نام خدا و یاد خدا

متن سخنرانی مجتهد شبسترب در شب 21 رمضان 1387 در حسینه ارشاد<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

آن چه درپی خواهد آمد متن سخنرانی آقای دکتر محمدمجتهدشبستری است که درشب 21 رمضان 1387 درحسینه ی ارشاد ایراد شده است. این متن توسط دکتر شبستری منقح شده و پس ازتنظیم نهایی در اختیار وبلاگ "معناگرا" قرارگرفته است. به همین دلیل ازجناب دکتر مجتهد شبستری کمال سپاس و قدردانی رادارد . همچنین از آقای محمدجواد امیراحمدی  دانشجوی فلسفه و کلام دانشگاه امام صادق که زحمت استخراج متن سخنرانی و تایپ آن را برعهده داشته اند بسیار سپاسگذارم

                                                    بنام خداوند جان و خرد

سلام عرض می کنم خدمت همه ی شما حاضران گرامی  خانم ها و آقایان

موضوع سخن من نام خدا و یاد خداست . البته شب قدر خود مناسبت خوبی است برای سخن گفتن درباره ی نام خدا و یاد خدا، ولی انگیزه ی من برای سخن گفتن در این موضوع بیش از این است. تنها به مناسبت شب قدر نیست که در این باره سخن می گویم، بلکه احساس یک ضرورت است. در جامعه های دینی نام خدا و یاد خدا می تواند هم وسیله ی تعالی و رهایی برای افراد آن جامعه باشد و هم می تواند مایه ی از خود بیگانگی برای افراد جامعه و مایه ی استفاده ی ابزاری برای عدّه ای بشود. بنابراین بسیار مناسب است در چنین فرصتی ما درباره ی این نام صحبت کنیم. تا آن جا که می توانیم این مطلب را بکاویم که ما از این نام(خدا) واقعا چه می توانیم بفهمیم،و چه باید بفهمیم که نه مایه ی از خود بیگانگی انسان از خودش شود همان طور که بحث های مفصلی عده ای از فلاسفه در این باره کرده اند و نه این نام وسیله ی استفاده ی ابزاری برای حکومت ها نگردد یا این خطرها به حداقل برسد.

 بسیاری از اندیشمندان که در تاریخ ادیان مطالعه کرده اند به این دو سویه بودن نام خدا توجّه کرده اند به خصوص در دهه های اخیر تحقیقات زیادی در این باره شده که چگونه ممکن است تعلّق به این نام و تأثّر از این نام و سر و کار داشتن با این نام حتی حالت بیمار گونه به خود بگیرد و مایه ی بیماری روانی عده ای شود. درپاره ای ازتحقیقات روان شناسی دین، از تعبیرمسمومیت استفاده شده است. مسمومیّت روان انسان با خدا براثردرک غلط ازاین نام و براثر مفهوم نادرستی که انسان ها ممکن است از آن داشته باشند. ممکن است نسبتی با آن صاحب نام برقرار شودکه موجودیت و هویت انسان به خطر بیفتد. این واقعیت ها برای من انگیزه ی مهمی بوجود می آورد تا در این باره صحبت کنم. مدتی است به این نتیجه رسیده ام واین جور فکر می کنم که درجامعه و فرهنگ آشفته ی فعلی ما، این نام را باید تطهیر کرد و به مفهوم صحیح اش بازگرداند

خدا یک نام است شاید هیچ نامی در عالم انسان به شهرت نام خدا نبوده و هیچ نام دیگری این قدر بر زبان های انسان ها رانده نشده است . البته این نام یعنی نام خدا در جامعه هایی مطرح بوده و هست که خداپرست اند و خداپرست بوده اند، منوتئیست (یکتاپرست) هستند. این جامعه ها بر دو دسته هستند. بخشی از این جامعه ها که در آن ها ادیان یکتا پرستانه هست و نام خدا در آن جاها یک نام آشنا والهام بخش است جامعه های سکولار هستند که در قرون اخیر سکولار شده اند، البته با این تفاوت که میان جامعه ی سکولار و دولت سکولار فرق هست. جامعه ی سکولار، جامعه ای است که در آن جا مفاهیم و ارزش های تعیین کننده برای زندگی وتوافقات اجتماعی ، ارزش های دینی نیست و ارزش های دینی به حوزه ی زندگی های خصوصی رانده شده است. به این جامعه ها گفته می شود جامعه های سکولار، در جامعه های سکولار مثل تقریباً همه ی کشورهای اروپا و آمریکا کلیسا هست، جریان های دینی هست، جمعیت های دینی هست وگاهی خیلی هم قدرت دارند بنابراین نام خدا زنده است امّا نه به طور عمومی و به عنوان منشأومبدأ ارزش های توافقی برای سیاست وحکومت ودر صحنه ی زندگی اجتماعی. این ها یک دسته از جوامع هستند اما دسته ای دیگر ازجوامع هم هستند که سکولار نشده اند مثل جامعه های اسلامی. در جوامع مسلمان و هر جامعه ی دیگری که مثل جوامع مسلمان باشد نام خدا هم در صحنه ی زندگی اجتماعی وسیاسی مطرح است وهم در پیوند و ارتباطات انسان ها با یک دیگر. به صورت عمومی همه ی فضا پر از خداست به یک معنا، این که می گویم پر از خداست یعنی پر از نام خداست، یعنی شما هر جا روید می بینید به نوعی و به بهانه ای از خدا نامی به میان می آید. جامعه های اسلامی معمولاً این طور اند. در این میان جامعه ی فعلی ما از این نظر شاید در میان جامعه های اسلامی در رتبه ی اول قرار دارد یعنی بیش از همه ی جوامع مسلمان دیگر از این نام در جامعه ی ما استفاده می شود. در فرصت های مختلف، در خطبه ها، در سخنرانی ها، در اوائل کتاب ها، در اوائل مقالات، در کوچه و خیابان و مسجد و تلویزیون ورادیو، حتی در اول خبر گویی ها. این واقعیتی است تقریباً منحصر به فرد به این شکل. همه جا پر از این نام است. نکته ای خدمت تان عرض کنم که تا حدود زیادی نشان می دهد بار معنایی و مفهومی این نام در جامعه ی کنونی ما تا چه اندازه سنگین است. شما کمتر کتابی می بینید در جامعه ی ما به چاپ برسد که در اول آن کتاب "بسم الله الرحمن الرحیم" یا "به نام خدا" و یا به نام آن که جان را فکرت آموخت وامثال این ها چاپ نشده باشد، حتی کتاب های علمی. اما درکشورهای غربی، شما تقریباً کتابی پیدا نمی کنید که در اول آن چنین چیزهایی نوشته شده باشد حتی کتاب های الهیّات، حتی کتاب هایی که درباره ی دین نوشته شده است. من  خیلی کتاب الهیاتی ودینی مطالعه کرده ام به زبان خارجی، اما یک کتاب ندیدم که در اولش نوشته شده باشد به نام خدا. البته غالبا آدم های مؤمن آن ها را می نویسند نه آدم های غیر مؤمن و در داخل کتاب شما شاید صدها بار می بینید که کلمه ی خدا به کار برده شده است. سخنرانی ها را هم به نام خداشروع نمی کنند ومعمولا با این جمله شروع می کنند که خانم ها وآقایان محترم. بنده و امثال بنده هم که می رویم آن طرف هاو به زبان خودشان می خواهیم سخنرانی کنیم وقتی در اول می گوییم به نام خدا، مستمعان قدری تکان می خورند وچه بسا انتزاع خشونت هم از آن می کنند. در ذهن خودشان و می گویند این ها هم که نواندیش هستند بالاخره از این کارها دست برنمی دارند. این انتزاع ها را گاهی من در چهره شان دیده ام. این یک نمونه بود که خدمت تان عرض کردم که ببینید تفاوت میان ماو جوامع سکولارچه قدر است. خوب حالا که این نام درجامعه ی ما همه جا سایه افکنده ما باید در این مسئله تأمل کنیم که از این نام که دائماً تلقین می شود به ما به شکل های مختلف مستقیم یا غیر مستقیم، چه می فهمیم و چه باید بفهمیم. این تلقینات اثرفراوان دارد این تلقینات ما را زیر بار مفهومی این نام قرار می دهد، این یک واقعیت علمی مسلم است. برای تامین سلامت روانی واعتقادی ما بررسی این موضوع ضرورت دارد، باید سعی کنیم معنای صحیحی و مفیدی از این نام بفهمیم، و متاسفانه کمتر کسی به این موضوع فکر می کند. بسیاری از افراد فکر می کنند به خدا عقیده دارند. اما اگر از آن ها بپرسید دقیقاً چه می گویی و چه می فهمی از این نام، پاسخی به انسان می دهد که اگر دو تا سؤال درباره ی آن پاسخ کنید و بخواهد جواب دهد دچار تناقض خواهد شد، دچار ابهام خواهد شد. قبلاً توضیح مختصری درباره ی نام بدهم.

به طور کلّی ما با نام های موجودات با آن ها آشنا می شویم. اگر چیزی برای ما نام مشخّصی نداشته باشد ما نمی توانیم با آن نسبتی برقرار کنیم، آن چه هیچ نامی ندارد برای ما مجهول مطلق است. ما نمی توانیم با مجهول مطلق رابطه برقرار کنیم. از طریق نام هست که ما با هر موجودی رابطه برقرار می کنیم و از آن درکی پیدا می کنیم. نام ها به صاحب نام ها دلالت می کنند و ما را آشنا می کنند با این صاحب نام ها. در عالم ما انسان ها، مسمّاها یعنی صاحب نام ها موجودات و اشیاء و چیزها هستند. هر نامی به موجودی و شی ء ای و چیزی دلالت می کند. حالا آن موجود یا شی ء و چیز ممکن است امر مادی و خارجی باشد و ممکن است امر معنوی که در درون ما هست باشد. این نام ها دو دسته هستند یا اسم عام اند و یا اسم خاص. مثلاً ما می گوییم سنگ، چوب، درخت، انسان، این ها نام هستند ما مثلاً  سنگ را با این نام می شناسیم، یعنی در واقع ما با این نام سنگ را سنگ می کنیم و می شناسیم. (اگر بخواهیم با یک دقّت فلسفی بیشتر حرف بزنیم) این نام ها، نام عام است به این معنی عام است که ممکن است ده تا چوب وجود داشته باشد، صد تا چوب وجود داشته باشد، به همه ی آن ها می گوییم چوب. و گاهی نام خاص است. نام یک موجود معیّن است. مثلاً من فرض کنید برادری دارم اسمش حسن است و شما برادری دارید اسمش حسین است. این حسن و یا حسین اسم عام نیست اسم آن آقایی است که برادر من است یا اسم آن آقایی است که برادر شماست. وقتی این نام ها را می گوییم فقط به او اشاره می کند، به او دلالت می کند. حالا اگر یک شخص دیگری هم اسم برادر او حسن یا حسین باشد، آن نام ها هم فقط بر آن شخص های معین دلالت می کند و نه بر کس دیگر. این قبیل نام ها را می گوییم نام خاص. مثلاً تهران، اصفهان، مکّه، این ها نام های شهرها هستند اما نام های خاص هستند و فقط دلالت می کنند به موجودی معین که مثلاً این تهران است که ما در آن زندگی می کنیم. حالا وقتی مؤمنان می گویند خدا و این نام را بر زبان می آورند این نام بر چه دلالت می کند؟ آیا این نام، نام خاص است یا نام عام است. خوب معلوم است که در نظر یکتاپرستان این نام، نام خاص است. یعنی هر کسی می گوید خدا، منظورش از این خدا صاحب نامی است به خصوص. حالا آیا ما وقتی می گوییم خدا و به آن صاحب نام اشاره می کنیم، آن خدا موجودی است از موجودات و در کنار موجودات، همان طور که در سایر صاحب نام ها همین طور است و هر کدام از آن ها موجودی هستند در کنار موجودات دیگر؟ مثلاً یک درخت موجودی است در کنار درختی دیگر و هر انسانی موجودی است در کنار موجودات دیگر، آیا خدا هم موجودی است در کنار موجودات؟ یعنی ما آسمان داریم، زمین داریم، کوه داریم، دریا داریم، انسان داریم، کهکشان داریم که این ها همه موجودات اند و موجود دیگری هم داریم به نام خدا منتها خیلی بزرگ تر و خیلی قوی تر؟ دارای قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق، امّا موجودی غیر از آسمان، غیر از کهکشان، غیر از این، غیر از آن منتها در مقیاس خیلی وسیع تر؟ آیا پیشوایان دینی ما خدا را این گونه معرفی کرده اند؟ هیچ فکر کرده ایم در این زمینه؟

 پیشوایان دینی شیعه گفته اند این تصورات درباره ی خدا باطل است و خدا موجودی در کنار موجودات نیست و هیچ کس نمی تواند دقیقاً معیّن کند که خدا چیست و کیست چون نمی توان خدا را توصیف کرد. در باب خداشناسی این مسئله خیلی مهم است که نمی توان خدا را توصیف کرد و نمی توان گفت خدا این صفت را دارد، آن صفت را دارد، صفت سوم را دارد، صفت چهارم را دارد، صفت پنجم را دارد، مثل موجودات دیگر که ما می توانیم آن ها را توصیف کنیم و صفات آن ها را برشمریم. من می توانم بگویم این میز که هم اکنون در پشت آن نشسته ام و سخن می گویم مثلاً چهار متر طول دارد. این یک صفت، صفت دوم آن، این است 50 یا 60 کیلو وزن دارد، این هم یک صفت دیگر، صفت هندسی این میز هم این است که مستطیل است. اما درباره ی خدا نمی توان این گونه حرف زد، نمی شود گفت خدا عالم است و قادر به این معنا که خدا چیزی است و عالم و قادر بودن او چیز دیگر و صفات وی. چون همیشه صفت و موصوف دو چیز اند ( چنان که از مولای موحدان حضرت علی «ع» نقل خواهم کرد) شما وقتی موجودی را با صفتی متصف می کنید، آن موصوف غیر از آن صفت است و به همین جهت ممکن است به جای آن صفت، صفت دیگر داشته باشد. مثلاً همین میز که حالا رنگ اش قهوه ای است ممکن است به آن یک رنگ دیگر بزنند و رنگ آن مثلاً آبی بشود و این، نشان می دهد که میز غیر از رنگ اش است. ممکن است مقداری به وزن این میز اضافه کنند، ممکن است شکل هندسی این را تغییر دهند. هر وقت می گوییم فلان موجود فلان صفت را دارد معنای این سخن این است که موصوف و صفت دو چیز اند. وقتی نتوان خدا را توصیف کرد، دیگر خدا را موجودی در کنار موجودات دیگر نمی توان دانست، چون نمی توان تصور کرد که او صفت ندارد ولی موجودی در کنار موجودات دیگر است. گرفتاری های اعتقادی – روانی انسان مومن از آنجا شروع می شود که خدا را موجودی در کنار موجودات دیگر به حساب می آورد. این تصور نادرست اصل و اساس انسان وار انگاری خدا از سوی مومنان است که آنان را به انواع مشکلات فلسفی و روانی و حتی بیماری های روانی مبتلا می سازد. با این تصور نادرست ما انسان ها صفات خودمان را بار آن خدا می کنیم و یک دفعه چشمان را باز می کنیم و می بینیم آن خدا هم مثل ما از انسان ها تبعیت می طلبد، غضب می کند، انتقام می کشد، مثل ما خودی دارد، غیر خودی دارد و هکذا. فکر می کنیم او به صورت یک فاعل بیرونی در جهان و یا در زندگی ما دخالت می کند و چنین و چنان می کند، ما را خوشبخت یا بدبخت می سازد و چون زندگی ما همواره به صورت تراژیک باقی می ماند در برابر آن خدا حالت دوستی و نفرت توأمان پیدا می کنیم، با چنان خدایی چگونه سر کنیم.؟ اینجاست که عاقبت بیمارگونه می شویم و عقیده به خدا که قرار بود مایه ی نجات ما شود، مایه ی درماندگی و رنج و پوسیدگی ما می شود.

پیشوایان دینی ما گفته اند در مورد خدا نام ها مطرح است نه صفت ها. اسماء حُسنی مطرح است نه صفات. این دو با هم فرق دارند. متکلمان عوام از صفات خدا حرف زده اند اما متکلمان بادقت و عقلگرا اگر هم از صفات خدا حرف زده اند گفته اند عین ذات اوست و وقتی گفتند عین ذات اوست یعنی نمی شود خدا را توصیف واقعی کرد. اما آن خداشناسان که معرفت بالاتری نصیبشان شده گفته اند خدا نام های زیبا (اسماء حسنی) دارد و نه صفات. عالم، قادر، حی و مانند این ها نام های خداست و نه صفات وی. از امام علی (ع) که امشب به یاد او هستیم در اولین خطبه ی نهج البلاغه چنین نقل شده است. "اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهاده کل صفه انها غیرالموصوف و شهاده کل موصوف انه غیر الصفه فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جزّاه و من جزّاه فقد جهله و من جهله فقد اشار الیه و من اشار الیه فقد حدّه و من حدّه فقد عدّه." من فکر می کنم در سخنان پیشوایان دینی ما این بلیغ ترین توصیف از توحید است. ترجمه ی ابتدایی آن چنین است: دین با خداشناسی آغاز می شود. کمال خداشناسی با تصدیق خدا حاصل می گردد. تصدیق کامل خدا عبارت است از توحید خدا. توحید کامل این است که رابطه ی خود را با خدا خالص گردانی. کمال اخلاص با خدا این است که هر صفتی را از او نفی کنی، چون هر صفتی شهادت می دهد که آن غیر از موصوف است (دوگانگی در میان است). پس هر کس خدا را توصیف کند (بگوید خدا چنین است یا چنان است)، خدا را قرین صفاتش یا قرین خود (توصیف کننده) ساخته و هر کس برای خدا قرین بسازد او را دوگانه اش کرده است. در کنار او یک موجود دیگر قرار داده است و هر کس چنین کند برای خدا اجزاء قائل شده است. (که در پاره ای از آن اجزاء خدا با آن موجود دیگر شریک است و پاره ای دیگر از آن متمیز است) و آن کس که چنین می کند (در واقع) جاهل به خداست. اصلاً از او خبر ندارد و درباره ی یک چیز دیگر دارد حرف می زند و خیال می کند درباره ی خدا حرف می زند. و آن کس که جاهل باشد به خدا (و درباره ی او سخن گوید) در واقع خدا را مورد اشاره قرار داده است. یعنی چیزی در ذهن خود درست کرده و دارد به آن اشاره می کند و آن کس که به خدا اشاره کند (درواقع) او را محدود و متناهی ساخته است و چنین کسی خدا را تعدد بردار فرض نموده است (چون آنچه محدود و متناهی است می تواند متعدد باشد)


مطالب مشابه :


آغاز با نام خدا در اشعار فارسی

آغاز با نام خدا در اشعار متن کتاب متون انگلیسی




جملات زیبا در رابطه با خداوند

مهمان دنيايم/شروع کن ، يک قدم با تو/ تمام خدا با اين همه نام خداوندي که




به نام خدا های شعری: ( 164 مورد) + دعای شروع کلاس

به نام خدا کارهایشان را به نام خدا شروع کنند وهم با نام او راست گشت آسمان




نام خدا و یاد خدا

این متن توسط دکتر ومعمولا با این جمله شروع می کنند با گفتن نام العلیم خدا را یاد می




متن شروع و پایان مراسم مجری در دهه فجر - هیئت محبین مهدی

متن شروع : تابيدن گرفتي و با سلام و شروع مجري صحنه 3: به نام آن که بندگان را




چگونه شروع كنيم

5-اگر كاري با نام خدا شروع شود رهايي و عدم وابستگي و بي توقعي و این متن برنده جایزه




نمونه متن های مجری

· کلاکت 2: شروع برنامه: (با نشستن بچه ها و تشویق حضار) متن ادبی به نام خدا




برچسب :