بررسی درس سوم- کتاب خانه ی کوچک ما

هدف کلی: آشنایی با نهاد کتاب خانه

اهداف جزیی:

1- تشویق به کتاب خوانی

2- تشویق به مشارکت در ساختن کتاب خانه

3- آشنا کردن دانش آموزان با ضرورت کتاب خوانی

4- آشنایی و تمرین بیشتر با املای استثنای «خوا»

5- واژه آموزی از راه غیرمستقیم (بازی)

6- واژه سازی با وند «با»

7- آشنایی با مفهوم مفرد و جمع

کلید واژه ها: باعجله - معلوم - سراغ - مخصوص - تعداد -مناسب - نگاه - با حوصله - با سلیقه - باحجاب - بامزه - باگذشت - بااهمّیّت - خواهش - خواهش - خوان - استخوان - خواه - موقع - معلّم - مجلّه -پنجاه و دو - هفته

خوزمرگان 1

برای تدریس این درس اول کمد کلاس رو مرتب کردیم و به بچه ها گفتم قراره اینجا بشه کتابخونه کلاس
بعدشم در مورد کتابخونه یه سری توضیحاتی دادم
که کتابخونه چه مکانیه و ......
بعد بچه ها رو بردم کتابخونه مدرسه و با اونجا و قفسه ها ئ طبقه بندی کتابها و اینکه باید عضو کتابخونه باشن و رعایت سکوت در اون مکان و امانت داری هنگام کتاب گرفتن برای بچه ها توضیحاتی دادم
بعد از کتابخونه علاوه بر کتابهایی که تو کلاس داشتیم کتاب بردیم که کتابخونه کلاس غنی تر بشه
بعد یه سری کارتهای عضویت برای بچه ها درست کردم

ووقتی برگشتیم به کلاس به اونها کتاب دادم و اسمشون رو توی کارتاشون نوشتم و براشون وقت تعیین کردم که در همون روز باید کتابها رو به کتابخونه برگردونن و یه سری تکالیف دیگه...

آتین

اهداف کلی این درس :

1- تقویت مهارتهای چهارگانه ی زبان آموزی

2- آشنایی با نهاد کتابخانه

اهداف جزئی :
1- تقویت روحیه ی کتاب خوانی
2- تشویق به درست کردن یک کتابخانه کلاسی

3- آشنایی با املای «خوا»

ابتدا با چند کتاب داستان و مجله های کودکانه وارد کلاس می شوم . که این باعث جلب توجه دانش آموزان شده و شروع به سوال کردن ٰ می کنند . مانند اجازه خانم می خواین برامون کتاب قصه بخونید ؟ ما یک کتاب قصه داریم و...
برای علاقه مندی بیشتر یکی از کتاب ها رو می خونم سپس از آنان می خواهم محلی را برای قرار دادن کتابها تعیین کنند تا همیشه در دسترس بچه ها باشد البته خودم نیز غیر مستقیم در این امرآنان را همراهی می کنم . دخالت بچه ها در کارها باعث می شود احساس مسئولیت بیشتر ی بکنند بنابراین این محل را بانام کتابخانه معرفی می کنم . دونفر برای مرتب کردن کتابها و مجله ها همکاری می کنند سپس بچه هار ا گروه بندی کرده با توجه به اهداف جزئی 10 کلمه که خوا دارند روی کارت نوشته و به گروه ها می دهم (خواستن – خواهر – خواهش – خواندن و....)
از گروه ها می خواهم با کلمات جمله بسازند . و برای دوستانشان بخوانند . (زبان آموزی)
از یک گروه می پرسم یک هفته چند روز است ؟
گروه بعدی : احساس خودشون رو از کتابی که خواندم نقاشی کنند .
موشکهایی را در اختیار گروهها قرار می دهم که روی آن یک کلمه نوشته شده هر گروهی که زودتر جمله بسازدو موشک را به سمت من پرتاب کند . برنده می شود.جمله ها را می خونم و از بچه نظر خواهی می کنم .
درس را تقسیم بندی کرده و از هر گروه می خواهم یک قسمت را بخوانند

در پایان از بچه ها می خواهم یک کتاب داستان را در منزل بخوانند و بعد به کلاس بیاورند و برای دوستانشان خلاصه ی آن را تعریف کنند و سپس آن را به کتابخانه ی کلاس هدیه کنند . به این ترتیب تعدادی زیادی کتاب خواهیم داشت . که همه می توانند از آن استفاده کنند

خانم رسولی (آموزش ابتدایی)

ابتدا یک خاطره از این درس برای ما نقل کردند که در زیر می خوانید:

« در درس سوم از کتاب بخوانیم پایه دوم ابتدایی آمده است که یکی از دانش آموزان از خانم معلم پرسید : چرا من نمی توانم بعضی از کتاب ها و مجله های خواهر بزرگترم را بخوانم ؟
وقتی این درس را در کلاس تدریس کردم یکی از دانش آموزان کلاسم در برابر این جمله جو گیری کرد و گفت : خانم ، من می توانم کتاب و مجله های آدم بزرگ ها را بخوانم . چون تمام حروف الفبا را یاد گرفته ام . چند نفر از شاگردان کلاسم هم به حمایت از او حرف او را تایید کردند .

شاید حق با آن ها بود ولی من که نمی خواس تم دانایی کتاب را در ذهنشان زیر سوال ببرم گفتم : حتما منظور کتاب بعضی از کلمه هایی است که شاید شما بتوانید آن ها را بخوانید ولی معنی آن ها را ندانید . با این حرفم اوضاع کلاس راحت تر به نظر رسید . روز بعد برای اثبات حرف کتاب ، با بسته ای روزنامه وارد کلاس شدم و روزنامه ها را در بین شاگردانم تقسیم کردم و از آنان خواستم که شروع به خواندن روزنامه کنند . چون اوایل سال بود خیلی ضعیف تر از آن چه که ادعا می کردند عمل کردند . البته ساعتی بعد از اینکه روزنامه ها را در اختیار بچه ها گذاشتم پشیمان شدم ، چون با این کارم اعتماد به نفس خیلی از آن ها را تضعیف کردم . بالاخره برای یک معلم کم تجربه ، با هفت هشت سال سابقه ی کاری ، امتحان کردن هر عملی تجربه ی بزرگی را به دست می دهد .

از این ماجرا گذشت . تا این که چند روز پیش دوباره با یک بسته روزنامه وارد کلاس شدم و باز هم مثل قبل روزنامه ها را در بین بچه ها تقسیم کردم . ولی این دفعه به توانایی بچه ها نسبت به مطالعه روزنامه اطمینان داشتم . جر و بحثی بین بچه ها بر سر صفحه ی ورزشی روزنامه در کلاس راه افتاد . بالاخره هر کدام راضی شدند هر بخش از روزنامه را به اختیار خود انتخاب کنند و مطالعه کنند و در صورت جالب بودن متن ، آن را برای دوستانشان هم بخوانند . دو ساعت از کلاس درسی به همین منوال گدشت . شاید متون روزنامه سخت تر از دامنه ی لغات بچه ها به نظر می رسید ولی اطمینان دارم که ادراک بچه ها در حد خیلی بالاتر از سن و سال خودشان بود . به شاگردانم گفتم : به خاطر دارید اوایل سال چقدر در خواندن متون روزنامه با مشکل مواجه بودید ، ولی الان چقدر راحت و روان مطالعه می کنید . اگر چه آن روز حس پشیمانی من از تضعیف اعتماد به نفس بچه ها در من احساس شکست ایجاد کرد ولی امروز رقابت سنگین بین بچه ها برای خواندن مطالب جذاب روزنامه در کلاس ، روحیه ی مرا صد چندان دچار دگرگونی کرد و من به خود می بالیدم . این خاطره یکی از تجربه های شیرین من در سال تحصیلی ۸۸ بود.»

و بعد :

من هم برای این درس از بچه ها میخوام هر چی کتاب داستان که تو خونه دارن و چند بار هم خوندنشون رو با اجازه اولیا بیارن مدرسه . اسمشون رو رو کتاباشون مینویسم و میذارم تو قفسه کتاب
خب هستن دانش آموزانی که مثلا 40 جلد کتاب میارن و بقیه دوستانشون استفاده می کنند و آخر سال هم باز کتاب ها رو بهشون پس میدم .
همون روز یه نماینده کتابخونه انتخاب میکنم که کار دادن و پس گرفتن کتاب رو انجام بده ولی اکثرا خود من کتاب ها رو بین بچه ها با توجه به رشدی که کردند پخش میکنم

بررسی درس سوم- کتاب خانه ی کوچک ما

مطالب مشابه :

پریسکوپ بسازید

خانه سازی...

سندل ابری درست کنید

زنگ اول : هنر ومهارت آموزی

کاردستی زیبای قلعه

بررسی درس سوم- کتاب خانه ی کوچک ما