عشق ممنوعه، عامل قتل زن و مرد جوان


مرد عاشق که به زنی متأهل دل بسته بود، وقتی متوجه شد او با مردی غریبه رابطه دارد، زن و مرد موردعلاقه‌ او را کشت.

به گزارش شرق ، ١٣ مهرماه سال ٨٩ مردی به مأموران پلیس خبر داد همسر دوستش و مردی در خانه‌ای به قتل رسیده‌اند، این مرد که با حالتی عصبی با مأموران صحبت می‌کرد، گفت قرار بود از شهره زن جوان خانه‌ای بخرد و متوجه شده که او به قتل رسیده ‌است. او گفت: من و شهره با هم قرار داشتیم تا خانه‌اش را به من بفروشد؛ او همسر دوست من بود و سر قولنامه خانه به توافق رسیده‌ بودیم.

 

زمان قرار، من مقابل خانه او حاضر شدم اما در را باز نکرد؛ به بنگاه رفتم و گفتم شهره احتمالا خواب است که در را باز نمی‌کند به‌ همین ‌دلیل هم خواهش کردم قولنامه را بنویسند اما مرد بنگاهدار قبول نکرد و گفت باید حتما شهره در بنگاه حاضر شود و مدارکش را بدهد و خودش قولنامه را امضا کند. من هم دوباره برگشتم تا شاید این بار بتوانم شهره را پیدا کنم اما باز هم در را باز نکرد و من وارد خانه شدم و جسد او و مردی غریبه را در خانه پیدا کردم. گفته‌های این مرد چندان مورد پذیرش مأموران قرار نگرفت چراکه او متناقض صحبت می‌کرد و معلوم نبود به چه دلیل به جای اینکه به شوهر مقتول خبر دهد خودش وارد خانه شده‌ است. این در حالی بود که مرد بنگاه‌دار هم به مأموران گفت دلیل اصرارش برای حضور شهره در بنگاه، رفتارهای مشکوک سعید، مرد جوان، بوده ‌است.

 

او گفت: سعید خیلی استرس داشت و مرتب به من می‌گفت کار قولنامه را انجام بده تا من بروم. گفتم نمی‌شود این کار را کرد و باید حتما خود شهره و مدارکش باشد؛ من نمی‌توانم این کار را بکنم. با اینکه خودش می‌دانست برای معامله اثر انگشت و امضا لازم است، اما اصرار می‌کرد که من هرچه سریع‌تر این کار را بکنم؛ من هم به او مشکوک شدم و قبول نکردم. با توجه به این گفته‌ها بود که مأموران به سعید مشکوک شدند و او را بازداشت کردند. دستگیری سعید، راز عشقی چندساله را برملا کرد. این مرد گفت: شهره همسر دوست من بود؛ ما رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم و رفت‌و‌آمدهای من به خانه دوستم و شهره باعث شد من عاشق شهره شوم.

 

با اینکه خودم دراین‌باره حرفی به او نزده ‌بودم اما شهره حس کرده ‌بود که من او را دوست دارم. با این حال من به خاطر رفاقتم چیزی نمی‌گفتم تا اینکه یک روز دوستم به من گفت شهره قصد دارد از او جدا شود؛ وقتی پرسیدم چرا؟ دوستم گفت که دقیقا نمی‌داند دلیل این کار شهره چیست اما گفته دیگر او را دوست ندارد. هرچند از به‌هم‌خوردن زندگی دوستم ناراحت بودم اما از اینکه شهره زنی آزاد می‌شد و من می‌توانستم با او رابطه برقرار كنم و به او پیشنهاد ازدواج بدهم، خوشحال بودم تا اینکه روز حادثه به خانه شهره رفتم. ما قرار یک معامله را گذاشته بودیم.

 

وقتی وارد خانه شدم، دیدم مردی غریبه در خانه ‌است. از شهره پرسیدم این مرد کیست، گفت همان فردی است که دوستش دارم و می‌خواهم با او باشم. من خیلی ناراحت و عصبانی شدم؛ به نظرم آدم لایقی نبود و از اینکه شهره داشت این‌طور من و دوستم را به بازی می‌گرفت ناراحت شدم. با آن مرد درگیر شدم و خواستم از خانه شهره برود و گفتم چرا می‌خواهی به خاطر این مرد زندگی‌ات را خراب کنی، شهره عصبانی شد و گفت این موضوع به تو مربوط نیست؛ من خیلی عصبانی شدم و مرد جوان را با نوار پرده خفه کردم و کشتم. بعد از مرگ او بود که با شهره جروبحث کردیم و از شدت عصبانیت او را هم کشتم.

 

بعد از پایان بازجویی از متهم و تکمیل پرونده، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی اولیای‌ دم هر دو خانواده اعلام کردند درخواست قصاص ندارند اما دیه قانونی هم نمی‌خواهند. بر سر مبلغ پول توافق می‌کنند اما نگفتند این مبلغ چقدر باید باشد. با توجه به اینکه پرونده نواقص دیگری هم داشت، رسیدگی به پرونده به بعد موکول شد. با توجه به اینکه اولیای‌ دم بعد از آن جلسه دیگر پیگیر پرونده نشدند و هفت سال از آن گذشته است، سعید متهم پرونده با ارسال لایحه‌ای به دادگاه درخواست کرد درباره وضعیت او تصمیم‌گیری شود. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد؛ متهم گفت: من هفت سال است که در زندان هستم و روزهای سختی را می‌گذرانم. قبول دارم که کار بدی کردم و منکر جرائمی که انجام داده‌ام هم نیستم اما اینکه تکلیفم را روشن نمی‌کنند، وضعیت را برای من دشوارتر کرده ‌است.

 

او گفت: اولیای‌ دم پاسخی به خانواده من نمی‌دهند و خودشان هم موضوع را دنبال نمی‌کنند؛ من درخواست دارم دادگاه درباره من تصمیم بگیرد.

 

با پایان جلسه رسیدگی قضات برای تصمیم‌گیری درباره این پرونده وارد شور شدند.