شعر "وای بر من ، وای بر من ! " دکتر مهدی حمیدی

مهدی حمیدی شیرازی (زاده ۱۲۹۳ ، شیراز ، ایران - درگذشته ۲۳ تیر ۱۳۶۵ ، شیراز ، ایران) ادیب، شاعر، مترجم و منتقد ایرانی است.

وی یکی از مخالفین شعر نیمایی بود و در این راه سرزنش‌های بسیاری را از طرفداران آن شعر شنید. معروف است که احمد شاملو (که از طرفداران و پیشروان شعر نو بود) به دفعات کتاب‌های وی را می‌خرید و جلوی کتاب‌فروشی آنها را داخل جوی آب می‌ریخت. ماجرای عشقی بین او و یکی از شاگردانش و در پی آن ناکامی عشقی نیز سال‌ها بر سر زبان‌ها می‌گشت و حمیدی شعر اشک معشوق را برای این هجران سروده بود.

مهدی حمیدی شیرازی در سال ۱۲۹۳ به دنیا آمد. پدرش سید محمد حسن ثقة الاعلام از بازرگانان معروف شیراز بود که در دوره‌های اول مجلس شورای ملی، از آن شهر به نمایندگی مجلس انتخاب گردید. مادرش سکینه آغاز ارسنجانی زنی دانشمند و تربیت شده بود که خود شاعره‌ای سخن سنج به شمار می‌رفت.

بیش از دو سال و نیم نداشت که پدرش درگذشت و تربیت او به مادرش محول شد. تحصیلات ابتدایی رادر مدرسه شعاعیه و دوره متوسطه در دبیرستان سلطانی شیراز به پایان رسید و در سال ۱۳۱۳ برای ادامه تحصیلات به تهران آمد به دانشسرای عالی داخل شد و به سال ۱۳۱۶ در رشته ادبیات فارسی با رتبه اول به اخذ لیسانس نائل گردید.شعر گفتن را از حدود سال ۱۳۱۳ شروع کرد.

حمیدی پس از اخذ لیسانس به کارمندی اداره فرهنگ در آمد و برای انجام خدمت سربازی به تهران مراجعت کرد و به دانشکده افسری وارد شد و یک سال بعد درجه ستوان دومی برای خدمت افسری به شیراز برگشت.او در سال ۱۳۲۵ از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسى موفق به اخذ دکترا و در رشته الهیات به تدریس مشغول شد. حميدی سالها در دانشگاه تهران به تدريس زبان و ادبيات فارسی مشغول بود.

 

در دهه اول حيات شاعرانه حميدی در عوالم عاطفی و روياهای ايام جوانی گذشت بنابراين موضوع شعرش عموماْ عشق و غزل بود. در سه مجموعه پرشور و عاطفی وی يعنی شکوفه ها، پس از يک سال و اشک معشوق تمايل روشنی به سبک خراسانی نشان داده است.

پس از سال ۱۳۲۴ تدريجاْ گرايشی به مضامين اجتماعی و وطنی و تاريخی پيدا کرد. از دفترهای شعر اين دوره از کار و شاعری حميدی، مجموعه سالها سياه بيشتر حاوی اشعار وطنی، سياسی و انتقادی و طلسم شکسته شامل اشعار وی است که در شيوه هاي نو و سرانجام زمزمه بهشت مراحل برتری از پختگی شعر وی را نشان می‌دهد و او را از استادان شعر در روزگار خود معرفی می‌کند.


حميدی علاوه بر مجموعه‌های شعرش در زمينه‌های ديگر ادبی نيز صاحب تاليفاتی بود. مهمترين کتاب او مجموعه سه جلدی دريای گوهر است که حاوی پنتخبی از آثار نويسندگان، مترجمان و شاعران معاصر است. دو کتاب ديگر او، عروض حميدی و فنون شعر و کالبدهای پولادين آن گويای آشنايی وی به مباحث فنی ادبی است. از نوشته‌های منثور حميدی مجموعه‌های سبکسريهای قلم عشق در بدر (در سه جلد)، شاعر در آسمان و فرشتگان در زمين به چاپ رسيده است.

او در سال ۱۳۶۵ در تهران وفات کرد و در حافظيه شيراز به خاک سپرده شد.

images?q=tbn:ANd9GcRwY8KEEQv7YHvfG-A8E6F


دکتر حمیدی دلداده دختری میشود پس از مدتها رابطه عاشقانه ای که قرار بود ابدی گردد٬قول و قرار زندگی آینده و  ....گذاشته میشود اما....

 

شاعر که در تهران مشغول کار بوده به دلیل یکسری مشغله ها مدتی در تهران ساکن گشته و از معشوق خود بیخبر می ماند...

 

وقتی برمیگردد ناگهان معشوقش را در خیابان در کنار رقیب عشقی اش می بیند در حالی که باردار است...

دیدمش آخر به کوری چشم من آبستن من

کوری چشم مرا آبستن از اهریمن من

بچه دیوی خود همین فردا بر آرد شیون من

سرگذارد خواب را بر دامن سیمین تن من

                  هردم از دیدار او تابنده گردد آذر من

                  وای بر من ، وای بر من !

راستی را وای بر من این همان سیمین بَر استم

این همان زیبنده ماهست ، این همان افسونگر استم

این همان گل ، این همان می ، این همان سیسَنبَر استم

این همان برگ گل استم ، این همان مشک تر استم

                   این همان شوخ است کاتش ریخت بر بام و در من

                   وای بر من ، وای بر من !

آتشم بر جان زدی ، بر جان زدی ، جانت نبخشم

پیش یزدان گریم و در پیش یزدانت نبخشم

سوختی جان و تنم زینگونه آسانت نبخشم

گر ببخشم هر گناهی را ، گناهانت نبخشم

                   داوریها را چه خواهی گفت پیش داور من

                   وای بر من ، وای بر من !

گفتمت دیگر نبینم باز دیدم ، باز دیدم

در دو چشم دلفریبت عشق دیدم ، ناز دیدم

قامت طناز دیدم ، گونه ی غماز دیدم

برگ گل دیدم ، میان برگ گل شیراز دیدم

                   دیدم آن بیدی که هر روز آمدی آنجا بر من

                   وای بر من ، وای بر من !

دیدم آن دشت سیه ! شام سیه ، شاخ کهن را

جاده را و گله را ، چوپان مست نای زن را

سروها را ، بیدها را ، مرغکان خوش سخن را

آن پرستوهای شورانگیز را ، آن نارون را

                 وانهمه پیمان که روزی سخت آمد باور من

                 وای برمن ، وای برمن !

خواستم پیش آیم و لعل گهر بارت ببوسم

نرگس مستت ببوسم ، چشم بیمارت ببوسم

طره ی پیچنده و جعد فسونکارت ببوسم

چون دگر باران که بوسیدم ، دگر بارت ببوسم

                  عشق من میخواند نوزَت یار خویش و یاور من

                  وای برمن ، وای بر من !

دل طپیدن کرد و جان پر زد که در پایت در افتد

بال بگشاید ز تیر چشم شهلایت در افتد

دام را در طره ی زلف سمن سایت در افتد

در میان آتش از رخسار زیبایت در افتد

                  عقل آوا زد که ای نادان چه میسوزی پرِ من

                  وای بر من ، وای بر من !

او دگر یار تو نی ، یار تو نی ، با دیگران شد

شمع بزم ناکسان ! خصم تن دانشوران شد

مست شد ، دیوانه شد ، همخوابه ی افسونگران شد

گوهرش والا نبود از گوهریها دلگِران شد

                  در کف دیوان ِ مست افتاد آخر گوهر من

                  وای بر من ، وای بر من !

خسته من ، رنجور من! بیمار من! بی بال و پر من!

تا سحر بیدار من ، همدرد مرغان سحر من!

پر شکسته من ، بلاکش من ، بشیدائی سمر من!

سوخته من ، کوفته من ، کشته من ، اختر شمُر من!

                  دشمنیها کرد با من طالع من ، اختر من!

                  وای بر من ، وای بر من!

شکر لله ، چشم من روشن ، ز دیوان بار داری !

بار داری ، گوهر و گل داری و گلزار داری!

باده داری ، عشق داری ، دلبر عیار داری!

ماه داری ، سرو داری ، سرو خوشرفتار داری!

                 پیش من زینسان میا ، زیرا که سوزی ز اخگر من

                 وای بر من ، وای برمن !

ای درخت بارور! بار آوری ، بار تو نازم

قامت سرو تو و رخسار خونبار تو نازم

چشم عیار تو و ، عهد تو و ، کار تو نازم

وینهمه بیشرمی ِ رخسار و دیدار تو نازم

                    اینچنین گردن مکش ، شرمنده بگذر از بر ِ من

                    وای بر من ، وای بر من!

یاد باد آنشب که نام از دختر آینده گفتی

سر بسوی آسمانها کردی و با خنده گفتی

گر بیادت هست! نام کوکبی تابنده گفتی

خود ثریا گفتی و خوش گفتی و زیبنده گفتی

                     نام این دختر ثریا کن بیاد دختر من

                     وای بر من ، وای بر من!                          

بوسه زن بر چهر او ، سنگ جفا بر لانه ی دل

شانه کن بر زلف او ، آتشفشان کاشانه ی دل

ناز او کش ، تا کشد آتش سر از ویرانه ی دل

مهد او جنبان ، که جنبانی بنای ِ خانه ی دل

                   گاهش از شادی بلرزان تا بلرزد پیکر من

                   وای بر من ، وای بر من!

ای بد آئین ، خانه ی عشق تو ویران تو گردد

کودک آینده ی تو ، دشمن جان تو گردد

کشت پیمان ِ توام ، خصم تو پیمان تو گردد

هر شب از اشک تو ، گوهر ریز ِ ، دامان تو گردد

                   تا گهر ریزد برنج و درد تو چشم تر ِ من

                   وای برمن ، وای بر من!

زین سفر گر باز گردم ، دست دلداری بگیرم

کوری چشم ترا ، شادی کنان یاری بگیرم

دختر شیرین لب و زیبنده رخساری بگیرم

ماهروئی گیرم و شوخ فسونکاری بگیرم

                   تا بگوئی بار دیگر، خاک عالم بر سر ِ من       

                   وای بر من ، وای بر من!

                                                7 فروردین 1320

 


مطالب مشابه :


دکتر غلامعلی عطایی روانشناس ومشاور خانواده

مرکز راهنمایی ومشاوره خانواده شیراز - دکتر غلامعلی عطایی روانشناس تربیتی ،تحصیلی ،عاطفی




اشعار دکتر غلامعلی عطایی

مرکز راهنمایی ومشاوره خانواده شیراز - اشعار دکتر غلامعلی عطایی تربیتی ،تحصیلی ،عاطفی




دکتر اصغر رضویه استاد روانشناسی تربیتی دانشگاه شیراز دار فانی را وداع گفت

انجمن علمی روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس - دکتر اصغر رضویه استاد روانشناسی تربیتی دانشگاه




شعر "وای بر من ، وای بر من ! " دکتر مهدی حمیدی

" دکتر مهدی حمیدی (زاده ۱۲۹۳ ، شیراز در دهه اول حيات شاعرانه حميدی در عوالم عاطفی و




زندگی نامه ی دکتر مهدی حمیدی -

آرامشی از جنس بلور - زندگی نامه ی دکتر مهدی حمیدی - - تراوشات مغزی_ادبی - آرامشی از جنس بلور




جناب آقای عزت اله عبدالهی

مرکز راهنمایی ومشاوره خانواده شیراز از دکتر مسعود حسین چاری عاطفی ،خانوادگی




دکتر مهدی حمیدی

نی بی نوا - دکتر مهدی حمیدی - از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی چه دردی است




خاطرات دکتر نصیری از پرفسور ثبوتی

و یک به همراه دو نفر دیگر از هم دوره ای ها در گروه فیزیک دانشگاه شیراز دکتر ثبوتی 200




ماهیت و درمان لکنت

کلینیک گفتار درمانی دکتر رفیعی - ماهیت و درمان لکنت - ، عاطفی(هیجانات شدید) و خانوادگی




اضطراب و عملکرد تحصیلی

مرکز راهنمایی ومشاوره خانواده شیراز تربیتی ،تحصیلی ،عاطفی دکتر غلامعلی




برچسب :