تخت خواب خاطره امیز
به نام خدا
انوقت شب توی خلوتی ا ن کمربندی پرت صدای جیغ یک زن جوان و موهایش .موهایش که مثل طناب دور دستهای مرد تنومندی تابیده بودند
چشمهای مرد یکدفعه روی ان صحنه سراسر خشونت زوم شدند و بی اختیار پنجه پای راستش پدال ترمز را فشار داد .دودل بود یک طرف دلش می گفت پیاده شو و به داد زن برس .و طرف دیگر می گفت:نه ممکن است شگردشان باشد این کار را می کنند تا توجه تک و توک ماشینهای رهگذر را جلب کنند و بعد هم اینجا که پرنده پر نمی زند بهترین جای ممکن است برای سر به نیست کردن راننده و دزدیدن ماشین
صدای جیغ زن فکرش را اشفته کرد و دوباره حواسش با چشمهایش هماهنگ شدند .زن داشت تلاش می کرد که خودش را از دست مرد نجات دهد با لگد با مشت با داد و هوار و مرد همچنان موهای او را دور دست تابانده و می کشیدو به سوی ماشن هلش می داد و زن باز هم امتناع می کرد از سوار شدن
صحنه واقعی تر از ان بود که نمایش به نظر برسد بلاخره تصمیمش را گرفت پایش را از روی پدال ترمز برداشت و چند متری جلو تر رفت و باز ترمز و اینبار شیشه ماشین را پایین داد و بعد صدا زد که:داری چیکار می کنی مرتیکه؟
مرد همچنان موی زن را دور دست تابانده داشت به سوی صدا برگشت و گفت:موضوع خانوادگیه به تو هم هیچ ربطی نداره زن خودمه دلم می خواد بکشمش
زن جیغ زد و لگدی حواله پای مرد کرد و در چشم به هم زدنی خودش را از دست او خلاص کرد و امد و خود را توی ماشین مرد غریبه انداخت نفس نفس زنان گفت:اقا تو را به خدا نجاتم بده
مرد از توی اینه نگاه کرد .ماشین مرد همراه زن داشت تعقیبشان می کرد .ناچار پا را محکم تر روی پدال گاز فشرد.ان منطقه را مثل کف دست می شناخت .توی یک فرعی پیچید و بعد هم فرعی دیگر .دوباره توی اینه نگاه کرد ماشین تعقیب کننده پیدایش نبود .گمشان کرده بود
نفس راحتی کشید و بعد به یاد زن کنار دستی اش افتاد .عجب زن زیبای چشمهایش مثل مخمل سیاه و خمار مثل نرگس نو شکفته وو لبهای نیمه بازش اماده برای بوسیدن
از زن پرسید:ان مرد کی بود .شوهرت؟
زن همچنان می لرزید صدایش پیامد جیغهایی که چند دقیقه قبل از حنجره اش خارج شده بودند گرفته بود .گلویش را صاف کرد و گفت:هم هست و هم نیست
دست مرد دنده را گرفت و جابجا کرد دوباره پایش روی پدال گاز فشرده شد و دوباره رو به زن گفت:بلاخره هست یا نه
زن بی تفاوت گفت:جسما"هست
مرد گفت:چه مرد بی لیاقتی
باز نگاهش به لبهای نیمه باز زن افتاد عجیب بوسه می طلبید .زن بی توجه به نگاه مرد انگار که هذیان بگوید زمزمه کرد:کار همیشه ماست .حداقل هفته ای یک بار حسابی از خجالت هم در می اییم
مرد گفت:قدر زر زرگر بداند قدر جوهر جوهری
و باز نگاهش روی لبهای زن نشست و برخاست و به روی گردن زیتونی رنگ و افراشته زن متمایل شد .باز گفت:خیلی بی لیاقت
زیبایی شهوت انگیز زن عجیب وسوسه اش کرده بود و حس دوگانه اش باز به تکاپو افتاده بود و می جنگید یک طرف می گفت:زن شوهر دار است دست بردار ادرس خانه پدرش را بپرس و ببر به خانواده اش تحویلش بده
اما طرف دیگر نمی گذاشت زیر پوستی نفوذ می کرد و خمار و وسوسه انگیز و کش دار می گفت:دست بردار اخرمردی که اینوقت شب و توی خلوتی ان خیابان به ان شکل به جان زنش بیافتد که مرد نیست تازه خود زن هم به شوهری قبولش ندارد
دستش باز روی دنده لغزید و صدایش باز رو به زن گفت:جایی برای رفتن داری؟
زن سرش را تکان داد هیچ جایی برای رفتن نداشت .دست کم ان شب و انوقت شب
همه چیز دست به دست هم داده بودند تا شبی خاطره انگیز رقم بخورد و خورد .
روز بعد توی تختخواب دونفره شب قبل یک نفر بیشتر نخوابیده بود
تیغه افتاب ازشیشه پنجره گذشت و روی چشم خوابیده مرد تابید مرد خمار از لذت شب قبل از خواب برخاست .اشفتگی
کشوی کنار تخت. خواب الودگی را از راه بدر کرد .زن رفته بود و به دنبالش همه پول و جواهراتی که در خانه بود هم .
مرد مانده بود و یک بستر خاطره انگیز و ذهنی تشویش امیز .فردا که زنش از سفربر می گشت چگونه به او می گفت تمام دار و ندارشان را دزد برده
مطالب مشابه :
تخت خواب
تخت خواب بدون هيچ ترديد براي مرد به زن بر مي گردد و براي زن گوياي تاثير وجودي مرد است در زندگي او. حالتي که تخت خواب دارد بيانگر حالت جفت خواب بيننده است.
فنگ شویی :اتاق خواب
مهمترین عضو اتاق خواب البته ،تخت خواب است واز آن جایی که ما حداقل یک سوم زند گی امان را در خواب می گذرانیم ،بنابراین جهت قرار گرفتن آن در مفاهیم فنگ شویی
تخت خواب خاطره امیز
تخت خواب خاطره امیز. به نام خدا. انوقت شب توی خلوتی ا ن کمربندی پرت صدای جیغ یک زن جوان و موهایش .موهایش که مثل طناب دور دستهای مرد تنومندی تابیده بودند.
اتاق خواب از نظر فنگ شویی:(سومین مطلب فنگ شویی این وبلاگ)
تخت چوبی باشد نه فلزی،رنگ اتاق خواب همرنگ. پوست انسان یعنی از سفید تا قهوه ای روشن(سفید-. کِِرِِِِِِِِم روشن- کِرم تیره وشکلاتی روشن و…)باشد. رنگهای روشن نه تند.
تخت خواب های فوق العاده جالب
نيلوفرانه1390 - تخت خواب های فوق العاده جالب - آدما هميشه با ارزش ترين هديه ها رو به بهترين هاشون ميدن fبهترینها تقدیمت.
حریر سپید رنگ تخت خواب..
پنجره های اتاق "به احترامت حجاب پوشیده اند..زیر حریر سپید رنگ تخت خواب آرام گرفته ای.بازوان مردانه ام عریانی تن تو را رام کرده اند.بین تپش های پی در پی قلبم
برچسب :
تخت خواب