سفرنامه تایلند (روز چهارم)

ببخشید هر کاری کردم از جلو نشد عکس بگیرم!!

ديديم يك دفعه كلي بچه هاي مدرسه ايي كوچيك و بزرگ اومدند و رفتن سمن يك سالن كه سالن نمايش فوك هاي آبيه گفتيم اينو بريم ببينيم بليط گرفتيم و رفتيم داخل تنها ما دو نفر بين حدودا 200الي 300 نفر دختر پسرهاي با مزه تايلندي با لباس فرمهاي قشنگشون نشستيم و تا شروع برنامه اونا كلي سرو صدا كردند . تو كيفمون پسته بادام و خرما داشتيم برام جالب بود وقتي همسرم به دو تا دخترخوش خنده و مهربون كه كنارش نشسته بودند از اونا تعارف كرد اول تشكر كردند و خيلي جالب مثلا خرما رو با تعجب يكم تو دهنشون مي كردند مزه مي كردند مي خوردند و مي پرسيدند كه هستش هم خوردني يا نه و پسته رو همسري بهشون ياد مي داد كه چه جوري باز كنن و بخورند و اونا هم يكي يكي به دوستاي كناريشون مي دادند و مي خوردند و کلی هم تشکر کردند.

نمايش با حضور 3 تا فوك و مربيهاشون شروع شد كه خوب بود و صحبتهاشون به زبون تايلندي بود كه بچه هاي خيلي خوششون اومده بود و جيغ مي زدند و حركات جالبي فوكهاي انجام ميدادند . نيم ساعت نمايش طول كشيد و ما هم با بچه هاي كلي عكسهاي قشنگ گرفتيم و اموديم بيرون. از این جور نمایشها حیوانات چند جای دیگه هم بود که ما دیگه نرفتیم.

از هر نوع حيوان و پرنده بگيري تا انواع خزنده و گزنده مثل سوسمارو مارهاي و.... تو اينجا بود كه محل هاي نگهداريشون رو مثل زيستگاهاي واقعي شون درست كرده بودند كه خيلي از اونها روئ ما هيچ وقت از نزديك نديده بوديم و به همين خاطر تجربه خوبي بود . همه جا تميز بود و هيچ بوي بدي هم نمي اومد نزديكهاي ظهر كم كم بازديد كننده ها يكم بيشتر شدند ما هم بعد ديدن حيونات رفتيم كنار درياچه و كلي عكسهاي قشنگ گرفتيم و ساعت 1 ظهر از اونجا خارج شديم . خوبي اينجا اين بود كه اولا داخل شهر بود و به هتل نزديك كه خيلي راحت وبا هزينه كم تونستيم اينجا رو ببينم و از طرف ديگه كلا 3 ساعت وقتمون رو گرفت و ما نه خسته شديم و بلكه كل بعد از ظهر و شب رو وقت داشتيم كه طبق برناممون عمل كنيم.

چند تا عکس از باغ وحش دیوزیت

از همون جا تاكسي گرفتيم و رفتيم هتل ساعت 1.5 بود و ما تصميم داشتيم براي خريد بريم محلي به نام Bo Bae Tower كه شنيده بوديم خيلي براي خريد عاليه تا اينجا سفر خودم هيچ خريدي كه باب ميلم باشه انجام ندادم و گفتيم خريدهامون رو از همين Bo Bae Tower انجام بديم .

از هتل آسيا كه خارج مي شين سمت راستتون حدودا 200 الي 300 متر جلوتر يك رودخونست كه روش پله براي رفتن بهBo Bae رفتيم زير پل كنار رودخونه كه با قايقهاي مسافر بري بريم اونجا از اونجا يك ايستگاه فاصله داره و كرايه هر نفر 10 بت بود كه خود همين قايق سواري هم لذتي داشت وتو قايقي كه سوار شديم كلي توريستهاي اروپايي بودند كه نمي دونم از كجا مي اومدن و كجا مي رفتن شايد هم تنها براي قايق سواري تو رودخونه اي داخل بانكوك و لذت بردن از تماشاي خونه هاي خيلي كوچيك و قشنگ و شايد هم خونه هايي كه اصلا به نظر نمي رسيد كسي بتونه تو همچين جاهايي زندگي كنه و كنار رودخونه بودند!! سوار قايق شدند .

ما به كسي كه پول جمع مي كرد گفتيم Bo Bae Tower مي خوايم پياده شيم اون هم نگه داشت و به همراه چند نفر ديگه پياده شديم .

Bo Bae Tower برج بزرگي جلومون بود كه كنارش پر لباس فروشي هاي مختلف بود رفتيم داخل اول از همه چشممون به فروشگاههای لوازم نوزاد افتاد كه هر چي لازم بود برای نوزداد و کودک توش داشت با جنسهاي خوب و قيمتهاي مناسب يك خواهرزاده جديد تو راه داشتم كه يك ماه ديگه به دنيا مي اومد. و اولين خريدمون كلي لباس و جوراب و پتو و وسايل نوزاد بود و چند تا لباس دخترونه كوچيك و قشنگ و با كيفيت . همين اول از اينجا خوشم اومد و گفتم مي تونم كلي خريد داشته باشم در ضمن اينجا تا ساعت 6 بعد از ظهر بازه و زود بسته مي شه ما هم عجله كرديم و تند تند خريد می کردیم .

تي شرت هاي خيلي خوشكل و شلوارك هاي خيلي خوب با جنسهاي عالي خريدم و همسرم هم لباسهايي كه دوست داشت و براي سوغات هم براي چند نفری از اینجا خريد كرديم.

اينجا جاي خوب براي خريد لباس و كفش و وسايل نوزاد . لباسهاي دخترونه و پسرونه زيبا و قشگ و لباسهاي زنونه و مردونه البته لباس مجلسي نه تو مايع هاي تي شرت و شلوارك و پيراهن و شلوار. از اينجا خيلي خوشم اومد و پيشنهاد مي كنم حتما بريد خيلي بهتراز پتونم و بازارهاي اطرافشه و از لحاظ كيفيت اجناس- قيمت- و شكيل بودن خيلي خيلي مناسب بود.

مخصوصا اگه كلي بخواين خريد كنين كه قيمت خيلي پايين تر مي ياد.

ساعت كه 6 شد همه داشتن تعطيل مي كردند ما هم با كلي خريد با همون قايق ها برگشتيم هتل به همين راحتي موقعيت هتلمون خيلي عالي بود و به همه جا به راحتي دسترسي داشتيم از قايق كه پياده شديم از كنار رودخانه زير پل موزهاي سبز كوچيكي بود كه حدودا 20 تا موز رو خريدم 20 بت كه خوشمزه هم بود . اومديم هتل وسايل ها رو گذاشتيم نهار خورديم و دوباره رفتيم بيرون براي رفتن به محله چاينا تاون.

سوار تاكسي شديم و رفتيم مسير به نظر يكم دور بود ولي ترافيك نزديك چاينا تاون زياد بود و ما همون نزديك ديگه پياده شديم و خودمون رفتيم بقيشو سريع تر رسيدم .

اون تاريخي كه ما اونجا بوديم 2 روز بعدش سال نو چيني ها شروع مي شد و بهمين خاطر تو بانكوك همه جا آذين بسته شده بود با فانوسها و پارچه هاي زيباي قرمز وقتي وارد خيابون چاينا شديم اينجا ديگه از همه جا بيشتر تزئين شده بود هوا هم تاريك شده بود و خيلي خيابون قشنگ شده بود و چقدر شلوغ بود سريع ياد 2 شب عيد نوروز خودمون افتادم كه همه در حال خريد شيريني و شكلات و آجيل هستند و خريد عيد مي كنن . اينجا هم اينجوري بود .

تو خيابون پر بود از دستفروشهايي كه انواع شيريني و شكلات . ميوه اي خيلي تميز و شيك مثل گيلاس و انگورهايي بود كه هر كدوم اندازه يك گردو خيلي بزرگ بودند و كه آدمورو وسوسه مي كردند ما هم خريديم .

يك تنقلاتي داشتند كه با برنج درست مي شد كه فروشنده زن چيني به ما داد تست كرديم به صورت مكعب مانند بود خورديم ديديم خيلي خوشمزست و يك بسته گرفتيم ازش همچنين يك چيزهاي ديگه بود كه با مخلوط كنجد و بادام زميني كه داخل شيره بود درست كرده بود اونا رو هم تست كرديم كه خيلي خوشمزه بود كه يك بسته بزرگ كه نقلهاي رنگي قشنگي هم قاطيش بود خريدم . كه بعدا كه اومديم ايران پشيمون شديم چرا بيشتر نخريديم!!

داخل يك بازارچه ايي رفتيم كه كلي خورنيهاي عجيب و غريب داشتن كه اصلا نمي دونستيم چي هست مثلا پلاستیک هایی رو پر کرده بودند از چیزهای کرم رنگی که پف کرده بودند پرسیدیم هم باز نتونستیم بفهمیم . ولي ديدن اونهه مردم چيني در حال خريد شب عیدشون خيلي جالب بود .

تو خيابون هم جا به جا صندلي گذاشته بودند و مردم داشتند غذاهاي مخصوص خودشون رو مي خوردند!!!

از این دمپایی های اژدهایی هم خریدیم که خیلی باحالن و همه خوششون اومد

اینا هم غازهای سرخ شده اند که به نظر خوشمزه می یان ولی ما نخوردیم!! چون از اون روزی که اون غذای بد بورو مزه کردم شجاعتم رو برای تست کردن غذاهاشون از دست دادم

مغازه هايي بزرگي بود پر از انواع وسايل ساخت چین همچون مجسمه های خیلی بزرگ و زیبا و فنجان قوري هاي چيني وتزئيني هاي خوشگل و نفيس و خیلی چیزهای دیگه كه من يك مجسمه اژدها به عنوان نماد و يادگاري از اين خيابون گرفتم كه خيلي قشنگه. از چاينا تاون هم خيلي خوشم اومد و به رفتنش مي ارزيد.

رفتيم تا خيابون بالايي كه سوار تاكسي بشيم برگريدم ولي چند تا تاكسي كه ازشون خواستيم ما رو ببرند هتل حاضر نشدند از تاكسي متر استفاده كنند و قيمت بالا مي گفتند . يكم رفتيم جلوتر چند تا معبد بزرگ رو ديديم و يك جا ديگه مثل دروازه مانند كه به سبك دروازه هاي چين ساخته شده بود قشنگ بود و عكس گرفتيم . آخرش هم با يك توك توك توافق كرديم و برگشتيم هتل كه خيلي هم خوب بود توك توك سواري تو اين هواي خوب .

رسيديم هتل خسته هم شده بوديم من وقت نكرده بودم از استخر هتل استفاده كنم كه تو هم طبقه ايي بود كه اتاق ما بود وقت هم يك ربعي بيشتر نداشتم چون ديگه تعطيل مي شد براي همين سريع لباس عوض كردم ورفتم شنا كه خيلي آبش سرد بود يك دوري شنا كردم و برگشتم تو اتاق ولي استخر تميزي بود.

وسايلهامون رو همه رو جمع كرديم و آماده گذاشتيم كنار چون فردا صبح بايد اتاق رو تحويل مي داديم و مي رفتيم پاتايا.

سفرنامه تایلند (روز چهارم)

مطالب مشابه :

درباره لباسها

فروشگاه اینترنتی لباس - معرفی سایت های خرید اینترنتی لباس

فروش عمده و خرده پوشاك در تبریز( ارسال براي تمام نقاط ايران )

سفر حج 2

نمایندگی برندهای لباس در تبریز

مزایای خرید از پوشاک زنانه و دخترانه مینوسا

تونیک ولباس زنونه

سفرنامه تایلند (روز چهارم)