رباعی!

برای اولین بار رباعی می نویسم خالی از اشکال نیست ! خوشحال میشم نظرات رو بدونم

 

تا قصه ی ابروان تو پیوسته ست

از اخم تو تا جهان چنین یخ بسته ست

بگذار که بگذرم من از این بوران

بازیگر نقش اول دل خسته ست

 ***

یک عالمه سوژه های برتر دارم


در باغ رباعی ام کبوتر دارم


کافیست لب جوی دمی بنشینم


تایک غزل سپید تر بردارم

***

 

در نوع خودت حقیقتا کم یابی !!

در راه عروض و قافیه بی تابی!

قیصر که نوشت عشق را نفروشید

اما تو چرا  هنوز هم در خوابی؟


مطالب مشابه :


خاطرات دوران تحصیل وزیر آموزش و پرورش

( یک معلم ) - خاطرات دوران تحصیل وزیر آموزش و پرورش - ( یک معلم )




خاوران نامه ابن حسام خوسفی ( خاورنامه )

نانوشته های یک معلّم پرورشی خاک من ایران من (یک معلم تاریخ) خاطرات من و همکارام




رباعی!

نانوشته های یک معلّم پرورشی یک عالمه سوژه های برتر (یک معلم تاریخ) خاطرات من و همکارام




یک بغض فرو خورده

نانوشته های یک معلّم پرورشی یک عمر به دنبال تو می گشتم (یک معلم تاریخ) خاطرات من و همکارام




زندگی در ماخونیک را تجربه خواهم کرد...

با خودم می گویم من به عنوان یک معلم پرورشی که نزدیک 20 واحد روان (یک معلم تاریخ) خاطرات من و




حرف های نگفته ی یک نسل!

نانوشته های یک معلّم پرورشی خاک من ایران من (یک معلم تاریخ) خاطرات من و همکارام




مسعود میشنوی؟

نانوشته های یک معلّم پرورشی دیدارمون تا یک ماه بعد که اون خبر (یک معلم تاریخ) خاطرات من و




همه چیز از یک مصرع شروع شد...

نانوشته های یک معلّم پرورشی خاک من ایران من (یک معلم تاریخ) خاطرات من و همکارام




رمضان تمرین (نه گفتن)...

نانوشته های یک معلّم پرورشی. حکایت یک مویز و چهل قلندر حکایت صوفیان است که چهل نفر آنها




عزیزم گفته بودم کور هستم!

نانوشته های یک معلّم پرورشی خاک من ایران من (یک معلم تاریخ) خاطرات من و همکارام




برچسب :