بررسی روان شناختی تأثیرقصه های قرآنی در تربیت دینی کودکان

 

 

          

 

بررسی روان شناختی تأثیرقصه های قرآنی در تربیت دینی  کودکان

دکتر ابوالفضل بختیاری  و حسن خلجی

چکیده :                                                                                                                       هنرو دین از مقوله هایی هستند كه از آغازِ آفرينشِ انسان تاكنون همگام با یکدیگر حيات و هستى بشر را درنورديده اند . اين پيوند و پيوستگى از آن روست كه دين و هنر، هر دو، ريشه در پنهانِ جان و مايه در عمقِ هستىِ انسان و جهان دارند و باگوش دل مى توان راز «فطرة الله التى فطر الناس عليها» را از آنها باز شنيد. بنابراين همچنان كه دين، مقدس است و متعالى، هنر نيز ريشه در قداستها و تعالى جويى هاى انسان دارد و به همان سان كه «ديانت» بدون دستگيرى پيامبران به كژى و كاستى مى گرايد، «هنرمندى» نيز بى رهنمود خداى هنر و هستى به بيراهه مى رود. از سوى ديگر، ادبيات و هنرهاى ادبى از ديرباز يكى از مهم ترين و متداول ترين شاخه هاى هنر به شمار مى آمده اند و حتّى با ظهور هنرهاى جديد، هنوز هم از رواج و رونق نيفتاده اند. یکی از مصادیق بارز هنرهای ادبی قصه می باشد  قصّه همواره منعكس كننده ديدگاه انسان درباره جهان و عوامل ناشناخته پيرامون او و وسيله انتقال و آموزش آداب و سنن، اعتقادات، و تاريخ يك نسل به نسل هاى ديگر بوده است. با قصّه نه تنها مى توان انسان را با ميراث هاى فرهنگى و آداب جامعه خود و جهان آشنا ساخت و قدرت تفكّر او را پرورش داد، بلكه مى توان زمينه خود سازى و جامعه سازى را در او برانگيخت. بنابر این در این مقاله با بررسی روان شناختی تاثیر  قصه های دینی و برکودکان که طلایه داران آینده هستند اهمیت قصه را درتربیت آنان مورد بررسی قرارمی دهد. آموزش مفاهیم دینی که نامأنوس با ذهن کودک هستند ، اریه ی الگوهای دینی به کودک ، ایجاد محبت نسبت به شخصیت های دینی ، تهذیب اخلاق و عبرت آموزی از مواردی هستند که قصه ها در کودکان ایجاد می کنند .

                                                 

=====

 

                                                                                                                 مقدمه                                                                                                                                                «هنر مقوله اى است كه از آغازِ آفرينشِ انسان تاكنون پا به پاى آدمى پيش رفته و پيشرفت كرده است. براى حوزه هاى معرفت بشرى، همچون فلسفه، رياضيات و علم، مى توان سرآغاز و سرگذشتى نوشت. هنر، امّا، حياتى بى آغاز و سرگذشتى نانوشتنى دارد. در باب هنر فراوان گفته اند و بسيار نگاشته اند; امّا هر چه گفته اند جملگى در واقع تاريخى از تجلّيات هنر آدمى است و از حقيقتِ حضورِ هنر در زواياى بشرى چندان كه بايد پرده برنگرفته اند، كه: كس نگشود و نگشايد اين معمّا را. بارى، اين حضور پنهان و بى بديل را تنها در يك جاى مى توان سراغ گرفت: حوزه دين و تجربه تعالى بخش روح آدمى. دين از ديرينه هاى تاريخ تاكنون، همگام با هنر، و حتّى بسى ژرف تر، هزار توى حيات و هستى بشر را درنورديده، روح آدمى را صفا و صيقل بخشيده، راه ناهموار زندگانى را هموار كرده و ديده آدمى را از زمين خاكى به فراسوى هستى كشانده است. در درازاى تاريخ، اين دو مقوله براستى آن چنان در هم تنيده اند كه بازشناسى و بازآرايى آنها از يكديگر ناممكن مى نمايد. شايد اين پيوند و پيوستگى از آن روست كه دين و هنر، هر دو، ريشه در پنهانِ جان و مايه در عمقِ هستىِ انسان و جهان دارند و باگوش دل مى توان راز «فطرة الله التى فطر الناس عليها» را از آنها باز شنيد. بنابراين همچنان كه دين، مقدس است و متعالى، هنر نيز ريشه در قداستها و تعالى جويى هاى انسان دارد و به همان سان كه «ديانت» بدون دستگيرى پيامبران به كژى و كاستى مى گرايد، «هنرمندى» نيز بى رهنمود خداى هنر و هستى به بيراهه مى رود. از اين جاست كه بايد پيوند دو سويه دين و هنر را، همچون هميشه تاريخ، پاس داشت و در عصر تباهى و بى پناهىِ انسان، در پناه آن آسود و به بلنداى كمال انسان راه جست. از سوى ديگر، ادبيات و هنرهاى ادبى از ديرباز يكى از مهم ترين و متداول ترين شاخه هاى هنر به شمار مى آمده اند و حتّى با ظهور هنرهاى جديد، هنوز هم از رواج و رونق نيفتاده اند. حتّى مى توان گفت كه سينما، تئاتر و تلويزيون نه تنها با ادبيات سر ستيز نگذاشته اند، بلكه انواع فنون ادبى را به نيكوترين شكل به خدمت گرفته اند. امروزه هنرپژوهان به درستى بر اين عقيده اند كه رسانه ها و هنرهاى يادشده تنها بر بسترِ پر فيض ادب به شكوفايى و بالندگى مى رسند و بى آن، بار و برى ندارند. بى دليل نيست كه آثار بزرگِ نمايشى و سينمايى در جهان غالباً بر متونِ استوارِ ادبى شكل گرفته است و بسيارى بر اين باورند كه وضعيّتِ ناهنجارِ هنرهاى نمايشى در ايران بيشتر به ضعف مايه هاى داستانى و قصّه نويسى باز مى گردد.  (ابوالقاسم حسینی  ژرفا ، مبانی هنری قصه های قرآن ص 18.) عمر قصّه و قصّه گويى به اندازه عمر پيدايش زبان و گويايى انسان است. شرح جنگ ها و تكاپوهاى پدران، قصّه هاى مادران، قصّه گويى هاى دربار پادشاهان، و نقّالى افسانه گويان و حكايت پردازان و پرده خوانان نشان مى دهد كه زندگى انسان هيچ گاه از «قصّه» تهى نبوده است. (مه دخت پورخالقى چترودى: فرهنگ قصّه هاى پيامبران، ص 15 و 16،به نقل از حسینی ژرفا)قصّه همواره منعكس كننده ديدگاه انسان درباره جهان و عوامل ناشناخته پيرامون او و وسيله انتقال و آموزش آداب و سنن، اعتقادات، و تاريخ يك نسل به نسل هاى ديگر بوده است. انسان به خاطر ويژگى هاى خاصّ روحى اش به قصّه علاقه دارد و چه بسا راه و رسم قهرمانان آن را الگوى خود قرار مى دهد. (ديويى چمبرز: قصّه گويى و نمايش خلاّق، ص 5.)پس با قصّه نه تنها مى توان انسان را با ميراث هاى فرهنگى و آداب جامعه خود و جهان آشنا ساخت وقدرت تفكّر او را پرورش داد، بلكه مى توان زمينه خود سازى و جامعه سازى را در او برانگيخت. (،به نقل از حسینی ژرفا ص 16.ا)محكم ترين دليل بر ريشه دار بودن علاقه انسان به قصّه، توجّه كتاب هاى مذهبى و به خصوص قرآن مجيد به قصّه است. بسيارى از نويسندگان و شاعران و عرفا نيز افكار خود را در قالب قصّه بيان كرده اند .( رضا رهگذر: و امّا بعد...، ص 12.) اصرار قرآن بر قصّه گويى و قصّه خوانى هر خواننده اى را به وجد و شگفتى وامى دارد. انسان از خود مى پرسد كه مگر قصّه چيست و چه مى كند كه آفريدگار هستى در آخرين پيام به آفريده خويش اين چنين قصّه مى گويد و او را به تأمّل در قصّه ها فرا مى خواند. در واقع، پاسخ اين پرسش را بايد در مفهوم و معناى «قصّه» در قرآن و «شيوه قصّه نويسى قرآن» جستجو كرد .( حسینی: 18.)

« به جرأت مى توان گفت كه در ميان اقوام و فرهنگ هاى گوناگون، هيچ قالب بيانى به قدر قصّه نافذ و مؤثّر نبوده است. اين تأثير آن گاه كه با بلاغت و اعجاز وحى همراه گشته، بسى افزون شده است. در طول تاريخ دعوت اسلامى، مردم از همين قصّه هاى قرآنى درس گرفته اند، پيام آموخته اند، ادبيّاتى مستقل بر نهاده اند، و با آن ها زيسته اند. در همان آغاز دعوت نيز قصّه گويى قرآن از ابزارهاى تبليغى آن بود. به همين دليل كه قصّه جايگاهى بلند در تربيت نفوس و تهذيب جان ها دارد . »  (ابوالقاسم حسینی (ژرفا) ، مبانی هنری قصه های قرآن ، ص 19و20.) «ساخت و نظام طبیعی انسان طوری آفریده شده است که تربیت یا آموزش و پرورش او را در تمام دوران زندگی ضروری  می نماید . عمل سازگاری انسان با محیط ( ازراه تغییر محیط یا تغییر رفتار خود ) از قبل از تولد آغاز و تا آخرین دم زندگی ادامه دارد . بنابر این آموزش و پرورش یک امر پیوسته و دایمی است و انسان هرگز از آن بی نیاز نیست آموزش و پرورش ، به شکل غیر رسمی ، در خانه و اجتماع آزاد و غالبا به وسیله ی والدین و اطرافیان شخص انجام می گیرد و به صورت رسمی به عهده ی کودکستان ، دبستان ، دبیرستان و دانشگاه انجام می گیرد . به عبارت دیگر ، هر گاه شخصی را در شرایط معین و خاصی قرار بدهند تا رفتارش را به وضع مطلوب در آورند گوییم : شخص تحت تربیت مستقیم یا عمدی قرار گرفته است ، در غیر این صورت گوییم : شخص تحت تربیت غیرمستقیم است مثل تربیت از راه کتاب های غیر درسی ، روزنامه ، بازی ، سینما و غیره . هرگاه این دو روش غیر مستقیم را با یگدیگر مقایسه کنیم در می یابیم که محیط های غیر مستقیم تاثیر بیشتری در تغییر رفتارها دارند . به همین سبب متخصصان تعلیم و تربیت در باره ی محیط یا روش ها و وسایل تعلیم و تربیت غیر مستقیم بیشتر به مطالعه پرداخته اند و مربیان را عموما به آماده ساختن محیط مناسب غیر مستقیم ترغیب می کنند .از جمله ی وسایل آموزش و پرورش غیر مستقیم «ادبیات کودکان » است ، که امروزه بیش از هر زمان دیگر مورد توجه مربیان است و کشورهای معتقد به ارزش انسان و ضرورت تربیت مداوم در طول زندگی انسان به ویژه در دوران کودکی و نوجوانی فعالیت های چشم گیری در گسترش ادبیات کودکان و نوجوانان دارند . وجود میل و نیروی کنجکاوی در کودکان برای کسب تجارب تازه ، رهبری و تقویت نیروی اندیشه ، آشنا ساختن غیر مستقیم کودک با دنیای خویش ، رشد و گسترش رغبت های کودکان ، راهنمایی اخلاقی کودکان مواردی هستند که اهمیت به کار گیری ادبیات کودکان را در تعلیم و تربیت آنان بیان می کنند .» ( علی اکبر شعاری نژاد ، ادبیات کودکان ، ص 30و31.) قصه های قرآن به عنوان یکی از مصادیق هنر و ادبیات کودکان نقش مهمی در تربیت دینی کودکان دارد . با این بیان که قصه های قرآنی    می توانند با القای غیر مستقیم شخصیت های مذهبی و دینی را به کودکان معرفی کرده و کودکان را به  آنان نزدیک کنند ، تا از آنان الگو بگیرند و رفتار خود را شکل دهند . بنابراین در این نوشتار بر آنیم تا تأثیر قصه را در تربیت دینی کودکان مورد بررسی قرار دهیم و این تأثیرات را به لحاظ روان شناختی مورد بررسی قرار دهیم .

تأثیرات قصه در تربیت دینی کودکان

1-آموزش مفاهیم دینی و قرآنی به کودکان 

قصه ها کودکان را با واژگان ، اصطلاحات ، نام ها ، ضرب المثل ها ، و ... آشنا  می سازند و از این راه علاوه بر ایفای نقش مهم و جدی در زبان آموزی ، فرصت خوبی برای اصلاح لغزش ها و اشکالات زبانی ایجاد  می کنند . قصه ها به علت کشش ، زیبایی و نقشی که در برانگیختن  حس کنجکاوی  دارند می توانند بسیاری از مفاهیم را به کودکان منتقل کنند . هم چنین با انتقال مفاهیم به روش غیر مستقیم ، نه تنها باعث جذب بهتر و سریع تر مفاهیم به ذهن و زبان کودک می شوند بلکه فهم آن را  عینی تر و ساده تر می سازند . به همین دلیل قصه گویی از مهم ترین و بنیادی ترین روش غیرمستقیم برای انتقال مفاهیم به دنیای مخاطبان به ویژه کودکان ، به شمار می آید . مفاهیم ساده ی علمی ، طبیعی و حتی معنا و مفهوم واژگان را طی قصه و گاه بدون نیاز به توضیح ، می توان منتقل کرد .  قصه برای توسعه و پیشرفت بچه ها ، مهارت های ادبی آنها ، مهارت های شنیداری و مهارت های مربوط به ایجاد ارتباط آنها مفید است . با ظهور تلویزیون و کامپیوتر ، بسیاری از ما استفاده از تخیلاتمان را متوقف  کرده ایم  . در حالی که ( قصه ) و قصه گویی به تخیلاتمان بال و پر می دهد . (محمد حنیف ، تعریف قصه گویی ، کتاب ماه (کودک و نوجوان: شماره 75.)

کولبرگ یکی از روان شناسان مطرح آمریکایی معتقد است" اگر مسایل غامض اخلاقی و پاسخی که دیگران به آن مسایل می دهند بر اساس ساختار اخلاقی مناسب ارایه نشود ، باعث تضاد شناختی و عدم تعادل در کودک می شود . " (گلاورو. برونینگ 259.) « در بسیاری از موارد دانش آموزان مفاهیم جدید را با دانش فعلی خود نمی توانند ربط دهند . فعال سازی    طرحواره های ذهنی از طریق قیاس ، مثال ، استعاره و (قصه ) به دانش آموز (کودک ) کمک  می کند تا اطلاعات جدید را با آنچه  از قبل می دانند ربط دهند . این درخواست از دانش آموزان که آن چه را  در باره ی  مفاهیم       ذی ربط می دانند ، توضیح دهند ، روش خوبی برای کمک به ایشان است تا میان اطلاعات جدید و قبلی پلی بر قرار کنند . به علاوه اگر یاد گیرندگان لغات لازم برای یادگیری مفاهیم جدید را در اختیار نداشته باشند ، ابتدا باید زبان لازم را به ایشان آموخت ، زیرا مفاهیم جدید بر روی مفاهیم قبلی ساخته می شود و در شبکه ای نردبانی سازمان    می یابد که بین اجزای آن ارتباط وجود دارد . » (همان ، ص 97.). بنابر این با قصه می توان به صورت غیر مستقیم  واژه ها و مفاهیم دینی را به کودکان آموخت و رشد شناختی و اخلاقی کودکان را در این زمینه افزایش داد .  

باتوجه به مطالب ذکر شده برای نوشتن قصه های دینی و قرآنی رعایت نکات ذیل ضروری به نظر  می رسد :                                     -  واژه ها و اصطلاحات متناسب و هم شأن با ذهن کودک باشد و از به کار بردن کلمات نا مأنوس پرهیز شود زیرا عدم رعایت این امر باعث بوجود آمدن خلأهای مفهومی در ذهن کودک می شود که نتیجه ی آن برداشت نا درست از پیام قصه خواهد بود .                        - بهتر است رعایت ترتیب و توالی در قصه ها منطبق با اصول  برنامه ریزی درسی صورت پذیرد .                                                  - شایسته است مربیان و والدین محترم قبل از ارایه  قصه نظر مشاوران و کارشناسان تعلیم و تربیت را اخذ نمایند .

2- ارایه ی الگوهای دینی و قرآنی به کودکان                                                                                                    يکي از شيوه ها ي موثر در تربيت کودکان ونوجوانان روش الگويي است . دراين روش فرد، از فرد يا افراد ديگر به عنوان سرمشق و الگو استفاده مي کند و تحت تأ ثير مشاهده از رفتار ديگران پيروي نموده وخود را با آن همساز مي کند. بنا براين مي توان گفت :" الگو پيروي عيني و مشهود از يک انديشه وعمل در جنبه هاي گوناگون، جهت رسيدن به کما ل است ."                                                      تربيت ابتدايى انسان به طور طبيعى با الگو شكل مى گيرد. كودك در چند سال نخست زندگى خود، همه كارهايش را از الگوهاى پيرامون خود كه در درجه اول پدر و مادر اويند، الگوبردارى مى كند و با تقليد از آنان رشد مى كند و ساختار تربيتى اش سامان مى يابد. از اين رو الگو در سازمان دادن شخصيت و رفتار كودك نقش به سزايي  دارد. در واقع غریزه ی تقلید یکی از غرایز نیرومند وریشه دار در انسان است . به برکت وجود همین غریزه است که کودک بسیاری از رسوم زندگی ، آداب معاشرت ، غذا خوردن ، لباس پوشیدن ، طرز تکلم ، ادای کلمات وجمله ها را از پدر ومادر و سایر معاشران فرا می گیرد وبه کار می بندد. چشم وگوش کودکان ونوجوانان چون دریچه ای باز است ، می بینند ومی شنوند و ذهنشان چون آیینه ای است که هر چیزی در آن منعکس می شود با این تفاوت که آیینه  عکس اشیا را در خود نگه نمی دارد ولی ذهن کودکان ونوجوانان اینها را در خود نگه می دارد .بنابر این والدین و مربیان  می توانند فعالیت های و رفتارهای  دینی و مذهبی خود را به گونه ای هماهنگ کنند که فرزندان متوجه شوند و الگوی ذهنی آنان را در انجام این امور شکل دهند .   "کودک  ، مقلد  خوبي هست. و به آساني و بدون هيچ گونه زحمت و مشقتي تنها از راه تقليد مي آموزد . او مي بيند ، مي شنود و پس از مدتي تکرار مي کند . برخي پژوهش ها نشان داده اند از سنين تشخيص يعني حدود شش سالگي ، پسران از پدران تقليد مي کنند و دختران از مادران ، واين تقليد در آنان نا آگا هانه است .کودک در مسير رشد ، از افراد بسياري الگو مي پذيرد وتحت تأثير از ديده ها وشنيده هاي بسياري است . همه اطرافيا ن  به گونه اي در او اثر مي گذارند ومدل و الگوي کودکند ، ولي والدين ازهمه آنها مهم تر و مؤثرتر هستند واين اهميت وتاثير در کودکان تا سنين نوجواني  هم چنان تداوم دارد " (جمعي از نويسندگان ،ج1: 234.).         

                                        الگو در قرآن و سيره معصومين عليهم السلام                                                                                                                   در قرآن کريم استفاده از الگو و اسوه به عنوان يکي از مهم ترين روش هاي تربيتي مطرح است . قرآن نمونه ها و مثالهاي زيادي را بيان کرده که بيانگر تأثيرفراوان  اين روش در يادگيري وشکل گيري شخصيت انسانها دارد. به عنوان مثال آن جايي که داستان قابيل را نقل مي کند که برادرش هابيل را کشت اما نمي دانست با جسد برادر چه کند؟ در اين جا خداوند کلاغي را فرستاد که مشغول کندن زمين شود و کلاغ مرده  را دفن کند . قابيل ازکلاغ آموخت که چگونه برادر را  زير زمين پنهان سازد . خداوند درقرآن صراحتأ رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله را به عنوان الگومعرفي مي کندو مي فرمايد:

"البته شما را در اقتداي به رسول خدا چه در صبر ومقاومت با دشمن وچه ديگر اوصاف و افعال نيکو ، خير وسعادت بسيار است براي آ ن کسي که به ثواب خدا و روز قيامت اميدوار باشد وياد خدا بسيارکند ." (احزاب ، آيه 23)

پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله به عنوان الگويي شايسته براي اصحاب بود که چگونگي  عبادتها را ازاين روش به آنها مي آموخت . از ابي حازم روايت شده است که يک بار پيامبر صلي الله عليه وآله بر روي منبر نماز خواند ، وقتي نمازش تمام شد رو به مردم کرد و فرمود : اي مردم ، من اين کار را بدين خاطر انجام دادم که شما از من پيروي کنيد و کيفيت خواندن نماز را ازمن ياد بگيريد.

«الگوهاى پاك و بافضيلت ، انگيزه و ميل به پاكى و آراستگى به فضايل را در جوامع ايجاد مى كنند و الگوهاى ناپاك و بى فضيلت ، جوامع را به سوى ناپاكى و رذايل برمى انگيزند. آن همه  تاءكيدى كه بر نقش الگوها شده است بدين خاطر است . الگوها چون مقبول واقع شوند ديگران را  مطابق خود  مى سازند، چنانكه هر هنرى كه استادى داشته باشد، جان شاگردش بدان هنر متصف می شود .»( مصطفی دلشاد تهرانی ، سیری در تربیت اسلامی، ص 247 )

چگونه الگوهای ارایه شده در قصه بر کودک تأثیر می گذارد ؟                                                                       کودکان با خواندن قصه و داستان بین خود و قهرمان داستان یک نوع رابطه ایجاد می کنند و خود را به او نزدیک می نمایند به گونه ای که از این رابطه احساس امنیت و آرامش می کنند . بنابراین اقدامات و اعمال قهرمان قصه به عنوان نکته های مورد قبول آنان واقع می گردد. و این اعمال را شایسته ی به کار گیری در رفتار و حرکات خود تلقی می نمایند ، حتی به کار گیری این اعمال را نوعی ویژگی و افتخار برای خود می دانند . با توجه به اینکه ذهن کودکان پاک می باشد و  ازسوی دیگر همراهی با قهرمان قصه ، باعث می شود که صفات و ارزش های وی  با روح و جان کودکان آمیخته شود . به همین علت است وقتی قهرمان قصه، به علت خوبی و صداقت مورد حسد واقع می شود آنان از خود واکنش نشان می دهند و در این مورد سئوال های مکرر می نمایند و سر انجام وقتی همین ویژگی قهرمان داستان را نجات می دهد عشق ورزی به این ارزش ها ، همچون بذری در نهاد آنان افشانده می شود و میل به گریز و پرهیز از کسانی که زشتی ها و بدی ها را منتشر می کنند ؛ در وجود آنان بارور می شود .

«داستان های تاریخی و مذهبی مملو از قهرمان هایی هستند که هر یک در وجهی از شخصیت خود نمونه و اعلا در میان مردمان تمام طول تاریخ هستند و از این باب ، اسوه هایی مناسب برای تأثیر گیری و پیروی شدن یا عبرت گیری کودکان و نوجوانان به شمار می روند .» (سرشار : 19، 20و 21) بنابراین با به کار گیری داستان هایی  در باره ی پیامبران و معصومین  علیهم السلام و ویژگی های شخصیتی آنان ، پیروان و یارانشان می توان الگوهای واقعی را در زمینه های دین داری و تقوی به کودکان معرفی کرد و اثر عمیق در افکار و عقاید آنان بوجود آورد و زمینه های رشد و تفکر دینی را در آنان تقویت کرد .

3- ایجاد محبت نسبت به الگوی دینی مورد نظر                                                                                             یکی از ابزارهايي که مي تواند ما را در تربيت فرزندان  به هدف برساند محبت کردن است . محبت يکي از عوامل بسيار مهم در جذب افراد مي باشد که اثر آن بر روي فرد تربيت شونده عميق و درازمدت مي باشد .ودر اين مدت مربي مي تواند منويات تربيتي خود را به افراد القا کند وتغيير رفتاررا درآنان  مشاهده نمايد  .                                                                      در دين اسلام ، محبت به عنوان اساس ورکن درجذب و هدایت انسانها  مطرح است . اديان الهي بر پايه محبت به دل ها رسوخ  کرده و راسخ مانده اند . یکی از مهم ترین و مؤثرترین روش های پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله استفاده از این روش بوده است . زيرا با این روش  هم جاذبه در افراد ایجاد می کرد و هم انگيزه آنها را افزايش مي داد .و اگر پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله  اين روش را پي نمي گرفت ، آن همه  اعراب باديه نشين به دورش جمع    نمي شدند تا از باديه نشيني و بربريت  به تربيت و فرهنگ دين پنا ه آورند .  نيروي محبت از نظر تربيتي  نيروي عظيم و کارساز است و بهترين تربيت آن است که بدين روش تحقق يابد ، زيرا محبت با فطرت و سرشت آدمي سازگاري زيادي دارد و پذيرش آنها از ناحيه درون و بدون هيج گونه تحميلي است  ضرورت و اهميت به کار گيري روش محبت  ازاين روست که  محبت اطا عت آور است و سبب همساني و همراهي فرزند با والدين و مربي مي شود .                                                                                                                      رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله مي فرمايد:

"المرء مع من أَُحب " (امالي ، شيخ صدوق ، ج 2، ص  234) انسان با کسي همراه است که او را دوست مي دارد .                  ميان محبت و اطاعت رابطه اي بسيار قوي وجود دارد . با ظهور محبت همرنگي و اطاعت پيدا  مي شود . محبت هر کسي که در دل آدمي بنشيند مطيع و پيرو او مي شود و از خواست او سرپيچي  نمي کند .انسان اسير محبت و محكوم آن است، تا جايى كه گفته‏اند: «اَلْاِنْسانُ عَبْدُالاِحْسانِ» احسان و  اظهار دوستى، مى‏تواند بشر را تا سر حد بندگى به پيش ببرد و البته اين نتيجه طبيعى  محبت‏ورزى نسبت به انسانى است كه فطرت بشرى خويش را از دست نداده باشد.                                                 محبت دوستيها را تحكيم و كدورتها را برطرف مى‏كند. پيوندهاى اجتماعى را تعميق كرده و  به اعتمادهاى مردمى تقويت مى‏بخشد. والدين و مربیان مى‏توانند با روش احسان به فرد مورد تربيت،  ابتدا دل و روح او را تسخير كرده و به اختيار خود در آورند، آنگاه بى‏هيچ مشكلى به اين امر مبادرت ورزند.بنابراين براي هدايت فرزندان لازم است که ابتدا پيوند عاطفي بين پدر ومادر وفرزندان ايجاد گردد  چرا که در اينصورت اطاعت پذيري آنها بيشتر مي گردد. و بر عکس عدم اظهار محبت به کودک موجب پيدايش عقده هاي رواني در کودک مي شود که نتيجتاً غريزه تقليد در کودک که اساس زندگي  کودک است را ازبين مي برد زيرا کودک دراين  صورت دچار تعارض رواني مي شود و نمي تواند  برااي خود الگوي معيني انتخاب کند .                  بو جود آوردن احساسات عاطفي و اخلاقي يکي از اصول مهم و اصلي است که بايد بين  کودک و پدر و مادر يا بزرگسال بوجود آيد . ،زيرا  هر کدام به نوبه خود نقش مهمي  در سازندگي شخصيت کودک  دارند و اگر اين اصول بر پايه درستي در محيط خانواده استوار نباشد بدون ترديد نا هنجاري در رفتار و اخلاق کودک  بوجود مي آيد . (پياژه ، پير هانري سيمون ، ترجمه شکيبا پور : 119)ژان ژاک روسو درکتاب اميل دراين باره مي گويد کودک داراي  شخصيت مستقلي است. او نبايد به طور آشکار و جابرانه تحت فرمان قرار گيرد. پدر و مادر بايد با او مانند دوست وموافق باشند و يا لااقل نبايد بداند که تحت فرمان قرار گرفته است و بايستي فرمان او را بپذيرد ، فرزندان  نبايد فکر کنند که پدران و مادران به آنان دستور مي دهند ، فرمان اگر دوستانه  باشد ، کودکان با والدينشان دوست مي شوند .                                      درواقع محبت نياز مستمر و  هميشگي کودک است و همواره بايد کودک را با محبت کردن همراه خود کرد . بر اين اساس  مي توان گفت که نگرش مثبت فرزندا ن  نسبت به مذهب و اموردینی ريشه در مهر ورزي و محبت والدين دارد . آنان مي توانند با اين روش دست به ايجاد فضايي آکنده از ذهن  مهرو محبت بزنند و تجربه خوشايندي  در ذهن کودک ايجاد نمايند . و بين امور دینی و ذهن کودک ارتباط قوي برقرار نمايند . یکی از ابزارهای مهم برای جلب محبت افراد ارایه قصه می باشد . با این بیان که کودک با شرکت کردن در تجربه های تلخ و شیرین قهرمانان قصه با واقعیت ها آشنا می شود و تحت تأثیر آنان  روش مواجهه با مشکلات را در   می یابد . به قول شارل پرو: « کودکان را می توان از طریق قصه های دل چسب و دوست داشتنی متناسب با توانایی های آنان با واقعیت های زندگی آشنا کرد . آن ها در موقع گوش دادن به قصه ، مفاهیم پنهان در لا به لای واژه ها را درک می کنند ؛ هنگامی که قهرمان داستان در مرداب بد بختی غوطه می خورد ، آن ها غمگین و نگران می شوند  و وقتی که به جاده ی خوشبختی قدم می گذرد ؛ فریادی از شوق بر می آورند و اگر بخت با شخصیت بد داستان یار شود ، بی صبرانه انتظار می کشند تا او به سزای کار های زشتش برسد، این ها دانه هایی است که در دل کودک کاشته می شود و تأثیر آن ، بروز حرکاتی از سر شادی یا غم است که خود ، نشان از بارور شدن ذهن آنها دارد . » (فرهنگ نامه ی ادبیات کودکان و نوجوانان ، 1376)کودک از ابتدا با قصه و شخصیت های آن ارتباط عاطفی پیدا می کند ، و خود را با شخصیت های داستان مقایسه می کند و همراه با شخصیت داستان غصه دار می شود و همراه با فراز و نشیب قصه به همراه قهرمان داستان    می رود تا از نهایت کار وی مطلع گردد و رفته رفته علاقه ی او به قهرمان داستان بیشتر و بیشتر می شود و تحت تأثیر این علاقه رفتار وی را تقلید می کند . بنابر این مربیان و والدین می توانند با ارایه ی داستان ها و قصه های زیبا در باره ی پیامبران و معصومین علیهم السلام  علاقه ی کودکان را به ایشان بیشتر نموده ، و در نهایت شناخت کودکان را در باره ی آنان تقویت می نمایند.  

4- تهذیب اخلاق  

«کودکان و نوجوانان ضمن داستان و افسانه ها با حقایق و تجارب زندگی آشنا می شوند شادی و غم ، کامیابی و ناکامی ، امیدواری و نومیدی ، محرومیت ، ستم و ستم کار ، عدالت و عادل ، علم و عالم ، دموکراسی و استبداد و خلاصه ، همه ی رنگ های زندگی را تجربه می کنند و آشنا می شوند .  نقل حکایات و ذکر وقایع و حوادث و داستان سرایی از جمله هنرهای زیبا است که از قدیم ترین هنرها در جهان به شمار می رود و بیش از سایر انواع هنر در پرورش کودک و انتقال تمدن و فرهنگ و اطلاعات آبا و اجداد به فرزندان موثر بوده است » .( شعاری نژاد : 76،77.) افلاطون از نخستین کسانی است که اهمیت قصه برای کودکان و نوجوانان را  دریافته است . او بخشی از کتاب مشهور خود «جمهوریت» را به بیان اهمیت قصه برای کودکان اختصاص داده است . افلاطون در این بخش می گوید : « باید پرستاران و مادران را وادار کنیم که فقط حکایاتی را که پذیرفته ایم برای کودکان نقل کنند و متوجه باشند که پرورشی که روح اطفال به وسیله حکایات حاصل می کند ، به مراتب بیشتر از تربیتی است که جسم آنها به وسیله ورزش پیدا می کند( رحماندوست:21.)                                                                                                           

داستان یک معلم جذاب و دوست داشتنی است که کودک را با انواع فرهنگ ها و معرفت ها آشنا می سازد و تجارب ارزنده ای در اختیار او قرار می دهد . از بهترین عوامل تشویق کودکان به آموزش و دوست داشتن مدرسه است . داستان کودک را به بیداری و دقت ، تحمل و تأمل ، و کنترل فکر ، که همگی برای تحصیل مدرسه ای (رسمی )ضروری هستند ، بر می انگیزد . داستان دارای آثار اخلاقی است و به طور غیر مستقیم به تربیت اخلاقی او کمک می کند . (شعاری نژاد: ص77 )

داستان و داستان گویی روحیه را تهذیب و  عاطفه زیبا دوستی کودکان را تغذیه می کند ، داستان های قرآنی و دینی سجایا و خصایل پسندیده را در کودک پرورش می دهد و او را  به حسن سلوک ، پاکدامنی ، صداقت و اخلاص ترغیب می نماید که این خود بهترین روش غیر مستقیم برای تکوین اخلاق صحیح  و عالی می باشد . بنابراین قصه و داستان فرصتی را فراهم می کند  که کودک را از طریق محتوا و شخصیت داستان به انجام کارهای نیک تشویق و ترغیب نماییم . و شخصیت آنان را بر اساس تعلیم و تربیت صحیح و مطابق با فرهنگ و مذهب شکل داد .

5- عبرت آموزی                                                                                                                                عبرت  از ماده عبر است و اصل اين واژه به معناى گذشتن از حالى به حالى است . اعتبار وعبرت حالتى است كه انسان را از شناخت و معرفت محسوس به شناخت و معرفت نامحسوس مى رساند، انسان را از امور مشهود به امور نامشهود راه مى برد، از شناخت چيزى كه ديده شده است ، به شناخت چيزى كه در گذشته رخ داده و ديده نشده است واصل مى كند »(  المفردات ، ص  320) «شيخ طبرسی مى نويسد كه اصل اين واژه به معناى نفوذ كردن از جانبى به جانب ديگر است . » ( نفسیر مجمع البیان ، ج 1، ص 415.)
«از اهداف تربيت الهى اين است كه انسان وقتى به تاريخ و حوادث روزگار و تطورات آن مى نگرد، عبرت بگيرد. عبرت گرفتن ، يعنى از صفات بد به صفات خوب عبور كردن . اگر كسى حوادث روزگار را ببيند و از صفت بد به صفت خوب عبور نكند، نمى گويند او عبرت گرفت ، مى گويند تماشا كرد؛ ولى اگر از صفت بد و زشتى به نيكى عبور كرد، مى گويند اعتبار و عبرت گرفت.
نقش
عبرت در تربيت
از مقاصد مهم تربيت آن است كه چشمان انسان بدرستى گشوده شود و به بصيرت دست يابد و بتواند از ظواهر امور بگذرد و بواطن امور را بنگرد، و از محسوسات و مشهودات به معقولات برسد و خود را از فرو رفتن در گرداب فريب ها حفظ كند و در راههاى خطا كه ديگران مكرر رفته اند، گام نگذارد؛ و روش عبرت راهى استوار در رساندن انسان به اين مقصد تربيت است . بنابراين نقش تربيتى عبرت اين است كه انسان را اهل عبور از غفلت به بصيرت كند و او را از خانه غرور بيرون آورد و به خانه شعور برساند. » (مصطفی دلشاد تهرانی ، سیری در تربیت اسلامی ، ص 285) اين نقش در سخنان نورانى ، امير بيان ، على (ع ) چنين آمده است :
 الاعتبار منذر ناصح ؛
من تفكر اعتبر، و من اعتبر اعتزل ، و من اعتزل سلم. ( بحار الانوار ، ج 78، ص 92.)
عبرت بيم دهنده اى خيرخواه است ؛ هر كه (در حوادث و آنچه بر ديگران رفته است ) بينديشد، عبرت گيرد، و هر كه عبرت گيرد خود را (از سرنوشت بد ديگران ) دور نگه دارد، و هر كه خود را از بديها دور نگه دارد به سلامت ماند. راه های کسب عبرت « راه های فراوانی برای کسب عبرت وجود دارد که از مهم ترین آنها مطالعه زندگی گذشتگان است . تاریخ آیینه ای است که راز پیروزی و شکست مردمان ، علل عظمت و انحطاط جوامع ، دلایل ظهور و سقوط تمدن ها ، عوامل عزت و ذلت دولتها ، و راه نیکبختی و بدبختی امتها را به خوبی نشان می دهد تا خردمندان بیندیشند و عبرت بگیرند ( دلشاد تهرانی: 287)                                                                                                                                                      ذکر موسی بند خاطرها شدست                                         کین حکایتها ست که پیشین بدست                                                           ذکر موسی بهر رو پوش است لیک                                     نور موسی نقد توست ای مرد نیک                                                                                                 موسی و فرعون در هستی توست                                      باید این دو خصم را در خویش جست (مولوی ، مثنوی معنوی ،دفتر سوم )

 

تأثیر قصه ها و داستان های تاریخی و مذهبی در کودکان                                                                             داستان های تاریخی به کودکان کمک می کنند تا مفهوم بعد زمان را بهتر درک کنند . آنچه از ماجرا ها ، آدم ها ، رسوم ، سنت ها ، نحوه ی معیشت ، زیست ، جنگ ها ، غم ها ، شادی ها، بیم ها و امیدهای انسان های گذشته در تاریخ می آید ، به کودک و نوجوان کمک می کند تا با تاریخ گذشته زندگی انسان ها و مردم کشورش ، نحوه ی زیست مردمان گذشته و تفاوت زندگی امروز خود با آنان ، بهتر آشنا شود و دریابد که انسان در طول تاریخ دراز زندگی خود ، چه رنج ها برده و چه تلاش ها کرده تا توانسته است زندگی خود را به سطح امروز ی آن برساند و پی خواهد برد که راحت و آسایش امروز او حاصل تلاش و رنج مستمر و بی وقفه نسل های بسیار، در طی قرون متمادی است . در نتیجه ، قدر واقعی زندگی کنونی خود را بهتر درک خواهد کرد و متقابلا خواهد کوشید تا در این حرکت بی سکون زندگی و جریان پیوسته کار و تلاش ، او نیز سهم شایسته  خود را  بر عهده گیرد و این کاروان عظیم را گامی به جلوتر براند . (سرشار(رهگذر) ، 19،20،21،اسفند 1383)  بنابراین می توان عنوان کرد که داستان های دینی باعث می شود کودک به مقایسه بین زندگی خود و شخصیت های داستان بپردازد و با نکات عبرت آموز ، تذکرها ، تبشیرها و انذارهای موجود در قصه ، به اصلاح رفتارخود بپردازد .

نتیجه

درتعليم و تربيت ، قصه گويي روشي است که به وسيله آن به طور غير مستقيم در اعماق روح کودک و نوجوان تأثير مي گذارد . داستان نويس و قصه گو ، ضمن بيان وقايع مهم اقوام ، ملل و شخصيت هاي مهم تاريخ ، روح خواننده و شنونده را به همراه خويش تا عمق تاريخ مي برد، و الگوهايي را برايش مجسم مي سازد تا از گفتار و رفتارشان سر مشق بگيرند و پيروي کنند . تأثيرات قصه و داستان غير مستقيم و نا مرئي است . به طور غير مستقيم راه را نشان مي دهد و هدايت مي کند ، عبرت مي دهد ، موعظه مي کند ، تشويق مي نمايد ، مي ترساند ، اميدوار  مي کند ،  همة اينها به طور غيرمستقیم  القا مي شود.و به همين جهت پايدار خواهد بود .  در واقع شنيدن قصه يکي از کارهاي مورد علاقة کودکان و نوجوانان  است . آنها با هيجان زياد به داستان گوش مي دهند .و خود را دراختيار قصه گو قرار مي دهند که در اين صورت به صورت غير مستقيم تأثيرات لازم را مي پذيرند . قصه ، نه تنها پيام هاي مفيدي براي کودک دارد، بلکه اگر به گونه اي جذاب و مناسب طراحي و بيان شود ، کودکان  مي کوشند خود را با شخصيت هاي آن قصه همانند سازند .                      

منابع :

1 -  قرآن کریم .                                                                                                                                              2-  بهشتی محمد ، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم وتربیت و مبانی آن ، ج 2، تهران : انتشارات سمت ، 1385.                        3- جان ای. گلاور ، راجراچ . برونینگ ، ترجمه ی علینقی خرازی ، روان شناسی تربیتی ، تهران : مرکز نشردانشگاهی ، 1386.        4- جمعي از نويسندگان ، مجموعه مقالات نماز و خانواده ، جلداول ، انتشارات انجمن اوليا ومربيان ،1386 .                               5 - حسینی (ژرفا) ، ابوالقاسم  ، مبانی هنری قصه های قرآن ، انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما .                         6 - داودی ، محمد ، سیره ی تربیتی پیامبر صلی لله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام ، انتشارات سمت ، 1386.                           7 - دلشاد تهرانی ، مصطفی ، سیری در تربیت اسلامی ، تهران : انتشارات دریا ، 1382 .                                                       8- ديويى چمبرز: قصّه گويى و نمايش خلاّق، ثريّا قزل اياغ،  تهران :مركز نشر دانشگاهى، اوّل، 1366.                                      9- رهگذر، رضا ، و امّا بعد...، حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى، اوّل، 1366.                                                             10-  ژان پياژه ، پير هانري سيمون ، ترجمه عنايت الله شکيبا پور، روان شناسي کودک واصول تربيتي جوانان ، تهران : انتشارات نیما ، 1369.                  11 -  سعیدیان ، عبدالحسین  ، دایره المعارف ادبی ، تهران :  انتشارات امیر کبیر ، 1363.                                                                12- شعاری نژاد ،علی اکبر، ادبیات کودکان ، تهران : انتشارات اطلاعات ، 1374.                                                             13- شورای کتاب کودک ، فرهنگ نامه ی ادبیات کودکان و نوجوانان ، تهران :شورای کتاب کودک 1376 .                            14-  رحماندوست ،  مصطفی ، ادبیات کودکان و نوجوانان ویژه مراکز و دانشسراهای تربیت معلم ، تهران : شرکت چاپ و نشر ایران ، 1368 .                                                                                                                                                     15- معرفت ، محمد هادی ، علوم قرآنی ، تهران : انتشارات سمت ، 1379.                                                                       16 - معین ، محمد ، فرهنگ فارسی ، ج 2 ، انتشارات امیر کبیر ، 1375.                                                                              17-مولوی ، جلال الدین محمد ، مثنوی معنوی ، تهران : انتشارات نگاه .                                                                   نشریات :                                                                                                                                                     1-  سنگری ، محمد رضا ، داستان پردازی در قرآن ،  مجله ی ادبیات داستانی ، شماره 26و 27.                                              2-  سرشار ، محمد رضا (رضا رهگذر ) ، نشریه راه مردم ، داستان های تاریخی مذهبی ،1383.                                               3 - قنبری ، وجیهه ، جایگاه قصه در آموزش کودک ،  نشریه ی خراسان ، 9/2/1381.                                                        4- حنیف ، محمد ، تعریف قصه گویی ، کتاب ماه (کودک و نوجوان ) ، شماره 75                                           

 


مطالب مشابه :


قصه های قرآنی

در اینجا تعاریفی از ادبیات کودک، قصه، قصه های قرآنی، تاثیر آنها بر اندیشه و تخیل کودکان و




قصه های قرآنی

در اینجا تعاریفی از ادبیات کودک، قصه، قصه های قرآنی، تاثیر آنها بر اندیشه و تخیل کودکان و




قصه های قرآنی

در اینجا تعاریفی از ادبیات کودک، قصه، قصه های قرآنی، تاثیر آنها بر اندیشه و تخیل کودکان و




قصه های قرآنی

در اینجا تعاریفی از ادبیات کودک، قصه، قصه های قرآنی، تاثیر آنها بر اندیشه و تخیل کودکان و




تاثیر قصه های قرآنی بر اندیشه کودکان

· قصه ها به کودک اعتماد به نفس می دهند: مقابله داوود با جالوت ، موسی با فرعون، ابراهیم با آذر




تاثیر قصه های قرآنی براندیشه وتخیل کودکان ونوجوانان

1-تأثیر قصه های قرآنی بر اندیشه کودک ونوجوان آیا قصه های در قصه های قرآنی نیز




قصه های قرآنی برای کودکان

تربیت دینی کودک: افزار کودکان وجود داشت که یکی از آنها سی دی های «قصه های قرآنی برای




ويژگي های تصويری در کتاب هاي قرآنی کودکان

کتاب «ياران بهشت» از مجموعه کتاب های کودک قرآنی است که همراه قصه های جذاب قرآنی




بررسی روان شناختی تأثیر قصه های قرآن در تربیت دینی کودکان

با این بیان که قصه های قرآنی می توانند با چگونه الگوهای ارایه شده در قصه بر کودک




بررسی روان شناختی تأثیرقصه های قرآنی در تربیت دینی کودکان

باتوجه به مطالب ذکر شده برای نوشتن قصه های دینی و قرآنی رعایت قصه در آموزش کودک




برچسب :