زندگینامه امام محمد باقر(ع)
زندگینامه امام محمد باقر)ع(<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
نام مبارك امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ,بدين جهت كه : درياى دانش را
شكافت و اسرارعلوم را آشكارا ساخت .
القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كردهاند كه
هريكبازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است.
كنيه امام ابوجعفر بود .
مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى ( ع )است .
بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اكبر حضرت امام حسن ( ع )و از
سوى پدربه امام حسين ( ع ) مي رسيد .
پدرش حضرت سيدالساجدين , امام زين العابدين , على بن الحسين ( ع ) است .
تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدينه جانگداز
كربلا همراه پدر و در كنار جدش حضرت سيدالشهداء كودكى بود كه به چهارمين بهار
زندگيش نزديك مي شد .
دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى كه سال درگذشت امام زين
العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . يعنى مدت 19 سال و چند ماه ادامه
داشته است .
در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفرصادق ( ع ) مسائلى مانند
انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسى و ظهور
سرداران ومدعيانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و ديگران مطرح است ,
ترجمه كتابهاىفلسفى و مجادلات كلامى در اين دوره پيش مي آيد , و عده اى از
مشايخ صوفيه و زاهدان وقلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا مي شوند .
قاضيها و متكلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پديدميآيند و فقه و
قضاءو عقايد و كلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراكز قدرت خلافت شرح و
تفسير مي نمايد , و تعليمات قرآنى - به ويژه مسأ له امامت و ولايت را , كه پس
از واقعه عاشورا وحماسه كربلا , افكار بسيارى از حق طلبان را به حقانيت آل على
( ع ) متوجه كرده بود , و پرده از چهره زشت ستمكاران اموى ودين به دنيا
فروشان برگرفته بود , به انحرافمي كشاندند و احاديث نبوى را دربوته فراموشى قرار
ميدادند .
برخى نيز احاديثى به نفع دستگاه حاكم جعل كرده ويا مشغول جعل بودند و يا آنها رابه
سود ستمكاران غاصب خلافت دگرگون مي نمودند .
اين ها عواملى بود بسيار خطرناك كه بايد حافظان و نگهبانان دين در برابرآنهابايستند
بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وى امام جعفر صادق ( ع )از موقعيت
مساعدروزگار سياسى , براى نشر تعليمات اصيل اسلامى و معارف حقه بهره جستند ,
و دانشگاهتشيع و علوم اسلامى را پايه ريزى نمودند .
زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقى تعليماتپيامبر
( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند , و مي بايست به تربيت شاگردانى عالم
وعامل و يارانى شايسته و فداكار دست يازند , و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و
تدوين وتدريس كنند .
به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مركز علماء ودانشمندان و راويان حديث و
خطيبانو شاعران بنام بود .
در مكتب تربيتى امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته مي شد .
ابوجعفر امام محمد باقر ( ع )متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و اميرالمؤمنين
( ع)و پدر و جد خود بود واين صدقات را بر بنى هاشم و مساكين و نيازمندان
تقسيم مي كرد , و اداره آنهارا از جهت مالى به عهده داشت .
امام باقر ( ع ) داراى خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود .
سيرت و صورتش ستوده بود .
پيوسته لباس تميز و نو ميپوشيد .
در كمال وقار و شكوه حركت ميفرمود .
از آن حضرت مي پرسيدند : جدت لباس كهنه و كم ارزش مي پوشيد , تو چرا لباس
فاخر برتن مي كنى ؟ پاسخ ميداد : مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز , كه
محرومان و فقراو تهيدستان زيادبودند , چنان بود .
من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افكار , نمي توانم تعظيم شعائر دين كنم .
امام پنجم ( ع ) بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود .
با همه اصحاب مصافحه مي كرد و ديگران را نيز بدين كار تشويق مي فرمود .
در ضمن سخنانش مي فرمود : مصافحه كردن كدورتهاى درونى را از بين مي برد و
گناهاندوطرف - همچون برگ درختان در فصل خزان – ميريزد
امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامى مانند دستگيرى از نيازمندان و
تشييع جنازه مؤمنين وعيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينى ,
كمال مواظبترا داشت .
مي خواست سنتهاى جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده كند و مكارم
اخلاقى را به مردم تعليم نمايد .
در روزهاى گرم براى رسيدگى به مزارع و نخلستانها بيرون مي رفت , و باكارگران و
كشاورزان بيل مي زد و زمين را براى كشت آماده ميساخت .
آنچه ازمحصول كشاورزى - كه با عرق جبين - به دست مي آورد در راه
خداانفاق ميفرمود .
بامداد كه براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) مي رفت , پس از
گزاردنفريضه , مردم گرداگردش جمع ميشدند و از انوار دانش و فضيلت او
بهرهمندميگشتند .
مدت بيست سال معاويه در شام و كارگزارانش در مرزهاى ديگر اسلامى درواژگون
جلوهدادن حقايق اسلامى - با زور و زر و تزوير و اجير كردن عالمان خودفروخته –
كوششبسيار كردند .
ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعهجانگداز
كربلا و ستمهاى بي سابقه آل ابوسفيان , كه مردم به حقانيت اهل بيت عصمت
( ع)توجه كردند , در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأ له امامت و رهبرى , كه تنها
شايسته امام معصوم است , سعى بليغ كردندو معارف حقه اسلامى را - در جهات
مختلف - بهمردم تعليم دادند ; تا كار نشر فقه و احكام اسلام به جايى رسيد كه
فرزند گرامى آنامام , حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد
پايه گذارى نمود , واحاديث و تعليمات اسلامى را در اكناف و اطراف جهان آن روز
اسلام انتشار داد .
امام سجاد ( ع )با زبان دعا و مناجات و يادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و
نهى از منكرو امام باقر ( ع ) با تشكيل حلقه هاى درس , زمينه اين امر مهم را
فراهمنمود ومسائل لازم دينى را براى مردم روشن فرمود .
رسول اكرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينى وحى الهى وظايفى
راكه فرزندان و اهل بيت گرامي اش در آينده انجام خواهند داد و نقشى را كه در
شناخت وشناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت , ضمن احاديثى كه از آن
حضرت روايت شده , تعيين فرموده است .
چنان كه در اين حديث آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى كه در آخر عمر دو
چشم جهان بينش تاريك شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد
صداى كودكى را شنيد , پرسيد كيستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسينم , جابر
گفت : نزديك بيا , سپس دست او راگرفت و بوسيد و عرض كرد : روزى خدمت
جدت رسول خدا ( ص)بودم .
فرمود : شايد زنده بمانى و محمدبن على بن الحسين كه يكى از اولاد من است
ملاقاتكنى .سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حكمت دهد .علم و دين
را نشر بده .
امام پنجم هم به امر جدش قيام كرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينى
وتعليم حقايق قرآنى و احاديث نبوى ( ص ) پرداخت
اين جابر بن عبدالله انصارى همان كسى است كه در نخستين سال بعد از شهادت
حضرتامام حسين ( ع ) به همراهى عطيه كه مانند جابر از بزرگان و عالمان باتقوا و
ازمفسران بود , در اربعين حسينى به كربلا آمد و غسل كرد , و در حالى كه عطيه
دستش راگرفته بود در كنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء آمد و زيارت آن سرور
شهيدان را انجامداد .
بارى , امام باقر عليه السلام منبع انوار حكمت و معدن احكام الهى بود .
نام نامى آن حضرت با ده ها و صدها حديث و روايت وكلمات قصار و اندرزهايى
همراهاست , كه به ويژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و
شاگردانشايسته خود بيان فرموده است .
بنا به رواياتى كه نقل شده است , در هيچ مكتب و محضرى دانشمندان خاضع تر و
خاشع ترازمحضر محمد بن على ( ع ) نبوده اند
در زمان اميرالمؤمنين على ( ع ) گوئيا , مقام علم و ارزش دانش هنوز -چنان كه
بايد - بر مردم روشن نبود , گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حيات مادى بيرون
ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشيده بودند , و در كنار درياى بيكران وجود
على(ع ) تشنه لب بودند و جز عدهاى معدود قدر چونان گوهرى رانمي دانستند .
بي جهت نبود كه مولاى متقيان بارها مي فرمود : سلونى قبل از تفقدونى پيش از
آنكهمن را از دست بدهيد از من بپرسيد
و بارها مي گفت : من به راههاى آسمان از راههاى زمين آشناترم .
ولى كو آن گوهرشناسى كه قدر گوهر وجودعلى را بداند ؟ اما به تدريج , به ويژه در
زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم كم كم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامى را
دركمي كردند , و مانند تشنه لبى كه سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر
آن راندانسته باشد , زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام
علمىامام ( ع ) شدند , و به قول يكى از مورخان : مسلمانان در اين هنگام از ميدان
جنگ ولشكر كشى متوجه فتح دروازه هاى علم و فرهنگ شدند
امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان - بهعلت
خفقان فراوان و كمبودحماسه آفرينان - فراهم نبود , از اين رو , نشر معارف اسلام
و فعاليت علمى راو هم مبارزه عقيدتى و معنوى با سازمان حكومت اموى را , از
اين طريقمناسب ترمي ديد , و چون حقوق اسلام هنوز يك دوره كامل و مفصل
تدريس نشده بود , بهفعاليتهاى ثمر بخش علمى در اين زمينه پرداخت .
اما بدين خاطر كه نفس شخصيت امام و سير تعليمات او - در ابعاد و مرزهاى مختلف
- بر ضرر حكومت بود , مورد اذيت دستگاه قرار مي گرفت .
در عين حال امام هيچگاه از اهميت تكليفى شورش ( عليه دستگاه ) غافل نبود , و از
راه ديگرى نيز آن را دامن مي زد : و آن راه , تجليل و تأ ييد برادر شورشيانش زيد
بنعلى بن الحسين بود .
رواياتى در دست است كه وضع امام محمد باقر ( ع ) كه خود - در روزگارش –
مرزبانبزرگ فكرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصيل
اسلامى و جهان بينىخاص قرآن , و تنظيم مبانى فقهى و تربيت شاگردانى مانند
امام شافعى و تدوين مكتبداشته , موضع انقلابى برادرش زيد را نيز تأ ييدمي كرده
است چنانكه نقل شده امام محمدباقر ( ع ) مي فرمود : خداوندا پشت من را به زيد
محكم كن .
و نيز نقل شده است كه روزى زيد بر امام باقر ( ع ) وارد شد , چون امام ( ع ) زيد
بن على را ديد , اين آيه را تلاوت كرد :
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسطشهداء لله .
يعنى : اى مؤمنان , بر پاى دارندگان عدالت باشيد و گواهان , خداى را .
آنگاه فرمود : انت و الله يا زيد من اهل ذلك , اى زيد , به خدا سوگندتو نمونهعمل
به اين آيه اى .
مي دانيم كه زيد برادر امام محمد باقر ( ع ) كه تحت تأ ثير تعليمات ائمه ( ع)براى
اقامه عدل و دين قيام كرد .
سرانجام عليه هشام به عبدالملك اموى ,در سال ( 120 يا 122 ) زمان امامت امام
جعفر صادق ( ع ) خروج كرد و دستگاه جبار , ناجوانمردانه او را به قتل رساند .
بدن مقدس زيد را سالها بردار كردند و سپس سوزانيدند .
و چنانكه تاريخ مي نويسد : گرچه نهضت زيد نيز به نتيجه اى نينجاميد و قيامهاىديگرى
نيز كه در اين دوره به وجود آمد , از جهت ظاهرى به نتايجى نرسيد , ولى اينقيامها و
اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرك و بيدارى و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه
جور به شمار آمده و خون پاك شيعه را درجوشش و غليان نگه داشته و خط شهادت را
تا زمانما در تاريخ شيعه ادامه داده است
امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند , كه
زمينه را مساعد نمي ديدند , ولى در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره
حكومت و تعليم و نشر اصول اسلام و روشن كردن افكار , كه نوعى ديگر از مبارزه
است , دست زدند .
چه در اين دوره , حكومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شدهبود
, از اين رو بهترين فرصت براى نشرافكار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و
ترسيمخط درست حكومت , پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسى به شكل
پايه ريزى و تدويناصول مكتب - كه امرى بسيار ضرورى بود - پيش آمد .
اما چنان كه اشاره شد , دستگاه خلافت آنجا كه پاى مصالح حكومتى پيش مي آمدو
احساسمي كردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمي گيرد و خط صحيح را
در شناختامام معصوم ( ع ) و امامت كه دنباله خط رسالت و بالاخره حكومت الله
است تعليم مي دهد , تكان مي خوردند و دست به ايذاء و آزار وشكنجه امام ( ع )
مي زدند و گاه به زجر وحبس و تبعيد ... براى شناخت اين امر , به بيان اين واقعه كه
در تاريخ ياد شده استمي پردازيم : در يكى از سالها كه هشام بن عبدالملك ,
خليفه اموى , به حج مي آيد , جعفر بن محمد , امام صادق , در خدمت پدر خود , امام
محمد باقر , نيز به حج مي رفتند
روزى در مكه , حضرت صادق , در مجمع عمومى سخنرانى مي كند و در آن سخنرانى
تأ كيدبر سر مسأ له پيشوايى و امامت و اينكه پيشوايان بر حق و خليفه هاى خدا در
زمينايشانند نه ديگران , و اينكه سعادت اجتماعى و رستگارى در پيروى از ايشان
است و بيعتبا ايشان و ... نه ديگران .
اين سخنان كه در بحبوحه قدرت هشام گفته مي شود , آن هم در مكه در موسم حج ,
طنينىبزرگ مي يابد و به گوش هشام مي رسد
هشام در مكه جرأ ت نمي كند و به مصلحت خود نمي بيند كه متعرض آنان شود .
اما چون به دمشق مي رسد , مأ مور به مدينه مي فرستد و از فرماندارمدينه مي خواهد
كهامام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه كرد , و چنين مي شود
حضرت صادق ( ع ) مي فرمايد : چون وارد دمشق شديم , روز چهارم ما را به مجلس خودطلبيد .
هنگامى كه به مجلس او درآمديم , هشام بر تخت پادشاهى خويش نشسته و لشكر و
سپاهيان خود را در سلاح كامل غرق ساخته بود , و در دو صف دربرابر خود نگاه
داشتهبود .
نيز دستور داده بود تا آماج خانه اى ( جاهايى كه درآن نشانه براى تيراندازى
مي گذارند ) در برابر او نصب كرده بودند , و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه
تيراندازى بودند .
هنگامى كه وارد حياط قصر او شديم , پدرم در پيش مي رفت و من از عقب او
مي رفتم , چون نزديك رسيديم , به پدرم گفته : شما هم همراه اينان تير بيندازيد
پدرم گفت : منپير شده ام .
اكنون اين كار از من ساخته نيست اگر من را معاف دارى بهتر است .
هشام قسم يادكرد : به حق خداوندى كه ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامى داشت
, تورا معاف نمي دارم .
آنگاه به يكى از بزرگان بنى اميه امر كرد كه تير و كمان خود را به او ( يعنىامام باقر
( ع ) بده تا او نيز در مسابقه شركت كند
پدرم كمان را از آن مرد بگرفت و يك تير نير بگرفت و در زه گذاشت و به قوت
بكشيدو بر ميان نشانه زد .
سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد ... تاآنكه نه تير پياپى افكند .
هشام از ديدن اين چگونگى خشمگين گشت و گفت : نيك تير انداختى اى ابوجعفر , تو
ماهرترين عرب و عجمى در تيراندازى .
چراميگفتى من بر اين كار قادر نيستم ؟ ...
بگو : اين تيراندازى را چه كسى به توياد داده است .
پدرم فرمود : مي دانى كه در ميان اهل مدينه , اين فن شايع است .
من در جوانى چندى تمرين اين كار كرده ام .
سپس امام صادق ( ع ) اشاره مي فرمايد كه : هشام از مجموع ماجرا غضبناك گشت و
عازمقتل پدرم شد .
در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر ( ع ) سخن
مي گويد .
امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و اينكه رهبريك
اجتماع اسلامى بايد چگونه باشد , سخن مي گويد .
اينها همه هشام را - كه فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام -بيش از
پيشناراحت مي كند
بعضى نوشته اند كه : امام باقر را در دمشق به زندان افكند
و چون به او خبر مي دهند كه زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شده اند
, امام را رها مي كند و به شتاب روانه مدينه مي نمايد .
و پيكى سريع , پيش از حركت امام از دمشق , مي فرستد تا در آبادي ها و شهرهاى
سرراه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق ع ) تبليغ كنند تا بدين گونه ,مردم
با آنان تماس نگيرند و تحت تأ ثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند
با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر , از تماس با مردم - حتى مسيحيان - و روشن
كردن آنان غفلت نمي ورزد .
جالب توجه و قابل دقت و يادگيرى است كه امام محمد باقر ( ع ) وصيت مي كند به
فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) كه مقدارى از مال او را وقف كند , تاپس از مرگش
, تاده سال در ايام حج و در منى محل اجتماع حاجي ها براى سنگ انداختن به شيطان
( رمىجمرات ) و قربانى كردن براى او محفل عزا اقامه كنند .
توجه به موضوع و تعيين مكان , اهميت بسيار دارد .
به گفته صاحب الغدير -زنده ياد علامه امينى - اين وصيت براى آن است كه اجتماع
بزرگ اسلامى , در آن مكان مقدس با پيشواى حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد
درپيش گيرد , واز ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد , و اين نهايت حرص بر
هدايتمردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى.
شهادت امام باقر ( ع )
حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت
امامزين العابدين ( ع ) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير
امامت , نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى , تعليم شاگردان , رهبرى اصحاب و مردم ,
اجرا كردن سنتهاىجد بزرگوارش در ميان خلق , متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت
به خط صحيح رهبرى و راهنمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام
معصوم , كه تنها خليفه راستين خدا ورسول ( ص ) در زمين است , پرداخت و
لحظه اى از اين وظيفه غفلت نفرمود .
سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام
مسموم شد و چشم از جهان فروبست .
پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردند .
زنان و فرزندان
فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع )
وعبدالله كه مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود .
ابراهيم و عبيدالله كه از ام حكيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشانوفات
كردند .
على و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند .
مطالب مشابه :
نمونه سوالات سال اول راهنمایی
مدرسه راهنمایی پسرانه امام محمد باقر مدرسه راهنمایی پسرانه امام محمد سایت مدرسه. وبلاگ
نمونه سوالات سال اول راهنمایی
مدرسه راهنمایی پسرانه امام محمد باقر مدرسه راهنمایی پسرانه امام محمد سایت مدرسه. وبلاگ
زندگینامه امام محمد باقر(ع)
زندگینامه امام محمد باقر اصفهان آموزش وپرورش تبیـــــــان راهنمایی پسرانه
زندگینامه امام محمد باقر(ع)
زندگینامه امام محمد باقر اصفهان آموزش وپرورش تبیـــــــان راهنمایی پسرانه
فیلم گوشی های گلکسی نوت2 و اکپریاz2
مدرسه راهنمایی پسرانه امام محمد باقر مدرسه راهنمایی پسرانه امام اصفهان خوش
فیلم گوشی های گلکسی نوت2 و اکپریاz2
مدرسه راهنمایی پسرانه امام محمد باقر مدرسه راهنمایی پسرانه امام اصفهان خوش
جشن ولایت
فعالیت های بسیج مدرسه راهنمائی امام محمد باقر سایت مدیریت راهنمایی پسرانه
برگزاری مسابقات ورزشی به مناسبت عید غدیر
بسیج دبیرستان دوره1 امام محمد باقر سایت مدیریت مدرسه راهنمایی پسرانه حضرت امام محمد
برگزاری مسابقات ورزشی به مناسبت عید غدیر
بسیج دبیرستان دوره1 امام محمد باقر سایت مدیریت مدرسه راهنمایی پسرانه حضرت امام محمد
ادرس مدارس
دبیرستان پسرانه امام وب سایت دبیرستان اعطا می کند و در مقاطع راهنمایی و دبیرستان و
برچسب :
سایت راهنمایی پسرانه امام محمد باقر اصفهان