رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

خلاصه :

رويكرد شكلي به آثار معماري از مباحث مطرح در معماري معاصر است، به‌گونه اي كه متفكران بسياري با اين رويكرد به تحليل آثار معماري پرداخته‌اند. توجه به فرم اثر بدون‌توجه به مفاهيم شكل‌دهنده‌ي آن و تجزیه و تحلیل روند شكل‌گيري فرم از مهمترين مسائل در رويكرد شكلي هستند كه در اين مقاله به آن پرداخته می شود و آثار معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل با اين رويكرد  تجزيه و تحليل خواهند شد .

 

مقدمه :

يكي از نخستين کسانی كه به شكل در معماري توجه ويژه کرد، دوران (1760-1834 م.) متفكرو معمار فرانسوي بود. او در سال 1800 ميلادي معماري را چنين تعريف کرد : « معماري هنر تركيب اشكال است ، به نحوي كه در تمام ساختمانهاي عمومي وخصوصي قابل‌تحقق باشد.» هدف اصلي دوران از اين تعريف، تئوريزه‌كردن مباحث طراحي براي آموزش معماري بود كه آنها را در كتاب معروفش به نام « دقت و تأكيدي بر درس‌هاي معماري» نشان می دهد. عناصر معماري كه دوران از آنها نام مي‌برد عبارتند از : «ديوارها، ستونها و طاق‌ها» و با اين عناصر به دسته‌بندي و تحليل آثار معماري دوره‌هاي مختلف مي‌پردازد.

 

راب كراير در ادامه‌ي كار دوران به بررسي و تحقيق آثار معماري جهان با توجه به شكل آنها پرداخت. او در كتاب « تركيب‌بندي معماري» شکل های پایه،یعنی مربع، دايره و مثلث را تعريف کرده و براساس آنها به تحليل آثار معماري پرداخته است. كراير علم هندسه را مبناي مشترك همه‌ي معماري ها قرار داده و عناصر معماري را به دسته‌هاي زير تقسيم مي‌كند : 1ـ نقطه 2ـ خط 3ـ سطح 4ـ حجم 5ـ فضاي داخلي 6ـ فضاي خارجي، و در ترسيم‌هاي زيادي، حالت‌هاي گوناگون اين عناصر را بررسي مي‌كند. او دسته‌بندي بسيار مشخصي در مورد مهمترين سيستم‌هاي سازماندهي عملكرد دارد كه عبارت اند از: سازماندهي مركزي ، سازماندهي خطي ، سازماندهي مركزي و خطي ، سازماندهي چندشاخه‌اي ، سازماندهي شبكه‌اي ، سازماندهي سطوح مختلف بر روي هم ، سازماندهي پيچ در پيچ .

در مجموع كراير هم باتوجه به شكل، به‌عنوان تنها مرجع مشترك و با ابزار هندسه به تحليل معماري مي‌پردازد.

 

كلاوس هردگ از ديگر متفكراني است كه در تحليل‌هايش از رويكرد شكلي استفاده مي‌كند.او در كتاب « ساختار و شكل در معماري اسلامي ايران و تركستان» به بررسي شكل در معماري ايران و تركستان ــ از فضاهاي بزرگ شهري تا يك اتاق كوچك ــ مي‌پردازد و با تحليل نمونه‌هاي شاخص معماري و مقايسه‌ي آنها باهم ، در جستجوي فهم و درك معماري آنها است. بعنوان نمونه در مقايسه‌ي شكلي يك مينياتور متعلق به 1520 ميلادي و پلان مسجدشاه اصفهان (1630ـ1597 م.) به اين نتيجه مي‌رسد كه احتمالاً در طرح اين مسجد از ساختار شكل آن مينياتور استفاده شده است.

 

در این مقاله با رويكرد شكلي آثار معماري دو معمار ارزشمند ايراني ــ هادي ميرميران(1323) و بهرام شيردل(1330) ــ بررسي و بدون توجه به مفاهيم مطرح شده در آن پروژه‌ها دياگرام فرم آنها تحلیل می شود.پرسش اصلی در هنگام مقایسه ی آثار این دو معمار این است که فرم چه جایگاهی در آثار این دو معمار دارد؟ در این بررسی هر گروه از آثار در گرایش غالب شکلی حاکم بر آن تعریف شده، اما در هر گروه غیر از گرایش های غالب،گرایش های فرعی دیگری هم دیده می شود.منظور از دیاگرام در این مقاله، خلاصه ی فکر است که به ساده ترین شکل بیان می شود.به عبارت دیگر دیاگرام فرم،خلاصه ی فکر هنرمند در مورد اثر است. طرح این مقاله می تواند آغازگر راهی در تجزیه و تحلیل و نقد آثار معماری معاصر ایران باشد و نگارنده از نظرات کارشناسان استقبال می نماید.

 

1- آثار معماري ميرميران را مي‌توان در سه گرایش شکلی دسته بندی کرد :

 

1-1‌  استفاده از دياگرام فرم آثار معماري

ميرميران در پروژه‌هاي ابتداي دهه هفتاد خورشيدي از اين روش در طراحي پروژه‌هاي معماري استفاده كرده است.در اين روش، او با انتخاب دياگرام فرم يك اثر معماري، طراحي را آغاز کرده ــ به تعبير بهرام شيردل، معماري را از معماري شروع مي‌كند ــ و در روند طراحي گاهي پروژه تا آخر، تحت تأثير دياگرام اوليه باقي مانده و گاهي دچار تغييرات شگرفي شده است.

 

ميرميران در پروژه فرهنگستان‌هاي ايران (ارديبهشت  1373) با استفاده از عناصر فضایی معماري ايران مانند : مدخل، صفه، دروازه، چهارطاق، حياط و ايوان شروع به طراحي كرده و در روند طراحي از تناسبات افقی و عمودی مسجد كاج اصفهان ( در حدود 1325 م.) هم استفاده کرده و در نهايت به پروژه‌اي دست یافته كه دياگرام فرم آن تاحدودي تحت تأثير دياگرام فرم مسجد كاج اصفهان است.

 

در پروژه كتابخانه ملي ايران (دي ماه 1373) كه به فاصله زماني اندكي نسبت به پروژه فرهنگستان‌ها طراحي شد، يكباره دياگرام فرم پروژه متحول مي شود. البته اين تحول در اثر آشنايي ميرميران با شيردل و تأثيري كه از او مي‌گيرد، حاصل شده است.گفته شده" او از شکل تجرید شده ی دماوند در ایجاد فرم طرح خود استفاده کرده است" اما به‌نظر مي‌رسد دياگرام فرم اين پروژه تحت تأثير پروژه‌ي سردر ورود به يك غار باستاني (72ـ1967) اثر ماسيميليانو فوكساس است.البته پروژه‌اي كه در نهايت خلق شده، داراي شكلي منحصر به فرد است و به تعبیر بهرام شیردل از معدود پروژه های آن مسابقه بود که قابل مطرح شدن در عرصه ی بین المللی است.

 

پروژه‌ي دیگری كه در اين گروه قرار مي‌گيرد، مجموعه ورزشي رفسنجان (80ـ1373) است.اين پروژه هم تحت تأثير دياگرام فرم يك يخچال سنتي است كه در نزديكي سايت پروژه قرار دارد. اين پروژه تفاوت شكلي زيادي با يخچال موردنظر ندارد ، بلکه تفاوت عمده در تغييركاربري و مصالح ساختماني آن است. بنابراين خلاقيتي برای آفرينش فرم معماري صورت نگرفته است. 

2-1  استفاده از دياگرام فرم آثار هنري و طبيعت

در اين مرحله ميرميران با استفاده از فرم‌هاي موجود در طبيعت يا آثار هنري موجود ، شروع به طراحي کرده و در روند طراحي كاملاً از آنها فاصله گرفته و به پروژه ای با دياگرام متفاوت دست مي‌يابد.

او در پروژه موزه ملي آب ايران (1374) از خواص شكلي دو عنصر آب و خاك استفاده مي‌كند و به اصطلاح تر و خشك را باهم مي‌بيند و به آن‌ها تجسم مي بخشد. فرمي كه در نهايت خلق شده  بسيار بديع است و ارتباط عميقي با سايت پروژه دارد. البته به نظر می رسد رابطه ی ظریفی بین دیاگرام شکل این پروژه و دیاگرام شکل پروژه ی ترمینال بین المللی بندر یوکوهاما اثر کاتزیو سجیما وجود دارد.

 

در پروژه كتابخانه مجلس كانساي- ژاپن (1375)، او و همكارانش با سه ‌دياگرام، فرم پروژه را تكميل كردند. ابتدا ساختار سه‌قسمتي شعر هايكو مدنظر ميرميران قرار گرفت ، سپس به پیشنهاد  دانشمير از مجسمه‌ي آلبرتو جياكومتي ــ دستاني كه تهي را دربرگرفته‌اند ــ استفاده شد وساختار سه‌قسمتي موردنظر به دو فرم و يك فضاي بينابين تبديل شد. ( اين دياگرام در آينده بيشتر مورداستفاده ي ميرميران قرار مي‌گيرد) و در نهايت با نظر شيردل مجسمه‌اي از رايمو اوتراينن ((TOMENA,1976آخرين تأثير را بر فرم كتابخانه گذاشت  و باعث شكل‌گيري خطوط افقي و برآمدگي‌ها و فرورفتگي‌هايي در پروژه شد. در مجموع پروژه‌اي كه حاصل شد، داراي دياگرام فرم جديدي است و به‌نظر مي‌رسد از موفق‌ترين پروژه‌هاي معماري معاصر ايران است.

 

اثر ديگري كه در اين گروه قرارمي گيرد ، پروژه بانك توسعه صادرات ايران (1376) است. دياگرام فرم پروژه از مكعبي شكل گرفته است كه شكافي در‌آن قرار دارد و يادآور فرم گاوصندوقي است كه در‌ش اندكي بازمانده است. همچنين به‌نظر مي‌رسد پوسته‌ي خارجي پروژه تحت تأثير اثري از رابرت اسميتسون بنام Strati Pendenti (1988)است.

 

3-1  استفاده از دياگرام دو فرم و فضاي بينابين

اين دياگرام را مي‌توان در آثار گذشته‌ي ميرميران هم مشاهده كرد، اما در چند پروژه ی متاخر‌ نقش اساسي را در سازماندهي پروژه‌ها به‌عهده مي‌گيرد.خصوصيت اصلي اين فضاي بينابين، تركيب‌شدن با فضاهاي عمومی و شهري است و به‌نظر مي‌رسد ميرميران در اين آثار به زبان شخصي ویژه ای دست يافته و دياگرام فرم جديدي از آن حاصل شده است.

 

پروژه كانون وكلاي دادگستري تهران (80- 1374) ازجمله آثاري است كه درآن از دياگرام دو فرم و فضای بینابین استفاده شده است. اين پروژه هم مانند پروژه كتابخانه كانساي از مكعبي تشكيل شده است كه يك فضای تهي به‌صورت مورب آنرا بريده است. استفاده از فرم ترازو (نماد عدالت) بعنوان دياگرام فرم اوليه، تأثير به‌سزايي در معلق‌شدن دو قسمت حجم داشته است و باعث‌شده فرم‌ها در فضاي بينابين بصورت معلق ديده شوند. (تصوير15)

 

ميرميران در پروژه توسعه حرم حضرت معصومه (1378) هم از اين دياگرام استفاده مي‌كند. دياگرام فرم پروژه از دو حجم، يكي بزرگ و ديگري كوچك با فضايی بينابين آنها شكل گرفته است. فضاي بينابين گذري شهري است كه مردم را به‌طرف سمت سايت هدايت مي‌كند. در شكل‌گيري فرم اين پروژه،منابع دیگری مانند: الهام از «موجهايي كه در اثر وزش باد در شن‌هاي كوير و يا آب درياچه پديد مي‌آيد»، و برداشتي از جريان معماري نواري هم تأثير داشته است.

 

دياگرام مورد بحث در پروژه‌ي سفارت ايران در فرانكفورت (1379) به اوج بیان شكلي خود مي‌رسد. در اين پروژه هم فضاي بينابين به گذری عمومی تبديل‌شده و هم به رابطه ی شهر و معماري توجه ويژه شده است.

سرانجام جالب است بدانيم كه دياگرام فرمي كه ميرميران در اين پروژه‌ها از آن استفاده كرده است در دوره‌ي عيلامي براي سازماندهي معابد استفاده مي شده است. راه موربي كه به درون معبد وارد مي شد ، فضا را به سه قسمت تقسيم مي كرد.

 

2- آثار معماري شيردل را هم مي‌توان در سه گرایش شکلی دسته بندی کرد :

 

1-2  استفاده از دياگرام‌هاي هندسه فولد

شيردل قبل از بازگشت به ايران ،سه پروژه‌ي موفق در عرصه‌ي بين‌المللي طراحي کرد كه همه‌ي آنها اهميت د‌ارند. بحث اصلي در شكل‌گيري فرم اين پروژه‌ها، هندسه ی فولد و سطوحی است که بر هم تا می شوند. شيردل در اين‌باره گفته است : " بحث درباره‌ي نظريه‌ي فولدينگ تقريباً دوسال است كه به‌صورت فعلي مطرح شده است و به‌نظر من از تحولاتي است كه در كار ما و آرشيتكت‌هاي ديگري كه به آن شهرت يافته‌اند، پديد آمده است. همه‌ي پروژه‌هايي كه طراحي كرده‌ايم، در ادامه‌ي يكديگر قرار دارند، تحولي كه خود پايه‌ي تحول ديگري مي‌شود. زماني كه پروژه‌هايي را در لوس‌آنجلس آغاز كرديم و بخصوص طرح كتابخانه اسكندريه، اساس طراحي بر فولدينگ بود، بدون‌آنكه از اين مبحث رياضي كه يك رياضي‌دان فرانسوي پايه‌گذار آن است اطلاعي داشته باشيم.برحسب اتفاق با اين نظريه آشنا شديم و در پروژه‌هاي بعدي با دقت نظر بيشتري نسبت به آن، فضاها را طراحي كرديم. مثلاً در طرح نارا ،كار قبلي را ازنظر فضايي با اين نظريه‌هاي رياضي تطبيق داديم."

 

به‌نظر مي‌رسد كه طرح تالار همايش نارا44 (1992) بجز هندسه فولد، (دياگرام زين اسبي كه 90 درجه چرخيده است) تحت تاثیر يكي از اسكيس‌هاي اوليه ی پيتر آيزنمن در طرح مجموعه نانوتاني ژاپن (92ـ1990)  است. مسئله‌ي ديگري كه در مورد اين طرح مطرح شده است، شباهت ساختار فضايي معابد بودايي با ساختار فضایی پروژه ی نارا است، كه در اثر مقايسه‌ي دياگرام فرم آنها متوجه اين مسئله خواهيم شد. در مجموع فرم بدست‌آمده بسيار پيچيده و پيشرو بوده كه در سطح بين‌المللي مطرح شده است.

 

پروژه‌ي ديگري كه در آن از هندسه فولد استفاده شده ، موزه ملي اسكاتلند (  1992 ) است كه با فاصله زماني اندكي از تالار همايش نارا طراحي شده است. الهام ازعناصر موجود در طبيعت نقش اساسي در بوجودآمدن فرم اين پروژه داشته است.شیردل در مورد این پروژه گفته است:"حجم كلي ساختمان خصوصياتي نظير Great Glen (دره‌اي در اسكاتلند)، كوههاي Grampian، پيچ و خمهاي كالدونيا و سنگ‌هاي ايستاده باستاني و مرموز را تقليد مي‌كند."

 

 

2-2  استفاده از دياگرام فرم آثار هنري

شيردل در اين مرحله به مجسمه‌هاي رايمو اوتراینن (94ـ1927) علاقه‌مند شد و در پروژه‌هاي معماري اش از دياگرام فرم آثار اوتراينن استفاده كرد و توانست به پروژه‌هاي موفقي ازلحاظ توليد فرم و فضاي تجربه نشده دست يابد. همچنين جريان معماري نواري- كه محصول دوران پست‌مدرن و نگاه پلورآليستي به جهان هستی است- در اين دوره موردتوجه شيردل بوده است.

 

به نظر ميرسد در پروژه فرودگاه بين‌المللي امام خميني (1374) شيردل از دياگرام فرم يكي از آثار اوتراینناستفاده كرده و توانسته به خلق فرمي بديع در طرح فرودگاه دست يابد. در اثر مقایسه ی این دو اثر می توان وجوه مشابهی را در آنها دید. كشيدگي در امتداد افق و لایه لایه شدن فضا از مهمترين ويژگي های شكلي اين پروژه است .

 

پروژه بانك توسعه صادرات ايران (1376) از موفق‌ترين آثار شيردل در اين دوره است كه در طرح آن از دو دياگرام استفاده شده است.ساختار اصلي اين پروژه از كنار هم قرار دادن برش‌هايي از دياگرام Cusp بدست آمده است. اما به‌نظر مي‌رسد دياگرام فرم يكي ديگر از آثار اوتراینن( ( Water Shadow,1980  در شكل‌گيري اين اثر نقش به‌سزايي داشته است. در مجموع فرم نهايي خلق شده از فرم‌هاي بسيار پويا است. به‌گونه‌اي كه پروژه تعداد نامحدودي نما دارد و مسئله‌ي طراحي نما به‌صورت سنتي، در اين پروژه مورد نقد قرار گرفته است.

 

در طرح توسعه حرم حضرت معصومه (1378) به نقش حياط و فضاي خالي آن در مركز توجه می شود. از آنجا كه مركز در فضاهاي معماري ايران دست‌نيافتني است، در اين پروژه هم مركز دست‌نيافتني شده و كل پروژه حول اين مركز و مركز ديگري كه در خارج از طرح قرار دارد، شكل گرفته است.

 

همچنين به‌نظر مي‌رسد كه در طرح نماهاي داخل حياط و نحوه‌ي قرارگيري گنبد در حجم بنا از دياگرام فرم يكي ديگر از آثار اوتراینن( ( Light Ship,1978  استفاده شده است. اما نكته‌ي قابل‌توجه در اين پروژه نسبت به پروژه‌هاي ديگر اين دوره، نقدي است كه به دياگرام فرم معماري‌هاي گذشته وارد شده است. دياگرام معماري‌هاي قبل از معماري مدرن «فرم بر روي زمين» بود، در دوره معماري مدرن« فرم بر فراز زمين» دياگرام غالب شد و اما در دوره معاصر، دياگرام «فرم از زمين» مطرح شده است كه در اين پروژه‌ شيردل به اين دياگرام معماری معاصر توجه کرده است.

 

3-2  استفاده از دياگرام فرم بدون مركز

شيردل در پروژه‌هاي اخيرش نوعي بازگشت به معماري ايران را تجربه كرده است. سازماندهي فرم در اطراف يك تهي، ساختاري است كه منشاء شكل‌گيري مساجد ، مدارس و خانه‌هاي بسياري در معماري ايران بوده است. البته این سازماندهي، كه شيردل حول تهي مطرح مي‌كند،بسيار پيچيده‌تر است و با خود مفاهيم معماري معاصر را به‌همراه دارد. ــ مانند طرح توسعه حرم حضرت معصومه كه به آن اشاره شد ــ او در پروژه مجموعه مسكن استيجاري يزد (1379) از اين سازماندهي استفاده كرده و دو فضاي خالي عظيم را در مجموعه قرار داده و با شبكه راههاي شيب‌دار و پيوسته‌اي، سطوح مختلف پروژه را سازماندهي مي‌كند.

  او در اين باره گفته است : «سازماندهي فضايي عناصر سايت در اطراف يك تهي صورت مي‌گيرد و اين خود استعاره‌اي است از اينكه در بافت شهرهاي ايران ما نومنتاليسم مورد نقد قرار گرفته و مركز وجود ندارد.»

 

نكته‌ي ديگري كه شيردل همواره بدان توجه دارد- و در کار میر میران هم به آن اشاره شد- ، رابطه ی شهر با طرح معماري پروژه است، كه در اين پروژه باعث به وجود آمدن راهي عمومي شده است كه از بین ساختمان های موجود حرم و پروژه ی شیردل مي‌گذرد وگذرهاي اطراف را به هم متصل مي كند .

پروژه ديگري كه به دقت بحث رابطه ی شهر با معماری و دياگرام فرم از زمين در آن مطرح شده است، سفارت ايران در برزيل (1380) است. ساختار پروژه از كنارهم قرارگيري سه ‌فرم با سه‌كاربري مشخص بوجود آمده است، كه به‌نظر مي‌رسد علاوه بر ساختار فضايي باغ ايراني، تحت تأثير دياگرام فرم خانه‌ي شماره 10 جان ‌هيدك  هم مي‌باشد. سه گذر طراحی شده در طرح، حول يك تهي به ‌هم مي‌پيچند و فضايي خالي را در دل حجم پروژه بوجود مي‌آورند. ارتباط اين خاليِ معلق به‌طور آگاهانه با زمين قطع شده است و درمجموع با اين پروژه، شيردل بيشتر به هدف اصلي‌اش كه همانا خالي‌كردندر معماري است، نزديك شده است. سرانجام شيردل در طرح مركز فناوري نهاد رياست‌جمهوري (پاييز 1380) دوباره به فضاي خالي در مركز روي مي‌آورد و فضاها را حول یک تهي سازماندهي مي‌كند. نکته ی قابل توجه پس از مطالعه ی آثار شیردل، دسته بندی خود او از پروژه هایش است. -که به دسته بندی نگارنده بسیار نزدیک است- او آثارش را به چهار دوره تقسیم می کند: " 1.پروژه اول معماری 2. پروژه دوم معماری 3. پروژه سوم معماری 4. پروژه چهارم معماری."

 

نتيجه گیری

در مجموع از این مقاله می توان به نتایج زیر دست یافت:

1. میرمیران و شیردل در فرایند طراحی معماری،از یک دیاگرام فرم به عنوان نقطه ی آغاز طرح استفاده می کنند.این روش شاید اولین بار توسط مارسل دوشان ابداع شده باشد.دوشان هنگامی که با دخل و تصرف در مونالیزای داوینچی اثری بنام L.H.H.O.Q. تولید کرد،آغازگر راهی بود که تحت عنوان حاضر-آماده (Ready-Made) معروف شد و شاید بتوان استفاده از دیاگرام فرم آثار موجود را در معماری میرمیران و شیردل در ادامه ی کار دوشان قرار داد که در نوع خود روش بسیار مطرحی در طراحی معماری معاصر محسوب می شود. به عنوان نمونه میتوان به استفاده ی رم کولهاس از دیاگرام فرم ویلا ساووا ی کوربوزیه در پروژه ی ویلا دال آو اشاره کرد.

 

2. میرمیران بیشتر بر فرم و ویژگی های تندیسگونه ی آن تاکید می کند و این ویژگی باعث به وجود آمدن شباهت هایی در کل کارهای سه دوره ی مورد بحث این مقاله شده است و از این جهت شاید بتوان کارهای او را با کوربوزیه مقایسه کرد که همواره یکی از دغدغه های او هم فرم تندیسگونه ی پروژه بود (مانند نمازخانه رنشان).

 

3. شیردل به فضا و روابط فضایی بین احجام توجه می کند و به همین دلیل در هر دوره فرمی که تولید می کند ،دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به فرم های قبلی است و از این جهت می توان آثار او را با جان هیدک مقایسه کرد،که دغدغه ی فضا و روابط فضایی بین احجام را داشت (مانند پروژه ی ماسک برلین).

 

4. با دقت در روند شكل‌گيري آثار معماري اين دو معمار ‌ مي‌توان بازگشتي به معماري ايران را در آثار متاخر آنها مشاهده كرد. میرمیران با کاستن از فرم و افزودن به فضا(حرکت از ماده به روح) و شیردل با توجه به فضای خالی در مرکز به دنبال برقراری ارتباط با معماری ایران هستند که هر دو روش حرکتی در جهت پیشبرد معماری ایران در عرصه های بین المللی است.


مطالب مشابه :


درباره بهرام شیردل-به همت دانشجو سحر معتمدی

درباره بهرام شیردل-به همت دانشجو سحر مرکز تجارت جهانی شيراز از آثار برجسته بهرام شير




بهرام شیردل

آثار معماری به عنوان نمادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یک کشور شناخته می‌شوند. بهرام شیردل




رویكرد شكلی به معماری هادی میرمیران و بهرام شیردل

مجموعه مقالات گردآوری شده اینترنتی - رویكرد شكلی به معماری هادی میرمیران و بهرام شیردل




معماری فولدینگ

رویکرد شکلی به آثار معماری از مباحث مطرح در هادی میرمیران و بهرام شیردل با این




زندگی نامه بهرام شیردل

کانسپت - زندگی نامه بهرام شیردل کتابخانه کانسای ژاپن هم از آثار طراحی شیردل است.




رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

رويكرد شكلي به آثار معماري از فرد است و به تعبیر بهرام شیردل از معدود پروژه های آن




برچسب :