متن کنفرانس ارائه شده گروه الف درس افکار سیاسی تا نیمه دوم قرن۱۹ گروه الف
Normal
0
false
false
false
EN-US
JA
AR-SA
/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:"Table Normal";
mso-tstyle-rowband-size:0;
mso-tstyle-colband-size:0;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:99;
mso-style-parent:"";
mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt;
mso-para-margin-top:0in;
mso-para-margin-right:0in;
mso-para-margin-bottom:10.0pt;
mso-para-margin-left:0in;
line-height:115%;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:11.0pt;
font-family:Calibri;
mso-ascii-font-family:Calibri;
mso-ascii-theme-font:minor-latin;
mso-hansi-font-family:Calibri;
mso-hansi-theme-font:minor-latin;}
اندیشه سیاسی جان لاک
زندگي نامه:
درسال 1632 میلادی در خانواده مرفه لیبرال وآزاد منش دیده به جهان گشود و پیرو مذهب
پروتستان بود.
پدرش وکیل ایالتی بود ودر جنگ های داخلی (1642) به عنوان کاپیتان در لشکر
داوطلبان ارتش پارلمانی خدمت کرده بود، لاک کارشناسی فلسفه ومدرک پزشکی را از
آکسفورددریافت کرد.
مهمترين حادثه زندگي معالجه آنتونی اشلی وپذیرش مسولیت پزشک خانوادگی او
لرد اشلی در1672 میلادی رئیس
دیوان عالی شد ولاک سخنگوی ،سرپرست ومدیرآن.
در1669 شرکت تجاری لردهای مالک کارولینا (ویرجینا وکلمبیای فعلی ) با مدیریت
لاک آغاز به کار کرد وتاسال1672 ادامه یافت .
از 1673-1675 منشی شورای تجارت ومستعمرات ووزیر بازر گانی وفلاحت خارجی
بود.
دردو شرکت تجارت برده داری سرمایه گذاری کرده بود.
1675 به دلیل بیماری سل به فرانسه رفت ودر1679 به انگلستان برگشت وبه عنوان
مشاور لرد اشلی مشغول به کار شد.
در1680 لرد اشلی به اتهام توطئه علیه چارلز دوم ، به هلند تبعید شد ودر
1683 درگذشت ، لاک به خاطر ارتبا طش با لرد اشلی درمعرض سوء ظن بود لذا به هلند
رفت.
پس از دستیابی ویلیام اورنج به پادشاهی ، در1689 به انگلستان برگشت ، وبه
دلیل علاقه پاد شاه به او پست وکیل حقوقی او را پذیرفت ومدت 14 سال به حالت نیمه
باز نشسته عمر خودرا سپری کرد، او بدون ازدواج وداشتن زن وفرزند درسال 1704 از
دنيا رفت.
اوضاع انگلستان در قرن هفده :
جنگ های مذ
هبی (1637-1644)
نابرد باری
های مذهبی
سلطنت
مطلقه وشرایط بد اقتصادی
چارلزاول(1625-1649)
انقلاب
انگلستان (1645-1649)
دیکتاتوری
کرامول (1653-1658)اولين و آخرين رئيس جمهور بريتانيا
چارلزدوم(1660-1685)
جیمز دوم
(1685-1689)
انقلاب
باشکوه در 1689
هستی شناسی :
بحث
اودرباره عالم هستی وخالق آن به تبع بحث وی از حدود وحوزه معرفت انسان است.
معتقد است نتيجه علم شهودی رسيدن
به علم یقینی است كه منجر به شناخت خود مي
شود و در نهايت شناخت خود منجر به شناخت خالق هستی مي شود.
براي درك اموری که به واسطه
حواس ممكن نيستند استفاده از مقایسه وتمثیل را تجويز مي كند.
پذيرش وجود عالم ما فوق عالم طبیعت را به صورت علم احتمالی
دین شناسی :
معتقد است دین پاسخگوي به همه نیاز های انسان نيست.
نسبت به دین رسمی جامعه – کلیسا - بدبین است.
حوزه دین ودنیا را از هم جدا می داند و هیج شان حکومتی برای دین قائل نیست.
دین وهمه معارف دینی از حیطه تعقل وشناسای یقینی انسان خارج می باشد وداخل درحوزه ایمان است.
انسان شناسی :
نسبت به سرشت انسان در مجموع نگاه خوشبینانه دارد وحقیقت وجود انسان را بعنوان شاهكار خلقت خداوند در همین وجود مادی
ودنیوی او جستجو می کند نه درورای آن.
از نگاه او عقل وقدرت شناخت عقلانی انسان ملاک امتیاز اوبر سایر جانداران
است.
برای شنا خت حقیقت
انسا ن پژوهش درباب توانای هاي انسان را آغاز می کند و در اين فرآيند بدنبال شناخت حد فاصل بین عقیده وعلم است.
او شناخت قطعی
انسان را محدود به تصورات ، آن هم تصورات بسیط وجزئی می كند.
به نظر او همه انسان ها هنگام ورود به جهان برابرند وهمه از یک گوهرند وهمه
از استعداد های یکسان برخوردارند.
انسان از نگاه لاك اخلاق مدار است.
او برای شهر وندان جز عمل اخلاقی را نمی پسندد.
انسان از منظر لاك با استفاده ازعقل و آگاهی از قانون وعمل به آن ،رفتار
منطقی پیشه می کند.
معرفت شناسی :
از منظر
لاك معرفت حاصل تجربه است.
اوذهن را با لوح سفید مقایسه می کند که خالی است وباتجربه پر می شود.
تجربیات هم یا از طریق مشاهدات ما از جهان خارج ویا توسط قدرت فهم وادراکی
که ثمره فعالیت ذهنی ماست(انعکاس) بدست می آید.
از منظر لاك حس وبازتاب ذهن دومنبع دانش بشمار مي روند.
تقسيم افکار را به دو دسته بسیط ومرکب :
افکار بسیط: طی مراحل احساس وانعکاس به طور کامل درذهن جای می گیرند.افکار
مرکب آن های هستند که فهم آن ها بدون تکرار ، مقایسه وترکیب افکار بسیط حاصل نمی
شود.
افکار بسیط
به چهار دسته تقسیم می شود:
1- تنها از طریق یکی از حواس به
ذهن راه می یابد مثل سفتی وسختی.
2- به بیش از یک حواس احتیاج دارد
مثل تصور ما در باره حرکت وفضا.
1-
تنها به عمل انعکاس احتیاج دارد مثل تصور ما ازفکر واراده .
2-
به تمام فعل وانفعالات احساسی وانعکاسی احتیاج دارندمثل تصور ما برای درک
مفهوم لذت وقدرت.
هرچیزی که درقالب تجربه قابل اثبات باشد، علمی است والا علمی نیست ، ازاین
جهت اوپایه گذار پوزیتویسم هم می شود.اومنکر معرفت ذاتی وفطری است ومعرفت را ناشی
از تجربه می داند.
سه نوع معرفت :
1- شهود
حسی : مستقیم وبلا واسط است مثل معرفت انسان نسبت به خودش ، این نیاز به تجربه
بیرونی ندارد .
2- معرفت
از طریق استدلال عقلی مثل معرفت انسان به خدا .
3- معرفت
به امور د یگر : فقط از طریق حس وتجربه است .
روش شناسی :
روش او
عقلی است واصل احتجاجات او براهین عقلی است ، کلام را تنها برای تائید عقل شاهد می آورد .
شیوه انجام کار :
بحران ذهنی حاصل از اعدام چارلز اول در كنار تجربه دیکتاتوری کرامول،بروز جنگ
های داخلی وخشونت های مذهبی و رکود اقتصادی بريتانيا در زمان جان لاك را مي توان
بعنوان سنگ بناي اوليه انديشه ورزي لاك قرار داد.
او بدنبال علت تمام این بحران ها درنظام سیاسی انگلستان بود. بنا براین
تصمیم گرفت که شالوده نظام سیاسی موجودرا بشکند. ضمن آزمون نظریه ای پدر سالاري و رد
سلطنت مطلقه مبتنی بر آن نظریه راه خود را به سوی حکومت مشروطه می گشاید.
برای استحکام پایه های دولت مورد نظر خود از وضع طبیعی شروع وتوسط قراداد
اجتماعی به حکومت مشروطه دست می یابد. برای جلوگیری از مطلقه واستبدادی شدن قدرت ،
حاکمیت قانون ، تفکیک قوا وسر انجام حق انقلاب را مطرح می سازد.
برای مشخص
نمودن رابط دین وسیاست حوزه های دین وسیاست را امور جداگانه می داند و براي
هیچكدام حق دخالت در امور دیگری قائل نمي باشد.
برای
جلوگیری از وضع رکود اقتصادی مساله مالکیت را بسط وتفصیل می دهد ،اداره سرزمین
های، در ماوراء بحار، نیز برای شکوفای اقتصادی وجلوگیری از رکود مطرح می شود.
وجه سلبی
اندیشه لاک :
نفی سلطنت مطلقه (پدرسالاری):
لاک با استناد به کتاب مقدس و در رد سخنان فيلمر كه معتقد مجوز الهي براي
شاه و هماهنگ بودن دعوي سلطنت با آموزه هاي طبيعت بود؛می گوید: خدا هرگز چنین سلطه
منحصر به فردی را به کسی اعطا نکرده است ، زیرا هم با مقام الوهیت وهم با فرمان
اولیه او ناساز گار است.
لاک پس ازآن به رد ادعای سلطه مطلق آدم بر حوا می پردازد واینکه آدم بر حوا
سلطه مطلق نداشت.« اوبه زن گفت که من غم بارداری تورابه شدت مضاعف می کنم ومیل
واشتیاق تو باید برای شویت باشد واوبرتوحکم خواهد کرد»، آیه فوق مربوط به قصه هبوط
ونفرین خدا بر زن است وچون هردو در نافرمانی سهم داشتند ،نمی توان گفت که در چنین
حالتی خدا امتیاز ویژه ای برای آدم قائل شود وقدرت مطلقه به او بدهد. درنتیجه قدرت
آدم بر حوا تنها از نوع زنا شوی است نه سیاسی؛ یعنی اینکه تمام زن ها باید مطیع همسران باشند که ارتباط با
تاسیس قدرت مطلقه سلطنتی ندارد واگرچنین باشد هریک از همسران می توانند ادعای
سلطنت داشته باشند.
لاک ضمن تفکیک اطاعت سیاسی ودینی از اطاعت سلطان می گوید : که سلطان از
لحاظ سیاسی بر پدر ومادرش سلطه دارد ودرعین حال به فرمان خدا حق سر پیچی از فرمان پدر ومادر رادرامورغیرسیاسی ندارد.
نتیجه :
لاک نه تنها سلطه پدر سالار را را درهم می شکند ، بلکه اساسا هرگونه خلق سلطه
انسان بر انسان را هم باطل می سازد در رساله اول حکومت انسان ها را ازبردگی آزاد
می کند ودررساله دوم حکومت ، جامعه مدنی ونظام ساسی حاکم بر آن رابر پایه آزادی
طبیعی انسان مطرح می کند.
درکل
1- قدرت سیاسی ادامه قدرت پدر درخانواده نیست ،
زیرا به لحاظ طبیعی هیج کس قدرت حکمرانی بر کسانی دیگری را ندارد 2- قدرت محصول
مالکیت نیست زیرا بین مالکیت انسان ها وکالا ها تفاوت نمی گذارید، درحالیکه متفاوت است زیرا اشیا عقل ، اراده وتوان ندارد
برخلاف انسان ها، وبدون رضایت انسان ها هیج کاری نمی شود کرد.
3- قدرت
محصول رضایت است لذا قدرت مال مردم است نه حاکم ، حاکم فقط مجری است.
وضع جنگ:
هرکس که
بکوشد دیگری را درزیر قدرت مطلق خود دراورد خودرا با او در وضع جنگ قرار داده است،
فرد نسبت به دیگری زور بگوید وحاکمي براي دادخواهي موجود نباشد لذا فرد حق
دارد شخصا به مقابله بر خیزد.
حتی در اجتماع وقتی راه توسل به داور قانونی باز باشد ولی فساد دردستگاه
عدالت راه یافته باشد.
دروضع طبیعی هم زندگی انسان خالی ازمفهوم جنگ نیست واز سوی هر جنگی، وضع
طبیعی را، به وضع جنگ تبدیل نمی کند.
وضع طبیعی :
انسان ها آزاد وبرابر اند.
افراد درکارها وتصرف در اموال شان آزادی دارند وضرورت نداردازکسی اجازه کسب
بکند.
ازادی در وضع طبیعی هم مطلق نیست وآزادی طبیعی به واسطه قانون طبیعی که
همان قانون عقل وخدا باشد تحدید می شود. وضعیت طبیعی وضعیت مسولیت وتعهد است.
همه انسان ها مخلوق خدا هستند وهمه در قوای نفسانی وجسمی برابر پس هیج کس
بردیگری برتری وتسلطی ندارند.
انسان ها تابع قانون عقلی وطبیعی هستند که به همه می آموزد که هیج کس نباید
به زندگی ، سلامت ، آزادی ومالکیت دیگری صدمه ای برساند.
جنگ زمانی به وجود می آید که انسان ها قانون عقلی رارها کند.درنتیجه مردم
از عقل طبیعی ، آزادی طبیعی وحقوق طبیعی برخودارند.( حقوق طبیعی عبارت اند ؛از حق
زندگی ، حق آزادی ، حق مالکیت ، حق والدین درولایت بر فرزندان ، حق التزام به
احترام ومساعدت نسبت به والدین از طرف فرزندان).دروضع طبیعی اگر کسی درمعرض خطر
قرار گیرند دیگران به کمکش می آید.
حداقل مجازات وجود دارد وآن مجازات جمعی است.
وجود حداقلي از همکاری
محترم شمرده شدن مالکیت خصوصی وجود دارد
دروضع طبیعی شبه قانون وجود دارد.وضع طبیعی وضع ترس است نه مرگ،انسانها به
اختیارخودبرای حذف حداقل ترس به سوی قراردادمی رود.دروضع طبیعی انسان ها از حق
مجازات بر خوردارند ولی ملزم به پیروی از خرد و وجدان است که آن را متناسب با
قانون شکنی ودرراه ترمیم کردن و مهار مجرم اعمال می کند. دراین وضع انسان ها می
توانند با همد یگر به توافق برسند وکلیه این توافق ها برایش الزام آور است، اهمیت
وضع طبیعی در صلح آمیز بودن آن است .
دومرحله درو ضع طبیعی :
1- مرحله آ
غازین(پیش از رواج پول) : برابری وجوددارد.
2- مرحله
متاخر ( پس از رواج پول ):پیدایش نابرابری.
بنابر ديدگاه لاك يكي از خصیصه های ذاتی طبیعت بشر( خواست مالکیت نامحدود)
در مرحله اول بدليل عقل محوري،برابري
پذيري وپذيرش آسيب نرساندن به ديگران، قابليت فعال شدن ران ندارد باشد. اما در مرحله
دوم انسان ها دیگر برابر نبوده و عقل دیگر قانون اخلاقی نیست، از طرفي تصاحب ملك و
ملاك بواسطه توانايي افراد حاصل شده ضرورت انديشه براي حفظ و حراست مالكيت ها را
در وضع طبيعي نمايان مي كند. بنابراين در این مرحله انسان ها ی لاک به توافق می
رسند تا وارد جامعه مدنی شوند ، چنین توافقی باید از مالکان در برابر یکدیگر
ودربرابر یک حکومت احتمالی خود سر حراست کند، ومدافع مالکان علیه غیر مالکان نیز
باشد.این امر نیازمند چارچوب حکومتی است که کنترل نهای آن دراختیار مالکان خواهد بود.
فرضی یا
واقعی بودن وضع طبیعی :
1- فرضی بودن
آن از طبیعت فرضی او ازبشر نشات گرفته.
2- واقعی بودن
آن تا زماني كه مردم برای ایجاد جامعه
مدنی توافق نکرده باشند.
نقایص وضع طبیعی :
1- نبود قدرت اجرای منسجم .
2- قدرت قانونگذاری واحد وجود ندارد ،فقط یک سری قواعد موجود درطبیعت را
عمل می کند.
3- مرجع داوری بی طرف وجود ندارد، هرکسی حق مجازات مجرم را دارد وچه بسا بر
اثر تمایلات نفسانی پارا ازحد فراتر بگذارد وبراثر حب نفس از دوستانش طرفداری
نماید که سرانجام آن اغتشاش خواهد بود.لذا بهره وری از وضع طبیعی بسیار پایین است،
مردم باتحول از وضع طبیعی به جامعه
سیاسی از فرمان خرد پیروی می کند، واین
تحول به واسطه قرار داد انجام می شود.
قرارداد اجتماعی :
دو قرارداد در انديشه جان لاك :
1- قرارداد افراد با همدیگربرای
اینکه جامعه مدنی(سیاسی) را شکل بدهد، لذا جامعه محصول قراداد مردم است، پس ازطرف
مردم حق نمایندگی دارد.البته برای ورود به جامعه مدنی توافق اکثریت لازم است نه کل
.
2- جامعه (نماینده مردم ) می رود باشخص ثالث (فرمانروا یا یک هیئت) قرارداد می بندد که دولت را به وجود آورد .
جامعه قدرت را به فرمانروا واگذار می کند .قرارداد دوم قرارداد اطاعت است
ومردم می پذیرد که ازدولت اطاعت کند، دراین قرارداد مردم ودولت مسئولیت های را می
پذیرد.فرد وقتی وارد جامعه می شود آزادی ومالکیت را دارد وجامعه نمی تواند آن را
از او بگیرد چون جامعه اورا به او نداده است ،چیزی را که نداده است نمی تواند
بگیرد.
واگذار دو
نوع قدرت بواسطه قرارداد اجتماعي:
1- اقدام
برای بقا در چارچوب قانون طبیعت
2- قدرت
کیفردادن به جنایات علیه قانون طبیعت.
قدرت اول
را تا آن جا تسلیم جامعه می
کند که جامعه بتواند بر اساس مقررات خود بقای او واعضای دیگر جامعه را تامین کند.
چنین قانونی در بسیاری از موارد ، آزادی اورا که بر اساس قانون طبیعت از آن بر
خوردارند محدود می کند.
اما قدرت
دوم را کلا ً تسلیم جامعه میکند ونیروهای طبیعی خودرا برای همکاری وبر اساس قوانین جامعه ، در اختیار قدرت اجرای
جامعه قرار می دهد، لذا در اجتماع سیاسی هر چند بخش از حقوق خودرا به حاکمیت جامعه تفویض می کند
تا امنیت اورا تامین نماید اما همچنان بخشی ازحقوق خودرا حفظ می نماید وآن حقوق وآ زادی های شخصی
وفردی است ازجمله حق صیانت ذات ودفاع شحصی در مقابل هر کسی که دارای اورا تهدید می
کند.قدرت حکومت قدرت امانی است برای فعالیت در جهت برخی هدف های معین.
چارچوب حکومت از منظر جان لاك :
مردم قدرت
خود را بواسطه قرارداد اجتماعي به جامعه می دهند
و جامعه هر حکومتی را که ترجیح مي دهد تعیین می کند.
قدرت واگذار شده خودسرانه و مطلق نيست زيرا:الف) افراد طبیعتا دارای قدرت
خود سر ومستبدانه ای نیستند؛ب)تفویض قدرت خود سر ،خلاف آن هدفی است که جامعه به
خاطر آن برپا شده است ؛ یعنی حراست از زندگی ، آزادی ودارای.
شکل حکومت او بیشتر مبتنی بر
دموکراسی، مبتنی بر نظام پارلمانی و مبتنی
بر حاکمیت مردم وحتی حق فردی وجمعی برای مقاومت در مقابل حاکم است.
حکومت ایده آل حکومتی است که با توافق
ورضایتمندی فرمانبرداران بنا شده اند.
دموکراسی درحقیقت به مثابه روح حکومت است نه شکلی از آن
حکومت كنندگان امانت داران مردمی هستند که قدرت های خود را به آن ها سپرده
اند.
پس از
تشكيل جامعه بواسطه قرارداد اجتماعي:
دموكراسي: قرار دادن كل قدرت جامعه را در اختیار اکثریت
اليگارشي:قرار دادن قدرت دست تعدادی اندک وارثان یا جانشینان
سلطنتي يا پادشاهي:قرار دادن قدرت دردستان یک فرد
سلطنت موروثي: قدرت در اختيار یک
فرد و وارثان او
سلطنت انتخابي:قدرت دردست یک فرد برای زمان حیاتش و انتخاب جانشين پس از
مرگ سلطان يا شاه
شکل حکومت بستگی به جایگاه قدرت برتر ؛یعنی قدرت قانونگذاری دارد.
لاک ضمن اشاره به اشکال مختلف
حکومت مختار دانستن جامعه براي انتخاب صورت وابداع نوع جدیدی از آن و با عنايت به بحث های او درباره لیبرالیسم ، حقوق طبیعی ،
اصالت فرد ، مجادلاتش با فیلمر ، تساهل و نهایتا بحث درباره حکومت های مشروع و نامشروع
می توان تنها از حکومت دموکراسی به عنوان حکومت مشروع سخن به میان آورد.
بخش های مختلف یک تنواره سیاسی وتفکیک قوا :
1-
قوه مقننه:
هدف
اصلی ورود به جامعه مدنی حفظ دارای است واصلی ترین وسیله برای رسیدن به این هدف
قوانین ساخته شده توسط این قوه است که افراد آن توسط مردم انتخاب وقوانین به تصویب
مردم می رسد. قوه مقننه برترین قواست وقوه مجریه وفدراتیو زیر نظر آن وطبق قوانین
مصوب آن عمل می کند.
حدود قدرت قانونگذاران: 1- قوانین به اطلاع وتصویب مردم رسیده باشد2- هدف
نهای آن خیر وصلاح مردم باشد 3- بدون رضایت مردم نمی تواند از مردم مالیات بگیرد4-
نمی تواند این قدرت را به دیگری انتقال دهد.
2- قوه مجریه: قانون نیاز مند مراقبت واجرای دائمی است ، لذا باید قوه مجریه وجود داشته
باشد ،قضاوت هم دردست این قوه است.
3- قدرت فدراتیو: وظیفه جنگ وصلح ، پیمان ها وائتلاف ها وهمه دادو ستد های که با افراد
اجتماعات خارجی انجام می شود بر عهده این قوه است.
قوه مقننه
چون وضع قوانین را دائمی نمی اند می تواند بعد ازوضع قوانین تعطیل شود ودر صورت
نیاز به وضع آن دوباره گرد هم آیند وافراد را که به این امر دعوت می شود قوه مجریه
مشخص می کند.این قوه می تواند برای همیشه باشد ولی افراد آن برای مدت محدود عضویت
داشته باشد.
قوه مجریه وقوه مقننه برای جلوگیری از سوء استفاده باید دردستان افراد
جداگانه باشد. قوه مجریه وفدراتیو واقعا قوه های مجزا از همند ولی همیشه درپیوند
با یکد یگر قراردارند. اجرای قوانین دردرون جامعه وظیفه قدرت اجرای وساماندهی امنیت وبرآورده کردن خواستهای عمومی درخارج از
جامعه وظیفه قدرت فدراتیو است. این دوقوه رانمی شود به آسانی ازهم جدا کرد وهمزمان
به دست افراد جداگانه ای سپرد ، زیرا که هردوی آن ها برای اعمال قدرت خود نیاز مند
نیروی جامعه هستند ونباید دردست کسانی قرارداد که ازهمد یگر اطاعت نمی کند، والا
جامعه مستعد بی نظمی می شود.
قدرت فدراتیو درمقایسه با قدرت اجرای کمتر از سوی قوانین ایجابی ، دائمی
وپیشین مورد نظارت قرار می گیرد واختیار آن دردست افراد دور اندیش قرار می گیرد که آن رادرراه
خیروصلاح عمومی به کار می برند، زیرااین روابط متناسب با شرایط زمان صورت می
گیرد.هیج یک ازاین قدرت ها آمریتی فراتر از آنچه قانون اساسی در اختیار شان گذاشته
است ندارد.اگر قوه مجریه مانع ازبرگذاری جلسه قانونگذاران ویا مصوبات آن ها شود ،
مردم حق دارند این نیروها را ازسر راه بردارند.
قدرت فراخوان یا انحلال قدرت قانونگذاری که
دراختیار قدرت اجرای قراردارد ، به دلیل برتری قدرت اجرای نیست ف،بلکه ازروی
اعتماد وبه صورت امانت به او
سپرده شده است ، زیرااو همیشه درجریان کار ها است وقدرت پیش بینی دارد
لاک طرفدار
برتری پارلمان بر شاه است ولی در آثارش نشانی ازدخالت موثر افراد مردم درانتخابات
نیست.
داوری در
مورد اینکه قوه مقننه ومجریه بر اساس اعتماد مردم عمل نموده است یانه، برعهده مردم
است .
دربرخی موارد لازم است قانون اختیاراتی ویژه ای به قدرت اجرای بدهد تا هر
اقدامی را که برای حراست اعضای جامعه لازم است ، درصورت نبود قانون ، انجام دهد.
این قدرت متناسب با مناقع عامه واهداف حکومت به کار گرفته شود ودرموارد خاص اعمال شود، واگرمیان مردم وقدرت
اجرای مشکل پیش آمد ،مردم جهت حل آن راروشن می کند ، واگرنشد حق انقلاب را به مردم
دراین مواراد داده است.
غایت حکومت:
دولت بعنوان اجتماعی از انسان ها است که فقط برای
تامین ، حفظ وپیشبرد منافع مدنی (زندگی ، تندرستی، آسایش وتملک اشیای خارجی) تشکیل
شده است.
قلمرو نفوذ
حکومت نیز تنها شامل امور مادی ودنیوی انسان می باشد.
نقش مردم
در تعیین حکومت :
رضایت مردم
نقش اساسی دارد که خود نیز ریشه در طبیعت انسان دارد وریشه در آزادی انسان ها دارد
که هیج کس را درزیر سلطه قدرت دیگری نمی توان آورد.
حق انقلاب :
حق انقلاب درنظریه لاک همان حق مقاومت در وضع طبیعی برای حفظ جان ومال است.
نظريه انقلاب لاك بر پایه عقلانیتي كه موجبات خروج از وضع طبيعي را
فراهم كرده بود طراحی شده بود. و معتقد بود اگر دولت حاصل از قرارداد اجتماعي
دوباره همان وضع را برگرداند به حکم عقل باید از دست آن آزاد شد.
از منظر لاك انقلاب هدف نیست بلکه
وسیله ای برای قدرت اساسی جامعه تلقي مي شود. او انقلاب را نه پدیده اي تکاملی ومطلوب بلكه پدیده خود جوش ونتیجه عدم موفقیت مردم درمخالفت
های اصلاحی میداند ، لذا انقلاب لاک انقلاب اصلاحی تلقی می شود واگربا انحلال
جامعه سیاسی توام نگردد نه تنها با دولت عقل اوتناقضی ندارد بلکه حرکت معقول نیز
به حساب می آید.
با انقلاب حکومت منحل می شود نه جامعه ،جامعه تنها با غلبه
خارجی انحلال پیدا می کند.اما برای اینکه بی ثباتی دامنگیر جامعه نشود اومراحل
رابرای اعتراض قائل است که آخرین مرحله وآ خرین راه علاج آن انقلاب است:
1-
مخالفت با وزیران ومقامات وماموران پائین رتبه
2-
مخالفت با احکام غیر قانونی اولیای امور
3- مرحله
دفاع وصیانت از نفس درمقابل حکم پادشاه ومامور اوکه جان ومال انسان را مورد تهدید
قرارداده است، لاک جواز مرگ مامور را صادر می کند
4- مخالفت
با اعمال غیر قانونی شخص اول مملکت، که انتهای این مخالفت به انقلاب ختم می شود.
مضاف بر
اینکه افراد به خاطر ترس ومحافظه کاری به سادگی از قالب های قدیمی خارج نمی شود
ودست به انقلاب نمی زند، زمان دست به این کار می زند که فواید آن بر هزینه های آن
پیشی بگیرد .وازسوی چنانکه ایجاد نظام سیاسی مبتنی بر رضایت اکثر مردم است ، سر
نگونی نظام سیاسی وانقلاب نیز منوط به رضایت اکثریت مردم است .علاوه برآن:
1-
اگر این حق راهم معتقد نباشیم ، مردم که نسبت به آن ها برخورد نامطلوب صورت
گرفته آمادگی دارند تادرهر موقعیتی این بار سنگین را برزمین بگذارند
2-
چنین انقلاب های به دلیل سوء
مدیریت های کوچک رخ نمی دهد
3-
دکترین تحدید قدرت ، بهترین مانع دربرابر شورشهای است که علیه قانون اساسی
واز طرف حکام صورت گرفته
4-
اگر مجازبودن چنین دکترین برای صلح جهانی ازآن جهت مخرب است که باعث بروز
جنگ های داخلی می شود ، بنیان چنین صلح نیز مبتنی برخشونت وچباول دزدان ومتجاوزان
است که دوام نخواهند آورد
5-
ازسوی تغییر حکومت تا امر همگانی نشود به فایده مخالفان نخواهد انجامید ،
لذا مردم تا امر همگانی نشود تحریک نمی شوند
6-
دفاع از خود بخشی از قانون طبیعت است جامعه را نمی توان از آن محروم کرد.
راه های
انحلال حکومت :
1- قدرت
قانونگذاری تغییرکند وقوه قانونگذاری مردم برکنار شود ویا قوانین آن ها اجرانشود
2- شهریار
ازگرد همای وتشکیل قدرت قانونگذاری درزمان تعین شده مخالفت کند
3- بدون
رضایت مردم وبه دلیل اعمال خود سرانه شهریار ،هیئت انتخاب کنندگان ویا شیوه انتخاب
در جهت مغایر با منافع همگانی تغییر کند
4- تسلیم
مردم به به یک قدرت خارجی ، زیرا هدف از ورود به جامعه سیاسی حفظ جامعه آزاد
ومستقل است
5- فرمانروا نسبت به وظایف خود سهل انگار باشد 6-
شهریار خلاف اعتماد عمل کند که به اوشده است .
راه های حفظ آزادی وجلوگیری از استبداد:
1- حاکمیت
قانون ونظام مبتنی بر قانون اساسی
2- تفکیک
قوا
3- حق
انقلاب
ارتباط میا ن مذهب وسیاست :
لاک
منازعات مذهبی رادراروپا معلول ترکیب دوامر کاملا متباین می داند ومی خواهد که
قلمرو فعالیت دولت وکلیسا را مشخص کند.
کلیسا ؛
اجتماع داوطلبانه افراد ی است که بنا برتوافق مشترک شان گرد هم آمده اند تا به طور
دسته جمعی به عبادت خداوند بپردازند.درچنین اجتماعی پرداختن به امورمعیشتی ویا
سیاسی راه ندارد ، ودرساحت دین توسل به قوه قهریه درست نیست ، زیرا چنین قدرتی به
تمامه از آن فرمانروای سیاسی است.عملکرد مذهب درونی وبدون اعمال زور است وعملکرد
سیاست اقدام از طریق قدرت است.
لاک ضمن
واگذاری قدرت مطلقه درونی به کلیسا دست آن را از هر هر گونه سلطه برمردم کوتاه
کرده است .کلیسا قادر است که هر عضو خودرا که حریم قوانین جامعه مذهبی رانقض کرده
است ، ازجامعه خود اخراج کند ولی حق ندارد اورا از حقوق وفعالیت های مدنی اش محروم
سازد.حاکم مدنی می تواند وسیله سعادت افراد گمراه رافراهم نماید اما او دراین امر
با دیگران مساوی است،واین وسیله هم استدلال وبرهان وتعلیم وتربیت است.این وسیله با
اتکا بر کیفر ومجازات تفاوت دارد.ازسوی مجازات وزور ممکن است اذهان افراد را
دگرگون نماید ،اما نمی تواند به رستگاری ارواح انسان ها کمک نماید ومجازات دولتی
موجب جنگ های فرقه ای می شود.ازسوی انحراف افراد بدبختی اش دامنگیر خود اومی شود
وبه دیگران آ سیب نمی رساند لذا نباید اورا درامورمربوط به زندگی این جهان مجازات
کرد.
دوشرط لازم برای برخورداری از تساهل:
1-
رفع وابستگی های مذهبی با تعلقات
سیاسی ( وابستگی های مذهبی که امکان غلبه بیگانگان را فراهم کند مشمول عمل
متساهلانه قرارنمی گیرد.)
2-
برخورداری از تساهل فقط از آن موحدان است.(استفاده از تساهل یک امتیاز
مذهبی و منبعث از ارتباط فرد با خداوند)
لاک ومالکیت :
ازنظر او مالکیت مکمل آزادی است.
اوباتوسل به عقل وتوافق ازحق مالکیت محدود وبرابر به سوی حق نامحدود
ونابرابر حرکت می کند. محل تلاقی خطوط استدلال او درباره حکومت وحق مالکیت فراهم
آورنده تفاهم ایدئولوژیک بسیار بالای برای دولت سرمایه داری لیبرال مدرن است.
ريشه مالکیت برطبیعت در انديشه لاک:
1-
مالکیت مطلق از آن خداوند است و عقل
طبیعی ایجاب می کند که مالک مطلق به انسانها اجازه دهد تا انسان ها ازنعمت های روی زمین
(مشترکا) بهره گیرند.
2-
ممنوعیت تجاوز به سهم غیر .افراد آزاد است هرمقدار که می خواهد بردارد
ومالک شود ولی به اندازه ای جداسازد که قبل از فاسد شدن به مصرف برسد واسراف صورت
نگیرد.
هرکس آزاد است تا هرقدرزمین که می خواهد احیا بکند ،منوط به دوشرط:
1-
قبل از آن کسی روی آن کار نکرده باشد
2-
زمین به اندازه کافی برای دیگران موجود باشد.
نکته قابل توجه اینکه همه این اتفاقات دروضع طبیعی رخ می دهد وبرای حفظ
همین حق نامحدود طبیعی است که انسان ها توافق می کنند تا جامعه مدنی وحکومت را بر
پاکند.
پیامد نظریه لاک درموردمالکیت:
اوبا پذیرش
اصل مالکیت خصوصی ، مشروعیت تراکم ثروت وتقسیم طبقاتی جامعه ، به جامعه سیاسی راه
می برد که همه عضو جامعه سیاسی هستند اما همه دارای حق رای برابر نیستند.
رضایت وحق رای همگانی :
1- بین اصل
رضایت وحق رای همگانی ملازمت وجود دارد.
2 - ملازمه
وجود ندارد، زیرالاک حضور شخص در جامعه سیاسی را به معنای رضایت ضمنی شحص به
استقرار دولت می گرفت، چنین رضایتی لزوما با حق رای همگانی ( ازجمله حق رای
کارگران) ملازمت ندارد.
عضویت در جامعه سیاسی وحقوق سیاسی :
عضویت در جامعه سیاسی لزوما به منزله حقوق سیاسی کامل (حق رای ) نیست.
برابری همه دربرابر قانون ،نابرابری درحق رای را منتفی نمی کند.لذا کارگران با اینکه
جزو اعضای جامعه سیاسی اند اما عضو کامل این جامعه نیستند، چون کارگران دروضعیت
دست به دهان زندگی می کند ونمی توانند به درستی فکر کنند ،یا وارد عمل سیاسی شوند
ولذا برای کارگران حق انقلاب قائل نیست. آن ها مستعد پیروی از اخلاق عقلانی
نیستند، آن ها به ایمان نیاز دارند ،آن ها راباید ازطریق اعتقاد به پاداش الهی
تشویق به اطاعت کرد.
مشارکت محدود :
حاکمیت
اکثریت وحق مالکیت خصوصی با هم قابل جمع نیستند،فاقدان مالکیت اگراز حقوق سیاسی
کامل برخوردار باشند چگونه می توان انتظار داشت که همواره به اصول اخلاقی سرمایه
ومالکیت پایبند بماند وآن را دگرگون نسازد.اوضمن طرفداری ازحکومت مشروطه ،خواهان
امتیاز خاصی برای صاحبان سرمایه ودارای بود، لذا دراستدلال لاک جانبداری از نظام
سرمایه داری بارز است.
اهمیت دیگرلاک درتاکید برلیبرالیسم:
لاک اندیشه
غربی رادرراستای آزادی وحاکمیت انسان ها یک گام به جلو می برد. آزادی را غایت عالی
حکومت معرفی می کند ،انسان آزاد وعاقل حق دارد زندگی خودرا بر مبنای آنچه درست می
شمارد سازمان بدهد.
لیبرالیسم چه طور شکل می گیرد:
1- برقراری
امنیت درجامعه
2- حداقل
مداخله دولت در امور زندگی مردم، زیرا اساسا قدرت مال مردم است نه دولت ومنشاء
قدرت دولت رضایت مردم است.
3- دولت در
فرهنگ نباید دخالت بکند زیرا فرهنگ مردم به خود مردم واگذاشته شده ، زیرا مردم قوه
ابتکار دارد ونباید آن رابا دخالت دولت
خشکاند.
4- آزادی
مردم باید تامین بشود.
برخی لاک
را به دودلیل نخستین اندیشمند موج اول لیبرالیسم به شمار آورده اند:
1-
اندیشه مشروطیت را ازسنت گذشته جدا
کرد وبرمبنای قراداد اجتماعی قرارداد وگفت که انسان موجودی عقلانی است وازروی
مسولیت می تواند دست به عمل بزند.
2-
زمینه ای بحث جدی درباره مفاهیم تفکیک قوا وسلطنت مشروطه وقاعده اکثریت را
آماده کرد، واینکه جامعه باید آزادی افراد رابه رسمیت بشناسد.جانبداری از آزادی
مذهب نیز این تاکید راتقویت می کند
تعریف آزادی :
تصورنیروی درعاملی که می تواند هر عمل معینی را مطابق تصمیم یا فکر ذهن
انجام دهد یا ندهد، لذا لاک آزادی را درتفکر جستجو می کند وبروجود رابطه میان
ازادی وادراک (عقل ) تاکید می کند. ازدید او برخورداری از عقل شرط کسب آزادی است
وفرد غیر معقول بیرون از نظریه اوقرار می گیرد.
آزادی : آزادی، طبیعی انسان است ،که ازهیج قدرت زمینی فرمان نبرد وتنها تابع قانون طبیعت باشد.
ریشه آزادی :
ذاتی انسان
است وریشه آن درخلقت خداوند است، انسان از یک سو مملوک خداوند است وازسوی دیگر
آزاد وخرد مند آفریده شده اند.لاک علاوه براینکه آزادی را نعمت خداوندی می داند ،
اساس برخورداری ازنعمت های دیگر نیز می داند که درصورت فقدان ، قادر به تمتع از
نعمات دیگر نمی باشد.
رابطه آزادی وقانون :
دربینش لاک
، قانون ماهیتی ژانوسی دارد ؛ ازیک طرف به عنوان محدودکننده آزادی ایفای نقش می
کند واز سوی دیگر به هیئت حافظ وحامی آزادی در آمده ودر حفظ وتوسعه آزادی انجام
وظیفه می کند، زیرا ازادی رها بودن از محدودیت وخشونت دیگران است زیرا در وضع هرج
ومرج فرصتی جهتی بهره وری از آزادی وجود ندارد.کسانی که از محدودیت وخشونت دیگری
رهای ندارد ، آزاد نیست.قانون حد فاصل هرج ومرج وآزادی است.آزادی بدون قانون گرچه
بی معنا نیست ، اما غیر واقعی است .
لاک واستعمار :
شرط کسب
آزادی برخوداری ازعقل بود ،لذا افراد غیر کوشنده وغیر معقول ضرورتا خارج ازنظریه
لاک قرار می گیرد. بااین رهیافت ،لاک علی رغم پرچمداری آزادی در انگلستان ، ناخدای
کشتی برده داری واستعمار در آن سوی جزیره کوشندگان وخردمندان دنیا می شود.
منابع
استفاده شده:
گاتئانو
موسكا و كاستون بوتو،تاريخ عقايد و مكتب هاي سياسي از عهد باستان تا امروز،ترجمه:حسين
شهيدزاده،انتشارات مرواريد،....
مقالات:
حسين توسلي،بررسي انتقادي رابطه دين و دولت در انديشه جان لاك،مجله علوم
سياسي،سال13،شماره49 بهار 1389
داود غراياق زندي،رابطه جامعه مدني و دولت:بررسي تطبيقي لاك و
گرامشي،فصلنامه راهبرد،شماره14،پاييز1376
رحيم پيلوار،نظريه كار به عنوان مبناي مالكيت در حقوق اسلام و فلسفه جان
لاك،مطالعات فقه و حقوق اسلامي،سال3،شماره5،پاييز و زمستان1390
فرهاد شريعت،بررسي مباني لبيراليستي حقوق بشر با تطبيق برآراي جان لاك،دانش
سياسي،شماره1،بهار و تابستان 1384
هادي معصومي زارع و قاسم شبان نيا،بررسي و نقد مباني تساهل جان لاك،معرفت
سياسي،سال3،شماره1،بهار و تابستان1390
فرهاد
شريعت،جان لاك و انديشه حكومت پدرسالار،مجله اطلاعات سياسي،اقتصادي،شماره153-154
حميد
عضدانلو،توماس هابز و جان لاك درآستانه ورود به جامعه مدني، مجله اطلاعات
سياسي،اقتصادي،شماره117-118
وين
گلاسر،ترجمه عبدالرحيم گواهي،مبادي ارزشي و ايدئولوژيك ليبراليسم،مجله اطلاعات
سياسي،اقتصادي،شماره199-120
سي.پي.مكفرسون
،ترجمه حميد عضدانلو،جان لاك و رساله اي درباره حكومت، مجله اطلاعات سياسي،اقتصادي،شماره233-234
منابع پيشنهادي
براي مطالعه بيشتر:
1- جان لاک
، رساله ای درباره حکومت ،ترجمه
حمید عضدانلو،تهران: نشر نی ؛۱۳۸۷.
2- جان لاک
، نامه ای درباب تساهل ، شیزاد
گلشاهی کریم ، تهران:نشرنی ؛۱۳۷۷
3- فرشید
شریعت پناهی، جان لاک واندیشه آزادی ،تهران: نشر آگاه؛۱۳۸۰
4- محمود
صناعی ، آ زادی فرد وقدرت دولت ،تهران: انتشارات سخن؛۱۳۳۸ .
5- رقیه
تمیمی، مفهوم آزادی وقانون دراندیشه های امام خمینی ،لاک ومنتسکیو، تهران: موسسه
نشر آثار حضرت امام خمینی (نشرعروج)؛۱۳۸۶.
6- برایان
رد هد ،اندیشه سیاسی از افلا طون تا ناتو، مرتضی کاخی ،اکبر افسری ،بی جا: نشر آگه
؛۱۳۷۵
7- کمال
پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی درغرب از ماکیاولی تا مارکس،تهران: نشرمرکز؛۱۳۸۲
8- سیدعلی
محمودی ، نظریه آزادی در فلسفه سیاسی هابز ولاک ،تهران: پژوهشگاه علوم انسانی
ومطالعات فرهنگی ،۱۳۷۷ .
9- جین همپتن
، فلسفه سیاسی ، خشایار دیهیمی،تهران :طرح نو،1385.
مطالب مشابه :
اسکن صفحات مجله موفقیت و احسان علیخانی و ماه عسل..
اسکن صفحات مجله موفقیت و احسان علیخانی و ماه عسل هفته دوم تیر دو نیمه ی سیب 92 نوروز 93
برنامه موفقیت از منظر کامپیوتر
برنامه موفقیت از منظر کامپیوتر - ( نیمه پر لیوان ) [ شنبه بیست و دوم تیر 1392 ]
دروس حوزوي چيست؟
مجله حقوقی شده و پس از موفقیت در آن وارد پایه قرآن، حفظ نیمه دوم جزء 30 قرآن و
موفقیت در آزمون وکالت92
آزمون وکالت 92، از نیمه دوم آبان آزمون وکالت ۹۲ در نیمه دوم آبان ماه هفته دوم تیر
گزارش متنی همایش جوانه..
وپس از اون هم یه آقایی که از مسولای مجله موفقیت بود به هفته دوم تیر دو نیمه ی سیب 92
مرداد ماه: سخنی با داوطلبین آزمون وکالت 92
آزمون وکالت , آراء وحدت رویه جدید , آزمون وکالت 92 , آزمون قضاوت 92 , منابع وکالت 92 مجله موفقیت;
آشنایی با دوره سه ساله متوسطه روزانه
ارزشیابی هریک از درس های پایه اول ، دوم و سوم مستقل از محتوای نیمه دوم مجله موفقیت.
آرشیو ماهنامه های رشد معلم
نیمه اول تیر 1387 - شماره 228 نیمه دوم خرداد 1387 نیمه دوم مهر 1386 خدمات مشاوره ای-پیکهای موفقیت
متن کنفرانس ارائه شده گروه الف درس افکار سیاسی تا نیمه دوم قرن۱۹ گروه الف
متن کنفرانس ارائه شده گروه الف درس افکار سیاسی تا نیمه دوم موفقیت مردم مجله علوم
یه روزی - یه جایی- یه جوری - یه کسی - یه چیزی صبر داشته باش صبر داشته باش.
این جمله معمولاً تو مجله ماهنامه موفقیت به سر دبیری جناب هفته دوم تیر دو نیمه ی سیب 92
برچسب :
مجله موفقیت نیمه دوم تیر 92