روابط ایران و جنوب آسیا : ارائه یک چارچوب تحلیلی
مناطقی مثل اروپا، امریکای شمالی و حوزه آسیا پاسیفیک قرار گرفته بود و در معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی جهان کمتر مورد توجه بود اما هم اینک این منطقه به یکی از حساس ترین مناطق جهان تبدیل شده است. وجود دو قدرت اتمی (هند و پاکستان)، رادیکالیسم اسلامی که از نظر غرب تروریسم خوانده میشود،رادیکالیسم هندو (هندوتوا), رشد اقتصادی سریع، جمعیت زیاد و ... اهمیت ژئوپولیتیک این منطقه را افزایش داده است و به همین دلیل امروز اغلب قدرت های مهم به نوعی توجه خود را به منطقه جنوب آسیا معطوف کردهاند.
اگرچه تا چند دهه پیش، منطقه جنوب آسیا همچون مناطقی مثل آفریقا یا آمریکای لاتین تحت الشعاع از آنجا که جمهوری اسلامی ایران در همسایگی این منطقه قرار دارد به طریق اولی، این منطقه می بایست در سیاست خارجی ایران جایگاه برجستهای پیدا کند.واقعیت این است که جنوب آسیا تا همین اواخر جایگاه مهمی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نداشت اما پس از آنکه روابط ایران با کشورهای غربی دستخوش تحولات منفی شد، ایران برای ایجاد موازنه در روابط خود با غرب به منطقه اسیا از جمله جنوب این قاره جلب توجه نمود. این همان چیزی است که بعداً سیاست نگاه به شرق نام گرفت.
هم اینک رابطه ایران و جنوب آسیا در یک مجموعه در هم تنیده و پیچیده قرار گرفته است. از یکسو ایران با تک تک کشورهای جنوب آسیا به ویژه دو کشور هند و پاکستان روابطی پیچیده دارد. از سوی دیگر سرنوشت ایران در قالب اکو، سازمان کنفرانس اسلامی، گروه 77، کشورهای جهان سوم، نهضت عدم تعهد و ... با کشورهای جنوب آسیا پیوند خورده است.
سوال اصلی در این مقاله آن است که رابطه ایران و جنوب آسیا تحت چه ملاحظاتی قرار دارد؟ برای پاسخ به این پرسش چارچوب مفهومی را ارائه داده ایم که به فهم روابط ایران و جنوب آسیا کمک خواهد کرد. در این چارچوب مفهومی چهار الگوی رابطه را طراحی کردهایم و بر اساس دو الگوی اول رابطه ایران و جنوب آسیا را تبیین کردهایم.
بخش اول: چارچوب تحلیلی
منظور نگارنده از چارچوب تحلیلی در حقیقت ساخت یک الگو و یا مدل برای فهم بهتر و مطالعه دقیقتر رابطه جمهوری اسلامی ایران و منطقه جنوب آسیا است. به عبارت دیگر اساساً در پی آنیم که در توضیح رابطه یک کشور با یک منطقه چه معیارهایی باید مدنظر قرار گیرد؟ طراحی این مدل یا ارائه یک چارچوب مفهومی در این مورد از آن نظر مهم است که متغیرهای متعددی وجود دارد که در بررسی رابطه یک کشور و یک منطقه باید مورد توجه قرار گیرد و اگر بخواهیم هر یک از این متغیرها را به طور انفرادی مورد بررسی قرار دهیم اگر چه مفید است اما تا حد زیادی گیج کننده نیز خواهد بود. به عبارت دیگر برای سادهسازی فهم رابطه یک کشور و یک منطقه به ایجاد یک چارچوب تحلیلی اقدام کردهایم. اغلب در مطالعه رابطه یک کشور با یک منطقه مسائل ذیل مورد توجه قرار میگیرد:
الف) رابطه یک کشور با تک تک کشورهای منطقه (الگوی کشور- محور)
از این منظر و در چارچوب موضوع مورد مطالعه این پژوهش میتوانیم رابطه جمهوری اسلامی ایران را با کشورهای جنوب آسیا به طور انفرادی (هندوستان، پاکستان، بنگلادش و ... ) مورد مطالعه قرار دهیم. این الگو را الگوی کشور ـ محور (State- Centric) میخوانیم. در این الگو روابط سیاسی، امنیتی، دفاعی، اقتصادی، فرهنگی و ... (متغیرهای موضوعی) کشوری با کشور دیگر مورد بررسی قرار میگیرد. «زمینههای همکاری» و «اسناد همکاری» دو مولفه مهم در بررسی متغیرهای موضوعی الگوی کشور ـ محور محسوب میشود. به عنوان مثال میگوئیم رابطه ایران و پاکستان در حوزه امنیتی تحت تأثیر چه زمینههایی قرار دارد و در این رابطه چه اسنادی (توافقنامه، پروتکل، یادداشت تفاهم و ...) به ثبت رسیده است. نمود زیر الگوی کشور ـ محور را ترسیم میکند.
جمهوری اسلامی ایران |
هند، پاکستان، بنگلادش، سری لانکا، نپال، بوتان، مالدیو |
الگوی کشور محور |
ب) رابطه یک کشور با یک منطقه (الگوی کشور ـ منطقه محور)
در اینجا، منطقه یک هویت است که تمامی کشورهای عضو را در خود جای داده است. مسائلی که در روابط یک کشور با یک منطقه قرار دارد اساساً فراتر از مسائلی است که در حوزه موضوعی دو جانبه وجود دارد. بدیهی است این مسائل میتواند روابط کشور با کشور را تحت تأثیر قرار دهد اما اصولاً از منظر مطالعه و بررسی، قلمرویی جدا از حوزه کشور ـ محور محسوب میشود. هرگاه درصدد باشیم رابطه یک کشور را با یک منطقه مورد مطالعه قرار دهیم با الگویی به نام الگوی کشور ـ منطقه محور (State-Regional – Centric) مواجهایم.
در این الگو، از نظر موضوعی تقریباً با موضوعات یکسانی همانند موضوعات کشور ـ محور سر و کار داریم. یعنی در نهایت آنچه در روابط یک کشور با یک منطقه اتفاق میافتاد خارج از موضوعات یا مسائل سیاسی، امنیتی، دفاعی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی و ... نیست. به عنوان مثال هنگامی که بخواهیم رابطه ایران را با سازمان همکاری منطقهای جنوب آسیا (سارک) بررسی کنیم و یا هنگامی که بخواهیم رابطه ایران را با منطقه جنوب آسیا به عنوان یک هویت فراملی و یا مسائلی نظیر بحران کشمیر، بحران افغانستان و خط لوله صلح را که منطقه جنوب آسیا را به نحوی تحت تأثیر قرار داده است، بررسی کنیم از این الگو استفاده می کنیم. نمود زیر الگوی کشور ـ منطقه محور را ترسیم میکند.
جمهوری اسلامی ایران |
حوزه سارک، منطقه جنوب آسیا، کشمیر، خط لوله صلح، مساله افغانستان |
الگوی کشور ـ منطقه محور |
ج) رابطه منطقه با منطقه (الگوی منطقه ـ محور)
گاهی اوقات روابط کشور با کشور و یا روابطی که بین یک کشور و یک منطقه وجود دارد، وضعیتی فراتر به خود میگیرد و اساساً دو منطقه را در تعامل با یکدیگر قرار میدهد. این وضعیتی است که اغلب در روابط دو اتحادیه منطقهای مثل سارک در جنوب آسیا و اکو در منطقهای که ایران در آن واقع شده است، وجود دارد.
بدین ترتیب هرگاه وجوهی از روابط میان دو اتحادیه منطقهای و یا دو هویت منطقهای مثل جنوب آسیا با آسیای غربی یا حوزه خلیج فارس شکل گیرد الگویی از تعاملات به وجود میآید که الگوی منطقه محور (Regional – Centric) خوانده میشود.
اکو ـ آسیای غربی خلیج فارس ـ خاورمیانه |
سارک ـ جنوب آسیا |
الگوی منطقه محور |
د) رابطه فرامنطقهای ـ محور (الگوی فرا منطقه محور)
در این الگو، سه الگویی که تاکنون نام بردیم تحت تأثیر مسائل فرامنطقهای قرار میگیرند. به عبارت دیگر بعضی از مسائل وجود دارند که خارج از چارچوبهای دو جانبه و یا منطقهای، و اصولاً در سطح فرامنطقهای روابط کشورها را تحت تأثیر قرار میدهند. این الگو را الگوی فرامنطقهای محور (Trans Regional – Centric) می خوانیم. به عنوان مثال هویت هایی مثل جهان سوم، نهضت عدم تعهد، گروه 77، سازمان کنفرانس اسلامی، جامعه اقیانوس هند، سازمان ملل (مخالفت با یک جانبه گرایی) و ... عواملی هستند که روابط ایران با کشورهای جنوب آسیا را تحت تأثیر قرار میدهد. حوزه مسائل موضوعی در این سطح همان مسائل و موضوعاتی است که در سایر سطوح نیز مطرح است. (سیاسی ـ اقتصادی ـ فرهنگی، امنیتی)
ایـران |
جهان سوم، عدم تعهد، گروه 77، سازمان کنفرانس اسلامی و ... |
الگوی فرا منطقه محور |
با توجه به آنچه گفته شد در بررسی رابطه یک کشور مثل ایران با یک منطقه مثل جنوب آسیا چهار وضعیت (الگوی کشور محور، الگوی کشور ـ منطقه محور، الگوی منطقه محور، و الگوی فرا منطقه محور) و چهار موضوع* (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی) قابل احصاء میباشد. هرگاه "چهار وضعیت" در چهار "موضوع" ضرب شود، شانزده "وضعیت ـ موضوع" حاصل میشود که در بررسی رابطه یک کشور با یک منطقه باید مورد توجه قرار گیرد.
در بررسی رابطه ایران و جنوب آسیا از این چارچوب مفهومی استفاده کردهایم با این توضیح که به دلیل گستردگی موضوع فقط بر الگوی اول و دوم تمرکز کردهایم.
بخش دوم: تجزیه و تحلیل رابطه ایران و جنوب آسیا بر اساس الگوی کشور ـ محور
از آنجا که بررسی رابطه جمهوری اسلامی ایران با تک تک کشورهای جنوب آسیا از حوصله این مقاله خارج است، فقط به بررسی رابطه ایران و دو کشور مهم جنوب آسیا یعنی هند و پاکستان میپردازیم.
الف) رابطه ایران و هند : مروری تاریخی
رابطه ایران و هند به سه دوره قابل تقسیم است. دوره اول به قبل از سال 1947 بر میگردد. در این دوره ایران و هند در شکل دو تمدن قدیمی با هم در تعامل بوده و در عرصه هنر، فرهنگ، معماری، و زبان خصوصاً طی سالهای 17-1526، یعنی زمانی که مغولها بر هند حکومت میکردند از همدیگر تأثیر میپذیرفتند. این دو کشور تا سال 1947 همسایه یکدیگر محسوب میشدند.
دوره دوم از سال 1947 تا سال 1979 را شامل میشود. سال 1947 سالی است که شبه قاره هند تجزیه شد و سال 1979 سالی است که انقلاب اسلامی، ایران به پیروزی رسید. طی این دوره حکومت ایران عملاً جزو بلوک غرب بود و حکومت هندوستان به رغم خط مشی عدم تعهد، بخشی از بلوک شرق قلمداد میشد. متأثر از این واقعیت و سایر مسایلی که در روابط دو کشور وجود داشت، در جنگهای پاکستان و هند، ایران اغلب جانب پاکستان را میگرفت.(Ayoob, 1977: 9-72)
دوره سوم به پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مربوط میشود. در این دوره، حمایت اولیه ایران از مردم کشمیر نگرانیهای جدی را برای هندوستان به دنبال داشت با این وجود خط مشی عدم تعهد دهلی نو و نیز وجود گرایشهای چپ در این کشور زمینه را برای نزدیکی هند به ایران فراهم کرد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بحران افغانستان، اهمیت یافتن کشورهای آسیای مرکزی خصوصاً برای هندوستان عوامل مهمی در نزدیکی ایران و هند طی این دوره محسوب میشوند. تحت تأثیر این عوامل ناراسیمها رائو نخست وزیر وقت هند در سال 1993 به عنوان اولین نخست وزیر هند پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به تهران سفر کرد. متعاقب آن در سال 1995 هاشمی رفسنجانی در سمت ریاست جمهوری ایران به هندوستان سفر کرد. در سال 2001 واچپایی به ایران و در سال 2003 خاتمی به هندوستان سفر کرد.
ب) روابط ایران و هند: انگیزهها
از دید ایران رابطه با هندوستان میتواند به خروج ایران از انزوا کمک کند. ایران از طریق هندوستان میتواند فضای ضد ایرانی که به وسیله آمریکا، ناسیونالیسم عربی و هابیسم متعصب در منطقه به وجود آمده را بشکند.
از سوی دیگر، برای هندوستان تحکیم رابطه با ایران بخشی از تلاش گسترده دهلی نو در تعقیب منافع ملی خویش بر اساس اصول عملگرایی (پراگماتیسم) است. عملگرایی به هندوستان حکم کرده است با دولتهای مهم به ویژه آنهایی که در نزدیکی هند قرار دارند تعامل سودمند داشته باشد. بر همین اساس در سپتامبر 2003 وزیر خارجه هند آقای کانوال سیبال بر اهمیت روابط ایران و هند تأکید کرد و اظهار داشت: "هندوستان تمایل دارد با ایران روابط استراتژیک داشته باشد. (Berlin, 2004) سایر انگیزهها عبارتند از:
1. هندوستان به ایران به عنوان منبعی جهت تأمین انرژی مینگرد. هند به عنوان چهارمین قدرت اقتصادی جهان (بر حسب قدرت خرید) 70% از نیازهای نفتی و50 درصد از نیازهای گازی اش از خارج وارد میشود. علاوه بر این، ایران به عنوان یک گزینه برتر برای انتقال گاز طبیعی آسیای مرکزی به هندوستان محسوب میشود. (Dormondy;2008)
2. هندوستان رابطه با ایران را عاملی برای اعمال فشار بر پاکستان میداند. از دید دهلی نو، رابطه با ایران به هند امکان میدهد تا اسلام آباد را محاصره کند و دور بزند. این مهم در عین حال پیامی به آمریکا است که مادامی که واشنگتن به توسعه مناسباتش با اسلام آباد ادامه دهد دهلی نو نیز به سوی توسعه مناسبات با ایران (رقیب آمریکا) حرکت خواهد کرد.
3. هندوستان دارای یک برنامه بلند مدت، عمیق و وسیع برای توسعه نفوذ در اقیانوس هند است. این نفوذ از تنگه هرمز در خلیج فارس تا تنگه مالاکا در آسیای جنوب شرقی و از ساحل آفریقا تا سواحل غربی استرالیا را در بر میگیرد. ایران به شکل مهمی بخشی از این جغرافیا است و لذا در پیشبرد برنامههای هند میتواند موثر باشد. (Jorfi;1997:72
4. هندوستان به ایران به عنوان عاملی جهت تسهیل منافعاش در افغانستان و آسیای مرکزی و حوزه دریای خزر مینگرد. ایران و هند هر دو با طالبان مخالفند و تمایل زیادی به استقرار ثبات در افغانستان در دوره پس از طالبان دارند. از سوی دیگر در آسیای مرکزی، رابطه با ایران به هندوستان کمک میکند تا به بازارها مصرف کالا و منابع انرژی این منطقه دست یابند. برخلاف ایران، هندوستان هیچ راه مستقیمی جهت دسترسی به آسیای مرکزی و حوزه خزر ندارد. (India – Iran Relation: Changing the tone? 2006)
- و بالاخره ایران برای هند پنجرهای رو به جهان اسلام است. از یک منظر هند خود یک کشور مسلمان است چرا که دومین جمعیت مسلمان را پس از اندونزی دارد و فرهنگ ملیاش به شدت تحت تأثیر اسلام قرار دارد و از سوی یگر برای کاهش نفوذ پاکستان و بهرهگیری از پتانسیلهای دنیای اسلام تمایل دارد با ایران که کشوری موثر در دنیای اسلام است رابطه داشته باشد.
ج) روابط ایران و هند: موضوعات و مسائل
اگرچه موضوعات مختلفی در روابط ایران و هند وجود دارد که همکاریهای دو کشور حول آن دور میزند اما مطابق تقسیم بندی موضوعی که در بخش چارچوب مفهومی این مقاله گفته شد، فقط به چند مورد مهم از آن اشاره میکنیم:
1. همکاری امنیتی
پیوندی امنیتی ایران و هند عمدتاً به سال 2001 یعنی زمانی که واچپایی نخست وزیر وقت هند به ایران سفر کرد، بر میگردد. در آن سفر بیانهای از سوی نخست وزیر هند و رئیس جمهوری ایران (آقای خاتمی) امضا شد که بر اساس آن طرفین توافق کردند همکاریهای موثری در جهت حفظ صلح و امنیت منطقهای صورت دهند.
این بیانیه زمینه ساز یادداشت تفاهمی شد که دو کشور در سال 2003 و در جریان سفر آقای خاتمی به هند امضا کردند. این یادداشت تفاهم که بخشی از مجموعه اسناد همکاری میان دو کشور بود، نقشه راه دو کشور را در زمینه همکاریهای امنیتی ترسیم میکرد. بر اساس این یادداشت تفاهم ایران و هند در پی کشف فرصتهایی برخواهند آمد که همکاری در زمینه دفاع و امنیت منطقهای را از طریق آموزش و مبادلات نظامی فراهم کند. گفته می شود متأثر از همین یادداشت تفاهم هندوستان موافقت کرده است جنگ افرارهای دولتی ایران از جمله زیر دریاییهای کیلوکلاس و جنگندههای میگ را نوسازی کند. علاوه بر این هندوستان موافقت کرده است دانش نظامی هند را در اختیار و دسترس ایرانی ها قرار دهد. در همین سال بود (2003) که ایران و هند اولین رزمایش دریایی مشترک خود را در دریای عمان برگزار کردند. (Strategic Affairs, 2001)
2. همکاریهای اقتصادی
همکاری در زمینه انرژی، توسعه مناسبات تجاری و احداث کریدور شمال ـ جنوب، توسعه بندر چابهار و بندرعباس مهمترین محورهای همکاری اقتصادی میان دو کشور به حساب میآید. در حوزه انرژی، توافقی در سال 2003 بین ایران و هند صورت پذیرفت که به موجب آن ایران سالانه و برای 25 سال پنج میلیون تن گاز مایع در اختیار هند قرار دهد. در همین قرارداد، ایران توافق کرده است برای یک دوره سه ساله، یکصد هزار بشکه نفت در روز تحویل هندوستان دهد. احداث خط لوله صلح (که درباره آن توضیح خواهیم داد)، همکاری در زمینه پالایشگاهی، و نیز امکان سرمایهگذاری شرکتهای هندی در بخش نفت و گاز ایران از دیگر مواد همکاری دو کشور در بخش انرژی است.
دومین حوزه همکاری اقتصادی به ایجاد کریدور شمال ـ جنوب مربوط میشود. زمینه ایجاد این کریدور در سال 1995 و در جریان سفر آقای هاشمی رفنسجانی به هند فراهم شد. پنج سال بعد گامهای عملیاتی بیشتری در این باره برداشته شد. ایران، روسیه و هند طرفهای اصلی این کریدور هستند. بلاروس و قزاقستان نیز بعداً به آن پیوستند. این کریدور بمبئی هند را به بندرعباس و سپس بندر انزلی در ایران و آنگاه بندر انزلی را به سن بطرزبورگ و اروپای شرقی متصل میسازد. به عبارت دیگر این کریدور اقیانوس هند را به دریای بالتیک وصل میکند. با احداث این کریدور مسیر حمل کالا از اقیانوس هند به اروپا کاهش مییابد. به موازات این کریدور، خط آهن چابهار، زاهدان و دل آرام (در افغانستان) پروژه دیگری است که با همکاری مشترک ایران، هند و افغانستان صورت میگیرد.
توسعه بندر چابهار و بندرعباس از دیگر پروژههای اقتصادی ایران و هند محسوب میشود. توسعه این بنادر عمدتاً جنبه تجاری دارند و بخشی از تلاش هند جهت دستیابی به آسیای مرکزی، روسیه و اروپا است. با این حال عدهای معتقدند که این مهم برای هندوستان اهمیت سیاسی ـ امنیتی نیز دارد چرا که از یکسو توسعه بندر چابهار و بندر عباس در تقابل با فعال شدن بندر گوادر پاکستان توسط چین صورت میگیرد و از سوی دیگر فعالیت هندی ها در این مناطق دارای وجوه امنیتی نیز می باشد چرا که با این اقدام در حقیقت آنها در خلیج فارس حضور پیدا می کنند و آمد و شد کشتی ها در خلیج فارس و تنگه هرمز را مدنظر قرار میدهند. از این منظر حضور هند در بندرعباس و چابهار در رقابت با پاکستان و چین صورت میگیرد.
الف) رابطه ایران و پاکستان: مروری تاریخی
همانند روابط ایران و هند، روابط ایران و پاکستان نیز به سه دوره قابل تقسیم است. دوره اول به قبل از سال 1947 بر میگردد. از آنجا که در این دوران پاکستان بخشی از هند بود، بنابراین روابط ایران با این منطقه در چارچوب ملاحظات روابط ایران و هند بوده است. همان گونه که قبلاً گفته شده در این دوره تعاملات گستردهای میان دو حوزه تمدنی «پارس» و حوزه تمدنی «ایندوس» وجود داشته و در اغلب موارد حوزه تمدنی ایندوس تحت تأثیر امپراتوری فارس بوده است. بدیهی است این تأثیر گذاری ها در قلمرو جغرافیایی که به ایران نزدیکتر بوده، نمود بیشتری داشته است. از این منظر آنچه امروزه پاکستان نامیده میشود بیش از سایر مناطق در شبه قاره هند تحت تأثیر فرهنگ و سیاست ایران بوده است. (Iran-Pakistan Relation. wikipediay.org)
دوره دوم روابط ایران و پاکستان از سال 1947 تا 1979 را شامل میشود. همانطوری که گفته شد سال 1947 سال تجزیه شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان است. با شکل گیری پاکستان، ایران اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت. در این دوره پیمان دوستی (سال 1950) میان ایران و پاکستان امضاء شد که سایه هر گونه تهدید و دشمنی را بر روابط دو کشور می زدود. سازمان پیمان مرکزی (سنتو) با مشارکت ایران، پاکستان و ترکیه در این مقطع شکل گرفت. متعاقب آن در سال 1964 سازمان همکاری منطقهای برای توسعه (RCD) بوجود آمد. (Bukhari ,2000)
در دهه 1970، هنگامی که تجزیه طلبی در بلوچستان پاکستان فعال شد، دو کشور موضع مشترکی اتخاذ کردند و ایران با ارسال کمک های هوایی (هلیکوپتر) در سرکوب حرکت تجزیه طلبانه بلوچهای پاکستان مشارکت کرد (Bokhari ,2003). در این دوره شاه ایران سعی کرد به هستهای شدن پاکستان در مقابل هند کمک کند. علاوه بر این در جنگ های هند و پاکستان، ایران اغلب جانب پاکستان را میگرفت (Qureshi ,1995:330). در این دوره آنچه امروز «مساله شیعه» در روابط ایران و پاکستان خوانده میشود، هرگز وجود نداشت. شیعیان مورد تکریم جامعه و دولت پاکستان بود و یکی از دلایل آن نیز این بود که به لحاظ تبارشناسی ریشه بسیاری از شیعیان پاکستان به ایران بر میگردد. یکی از این چهرههای برجسته خانم بی نظیر بوتو است که در چند دور نخست وزیر پاکستان بوده است. مادر او نصرت بوتو از کردستان ایران و شیعه مذهب است. در مجموع روابط ایران و پاکستان در این دوره روابط خوبی بوده است.
دوره سوم روابط ایران و پاکستان از سال 1979 شروع می شود. در این دوره پاکستان اولین کشوری است که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت میشناسد. اگر در دوره قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران، هر دو کشور بخشی از بلوک غرب علیه بلوک کمونیسم و شرق محسوب میشدند در دوره پس از انقلاب این همگرایی در شکل اتحاد آنها علیه اشغالگری شوروی در افغانستان نمود یافت. در این دوره RCD جای خود را به اکو داد. در هنگامه جنگ ایران و عراق، پاکستان ابتدا جانب ایران را گرفت. (Akbari and Alullick, 2007) و ... به رغم این همکاری های موثر، در مراحل بعدی، روابط ایران و پاکستان تحت تأثیر مسائل مختلف دچار فراز و نشیبهایی شد.
ب) روابط ایران و پاکستان: انگیزهها
هرگاه از زاویه پاکستان به ایران نگاه شود سه مساله مهم امنیتی، فرهنگی و اقتصادی باعث توجه اسلام آباد به ایران میشود. در حوزه امنیتی، رابطه پاکستان با هند یک مسأله فوقالعاده مهم است. پاکستان در تحلیل نهایی ایران را عقبه استراتژیک خود میداند. جبر جغرافیایی و پیوندهای تاریخی و فرهنگی باعث شکلگیری این برداشت در ذهن پاکستانیها شده است. در حقیقت پاکستانی ها امیدوارند همانگونه که در دوره پهلوی، شاه ایران همواره جانب پاکستان را میگرفت، در دوره پس از انقلاب اسلامی، این بار از منظری ایدئولوژیک، جمهوری اسلامی ایران به حمایت کشور همسایه و مسلمان خود یعنی پاکستان برخیزد.
در حوزه فرهنگی تمامی کشورهای شبه قاره هند و به ویژه پاکستان، ایران را گهواره تمدنی و فرهنگی خود میدانند. در تمامی کشورهای منطقه، لغات فارسی در گفتارهای آنها موج میزند. (فارسی جنوب آسیا را تسخیر کرده است، www.heratpress.com). در پاکستان اگرچه آثار ادبیات فارسی در جای جای آن مشهور است اما در استانهای غربی این کشور نمود بیشتری دارد. بسیاری از واژگان زبان اردو در پاکستان فارسی است. سرود ملی پاکستان به زبان فارسی نوشته است، جوامعی از فارس زبان ها (ایرانیها) در کراچی زندگی می کنند، و ...
در مجموع زبان فارسی، اردو، پنجابی، سندی و ... همگی زیرمجموعه خانواده هند و اروپایی و هند و ایرانی است. این مهم در کنار دین اسلام که دین رسمی در هر دو کشور است باعث شکل گیری پیوندهای تاریخی، فرهنگی، زبانی و قومی بین ایران و پاکستان شده است. در خصوص دین اسلام این نکته حائز اهمیت است که به رغم تضادهای شیعه و سنی، هنوز هم اسلام به عنوان یک عامل هویت بخش، روابط ایران و پاکستان را تحت تأثیر قرار داده است.(Burke and Ziring, 1994: 241)
در حوزه اقتصادی، انرژی یک مقوله مهم است. پاکستان همچون هند یک کشور در حال رشد است اما به شدت از فقدان منابع انرژی رنج میبرد. به همین دلیل نگاه ویژهای به ایران به عنوان یکی از منابع مهم انرژی دارد. خط لوله گاز ایران به جنوب آسیا یکی از پروژههایی است که در پاکستان بیش از هند با استقبال مواجه است.
انگیزههای فوق الذکر به شکل دیگری اما با جهت گیری مشابه بر نگاه ایران نیز حاکم است. برای ایران مهم است در شرایطی که از اطراف تحت دکترین سدبندی واشنگتن قرار دارد، پنجرهای به نام پاکستان جهت تنفس وجود داشته باشد. از سوی دیگر با توجه به اینکه ساختار تسلیحاتی پاکستان با بسیاری از تسلیحات ایران که قبلاً ساختار غربی داشته مشابهاند (خصوصاً در عرصه هوایی)، اسلام آباد کانال مهمی برای دریافت قطعات محسوب میشود.
پاکستان یک کشور مسلمان است و کشورهای مسلمان به ویژه همسایه در سیاست خارجی ایران از اهمیت بالایی برخوردارند. ایران امیدوار است به همراه پاکستان نقش محوری در جهان اسلام ایفا کند. در مجموع ایران به خاطر میآورد که در هنگامه جنگ با عراق، مرزهای شرقیاش امن بود و این مهم را مدیون پیوندهای تاریخی و فرهنگی با همسایگان شرقیاش میداند و لذا تمایل دارد این محیط امن همچنان در قلمرو شرقیاش برقرار باشد.
ج) ایران و پاکستان: موضوعات و مسائل
به رغم جنبههای مثبتی که در روابط ایران و پاکستان وجود دارد از دهه 1990 سه مساله مهم و سایر مسائل و موضوعات در روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار داده است.
1. همکاری های امنیتی
به رغم فراز و نشیبهایی که در روابط ایران و پاکستان وجود دارد، از دهه 1990 این بحث شکل گرفت که پاکستان یکی از کشورهای کلیدی در پروژه هستهای ایران است. البته گفته می شود همکاری پاکستان با ایران در عرصه هستهای از دهه 1980 و در دوره حکومت ژنرال ضیاء الحق شروع شد و در حکومتهای بعدی نیز ادامه پیدا کرد. تا دهه 1990 احتمالاً به دلیل اینکه همکاریهای هستهای ایران و پاکستان نمود و ظهور زیادی نیافته بود، کمتر از همکاری هستهای دو کشور سخن به میان میآمد اما در اوایل دهه 1990 به ویژه سالهای 1991 و 1992 که دکتر عبدالقدیر خان پدر بمب هستهای پاکستان به ایران سفر کرد، همکاریهای هسته ای ایران و پاکستان جلوه بارزتری به خود گرفت. (Nucleonics week;1997)
به موازات سفر عبدالقدیرخان، ژنرال اسلم بیگ رئیس وقت ارتش پاکستان در سال 1990 به ایران سفر کرد و بنیادهای تازهای از همکاری هستهای بین ایران و پاکستان را بنا نهاد. او در این باره و به طور صریح به رابرت اوکلی سفیر وقت آمریکا در پاکستان گفته بود که در زمینه همکاری هستهای با مقامات ایران صحبت کرده است. وی اظهار داشت: ایران آماده است برای همکاری هستهای با پاکستان هرچه که ما بخواهیم بپردازد (شش الی ده میلیارد دلار). پس ما به هر قیمتی با ایران وارد همکاری هستهای خواهیم شد (wilson.2004,2). احتمالاً متعاقب این دید و بازدیدها همکاری هستهای ایران و پاکستان وارد مراحل تازهای شد بگونهای که گفته میشود پاکستان در زمینه تولید سانتریفیوژهای و و نیز اورانیوم غنی شده 54% با ایران همکاری داشته است (Ibid). ایران این همکاری ها را تکذیب کرده است. (Daily times, 2006)
2. همکاری های اقتصادی
به رغم آنکه دو کشور ایران و پاکستان همسایهاند و دارای مرز مشترک هستند، سطح همکاریهای اقتصادی آنها اندک است. گفته میشود یکی از دلایل این مهم عدم شناخت دو کشور از منابع، امکانات و ظرفیتهای یکدیگر است. به همین دلیل دو کشور سعی کردهاند.
- موانع تجاری میان خود را کاهش دهند.
- امکان بیشتری برای دید و بازدید تجار و بازرگانان یکدیگر فراهم کنند.
- کمیته حل اختلاف در مسائل تجاری تشکیل دهند.
- از قاچاق کالا در نواحی مرزی جلوگیری کنند.
- بازارچههای مرزی را تقویت کنند.
- پروازهای تهران ـ اسلام آباد را افزایش دهند تا تجار بتوانند با سهولت بیشتری آمد و شد نمایند و ....
3. همکاریهای سیاسی
واقعیت این است که همکاریهای سیاسی ایران و پاکستان طی سالهای اخیر دچار افت محسوسی شده است. این مسأله از سه علت عمده ناشی میشود.
1. پاکستان تحت تأثیر ایالات متحده نمی تواند دامنه مناسباتش را با ایران گسترش دهد. به عبارت دیگر «عامل آمریکا» مانع از توسعه مناسبات ایران و پاکستان است. در حالی که ایران دشمن آمریکا است پاکستان متحد آمریکا محسوب می شود (Aslam,2004). بدلیل وابستگیهای مختلفی که پاکستان به آمریکا دارد، این کشور در مناسباتش با ایران حتماً ملاحظات آمریکا را در نظر میگیرد.
2. مساله افغانستان بر روابط ایران و پاکستان سایه افکنده است. در حقیقت ایران و پاکستان دو رقیب منطقه برای نفوذ در افغانستان محسوب میشوند. پاکستان، افغانستان را عمق استراتژیک خود در مقابل هند میداند و درباره خط دیوراند نیز با افغانستان مشکل دارد. لذا سعی دارد دولتی در افغانستان روی کار آید که تحت نفوذ اسلام آباد باشد و از طریق آن اهداف خود را تعقیب نماید. برعکس ایران خواهان ایجاد رابطه نفوذ و یا وابستگی در افغانستان نیست بلکه گرایشهای تمامیت خواهی پاکستان ایران را تحریک به مداخله در افغانستان میکند. (Hossain, 1993: 216)
3. سومین مسألهای که روابط ایران و پاکستان را تحت تأثیر قرار میدهد، «مسأله شیعه» است. از دید اهل سنت افراطی در پاکستان، ایران در پی تقویت و توسعه شیعه در سراسر جهان از جمله پاکستان است. بنابراین آنها تلاش دارند تا از یک سو با شیعیان پاکستان به تصور تأثیرپذیری از ایران برخورد نمایند و از سوی دیگر به تحریک اقلیت سنی در ایران به ویژه در سیستان و بلوچستان بپردازند.
4. «عامل هند» چهارمین مانع در توسعه مناسبات سیاسی ایران و پاکستان محسوب میشود. پاکستان هر گونه رابطهای بین ایران و هند را به زیان خود تفسیر میکند. این در حالی است که چنین برداشتی فقط یک سوءظن است. کشورها میتوانند بدون آنکه روابطشان بر جناح ثالثی اثرمنفی داشته باشد با یکدیگر همکاری نمایند.
بخش سوم: تجزیه و تحلیل روابط ایران و جنوب آسیا بر اساس الگوی منطقه ـ محور
همانگونه که گفته شد گاهی اوقات مناطق جغرافیایی مختلف دارای مشخصات منحصر به فردی است که به آنها هویت جداگانهای میبخشد. از این منظر جنوب آسیا یک منطقه ژئوپولتیکی با مشخصات ویژه خود میباشد. در مطالعه روابط ایران با جنوب آسیا، مختصات ویژه این منطقه باید مدنظر قرار گیرد. مهمترین شاخصهای منطقهای جنوب آسیا که در جهت گیری سیاست خارجی هر کشوری از جمله جمهوری اسلامی ایران نسبت به این منطقه مهم به نظر میرسد عبارتند از:
1. موقعیت ژئوپولتیک
جنوب آسیا یک منطقه ژئوپولیتیکی است که از مرزهای غربی افغانستان و پاکستان آغاز و تا مرزهای شرقی شبه قاره هند ادامه مییابد. این منطقه با نیم میلیون کیلومتر مربع جمعیتی حدود یک میلیارد و نیم را در خود جای داده است. بنگلادش، پاکستان، هند، نپال، بوتان، مالدیو و سری لانکا کشورهای مستقر در جنوب آسیا میباشند (بختیاری، 1384: 96-80). به عبارت دیگر منطقه جنوب آسیا به تنهایی 2/32 درصد کل مساحت خشکیهای جهان (به همراه اقیانوس هند 7/20 کل مساحت کره زمین) و 4/38 جمعیت جهان را در بر میگیرد (محمودی، 2: 1385).
علاوه بر مختصات جمعیتی و جغرافیایی، این منطقه از ویژگیهای دیگری نیز برخوردار است. جنوب آسیا کانون اتصال غرب آسیا با شرق و جنوب شرق آسیا است (محمودی، 2: 1385). از منظر ژئوپولتیکی جنوب آسیا به گونهای است که بخشی از جزیره جهانی (world Iland) مکیندر قملداد می شود؛ جزیرهای که سرزمینهای بزرگی از اروپا، آفریقا و آسیا را در بر میگیرد (Parker, 1982:32-56). دو قدرت اتمی یعنی هند و پاکستان در این منطقه مستقرند. یکی از پیچیدهترین، بیثباتترین و از نظر سیاسی جنجال برانگیزترین مناطق جهان است. (Hilalia,1995:69)
درگیری قومی، تجزیه طلبی، فقر، بیسوادی و ... از شاخصهای بیثباتی در این منطقه است. بحران کشمیر به عنوان یکی از دیرپاترین بحران های جهان، بحران سری لانکا، تجزیه طلبی در ایالات مختلف هندوستان و پاکستان، رادیکالیسم اعم از رادیکالیسم اسلامی و رادیکالسیم هندو، اختلافات مرزی که تقریباً تمامی کشورهای این منطقه با آن دست به گریبان هستند از دیگر وجوه ژئوپولتیکی جنوب آسیا است که موجب حساسیت این منطقه در سیاست خارجی کشورها میشود. (Anderson, 2006:1) مظهر آنچه آمریکا آن را تروریسم میخواند و پارادایم غالب در محیط امنیتی بین المللی قلمداد میشود، همین منطقه به ویژه در افغانستان و پاکستان است. همین مسأله کافی است که سیاست خارجی اغلب کشورها به نوعی با جنوب آسیا گره بخورد.
2. خط لوله صلح
یکی دیگر از مولفه های مهمی که در الگوی کشور ـ منطقهای محور باید مورد توجه قرار داد، بحث انتقال خط لوله گاز طبیعی ایران به جنوب آسیا است. این خط لوله در حقیقت سرنوشت ایران را با منطقه ژئوپولیتکی جنوب آسیا پیوند میزند. زیرا تحولات و دگرگونی های عمیقاً مثبتی را هم در جنوب آسیا و هم در روابط ایران و جنوب آسیا به وجود می آورد.
پس از کشف ذخائر گاز طبیعی در منطقه پارس جنوبی در سال 1988، دولت ایران تلاشهای فزایندهای را برای صادرات گاز بیشتر به خارج انجام داد. یکی از مهمترین بازارها برای صادرات گاز ایران منطقه جنوب آسیا به ویژه دو کشور رو به رشد هند و پاکستان بود، جائی که ذخایر گاز طبیعی پایین اما تقاضا برای مصرف گاز طبیعی بالا است. حدود 6/1 درصد کل ذخائر گاز جهان و 06/0 درصد نفت خام جهان در جنوب آسیا است و لذا این منطقه به لحاظ ذخائر انرژی فقیر است. (kelkar, 2002:67) این در حالی است که ایران با دارا بودن 09/0 ذخائر نفتی جهان دومین کشور تولید کننده نفت اوپک و با دارا بودن 812 تریلیون فوت مکعب ذخائر گازی، دومین کشور جهان از نظر ذخائر گازی محسوب میشود.
متأثر از این واقعیت در سال 1995، پاکستان و ایران توافقنامه اولیهای را برای احداث خط لوله ای امضا کردند که گاز طبیعی ایران را از پارس جنوبی در خلیج فارس به کراچی در دریای عمان انتقال میداد. ایران پیشنهاد داد که این خط لوله از پاکستان به هند نیز گسترش یابد. اگر این اتفاق می افتاد، نه تنها پاکستان از گاز طبیعی ایران بهرهمند میشد بلکه از بابت انتقال خط لوله گاز طبیعی از پاکستان به هندوستان، مبلغی نیز به عنوان حق ترانزیت دریافت میکرد.
در بدو امر هندوستان از پذیرش این پیشنهاد اجتناب ورزید. علت آن بود که هند و پاکستان با یکدیگر دارای اختلاف دیرینهای بر سر کشمیر هستند و لذا دهلی نو از اینکه خط لوله گازش از خاک پاکستان بگذرد، احساس نگرانی میکرد. در عوض هند پیشنهاد داد که گاز طبیعی ایران از طریق ایجاد خط لولهای در عمق دریای عمان وارد هندوستان شود.
پس از بحث و بررسیهای زیاد، سرانجام در سال 2000 هند، ایران و پاکستان بر سر انتقال خط لوله گاز ایران از عسلویه در خلیج فارس به مولتان پاکستان و از آنجا به دهلی نو به توافق اصولی رسیدند. با این حال درباره کم و کیف آن هنوز بحث های زیادی وجود دارد که مانع از عملیات شدن این پروژه شده است. (Chaudhary, Iran to India Natural Gas Pipeline)
یکی از این موانع، فشارهای ایالات متحده بر دو کشور هند و پاکستان است. واشنگتن سعی دارد انرژی مورد نیاز پاکستان را از طریق خط لولهای که از آسیای مرکزی به افغانستان و سپس پاکستان کشیده میشود تأمین کند و انرژی مورد نیاز هند را از طریق کشورهای حوزه خلیج فارس و نیز ایجاد راکتورهای هستهای جدید تأمین کند. بنابراین واشنگتن با دادن این وعده به هند و پاکستان از این دو کشور خواسته است وارد همکاری انرژی با ایران نشوند چرا که این همکاریها (به ویژه در خصوص هند) با تحریمهای نفتی و گازی ایران از سوی آمریکا مغایرت دارد (Shahid;2007).
دومین مانع، نگرانی هند از استفاده ابزاری پاکستان از این خط لوله است. همانگونه که گفته شد هند و پاکستان بر سر کشمیر با یکدیگر اختلاف دارندو تاکنون دست کم سه بار بر سر کشمیر با یکدیگر جنگیدهاند. هند نگران آن است در صورت بروز مناقشه با پاکستان، اسلام آباد در مسیر انتقال گاز به هندوستان کارشکنی کند. بنابراین دهلی نو معتقد است قرار دادن گلوگاه انرژی هندوستان در دست رقیب و حتی خصم این کشور یعنی پاکستان کار عاقلانه ای نیست.
سومین مانع آن است که دهلی نو سعی دارد با انجام تحقیقات و اکتشافات جدید در این کشور به منابع گازی جدید است پیدا کند. در این مسر به منابعی در مناطق اوتارپرداش و راجستان نیز دسترسی پیدا کرده است ولی هیچ یک از این منابع گازی پاسخگوی تقاضای انرژی در این کشور نخواهد بود.
به نظر می رسد در مجموع انتقال خط لوله گاز ایران به جنوب آسیا دارای منافع منطقهای گستردهای است که قابل مقایسه با نگرانیهای احتمالی درباره آن نیست. اگر این خط لوله به جنوب آسیا کشیده شود سیاستهای منطقهای در جنوب آسیا را دستخوش تحولات عظیمی خواهد کرد:
1. روابط هند و پاکستان را در خصوص مسأله کشمیر تحت تأثیر قرار می دهد و آنها را با ملاحظات و تأملات بیشتری درباره نحوه برخورد با این مسأله مواجه می سازد. (Zehra,2000)
2. روابط پاکستان و ایران را در خصوص قضیه افغانستان تحت تأثیر قرار می دهد چرا که دو کشور رقبای منطقه ای در عرصه افغانستان محسوب میشوند. (Azhar, 2000)
3. این خط لوله می تواند تضادهای شیعه و سنی را در حوزه بلوچستان ایران و مناطق شیعه نشین پاکستان تعدیل کند. (Rashid, 2000; 211)
4. ایجاد این خط لوله می تواند فرصت های اقتصادی، سیاسی و امنیتی متعددی برای ایران داشته باشد چرا که دو قدرت مهم جنوب آسیا یعنی هندو پاکستان را در قلمرو انرژی خود درگیر می سازد و با این اقدام از یکسو تحریم های آمریکا را تحت تأثیر قرار می دهد و از سوی دیگر حوزه های نفتی خود را از تهدیدهای نظامی مصون می دارد. چرا که در صورت تهدید نظامی، منافع هند و پاکستان نیز به خطر می افتد و لذا واشنگتن ناچار است ملاحظات آنها را مدنظر قرار دهد.
5. این خط لوله، منطقه جنوب آسیا را برای ورود به جهانی شدن آماده می سازد چرا که انرژی وافری را برای تقویت بنیه اقتصاد و تجارت این منطقه فراهم می کند (Chaudhary, Iran to India…)
6. توسعه پایدار را ارتقا می دهد.
7. کارایی مدیریت منابع را افزایش می دهد.
8. اشتغال ایجاد می کند.
9. منابع طبیعی را حفظ می کند.
10. شاخص های توسعه انسانی را ارتقا می دهد.
3. مسأله افغانستان
مسأله افغانستان نیز مساله ای است که در قلمرو الگوی کشور ـ منطقه محور جای می گیرد چرا که دست کم سه کشور ایران، پاکستان و هند در این مسأله دخیل هستند. همانگونه که قبلاً هم گفته شد افغانستان برای پاکستان اهمیت زیادی دارد. از یکسو افغانستان و پاکستان بر سر خط دیوراند اختلاف دارند و مادامی که این مسأله حل نشود رابطه دو کشور دوستانه نخواهد شد. افغانستان خط دیوراند را یک خط استعماری می داند که منطقه پشتونستان (شامل منطقه قبایلی، ایالت سرحد، ایالت بلوچستان) را از افغانستان جدا کرده است. بازگشت این منطقه به افغانستان یک خواست تاریخی برای این کشور بوده است.
در مقابل، پاکستان این خط را مرز رسمی افغانستان و پاکستان میشناسد که هیچگونه تغیری در آن جایز نیست. برای اینکه این خط ثابت بماند پاکستان دو استراتژی را پیشه کرده است: یا اینکه افغانستان دائماً بیثبات باشد تا فرصت اندیشیدن درباره خط دیوارند را نداشته باشد و یا اینکه دولتی در افغانستان سر کار آید که تحت نفوذ و حتی دست نشانده پاکستان باشد.
دومین مسأله ای که افغانستان را برای پاکستان مهم می کند، ایجاد توازن استراتژیک در مقابل هند است. در جنگ هایی که تاکنون بین پاکستان و هند اتفاق افتاده، اسلام آباد بازنده بوده است. یکی از دلایل این مهم کم بودن عمق استراتژیک پاکستان است. از این رو پاکستان سعی دارد با نفوذ در افغانستان از آن به عنوان عمق استراتژیک خود در مقابل هند استفاده نماید. این مهم نیز فقط از طریق یک دولت دست نشانده، تحت نفوذ و یا وابسته امکان پذیر است. (Hassan khan;2003)
در نهایت بهرهگیری از خاک افغانستان برای مناسبات تجاری و بازرگانی با آسیای مرکزی سومین هدف پاکستان است که در قیاس با دو مولفه دیگر اهمیت کمتری دارد.
از سوی دیگر افغانستان برای هندوستان نیز مهم است. مهمترین هدف استراتژیک هند جلوگیری از نفوذ پاکستان در افغانستان است تا بدینوسیله مانع از آن شود افغانستان به عمق استراتژیک پاکستان تبدیل شود. سایر اهداف هند در افغانستان تحت الشعاع این مهم قرار دارد.(Bajoria;2008)
برای ایران نیز همانگونه که قبلاً گفته شد حضور در افغانستان به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و تمدنی ایران اهمیت دارد. ایران تمایل ندارد رقبایش در افغانستان لانه کنند و مزاحمت هایی را برای ایران به وجود آورند.
بدین ترتیب در ارتباط با رابطه ایران با جنوب آسیا، بحث افغانستان یک موضوع مهم محسوب می شود. تناسب منافع ملی ایران در افغانستان با منافع ملی هر یک از کشورهای هند و پاکستان تأثیر مهمی بر روابط ایران با جنوب آسیا می گذارد. تا الان رابطه ایران با هند در افغانستان هماهنگ تر از رابطه ایران و پاکستان در این کشور بوده است و همین مسأله مزاحمت هایی را در توسعه روابط ایران با پاکستان به همراه داشته است.
4. بحران کشمیر
بحران کشمیر نیز تأثیر مهمی بر سرنوشت مسائل منطقهای جنوب آسیا دارد. این موضوع آنقدر مهم است که سیاست خارجی هر کشوری در جنوب آسیا خود به خود با این مسأله پیوند می خورد. چرا که برای قدرت های درگیر در این بحران مهم است که سیاست خارجی سایر کشورهایی که در جنوب آسیا فعالند نسبت به بحران کشمیر چه جهت گیری دارد.
تکلیف هند و پاکستان و گروههای داخلی کشمیر مشخص است. چرا که هند و پاکستان هر کدام کشمیر را متعلق به خود میدانند و گروههای کشمیری نیز به گزینه استقلال فکر می کنند.(Wirsing;1994) آنچه مهم است موضع ایران نسبت به این بحران است. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، ایران از موضع مردم کشمیر دفاع کرد و بدین ترتیب نگرانی هندیها را برانگیخت. چرا که برای هندوستان فرق چندانی بین استقلال کشمیر و الحاق آن به پاکستان وجود ندارد.
همین موضعگیری حساسیتهای پاکستان را نیز تحریک کرد چرا که اگرچه پاکستان از موضع ایران نسبت به مردم کشمیر خوشحال به نظر میرسید اما از آنجا که ایران از الحاق کشمیر به پاکستان حمایت نکرد، نگرانی هایی را برای اسلام آباد به همراه داشت.
مردم کشمیر از موضع گیری اولیه ایران خرسند شدند اما تداوم نیافتن این سیاست نگرانی هایی را نیز در آنها بوجود آورد. هم اکنون تصور غالب در جنوب آسیا آن است که نگاه ایران به بحران کشمیر یک نگاه ابزاری است. بدین معنی که ایران سعی دارد از بحران کشمیر به عنوان عامل یا مکانیسمی برای تنظیم روابط خود با کشورهای جنوب آسی
مطالب مشابه :
تحویل مدارک نمایندگی اسیا تک
دفتر عطارد - تحویل مدارک نمایندگی اسیا تک - پست - پست بانک - همراه اول پیشخوان فارس;
ترانسفورماتور تک فاز
نیرو توسعه آذرخش - ترانسفورماتور تک فاز - اجرا کلیه پستهای زمینی و هوایی ؛ مشاوره ، طراحی و
نگاهی به موقعیت خلیج فارس و ونقش قدرت های فرامنطقه ای در آن
مطالعات خلیج فارس امنیتی تک قطبی در غرب آسیا و بویژه خلیج فارس که دیگر
روابط ایران و جنوب آسیا : ارائه یک چارچوب تحلیلی
از یکسو ایران با تک تک کشورهای جنوب آسیا به این نفوذ از تنگه هرمز در خلیج فارس تا تنگه
گزارش عملکرد سالیانه بخشداری مشهدمرغاب در یک نگاه
قلم شما (بام فارس) - گزارش عملکرد سالیانه بخشداری مشهدمرغاب در یک نگاه - مرجع وبلاگ های
آخرین رویدادهای ورزشی در جهان
خبرگزاری فارس: 20 گلزنی کردند و تک گل میهمان جویای برای قهرمانی در آسیا و شکستن طلسم
تمبرهاي دوره جمهوري اسلامي 1379
3- یادبود شهدای فارس. سال چاپ تمبر. قیمت تک سری . 5- کنگره اتحادیه پستی آسیا و
خبرهایی از اســتقلال
تـــاج آسـیا " اســتقلال " به گزارش فارس،مسئولان باشگاه دست تک تک بازيکنانم را مي
برچسب :
اسیا تک فارس