هنر سفال سازي
كوزه گري ايران تأثير شديدي بر كوزه گري هم در شرق و هم در غرب نهاده است و به طور كلي در تاريخ سفالگري،كوزه گري ايران در مرتبه ي دوم و تنها بعد از كوزه گري چين قرار دارد. در حالي كه كوزه گري ايران در عصر سلجوقيان و مغول (قرون دوازدهم يا چهاردهم / ششم تا هفتم) به اوج خود رسيد،كارهاي كوزه گران صفوي از معيار بالايي برخوردار بود و خشت هاي سفالين آنها بي نظير بود. واژه ي فارسي براي خشت لعابدار كاشي است و از نام شهر كاشان اقتباس شده كه از اوايل دوران اسلامي به عنوان مركز صنعت سفال سازي مشهور بود.
در زمان صفويه اصفهان و مشهد نيز به صورت مراكز عمده ي اين صنعت درآمده بودند و رسانسي در هنر سفال سازي در راه بود. كوزه گران صفوي به تقليد كوركورانه از الگو ها و سبك هاي دوران قبل نپرداختند بلكه انواع جديدي از محصولات سفالين را تكامل دادند و قوه ي تخيل و ابتكار خود را به كار انداختند. (شايد ممتازترين انواع سفالينه هاي جديد) عبارت بودند از:
دسته اي از ظروف كه به ويژه رنگ زيبايي دارند و طرح هاي بسيار ظريف و ساده ي آنها داخل زمينه اي به رنگ سفيد شيري قرار دارد. اصيل ترين نقوش تزييني اسليمي از نوع ترنج هاي ستاره مانند،با دقت و ظرافتي قابل توجه كشيده شده اند. ملايمت رنگ مايه- ها سادگي رنگ و طرح،و لعاب ساده ي اين دست ظروف شكوه فراواني به آنها مي دهد. (1)
(سير تكامل جالبي نيز در جهت توليد ظروف سبز رنگ لعابدار،عمدتاً به شكل بطري و تنگ،با نقوش برجسته پيكرهايي غالباً در لباس اروپايي) وجود داشت. (دسته ي بزرگ ديگري از ظروف كه تنها چند نمونه ي سالم از آنها باقي مانده،با شاخ و برگ فراوان به رنگ آبي روشن و صورتي و داخل زمينه ي سفيد تزيين شده اند. از اين سبك در تزيين انواع گوناگوني از ظروف،بشقاب،كاسه،تنگ و مشربه استفاده مي شد.) (2)
كوزه گران صفوي با بكارگيري رنگ هاي ملايم و سايه هاي كم رنگ نتايجي حيرت انگيز به دست آوردند: خاكستري روشن؛سبزهايي كه با طي درجات رنگي بسيار به زردي مي گراييدند،يا زمردي سيري كه رفته رفته به سبز كمرنگ مايل به سفيد مي رسيد؛رنگ هاي آبي،به علاوه ي مايه هاي سنتي سيرتر لاجوردي،كهربايي و فيروزه اي؛طيف كاملي از مايه ها ملايمي نظير آبي كم رنگ،آبي آسماني،آبي روشن مايل به خاكستري و ارغواني كم رنگ.كوزه گران اصفهان به رنگ زرد علاقه ي خاصي داشتند و رنگ كوزه ها و تنگ هاي توليدي شان از زعفراني تند تا زرد ليمويي روشن در تغيير بود. (3)
مهمترين واقعيت در تاريخ سفال سازي در دوران صفويه مبادله ي وسيع فنون و طرح ها بود كه در آن دوره ميان ايران و چين صورت گرفت. دست كم از قبل قرن پانزدهم/نهم (ظاهراً كوزه گران ايراني از وارد ساختن رنگ هاي آبي و سفيد در كوزه گري توسط چينيان تأثير نپذيرفتند). (4)
شاه عباس اول كه در مورد صنعت سفال سازي،نظير هر چيز ديگري كه بر آن دست مي نهاد،روش عمل گرايانه اي در پيش گرفته
بود،دليلي نمي ديد كه اروپاييان تمام چيني خود را از چين بخرند ر حالي كه با كمي تلاش مي شد آنها را از ايران تهيه كرد و هزاران كيلومتر در راه و وقت صرفه جويي كرد.او براي كمك به ايجاد سبكي در سفال سازي كه بتواند از مقبوليت سفال هاي چيني در اروپا سود ببرد،سيصد كوزه گر چيني را همراه خانواده شان به ايران آورد و در ايران سكني داد.به نظر مي آيد كه آنان به طور عمده در اصفهان سكني گزيدند.بعضي روش هاي خاص چينيان براي مدت درازي هم چنان محفوظ ماند،اما طبق معمول ايرانيان به زودي به افزودن ايده هاي تزييني خود پرداختند و كم كم اين چيني ها بيش از پيش خصلت ايراني به خود گرفت. (5)
ثمره ي اين هم كاري ايراني- چيني سفالي بود سفيد رنگ كه قبل از لعاب دادن رنگ آبي خورده بود،كيفيتي شبيه چيني داشت و تقليدي بود از چيني آبي و سفيد چين در دوره ي مينگ.(6)
براي قرن ها در ايران چيني هاي اصل چين مورد توجه بسيار بود و فرمانروايان آسياي مركزي و غربي در گردآوري آن سعي وافر داشتند. مجموعه ي معروفي كه شاه عباس در 1611 / 20- 1019 به مقبره ي صفويه در اردبيل اهدا كرد مشتمل بر بيش از 100 پارچه بود كه احتمالاً طي مدت دو قرن و نيم به ايران رسيده بود. (7)
ساخت چيني چين در خود ايران تا اوايل قرن شانزدهم/دهم به خوبي جا افتاده بود. اولياريوس نقل مي كند كه در آن دوره اردبيل دو بازگان چيني مغازه ي فروش چيني داشتند و بسياري از كوزه گران ايراني در تقليد از كارهاي آنان مي كوشيدند،اما چندان موفقيتي به دست نياوردند تا اين كه عباس اول استادان چيني ياد شده را به ايران آورد.
تحت سرپرستي آنان ظروف آبي سفيد ايران كه بسيار شبيه اصل بودند،در رقابت با ظروف اصل ساخت ين،به مقبوليت تقريباً مشابهي دست يافتند. (رنگ آبي در چيني آبي و سفيد ايران اغلب داراي كيفيتي عالي است و حتي در نمونه هاي معمولي به هيچ وجه پايين تر از مشابه چيني نيست. اين رنگ تا حدي تگ رنگ ارغواني دارد كه اين كيفيت آن شبيه رنگ آبي اسلامي * دوره ي مينگ است. (8) گاه سبك هاي ايراني و چيني در ظروف آبي و سفيد ايراني به هم آميخت؛پوپ از بشقابي در موزه ي ويكتوريا و آلبرت ياد مي كند كه روي آن (منظره اي خاص چين،به طريقه ي ايراني با پلنگ هايي كه در كشيدن آنها مبالغه به كار رفته،تزيين شده است.)
اين ظروف در بسياري از قسمت هاي كشور ساخته مي شد: شيراز،مشهد،يزد،كرمان و زرند و قديمي ترين نمونه ي كه پوپ ثت كرده متعلق به سال 1616 / 1025 است.(9) در 1682 / 1093 كمپاني هند شرقي انگليس،مشهد و كرمان را دو شهري به شمار مي آورد كه در آنجا بدل هاي واقعاً ممتازي از چيني هاي چين توليد مي شود. (10)
اگرچه ظروف آبي و سفيد ايران مشهورترين نوع سفال هاي صفويه است،انواع بسيار ديگري هم هستند كه كيفيتي به همان اندازه عالي دارند. در اواخر قرن نوزدهم / سيزدهم- چهاردهم روس ها نمونه هايي از انواع مختلف سفال را در دهكده ي دورافتاده و كوهستاني كوباچي درداغستان يافتند.ازآنجا كه افراد قبايل داغستان،هم چون بسياري ديگر از كوه نشينان،با حمله با كاروانها روزگار مي گذارندند و هرگز سفال ساز نبوده اند،دانشمندان مدت ها در اين فكر بودند كه چگونه چنان مجموعه ي بزرگي از سفالهاي ممتاز
به آنجا رسيده است.
به نظر مي رسد جواب اين باشد كه صفويان اين سال ها را با چاقو و دشنه هاي مرغوبي كه در كوباچي ساخته مي شد مبادله مي- كردند. انواع عمده ي سفالهايي كه در كوباچي يافت شده به وسيله ي پوپ به تفصيل شرح داده شده است و عبارتند از يك ظرف سياه رنگ با لعاب فيروزه اي يا سبز و يك ظرف رنگارنگ كه قبل از لعاب دادن رنگ خورده است. منشأ نوع اول معلوم نيست زيرا هيچ چيزي شبيه آن در ايران مركزي يافت نشده است. معهذا طرح هاي آن بي شك صفوي است؛پوپ تبريز را به عنوان يكي از منشأهاي ممكن نام مي برد.
نوع دوم ممكن است در ساوه ساخته شده باشد زيرا ظروفي كه در آنجا كشف شده گرچه از كيفيت پايين تري برخوردارند،بسيار شبيه آن هستند. (11) البته طي دوره ي صفويه ظروف با رنگ پيش از لعاب مانند ظروف مينايي در بسياري نقاط ايران ساخته مي- شد؛در زمان صفويه هم چنين تجديد حياتي در توليد ظروف معروف سبز پريده رنگ به وجود آمد كه باز در اصل تقليدي از ظروف ساخت چين بود كه از قرن نهم / سوم در غرب شناخته شده بود.
ظروف تك رنگ به رنگ هايي نظير سبز چمني،ارغواني كم رنگ و آبي كم رنگ كه در ايران و زير نظر استادان چيني كه شاه عباس اول آورده بود تهيه مي شدند؛بدل چيني سفيد رنگ موسوم به (ظروف گمبرون) كه احتمالاً در نايين تهيه مي شد؛و انواع گوناگوني ازظروف محلي نظير ظروف فيروزه اي و لاجوردي رنگ و رامين در قرن شانزدهم / دهم،همه شان سهمي در ايجاد گونه هاي تقريباً نامحدود سفال هاي عهد صفوي داشتند. (12)
اگر ظروف سفالگران صفويه به رغم تنوع و زيبايي فراوان خود به پاي زيباترين توليدات دوران سلجوقيان و مغولان نمي- رسيد،سفالگران صفويه در رشته ي عمده ي ديگري از هنر سفالگري يعني كاشي سازي بر همه پيشي جستند. اين كاشي ها به طور عمده دو نوع بودند: كاشي هاي كامل و رنگارنگ (هفت رنگ) كه براي پوشش ديوارهاي مساجد،مدارس و ساير بناها به كار مي- رفت؛و كاشي هاي موزاييك (معرق) كه در آن،طرح با زحمت بسيار و از كنار هم نهادن تكه هاي مجزايي درست مي شد كه از كاشي هاي كامل با رنگ مورد لزوم و به شكل مورد نظر بريده شده بود؛كاشي هاي معرق به ويژه در تزيين خوشنويسي ها،داخل گنبدها و غيره به كار مي رفت.
مساحت كاشي هاي هفت رنگ تقريباً 51 / 16 سانتي متر مربع بود و از خاك رس خالص به علاوه ي كمي شن درست مي- شد.كاشي ها با مخلوطي ساييده شده از سنگ سفيد و كربنات سديم لعاب داده مي شد،پخته مي شد و لبه هاي آن صاف مي شدتا هنگام كاشي كاري لبه ي كاشي ها كاملاً در كنار هم قرار گيرند. سپس طرح روي كاشي پياده مي شد و استاد كاشي ساز رنگ ها را مي زد. بنابر يك رسم،هفت رنگ كاشي هفت رنگ عبارت بودن از سياه،قهوه اي،قرمز،زرد،سفيد،آبي تيره و فيروزه اي؛بنا بر رسم ديگري اين هفت رنگ عبارت بودند از زرد،آبي،نارنجي،قرمز،بنفش،سبز و لاجوردي. اين كه رنگ هاي كاشي هاي ايراني پس از قرن ها تابش آفتاب تند ايران،هنوز محو نشده است تا حدي به دليل مهارت به كار رفته در جريان لعاب دادن و پخت مي باشد و تا حدي نيز به دليل استفاده ي صرف از رنگ هاي معدني.رنگ هاي مختلف آبي از اكسيد كبالت،سياه از منگنز و قهوه اي از منگنز مخلوط با اكسيد سرب به دست مي آمد؛فيروزه اي و سبز از اكسيد مس و زرد از اكسيد سرب به دست مي آمد. كارهاي موزاييك در قالب هايي به اشكال مورد نظر (مسطح،محدب،مقعر) درست مي شد و سطح لعاب داده شده ي كار در زير قرار مي گرفت؛پس از تكميل موزاييك،روي سطح پشتي كاشي دوغاب گچ ريخته مي شد تا همه ي تكه هاي مجزا را به هم بچسبانيد. (13)
پي نوشت ها:
1. Pope , Introduction , pp.93-4.
2. Ibid.
3. Pope , Survey , vol.VI , p.1647.
4. Margaret Medley , "Islam , Chinese Porcelain and Ardabil" , in Iran , Xlll (1975) , p.36.
5. Pope , Introduction , p.95.
6. J.A. Pope , Chinese Porcelains from the Ardabil Shrine (Washington , D.C. , 1956).
7. Pope , Survey , vol.TV , p.1649.
8. Pope , Survey , vol. TV , p.1650.
9. Pope , Survey , vol. TV , pp.1650-1.
10. Arthur Lane , Later Islamic Pottery , 2 nd edn (London 1971) , pp.97-8.
11. Pope , Survey , vol. TV , pp.1651-5.
12. Pope , Survey , vol. TV , pp.1659-63.
13. Farajollah Bazl , in Pope , Survey , vol. TV , pp.1705-6.
* Mohammedan blue : لاجوردي تيره اي كه به بفش مي زند.
منبع: ايران عصر صفوي،راجر سيوري،ترجمه كامبيز عزيزي،نشر مركز،چاپ شانزدهم،1386،صص 139 تا 145
مطالب مشابه :
کوزه گری
اشك نوح روي گل ريخت و آنرا ليز (طرح شماره –5). كوزه گران با ذوق، سينه كوزه را با نقشهاي
آموزش سبز کردن سبزه عید
۳- براي سبزه كه روي كوزه كاشته مي شود روي كوزه پارچه نخي مي كشيم كوزه بدون لعاب باشد
دون یسیدرو / بروس راجرز/ترجمه مهناز دقیق نیا
به ماكان مهديقلي و برش هاي ظريف اش روي كوزه رنگ ها با طرح بزرگي از وسط شروع مي شد و هر چه
هنر سفال سازي
كوزه گري ايران تأثير شديدي بر كوزه گري هم در شرق و سپس طرح روي كاشي پياده مي شد و استاد
هنر سفال سازي
كوزه گري ايران تأثير شديدي بر كوزه گري هم در شرق و سپس طرح روي كاشي پياده مي شد و استاد
از صندوقچه خاطرات 8 ( از كوزه هاي چهارشنبه سوری تا كوره هاي چهارشنبه سوزي)
قبل از خواندن مقاله روي تيتر دقت كنيد با جابجا شدن يك نقطه از روي كوزه در مفهوم طرح لب و
2- مشاغل خانگي (قلمزني)
معمولاً قلمزني را روي كوزه، گلدان زغال روي آن كشيده تا از اين طريق شكل طرح روي اثر
کتاب هایم را ورق میزنم-2: نامه های غلامحسین ساعدی
مجموعه نامه هاي دكتر غلامحسين ساعدي به " طاهره كوزه گراني " اين نامه طرح زيباي روي جلد شده
تاريخچه هنر سفالگري در ايران
اختراع چرخ كوزهگري در هزاره با نقاشي روي سفالينه توجه نبوده، بلكه طرح خلاصه و
برچسب :
طرح روي كوزه