محوری ترین مشکلات کلانشهر تبریز

محوری ترین مشکلات کلانشهر تبریز

با تشکر از دکتر صمد جعفرپور

 

مقدمه

براساس مطالعات عمیق و روشنگر پژوهشگران عرصه مدیریت شهری، از شهرنشینی فراگیر و در حال رشد گریزی نیست و از طرف دیگر این رشد همراه با ناپایداری‌ هایی است، که گزارشات این ناپایداری‌ها، بخصوص از بُعد زیست محیطی، اقتصادی و کالبدی نگران کننده است. مشاهدات روزمره ما تأیید کننده نابسامانی و ناپیوستگی کارکردها و عملکردهای فضای شهری است. با توجه به این وضعیت پیش‌بینی می‌شود مسایل حاصل از شهرنشینی در آینده نزدیک جایگزین دغدغه‌های کنونی مدیران کلان مملکتی خواهد شد و نقش حاکمیتی پیدا خواهد کرد.

توسعه روزافزون شهرنشيني از مشخصه‌هاي اساسي عصر معاصر ما است. امروز شاهديم كه در كشورهاي پيشرفته بيش از 90 درصد مردم در شهرها زندگي مي‌كنند؛ شهرهايي كه قادر به فراهم‌سازي يك زندگي مرفه و توام با خوشبختي براي شهروندان خود هستند. بعلاوه شاهد هستيم كه كشورهاي درحال‌توسعه نيز (خوشبختانه يا متاسفانه) روندي مشابه را در زمينه توزيع جمعيت درپيش گرفته‌اند. مهاجرت گسترده روستاييان به شهرها (بخصوص كلان‌شهرها و ابرشهرها) پديده‌اي اجتناب‌ناپذير است كه تمامي كشورهاي جهان سوم و درحال‌توسعه با آن دست‌به‌گريبان هستند. اگرچه اين پديده، طبيعي است اما عدم‌توانايي دولت‌هاي اين كشورها، در توسعه همه‌جانبه و پايدار شهرها، باعث ظهور پيامدهاي ناخوشايند فرهنگي و اقتصادي براي مردم شده است.  

پس جدا از نقش فزاینده شهرنشینی فراگیر و رو به شهر، برای اثرات بازدارنده و کاهنده این نوع از سکونت‌گزینی بایستی چاره‌اندیشی شود. تا حدود سال‌های 1970 تأکید اصلی برای چاره‌جویی؛ سخت‌افزارانه و مبتنی بر رویکردهای از بالا به پایین، متمرکز، اقتصادی و کالبدی بود، نهایت این روند چاره‌جویی، پاسخگو به مسائل شهرسازی و به طور کلی شهرنشینی نبود و اکنون اجماع بر سر شیوه‌های مدیریت شهری نوین است و پاسخ ناپایداری‌های شهری را در ارتقاء کیفیت شیوه مدیریت شهری جستجو می‌کند به طوری‌که منابع علمی جهان در بین عوامل اصلی تولید در هر شکلی چه مادی و چه معنوی سهم مدیریت و نیروی انسانی در توسعه بیشتر از سرمایه‌های مادی و سخت ‌افزارانه می‌داند. "راه‌پایداری شهری از تغییر رویکرد مدیریت شهری می‌گذرد" مدیریت شهری خوب دارای پارامترهای مختلف و متنوعی چون کارآمدی، شفافیت، مشارکت‌طلبی، حق اظهارنظر همگانی، انصاف، دانایی محوری و ... است. بعلاوه آنکه یکی از مؤلفه‌های مهم مدیریت شهری برای رسیدن به شهر پایدار یکپارچگی در عرصه سیاست‌‌گذاری، تصمیم‌سازی، اجرا و نظارت است. مشکلاتی که کلانشهرها از جمله کلانشهر تبریز را تهدید می کند و مدیران شهری را به چالش می کشد بسیارند. اما در این مقاله از بین همه آنها به پنج مورد که محوری ترین آنها را تشکیل می دهند اشاره خواهد شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهند گرفت. از جمله:

1- عدم توجه به مدیریت واحد شهری

2- حاشیه نشینی

3- بافت های فرسوده

4- مشکلات حمل و نقل

5- کمبود فضای سبز در مناطق مختلف شهر

بیان مسئله

در كشورهاي در حال توسعه بر خلاف كشور هاي توسعه يافته مراحل انتقال جمعيت بسرعت طي شده است. ورود دستاوردهاي تكنولوژي جديد موجب كاهش نرخ مرگ و مير و در عين حال به دليل عدم همزماني رشد شاخصهاي اجتماعي ـ فرهنگي همانند باسوادي كل جامعه بخصوص باسوادي زنان و جمعيت قابل توجه روستائي نرخ زاد و ولدها در حد دوره ماقبل صنعت باقي مانده است و اين امر سبب پيشي گرفتن رشد زاد و ولد بر ميزان مرگ و مير و در نتيجه افزايش جمعيت شده است (ازكيا 1374 :7). همزمان با اين تحول رويداد ديگري درمناطق روستائي كشور پديدار شده، در نتيجه اجراي اصلاحات ارضي و استفاده بخش كشاورزي از فن آوري روز ـ تراكتور، كمباين ـ نيروي مازاد فراواني در جامعه روستائي ظاهر گشته، اين جمعيت مازاد به دنبال فرصتي براي كار و فعاليت و سراب زندگي بهتر راهــــــي منــــاطق شهري شـــده و چــــون شهرهـــا آمـــادگي پذيـــــرش ايــــن ميهمانــــان ميليوني ناخوانده را نداشت (زيرا نرخ رشد جمعيت در منـــــاطق شهــــــري نيـــز بالا بوده و شهر حتـــي براي پاسخگوئــــي بــــه افزايش طبيعي ساكنان خود نيز دچار مشكل بوده است.) لذا، اين مناطق در كشورهاي در حال توسعه به آشفته بازار اجتماعي از مشاغل كاذب، ناهنجاريهاي اجتماعي، شكاف طبقاتي تبديل گرديده است.

همچنين بررسي تحولات شهرنشيني كشورها نشان مي دهد كه كلان شهرهاي محدودي بخش عمده ا ي از جمعيت مناطق شهري و امكانات توسعه اقتصادي كشور را به خود جلب و جذب نمودند و چون زير ساخت هاي آماده اي وجود نداشت لذا تبعات اقتصادي ـ اجتماعي ناخواستة فراواني را بر نظام اجتماعي اين كشورها تحميل كرده است. زيرا در محيط شهر سازمان اجتماعي، نوع احساسات، ذهنيات و نظام معيشت با جوامع پيشين تفاوت اساسي پيدا مي كند (گي روشه ,1375: صص85- 95 )

در ايران پايتخت به عنوان مادر شهراصلي به تنهايي حدود يك چهارم از جمعيت شهرنشين و حدود يك چهارم از واحدهاي مسكوني را در خود جاي داده است(طالقاني1369 :1) و كلان شهرهاي ديگري چون مشهد، اصفهان، تبريز، كرج، شيراز و اهواز به دنبال آن در حال رشد هستند. 8 شهر بيش از 500 هزار نفر جمعيت بتنهائي حدود نيمي از جمعيت شهرنشين كشور را در خود جاي داده اند.

اين مجموعه، الگوي شهرنشيني كه از آن به " الگوي شتابان شهرنشيني" (پيران 1367:85) ياد مي شود، علل رشد، مكانيزم و چگونگي تحولات آن را مورد كنكاش قرار داده و پيامدهاي ناشي از گسترش شهرنشيني كه در زبان ميلور از آن به "مسائل شهري" تعبير شده است (Mellor,1970) را مورد تجزيه و تحليل قرارداده است. شهرنشيني در كشور ما همانند بسياري از جوامع در حال توسعه با سرعت فوق العاده زيادي گسترش يافته است. دليل اين گرايش افراطي به شهر در ايران، اين است كه شهر نشيني مساوي با برخورداري بيشتر از امكانات و فرصتهاي بيشتر و بهتر براي زندگي است. يك قانون ساده جامعه شناسي مي گويد: هر نوع تغيير سريع و خارج از قاعده اي در جامعه انساني مي تواند موجد آشفتگي و نابساماني ـ تئوري آنومي اجتماعي ـ گردد (رفيع پور 1379:13).

تب شهرنشيني بويژه از دهه چهل به بعد در ايران آغاز و تا امروز بسياري را مبتلا ساخته است و هنوز هستند بسياري ديگر كه در راه رسيدن به "سراب شهر" دچار اين تب هستند. صنايع، دانشگاهها، ديوانسالاري و ارتباطات نوين، بهداشت و پزشكي تخصصي همگي شهري هستند. این شهری شدن باعث بروز مسائل و مشکلاتی در کلانشهرها شده است که عدم توجه به آنها و چاره جویی مناسب برای آن آینده شهرها را تهدید خواهد کرد.

اهمیت و ضرورت تحقیق

طي يكدوره 80 ساله ميزان شهرنشيني در كشور ما بيش از دو برابر شده است و از 28 درصد در سال 1300 به 61.3 درصد در سال 1375 و سرانجام به 65 درصد در سال 1380 رسيده است (نتايج سرشماريهاي مختلف) و تعداد شهرهاي كشور از 199 در 1335 به 614 شهر در 1375 افزايش يافته است (ميرزائي و ديگران 1378 :49) و در نتيجه تركيب جمعيت كشور از يك وضعيت غالباً روستائي و عشايري به يك تركيب ديگر: "اكثريت شهرنشين" مبدل شده است. چنيين وضعيتي در همه كشور‌هاي جهان سوم از سال1950 ميلادي به بعد مشاهده مي شود. هرچند آهنگ تغيير و رشد شهرنشيني ميان كشورها و مناطق متفاوت است، اما تقريباً همه كشور‌هاي جهان (از جمله ايران) بسرعت در حال شهري شدن مي باشند. اين مسئله مطالعه شهر و پويشهاي شهرنشيني را بيش از پيش ضروري مي سازد: جامعه ما بتازگي قدم در مسير شهري شدن نهاده است، لذا مسائل و مشكلات اجتماعي، قومي و فرهنگي شهرها روزبروز اهميت بيشتر خواهد يافت (ديكنز، 1377 :8).

نظام شهرنشيني و روند سريع آن در كشور هاي در حال توسعه سبب هجوم گسترده به شهرها و پيدايش بخش خدمات متورم، حاشيه نشيني گسترده، بيكاري پنهان، پيدايش دوگانگي شبكه هاي اجتماعي مهاجرين در شهرها مي گردد. شهرهاي كشورهاي رشد نيافته نهاد‌هاي دورگه‌اي هستند كه در نتيجه دو واكنش پديد آمده‌اند: اول واكنش به تقسيم كار اجتماعي كه پديده اي بومي است و دوم واكنش به ادغام در اقتصاد جهاني (گيلبرت و گاگلر 1375 : 31).

بايد بپذيريم كه درشهرهاي امروزي مسائل اجتماعي شهرها را نمي توان تنها با احداث خيابان و منطقه بندي شهري حل نمود. بلكه بايد تحليل رويدادها و ايدئولوژي هاي حاكم بر شهر و اقتصاد سياس شهر و كيفيت زندگي شهروندان و تاكيد بر شهرگرايي به جاي شهرنشيني بيش از ماهيت كالبدي شهر اهميت داده شود در اين ميان تحليل تجديد ساخت اقتصاد جهاني و تاثير آن در شهرهاي كشور نيز نبايد مورد بي توجهي قرارگيرد. چرا كه هم اكنون مالكيت سرمايه هاي تجاري درمراكز بين المللي مالي بيشتر جهان شهري(Cosmopolitan)مي شود به حدي كه درشهرهاي لندن و نيويورك بانكهاي خارجي بيش ازبانكهاي داخلي است. در واقع اقتصاد جهاي و جهاني شدن تاثيرمستقيمي بر برنامه ريزي و توسعه شهرها و مسائل اجتماعي آن داردكه پرداختن به اين تاثيرات مجال ديگري رامي طلبد.

 پس سعي كنيم شهر را تنها يك كالبد فيزيكي نبينيم و وقتي ازشهر سخن مي گوييم آنها را با همه اجزايش و در ارتباط با اقتصاد سياسي و ايدئولوژي اجتماعي آن در نظر بگيريم. لذا ضروری است تا برخی از محوری ترین مشکلات کلانشهرها از جمله شهر تبریز مورد مداقه قرار گیرد و نسبت به حل آنها از جانب مدیران شهری تدبیری اندیشیده شود.

1- عدم توجه به مدیریت واحد شهری

با نیم نگاهی به تحلیل وضعیت شهرنشینی و مدیریت شهری در ایران متوجه می‌شویم، در شرایط کنونی ما فاقد حکومت‌ها و سازمان‌های توانمند محلی مستقل هستیم؛ در شرایط کلان عدم شکل‌گیری این نهادها و سازمان‌های محلی به ساختار متمرکز و استبدادی تاریخی و اقتصاد رانتی دولت بر‌می‌گردد. با وجود آنکه در اکثر کشورهای جهان چه با مشخصه‌های تمرکزگرا و چه با مشخصه‌های فدرالی، شهرداری‌ها دارای قدرت بالا در امور محلی هستند و به عنوان نهادی فرابخشی عمل می‌کنند و شهرداری‌ها همراه با شوراها دارای حکومت محلی‌اند و تمام امور محلی در حیطه اختیارات و وظایف آنها می‌گنجد. ولی متأسفانه با وجود عمر 100 ساله مدیریت شهری «از اولین قانون بلدیه 1286 که اولین قانون مدون راجع به مدیریت شهری ایران است» در ایران، شهرداری‌ها در عرصه تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری امور محلی جایگاه بایسته پیدا نکرده‌اند و هر بار که قانون شهرداری‌ها و شوراها در دستور تغییر دولت و مجلس قرار گرفته‌اند از اهداف اولیه فرابخشی بودن و همچنین اقتدار حکومت محلی کاسته می‌شود. دلیل واقعیت این امر به عواملی چون وابسته بودن منابع درآمدی مدیریت شهری به دولت، ضعف نهادهای مدنی و محلی و به طور کلی مشارکت در اداره امور شهر و برنامه‌ریزی متمرکز و از بالا به پایین و ... بر می‌گردد.

بنابراین نظام اداره امور شهر در طی صد سال گذشته از وظایف اصلی مدیریت شهری بازمانده و بیشتر به امور بر زمین مانده شهر پرداخته‌اند. نتیجه این رویکرد و سیاست‌گذاری، رشد بی‌قواره و نااندیشیده دولت و ضعف و ناتوانی مفرط شهرداری‌ها بوده است. مسأله جدی حاصل از این اتفاق، روی گردانی شهروندان از شهرداری‌ها و تصور مغشوش و غلط از شهرداری در ذهن شهروند ایرانی است. شهروند ایرانی از شهرداری‌ها و به طور کلی از مدیریت شهری جز وظایفی اولیه چون شست‌وشوی خیابان‌ها، جمع‌آوری زباله و مسایل این‌چنین  در ذهن ندارند.

در حالیکه مدیریت شهری کارآمد و پایدار، کل امور محلی سیستم شهر را بایستی برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری، هدایت، ساماندهی، نظارت و هماهنگی کند. بنابراین اموری چون تهیه طرح ‌های توسعه شهری، مدیریت زمین و مسکن، امور آموزش و پرورش، حمل‌ونقل، بازیافت، مدیریت اسکان غیررسمی، نواحی کهن و قدیمی شهر، گردشگری، امور فرهنگی، محیط‌زیست و ... جزء وظایف محلی و به عبارتی در حوزه اختیارات شهرداری‌ها و شوراها هستند، در حالیکه مدیریت شهری ما در شرایط کنونی بین 25 نهاد دولتی و شهرداری تقسیم شده است. ناراحت‌کننده‌تر از این وضعیت این است که این متولیان گوناگون فاقد هماهنگی و همسو نگری‌اند، نتیجه این چندپارگی در مدیریت شهری باز تولید مسایل شهری چون ترافیک، اسکان غیررسمی، اشتغال غیررسمی، بورس بازی زمین و مسکن و مسایلی گسترده‌ای از این دست است. نهایت این نابسامانی در عرصه مدیریت شهری در برنامه پنج ساله سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کارشناسان را به چارجویی واداشت ـ البته ناگفته پیداست این چاره‌اندیشی خود به طور جدی تحت تأثیر دولت حداقل و گسترش نهادهای محلی و مدنی بود که زایش شوراها نمونه عینی این سیاست‌گذاری جدید بود ـ در ماده 136 برنامه سوم توسعه آمده است «به دولت اجازه داده می‌شود با توجه به توانایی‌های شهرداری‌ها، آن گروه از تصدی‌های مربوط به دستگاه‌های اجرایی را در حیطه مدیریت شهری که ضروری تشخیص می‌دهد براساس پیشنهاد مشترک وزارت کشور و سازمان امور اداری و استخدامی کشور، همراه با منابع اعتبار ذی‌ربط به شهرداری‌ها واگذار کند».

برنامه پنج ساله سوم پایان یافت ولی به دلیل عدم اراده جدی نهادهای دولتی از یک طرف و عدم آمادگی شهرداری‌ها از طرف دیگر، اقدام خاصی صورت نگرفت، هر چند از درون مطالعات انجام گرفته قرار شده بود که 22 وظیفه از سازمان‌های دولتی، کنده و به شهرداری‌ها واگذار شود. در نتایج این مطالعات که در شورای اداری نیز مورد بررسی قرار گرفته بود امور چون مدیریت زمین شهری طرح‌های توسعه شهری، امور کتابخانه‌ها، آب، برق، تلفن و ... در اولویت واگذاری قرار گرفته بودند.

دراین مطالعه گفته شده بود که این 22 وظیفه اولویت‌های اولیه‌اند و با توجه به توان شهرداری‌ها اولویت‌های بعدی شناسایی می‌شوند و به آنها واگذار می‌شود. ولی متأسفانه عملاً گامی اساسی برداشته نشد.

در برنامه چهارم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی مجدداً مدیریت یکپارچه شهری مورد توجه قرار گرفت و این بار در بند «ب» ماده 137 مورد تأکید مجدد قرار گرفت و به شورای عالی استان‌ها به عنوان نهادی محلی و مردمی فرصت محدود داده شده است که بعد از مطالعه امکان‌سنجی تصدی‌های قابل واگذاری به شهرداری‌ها استخراج و برای بررسی و تصویب مستقیماً یا از طریق دولت به مجلس بفرستد.

ولی همانطور که گفته شد تاکنون اقدام مؤثری صورت نگرفته است جدا از ضرورت یکپارچگی مدیریت شهری از بُعد مدیریت کلان شهری در شرایط کنونی، توجه به چند نکته مهم است:

-  گاهی در بین مدیران شهری و یا حتی پژوهشگران چنین تصور می‌شود، منظور از واگذاری خدمات و تصدی‌های محلی به شهرداری‌ها شکل‌گیری امپراتوری شهرداری است در حالی که ماده 136 برنامه سوم و بند «ب» ماده 137 رویکرد هماهنگی و یکپارچگی دارد و بیشتر هماهنگی سازمانی و نهادهای خدمات‌رسانی به ذهن می‌آورد به عبارتی بیشتر وحدت رویه در اقدامات و برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌هاست و در این میان مرکز این وحدت رویه شهرداری‌ها و شوراها هستند با توجه به تجربیات جهانی در هیچ شهری تمام امور محلی فقط توسط شهرداری‌ها انجام نمی‌شود. بلکه شهرداری‌ها همراه با دیگر نهادهای خدمات‌رسان شهری دارای هماهنگی و همسویی هستند و در سیاست‌ها و برنامه‌ها خود دارای وحدت رویه و عملکرد هستند.

-  گاهی در بین مدیران و یا حتی پژوهشگران، شکل‌گیری مدیریت یکپارچه و وحدت سازمانی نهادهای خدمات‌رسان شهری را نهایت برنامه‌های مدیریت شهری، آرزو و چشم انداز بلندمدت مدیریت شهری خواهنده می‌شود در حالیکه واقعیت این است که در صورت اتفاق افتادن چنین هدفی، هنوز تا رسیدن به شهر پایدار و انسان‌گرا فاصله زیاد است. لذا مدیریت شهری باید خود را ملزم به رعایت اهدافی چون دیدگاه‌های شهر پایدار و انسان‌گرا و در نهایت سیاست‌های حکمروایی خوب چون انصاف، شفافیت، پاسخگویی، پاک حسابی، حق‌ اظهارنظر همگانی، مشارکت‌طلبی و ... بداند. به فرض اتفاق افتادن دیدگاه‌ها و خواسته‌های مدیریت یکپارچه و هماهنگ تازه مدیریت شهری ما در شرایطی قرار می‌گیرد که حداقل 50 سال پیش توسط مدیریت شهری در دیگر شهرهای جهان تجربه شده است. پس بنابراین مدیریت یکپارچه شهری گام اولیه در پایداری شهری است نه چشم‌انداز و هدف درازمدت مدیریت شهری.

به هر صورت سؤال و مسأله اصلی چگونگی تحکیم پایه‌های نهادهای محلی و مدنی است ـ شهرداری‌ها جزیی از این نهادها هستند ـ بعلاوه آنکه چه اقدامی بایستی انجام گیرد که بند «ب» ماده 137 برنامه چهارم توسعه به حیطه فراموشی سپرده نشود؟ با وجود بی‌قوارگی پیکره سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی دولت مرکزی در امر مدیریت شهری چرا گسترش نهادهای محلی در دستور کار دولت و مجلس قرار نمی‌گیرد؟ شهرداری‌ها باید خود را با چه پارامترهای مجهز کنند و چگونه خود را توانمند سازند که نقش پیش‌رو در مدیریت شهری داشته باشند؟

شوراها به عنوان نمایندگان مردم چه نقشی در هماهنگی مدیریت شهری در عرصه سیاست‌گذاری، تصمیم‌سازی، نظارت و اجرا دارند؟ آیا با توجه به ویژگی‌های این نهاد محلی که ضعف آن بر کسی پوشیده نیست می‌توان امیدوار به اعمال سیاست‌های هماهنگی مدیریت شهری بود؟

به هر صورت جدا از اتفاق نظر در لزوم یکپارچگی مدیریت شهری در بین مدیران و پژوهشگران، معمای پیچیده مدیریت شهری در ایران بخصوص در کلان‌شهرها فقط با تحقق یکپارچگی مدیریت شهری حل نخواهد شد و تنها گرهی از انبوه گره‌ها مدیریت شهری گشوده می‌شود.

2- حاشیه نشینی

در حالي که يک پنجم جمعيت ايران در حاشيه شهر ها (روستا- شهر ها) زندگي مي کنند، بحران حاشيه نشيني تبریز نیز در حال گسترش مي باشد. آسيب شناسان اجتماعي زنگ خطر را به صدا در آورده اند . فقر، تنگدستي، بيکاري واحساس بي هويتي اين مناطق را به جرم خيز ترين مناطق شهري در آورده است. اکثريت بزرگي طبقه فرو دست جامعه ما ، در طبقه اي تحت عنوان طبقه چهارم گرد آ مدنده اند . حاشيه در حال گسترش است . گسترش از حاشيه به متن، هشداري است که بايد جدي گرفته شود.پاک دشت ها،يافت آبادها، مفت آبادها و.... را در يابيم.

در سال 1891 شاعر انگليسي ، شلي (Shelley) نوشت : "جهنم شهري است بسيار شبيه لندن " اگر امروز اين شاعر زنده بود ، شايد حرف ديگري مي زد : " جهنم شهري است بسيار شبيه قاهره،کلکته ، شانگهاي ، بانکوک ،لندن ، لس آنجلس ، مکزيکو سيتي و ..." . در سراسر جهان دست کم 25 شهر 10 ميليون نفري وجود دارد. جمعيت بيش از 70 شهر ديگر از 5 ميليون نفر فراتر رفته است . بسياري از اين شهرها ، مشکلا ت اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و زيست محيطي فوق العاده زيادي دارند . مشکلا تي که مستقيمأ با جمعيت عظيم انساني آن ها ارتباط دارد.

ديدگاه هاي جبهه سبز ايران (صلح سبز):

تبریز در تقسيمات شهري به سه محدوده تقسيم شده است :

1 - محدوده خدما تي : محدوده اي که شهروندان در آن به طور مستقيم خدمات دريافت مي کنند.

2- محدوده استحفاظي( حريم شهري) :منطقه اي که در اطراف شهر واقع بوده و حفاظت وکنترل مي شود .

3-محدوده نفوذ : مناطقي که به اشکال مختلف روي شهر تأثير گذار مي باشند.

از نظر جبهه سبز شهرها زيست گاه هاي انساني هستند که بايد از مدل هاي طبيعي تربراي زندگي به هنجارتر در تقسيمات شهري کمک بگيرند. در شهر را مي توان در3 ناحيه مجسم کرد.

1- ناحيه اول : ناحيه اي که انسان ها در آن احساس هويت کرده و از حداقل حقوق شهروندي برخوردار باشند و حداقل نياز هايشان را بتوانند بدون دغدغه خاطر تأمين کنند.

2- ناحيه دوم : ناحيه اي است که ناحيه اول را در بر گرفته و فعاليت در آن محدود به امور کشاورزي ، باغداري و صنايع تبديلي ،دامي وکشاورزي مي باشد وفعاليت هاي خدماتي محدود به بخش هاي تفريح گاهي مي باشد . کارگاه هاي خدماتي در صورت سازگاري با محيط زيست مي توانند در مناطق خاصي از اين ناحيه اسکان داده شدند.

3- ناحيه سوم : برگرد ناحيه 2 تعريف شده که مي تواند شهرک هاي صنعتي براساس ضوابط زيست محيطي در آن ناحيه مستقر شود.

جبهه سبز معتقد است:

1 - تبریز بايد زير نظر شوراي عالي شهر (مدیریت واحد شهری) ، متشکل از متخصصين وکارشناسان امور شهري به عنوان عام کلمه برنامه ريزي مي شود.

2 - موضوع مهاجرت ها تحت نظر کارشناسان ،راه حل هاي کوتاه مدت ودراز مدت پيدا کنند.

3- وضعيت حاشيه شهرها زير نظر آسيب شناسان اجتماعي ، تحليل شده و برنامه هاي جامع وگسترده براي رفع معضل بيکاري تهيه شود.

4- صنايع وکارگاه هاي نا هماهنگ با محيط زيست شهري به مناطق سوم يا دوم انتقال يافته وتابع شرايط جديد بر گرفته از استانداردهاي زيست محيطي ، مديرت شوند.

5-از نظر کاربردي زمين هاي کشاورزي وباغات جلوگيري به عمل مي آيد.

6- برنامه تمرکز زدايي در سطح ملي در طول برنامه هاي کلان کشوري به اجرا گذاشته شود تا فشار بر مديريت تهران کاهش يابد و کلانشهرهایی همچون تبریز بتوانند در سطح منطقه ای نقش بیشتری بازی بکنند.

7- اصلاح تقسيمات درداخل محدوده هاي سه گانه شهر در محيطي کارشناسي ، فارغ از مسائل حاشيه اي به عمل آيد.

8- مراجع قضايي بر کليه فعل وانفعالات درون شهري که به بي نظمي هاي اجتماعي ، تصرف هاي عدواني و... منجر مي شود نظارت دقيق داشته ومکانيسم کنترل آن را با کمک ساير نهادها به کار گيرند.

3- بافت های فرسوده

يكي از مهمترين مسائلي كه در شهرها ايران در گذشته مورد بي توجهي قرار گرفت احياء بافتهاي فرسوده شهري مي باشد كه اين موضوع باعث ايجاد خطرات بسيار زياد براي مردم بوده كه از جمله عدم خدمات رساني شهري، عدم ايمني در مقابل بلاياي طبيعي و عدم حفظ و مرمت ميراث فرهنگي محدود در بافت هاي فرسوده شهري مي باشد. از عوامل مهم در تعريف چنين بافتي آسيب پذيري ساختمان ها در برابر حوادثي مانند زلزله و يا به عبارتي ديگر خطرپذيري آنهاست شبكه گذربندي و دسترسي كه فاقد كارآيي لازم است، كمبود سطوح فضاهاي باز، نحوه دفع فاضلابهاي خانگي كه درچنين بافتهايي عمدتا بطور مستقيم و از طريق جوي معابر به شبكه جمع آوري آب هاي سطحي مي پيوندد و نيز محروميت از دسترسي به خدمات عمومي، مجموعا جنبه هاي كه كيفيت زندگي شهري و بافتي غير سالم را معرفي مي كند . در عين حال به دليل قدمت چنين بافت هايي غالبا فضاها و ساختمانهاي با ارزشي را نيز مي توان در چنين بافت هايي يافت كه نياز به حفاظت و مرمت آنها وجود دارد و البته آنچه در حفظ و تداوم نياز به احياء دارد صرفا پوسته كالبد نيست بلكه زندگي و فرهنگ است . با اين حال حفاظت و مرمت حتي در كالبدش هزينه بردار است و معمولا هزينه آن بيش از تخريب و نوسازي است و بنابراين گرايش به نوسازي در بافت هاي قديمي بسيار بيشتر است.

فرسودگي بافت كه نتيجه فرسايش كالبدي، اقتصادي و اجتماعي است به مرور محدوده اي از شهر را از چرخه حيات و زندگي شهری و شهروندي خارج كرده و سبب هدر رفتن زمين در بخشهاي توانمندي شهر، محدوده هاي مركزي و بافت هاي قديمي ميشود و فضاهاي خالي و بافت هاي فرسوده در دل شهرها در حالي رها شده اند كه گسترش كالبدي شهر هر روز معضلي جديد بر مسائل و مشكلات موجود مي افزايد.

از سوي ديگر آنچه برخورد با بافت هاي فرسوده را در كشور ما در تنگنا قرار مي دهد، عدم تمايز صحيح بين بافت تاريخي و بافت فرسودهاست كه گاهي شيوه برخورد را به سمت حفاظت مطلق و ديدگاه موزه اي كشانده، دست و پاي دست اندركاران و طراحان را مي بندد .در بسياري از هسته هاي قديمي آنچه داراي ارزش است نه كالبد موجود و بناها و ساختمانهاي آن، كه گذرها، مراكز محله اي، روابط اجتماعي ميان ساكنين، يادمان ها و نشانه هاي افت است كه داراي ارزش اجتماعي و فرهنگي است.

بافت هاي فرسوده به عنوان يك قابليت شهري مي بايست مورد توجه خاص و هوشمندانه قرار گيرند تا بتوان از همه ظرفيت ها و قابليت هاي آن درجهت توسعه شهرنشيني استفاده كرد. به طور كلي ويژگيهاي پروژه تعديل و تنظيم دوباره قطعات زمين را مي توان در 5 عنوان طبقه بندي كرد:

-1 دست يافتن به توسعه هاي شهري جامع با كاربردهاي وسيع

-2 توزيع منصفانه هزينه هاو منافع بين تمام كساني كه به نوعي با پروژه در گيرند.

-3 حفظ تمام حقوق و زمين هاي موجود انتقال آن به زمين هاي تفكيكي جديد .

-4 مشاركت مالكين و صاحبان زمين درپروژه

-5 روند منصفانه با حفظ شفافيت در تمام مراحل كار

بعد از برنامه ريزي و تهيه پلا ن هاي كاربري اراضي شهري، پروژه تعديل مي تواند براي تحقق كامل اين پلان ها مورد استفاده قرار گيرد تا مراحل اجرايي راحت تر طي شده و توسعه شهري محقق شود. بدون شك در يك توسعه شهري موفق يكي از اهداف برنامه ريزان و طراحان ايجاد تعادل بين تمايلات شخصي صاحبان و مالكان با اهداف و خواسته هاي همگاني و منافع شهري است، پروژه تعديل و تنظيم دوباره قطعات زمين توانايي برقراري اين تعادل و توازن را دارد و به نظر مي آيد دست يافتن به شناختي جامع از اين پروژه و مطالعه جامع تر و كامل تر بر روي آن مي تواند در برخورد با بافتهاي فرسوده روشي مناسب و كارآمد باشد.

4- مشکلات حمل و نقل

در آغاز شهر سازی مدرن در ايران در طرح های شهری، مهندسی ترافيک به عنوان يکی از شاخه های مهم شهرسازی به لحاظ سهم معابر در کالبد شهر و نياز به گسترش جمعيت شهرها، با پديده ی ظهور کلان شهرها در کشور عملا جمعيتی بيش از پيش بينی های طرح های جامع خصوصا در کلان شهر تبریز را شاهد هستيم.

پيچيدگی ترافيک تبریز روز به روز گوی سبقت را از تحقيقات و مطالعات کارشناسان و دستاوردهای آنان می ربايد و همواره جلوتر از راه حل ها حرکت می کند. مديران شهری در تکاپوی حل مساله، تدابير و سياست های گوناگونی اتخاذ می کنند که غالبا به صورت مسکن های مقطعی، مدت زمانی بيماری را التيام می بخشد. معضل ترافيک تبریز اگر چه ويژگی های خاص خود را داراست، ليکن در کليت عام خود جدا از مسائل و ويژگی های ترافيک در ديگر کلان شهرهای جهان و خصوصا جهان سوم نيست.

استفاده از تجربيات موفق ديگر کشورها در زمينه ی ترافيک می تواند ريسک های ناشی از آزمون و خطای شيوه های مختلف را به حداقل کاهش دهد.

بهبود شبکه حمل و نقل عمومی:

مديران شهری با مطالعات دقيق و دستيابی به بانک اطلاعاتی قوی و به روز از کميت و کيفيت سفرهای درون شهری و با توجه به الگوی انتخابی شهروندان برای سفرهای درون شهری که تابعی از زمان،  هزينه و آسايش و راحتی سفر است با ترسيم الگوی بهينه سفر سعی می کنند ترکيبی مطلوب از  وسائل حمل و نقل را در تناسب با معابر شهری و تقاضای سفر به کار گيرند.

احداث، گسترش يا تعريض و اصلاح معابر، احداث خيابان ها و اتوبان های جديد شهری غالبا در افق طرح های ساختاری بلند مدت و ميان مدت در امتداد رشد جمعيت و نيازهای ارتباطی گسترده جامعه ی شهری پيش بينی می شود و به موازات تحقق پيش بينی طرح های بالا دست در بعضی محورهای تردد که به سبب فراتر رفتن نيازها از پيش بينی ها، معابر شهر پاسخگوی مناسبی نيست. اقداماتی از قبيل گسترش، تعريض يا اصلاح معابر با تاکيد بر حفظ هويت، منظر و در کل حفظ هماهنگی و توازن در ساختار منطقه ی شهری و مناطق مجاور انجام می پذيرد.

محدود کردن استفاده از اتومبيل ها:

در مقاطعی مديريت شهر جهت روان کردن ترافيک مراکز عمده ی شهری، می تواند طرح های ويژه ای را در معابر شهر طراحی کند که از جمله می توان طرح های محدوده ممنوعه در مراکز پر ترافيک شهر و نوبت بندی اتومبيل ها برای ورود به شهر بر اساس شماره پلاک يا پرداخت حق استفاده از بزرگراه ها و خيابان های پرتراکم را نام برد.

تغيير يا اصلاح قوانين کاربری اراضی:

اصولا در طرح های نوين شهری الگوی کاربری اراضی متناسب با شبکه حمل و نقل عمومی و در ارتباط با آن پيش بينی می شود. در خصوص ساماندهی کاربری های موجود شهری با هدف مديريت تقاضای حمل و نقل درون شهری و کاهش سفرها، شيوه هايی چون عدم تمرکز خدمات و چند قطبی کردن مراکز عمده ی خدماتی شهر، انعطاف ساعت کار و...به کار می رود.

کنترل ( محدوديت) مالکيت خودرو:

مديريت کارآمد، تقاضای سفر از طريق مديريت، مالکيت وسايل نقليه و استفاده از آن از جمله سياستهای شهرهايی است که عمدتا به سبب مالکيت کنترل نشده ی سواری های شخصی و استفاده از آنها دارای ترافيک سنگينی هستند. محدوديت مالکيت خودروها از طريق ابزارهای متنوع مالياتی و دريافت ماليات های سنگين از دارندگان وسايل نقليه ی شخصی و ماليات های تصاعدی سالانه راه ها  انجام می پذيرد و شامل ماليات استفاده از خودروی شخصی در ساعات کاری هفته و نيز خيابان های مرکزی شهر می شود.

البته بايد توجه داشت که در کنار اين راهبرد، سياست های مديريت شهر علاوه بر عرضه خدمات و حمل و نقل عمومی با کيفيت مناسب و راحت، اطلاع رسانی قوی و شفاف از مسايل ترافيک و بيان ضرورت اتخاذ سياست فوق در جهت کنترل ترافيک و راحتی شهروندان است.

5- کمبود فضای سبز در مناطق مختلف شهر

فضاهای سبز شکل های گوناگون دارند و بنا به کاربرد آنها به انواع مختلفی دسته بندی می شوند. به طورکلی فضاهای سبز را می توان به دو گروه تقسیم کرد : یکی فضاهای سبز برون شهری و دیگری فضاهای سبز درون شهری، فضاهای سبز پیرامون یا حاشیه شهر یعنی همان فضاهای سبز برون شهری از سویی نقش مهارکننده رشد بی رویه شهر را دارد و از سوی دیگر بازدهی اکولوژیک - زیست محیطی شان، شامل همه محیط زیست شهری می شود. فضاهای سبز عمومی تنها قسمت کوچکی از تمام پوشش گیاهی شهری را تشکیل می دهند. بنابراین می توان از همه فضاهای سبز موجود در سطح شهر صورت برداری کرد . در این حالت باید پس از شمارش فضاهای سبز، آنها را به صورتی روشن و منطقی، برحسب کاربرد، طبیعت یا مساحت برای هر مرحله و منطقه جغرافیایی طبقه بندی کرد.

چون دارایی سبز یک شهر، صرف نظر از فضاهای سبز عمومی که توسط شهرداری اداره می شوند، از مجموع فضاهای خصوصی، فضاهای کوچک دارای گیاهان خودرو و زمین های متعلق به دولت و یا اداره ای خاص تشکیل می شود . فضاهای سبز درون شهری هم بیشتر به صورت پارک احداث می شوند و از دیدگاه شهرسازی به زیبایی محیط زیست شهری می افزایند . افزون بر پارک های شهری، میدا ن ها، مجموعه های ورزشی، پارک های تفریحی کودکان و با غهای گیاهی را نیز باید در زمره این گروه به شمار آورد.

عناصر و عوامل فضاهای سبز عمومی:

از جمله عناصر و عوامل فضاهای سبز عمومی می توان به رستوران، مزرعه کودکان، فضای پیک نیک، قلمستان، زمین های ورزشی، باغ گیاهان، تئاتر روباز و پیست دوچرخه سواری اشاره کرد .منابع آب یک سایت می تواند شامل آب های سطحی و سفره های آب های زیرزمینی است، باید توجه داشت که منظر (فضا) در طول زمان شکل می گیرد و طی دوران شکل گیری خود، با تغییرات و تحولات متعددی مواجه می شود؛ بنابراین، طر اح منظر باید ترکیب درختان و درختچه ها را به گونه ای انتخاب کند تا ضمن دستیابی به آثار و عناصر منظر در کوتاه مدت، امکان رشد و جایگزینی درختان دارای عمر طولانی و دوام منظر را تامین کند.

معیارهای منظرسازی فضاهای سبز و باز شهری:

برخی از مهم ترین معیارهای زمین آرایی در انسجام فضایی، فضاسازی، نظم و تنوع، تکرار، سازگاری، مردم مداری، حداقل دخالت و تجاوز به شرایط طبیعی، راحتی دسترسی و حرکت و اصول زیباشناسی است.

موفقیت ساز و کار مدیریت فضاهای سبز شهری مستلزم رعایت اصول این معیارهاست: ارتقای نقش مردم، ارتقای بهره وری اکولوژیکی فضای سبز شهری و ارتقای بهره وری اجتماعی فضاهای سبز شهری.

استفاده کاربردی از فضاهای سبز شهری در معماری فضای سبز شهری:

استفاده صرف از گیاهان، عمدتا درختها و در ختچه ها ،یکی از روشهای معمول برای کاهش بار صوتی محیط خصوصا آلودگی صوتی ناشی از ترافیک خیابا نی است . جالب توجه آن که حتی یک تکه زمین چمن نیز به دلیل سطح نرم آن ، در مقایسه با سطوح آسفالت ، سنگفرش ، بتن و ... قادر است از شدت و برد تاثیر امواج صوتی، هر چند به میزانی اندک بکاهد .

با همه ی این اوصاف معمولا در مورد میزان تاثیر سازه های گیاهی (نه سازه های تلفیقی)، در کاهش بار صوتی محیط اغراق می شود . تردیدی نباید داشت که تاثیر کاهنده ی صوت شکن های گیاهی که در آنها صرفا از گیاهان استفاده می شود . همواره کمتر از بازدهی روشهای تلفیقی (خاک ریز سبز) و نیز روشهای صرفا فنی (دیوارهای صوت شکن) است. لیکن خطا خواهد بود اگر ارزش تکنیکهای معماری فضای سبز فقط بر اساس دسی بل های کاسته شده مورد ارزیابی قرار گیرد . ارزش وجود باند های سبز ی که میان انسان بیننده و شنونده و منبع صوتی حائل می شوند ، به مراتب بیش از این است . سازه های گیاهی بیش از آن که در بار صوتی تاثیرکاهنده بگذارند به علت رنگ آرا م بخش سبز و نیز پوشانیدن صحنه ی پر تحرک ترافیک خیابانی که چشم و گوش و روان را می آزارد ، می فرساید . نقش حائلی بصری - روانی را ایفا می کنند. یعنی در عین تخفیف بار صوتی محیط ، از طریق روح بخش به محیط (افزایش کیفیت اکولوژیک و سیمان آن) شرایط سخت محیط زیست را قابل تحمل تر و گذر یک عابر پیاده را از یک محدوده ی پر سرو صدای شهری سهل تر می کند . ذکر نکاتی در این زمینه لازم می باشد.

در ایران و مخصوصا در تبریز، معماری در فضای سبز هنوز جایگاه مناسب خود را در برنامه ریزی و طراحی شهری نیافته است و به همین دلیل اصولاً جدی گرفته نمی شود. معمولا در پایان طراحی، سطوحی که بدون استفاده مانده اند به فضای سبز اختصاص می یابند، ولی در عمل این سطوح نیز بیشتر به قصد ذخیره ی اراضی کنار گذارده می شود. حال آن که اگر قرار باشد طراحی فضای سبز شهری به نحوی هدف دار صورت گیرد به اجبار باید در مکان یابی و طراحی عناصر سبز شهری همان وقتی را به کار برد که در مورد سایر کاربری ها به کار می رود. از فضای سبز که بر حسب اتفاق در گوشه ای از طرح حاصل آورده، نمی توان توقع آن بازدهی های زیست محیطی را داشت که معمولا در متون مربوط به محیط زیست به فضای سبز شهری نسبت داده می شود. بر همین مبنا، هر گاه قرار باشد عنصری از عناصر فضای سبز شهری نقش کاهش دهنده ی بار صوتی محیط را عهده دار شود. برای این عنصر سبز باید متناسب به هدف مورد نظر مکان یابی و طراحی شود. در چنین شرایطی واضح است که نه تنها توجه به معیار های آسایش صوتی در طول فرآیند برنامه ریزی ضروری است، بلکه طراحی فضای سبز و نیازهای عملکردی، ساختاری و فضایی آن نیز باید در جریان طراحی مورد توجه قرار گیرد و انعکاس عینی بیابد. انجام مطالعات محیط زیست و از جمله آسایش صوتی به صورت مصلحتی در کنار و جدا از سایر مطالعات و سپس عدم دخالت نتایج مطالعات محیط زیست در طراحی، گروهی از گره های موجود نمی گشاید .

ماهیت بسیار اقتصادی برنامه ریزی و طراحی شهری نمی گذارد که زیر ساخت های اجتماعی ، و از جمله فضای سبز شهری ، جایگاه واقعی خود را بیابند . همین سبب می شود که تخصیص سطوح گسترده به کاربری های سبز غیر اقتصادی قلمداد شود و حداکثر تلاشی که صورت می گیرد رعایت همان آستانه های7 تا 12 متر مربع طرحهای توسعه و عمران باشد .

همچنین باید یاد آور شد که در شهرسازی مدرن ایران، تاکنون مقوله ای با عنوان آسایش صوتی مطرح نبوده و در مورد نیازهای فنی و اقتصادی در این زمینه نیز هنوز تعمقی جدی صورت نگرفته است . در این مورد، چه کارفرما و چه مشاوران طرحها باید در نحوه ی نگرش خود به کاربرد معیارهای زیست محیطی در برنامه ریزی و طراحی شهری عمیقا تجدید نظر کنند .در وضعیت فعلی، ممکن است احداث فضای سبز گسترده در شهر های موجود میسر نباشد، ولی تعمق در این باره در طراحی شهرهای جدید ضرورت تام دارد. در اینجا تذکر این نکته لازم است که اغلب اقداماتی که به منظور کنترل آلودگی صوتی صورت می گیرند در کنترل و کاهش بار آلودگی هوا نیز موثرند. به عبارت دیگر در ارزیابی هزینه - سودمندی اقدامات کنترل آلودگی صوتی، باید برای این نوع اقدامات ضریب دو قائل شد.

در سالهای اخیر حساسیت جامعه به برخی از صورت های آلودگی محیط زیست مانند آلودگی هوا، آب و آلودگی های ناشی از زباله افزایش یافته است؛ اما برخی دیگر از انواع آلودگی های محیط زیست مانند ازاین توجه بی بهره مانده اند. این کمبود یا عدم توجه را به هیچ وجه نباید دلیلی بر اهمیت کمتر آلودگی صوتی در مقایسه با سایر آلودگی های محیط زیست تلقی نمود.

جمع بندی و نتیجه گیری

شهرسازي در جهان، به عنوان يک دانش بسيار پويا، که نوگرايي و خلاقيت در آن حرف اول را مي زند، متاسفانه با شهرسازي متعارف و سنتي در ايران، که کليشه اي است و به جاي متکي بودن به توليدات علمي در مراکز دانشگاهي، و نيز، مصالح ملي، تنها متکي بر تفکرات و يا منافع اشخاص و گروه هاي خاصي، در بخش هاي خصوصي و دولتي است، فاصله ي بسيار زيادي پيدا کرده است و هر روز که مي گذرد اين فاصله بيشتر و بيشتر مي شود. . اکثر مشکلات بوجود آمده در شهرهای ما نیز از این امر ناشی می شود. اگر بخواهيم يک جمع بندي از مباني نظري و تجربي شهرسازي پيشرو در زمان حاضر بدهيم جوهره ي آن اينست که: " شهر، و بويژه کالبد آن، اصولا هدف غايي شهرسازي نيست و نبايد باشد، بلکه اين خود انسان (به عنوان يک موجود فرهنگي،اجتماعي) و توسعه اوست که مي بايد هدف غايي برنامه ها و طرح هاي توسعه ي شهري قرار بگيرد." بدين ترتيب شهر و شهرسازي و مديريت شهري خود هدف نيستند بلکه وسايل و ابزاري هستند که مي بايد به نحو احسن از آنها براي رفاه، توسعه و کمال بخشي به مردم شهرنشين سود برد. اگر به شهر، شهرسازي و مديريت شهري از اين زاويه نگاه کنيم، چاره اي نخواهد بود جز زمينه سازي براي ورود انسان ها در فرايند برنامه ريزي، طراحي و توسعه ي شهري تا از اين طريق، ضمن کمک به توسعه ي محيط زيست مطلوب خودشان، و به واسطه و به بهانه حضور در اين فرايند، خود نيز توسعه يافته و به کمال انساني- فرهنگي بايسته نزديک و نزديک تر شوند. اين در حالي است که، در شهرسازي جزء گرا و متکي به جهان بيني مکانيکي و رويکرد کالبدي صرف، انسانها اشياء و ابزاري محسوب مي شوند که از تعداد و آمار آنها براي انجام محاسبات، تعيين استاندارهاي کمي و تخيلي و در جهت تغيير شکل فيزيکي شهر استفاده مي شود. به طوري که مي توانيم اين سبک از شهرسازي را " انسان- شئي پندار" بناميم. بدين ترتيب، بر اساس اين نوع از برنامه ريزي و طرح ريزي شهري، اصلا مهم نيست انساني که محيط زيست شهري، علي الظاهر، براي او و آسايش او توسعه ي کالبدي پيدا مي کند کيست، واجد چه هويتي است، چه فرهنگي دارد، چه نظام اعتقادي و ارزشي دارد، چه ذهنيتي دارد، در چه موقعيت مادي و معنوي قرار دارد، و حتي در چه اقليمي زندگي مي کند و هدف او در زندگي چيست ؟ اين در حالي است که تجربيات و نظريات جديد منبعث از آنها، در سطح جهاني، نشان مي دهند که تا چه حد فضاهاي زيست شهري و نحوه ارتباط متقابل آنها با ساکنانشان، مستقيما بر شرايط رواني، جسماني، اخلاقي، فرهنگي، ذهني- فکري، سياسي، و کارآيي اقتصادي مردم تاثير مي گذارد و چقدر مشارکت و مداخله مستقيم و دانش- محور مردم، حتي در پايين ترين حد آن، در تصميم سازي ها، برنامه ريزي ها و طرح ريزي هاي محيطي، و اجراي آنها، ضمنا براي ارتقاء فکري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و حتي اقتصادي آنها حياتي و تعيين کننده است. ضمن آنکه اين ارتقاء فکري در ميان مردم، به ميزان بسيار زيادي هزينه هاي مربوط به اداره و نگهداري شهر را کاهش داده و بر بهره وري آن مي افزايد. نمونه مشهود اين پديده موفقيت بسياري از جوامع دنيا در زمينه ساماندهي، و کاهش شديد آلودگيهاي محيطي و نيز خسارات ناشي از تصادفات رانندگي در فضاهاي شهري با هزينه هاي نسبتا ناچيز است. در حاليکه ما در ايران و منجمله در تبریز با تلاش ها و هزينه هاي بسيار زيادي که به خرج داده ايم هنوز با شرايط نسبتا قابل قبول هم فاصله زيادي داريم و مسائل و مشکلات پیش روی شهرمان هر روز به جای حل شدن و از بین رفتن گاه تغییر شکل نیز داده و بیشتر جلوه گر می شوند.

منابع و ماخذ

•     مجموعه مقالات همایش های آموزشی و پژوهشی فضای سبز شهر تهران - سازمان فضای سبز شهرداری تهران، جلد اول

•   بهرام سلطانی، کامبیز؛کاربرد معیار های آسایش صوتی در برنامه ریزی و طراحی شهری، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران : 1374

•     حبيبي، سيد محسن و مقصودي ، مليحه؛ باززنده سازي بناها و شهرهاي تاريخی ؛ تهران:  1380

•     فلامك، محمدمنصور؛ مجموعه مقالات سمينار آشنايي اجمالي با پروژه تنظيم دوباره قطعات زمين، تجربه ژاپن

•     سلجوقيان، سيروس؛ تداوم حيات در بافت قديمي شهرهاي ايران، تهران، دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه علم و صنعت : 1372

•    بوچاني، محمد حسين، ماهنامه شهرداريها، شماره 64، نوسازي و احياي نواحي فرسوده شهري، تجربه شهركرد: 1383

 

صمد جعفر پور

زمستان 1388


مطالب مشابه :


مهاجرت در استان آذربایجان شرقی

را در بین استان های ایران داشته داشت، کلانشهر تبریز 36 درصد در سال 1375 كاهش




نظریه های مربوط به دلایل تکوین شهر های جدید

تهیه و سال 1375 به موضوع شهر های جدید در ایران در 2.تمرکز زدایی از کلانشهر




با فرزانگان مغان

رفت و در سال 1375 از به ایران اسلامی، در سال 1359 پژوهش های شورای اسلامی کلانشهر




چالش های کلانشهررشت

در ایران به مادر دهد كه شهر رشت در سال 1375، 6/57 درصد در بحث های گذشته به این




تپه صرم

کلانشهر های مردمی در سال 1375 مبنی برتخریب محوطه های عصر آهن ایران و فرهنگ




ایجاد شهرهای جدید در ایران

در آخرین سرشماری رسمی کشور یعنی در سال 1375 ایران در سال 1400 در سالهای آتی




تاریخچه فعالیت موسسه گیتاشناسی

سال 1375 مصادف اتو اطلس ایران نیز در اوایل سال 1380 به بیش از 25 سال در رده های مختلف




شهرستان خمینی‌شهر

شهرستان های ایران و و بالاخره در سال 1375 از 243486 نفر قدیمی ترین کلانشهر جهان در




محوری ترین مشکلات کلانشهر تبریز

تا حدود سالهای 1970 تأکید به 61.3 درصد در سال 1375 و شهری در ایران متوجه می




برچسب :