چرا فردوسی سعدی و حافظ یک بیت شعر از کوروش ندارند ؟یک کشف بزرگ کودکانه و پاسخ به آن
نقدی بر حکیم دکتر روازاده!!! (انکار پادشاهی کوروش)
یکی از عجیب ترین ادعاهای جناب «حکیم دکتر روازاده» ، انکار وجود پادشاهی به نام «کورش» است.
ایشان در تاریخ 87/9/20در جمع طلاب مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی وجود پادشاهی به نام کورش را از بیخ و بن منکر شده و در عوض اسطوره ای شاهنامه ای به نام جمشید را پادشاهی می داند که سزاوار تقدیر است!!!!!!
بخشی از گفته های روازاده:
"الان کاری کردن که بعضی از ماها اسم پسرامون رو می ذاریم کورش!
اصلا ً ما کوروش رو هر جای تاریخ رفتیم پیدا نکردیم!! چیزی به نام کوروش اصلا ً تو تاریخ نبوده!!
ما اصلا ً پادشاهی به نام کوروش نداریم!
یه یهودی بوده به نام... اونم کوروش نبوده!(نام یهودی رو نمی برن!)
داریوشم تازه می گن داروهوش یا دارهُوَش بوده اصلا ً داریوش نبوده!
ولی پادشاهی داریوش بوده!
این کوروش یه آدم یهودی ای بوده.... کوروش رو یه فردی به نام پیرنیا ... فراماسونر بوده...بحث قرن نوزدهمه دیگه ...ایشون میاد یه کتابی می نویسه به نام تاریخ ... عرض شود که ...بله ... تاریخ تمدن ایران ، ایران باستان!
آشتیانی اقرار می کنه که ما مطلب تاریخی ایران رو از متون رومی و یونانی آوردیم یعنی مال خود ایران نیست!
خوب ما سؤال می کنیم که اگر شما می گید کورش هست یه بیت شعر حافظ رو بیارید که از کورش حرف زده!
حافظ که هفتصد ساله!
کوروش می گید دوهزار و پونصد ساله!
مولانا رو بیارید!
سعدی رو بیارید!
نمی دونم در اسلام بیارید!
یکی از حکیما یادی کرده باشه از کورش!
یه جا یه اسم از کورش باشه در این همه دوهزار و پونصد سال!
بازم برای اونایی که متعصبن!
یه کاری کردن که ما افتخار کنیم بریم همه جای دنیا بگیم ما کورش داریم!
این دانشگاهی ما باید بیاد این حرف رو بزنه ولی قدرت تفکر نداره!!!(دانشگاه قدرت اندیشه ندارد این دیگه چه جورشه)
اجازه ی تفکر نداره!!!!!
من صرفا ً این مطلب را از آن جهت آوردم تا دوستان بیش از پیش با شیوه ی استدلال عجیب حضرت حکیم آشنا شوند و بدانند که سایر سخنان ایشان در مورد پزشکی و تغذیه و نقش صهیونیسم و استیل کوآنزیم آ و ... از همین جنس است و هیچ گونه پشتوانه ی علمی ندارد.
اما پاسخ به این، تحریف کننده تمدن(تاریخ ) :
این هم شد دلیل که چون اسم کورش در دیوان حافظ یا مولوی یا سعدی نیامده بنابراین پادشاهی به این نام وجود نداشته است؟!!
اگر اینطور باشد عده ای هم باید بگویند چون اسم امام حسن عسگری (ع) در دیوان شعر حافظ و مولوی و سعدی نیامده پس ما اصولا ً امامی به این نام نداشته ایم!!!و دیگر امام زمانی وجود ندارد!؟
اگر شما در دیوان شعرهمه سخن سرایان ما بگردید نام بسیاری از پادشاهان دیگر را نیز نخواهد دید!
نمونه:ً تا آنجا که بنده می دانم حتی یک بیت در دواوین سخن سریان بزرگ ما وجود ندارد که نام خشایارشاه یا هوخشتره! در آن آمده باشد اما تا دلتان بخواهد نام انوشیروان و بهرام گور هست!
حالا ما می توانیم با همین دلیل سست منکرحضور(وجود) پادشاهی مانند خشایارشاه شویم؟؟؟؟؟
این روازاده کجای تاریخ رو ورق زد که ندید!!!
نوشته های تاریخی اگر چه وجود کورش را به روشنی اثبات می کنند اما آنچه در این میان ارزشی غیر قابل انکار دارد مطالب مندرج در کتاب های تاریخی نیست بلکه یافته های باستان شناسی است.
به عنوان نمونه در سال 1258 هجری شمسی ، کاوشگران در محل شهر باستانی «بابِل»در عراق کنونی به
استوانه ای از گل پخته دست یافتند که پس از ترجمه ، مشخص شد یکی از ارزشمندترین اسناد باستان شناسی درباره ی کورش هخامنشی است.
بر روی این استوانه که امروزه به نام «منشور کوروش» معروف شده است خطوطی به چشم می خورد که در
بررسی ادعای حکیم ما می تواند کمک کننده باشد.
در سطرهای بیستم تا بیست و سوم این منشور چنین آمده است:
" 20- منم «کـورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.
21- پسر «کمبوجیه» ‹کـَ- اَم- بو- زی- یه›، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نـوه «کـورش» (کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیشپیش» ‹شی- ایش- بی- ایش›، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
22- از دودمـانی کـه همیشه شـاه بـودهاند و فـرمانـرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبـو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم."
مشاهده می فرمایید که غیر از دیوان حافظ و مولوی منابع مستند دیگری نیز وجود دارد که برای اثبات وجود پادشاهی به نام کورش از آنها کمک بگیریم.
به علاوه در شهر تاریخی پاسارگاد نیز کتیبه هایی وجود دارد که بر روی آنها نام کورش به عنوان پادشاه هخامنشی به زبان میخی حک شده است!
(«من کورش هستم، شاه هخامنشی» که به سه زبان پارسی باستان، عیلامی و بابلی روی یک ستون در پاسارگاد کندهکاری شدهاست.)
بحث دیگری که حکیم تاریخ دان ما به عنوان ملاحظه ای منفی برای کورش مطرح کرده این است که کوروش یهودی بوده!!
گویی کوروش می بایستی شیعه ی اثنی عشری باشد و نماز شبش را هم با تربت اعلی مال کربلا بخواند تا حکیم
تاریخ دان ما او را تأیید فرماید زیرا ایشان اصلا ً حواسش نیست که کورش متعلق به 2500 سال پیش است و در
آن تاریخ آیین مورد تأیید خداوند تبارک و تعالی شریعت موسی و دین مَزدَیَسنا بوده است (زرتشت پیامبر در دین
زرتشت خدای یگانه به نام مزدا اهورا (سرور دانا) شناخته می شود.)
جناب حکیم ، پس از انکار واقعیتی تاریخی به نام «کورش» ، بر سبیل مماشات با قوم برای پی ریزی پایه های جدل خویش ، وجود «کورش» را برای دل خوش کردن یهودی ها می پذیرد
اما در مقابل از معتقدین به وجود «کورش» سؤال می کند که چرا نامی از «جمشید» نیست!!!!
(نگارهای از «موسی» بزرگترین پیامبر قوم یهود در حال تعلیم محتویات مکتوب بر روی دو لوح سنگی موسوم به ده فرمان. خوزه دی رِیبِرا (قرن ۱۷ میلادی، اسپانیا)و زَرتُشت یا زَردُشت یا اشوزَرتُشت، پیامبر ایران باستان که مزدیسنا را بنیان گذاشت. وی همچنین سراینده گاتها، کهنترین بخش اوستا میباشد).
روازاده:
ما میایم می گیم که عصبانی نشید! کوروش مال شما! کورش هست! چرا اون چیزی که نیست و هیچ علامتی هم ازش نیست... اینی که می گم می خوام در مورد مریضی ها هم عرض کنم!
ما می گیم هست قبوله! شما هم تأکید می کنید که هست!
ولی اون چیزی که هست چرا نیست؟
آیا ما عید نوروز نداریم؟
آیا ما تخت جمشید نداریم؟
آیا ما جام جم نداریم؟
مگه اینا مال جمشید نیست؟
مگه هنوز ترکا بیشتر بچه هاشون اسمشون رو جمشید نمی ذارن؟
خوب این جمشید کجاست؟
تو تاریخ هم که هست؟
جمشید که زودتر از کوروش بوده که!!!!!
پس چرا روز کورش رو آوردید گذاشتید اولین روز سال ایران قرار دادید!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
یا للعجب!! که فردی با این اندازه از سواد که هنوز نمی داند «جمشید» یک شخصیت افسانه ای در اساطیر ایرانی و هندی است پا در کفش تاریخ دان ها(موّرخین) کرده و منکر وجود پادشاهی به نام «کورش» می شود.
سخن گفتن در باب «جمشید» نیاز به بررسی طولانی و فراوانی دارد اما صرفاً برای آشنایی دوستان با محورهای این بحث باید گفت که «جمشید» در اساطیر ایرانی در زمره ی پادشاهان سلسله ی «پیشدادی» قرار می گیرد که نخستین پادشاه این سلسله ، «کیومرث» است و پس از او به ترتیب ، «هوشنگ» و «طهمورث» ، بر ایران زمین حکمرانی می کنند و «جمشید» پس از «طهمورث» به پادشاهی می رسد. مطابق روایت «شاهنامه» ، جمشید در دوران حکمرانی خویش آبادانی بسیاری برای ایران به ارمغان می آورد.حکیم طوس درباره ی به قدرت رسیدن «جمشید» پس از مرگ «طهمورث» چنین می فرماید:
گرانمایه جمشید فرزند او***کمر بست یک دل پر از پند او
بر آمد بر آن تخت فرخ پدر***به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فرّ شاهنشهی***جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه برآسود از داوری****به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی****فروزان شده تخت شاهی بدوی
حکیم پولادین سخن طوس ، پس از این ابیات به شرح دلسوزی«جمشید» در توسعه و پیشرفت ایران زمین می پردازد اما سرانجام به طغیان «جمشید» در برابر خداوند تبارک و تعالی و گرفته شدن «فره ایزدی» از «جمشید» اشاره می کند و می فرماید:
یکایک به تخت مهی بنگرید**به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس***ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایه گان را زلشگر بخواند**چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان**که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید**چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم**چنان است گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از من است**همان کوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم شاهی مراست**که گوید که جز من کسی پادشاست؟
همه موبدان سر فکنده نگون**چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فر یزدان از اوی**بگشت و جهان شد پر از گفت و گوی
منی چون بپیوست با کردگار**شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخن گوی با فر و هوش**چو خسرو شدی بندگی را بکوش
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس**به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیره گون گشت روز**همی کاست آن فر گیتی فروز
همانگونه که مشاهده می فرمایید «جمشید» یک شخصیت اسطوره ای است که به خاطر اثر اسلام بر اسطوره های ایرانی ، شباهت هایی با حضرت سلیمان علیه السلام نیز دارد تا آنجا که حکیم پولادین سخن طوس در شاهنامه حتی به حمل تخت او توسط دیو نیز اشاره می کند.
داستان مرگ «جمشید» نیز اثر گرفته از داستان کشته شدن حضرت «زکریا» علیه السلام است زیرا «ضحاک» پس از دست یافتن به «جمشید» او را با ارّه به دو نیم می کند.
نسخهٔ خطی شاهنامه: ضحاک دستور داد تا جمشید را با ارّه به دو نیم کنند.
مطالب مشابه :
یک بیت برای بازی ایران و آرژانتین
یک بیت برای بازی ایران و گزارش نکات پرس از هفتاد و نهمین جلسه عصر شعر و
یک بیت شعر برای امیر
یک بیت شعر برای باشنیدن ابیات شعر بر خلاف سابق که دوستدار کلمات پرطمطراق و مداحی بودند
یک بیت شعر حافظ برای حافظ فکرم
یک بیت شعر حافظ برای حافظ پایگاه جامع اطلاع رسانی پزشکی ایران یک سایت پر از
چرا فردوسی سعدی و حافظ یک بیت شعر از کوروش ندارند ؟یک کشف بزرگ کودکانه و پاسخ به آن
چرا فردوسی سعدی و حافظ یک بیت شعر از کوروش با تمدن ایران حتی یک بیت در دواوین
هرچند روز با یک بیت شعر از شاعران روستای انگوران
هرچند روز با یک بیت شعر بزرگان روستا می تواند پیشینه تاریخی برای روستاهای ایران
آموزش وزن شعر
مشاهیر ایران - آموزش وزن شعر برای شناخت کامل وزن یک بیت یا شعر امروز برای آشنایی با
چو ایران نباشد...
زیر یک سقف - چو ایران بودم بی اختیار این بیت را نوشتم٬ دوباره جا٬ برای «ایران
برچسب :
یک بیت شعر برای ایران