مهارت های هفت گانه رهبری موفق کسب و کار - مهارت کار
مهارت های هفت گانه رهبری موفق کسب و کار
در هر کسب وکار، مهارت های ویژه مدیرعاملی ضروری برای موفقیت محسوب می شود. شما چه مالک کسب وکار باشید، چه مدیر آن و یا کارمندی که مایل هستید پلکان ترقی را پیموده و ارتقای شغلی پیدا کنید، برای دستیابی به اهداف تان باید سبک صحیح مدیریت را بدانید. واقعیت این است که مهارت هایی که در این مقاله مورد اشاره قرار می گیرد، مهم ترین مولفه در موفقیت شرکت و کسب وکار است. در ادامه به هفت قاعده مدیریت و رهبری کسب وکار اشاره می شود. با بهره گیری از آن ها در سده ۲۱ توانایی پیشبرد اهداف خود را خواهید یافت.
مهارت کار
۱) سازگاری:
در نقش رهبر یا مدیر کسب وکار، داشتن سازگاری به معنای توانایی نشان دادن واکنش موثر به شرایط درحال تغییر محیط تجاری است. تمام افراد با چالش تغییر شرایط مواجه می شوند اما تنها رهبران هستند که مایلند و می توانند با تدوین و اجرای برنامه ای دقیق این چالش ها را به فرصت هایی برای کسب مزیت رقابتی نسبت به رقبا تبدیل کنند. اگر سازگاری مهم ترین دارایی شما نیست با انجام کارهای زیر توانایی سازگار شدن را پیدا کنید:
الف) بیاموزید که تفاوت را صرفا به عنوان یک تفاوت نه یک مشکل بپذیرید. برای این منظور باید از پیش دگرگونی ها را پیش بینی کرده و برنامه هایی جهت مواجهه با آن ها تدوین کنید.
ب) ذهن خود را باز نگه دارید و خود را نسبت به آموختن مداوم پایبند کنید. داشتن دانش کافی برای نشان دادن واکنش صحیح ضروری است.
ج) هنگام مواجهه با وضعیت هایی که مستلزم سازگاری است رویکرد انعطاف را اتخاذ کنید.
به یاد داشته باشید که هرچه انعطاف برنامه تجاری شما بیش تر باشد تاثیر منفی کم تری از تغییر شرایط محیط تجاری خواهید پذیرفت. هنگام تغییر شما در نقش مدیر کسی هستید که همه نگاه ها به اوست. الگوی عملی برای نیروی کار خود باشید. هنگامی که آن ها می بینند شما سازگار و منعطف هستید و ذهنی پویا و بازدارید، ناخودآگاه به کمک تان می آیند.
۲) هوش احساسی:
متخصصان رشته منابع انسانی هوش احساسی در محیط کار را به شکل زیر تعریف کرده اند:
الف) توانایی مشاهده نیروی کار و انتخاب تواناترین آن ها جهت انجام کارهای ضروری
ب) توانایی برقراری ارتباط موثر. منظور از ارتباط موثر، انتقال افکار و ایده ها به تمام اعضای تیم و گرفتن ایده ها و راه حل های آن ها برای حل مشکلات است.
ج) توانایی ایجاد انگیزه. این توانایی به شما کمک می کند نسبت به دیگر مدیران مزیت پیدا کنید و بیش ترین استفاده را از نیروی کار خود در جهت اهداف کسب و کار ببرید.
د) توانایی سازگار شدن. واقعیت این است که مدیریت نسل کنونی به واسطه دانش گسترده و بهره گیری از ابزارهای پیشرفته تکنولوژی اطلاعات به شیوه های سنتی ممکن نیست. به این ترتیب تنها مدیرانی قادر به پیشبرد اهداف شرکت هستند که در چهار حوزه بالا بسیار موفق باشند. نکته مهم دیگر این که رابطه شما با نیروی کار باید بهره ور باشد و با سرعت منطقی ارتباط ها برقرار شده و اقدامات انجام شود.
۳) آگاهی نسبت به خود:
رهبرانی که از دیدگاه کارکنان نسبت به خود و نحوه تاثیرگذاری بر نیروی کار آگاه هستند موفق تر به انجام وظایف خود به عنوان مدیر می پردازند. اکثر مدیران احساس می کنند چون مدیر هستند بهتر از دیگرانند اما این احساس مستقیم ترین راه به سوی ناکامی است. همچنین به یاد داشته باشید دیگران قدرت خواندن ذهن شما را ندارند و صرفا برمبنای سخنان و به ویژه اعمال تان شما را قضاوت می کنند. اطرافیان به طور خودکار به علت رفتارهای شما آ گاه نمی شوند بنابراین با فراگیری فنون ارتباط موثر از بروز سوء تفاهم ها جلوگیری کنید. قدم اول شناخت نقاط قوت و ضعف و سپس اقدام جهت رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت است. ممکن است نقطه ضعف شما ناتوانی در توضیح درست وضعیت، بیش از حد مهربان بودن و سازش باشد. به یاد داشته باشید حتی اگر شما نقاط ضعف تان را نبینید، اطرافیان آن ها را می بینند. اگر نسبت به خود آگاه باشید، دیگران مشاهده می کنند که شما در حال تلاش برای غلبه بر نقاط ضعف خود هستید و این یکی از مهم ترین ویژگی های رهبران موفق است.
۴) قاطعیت
قاطعیت به معنای قضاوت صحیح و اتخاذ تصمیم صحیح، دقیق و سریع است. اما قاطعیت را با عدم انعطاف اشتباه نگیرید. به عنوان رهبر یک کسب و کار هنگامی که تصمیمی را صحیح تشخیص دادید، اقدام کنید. از اشتباه نترسید.
هیچ کس عاری از اشتباه نیست. نکته مهم تر این که در ۹۹ درصد موارد تصمیم نگرفتن تبعات بسیار بدتری نسبت به تصمیم اشتباه دارد. قاطعیت نقش مهمی در پذیرش رهبری شما از سوی نیروی کار دارد.
۵) هدفمندی
تمام کسب و کارها احتیاج به هدف و جهت برای حرکت دارند. اهداف در دوران حاضر با اهداف دو یا سه دهه پیش تفاوت های مهمی دارند. اما آنچه از اهمیت خاصی برخوردار است، پایبندی عملی مدیر یا رهبر به تحقق اهداف و توانایی انتقال این پایبندی به کارکنان است. نیروی کار نباید صرفا برای گرفتن حقوق در محل کار حاضر شود. احساس هدفمندی با داشتن هدف تفاوت دارد. هدفمندی به معنای داشتن حس مشترک بین رهبر و کارکنان در زمینه رشد کسب و کار است. درک علت پنهان در پشت هدف به افراد انگیزه واقعی حرکت را می دهد.
۶) مهارت همکاری
تکنولوژی را ه های جدیدی را در محیط های کار کنونی برای برقراری ارتباط و کار با دیگران به وجود آورده است. در محیط های کنونی کسب و کار، فرهنگ همکاری و تشریک مساعی فواید بسیار زیادی را با خود به ارمغان آورده است. به عنوان یک مدیر باید کانال های مناسبی برای کارکنان فراهم کنید تا آن ها با استفاده از این کانال ها بتوانند ایده های خود را به اشتراک گذاشته و در رشد سود و تحقق اهداف شرکت مشارکت فعال و موثر داشته باشند.
۷) نوآوری و اجرا
نوآوری در دوران حاضر حاصل ترکیب ایده های گوناگون از تمام سطوح سازمان است. در کسب و کارهای کنونی همه نیروهای انسانی در جهت نوآوری حرکت و تلاش می کنند و این امر وظیفه عده ای خاص نیست. مدیر باید کسی باشد که هر کس به ایده ای جدید دست یافت، به او مراجعه کند. رهبری یعنی به این درک رسیده اید که لزوما شما نباید به ایده های خلاق دست یابید بلکه تمام اعضای سازمان چنین وظیفه ای بر عهده دارند.
روزنامه سرمایه
ویرایش و تلخیص:برگزیده ها
مهارت کسب و کار ,