گفتگوی فلسفی بافلاسفه و پروفیسوران پوهنتونهای امریکا واروپا
اصل فلسفی لیب نیتس ودید فلسفی حق
تقدیم به پروفیسور داکتر ادنا میچل وداکترفلیپس
داکتر گل احمد یمارهبر اتحادیۀ مسلمانان ترقیخواه افغانستان و فول پروفیسور در استراتیژیک لیدر شیپ کالج(وزارت دفاع امریکا)
!
مقدمات
اصل یا پرنسیب
مقصود از اصل در فلسفه ،آن قواعدی ست که در ساختمان تعقل بشری موجود است ومبنای هرگونه استدلال میباشد.مثالهای آن:
الف.این همانی: یعنی این همانست که بود.
ب.علیت:هر حادثه معلول یک علت است.
ج.اصل فلسفی لیب نیتس:علت هر امری را میتوان به طور معقول اقامه نمود.
تیوری های علمی
تیوری با استفاده از اصولی که در علم تثبیت شده است در یک موضوع خاص یک منظر عمومی ایجاد میکند که در پرتو آن تحقیقات بعدی میتواند امکان پذیر گردد.مانند:تیوری نسبیت انشتین.تیوری خاصۀ دوران جدید است قبل ازان آنرا جزء فلسفه میشمردند.( گریگوار،منطق وفلسفۀ علوم ،چاپ کابل)
فلسفه
فلسفه سه دوره را پیموده است:
الف. دورۀ قدیم
ب.دورۀ اسلامی
ج.دورۀ جدید(مدرن)
فلسفۀ مدرن
فلسفۀ مدرن از امتزاج فلسفه های قدیم با آثار کلامی ،فقهی وفلسفی دورۀ اسلامی تشکیل گردیده است.
فلسفۀ مدرن پایاپای رشد تحقیقات علمی به مفهوم امروزی شکل گرفته وامروز یک بخش جدا نشدنی حیات امروزی را میسازد.
تحقیقات منطقی جزء لایتجزای فلسفه است.میتودولوژی علمی که البیرونی نخستین بار درآثار خود مطرح کرد درغرب با تحقیقات بیکن جان تازه یافت وحد فاصل میان تحقیقات منطق قدیم وجدید قرار گرفت.درین نوع تحقیقات،مشاهده وتجربه اساس کار را تشکیل میدهد.
2
موضوعات اساسی فلسفه
الف.اصل فلسفی
ب.موضوع فلسفی
ج.منطق(روش فلسفی)
در طول دورۀ مدرن آنچه فلسفه هارا از همدیگر متمایز میساخت از همه مهمترهمانا تفکیک اصول یا گرایشها بود که فلاسفۀ مختلف دورۀ مدرن بران تأکید می ورزیدند ونیزاتخاذ روشهای مختلف استدلال که متأثر ازپیشرفتهای ریاضی ومیتودولوژی علمی بود.
فلسفۀ انگلوساکسون: فلسفۀ تحلیلی
پیشرفت ریاضی ومیتودولوژی علمی ودستآوردهای علمی ،فلسفه را هر چه بیشتر با منطق نزدیک ساخت وحتی طوری آنها را با هم پیوند داد که در فلسفۀ تحلیلی دیگر جایی برای تفکیک اصل فلسفی وروش فلسفی نماند.آنچه امروز به نام فلسفۀ انگلوساکسون خوانده میشود همانا فلسفۀ تحلیلی است که پایه هایش همانا پیشرفت علوم طبیعی میباشد. این فلسفه،براصول استدلال اثبات گرایانه ومطابقت واقع با آنچه حقیقت گفته میشود استوار است.
فلسفۀ قاره یی وفلسفۀامریکایی:فلسفۀ پسا نوگرایی
پیشرفتهای علوم بشری مخصوصأ زبانشناسی وانتروپولوژی موجب شناخت هرچه بیشتر فرهنگها ومواریث فکری سایر زبانها از جمله عربی ودری،هندی،چینی وجاپانی وسایر تمدنهای امریکایی افریقایی وآسترالیایی درامریکاو اروپاگردید . پوهنتونهای اروپایی وامریکایی به تحقیقات گسترده در ارتباط این آثارپرداختند که در نتیجه یک سلسله موضوعات وراه حلها را در آن تمدنها دریافتند که برایشان غیر قابل پیشبینی بود.آثار به جا ماندۀ آن تمدنها درمواجهه با پرابلمهایی که جامعۀ مدرن پیشرفتۀامریکا واروپا در نتیجۀ تسلط فلسفۀ علمی وپیشرفتهای تکنالوژک حاصل گردیده بود،به آن گرفتار شده بودند،راه حلهای تازه یی را پیشنهاد میکرد که باید موضوع فلسفه مدرن قرار میگرفت اما اصل وگرایش فلسفی فلسفۀ مدرن وروش فلسفۀ تحلیلی انگلوساکسون نمیتوانست آنرا بپذیرد.تیوریهای جدید علمی،تناقضات اجتماعی وسیاسی و زمینه هایی که فضای دموکراتیک وباز علمی پوهنتونها در امریکا واروپابرای استادان مساعد میساخت این بار موضوع فلسفه راهم به تحول اندر ساخت وفلسفه را به مرحلۀ تازه یی قرار داد که دران دیگر اصل فلسفی به شیوۀ مدرن،روش فلسفی به صورت اثباتی فلسفۀ تحلیلی وموضوعات فلسفی به شیوۀ تجربی وعقلی ممکن نبود. همچنان تضاد میان مارکسیسم ولیبرالیسم در جهان غرب از یکسو وطرح جهان دارا ونادار از سوی دیگرومفهوم قدرت واستراتیژی وسیاست از سوی دیگرروشهای جدید مطالعه را در آثار گذشته در عرصه های مختلف علوم گذاشت که ملهم از زبانشناسی استرکچرلیسم بود ومتن شناسی هیرمنتیک را پدیدآورد ودید تازه را با الهام از تیوریهای جدید نسبیت در بارۀ اصل فلسفی ومنطق جدید ریاضی سیبرنتیک شکل داد که به نام فلسفۀ پسا نوگرایی یاد میشود.موضوع درفلسفۀ پسا مدرن یا پسا نوگرایی از اهمیت ویژه برخوردار است واین امر ناشی ازتأثیر فلسفۀ امریکایی - پراگمتیسم- است که این فلسفه را میتوان امریکایی- قاره یی خواند.
رویکرد جدید فلسفۀ انگلوساکسون:باز نوگرایی
فلسفۀ تحلیلی که در برابر فلسفۀ پسا مدرن عقب نشینی اختیار کرده بود در قرن بیست ویکم به شیوۀ باز نوگرایی پدید آمده است.این فلسفه میخواهد مونیسم گمشده در پلولاریسم فلسفی فلسفۀ پسادرن را دوباره احیا کند.
باز نوگرایی
باز نوگرایی یک اصطلاح نوین ومتعلق به قرن بیست ویکم است. این اصطلاح متأثر ازجنبشهای نقاشی است که اخیرأبه اثر عکس العملهایی در برابرنیو اکسپرسیونیسم در انگلستان پدید آمد وبه فلسفه راه یافت.میخواهد آهسته آهسته در برابر پسا مدرن خود را مطرح کند.
3
دید فلسفی حق
چنانکه گفتیم ، اگرنقطۀآغاز پیشرفتهای فکری وفرهنگی امروز جهان رامدرن اولیه یا دورۀ رنسانس قرار بدهیم وموضوع رشد فکری افغانستان را با فرمول پیشرفت جهان جمع جبران عقب مانده گی 500 سال زنده گی اجتماعی مطرح کنیم میتوانیم فلسفۀ" حقگرایی-حق انتظامی" را قلۀ فلسفۀ امروز بخوانیم.
طوری که فلسفۀ پسامدرن مطرح درجامعۀ پیشرفتۀ اروپایی وامریکایی مخصوصأ فلسفۀ میشل فوکو که با روش دیرینه شناسانه وتبارشناسانه، مسایل سیاسی واجتماعی را با قدرت در پیوند قرار میدهد وجریانهای مشروع ونا مشروعیت راموردتأمل قرار میدهد ایجاد فلسفۀ حق را نیز باید بر اساس تیوریهای میشل فوکومورد بررسی قرار داد.
اصولی که دران پلورالیسم فلسفی جای مونیسم فلسفی را میگیرد ومتأثر از کشفیات فزیک موجی وذروی ونسبیت است عکس العملیست در برابرزبانشناسی مدرن که توسط ژاک دریدابا استفاده از فلسفۀ زبان (جزء فلسفۀ ذهن)چمسکی ودر ادامۀ کارهای بنوینست واشتراوس دربخش گفتمان وروایت میکندبا پیریزی روش شالوده شکنی به راه می افتد تا تمایزی میان دورۀ مدرن را با دورۀ پسا مدرن نشان بدهد.
سایر پسا مدرنیستها هر کدام روشهای خاصی را به کار گرفتند تا در متن جامعه اروپایی وامریکایی تحولی راپدید بیاورند که دران مارکس ونیچه جایگاه ویژۀ خودشان را داشته باشد وتحولات فرهنگی وجنبشهای فیمینستی بتواند جامعۀ باز را تحقق ببخشد.
در چنین یک وضعیت فکری وفرهنگی میتوان ارتباط جنبشهای فکری افغانستان رابا جنبشهای فکری فرهنگی غرب مقایسه کرد وجایگاه فلسفۀ حقگرایی-حق انتظامی راتعیین کرد.
اساس فلسفۀ حقگرایی ، حق است.
حق اصطلاحی است مشترک در کلام(ایدیالوژی)، فلسفه (جهان بینی یا دید گاه) وفقه(مسایل حقوقی واجتماعی).
ایدیالوژی : خود حق باوری یا باور به حقانیت راه خودی
طرح حق در کلام وقتی مطرح میگردد که دوگروه عقیدتی موجود باشد که بخواهند از عقیدۀ خود،بدون به کار گیری زور وبا استفاده ازدلایل عقلی دفاع کنند.یعنی کلام (ایدیالوژی) در جامعه یا اجتماعی مطرح است که دران جا پلورالیسم عقیدتی پذیرفته شده باشد.رژیم به خاطرعقیده کسی را مجازات نمیکند وهر کس میتواند افکار خودرا ابراز دارد. درینچنین جامعه رهبران اشخاص خردمند اند ونسبت به مردم از نظر فکری واخلاقی در یک سطح بالا قرار دارندو دارای قدرت کامل سیاسی اند.این چنین رهبران(که امروز آنرا رژیم میگوییم )میدانند که گفتمان کلامی فقط میان دو گروهی مطرح است که از لحاظ فکری واخلاقی به حق باور دارند وتا آخرین لحظه ازحق بودن راه خود دفاع میکنند.درچنین راه ،آنها طبعأ چیزی را از دست میدهند تا عقیدۀ خود را اثبات یا ارائه دارند. نمونه های آن ،امروز، در جوامع اکادمیک غرب موجود است ونظامهایی که براساس چنین واقعیت هایی شکل میگیرند،عدالت اساس کارشان است وتعریف عدالت در پیوند با توزیع فرصت های مساوی برای افراد مطرح است نه بر اساس قوم گرایی،زبان گرایی،سمت گرایی وسایر گرایشهای فرقه یی که نه ناشی از افکار اجتماعی بلکه بر اساس استحمار دیگران برای دست رسی به فرصتهای پولی ومادی مطرح در اجتماع پدید آمده باشد.
فقه وقانون اجتماعی
فقه عبارت از مطالعۀ قانون است؛و قانون بیان روابط نسبتأ پایدارمیان ا فراد و گروههای اجتماعی است. وقانون وقتی شکل میگیرد که یک جامعه بر اساس ایدیالوژی شکل گرفته باشد.پیوند میان افراد وگروهها وپرابلمهایی که ناشی از این پیوند ها برای کسب قدرت؛اعم قدرت مادی،اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی، نظامی ،سیاسی وایدیالوژیک واستراتیژک میباشد،باعث شکل گیری قانون در جامعه میگردد که فقه آنرا مطالعه میکند.فقه بر اساس ایدیالوژی ازیک طرف ووضعیت جامعه وپیشرفت جنبه های مختلف زنده گی اجتماعی، قوانین موجوددرجامعه را بررسی میکند.این بررسی، از یکسو برای تأمین زنده گی مدنی و جلوگیری ازوقوع جرایم درآینده(موضوع امنیت اعم از ملی وبین المللی) صورت میگیرد،از جانب دیگرتوسط مجاری تنفیذ قانون؛مانند پولیس وعدلیه(ادارات حقوق) وحارنوالی به انجام میرسد.
در صورتی که کسی از سوی این مجاری متهم شناخته شد ،موضوع بررسی قضایی مطرح میگردد.
بررسی قضایی که عالیترین بخش فقه است،تنها بررسی یک قضیه را به عهده ندارد بلکه کارحکم را در میان یک مشکلی که میان مدعی ومدعی علیه است انجام میدهد.درین حکم نه تنها دادن وگرفتن حق مطرح است بلکه جزایی که باید مجرم ببیند نیز مطرح میشود.درین جزا حق الله وحق العبد هردو در نظر گرفته میشود.
فلسفه:طرح حق به عنوان موضوع فلسفی
حق به عنوان موضوع فلسفی به اشکال مختلف مطرح است که با آنچه در ایدیالوژی وفقه مطرح است وسعت آن بیشتر است.
استدلال فلسفی که برپایۀ آن فلسفۀ حق انتظامی قرار گرفته تمایز میان واقعیت، حقیقت وحق است.
آنچه در بیرون از ذهن آدمی قرار دارد واقعیت است.
آنجه درپیوند با ذهن آدمی در بیرون وجود دارد حقیقت است
آنچه از ترکیب واقعیت وحقیت برای آدمی تبارز میکند حق است.
تمام گفتمانها دیگر به شکل دو تایی نباید مطرح گردد بلکه باید به شکل سه تایی شکل بگیرد تا بتوان پروسۀ تفکر،پروسۀ پراکتیک وپروسۀ قضاوت را به درستی انجام داد.
موضوع فلسفی به عنوان شاخه یی از دانش صرف پدیده شناسی(فنومنولوژی که شکل جدید انتونولوژی است) نیست، صرف پراکسیس شناسی نیست، ،صرف ارزش شناسی نیست بلکه ترکیبی ازین هاست که در حیات طبیعی واجتماعی وفرهنگی انسان رخ میدهد.
انسان به عنوان فرد یک موجود طبیعی است،به عنوان عضو اجتماع یک موجود اجتماعی،اما به عنوان شخصیت دارای انتخاب یک موجود فرهنگی است.این انسان وقتی که به پیرامون مینگرد دیگر به پدیده ها خودرا محدود نمیکند بلکه در ماهیت ها گذر میکند وذات اشیا را برملا میکند.
انسانی که به فلسفه نیاز دارد ومیپردازدانسان فرهنگی است کسی که میخواهد انتخاب کند یا ایجاد کند واز زنده گی لذت ببرد.چنین یک انسان وقتی که اشیای مادی را میبیند نمیتوانددر زیر آن حرکت ودرعقب آن انرژی را مطابق نسبیت خصوصی انشتین نبیند،چنین یک انسان نمیتواند وقتی ارزشی را مطرح میکند درعقب آن نیاز های اساسی زنده گی را مطرح نکند یا آرمانهای نهفته در عقب آن را ننگرد.
هر فلسفه خواسته است برای نسل خود یک افق دید پدید بیاورد که نیاز های آن نسل را مرفوع بسازد.
اگر با شیوۀ ذهنی به قضایا دیده شود کار مشکل نیست اما اگربه صورت پدیدار شناسانه بنگریم میتوانیم اشکالاتی را درین زمینه مشاهده کرد. یکی از اشکالات تفاوت زمان فکری اشخاص با زمان تقویم است. اشکال نیاز انسان فرهنگی امروزرا چگونه میتوان تشخیص داد.به نظر ما پوهنتونها چنین یک امری را میتوانند ممکن بسازند.
من تا جایی که ممکن است از طریق استراتیژیک لیدر شیپ کالج به این امر به عنوان یک امر استراتیژیک پرداختم ،اما توسعۀ آن ، به میدان فراختری ضرورت دارد که همانا رسانه های جمعی ازجمله تلویزیونهاست.
موقعیت فلسفۀ حق گرایی –حق انتظامی وقتی میتواند تعیین گردد که پوهنتونهای جهان در یک گفتگو با ما قرار بگیرد. برای این که زمینۀ این گفتگو مساعد گردد اساسات حق را با مقایسۀ ریمدرنیسم یا باز نوگرایی که در سالهای اخیر مطرح گردیده است مطرح مینمایم وکار های خودم را نظر به کارهای ری مدرنیسها یا باز نوگرایان متقدم میدانم.
4
فهم حق از طریق فهم اصل لایب نیتس (موناد)
یکی از پایه های اساسی فلسفۀ امروز یعنی لیب نیتس که کارهایش منجر به پیشرفت منطق ریاضی وگشاینده گی روشهای جدید فلسفی گردید ه است میتواند برای فهم فلسفۀ حق در میان فلاسفۀ جامعۀ انگلوساکسون ،وفلاسفۀ امریکایی -اروپایی کمک کند.
لایتناهی درفلسفۀ لایب نیتس
به عقیدۀ برتراند راسل(جلد سوم تاریخ فلسفه) لایب نیتس مانند دکارت واسپینوزافلسفۀ خودرابر اساس مفهوم جوهرقرار میدهد. اما در مورد رابطۀ روح با ماده ودر مورد تعداد جواهربا آنان اختلاف اساسی دارد.
دکارت به سه جوهر قایل است که عبارتند از:خدا ،روح وماده.
اسپینوزافقط خدا را قبول داشت.
در نظر دکارت بسط، ذات ماده است.
در نظر اسپینوزا بسط واندیشه هردو از صفات خدایند.
لایب نیتس معتقد است که بسط نمی تواند از صفات یک جوهر باشد.دلیلش این است که بسط مستلزم تکثر است وبنا برین فقط میتواند به مجموعه یی از جواهر نسبت داده شود،وهر جوهرواحدی باید غیر منبسط باشد.در نتیجه او به تعداد نامحدود ی(لایتناهی) جو اهر قایل بود که آنهارا "واحد" (موناد) می نامید.
موقعیت لایتناهی در تاریخ علم
پی یر روسو در تاریخ علوم مینویسد:
درسال 1682لایبنیتس قواعد عناصر بی نهایت کوچک را منتشر ساخت.
درین اثر نابغۀ پرقدرت به طورکلی یک منحنی را مرکب از بی نهایت پاره خط راست که هریک بینهایت کوچک بودند فرض کرده بود واگر میخواست کمیتی مثل حرارت رامورد مطالعه قرار بدهد که ازمقدارمعینی تا مقدار دیگری تغییر میکرد چنین تصور مینمود که این تغییرات تشکیل یافته است از مجموع بینهایت تغییرت کوچک،واین تغییرات جزوی را"دیفرانسیل"ومجموع آنهارا "انتیگرال"مینامید.
آنچه وی در نظرمجسم میکرد عینأ مثل پلکانی بود که از پله های متوالی وبینهایت کوچک تشکیل یافته باشد.همانطور که یک ذرۀ بیمقدار شن در مقابل کرۀ زمین بی نهایت کوچک است وخود زمین نیز در مقابل عظمت جهان بینهایت کوچک محسوب میگردد وی نیز چنین تصور میکرد که بعضی از اجزای بینهایت کوچکدر مقابل بی نهایت کوچک های دیگرحقیر ونا چیز اند...آن گاه به عمل پرداخت و نشان داد که چگونه میتوان این دیفرنسیلها وانتیگرالهای آنها را حساب کرد وبه این وسیله خطوط مماس بر منحنی ها وبسیاری از خواص هندسی این منحنیات را به دست آورد.در واقع لایبنیتس به همان نتیجه یی رسیده بود که نیوتون نیز بدان پی برده بود وآنچه راکه وی دیفرانسیل مینامید همان بود که نیوتون بران نام فلوکسیون اطلاق میکرد با این تفاوت که روش لایبنیتس بهتر وچابکتر بود وعلاماتی که به کار میبرد سهولت بیشتری ایجاد میکرد.
فراموش نکنیم که درین هنگام هنوز نیوتون چیزی انتشار نداده بود وحتی احکام کتاب اصول او اگر چه متکی برمحاسبۀ فلوکسیونها بود ولی به کمک روشهای معمول هندسی اثبات شده بود. پس جای تعجب نیست اگر درین حال که انالیز نیوتونی فقط در بین عدۀ معدودی از دانشمندان انگلیسی شهرت یافته بود روش لایبنیتس به زودی در تمام قارۀ اروپا رواج یافت.
البته درابتدا جریان پیشرفت کار سریع نبودمثلأ وقتی که فلاسفه مشاهده کردند که ریاضی دانان ازبینهایت ومقادیر بی نهایت کوچک گفتگو میکنند وحتی بعضی بی نهایت کوچک ها نسبت به بینهایت کوچکهای دیگری بی نهایت کوچک می باشند فریادهای وحشت از دل برآوردند.واورا ملامت کردند که خیلی با ساده گی وبا بی احتیاطی بی نهایت را لمس کرده استودر ین جمله فیلسوفان یکی هم برکلی بود.
ورود انالیز عناصر بینهایت کوچک درقلمرو علوم همچون هجوم طوفان ویا موج مقاومت نا پذیری بود که به کلی دانش ریاضی رازیرورو کرد وبه آن صورتی جدید ی بخشید.لایبنیتس حد اقل برای یک قرن تمام کار تهیه دیده بود وجانشینان او کاری جز این نداشتند که در زمینهایی که او شخم زده بود کاوش کنند وبه اکتشافات جدید نایل شوند.
دانشمندان متعدد در سویس،فرانسه ،ایتالیا،انگلیس واسکاتلند درارتباط کار لایبنیتس به پژوهش وتدریس پرداختند.
اما عده یی بودند که ازین انقلاب خودرا دور نگهداشتند.در حالی که تمام مردم دفرینسیل وانتگرال حساب میکردندوکوچکترین پیروان لایبنیتس همه نتایج ارشمیدس را از نو به دست آورده بود،مردانی بودند که هنوز به روشهای سابق پیچیده بودند واز جبر دکارت وهندسه فرما استفاده میکردند.
انالیز همه چیز ی را که تا قرن هفدهم در دانش ریاضی موجود بود با خود برد و حتی هندسه نتوانست دیر زمانی دوام بیاورد.
دوران کانتورادامۀ کار لایبنیتس
کانتوراندیشید که دوستان من بینهایت را در محاسبات خودچنان به کار میبرند که گویی آن نیز یک عدد عادی است واتکا بر سایه های ماوراءالطبیعه ندارد.به نظر من،موضوع این قدر روشن نیست- در واقع نیز مطلب روشن نبود زیرا کانتوربا بنا گذاردن تئوری انسامبل یعنی مجموعه یی از اشیا واعداد نشان داد که چه نتایج حیرت انگیزی به دست می آید.وثابت کرد که مجموعۀ اصم-ازقبیل عددپی وجذر عدد2 وجذر عدد 3 ولگاریتم ها به مراتب بیشتراز مجموعۀ اعداد منطق میباشند وتعداد نقاط واقع در داخل دوپاره خط نا متساوی یکی است ونیز مثلأ تعداد نقاطی که در داخل جسم یک کره موجود است برابر با عدۀ نقاطی است که روی قطر آن قرار دارد وازین جا نتیجه گرفت که کلمۀ بی نهایت دارای دو مفهوم است.یکی ازین دورا میتوان بر مجموعه یی اطلاق کرد که هر یک از آحاد آن قابل شمارش است- مثلأ مجموعۀ اعدادمنطق- وآن دیگری بر مجموعه یی اطلاق میشود که تعداد عوامل آن تا ماوراءهر اندازه ومقیاسی زیاد شود – مثلأ تا بینهایت به قوۀ بی نهایت!
5
لایتناهی در ریاضی با زبان سادۀ فلسفی امروز
معنی لایتناهی
لایتناهی که در زبان دری ترجمه شود "به پایان نمیرسد"معنی میدهد.
مفهوم لایتناهی
لاینتاهی به مفهوم بی نهایت وبی پایان میباشد.
در فزیک
قبل ازایجاد نسبیت عمومی انشتین،فزیک به اثیر، موجودلاینتاهی بدون ابعادویگانه یا به کتلۀ خاص لایتناهی باورداشت.
در ریاضی
در ریاضی مفهوم لایتناهی نه به حیث "موضوع" بلکه به حیث" روش" به کار میرود.این روش یک بخش ریاضی انالیز(تحلیلی)میباشد .
روش لایتناهی یا روش تقریبها
این روش ازامکان یک سلسله تقریبهایی که به صورت لایتناهی موجود است،برای تعیین مقدار یک چیز استفاده میکند.
اسلوب استفاده ازلایتناهی
برای این که مقداری را معین کنیم ،ابتدا خود آن مقداررا به دست نمی آوریم بلکه تقریبی ازان را معین میکنیم.نه یک تقریب بلکه یک رشته تقریبهارا که مرتبأ دقیق ودقیقتر میشوند.
از مشاهدۀ سیر تقریب(سیر تکاملی) مقدار دقیق کمیت را پیدا میکنیم.
در فلسفه دیالکتیک هرچیز ثابت به عنوان نتیجۀ یک سیر تکاملی ویک حرکت، شناخته میشود.
انواع مفهوم لایتناهی در ریاضی
مفهوم لایتناهی در ریاضی به دوشکل است:
الف.لایتناهی کوچکها یا بی نهایت کوچکها
ب. لایتناهی بزرگها یا بینهایت بزرگ ها
این هردو مفهوم در زیر عنوان ریاضی جدید یا ریاضی آنالیز دربخش لیمت مطالعه میشوند.
6
منطق حق اتنظامی وسیبرنتیک
اساسلت منطق حق انتظامی بر اساس انکشاف فلسفۀ ریاضی وسیبرنیتیک به وجود آمده است که سه اصل دارد:
تنظیم کننده
تنظیم شونده
ارتباط وارتباط معکوس.
برای مطالعۀ بیشتردربارۀ فلسفۀ حق گرایی- حق انتظامی رجوع کنید به:
الف.مجلۀ قلمی اخلاق وفرهنگ. تحت رهنمایی:استاد گل احمد یما. نگارش لکچر های شفاهی استاد گل احمد یما برای محصلان پوهنتون کابل وسایر علاقمندان در مورد فلسفۀ حقگرایی-حق انتظامی برای نشر در مجله توسط :زهرا احراری ولیلما شریفی . انجمن اخلاقی-فرهنگی محصلان. 1366-1369
ب.گزارشنامۀ جهاد. مدیر مسوول:استاد گل احمد یما- نگارش بیان شفاهی استاد گل احمد یما در مورد فلسفۀ حقگرایی-حق انتظامی توسط لیلما شریفی یما برای نشر در گزارشنامه . مرکز فرماندهی جهاد -بنیاد فرهنگی وتعاون اجتماعی امام محمد غزالی 1372 –1373
ج.کست لکچر ها. ثبت لکچرها در اتاق 113 پوهنحی ادبیات پوهنتون کابل درهمان سالها.توسط احسان فیاض.
د.کست لکچرها.ثبت در تالار غزالی بنیاد امام غزالی در همان سالها.
مطالب مشابه :
توابع نمایی در ریاضی
تابع میزانهای نسبی رشد توابع . تعریف . وقتی a عدد مثبتی غیر از یک باشد.
قابلیت ICT چیست ؟وICT در مدارس چگونه استفاده می شود؟
بعضی نرم افزارهای بازی می توانند برای رشد مهارتهایی جزوه وسوالات تستی تابع نمایی ولگاریتم.
چرا ICT براي كودكان مهم است ؟
· رشد دادن ايده ها و محقق ساختن كارها ، شامل كنترل دونمونه انیمیشن جالب تابع نمایی ولگاریتم.
گفتگوی فلسفی بافلاسفه و پروفیسوران پوهنتونهای امریکا واروپا
فلسفۀ مدرن پایاپای رشد تحقیقات علمی به عدد2 وجذر عدد 3 ولگاریتم ها به مراتب
مطالبی در باره علم اقتصاد-بزبان ساده-علم سیاست-بخش دوم وسوم کتاب جامع-نوشته-سیامک ترکاشون
!!-جغرافی داشتیم!-این حجم سنگین درس و حساب استدلالی که یادم رفت ولگاریتم رشد رو به تصعید
برچسب :
رشد ولگاریتم