تجارت ماوراء بحار و تکاپوی زرسالاران یهودی (1)


تب طلا و افسون شرق

 

«سیل طلا» که از مشرق زمین و قاره آمریکا به سوی اسپانیا و پرتغال روانه می شد، عطشی سیری ناپذیر در تمامی کانون های سیاسی و اقتصادی اروپا، از خاندان های سلطنتی و اشراف محلی تا کانون های تجاری و مالی، برانگیخت و در  فرهنگ و روانشناسی اروپاییان «اکتشاف دریایی» و «تجارت ماوراء بحار» جاذبه ای شگرف یافت.
کانون های مالی معینی که از دیرباز با مشرق زمین آشنا بودند و اینک به شدت درگیر و سهیم در این «اکتشافات دریایی»، به شیوه های گوناگون به این موج دامن می زدند و آتش حرص حکمرانان و ماجراجویان و تجار اروپایی را افروخته تر می کردند.
یکی از مؤثرترین روش ها، اشاعه داستان های حیرت انگیز درباره گنجینه های بی پایان و سهل الوصول مسلمانان و مشرق زمین بود؛ افسانه هایی که در شعر و ادب اروپای سده شانزدهم به وسعت بازتاب یافته است. افسانه «گنج های الحمراء»، که واشنگتن ایروینگ (1)، نویسنده آمریکایی، شماری از آن را در کتاب خود، به نام الحمراء (1832) (2)، گرد آورده است، با داستان های شگفت «هزار و یک شب» و ماجراهای جذاب مارکوپولو، در آمیخت و عطش «اکتشاف دریایی» و دستیابی به «شرق» را بیش از پیش دامن زد. حتی در نقشه هایی که برای راهنمایی دریانوردان به چاپ می رسید، جاذبه های نمادین «سرزمین های ماوراء بحار» فراموش نمی شد. در گوشه ای از جهان زنی کاملاً برهنه حضور داشت و «شهسوار مسیح» را به سوی خود وسوسه می کرد، و در گوشه ای دیگر مردی که سر نداشت و چشم و بینی و دهانش بر سینه او بود! نام هایی که «کاشفان» اروپایی بر سرزمین های دیگران می نهادند نیز وسوسه انگیز بود: «دماغه امید نیک»، «ساحل عاج»، «ساحل طلا» و غیره و غیره.
تصادفی نیست که در این دوران، نام «هرمز»، بندر بزرگ تجاری آن عصر، چنان آوازه ای جهانگیر یافت که شاعران بزرگ اروپا در منظومه های خویش آن را به عنوان نماد ثروت به کار می بردند. برای نمونه، جان میلتون، که در کنار شکسپیر یکی از برجسته ترین چهره های ادبی تاریخ انگلیس است، ‌در منظومه بهشت گمشده چنین می سراید: «بر فراز تختی نشسته بود که در قدر و بها بر ثروت هرمز هند و جواهر و مروارید بی حسابی که دست سخاوتمند شرق به پای پادشاهان خود می ریزد برتری داشت». (3)
پس از بازگشت کلمب، زرسالاران یهودی دربار اسپانیا گزارش سفر او به «هند» (قاره آمریکا) را بلافاصله چاپ و در مراکز مهم شهری اروپا پخش کردند (4) و این اقدام در کانون های سیاسی و تجاری اروپا تأثیری شگرف بخشید.
صنعت چاپ، که از سده دوم میلادی در چین وجود داشت (5)، در حوالی نیمه سده پانزدهم به وسیله یوهان گوتنبرگ (6) آلمانی در اروپا رواج یافت. این تحول، که برخی از آن به عنوان «انقلاب گوتنبرگ» یاد می کنند، به اشاعه موج جدید انتشار سفرنامه ها و نقشه های اکتشافی یاری رسانید. نمونه ای از متونی که در این دوران پخش شد و مشوّق حکمرانان حریص و ماجراجویان اروپایی به سوی شرق گردید، سفرنامه ای است منسوب به نئارکس (7) سردار اسکندر مقدونی. او که از درباریان فیلیپ دوم و دوست نوجوانی اسکندر بود، در لشکرکشی اسکندر به شرق (325-324 پیش از میلاد) فرمانده ناوگان دریایی در خلیج فارس بود. در یکی از متون یونانی سال 150 میلادی، یعنی قریب به 450 سال پس از نئارکس، سفرنامه ای منسوب به او مندرج است. (8)
در این فضای فرهنگی، بناگاه، سفرنامه نئارک کشف شد و به یکی از متون مورد علاقه حکمرانان و ماجراجویان اروپایی بدل گردید. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (1259-1313ق) می نویسد: «از روی سفرنامه او بود که... پرتغالی ها به خلیج فارس آمدند بلکه می توان گفت که به هدایت سفرنامه نئارک انگلیسی ها به خیال تصرف هندوستان افتادند». اعتمادالسلطنه سپس ترجمه گزارش سفر نئارک را نقل می کند (9). محمدتقی خان حکیم در گنج دانش، که بخش مهمی از آن سرقت آثار اعتمادالسلطنه است، این مطالب را عیناً نقل کرده است. (10)

 

مسیر سفرنامه مارکوپولو در مقایسه با سفرنامه ابن بطوطه

یکی دیگر از متونی که در ایجاد و گسترش این تب ماجراجویی دریایی مؤثر بود، سفرنامه مارکوپولو است. مارکوپولو (1254-1324)، پسر نیکولو پولو تاجر ونیزی، ظاهراً در هفده سالگی به همراه پدر راهی مشرق زمین افسانه ای آن عصر شد و در سال 1295 میلادی به موطن خود بازگشت. او در سال 1296 در اثنای جنگ ونیز و جنوا گرفتار و سه سال زندانی شد و در زندان جنوا با فردی به نام روستیچلو دوست شد. ظاهراً سفرنامه منسوب به پولو تقریرات وی در زندان به روستیچلو است. سفرنامه مارکوپولو، که نام ایتالیایی ll Milione را بر خود دارد، نخستین بار در سال 1477 به زبان آلمانی در نورنبرگ منتشر شد و در سال 1467 به زبان ایتالیایی. این کتاب در دوران سفرهای کلمب و کابوت و گاما نقشی مهم در ایجاد اشتیاق به سوی مشرق زمین داشت؛ تا بدانجا که کابوت پس از بازگشت از جزیره نیوفاوندلند، در گزارش سفر خود به پادشاه انگلیس، مدعی شد به «سرزمین خان اعظم» رسیده است! (11)
این سفرنامه تا زمان انتشار کتاب خانم فرانسیس وود در سال های اخیر متنی معتبر تلقی می شد هرچند برخی محققین، مانند پیتر هابکرک، اصالت آن را رد می کردند. در تمامی این دوران، سفرنامه مارکوپولو مهم ترین سند از آشنایی اولیه و جدی اروپاییان با چین، بطور اخص، و مشرق زمین، بطور اعم، تلقی می گردید. در این سفرنامه - که بر مبنای آن فیلم های سینمایی، سریال های تلویزیونی و کارتون های ویژه کودکان ساخته شده - ادعا می شود که گویا مارکوپولو مورد علاقه قوبیلای قاآن، امپراتور چین، قرار گرفت و از سوی او به مأموریت های مهم داخلی و خارجی، از جمله به ایران و برای همراهی عروس دربار چین به دربار ارغون، رفت و سرانجام، پس از هفده سال اقامت در دربار چین، در سال 1295 از راه ایران و ارمنستان به ونیز بازگشت.

 

فرانسیس وود رد کننده سفرنامه مارکوپولو

 

خانم وود، سرپرست بخش چین در «کتابخانه بریتانیا» (12)، در پژوهش مستند خود ادعاهای سفرنامه پولو را مردود می شمرد و می نویسد وی هرگز از خاک سرزمین عثمانی قدمی فراتر نگذارده است؛ اطلاعات مندرج در سفرنامه مارکوپولو افسانه هایی است که وی از تجار ایرانی و عرب در قسطنطنیه شنیده و شاخ و برگ هایی شگفت بر آنها افزوده است. عجیب است که در سفرنامه مارکوپولو هیچ اشاره ای به دیوار چین نیست و عجیب تر اینکه در هیچ یک از اسناد فراوان به جای مانده از چین آن عصر، که خانم وود طبعاً با آنها آشنایی کامل دارد، نامی از این تاجر ونیزی، که به ادعای سفرنامه محبوب قوبیلای قاآن بود، دیده نمی شود. و این در حالی است که مورخان آن زمان چین به سفرا و جهانگردان متعددی که به پکن آمده و به حضور امپراتور بار یافته اند اشارات مکرر و دقیق نموده اند. با شناخت فضای فرهنگی سده شانزدهم، این فرضیه به ذهن متبادر می شود که آیا سفرنامه مارکوپولو در این فضا و برای دامن زدن به عطش دستیابی به «گنج های مشرق زمین» جعل نشد؟!
متن مهم دیگر سفرنامه نیکولو کونتی است. سفر 25 ساله نیکولو کونتی (13) (1395-1469)، تاجر ونیزی، مصادف است با دوران درخشان حکومت شاهرخ شاه گورکانی در ایران.
کونتی در سال 1414میلادی راهی دمشق شد. او که علاوه بر زبان عربی فارسی را نیز فرا گرفته بود، همراه با ششصد تاجر به بصره و هرمز رفت و آنگاه از راه بندر گوا (گهوکه) به ویجانگر (بیجانگر) هند. کونتی به برمه، جاوه، سوماترا و چین نیز سفر کرد و- از راه کوچن، کالیکوت، عدن، مسقط، سومالی، جده و قاهره- در سال 1439 به ونیز بازگشت.
وی که در مصر به اسلام گرویده بود، در سال 1447، یعنی هشت سال پس از بازگشت به وطن، به حضور پاپ اوژن چهارم (14) (1431 -1447) بار یافت. کونتی مدعی شد که برای نجات جان خود و خانواده اش به زور به اسلام گرویده و تقاضای بخشایش کرد؛ پاپ توبه او را پذیرفت و دستور داد ماجرای سفرهایش ثبت شود. بدینسان، پودجو براتچولنی (15)، اومانیست معروف و منشی پاپ، بر اساس تقریرات کونتی سفرنامه او را تنظیم کرد. این سفرنامه به دستور «مانوئل ثروتمند»، پادشاه پرتغال، از لاتین به پرتغالی ترجمه و منتشر شد و چون متن اصلی از میان رفته بود، نسخه فوق مبنای ترجمه و انتشار آن به زبان ایتالیایی قرار گرفت. (16)
این سفرنامه، که داستان تصنیف و انتشار آن به روشنی بی اعتباری آن را آشکار می سازد، خالی از دعاوی عجیب و کینه توزانه علیه مردم مشرق زمین نیست. برای نمونه، نیکولو کونتی، یا نویسندگان و ناشرین سفرنامه او، مدعی اند که حکمران هندوی ویجانگر (بیجانگر) دارای 12 هزار همسر بود و در زمان مرگش دو الی سه هزار نفر از آنان با جسد او سوزانده شدند! (17) چنین متونی نگرش مردم اروپا به شرق را شکل می داد و بنیاد فرهنگی و روانی لازم را برای «مشروعیت» دادن به عملیات وحشیانه اشغالگران آزمند فراهم می ساخت.

 

انگلیسی ها و عصر الیزابت

 

کانون های سیاسی و تجاری انگلستان، از اواخر سده پانزدهم، سال ها پیش از آنکه با پذیرش آئین پروتستان (1534) میان خود و کلیسای رم و اسپانیای کاتولیک مرز کشند، تکاپو برای دستیابی به این منابع نوپدید ثروت را آغاز کردند.
اگر بپذیریم که انقلاب صنعتی در انگلستان و پیدایش سرمایه داری جدید (کاپیتالیسم) در سده نوزدهم تداوم همین فرایند است، که قطعاً چنین است، واقعیت های تاریخی ناقض نظر ماکس وبر است که فرهنگ پروتستانی را در پایه نظام سرمایه داری جدید می دید. این روح ایزابل کاتولیک بود که در کالبد الیزابت پروتستان حلول کرد نه روح لوتر آلمانی که سرمایه داری جدید، بسیار دیرتر از فرانسه کاتولیک، در سه دهه پایانی سده نوزدهم، و بر پایه تاراج سرمایه های ملت فرانسه، در سرزمین او و مهد آئین پروتستان شکوفا شد!
هنری هفتم، پادشاه انگلیس (1485-1509)، به شدت بر ثروت باد آورده همتایان اسپانیایی و پرتغالی خود رشک می برد. او نیز برای کشف راه دریایی دستیابی به ثروت های مشرق زمین در تکاپو بود و بیهوده کشتی هایی را روانه دریاها کرد؛ تا سرانجام توانست «کلمب» خود را بیابد‌: یک ماجراجوی دریایی که چون کلمب در سرزمین ایتالیا، این مهد تجارت اروپا و از کانون های اصلی استقرار سوداگران یهودی، می زیست.
جیووانی کابوتو، که اینک انگلیسی های «ناسیونالیست» او را «جان کابوت» (18) می خواندند، در سال 1497 با سرمایه ای که تجار بریستول به روی هم نهادند راهی «هند» شد. او فرمانی از هنری هفتم در دست داشت که به وی اجازه می داد «جزایر، کشورها، مناطق یا ایالات متعلق به مشرکان یا کافران، در هر نقطه جهان و به هر اندازه که باشد، و قبل از این تاریخ برای مسیحیان ناشناخته مانده باشد» را «کشف» و تملک کند! (19)

جیووانی کابوتو ، جان کابوت

 

جان کابوت نیز چون کلمب و کابرال به نام هند راهی غرب شد و به جزیره کیپ برتون (20)، در نوا اسکاتیای کانادا، رسید؛ آن را «تملک» کرد و در بازگشت مدعی شد که به سواحل آسیا و سرزمین «خان بزرگ» گام نهاده است. او در گزارش خود گفت که این ساحل شمال شرقی آسیاست که «ابریشم و سنگ های قیمتی مکه» از آنجا به اروپا صادر می شود! (21) هنری هفتم این ادعا را پذیرفت و به او مقام دریاسالاری اعطا کرد. یک ونیزی مقیم لندن در نامه ای به وطنش می نویسد: انگلیسی ها کابوت را «دریاسالار بزرگ می خوانند و مانند دیوانگان به دنبالش می دوند.»
کابوت در سفر بعدی خود (1498) ناپدید شد و پسرش سباستین کار او را پی گرفت. سباستین کابوت (22) در آغاز در خدمت دربار انگلیس بود؛ سپس مدتی برای دربار اسپانیا کار کرد و آنگاه به انگلستان بازگشت. او اولین رئیس «کمپانی مسکوی» است. (23)
معهذا، و به رغم این تکاپوها، در زمان سلطنت الیزابت اول (1558-1603) بود که انگلستان به عنوان یک قدرت توسعه طلب دریایی شهرت یافت و برتری خود را بر همگنان اروپایی اش ثابت کرد.
پروفسور راوس (24)، استاد دانشگاه آکسفورد و مؤلف چند کتاب در تاریخ آن زمان، الیزابت را با عناوینی چون «مشهورترین فرمانروای انگلیس»، «از موفق ترین فرمانروایان زن در تاریخ» و در کنار کاترین کبیر ملکه روسیه، «بزرگ ترین زن حکمران تاریخ» می ستاید و وی را «زن رنسانس» می خواند. (25)
الیزابت دختر هنری هشتم، پادشاه انگلیس (1509-1547)، است و هنری همان کسی است که به علت پافشاری بر جدایی از همسرش کاترین آراگونی (26) و ازدواج با آن بالین (27) با کلیسای رم به ستیز برخاست و سرانجام رابطه خود را با آن قطع کرد و به آئین پروتستان گروید. او نه تنها کشور خود را به زور پروتستان کرد بلکه به این بهانه سرزمین کاتولیک ایرلند را نیز به خون کشید. هنری قاتل سِر توماس مور (28)، صدراعظم و اندیشمند نامدار انگلیسی و نویسنده رساله معروف اتوپیا (1516) است؛ زیرا مور حاضر نشد بر اعمال ننگین او، و از جمله اعلام الیزابت، دختر آن بالین، به عنوان وارث تاج و تخت انگلیس، صحه گذارد. (29) الیزابت ثمره چنین وصلت خونینی است.
الیزابت در نزد استادان دانشگاه کمبریج به عنوان یک پروتستان پرورش یافت. در زمان سلطنت خواهر ناتنی اش ماری تودور (30) (1553-1558)، که کاتولیک بود و برای اعاده حاکمیت این مذهب در کشورش می کوشید، ولیعهد بود. مدتی زندانی شد و حتی در آستانه مرگ قرار گرفت. سرانجام به قدرت رسید و حکومتی خودکامه، مقتدر و خونریز در داخل و تجاوزگر در خارج را بنیان نهاد.
دوران الیزابت، سرآغاز تأسیس امپراتوری مستعمراتی بریتانیاست و از این زمان است که خاندان سلطنتی انگلیس مشارکت جدی در تجارت جهانی برده و تأسیس «پلانت ها» در قاره آمریکا را آغاز کرد. و نیز از همین زمان است که زرسالاران یهودی به دربار انگلیس راه یافتند.
به نوشته ورنر سومبارت، الیزابت شیفته مطالعات عبری و معاشرت با یهودیان بود (31)، و پزشک مخصوص او یک یهودی به نام رودریگو لوپز (32) بود که سرانجام به خاطر دسیسه هایش جان باخت (33). گفته می شود ویلیام شکسپیر «شایلوک» (34)، شخصیت معروف یهودی خود در نمایشنامه تاجر ونیزی را با الهام از لوپز ساخته است؛ رباخواری طماع و بیرحم و به دور از خصال انسانی!
پژوهشگران جمعیت انگلستان را در سده چهاردهم میلادی حدود دومیلیون نفر تخمین می زنند که در اواخر سده شانزدهم، به همراه جمعیت منطقه ولز، به 4/7 میلیون نفر رسید (35). در این میان، در آغاز سلطنت الیزابت لندن کمتر از 90 هزار نفر جمعیت داشت که در پایان سلطنت او به 150 تا 200 هزار نفر رسید. این افزایش جمعیت لندن، و نیز بریستول که در آن زمان دومین بندر مهم انگلیس به شمار می رفت، بطور عمده ناشی از مهاجرت ماجراجویان دریایی و سوداگران برده و تجار ماوراء بحار بود که اکنون انگلستان را کانونی نوین برای تکاپوی خویش می یافتند.
لندنِ عصر شکسپیر، شهری بود به شدت طبقاتی؛ در یکسو جمعیتی اندک از اشراف زمیندار و تجار و صرافان ثروتمند که در غرب شهر می زیستند، و در سوی دیگر انبوهی از فقرای شهری که در شرق مأوا داشتند. غرب لندن زیبا و آراسته بود و در شرق لندن، به تعبیر فرنان برودل مورخ فرانسوی مکتب «آنال»، «فقر حرکت می کرد». (36) برودل می افزاید: «درام لندن - جرم جنایات عفن آن، دنیای زیرزمینی اش، حیات زیستی دشوارش - را می توان به درستی از این چشم انداز حقیر فقرا دریافت». (37) و در این میانه، رود تیمز قرار داشت که تنها لنگرگاه آن به کمپانی هند شرقی تعلق داشت. به نوشته برودل، «جمعیتی فقرزده ثروت را می دیدند که از کشتی های لنگر انداخته در جلوی چشمانشان تخلیه می شد». (38)
از دوران الیزابت اول، انگلیسی ها از طریق تجارت با شرق، به تدریج با برخی کالاها چون قهوه و کشمش، که امروزه با زندگی آنان عجین شده، آشنا شدند. در سال 1637، یعنی 34سال پس از پایان سلطنت الیزابت، جان اولین (39) برای نخستین بار در کالج بالیول آکسفورد قهوه را دید ولی سال ها طول کشید تا در سال 1650 نخستین قهوه خانه انگلیس به وسیله یک یهودی به نام یاکوب (یعقوب) گشوده شود. (40)
در دوران الیزابت، اروپاییان و انگلیسی ها هنوز وسیله ای به نام فرش را یا نمی شناختند و یا به کاربرد آن خو نگرفته بودند. فرنان برودل می نویسد مردم اروپا اتاق های خود را در زمستان با کاه و در تابستان با علف و گُل می پوشاندند و این شامل اقامتگاه های اشرافی و سلطنتی نیز می شد. در جشن ازدواج کاترین دو مدیچی (ژوئن 1549) «شهر پاریس تمامی دقت خود را به کار بست تا اتاق از گیاهان خوشبو پوشیده شود». تصویری از مراسم ازدواج دوک ژویوز (41)، دریاسالار فرانسوی، وجود دارد که نشان می دهد کف اتاق با گلبرگ فرش شده است. برودل می افزاید:
بهرحال، این کفپوش، خواه گُل، خواه علف یا خاشاک، می بایست عوض می شد. اما دست کم در انگلستان، آنگونه که اراسموس گزارش می دهد، چنین نمی کردند زیرا زباله و کثافت در آن جمع می شد. به رغم این مضرات، حتی در سال 1613 پزشکی توصیه می کند که کف اتاق با علف های سبز فرش شود. (42)
بعدها، سال ها پس از زمان الیزابت،‌ بتدریج فرش های شرقی، ابتدا حصیر و بوریا و سرانجام در سده هیجدهم قالی، به فرهنگ انگلیسی وارد شد:
کاه، علف، خاشاک، یا گل خارهایی که دیوارها را نیز با آن تزیین می کردند، در برابر حصیربافت ها، که در رنگ های زیبای شرقی وجود داشتند، عقب نشینی کردند. حصیربافت ها و بوریا نیز جای خود را به قالیچه بخشیدند. قالیچه ها با رنگ های زیبا و ضخامت کافی زمین، میزها (از روی میز تا زمین) و حتی روی قفسه ها را می پوشاندند. بعداً در قرن هیجدهم قالی هایی به عرض و طول مساوی اتاق ها در همه جا ظاهر شد. (43)
زمانی که الیزابت به قدرت رسید جامعه انگلیس در وضع اقتصادی نابسامانی قرار داشت. الیزابت ساده ترین و «شرافتمندانه» ترین راه برای تأمین مخارج دربار خود را، که در سال به بیش از سیصد هزار پوند بالغ می شد، مشارکت با دزدان دریایی و سرمایه گذاری در تجارت برده یافت. او هاوکینز و دریک، دو دزد دریایی نامدار انگلیسی را برکشید و در زمره نزدیکترین کسان خود جای داد. سِر جان هاوکینز (44) (1532-1595) و سِر فرانسیس دریک (45) (1543 -1596) قریب به چهار دهه «سگ های درنده الیزابت» در دریاها محسوب می شدند.

 

الیزابت اول ، فرانسیس دریک ، جان هاوکینز

هاوکینز، که او را بنیان گذار «تجارت» انگلیس با آمریکای جنوبی می خوانند، سرپرستی تجارت برده الیزابت را به دست داشت. او نخستین بار در سال 1562 با سه کشتی و یکصد خدمه، با سرمایه بازار لندن و حمایت دربار انگلیس، 300، و به روایتی500، برده را در سیرالئون به اسارت برد و در هیسپانیولا (46) (هائیتی) فروخت؛ سپس کشتی هایش را از کالاهای منطقه انباشت و به لیورپول بازگشت. سود او چنان خیره کننده بود که گروهی دیگر از تجار انگلیسی را به سرمایه گذاری در تجارت برده ترغیب نمود. (47)
سفر «تجاری» بعدی هاوکینز به سواحل گینه بود. الیزابت در این سفر یک هزار پوند سرمایه گذاری کرد که برابر با یک سوم کل سرمایه این محموله بود. سود وی در این «سرمایه گذاری» 60 درصد گزارش شده است. (48) این سرآغاز تجارت انگلیسی برده است که تا اواسط سده نوزدهم ادامه داشت. (49)
در این زمان، دریک با سرمایه الیزابت در کار راهزنی دریایی بود. (50) به نوشته جیمز میل، کاپیتان دریک در سال 1580 از نخستین سفر دریایی خود «با پانصد هزار پوند کالای غارت شده» به انگلستان بازگشت و از این طریق مخارج یک سال دربار سلطنتی را تأمین کرد. (51) ارنست ماندل می نویسد:
در حدود سال 1550 در انگلستان کمبود شدید سرمایه وجود داشت. اعمال راهزنانه دریایی علیه ناوگان اسپانیا، که در کسوت شرکت های سهامی سازمان داده شده بود، موقعیت را در اثنای سال هایی اندک تغییر داد.
نخستین راهزنی دریایی [کاپیتان] دریک در سال های 1577 تا 1580 با سرمایه ای به مبلغ 5000 پوند انجام شد که ملکه الیزابت نیز در آن شریک بود. این راهزنی دست کم 600 هزار پوند سود داشت که نیمی از آن نصیب ملکه انگلیس شد. «برد» تخمین می زند که راهزنان در اثنای حکومت الیزابت نزدیک به 12 میلیون پوند به انگلستان وارد کردند. (52)
علاوه بر راهزنی دریایی و تجارت برده، سومین عرصه فعالیت الیزابت توسعه طلبی ماوراء بحار بود. به نوشته لوید، اندیشه کشورگشایی ماوراء بحار از درون جنگ های اشغال ایرلند سردرآورد. این جنگ ها که با داعیه جهاد دینی علیه «مشرکین» کاتولیک صورت گرفت، برای الیزابت یک میلیون پوند استرلینگ خرج در برداشت. برخی از شرکت کنندگان در جنگ ایرلند، مانند سِر والتر رالیگ (53) و خویشاوندش سِر همفری گیلبرت (54)، که بعدها جان خود را در سفرهای دریایی از دست داد، به شدت مجذوب کشورگشایی ماوراء دریاها شدند و پیروزی های اسپانیایی ها و پرتغالی ها در آنها این باور را بوجود آورد که «مقادیر عظیمی از طلا و نقره در سراسر آمریکا در انتظار کاشفین خود است». (55)
بدینسان، با حمایت الیزابت و سرمایه گذاری کانون های تجاری - مالی لندن و بریستول، انگلیسی ها به طور جدی وارد عرصه «اکتشافات دریایی» شدند.
در سال 1576، مارتین فرابیشر (56)، در جستجوی راه دریایی هند و شکستن انحصار اسپانیایی ها - پرتغالی ها، به شمال قاره آمریکا سفر کرد و فرانسیس دریک سفر اکتشافی سال های 1577-1580 خود را به دور دنیا انجام داد. تصرف اراضی قاره آمریکا و ایجاد مستعمرات انگلیسی نیز آغاز شد؛ در سال 1585، والتر رالیگ نخستین مستعمره انگلیس را در سرزمین کنونی ایالات متحده آمریکا تصرف کرد و آن را به نام الیزابت اول، که چون بدون همسر رسمی بود به «ملکه باکره» (57) شهرت داشت، «ویرجینیا» نامید. در سال های بعد، مهاجرین انگلیسی راهی این مستعمره شدند و در آن استقرارگاه ها و «پلانت» های خویش را، البته با نیروی کار بردگان آفریقایی، به پا کردند. (58)
برای جلب سرمایه لازم به توسعه طلبی های ماوراء بحار کمپانی هایی تأسیس شد چون «کمپانی ویرجینا»؛ و تمامی ثروتمندان زمانه به سرمایه گذاری در آن پرداختند. از جمله این سهامداران، سِر فرانسیس بیکن (59)، سیاستمدار و اندیشه پرداز نامدار انگلیسی، است که از سرمایه گذاران «کمپانی نیوفاوندلند» بود.
بیکن از نظریه پردازان توسعه طلبی ماوراء بحار به شمار می رود. او رساله ای نوشت به نام درباره پلانت ها (60) که در آن از سرمایه گذاری درازمدت در مستعمرات دفاع می کرد. (61) «نیوفاوندلند» (62) (سرزمین نویافته) جزیره ای است بزرگ در شمال کانادا که به خاطر منابع عظیم ماهی آن شهرت داشت و انگلیسی ها آن را به اعتبار سفر کابوت (1497) ‌نخستین مستعمره خویش می شمرند هر چند به سال 1583 به وسیله سِر همفری گیلبرت تصرف شد. لرد بیکن چنان شیفته سرمایه گذاری خود بود که می گفت: «شیلات نیوفاوندلند ارزشمندتر از معادن پرو است» (63) به نوشته جفکین آلمانی، در سال های 1827-1876 صادرات ماهی نیوفاوندلند به طور متوسط 8 میلیون دلار در سال بود. (نیوفاوندلند امروزه مرکز مهم سرمایه گذاری اتمی و شیمیایی زرسالاران یهودی است).
بیکن تنها اندیشمند انگلیسی سهیم در کمپانی های غارتگر ماوراء بحار نبود؛ در نسل بعد، جان لاک (64)، استاد آکسفورد و اندیشه پرداز نامدار لیبرالیسم انگلیسی، نیز چنین بود. (65)
در نتیجه این «اکتشافات دریایی» بود که انگلستان نخستین مستعمرات خود را به چنگ آورد: نیوفاوندلند (1583)، برمودا (66) (1609)، باربادوس (67) (1625)، باهاماس (68) (1629)، ماساچوست (69) (1629)، آنتیگوا (70) (1632)، بلیز (71) (هندوراس انگلیس، 1638)، آنگوئیلا (72) (1640)، جاماییکا (73) (1655) و غیره و غیره.
غارتگری های دریایی سِر فرانسیس دریک، تکاپوی شدید سِر جان هاوکینز برای «تجارت» با آمریکای جنوبی و تحرک «کاشفین» انگلیسی برای تصاحب مستملکات ماوراء بحار، مقابله شدید فیلیپ دوم (74) (1527-1598)، پادشاه مقتدر اسپانیا، را برانگیخت که می کوشید انحصار تجارت مشرق زمین و «دنیای جدید» (قاره آمریکا) ‌را همچنان به دست خود داشته باشد.
این پادشاه کاتولیک و همسر ماری تودور، ملکه پیشین انگلیس (خواهر ناتنی الیزابت)، از سال 1580 حکومت پرتغال را نیز به چنگ آورد. او علاوه بر سراسر شبه جزیره ایبری بر سرزمین های دیگر قاره اروپا، چون هلند و ناپل و سیسیل و ساردینی و میلان، فرمان می راند و حکمران امپراتور جهانی وسیعی بود که از قاره آمریکا تا جزایر فیلیپین در خاوردور، که اشغالگران اسپانیایی (75) آن را به نام او نامیدند (1565)، امتداد داشت.
«فیلیپ محتاط»، لقبی که به آن شهرت داشت، قدرتمندترین حکمران اروپایی زمان خود بود و دشمن سرسخت الیزابت؛ دشمنی که ریشه در رقابت های حریصانه بر سر تاراج جهان داشت و بر آن جامه دینی نیز پوشانده بودند.
تحریکات الیزابت در مستعمرات مدیترانه ای فیلیپ و نقش او در شورش سرزمین های هلند به رهبری «ویلیام خاموش» (76) (1533 -1584) از دودمان اورانژ (77)، این دشمنی را شدت بخشید و سرانجام به جنگ انجامید. در سال 1585 جنگ انگلیس و اسپانیا آغاز شد که بیست سال به درازا کشید؛ و در سال 1588، در میان «حیرت اروپاییان» (78) ناوگان دریایی مقتدر و «شکست ناپذیر» اسپانیا، به نام «آرمادا» (79) از نیروی دریایی انگلیس شکست خورد. پیروزی بر اسپانیا در «جنگ آرمادا» نماد فرارویی انگلیس به یک قدرت دریایی برتر بود و سرآغازی شد بر تحقق رویای یکصد ساله انگلیسی مشارکت در تجارت شکوفای شرق.

 

در جستجوی مشرق زمین

 

پیشینه تجارت خارجی انگلستان به اوایل سده سیزدهم میلادی و تأسیس «کمپانی تجار لندن» (80) می رسد. این کمپانی تجارت با سرزمین های حوزه دریای مدیترانه (بنادر ایتالیا، خاور نزدیک و شمال آفریقا) را در مقیاسی محدود آغاز کرد و بر بنیاد آن در نیمه اول سده پانزدهم، با فرمان سال 1407 هنری چهارم پادشاه انگلیس، شرکت دیگری تأسیس شد به نام «کمپانی فرصت های تجاری». (81)
به رغم پیشینه فوق، این انتقال بی سابقه ثروت به اسپانیا و پرتغال و تسلط بر بازارهای اروپا بود که از اواخر سده پانزدهم حکمرانان و تجار سرزمین فقیر انگلستان را به طور جدی به تحرکات ماوراء بحار واداشت:
در سال 1486، در اوایل سلطنت هنری هفتم، «کمپانی فرصت های تجاری» اهمیتی یافت و دربار انگلیس امتیازاتی، از جمله انحصار صادرات پارچه های پشمی بافت انگلیس به بازارهای اروپا، به آن اعطا کرد. حوزه تکاپوی این کمپانی تنها در محدوده بنادر مهم تجاری مرکز اروپا - آنتورپ و بنادر هلند و آلمان - بود و تجار بندر هامبورگ رقیب اصلی آن به شمار می رفتند. فعالیت این کمپانی در دوران الیزابت اول به اوج خود رسید. (82)
در سال 1553، گروهی از شرکای «کمپانی فرصت های تجاری»، در جستجوی راه دریایی برای دستیابی به هند، دریانوردی به نام ریچارد چانسلر (83) را روانه کردند. چانسلر، که گم شده بود، به دریای سفید رسید و در سواحل روسیه، نزدیک بندر آرخانگل (84) امروز پهلو گرفت. او به مسکو رفت، با ایوان چهارم، تزار روسیه، دیدار کرد، کشوری به نام انگلستان را به او معرفی نمود و نیّت ملکه و بازرگانان انگلیس را برای تجارت با روسیه به اطلاع رسانید. ایوان نه تنها از این پیشنهاد استقبال کرد بلکه از الیزابت نیز خواستگاری کرد که البته بعدها مودبانه پاسخ رد شنید! (85) این سرآغازی است بر روابط تجاری انگلستان با روسیه و ایران.
چانسلر در سال 1554 به انگلیس بازگشت و بر پایه توافقی که با تزار شده بود «کمپانی مسکوی» (86) در لندن تأسیس شد که طبق فرمان الیزابت انحصار تجارت با روسیه را به دست داشت. وی سال بعد بار دیگر به روسیه سفر کرد و در بازگشت از این سفر، در سال 1556، در اثر سانحه دریایی در ساحل اسکاتلند به هلاکت رسید.
سفر تصادفی چانسلر به روسیه مصادف با دورانی است که ایوان چهارم، حکمران مسکو، قلمرو خود را گسترش داده، این پرنس نشین را به مرکز قدرت سیاسی در شرق اروپا بدل ساخته و از ژانویه 1547 خود را «تزار روسیه» خوانده بود. ایوان، که به دلیل قساوتش به «ایوان مخوف» شهرت داشت، در سال 1552 به سرزمین های خان نشین تاتار در شرق حمله برد و پس از تصرف قازان (1552) و استراخان (حاجی طرخان، 1556) سلطه خویش را بر راه تجاری رود ولگا تأمین کرد. این تحولات، روسیه را با ایران هم مرز نمود و راه تجاری ولگا - بحر خزر را مورد توجه تجار انگلیسی قرار داد. (87)
پس از مرگ چانسلر، در سال 1557 «کمپانی مسکوی» فرد دیگری به نام آنتونی جنکینسون (88) را به روسیه اعزام داشت. او پس از دیدار با ایوان، برای آشنایی با راه تجاری ایران و بنیان گذاری شالوده روابط تجاری انگلیس و مشرق زمین به بخارا سفر کرد. سفر بعدی او به سال 1561م/ 970ق. بود با هدف خرید ابریشم ایران و شکستن انحصار پرتغالی ها در این عرصه. در سال 1562 به عنوان سفیر الیزابت در قزوین با شاه طهماسب صفوی دیدار کرد ولی به علت عدم تمایل پادشاه ایران به ایجاد رابطه تجاری با انگلیسی ها در مأموریتش توفیق نیافت. (89)
مدتی پس از تأسیس «کمپانی مسکوی»، در سال 1577 «کمپانی اسپانیا» (90) با هدف خرید شراب، روغن و میوه از اسپانیا و پرتغال برپا شد و یک سال بعد (1578) «کمپانی سرزمین های شرقی» (91) با هدف تجارت با نروژ، سوئد، لهستان و پروس. در سال 1581 تعدادی از تجار با فرمان الیزابت «کمپانی ترکیه» (92) را به پا کردند و انحصار تجارت با عثمانی را به دست گرفتند و در همین زمان «کمپانی ونیز» (93) نیز تأسیس شد. در سال 1592 با ادغام دو کمپانی «ترکیه» و «ونیز» کمپانی جدیدی به نام «لوانت» (94) تأسیس شد. این کمپانی از اواخر سده شانزدهم تا سال 1825، یعنی بیش از دو قرن، به تجارت با سرزمین های دولت عثمانی، به ویژه منطقه مدیترانه و مصر و سوریه و لبنان، اشتغال داشت.
اولین انگلیسی که از هند دیدن کرد، یک کشیش یسوعی به نام توماس استفنس (95) بود که در سال 1579، هشتاد سال پس از سفر واسکو داگاما به هند، در جزیره گوا، مرکز استقرار پرتغالی ها، اقامت گزید. گزارش های توماس استفنس سبب جلب توجه بیشتر انگلیسی ها به هند شد. (96) در سال 1596، دو تاجر انگلیسی عازم چین شدند و حامل نامه ای از الیزابت اول به امپراتور چین که خواستار گشایش روابط بازرگانی میان دو کشور شده بود. (97)
و سرانجام، بر شالوده این میراث اسپانیایی - پرتغالی و تجربه کمپانی های متعدد تجاری، رویای یکصد ساله تجارت با شرق تحقق یافت: در 31 دسامبر سال 1600 با «فرمان سلطنتی» الیزابت «کمپانی بازرگانان لندن برای تجارت با هند شرقی» (98) تأسیس شد. (99) به نوشته فیلیپ لاوسون، تأسیس کمپانی هند شرقی «نقطه اوج قریب به یک سده تلاش های نامنظم انگلستان برای دستیابی مستقیم به بازارهای شرق بود» و «آخرین تیر ترکش کوشش های نومیدانه انگلیسی ها برای به دست آوردن بازارهای اروپایی که در آن زمان در کنترل پرتغال، اسپانیا و هلند قرار داشت.» (100)
توجه کنیم که کلیه این کمپانی ها نهادهایی کاملاً انحصاری بودند که با فرمان سلطنتی تأسیس می شد. هدف از اعطای این انحصارها انباشتن خزانه دربار انگلستان بود و در تمامی این کمپانی ها ملکه/ پادشاه انگلیس و درباریان او در زمره سهامداران اصلی بودند. سرمایه گذاران این کمپانی ها نیز تجار ثروتمندی بودند که بطور عمده از درون کمپانی مادر «فرصت های تجاری» سر برآوردند. این کمپانی ها نه تنها تجارت خارجی بلکه، در دورانی، بازار داخلی انگلیس را نیز در کنترل خود داشتند. برای نمونه، در دوران جیمز اول (1603-1625)، کمپانی لوانت حتی نرخ فروش کالاهای عثمانی را در درون خاک انگلیس تعیین می کرد. (101)
چنانکه خواهیم دید، کمپانی هند شرقی به تدریج به مهم ترین و مقتدرترین کمپانی انحصاری انگلیس و جهان بدل شد و در پیرامون آن، از ترکیب حکمرانان سنتی فئودال و تجار ماوراء بحار، شالوده یک الیگارشی جدید ریخته شد؛ پدیده ای که ماکرجی آن را «آریستوکراسی جدید بورژوازی تجاری» می خواند. (102)

پی نوشت ها:
1.Washington Irving (1783-1859)
2.The Alhambra
3.احمد اقتداری، کشته خویش، تهران: توس، 1357، ص51.
4.Encyclopedia Judaica, New York:Macmillan, 1971, vol.5, p.757
5.قدیمی ترین متن چاپی شناخته شده یک نیایش بودایی متعلق به سال 770 میلادی است.(Americana, vol.22, p.602)
6.Johann Gutenberg
7.Nearchus
8.Americana, vol.20, p.40
9.محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مرآت البلدان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1367، ج1، صص 458-469.
10.محمدتقی خان حکیم، گنج دانش، تهران: چاپ سنگی، کارخانه میرزا حبیب الله، به اهتمام ملامحمود و ملارضای کتابفروش، 1305ق، صص 423-437.
به ادعای «نارک» جزیره هرمز در آن زمان نیز همین نام را داشته و در آن درخت های خرما و طوطی فراوان بوده است. این در حالی است که هرمز جزیره ای کاملاً لم یزرع و فاقد آب شیرین است و در این منطقه طوطی وجود ندارد. (محمدعلی خان سدیدالسلطنه(کبّابی)، بندرعباس و خلیج فارس، به کوشش احمد اقتداری، تهران: چاپ دوم، دنیای کتاب، 1368، صص 304، 697).
11.Americana, vol.5, p.122.
12.British Library
13.Niccolo de Conti
14.Eugene IV
15.Giovanni Francesco Poggio Bracciolini (1380-1459)
16.ibid, vol.7, p.687; عبدالحسین نوایی، ایران و جهان، از مغول تا قاجاریه، تهران: هما، 1366، ج1، ص103.
17.Smith, ibid, p.310
18.Giovanni Caboto (John Cabot)
19.Philip Lawson, The East India Company: A History, London:Longman, 1993, p.8; Americana, ibid
20.Cape Berton
21.Mukherjee, ibid, p.41
22.Sebastian Cabot (1482-1557)
23.Americana, ibid
24.A.L.Rowse
25.ibid, vol.10, pp.243-246
26.Catherine of Aragon
27.Anne Boleyn
28.Sir Thomas More (1478-1535)
29.ibid, vol.19, p.449
فرد زینه من (Fred Zinnemann) در فیلم دیدنی «مردی برای تمام  فصول» (1966) که درباره زندگی سِر توماس مور ساخته، تصویری گویا از این پادشاه هرزه به دست داده است.
30.Mary Tudor
31.Werner Sombart, The Jews Modern Capitalism, London:Transaction Books, 1982, p.16
32.Rodrigo Lopez
33.Judaica, vol.11, pp.489-490.
34.Shylock
35.Chisholm, ibid, vol.1, p.490
36.فرنان برودل، سرمایه داری و حیات مادی؛ 1400-1800، ترجمه بهزادباشی، تهران، نشر نی، 1372، ص 579.
37.همان مأخذ، ص 580.
38.همان مأخذ، ص 573.
39.John Evelyn
40.Alfred C.Wood, A History of the Levant Company, Oxford:Oxford University Press, 1935, p.203
41. duc de Joyeuse(1562-1615)
42. برودل، همان مأخذ، ص 289.
43.همان مأخذ، صص 289-290.
44.Sir John Hawkins
45.Sir Francis Drake
46.Hispaniola
47.James Walvin, Black Ivory;A History of British Slavery, London:Fontana Press, 1992, p.25
48.Basil Davidson, Black Mother:The Years of African Slave Trade, USA:Atlantic Little, Brown Books, 1961, pp.42-43;Americana, vol.13, p.883
49.Walvin, ibid, p.318
50.T.O.Lloyd, The Short Oxford History of the Modern World;The British Empire, 1558-1983, Oxford:Oxford University Press, 1991, p.9
51.James Mill, The History of British India, London:James Madden, 1858, vol.1, p.8
52.ارنست ماندل، علم اقتصاد، ترجمه هوشنگ وزیری، تهران: خوارزمی، چاپ اول، 1359، ص 114.
53.Sir Walter Raleigh
54.Sir Humphrey Gilbert
55.Lloyd, ibid, p.15
56.Martin Frobisher
57.Virgin Queen
58.Americana, vol.10, pp.245-246;Lloyd, ibid, p.15
59. Sir Francis Bacon(1561-1626)
60.On Plantations
61.Lloyd, ibid, p.16
62.Newfoundland
63.F.H.Jeffckin, The British Empire, London:Sampaon Low, 1889, p.41
64.John Locke (1632-1704)
65.ماندل، همان مأخذ، ص 117.
66.Bermuda
67.Barbados
68.Bahamas
69.Massachusetts
70.Antigua
71.Belize
72.Anguilla
73.Jamaica
74.Philip II
75.Conquistadors
76.William the Silent
77.Orange
78.Americana, vol.10, p.245.
79.Armada
80.Mercers' Company of London
81.The Company of Merchant Adventurers
82.Americana, vol.18, p.712;Mukherjee, ibid, p.24
83.Richard Chancellor
84.Archangel
85.«ایوان مخوف» (1530-1584) هفت بار ازدواج کرد؛ یکی از همسرانش را طلاق داد، دیگری را به قتل رسانید، سه تن نیز مسموم شدند و مردند!
86.Muscovy Company
87.Americana, vol.6, p.268;ibid, vol.10, p.245;ibid, vol.18, p.618;Mukherjee, ibid, p.24;نوایی، همان مأخذ، ص 176.
88.Anthony Jenkinson
89.ن. و. پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم، ترجمه کریم کشاورز، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1349، ج2، ص 518؛ نوایی، همان مأخذ، صص 176-180.
90.Spanish Company
91.Eastland Company
92.Turkey Company
93.Venice Company
94.Levant Company
«لوانت» از واژه ایتالیایی Il levante به معنی برخاستن و طلوع گرفته شده و به معنی شرق است یعنی جایی که خورشید طلوع می کند. اصطلاحاً به حوزه فعالیت تجاری اروپاییان در سواحل شرقی دریای مدیترانه، به ویژه آسیای صغیر و سوریه اطلاق می شد...
95.Thomas Stephens
96.John R.Hinnells, "Parsis and the British", Journal of the K.R.Cama Oriental Institute, No.1978, p.5
97.G.Lanning and S.Couling, The History of Shanghai, Shanghai:Kelly & Walsh, 1921, p.89
98.The Company of Merchants of London for Trading into the East Indies
99.John Keay, The Honourable Company;A History of the English East India Company, London:HarperCollins, 1991, p.9
100.Lawson, ibid, p.6
یکی از نام های کمپانی هند شرقی که در منابع تاریخ معاصر هند و انگلیس به کار می رود، «کمپانی جان» (John Company) است. نام فوق این گمان را پدید می آورد که گویا کمپانی به فردی به نام «جان» منسوب است. این عنوان در واقع ترکیبی است انگلیسی - فارسی. منظور از «جان» نام فرد نیست بلکه همان «جان» فارسی است. چنانکه می دانیم، در گذشته فارسی زبان رسمی هند بود. احتمالاً دوستداران این «کمپانی عالیجاه» از سر ارادت آن را «کمپانی جان»، یعن


مطالب مشابه :


فلش کارت درس مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه روستایی در ایران نویسنده :دکتر محمدرضا رضوانی

جغرافيای انسانی و طبیعی " فريمان" - فلش کارت درس مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه روستایی در




تجارت ماوراء بحار و تکاپوی زرسالاران یهودی (1)

برخی از شرکت کنندگان در جنگ ایرلند بیکن از نظریه پردازان توسعه طلبی ماوراء بحار به شمار




فلش کارت درس مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه روستایی در ایران نویسنده :دکتر محمدرضا رضوانی

برنامــــه ریـــزی شـهـری - فلش کارت درس مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه روستایی در ایران




فلش کارت درس مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه روستایی در ایران نویسنده :دکتر محمدرضا رضوانی+خلاصه کتاب

مجموعه مقالات جغرافيا و برنامه ريزي شهري - فلش کارت درس مقدمه ای بر برنامه ریزی توسعه




تجربه توسعه در کره جنوبی

تجارت، جریان سرمایه و راهبرد توسعه کره‌جنوبی یکی از موفق‌ترین کشورهای در حال توسعه است.




نقش بنگاههای کوچک و متوسط درتوسعه فعالیتهای اقتصادی کشور

، توسعه های سازمانی شرکت های متکی بر اصول خارج از کشور و ماوراء بحار واگذار می شود




برچسب :