند سال بعد، پدر او که به شهر تموکو نقل مکان کرده بود، با ترینیداد کاندیا مالورده ازدواج کرد. شاعر، کودکی و جوانی خود را در شهر تموکو گذراند و در آن جا بود که با گابریلا میسترال رئیس مدرسه دخترانه، آشنا شد و گابریلا میسترال به او علاقه پیدا کرد. در سیزده سالگی به نوشتن مقالاتی در روزنامه فردا دست زد.
نرودا در کنارفعالیت های ادبی خود به تحصیل در رشته های زبان فرانسه و تعلیم و تربیت در دانشگاه شیلی در سانتیاگو نیز سرگرم بود.
در سال های ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۵، در شغل کنسول افتخاری دولت شیلی در برمه، سیلان، جاوه، سنگاپور، بوئنوس آیرس، بارسلون و مادرید خدمت می کرد.
جنگ داخلی اسپانیا و قتل گارسیا لورکا که نرودا با او آشنایی داشت، به شدت بر او تاثیر گذاشت وسبب شد که نرودا به نهضت جمهوری خواهان در اسپانیا و سپس در فرانسه بپیوندد.
در سال ۱۹۳۹، نرودا در مقام کنسول مهاجران اسپانیایی به پاریس رفت و اندکی بعد به عنوان سر کنسول عازم مکزیکو شد.
در سال ۱۹۴۳، نرودا به شیلی بازگشت و در سال ۱۹۴۵ به عنوان سناتور جمهوری شیلی انتخاب شد. او هم چنین در این سال به حزب کمونیست شیلی پیوست.
مقدمه کتاب از ویلیام اُدِیلی
آدورنو، از کتاب می نی ما مورالیا: «اندیشه راستین آن است که به معنای خود پی نبرد»
پابلو نرودا، دفتر پرسش ها را در سپتامبر ۱۹۷۳، چند ماهی مانده به مرگش، به پایان رساند. نرودا با سرایش این کتاب، دایره هستی خود را به گونه انسان و به مثابه هنرمند کامل می کند. شاعر ۶۹ ساله از سرچشمه مشترک همه آثار اساسی اش می نوشد و دوباره بر سرِ آن «چاه ژرف جاودانگی»: تخیل بازآفرینی و ژرف بینی، باز می آید. این شعرهای کوتاه، که سراسر سرایش پرسش اند، بیان گر استغراق او در – به گفته هایدن کاروت– «ساختار احساس» بر زمینه تجربه اند. نرودا، اگر چه در بسیاری از مکتب های فکری، سبک های شعری، و صداها کاوید، اما عشق او یافتن و بداهه سرودن بر اساس ضرب-آهنگ های اساسی ادراک برای آشکارکردن حقیقت های ناگفته و نا گفتنی بود.
نرودا در دفتر پرسش ها به حساسیت و درون نگری ای بس ژرف تر از آثار پیشینش دست می یابد. این اشعار، شگفت زدگی های کودکان را با تجربه بزرگ سالان در می آمیزد. بزرگ سالان معمولا در برابر پرسش های «غیر عقلانی» کودکان تنها از آبشخور ذهن عقلانی خود مایه می گیرند. اما نرودا، چنان وضوح و روشنی ای را که حاصل حیاتی زیسته و آزموده است، به جان می طلبد و بیزار است از آن که در جان پناه عقل استدلالی محصور شود. برای ۳۱۶ پرسشی که در ۷۴ شعر این دفتر آمده هیچ پاسخ عقلانی وجود ندارد. این پرسش ها سطحی آینه گون را عرضه می دهند که هر کس عکس خود را در آن می بیند.
پرسش های نرودا، رازهایی تازه را پیش می کشند که حقیقت جسمانی رابه حقیقت فرا جسمانی پیوند می زند. وقتی بگذاریم پرسش ها راه را روشن کنند، به مکان های کشف ناشده می رسیم.
پرسش های نرودا، به روح کوان (koan) نزدیک می شوند. کوان، پرسشی است در قالب نقیضه که به شاگردان مکتب ذن در تمرین زازن کمک می کند.
قضیه از این قرار است: ذهن دام گه خود می شود و زبان ظلمات آن. وقتی انسان از فرض ها و حکم هایی که خیال بافی های گذشته و آینده را ترددگاه خود کرده اند رها شود، آن گاه است که آزاد می شود تا بشنود، تا در جایی که هست حضور و وجود داشته باشد.
ریشه آنگلوساکسون کلمه «پرسش» question از kuere است که معنای طلب کردن یا جست و جو کردن و در نتیجه به دست آوردن یا پیروز شدن است.
نرودا به تجسس و تحقیق در ماهیت اشیا علاقه دارد. روندی که با پرسیدن سوال هایی که پایه در تجربه دارند، آغاز و ابداع می شود و آن چه را که با حسی شهودی درمی یابد که حقیقت است اما درکش نمی کند با ما درمیان می گذارد.
شاعر بر آن است که میان آن چه با دل و جان خود می داند (عرفان)، و الگوهای اکتسابی تفکر و احساس که تخیل و بالندگی را محدود می کند، تمایز قائل شود.
در کتابی پیشین، اکستراواگاریا شاعر می پرسد:
پسران پسران پسر خدا
چه بر سر جهان می آورند؟
جهان را به سوی خیر می برند یا به راه شر؟
جهانی لایق حشره یا شایسته گندم؟
تو پاسخم نمی دهی؟
اما پرسش ها نمی میرند.
گزیده ای از اشعار کتاب
۱. اگر مرده باشم و خودم خبر نداشته باشم
ساعت را از که بپرسم؟ (ص ۱۳)
۲. چه کسی به توبه های
اتومبیل خطاکار گوش می دهد؟ (ص ۱۴)
۳. بهشت چند کلیسا دارد؟ ( ص ۱۴)
۴. برگ های کدام بیشتر است: درخت گلابی
یا کتاب در جست و جوی زمان گم شده؟ (ص ۱۵)
۵. چه می گوید خاکستر پیر
به آتش که می رسد؟ (ص ۱۵)
۶. چرا ابرها هر چه می گریند
شاد و شادتر می شوند؟ (ص ۱۶)
۷. آیا صلح، صلح کبوتر است
و جنگ، کار پلنگ؟ ( ص ۱۶)
۸. آیا اشک های نا- ریخته
در دریاچه های کوچک انتظار می کشند؟
یا رودهایی نامریی اند
که به سوی اندوه روانند؟ (ص ۱۷)
۹. آیا این، همان خورشید دیروز است؟
یا این آتش با آن آتش فرق دارد؟ (ص ۱۷)
۱۰. و برنج به که می خندد
با بی شمار دندان های سفیدش؟ ( ص ۱۹)
۱۱. چرا در سیه – روزی ها
با مرکب نامرئی می نویسند؟ (ص ۱۹)
۱۲. پرتقال ها، خورشید را
بر درخت پرتقال چگونه تقسیم می کنند؟ (ص ۲۰)
۱۳. و پیش از انار
یاقوت ها چه می گفتند؟ (ص ۲۰)
۱۴. راستی چرا پنجشنبه
خودش را به بعد از جمعه نمی اندازد؟ (ص ۲۱)
۱۵. چه کسانی از خوشحالی فریاد زدند،
وقتی که رنگ آبی به دنیا آمد؟ (ص ۲۱)
۱۶. می دانی در پاییز
زمین به چه می اندیشد؟
(چرا به اولین برگ طلایی
مدال نمی دهند؟) (ص ۲۲)
۱۷. چه گونه حبه های انگور
خط حزبی خوشه را فهمیدند؟ (ص ۲۳)
۱۸. و می دانی کدام سخت تر است،
بذری را به دانه رساندن یا نهالی را چیدن؟ (ص ۲۳)
۱۹. هرگز نیامدن بهتر از دیر کردن نیست؟ ( ص ۲۴)
۲۰. مرکز دریا کجاست؟
چرا موج ها هرگز به آنجا نمی روند؟ (ص ۲۵)
۲۱. عشق، عشق، عشق های آن زنان و عشق های آن مردان
اگر نیستند، کجا رفته اند؟ (ص ۲۵)
۲۲. دیروز، دیروز از چشمانم پرسیدم:
کی دوباره یکدیگر را می بینیم؟ (ص ۲۵)
۲۳. یک روز چند هفته است
و یک ماه چند سال؟ (ص ۲۶)
۲۴. چرا باغ در انتظار برف
خود را عریان می کند؟ (ص ۲۷)
۲۵. چه کسی هرگز صبر زرد تلخ ندیده است؟ (ص ۲۸)
۲۶. از بوته گل سرخ پرسیدند:
برای چند خار جا داری؟ (ص ۲۹)
۲۷. راست است که غم غلیظ است
و ملال رقیق؟ (ص ۳۰)
۲۸. از که می توانم پرسید
برای چه کاری به این جهان آمدم؟
چرا حرکت می کنم بی آنکه بخواهم،
چرا نمی توانم آرام بگیرم؟
چرا بی چرخ قل می خورم،
و بی پر و بی بال پرواز می کنم،
و چرا قصد مهاجرت کردم
اگر استخوان هایم در شیلی زندگی می زیند؟ (ص ۳۱)
۲۹. آیا زندگانی ما
تونلی میان دو روشنایی مبهم نیست؟
یا روشنایی ای
میان دو مثلث تاریک نخواهد بود؟
یا زندگی ماهی ای نیست
که آماده پرنده شدن باشد؟
آیا مرگ از نبودن حاصل می شود
یا از مواد خطرناک؟ (ص ۳۳)
۳۰. آیا می دانی از کجا می آید مرگ،
از بالا یا پایین؟ (ص ۳۴)
۳۱. باور می کنی که غم، پیشاپیش تو
پرچم سرنوشتت را بر دوش می برد؟ (ص ۳۵)
۳۲. و در جمجمه آیا دودمانت را،
که به استخوان محکوم شده اند می یابی؟ (ص ۳۵)
۳۳. آیا در خنده دریا
خطر را حس نمی کنی؟ ( ص ۳۵)
۳۴. آیا نمی بینی که سیب – بن گل می دهد
تا در سیب بمیرد؟ (ص ۳۶)
۳۵. آیا برگ ها در زمستان
با ریشه ها زندگی مخفی دارند؟ (ص ۳۷)
۳۶. آیا آن که همیشه منتظر بوده،
از آن که هرگز انتظار کسی را نکشیده،
بیشتر رنج می کشد؟
انتهای رنگین کمان کجاست
در روح تو یا در افق؟
شاید آسمان کسانی که خود کشی می کنند
ستاره ای نامرئی باشد؟ (ص ۳۷)
۳۷. اشیای درون رویاها چه می شوند؟
آیا رهسپار خواب های دیگران می شوند؟ (ص ۳۸)
۳۸. و آیا پدری که در رویایت زندگی می کرد
با بیداری ات دوباره می میرد؟ (ص ۳۸)
۳۹. کجاست آن کودکی که من بودم،
در من است هنوز یا رفته؟
آیا می داند که هرگز دوستش نداشتم
و می داند که هرگز دوستم نداشت؟
چرا این همه وقت گذراندیم تا بزرگ شویم
فقط برای آن که از هم جدا شویم؟
وقتی کودکی ام مرد
چرا هر دو نمردیم؟
و اگر روحم دور افتاده است
چرا اسکلتم دنبالم می کند؟(ص ۳۸ و ۳۹)
۴۰. زرد جنگل
آیا همان زرد پارسال است؟ (ص ۳۹)
۴۱. و آنجا که فضا به پایان می رسد
نامش مرگ است یا بی نهایت؟ (ص ۳۹)
۴۲. وقتی دوباره دریا را ببینم
دریا آیا مرا دیده یا ندیده است؟
چرا امواج از من همان را می پرسند
که من از آنها می پرسم؟
و چرا با این همه اشتیاق عبث
خود را بر صخره می کوبند؟
آیا از تکرار اعلامیه خود
برای ماسه ها خسته نمی شوند؟ (ص ۴۱ و ۴۲)
۴۳. و آیا دریا را
برای مدتی کوتاه به زمین قرض نداده اند؟
و نباید آن را با جزر و مدش
به ماه باز پس داد؟ ( ص ۴۵)
۴۴. و چرا آسمان، صبح به این زودی
لباس مه اش را پوشیده است؟ (۴۷)
۴۵. در کوچه مرگ
سکوت چه معنایی دارد؟
در شوره زار
چگونه می توان گل کرد؟ (ص ۴۸ و ۴۹)
۴۶. چگونه به لاک پشت بگویم
که در کندی از او پیشم؟ (ص ۴۹)
۴۷. و چگونه به میخک ها بگویم که
از عطرشان متشکرم؟ (ص ۴۹)
۴۸. آیا ما مهربانی را می آموزیم
یا صورتک مهربانی را؟
آیا رز- بوتۀ بدی، سفید نیست؟
و گل های خوبی سیاه؟ (ص ۵۰)
۴۹. آیا از «اُو»های لو- کو- مو- تیو
دود و دَم و آتش بیرون می زند؟ (ص ۵۱)
۵۰. باران به چه زبان
بر شهرهای غمگین می بارد؟ (ص ۵۱)
۵۱. گردباد وقتی ساکن است
چه نام دارد؟ (ص ۵۳)
۵۲. اگر آب همه رودها شیرین است
دریا شوری اش را از کجا می آورد؟ (ص ۵۴)
۵۳. فصل ها از کجا می فهمند
که باید پیراهن شان را عوض کنند؟ (ص ۵۵)
۵۴. پاییز آیا قانونی وارد می شود
یا فصلی زیرزمینی است؟ (ص ۵۶)
بخش هایی از سخنرانی نرودا هنگام دریافت جایزه نوبل
من از هیچ کتابی، دستورالعملی برای شعر گفتن نیاموخته ام، و به نوبه خود، از دادن هر گونه پند و اندرزی در باره سبک و شیوه شعر گفتن که بتواند قطره ای از بصیرت لازم را به شاعران جوان ببخشد، احتراز می کنم... در این سفر طولانی، عناصر لازم برای ساختن شعر را یافته ام. در این راه، از کمک های زمین و روح برخوردار شده ام. و معتقدم که شعر یک عمل و اقدام است، اقدامی گذرا یا خطیر، که در آن حریفانی چون تنهایی و هم پشتی، عاطفه و عمل، نزدیکی به خویش، نزدیکی به انسان و نزدیکی به جلوه گری های پنهان طبیعت مشارکتی برابر دارند.
پس از این همه سال، نمی دانم درس هایی که در هنگام گذر از رودخانه ای خروشان، به هنگام رقصیدن بر گرد جمجمه گاو نری، در وقت آب تنی در آب پاک کننده بلندترین قله ها، آموخته ام – به راستی نمی دانم که این درس ها از من برون تراویده است تا به بسیاری کسان دیگر منتقل شده، یا پیامی بوده است که دیگران آن را به صورت خواهش یا اتهام به سوی من روانه کرده اند. نمی دانم که آنها را زیسته ام یا آفریده ام، نمی دانم حقیقت بوده است یا شعر، چیزی گذرا بوده یا ابدی، شعرهایی که در این ساعت تجربه کرده ام، تجربه ای که بعدها به شعر درمی آورم.
کوکب هدایت واقعی ما تلاش و امید است. اما چیزی به عنوان تلاش صرف، یا امید صرف وجود ندارد. در هر انسانی، دورترین عصرها و دوران ها، انفعال ها، خطاها، رنج ها، ضرورت های حتمی زمانه خود و شتاب تاریخ به هم در آمیخته اند. (ص ۵۷ و ۵۹)
مطالب مشابه :
نمونه متن زیبا برای اگهی فوت
برای زن مرد جوان کودک مادر پدر. نمونه شعر اعلامیه ترحیم و رفت تا دامنش از گرد زمین
سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 (مروری بر تاریخ )
جانب شوروی برای رسیدن به در مقابل پدر برزگ این شعر را مهدی اخوان ثالث ، شاعر
زندگی باراک اوباما در مجموعهء از تصاویر
در این سال پدر و مادر شیکاگو کار می کرد، برای مدت سه سال در دانشکده اعلامیه ها
پروین اعتصامی
برای تمام دانش ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک
باغمیشه در گذر زمان
در مسجد حاجی ولی دارند برای بعد از نمی دانم کدام عملیات ، اعلامیه دیگر نامه ای از پدر
دفتر پرسش ها
چند سال بعد، پدر او که به شهر اعلامیه خود برای ماسه رقصیدن بر گرد جمجمه گاو نری
سراج ادیب : معرفی کشور تاجکستان / سراج ادیب
محلی برای پا خاستند، به ویژه رودکی ، که پدر شعر فارسی در سال ۱۳۷۰
برچسب :
شعر اعلامیه برای سال گرد پدر