ویژه نامه خاتون چنین اختراع شد!
اول نمی خواستم روی این مطلب کار کنم ولی وقتی خبر فرار جوانفکر از یک سال حبس رو شنیدم خونم به جوش اومد و نتونستم جلوی خودمو بگیرم. همین جا بگم این مقاله یه کم صحنه داره! اگر می دونی از خوندن این مطلب خوشت نمیاد همین الان نخونش.والله! البته من خودم خیلی با اینجور نوشتن حال نمی کنم ولی وقتی قضیه ناموسی میشه و یه حرامزاده ای میاد و به چادر که نماد زن مسلمان ایرانیه توهین می کنه من نمی تونم از پس خودم بر بیام و یه کمی اینجوری می نویسم.برادر و خواهر گرامی نبینم مطلب رو خوندی و این هوا فحش بارمون کنی که ای بی حیا این چه وضع نوشتنه ها. گفتن از من بود.
در سفر دوم ناصرالدنگ شاه به فرنگ بود که نشریه خاتون پایه گذاری شد!
در شب دوم در سفر دوم ناصر الدنگ شاه قاجار به فرنگ، شاه هوس هوس بازی به سرش زد و به مباشر خود" انتر میرزا " گفت که اسباب لهو و لعب را فراهم کند.انتر میرزا به همین منظور شاه را به فسادکده ای در مرکز شهر لندن برد.ناصرالدنگ شاه نا مسلمان که از دیدن خیل دخترکان فرنگی در آن فحشا کده به شوق آمده بود مدتی از هوش رفت.پس از به هوش آمدن و نظاره بسیار از زنی " راحین " نام خوشش آمد و او را طلب نمود.
شدت این علاقه به حدی بود که فردای آن روز ناصر الدنگ شاه طی مکاتبه ای با دولت بریتانیا آن زن را در ازای جغه همایونی طلب نمود تا با تغییر کاربری او را از اموال عمومی به خصوصی! تبدیل نموده و شخصا بر وی مسلط گردد.دولت بریتانیا نخست در مقابل این درخواست جواب منفی داد.در نامه دوم ناصرالدنگ شاه، وی تهدید نمود که چنانچه دولت بریتانیای کبیر با در خواست وی مخالفت کند، وی اقدام به وارد کردن دو جین از همین دخترکان با قیمتی معادل یک سوم از چین می نماید!با همین کیفیت و با همین برند!
البته بعدها در اسنادی که به دفتر خاطرات ملکه انگلیس منسوب است چنین آمده که علت آن جواب منفی صرفا بالا بردن قیمت بود وگرنه راحین که از مادری یهودی و پدری نامشخص به دنیا آمده بود از همان دوران طفولیت به منظور دلبری از سلاطین تحت تعلیم دولت بریتانیا قرار گرفته بود.
در نهایت با دسیسه انتر میرزا مباشر مخصوص شاه، راحین به شاه ایران فروخته شد و از آنجایی که دل شاه را به سختی برده بود از آن مقام همایونی لقب " موش موشی الممالک " را از آن خود کرد! بدین شکل: راحین موش موشی الممالک!
با رسانه ای شدن خبر فروش راحین به ایران اعتراضات انگلیسی ها شروع شد که در تاریخ به اعتراضات " داگ استریت" یعنی خیابان سگ های بی پدر و مادر انگلیسی! مشهور شد. اعتراض انگلیسی ها به فروش اموال عمومی شان بود! که البته با برخورد پلیس انگلیس نیز همراه بود.البته بسیار جای تعجب دارد که این حادثه یعنی برخورد پلیس با معترضان و ضرب و شتم آنان در هیچ رسانه ای نیامده است.حتی در رادیو بی بی سی که در آن سالها در مورد مادرزن ناصرالدنگ شاه نیز نظر می داد.
نخستین اقدام " راحین موش موشی " زدن زیرآب زنان حرمسرای ناصری بود.از آنجایی که شاه وی را بسیار می پسندید و نیز به گفته جمعی از علمای آن زمان " راحین موش موشی " در سحر و جادو نیز دستی بر آتش داشت لذا در ترکاندن زیرآب زنان حرمسرا بسیار موفق عمل نمود.حتی چنین شایع شده بود که عامل محرک صدور دستور قتل امیرکبیر همین بدکاره یهودی زاده بوده است.
راحین موش موشی پس از مدتی صاحب فرزندی ذکور به نام رحین شد و از آنجایی که این فرزند بسیار شبیه به ملیجک دربار بریتانیا " مستر بین " ! که گاها به ایران و دربار ناصری می آمد شده بود، لذا سبب مکدر شدن خاطر همایونی را فراهم نمود
البته این کدورت مدت زمان زیادی به طول نیانجامید. چنین شایع است که راحین موش موشی از علوم غریبه ای که از مادر یهودی خود آموخته بود توانست دوباره دل شاه را به دست آورد.
فرزند نا میمون راحین موش موشی چنین لقب گرفت: رحین موش آیی!(یعنی آمده از موش موشی).
رحین موش آیی یا همان رحین موشایی!
رحین موشایی از همان انفوان کودکی علاقه زیادی به معاشرت با زنان هنرمند از خود نشان می داد تا جایی که حتی صدای بعضی از علمای آن روزگار را نیز به در آورده بود. گویی که فن دلبری را که آلوده به سحر نیز بود به خوبی از مادر یهودی زاده و تغییر کاربری یافته خود! آموخته بود.
پس از سقوط دولت بی کفایت قاجار و روی کار آمدن دولت دست نشانده پهلوی، رحین موشایی به روستایی از توابع مازندران رفته و مدتی در آنجا سکنی گزید.در روستایی که قبل از ورود وی خزاء محله نام داشت و به یمن ورود وی به روستای " مشا کلا " تغییر نام یافت.
رحین موشایی در آن مدت به دعا نویسی و سحر و بستن بخت فلان دختر و بریدن مهر فلان زن از شوهرش مشغول بود و از این راه امرار معاش می کرد.رحین موشایی در آن سالها با زنی دعا نویس به نام " خوش کپل " آشنا شد و در اثر معاشرت های پی در پی با وی فرزند ذکوری متولد شد که چون زاده اسفند ماه بود آن را اسفندیار نامیدند! که مردم مشا کلا آن را چنین صدا می زدند: اسفندیار رحین موشایی(اسفندیار پسر رحین موشایی). سالهایی گذشت و اسفندیار فنون سحر و دلبری را به خوبی از استاد خود که پدر وی بود آموخت.چنین روایت شده که روزی اسفندیار در سن 5 سالگی در حین بازی چنان سحر خفنی نوشت که پدر وی که هیچ، بزرگترین اساتید رمالی هندوستان نیز نتوانستند آن را باطل نمایند که آن سحر چنین بود: بستن بخت مادر خود خوش کپل! از آن پس دیگر خوش کپل با هیچ مردی دیده نشد!
سالها بگذشت و اسفندیار به سن جوانی رسید و از آنجایی که تمامی دختران آن روستا و روستاهای اطراف از طرف مادری خواهر وی به شمار می آمدند! لذا اسفندیار ناگذیر برای ازدواج پا از خطه سر سبز مازندران بیرون نهاده و راهی طهران شد.
طهران در آن سالها در گیر و دار انقلابی اسلامی بود.مدتی از تظاهرات مردمی گذشت و انقلاب اسلامی شکل گرفت.به یمن پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ اسلامی در سرتاسر ایران بزرگ طنین انداز شد.از آنجایی که اسفندیار جوانی بسیار دغل و مارموز می بود، لذا تصمیم گرفت نام خانوادگی خود را کمی اسلامی تر کند.از این رو خود را رحیم مشایی خطلاب کرد.اسفندیار رحیم مشایی!
در اوایل آن روزگاران انقلاب اسلامی، اسفندیار رحیم مشایی با یک روحانی زرد پوست آشنا شد به نام هاشم اکبری ارسنجانی و با مشاوره های خود وی را در به قدرت رسیدن بسیار یاری نمود.پس از به قدرت رسیدن هاشم اکبری اسفندیار ترجیح داد که در سایه قدرت باشد تا اینکه وزارتی صدارتی چیزی بگیرد.به همین منظور به عنوان مشاور یکی از استانداران آقای اکبری که جوانی انقلابی و مسلمان و با خدا به نام احمد محمودی نژاد بود شد.چنین شایع است که اسفندیار در همان لحظه نخست هاله ای نورانی ! اطراف صورت وی دیده بود و فهمیده بود که احمد محمودی نژاد در آینده به قدرت خواهد رسید و از این رو بود که وی را انتخاب نمود.
سالهل بگذشت و طبق پیش بینی اسفندیار، احمد محمودی نژاد به قدرت رسید. اولین اقدام اسفندیار پس از به قدرت رسیدن چیزی نبود به جز اظهار ارادت به اجداد مادری بدکاره خود یعنی مردم یهودی اسرائیل! که البته این حرکت سخیف و رذیلانه وی با اعتراضات شدید مردم مسلمان نیز همراه شد.
از آن زمان بود که وی کینه ای شدید از مردم مسلمان و با خدای ایران به دل گرفت و نزد خدای اورشلیم قسم یاد کرد که روزی انتقام سختی از این مسلمانان خواهد گرفت.در همین گیر و دار بود که وی با یکی از برادران نا تنی خود که از مادرشان خوش کپل و از پدری نا مشخص متولد شده بود آشنا شد که این نسبت فامیلی در نزدیکی آن دو به هم بسیار موثر بود.نام آن جوان چنین بود" جوان ذهن " !. چنین شایع است که پدر جوان ذهن همان چوپانی بوده است که هر شب برای خوش کپل شیر می آورد!
الغرض اسفندیار چنین تصمیم گرفت که با کمک جوان ذهن یک حال سنگین از مردم متدین و مسلمان بگیرد.لذا ویژه نامه خاتون به یاد جد مادری خود " راحین موش موشی خاتون "را که در ظاهر از حجاب دم می زد ولی در باطن به تمسخر چادر که نماد زن مسلمان ایرانی است می پرداخت مبادرت نمود.
و این چنین بود که حاج حسین طناز الرعایا که مدت مدیدی بود خار در چم و استخوان در گلو صبر نموده بود، با فرار جوان ذهن از عدالت دوباره دست به قلم ببرد و راز اختراع! ویژه نامه خاتون را برای همگان برملا سازد.
مطالب مشابه :
تاریخچه یگان ویژه نوپو _ سپاه پاسداران
نیروی مقاومت بسیج - تاریخچه یگان ویژه نوپو _ سپاه پاسداران -
ویژه نامه نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی
وبگرد بسیجی - ویژه نامه نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی - ★★مجله اینترنتی ارزشی★★
قالب وبلاگ -ویژه هفته دفاع مقدس
پایگاه مقاومت بسیج سایبری - قالب وبلاگ -ویژه هفته دفاع مقدس - بسیجی های سایبری
نشریه نسیم محرم(ویژه ایام محرم)
نوجوان بسیجی - نشریه نسیم محرم(ویژه ایام محرم) - بسیجی رهروولایت وقران است.
آشنایی با امتیازات بسیج
۷- سرکشی و شناسائی زندانیان ایثارگر و بسیجی . ۳- ارائه بن کتاب ویژه به دانش آموزان بسیجی و
شجره طیبه - ویژه نامه هفته بسیج (کلیپ ،صدا ،پیامک،مقاله، رهبری)
بهشت صالحین لرستان - شجره طیبه - ویژه نامه هفته بسیج (کلیپ ،صدا ،پیامک،مقاله، رهبری) - - بهشت
ویژه نامه خاتون چنین اختراع شد!
طنز نوشت های بسیجی دانشجو - ویژه نامه خاتون چنین اختراع شد! - صفحه ی
بسیج چیست و بسیجی کیست؟
یعنی بسیجی بودن معیار و در رأس مأموریت های بسیج و ستیز با جهانخواران و به ویژه دشمن
برنامه های فرهنگی هفته ی بسیج سپاه ناحیه شهریار
ویژه نامه نقش نو - برنامه های فرهنگی هفته ی بسیج سپاه ناحیه شهریار - سرپرستی غرب استان تهران
برچسب :
بسیجی ویژه